گستره علم امام
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث علم امام است. "گستره علم امام" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل گستره علم امام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
درباره علوم و آگاهیهای مرتبط با وظائف امامت در حوزه احکام شرعی و هدایتهای دینی بین متکلمان امامیه وفاق دیده میشود. اما در موضوعات خارجی و حرفهها و صنائع و علوم به اصطلاح غیردینی و نیز آنچه مربوط به عالم غیب است، برخی از متکلمان امامیه- با ملاحظه اینکه آن را خارج از حیطه ماموریت امامت میدانند- آن را شرط لازم امامت نمیدانند اما با توجه به ادله نقلی، فی الجمله امکانش را میپذیرند[۱]. ما در اینجا به علوم فرابشری امامان میپردازیم.
مقدمه
- یکی از مسائل مهم در ارتباط با علم امام، گستره و متعلق علم امام است. آیا امام به زمان حال علم دارد یا به گذشته و آینده هم علم دارد؟ آیا امام فقط به امور دینی علم دارد یا به امور غیردینی نیز، علم دارد؟
- بر پایه بسیاری از روایات، گستره علم امام به زمان حال و امور دینی منحصر نیست و همه زمانها و امور دینی و غیر دینی را در بر میگیرد.
- مهمترین عرصههای شمول علم امام را میتوان علم به دین، علم گذشته، حال و آینده، علم به امور ظاهری و باطنی، امور آشکار و غایب، به زبانهای مختلف، به علوم و فنون مختلف و به اسرار آسمانها و زمین برشمرد.
- در روایات نیز، از گستره و متعلق علم امام سخن به میان آمده است:
- علم به همه امور: حضرت علی(ع) میفرماید: "ممکن نیست از آنچه امروز تا قیامت رخ میدهد، از من پرسش کنید...، جز آنکه پاسخ دهم"[۲]. نیز میفرماید: «قَالَ إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ جَمِيعِ الْأَشْيَاءِ»[۳].
- علم به آنچه مردم نیاز دارند: "صحیفهای نزد ماست که در ازای آن، هفتاد ذرع و به املای پیامبر خداست و حضرت علی(ع) آن را به دست خود نوشته و همه آنچه نیاز است، حتّی دیه خراش، در آن ثبت شده است"[۴].
- علم به قرآن: حضرت صادق(ع) میفرماید: "من علم به کتاب خدا دارم که در آن، آغاز آفرینش و آنچه تا روز قیامت موجود است و نیز، خبر آسمان و خبر زمین و خبر جنّت و خبر نار و خبر آنچه در گذشته بوده و آنچه در آینده خواهد بود، همگی آمده است و من این اخبار را میدانم، مانند اینکه به کف دستم نگاه میکنم"[۵].
- علم به کتابهای آسمانی دیگر: حضرت باقر(ع) میفرماید: "خداوند دو علم دارد: یکی علمیاست که کسی جز او آن را نمیداند و دیگری علمیاست که آن را به ملائکه و رسولان خود آموخت و ما آن را میدانیم"[۶]. حضرت صادق(ع) میفرماید: "حضرت سلیمان(ع) از حضرت داود(ع) ارث برد. حضرت محمّد(ص) از حضرت سلیمان(ع) ارث برد و ما از حضرت محمّد(ص) ارث بردیم؛ ازاین رو، علم به تورات، انجیل، زبور و بیان آنچه در الواح حضرت موسی(ع) بود، نزد ماست"[۷].
- علم به گذشته، حال و آینده: حضرت صادق(ع) میفرمایند: «إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ مَا كَانَ وَ عِلْمَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»[۸].
- علم به امور ظاهری و باطنی، به امور آشکار و غایب: حضرت علی(ع) میفرماید: "من زنده میکنم و میمیرانم به اجازه خدا. من به شما خبر میدهم، چه میخورید و چه در خانههای خود ذخیره کردهاید به اذن خدا، من از دلهای شما آگاهم و ائمه از اولادم نیز، همین کارها را میکنند و این اطلاعات را دارند، هرگاه بخواهند و اراده کنند"[۹].
- علم به زبانهای گوناگون: زراره از امام صادق(ع) نقل کرده که امیرمؤمنان(ع) به ابنعباس فرمودند: "خداوند زبان پرندگان را به ما آموخت، چنانکه به سلیمان بن داوود آموخت و زبان هر جنبنده خشکی و دریایی را به ما آموخت"[۱۰].
- علم به آسمانها و زمین: امام صادق(ع) فرمود: "من میدانم آنچه در آسمانها و زمینهاست و آنچه در بهشت و جهنم است و آنچه بیشتر بوده و آنچه خواهد بود. پس از درنگی، احساس کردند، تحمّل این مطلب برای برخی از حاضران، دشوار است؛ از این رو فرمودند: (آنچه میگویم، چیز شگفتی نیست؛ زیرا) اینها را از کتاب خدا دانستم. خداوند میفرماید: بیان هر چیزی در کتاب وی است"[۱۱]
- علم به شهادت خود: ابوبصیر از امام صادق(ع) نقل کرده است: "هر امامی که نداند به چه مصیبتی گرفتار خواهد شد و چه بر سر او خواهد آمد چنین کسی، اساساً حجت خدا بر خلق او نیست[۱۲][۱۳].
امکان علم بشری
- علوم غیر عادی و فرا بشری برای امامان و هادیان الهی ثبوتا امر ممکنی است و از سوی دیگر خداوند تعالی خبر داده که به بعضی از اولیای خود از علوم فرابشری افاضاتی اعطا فرموده است قرآن کریم میفرماید: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا﴾[۱۴]. عالم الغیب او است و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمیسازد، مگر رسولانی که آنها را برگزیده است و مراقبینی از پیش رو پشت سر برای آنها قرار میدهد. تا بداند پیامبرانش رسالتهای پرورگارشان را ابلاغ کردهاند و او به آنچه نزد آنها است احاطه دارد و هر چیزی را احصا کرده است.
- و در آیه دیگری میفرماید: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ﴾[۱۵] خداوند از میان رسولان خود هر کس را بخواهد برمی گزیند و قسمتی از اسرار نهان را که برای مقام رهبری او لازم است در اختیار او میگذارد.
- بنابراین با دقت در این آیات کریمه معلوم میشود که اعطای علم و آگاهی فرابشری به انسانهای برگزیده امری ممکن بلکه واقع شده است.
علم غیب امام
- بعد از اثبات امکان علوم فرابشری برای اولیای الهی از روایات نیز برای امام علم و آگاهی از غیب و نهادن استفاده میشود.
- از امیرالمؤمنین(ع) نقل شده که فرمودند: «أَيُّهَا النَّاسُ سَلُونِي قَبْلَ أَنْ تَفْقِدُونِي فَلَأَنَا بِطُرُقِ السَّمَاءِ أَعْلَمُ مِنِّي بِطُرُقِ الْأَرْضِ»[۱۶].
- کلینی در کافی روایات فراوانی درباره دانشهای فرابشری امامان و هادیان الهی را در ابواب متعدد گردآورده است که بعد از ملاحظه مجموع آنها تردیدی در علوم فراوان غیر عادی و فرابشری امامان به جای نخواهد ماند[۱۷].
- علامه طباطبایی میگوید: امام با اجازه خداوند تعالی به حقایق عالم- آن گونه که هست- آگاهی دارد فرق نمیکند محسوس باشد یا نامحسوس مانند موجودات آسمانی و حوادث گذشته و آینده و روایات متواتر که در کافی و بصائرالدرجات و بحارالأنوار و غیر این کتاب هاست، بر این مطلب دلالت درد[۱۸].
نفی علم غیب در روایات
- بعد از اثبات علوم غیرعادی برای پیشوایان الهی، ممکن است این پرسش مطرح شود که چرا در مواردی امامان(ع) دانش فرابشری و علم نامحدود و علم غیب را از خود سلب کرده و آن را مختص و منحصر به خداوند دانسته و از چنین سخنانی برائت جستهاند[۱۹]
- پاسخ:
- اولاً: در این موارد که امام علم غیب را از خود سلب کرده، متفاهم از علم غیب، علم غیب ذاتی و استقلالی (غیر مستفاد) است نه علم غیب اکتسابی و مستفاد[۲۰]. بنابراین آنچه که سلب شده عبارت است از علم غیب و دانش ذاتی و غیراکتسابی و دانش مختص به خداوند تعالی، نه دانش خدادادی و موهبتی.
- تقسیم دانش و آگاهیهای فرا بشری به ذاتی و استقلالی و مستأثر (غیر مستفاد) و اکتسابی (مستفاد) و مکفوف و مبذول و علم مختص و علم غیر اختصاصی از روایات به روشنی قابل استفاده است؛ امام باقر(ع) میفرماید: «إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ(ع) فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ»[۲۱].
- از امام صادق(ع) نقل شده: "خدای عزوجل را دو گونه علم است: علمی که نزد خود اوست و هیچ کس از مخلوقش را از آن آگاه نساخته است و علمی که به سوی ملائکه و رسولانش افکنده، آنچه به سوی ملائکه و رسولانش افکنده، به ما رسیده است"[۲۲].
- از امام باقر(ع) نقل شده: "خدای عزوجل را دو گونه علم است: علم بذل شده. و علم نگهداری شده اما نسبت به علم بذل شده هر چه ملائکه و رسولان دانند، ما چه میدانیم و اما علم نگهداری شده آن است که نزد خدای در اصل کتاب (لوح محفوظ) است که چون از آن درآید نفوذ کند و به دیگران رسد"[۲۳].
- ثانیاً: گاهی شرایط ویژه و مخاطب خاص موجب میشود امام(ع) رعایت مصالحی از جمله مبارزه با کج فهمیها و برداشتهای نادرست و برای دفع توهم ربوبیت به گونه خاصی سخن بگوید یعنی دانش و نیروی فرابشری را حتی به صورت مطلق از غیر خداوند سلب نماید[۲۴].
- و این با افاضه علم و دانش خدادادی به اولیای خدا- براساس حکمت الهی- منافاتی ندارد[۲۵].
- حاصل سخن اینکه اگر اصطلاح علم غیب منحصر به علم غیب ذاتی نباشد، میتوان گفت: آگاهی از غیب برای امامان مورد قبول همه متکلمان امامیه است. بنابر این امثال شیخ مفید که باور علم غیب برای امامان را یک باور غلوآمیز دانستهاند[۲۶]. ناشی از آن است که اصطلاح علم غیب نزد آنان مرادف با علم ذاتی استقلالی و علم غیب مختص خداوند تعالی است که در روایات از آن به علم مخزون- در مقابل علم مبذول- یا علم غیر مستفاد و یا علم مستأثر تعبیر شده است لذا میتوان گفت آنان منکر علم غیب نیستند[۲۷].
علم امام و شبهه القاء در تهلکه
- گاه سؤال میشود اگر امامان علم به حوادث آینده داشتند چرا چاره جویی نکردند؟ چرا امیرالمؤمنین(ع) سحرگاه نوزده ماه مبارک رمضان به مسجد رفت و خود را در معرض کشه شدن قرار داد؟ چرا سیدالشهدا(ع) با علم به عواقب امور، مسلم را به کوفه فرستاد و از مکه به کوفه سفر کرد؟ چرا خود را در معرض کشته شدن قرار داد؟ ایا این کارها مصداق القاء در تهلکه نیست؟ درحالی که مورد نهی خدای تعالی است: ﴿ِ وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ﴾[۲۸].
- پاسخ:
- اوّلاً: در مواردی که علم قطعی غیر قابل بداء و آگاهی از حتمیت حادثهای داشتند، پرهیز از وقوع در آن به معنای عدم علم به وقوع خواهد بود پس چنین علمی مانند سایر علوم نیست که تکلیف آور باشد. به بیان دیگر در موارد علم به حتمیت حادثهای آنچه که صدق میکند "وقوع در تهلکه" است نه "القاء در تهلکه" زیرا ولی خدا آنچه را اراده حتمی خداوند تعالی میداند با رضایت و کمال میل اختیار میکند ﴿وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ كَانَ عَلِيمًا حَكِيمًا﴾[۲۹] استقبال پرشور و نشاط سید و سالار شهیدان از حادثه دلخراش و ابتلائات شدید کربلا[۳۰] نیز میتواند این گونه تفسیر گردد.
- ثانیاً: مقتضای اسوه و الگو بودن پیامبر و امام آن است که اصل اولی در اعمال و رفتارشان عدم استفاده از دانش و نیروی ماورایی باشد. برای نمونه آیا پیامبر اکرم(ص) در ماجرای بیماری فرزندش ابراهیم که منجر به مرگ او شد از قوای ماورایی استفاده کرد؟ در حالی که میتوانست با استفاده از علم غیب از عوامل بیماری فرزندش جلوگیری کند یا داروی نجات بخشی را برای او پیدا کند. اما میبینیم آن حضرت بر اساس زندگی و رفتار عادی و طبیعی با این موضوع برخورد میکند[۳۱]. اقتضای الگو و سرمشق بودن در زندگی نیز همین روش است که امامان نیز ادامه دهنده آن بودند.
- امیرالمؤمنین(ع) هم در ماجرای دومه الجندل و غائله حکمیت بر همین اساس رفتار کرد. عبدالله ابن ابی رافع میگوید: نزد امیرمؤمنان(ع) بودم که ابوموسی اشعری را به حکمیت فرستاد و به او دستور داد بر اساس قرآن داوری کند. آن گاه که ابوموسی روانه حکمیت شد، امام فرمود: میبینم او را درحالی که فریب خورده است. من به امام عرضه داشتم: شما که میدانید او فریب میخورد پس چرا او را فرستادید؟ امام در پاسخ فرمودند: فرزندم اگر خدا میخواست با مردم بر اساس علمش عمل کند دیگر با پیامبران بر آنان احتجاج نمیکرد[۳۲].
- امام صادق(ع) از قول رسول خدا(ص) میفرمایند: «إِنَّمَا أَقْضِي بَيْنَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الْأَيْمَانِ»[۳۳]. یعنی مامور به واقع نیستند بلکه بر اساس ظاهر حال قضاوت میکنند[۳۴].
- حاصل این که: علاوه بر اینکه فراوانی علم امام و فرابشری بودن علم ثبوتا ممکن است در مقام اثبات نیز روایات فراوان قابل اعتماد برای اثبات آن دلالت دارد.
منابع
منبعشناسی جامع امامت
پانویس
- ↑ ر.ک: أوائل المقالات فی المذاهب و المختارات، ص ۶۷ و ۴۰ القول فی معرفة(ع) بجمیع الصنائع و سائر اللغات و ۴۱ القول فی علم ائمة(ع) بالضمائر و الکائنات و إطلاق القول علیهم بعلم الغیب و کون ذلک لهم فی الصفات و الشافی فی الامامة، ج ۳، ص ۱۶۴ و الاقتصاد، ص ۳۱۱ و تلخیص الشفافی؛ ج۱، ص ۲۵۲ و برای مطالعه بیشتر ر.ک: امامت پژوهی، ص ۱۶۸.
- ↑ «لَا تَسْأَلُونِّي عَنْ شَيْءٍ فِيمَا بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ السَّاعَةِ... إِلَّا أَنْبَأْتُكُمْ»؛ بحارالأنوار، ج۳۴، ص۱۱۶.
- ↑ بحارالأنوار، ج۳۸، ص۴۸.
- ↑ «إِنَّ عِنْدَنَا صَحِيفَةً طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً إِمْلَاءُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) وَ خَطَّهُ عَلِيٌّ(ع) بِيَدِهِ وَ إِنَّ فِيهَا لَجَمِيعَ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ»؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۲۳.
- ↑ «قَدْ وَلَدَنِي رَسُولُ اللَّهِ(ص) وَ أَنَا أَعْلَمُ كِتَابَ اللَّهِ، وَ فِيهِ بَدْءُ الْخَلْقِ وَ مَا هُوَ كَائِنٌ إِلى يَوْمِ الْقِيَامَةِ، وَ فِيهِ خَبَرُ السَّمَاءِ وَ خَبَرُ الْأَرْضِ، وَ خَبَرُ الْجَنَّةِ وَ خَبَرُ النَّارِ، وَ خَبَرُ مَا كَانَ وَ خَبَرُ مَا هُوَ كَائِنٌ، أَعْلَمُ ذلِكَ كَمَا أَنْظُرُ إِلى كَفِّي، إِنَّ اللَّهَ يَقُولُ: فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ»؛ کافی، ج۱، ص۶۱.
- ↑ «إِنَّ لِلَّهِ عِلْمَيْنِ عِلْمٌ لَا يَعْلَمُهُ إِلَّا هُوَ وَ عِلْمٌ عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَمَا عَلَّمَهُ مَلَائِكَتَهُ وَ رُسُلَهُ فَنَحْنُ نَعْلَمُهُ»؛ کافی، ج۱، ص۱۴۷.
- ↑ «إِنَّ سُلَيْمَانَ وَرِثَ داوُدَ وَ إِنَّ مُحَمَّداً وَرِثَ سُلَيْمَانَ وَ إِنَّا وَرِثْنَا مُحَمَّداً(ص) وَ إِنَّ عِنْدَنَا عِلْمَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الزَّبُورِ وَ تِبْيَانَ مَا فِي الْأَلْوَاحِ»؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۱۸۷؛ بصائر الدرجات ج۱، ص۱۳۸.
- ↑ کافی، ج۱، ص۲۳۸.
- ↑ «أَنَا أُحْيِي وَ أُمِيتُ بِإِذْنِ رَبِّي وَ أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَ مَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ بِإِذْنِ رَبِّي وَ أَنَا عَالِمٌ بِضَمَائِرِ قُلُوبِكُمْ وَ الْأَئِمَّةُ مِنْ أَوْلَادِي يَعْلَمُونَ وَ يَفْعَلُونَ هَذَا إِذَا أَحَبُّوا وَ أَرَادُوا»؛ بحارالأنوار، ج۲۶، ص۵.
- ↑ «إِنَّ اللَّهَ عَلَّمَنَا مَنْطِقَ الطَّيْرِ كَمَا عَلَّمَهُ سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ مَنْطِقَ كُلِّ دَابَّةٍ فِي بَرٍّ أَوْ بَحْرٍ»؛ بحارالأنوار، ج۲۷، ص۲۶۴.
- ↑ «إِنِّي لَأَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَ مَا فِي الْأَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي الْجَنَّةِ وَ أَعْلَمُ مَا فِي النَّارِ وَ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ قَالَ ثُمَّ مَكَثَ هُنَيْئَةً فَرَأَى أَنَّ ذَلِكَ كَبُرَ عَلَى مَنْ سَمِعَهُ مِنْهُ فَقَالَ عَلِمْتُ ذَلِكَ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ فِيهِ تِبْيَانُ كُلِّ شَيْءٍ»؛ کافی، ج۱، ص۲۶۱.
- ↑ «أَيُّ إِمَامٍ لَا يَعْلَمُ مَا يُصِيبُهُ وَ إِلَى مَا يَصِيرُ فَلَيْسَ ذَلِكَ بِحُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَى خَلْقِهِ»؛کافی، ج۱، ص۲۵۸.
- ↑ مقامی، مهدی، درسنامه امامشناسی، ص:۷۲-۷۶.
- ↑ «او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد» سوره جن، آیه ۲۶.
- ↑ «خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی گزیند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
- ↑ ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹ و توحید صدوق، باب حدیث ذعلب، ص ۳۰۴ و امالی الصدوق، ص۴۲۲ و الاختصاص، ص ۲۳۵.
- ↑ ر.ک: کافی، ج۱، ص ۲۲۱.
- ↑ بحثی کوتاه درباره علم، ص ۳۴.
- ↑ امام باقر(ع) میفرماید: «وَ اللَّهِ لَا أَعْلَمُ أَنَا وَ لَا أَحَدٌ مِنْ آبَائِي الْغَيْبَ وَ لَا يَعْلَمُ الْغَيْبَ ﴿إِنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ عِلْمُ السَّاعَةِ وَيُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْأَرْحَامِ وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ مَاذَا تَكْسِبُ غَدًا وَمَا تَدْرِي نَفْسٌ بِأَيِّ أَرْضٍ تَمُوتُ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ﴾» و طبرسی در احتجاج مینویسد: وَ مِمَّا خَرَجَ عَنْ صَاحِبِ الزَّمَانِ رَدّاً عَلَى الْغُلَاةِ مِنَ التَّوْقِيعِ جَوَاباً لِكِتَابٍ كُتِبَ إِلَيْهِ عَلَى يَدَيْ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ هِلَالٍ الْكَرْخِيِ يَا مُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ تَعَالَى اللَّهُ وَ جَلَ عَمَّا يَصِفُونَ سُبْحَانَهُ وَ بِحَمْدِهِ لَيْسَ نَحْنُ شُرَكَاؤُهُ فِي عِلْمِهِ وَ لَا فِي قُدْرَتِهِ بَلْ لَا يَعْلَمُ الْغَيْبَ غَيْرُهُ كَمَا قَالَ فِي مُحْكَمِ كِتَابِهِ تَبَارَكَتْ أَسْمَاؤُهُ ﴿قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ﴾؛ الاحتجاج، ج۲، ص ۴۳۷.
- ↑ ر.ک: شرح اصول الکافی المولی صالح المازندرانی، ج ۶، ص ۳۲.
- ↑ ر.ک: کافی، ج۱، ص ۲۵۶.
- ↑ «إِنَّ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَيْنِ عِلْماً عِنْدَهُ لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ أَحَداً مِنْ خَلْقِهِ وَ عِلْماً نَبَذَهُ إِلَى مَلَائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ فَمَا نَبَذَهُ إِلَى مَلَائِكَتِهِ وَ رُسُلِهِ فَقَدِ انْتَهَى إِلَيْنَا»؛ کافی، ج۱، ص ۲۲۵.
- ↑ «إِنَّ لِلَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- عِلْمَيْنِ: عِلْمٌ مَبْذُولٌ، وَ عِلْمٌ مَكْفُوفٌ فَأَمَّا الْمَبْذُولُ فَإِنَّهُ لَيْسَ مِنْ شَيْ ءٍ تَعْلَمُهُ الْمَلَائِكَةُ وَ الرُّسُلُ إِلَّا نَحْنُ نَعْلَمُهُ. وَ أَمَّا الْمَكْفُوفُ فَهُوَ الَّذِي عِنْدَ اللَّهِ- عَزَّ وَ جَلَّ- فِي أُمِّ الْكِتَابِ إِذَا خَرَجَ نَفَذَ»؛ کافی، ج۱، ص ۲۵۶.
- ↑ ر.ک: کافی، ج۱، ص ۲۵۷، ح ۳.
- ↑ ر.ک مفاهیم القرآن، ج۳، ص ۴۶۰. البته باید توجه داشت که جمع بین مجموع روایات مربوط به علم امام از جمله کیفیت علم امام مجال و فرصت بیشتری را میطلبد. شیخ انصاری با نوعی احتیاط و توقف میگوید: و اما مسأله مقدار معلومات الامام(ع) من حیث العموم و الخصوص و کیفیه علمه بها من حیث توقفه علی مشیتهم او علی التفاهم إلی نفس الشئ أو عدم توقفه علی ذلک، فلا یکاد یظهر من الاخبار المختلفه فی ذلک ما یطمئن به النفس فالاولی وکول علم ذلک إلیهم صلوات الله علیهم أجمعین. فرائد الاصول ج۲، ص ۱۳۴.
- ↑ ر.ک: أوائل المقامات فی المذاهب و المختارات، ص۶۷، القول فی علم الأئمة(ع) بالضمائر و الکائنات و إطلاق القول علیهم بعلم الغیب و کون ذلک لهم فی الصفات.
- ↑ - هر چند آن را ضروری و شرط امامت ندانند. ر.ک: رسائل الشریف المرتضی، ج۳، ص ۱۳۱. فأما الغائبات، أو الکائنات الماضیات و المستقبلات، فان علم با علام الله تعالی شیئا فجائز، و الا فذلک غیر واجب.
- ↑ «و با دست خویش خود را به نابودی نیفکنید و نیکوکار باشید» سوره بقره، آیه ۱۹۵.
- ↑ «و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید که خداوند دانایی فرزانه است» سوره انسان، آیه ۳۰.
- ↑ همان گونه که فرمود: {{متن حدیث كَأَنِّي بِأَوْصَالِي يَتَقَطَّعُهَا عَسَلَانُ الْفَلَوَاتِ بَيْنَ النَّوَاوِيسِ وَ كَرْبَلَاءَ فَيَمْلَأْنَ مِنِّي أَكْرَاشاً جُوفاً وَ أَجْرِبَةً سُغْباً لَا مَحِيصَ عَنْ يَوْمٍ خُطَّ بِالْقَلَمِ رِضَى اللَّهِ رِضَانَا أَهْلَ الْبَيْتِ نَصْبِرُ عَلَى بَلَائِهِ وَ يُوَفِّينَا أُجُورَ الصَّابِرِينَ لَنْ تَشُذَّ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ لَحْمَتُهُ وَ هِيَ مَجْمُوعَةٌ لَهُ فِي حَظِيرَةِ الْقُدْسِ تَقَرُّ بِهِمْ عَيْنُهُ وَ تَنَجَّزُ لَهُمْ وَعْدُهُ مَنْ كَانَ فِينَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ مُوَطِّناً عَلَى لِقَاءِ اللَّهِ نَفْسَهُ فَلْيَرْحَلْ مَعَنَا فَإِنِّي رَاحِلٌ مُصْبِحاً إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالی}}. شرح الاخبار فی فضائل الائمه الاطهار(ع)، ج۳، ص ۴۴، ص ۳۶۷.
- ↑ « فَلَمَّا مَاتَ إِبْرَاهِيمُ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) هَمَلَتْ عَيْنُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) بِالدُّمُوعِ ثُمَّ قَالَ النَّبِيُّ(ص) تَدْمَعُ الْعَيْنُ وَ يَحْزَنُ الْقَلْبُ وَ لَا نَقُولُ مَا يُسْخِطُ الرَّبَ وَ إِنَّا بِكَ يَا إِبْرَاهِيمُ لَمَحْزُونُونَ». الکافی، ج۳، ص ۲۶۲
- ↑ ر.ک: مناقب آل أبی طالب(ع)، ج۲، ص ۲۶۱؛ بحارالأنوار، ج۴۱، ص ۳۱۰.
- ↑ ر.ک: «بَابُ أَنَ الْقَضَاءَ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الْأَيْمَان … عَنْ سَعْدِ بْنِ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) إِنَّمَا أَقْضِي بَيْنَكُمْ بِالْبَيِّنَاتِ وَ الْأَيْمَانِ» کافی، ج۷، ص ۴۱۴.
- ↑ درباره علم امام مطالب بیشتری ممکن است قابل طرح باشد که از حوصله اینجا خارج است ر.ک: علم امام محمد حسین مظفر و مفاهیم القرآن ج۳ و شهید آگاه نوشته آیت الله صافی و پاسخ به شبهات کلامی دفتر چهارم امامت، ص ۴۶۶.