نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Wasity(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۲۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۶ سپتامبر ۲۰۱۹، ساعت ۰۸:۲۳ توسط Wasity(بحث | مشارکتها)
منجی از دیدگاه مکاتب فلسفی کیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
پاسخ نخست
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید نذیر حسنی، در کتاب «مصلح کل» در اینباره گفته است:
«فیلسوفان، اندیشمندان و صاحبنظران در هر جامعهای، سخنگوی رسمی احساسات و عواطف توده مردم به شمار میروند. آنها هستند که میتوانند این احساس را در ابعاد واقعی و جایگاه متعارف خود، منعکس سازند. بسیاری از مردم افکار و احساساتی دارند که به ذهنشان میرسد اما از مرتب کردن و نظم دادن و بیان آن در قالب واژگان که آیندگان آنرا بخوانند و تأیید کنند ناتوانند.
"برنارد شاو" فیلسوفانگلیسی در کتاب خود تحت عنوان "انسان و سوپرمن (ابرمرد)" به آن اشاره میکند و به همین دلیل "عباس محمود العقاد" در شرح آن میگوید: (برنارد شاو) به ما میگوید که ظهور سوپرمن (ابرمرد) محال نیست و دعوت برای ایمان داشتن به او، حقیقتی ثابت و تأیید شده است[۳].
تمام این گفتهها، اندیشهمنجیجهان را وارد فکر و ذهن و دلوجان انسان میکند و آنرا تقویت مینماید. تا اینجا روشن گردید که این اندیشه در ادیان گذشته وجود داشته و این وجه اشتراک آنها است و باید گفت: مطالب بسیاری در این مورد، در آن کتابها آمده است، اما ترجمهها با رعایت نکردن اصل امانتداری، باعث از میان رفتن آن شدهاند. جدا از این، این کتابها و متون و منابع، دستخوش تحریفهای زیادی شده است.
«مکاتب و فلسفهها نمیتوانند فردی را به عنوان منتظرجهان معرفی کنند. آنها تنها میتوانند بگویند که منجی و رهبری خواهد آمد و سعادتمندی بشر بدست مصلحی مؤید پایهگذاری خواهد شد. اما اینکه او که باشد و چه باشد، از چه نژاد و ملیتی، با چه زمینهای از لحاظ سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی نمیتوانند دربارهاش اظهار نظر کنند.
مکاتب و فلسفهها ویژگیهائی را درباره آن ظهور ذکر میکنند نه مصداقها را. از جمله آن که میگویند منجیآیندهبشر فردی است آگاه، آیندهنگر، دور از هر گونه لغزش و خطا، دور از هرگونه وابستگیهای حزبی خاص، ضعیف در نظرش به همانگونه است که قوی و سیاهپوست در برابرش به همان میزان میارزد که سفیدپوست.
امکانات و امتیازاتی که او برای انسانها قائل میشود از نوعی است که همگان قادر به کسب آن هستند. او را قدرتی فوقالعاده است که میتواند قدرتمندان را تحت تسلط و سیطره خود قرار دهد و مهارشان کند قابل تحقق است بیحد و مرزشان را تحت کنترل در آورد. حال آیا این امر قابل تحقق است یا نه و آیا روزگار خواهد توانست چنین فرزندی را پدید آورد یا نه جای بحث است.
برتراند راسل درباره این مسأله که فردی از میان زمامداران کنونی بشر بتواند زمام امور را بدست گیرد و حق را بر جامعه تسلط و حکومت بخشد، با نظر تردید مینگرد و میگوید: گمان ندارم روزی بشر این قابلیت را بیابد که زمامداری این چنین بپروراند و به جامعه عرضه کند. به ناچار انتظارات از افرادی است که مؤید به تائیدات الهی باشند.
برنارد شاو پس از جنگ و کشتار بینالمللی دوم گفته بود: امور دنیای امروز باید به دست زمامداری چون محمد افتد که به حل مشکلات نائل آید تنها اوست که میتواند پرچمزعامتآیندهبشر را بر دوش کشد و آنچه را که مایه تغییر مسیر انسان از فطرت شده دوباره به جای خود برگرداند»[۵].