سیاست در فقه سیاسی
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل سیاست (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
معنای لغوی واژۀ سیاست
- در فرهنگ عمید در شرح واژۀ سیاست چنین آمده است: "اصلاح امور خلق و اداره کردن کارهای مملکت، مراقبت امور داخلی و خارجی کشور، رعیت داری، مردم داری"[۱].
- و در فرهنگ معین نیز نزدیک به همین تفسیر آمده است: "سیاست: حکمراندن بر رعیت و اداره کردن امور مملکت، حکومت کردن، ریاست کردن"[۲].
- فیروزآبادی در کتاب القاموس المحیط در تبیین معنای سیاست میگوید: "سیاست نمودم رعیت را سیاستی: رعیت را امر و نهی کردم، و فلانی با تجربه است و سیاست کرده و سیاست شده است. یعنی: تربیت کرده یا تربیت شده است"[۳].
- جوهری در صحاح در شرح واژۀ سیاست میگوید: سیاست نمودم رعیت را سیاستی یا کسی به سیاست امور مردم وا داشته شد، آنجاست که اختیار آنان را به دست گیرد[۴] - تا آنجا که میگوید: - و فلانی باتجربه است و سیاست کرده یا سیاست شده است، یعنی: فرمانروایی کرده یا بر او فرمانروایی شده است[۵].
- فیومی در المصباح المنیر در معنای واژۀ سیاست میگوید: "زید به سیاست امر پرداخت یا و آن را سیاست کرد سیاستی؛ یعنی: آن را تدبیر کرد، و به امر آن قیام نمود"[۶].
- ابن منظور در لسان العرب در این زمینه میگوید: سوس یعنی ریاست[۷] - سپس میگوید: - امر را سیاست کرد سیاستی؛ یعنی قیام به آن نمود، و سیاست یعنی: کمر به سرپرستی چیزی بستن به وسیلۀ انجام آنچه موجب اصلاح آن میشود[۸].
- طریحی در مجمع البحرین در تبیین معنای سیاست - با توجه به کاربرد آن در زبان روایات - چنین میگوید: "زید سیاست کرد سیاستی؛ یعنی دستور داد و قیام به امر آن نمود"[۹]. نیز میگوید: رعیت را سیاست کرد از ریشۀ سیاست است به معنای پرداختن به آنچه موجب اصلاح چیزی میشود[۱۰]
- سپس به کاربری این واژه در روایات صادر از معصومین(ع) اشاره کرده میگوید: "در وصف ائمه آمده است: شما سیاستکنندگان بندگان خدایید، نیز در روایت آمده است: "امام دانای به سیاست است" نیز آمده است: "سپس خدا واگذار نمود به پیامبر امر دین و امت را تا سیاست کند بندگانش را"[۱۱].
- فرهنگ انگلیسی آکسفورد در تبیین معنای واژۀ "politics" که معادل واژۀ سیاست است، چنین گفته است(ترجمه): "سیاست: یعنی فعالیتهای مربوط به بهدستآوردن یا بهکارگرفتن قدرت در زندگی اجتماعی و برخورداری از قدرت تصمیمگیری نافذ و مؤثر دربارۀ کشور یا جامعه".
- موریس دوورژه از فرهنگ لیتره[۱۲] نقل میکند که در تعریف سیاست چنین گفته است: "علم فرمان راندن بر کشورها"[۱۳].
- و از فرهنگ روبر[۱۴] چنین نقل میکند: "سیاست، یعنی فنّ و عمل فرمانروایی بر جوامع بشری"[۱۵].
- اینکه سیاست علم است یا فنّ، در اینجا مورد بحث ما نیست. آنچه مقصود ماست تبیین مفهوم سیاست است که بنا به نقل موریس دوورژه از دو فرهنگ فوقالذکر به معنای فرمانروایی و فرمان راندن بر کشورها و جوامع است. این معنا از "سیاست" موافق معنایی است که از منابع لغوی عربی و فارسی دربارۀ واژۀ سیاست نقل کردیم که سیاست را به معنای امر و نهی و حکمرانی و فرمانروایی تفسیر کردهاند.
- هارولد لاسْوِل[۱۶] - از دانشمندان معاصر علوم سیاسی - در تعریف علم سیاست چنین گفته است: "علم سیاست به صورت یک نظام تجربی، عبارت از مطالعۀ چگونگی شکل گرفتن قدرت و سهیم شدن در آن است و عمل سیاسی، عملی است که بر اساس قدرت انجام میگیرد"[۱۷].
- رابرت أ. وال[۱۸] میگوید: "ارسطو و وبر و لاسول و تقریباً تمام دیگر دانشمندان علم سیاست توافق دارند که روابط سیاسی، یعنی سلسله روابطی که شامل قدرت، حکومت یا اقتدار میباشد"[۱۹].
- به نظر میرسد مقصود از قدرت و اقتدار و حکومت در عبارت فوق که محور مفهوم سیاست تلقّی شده و به دانشمندان علم سیاست نسبت داده شده، اقتدار و قدرت سیاسی است که همان امر و نهی و جایگاه برتر است که جایگاه امر و نهی و تدبیر و تنظیم شئون و روابط مردم است و لذا میتوان این تلقی را از مفهوم سیاست نیز در راستای همان تفسیری از سیاست دانست که در عبارت اهل لغت آمده بود.
- برتری قانونی - یا به تعبیری: تشریعی - یک اراده بر ارادههای دیگر، همان جایگاه امر و نهی است و قدرت و اقتدار سیاسی نیز بههمین معناست، نه به معنای زورمندی یا اقتدار و قدرت فیزیکی که ممکن است افراد متعدّدی در جامعه از آن برخوردار باشند، بدون آنکه از اقتدار و قدرت سیاسی به معنای جایگاه قانونی امر و نهی و تدبیر و تنظیم امور جامعه برخوردار باشند.
- این اقتدار یا قدرت سیاسی که به معنای جایگاه برتر قانونی ارادهای نسبت به ارادههای دیگر است و در جایگاه امر و نهی تجلّی میکند، همان است که مورد توجه هارولد ج. لاسکی[۲۰] در کتاب مقدمهای بر سیاست، قرار گرفته و از همین رو در تفسیر معنای حکومت میگوید: "در هر کشور، ارادهای وجود دارد که بنا به قانون، از همۀ ارادههای دیگر برتر است، تصمیمهای نهایی را این اراده میگیرد، این اراده به اصطلاح اهل فن، یک ارادۀ دارای حاکمیت است. این اراده، نه از هیچ ارادۀ دیگری دستور میگیرد و نه میتواند مرجعیت خود را بهطور قطع واگذار کند"[۲۱].
- با توجه به آنچه در تفسیر و تبیین مفهوم سیاست از زبانشناسان و نیز سیاستشناسان نقل کردیم، میتوان در تعریف مفهوم سیاست چنین گفت: "سیاست، عبارت است از امر و نهی صادر از نهاد حاکمیت جامعه، در جهت تنظیم روابط و تدبیر امور مردم در راستای تأمین مصالح آنان".
- این تعریف اگر چه میتواند به عنوان جمعبندی لُبّ معانی و مفاهیمی که در تعریف و تبیین واژۀ سیاست آمده است، تلقّی شود؛ لکن نظر به اینکه در این تعریف به بخشی دیگر از مفهوم سیاست که همان اعتبارات قانونی وضعی است؛ نظیر تعیین مناصب حکومتی یا اقداماتی که از سوی نهاد حاکمیت در جهت اجرای تصمیمات خود گرفته میشود، اشارهای نشده است. برای تکمیل این تعریف میتوان چنین گفت: "سیاست، عبارت است از امر و نهی و سایر اعتبارات و قراردادها و اقدامات صادر از نهاد حاکمیت جامعه در جهت تنظیم روابط و تدبیر امور مردم در راستای تأمین مصالح آنان".
- این مفهوم از سیاست، ضمن آنکه با تعاریفی که اهل زبان و نیز سیاست شناسان از سیاست ارائه کردهاند، سازگار است، با کاربری واژۀ سیاست در متون اسلامی نیز همخوانی دارد. در گذشته به نمونهای از کاربری واژۀ سیاست در روایات در ضمن نقل کلام مجمع البحرین در تفسیر معنای سیاست اشاره کردیم. در اینجا به نمونههایی دیگر از کاربری واژۀ سیاست در متون اسلامی اشاره میکنیم:
- کلینی به سند صحیح از فضیل بن یسار نقل میکند: شنیدم امام صادق(ع) به بعضی از اصحاب قیس ماصر میفرماید: همانا خدای عزوجل پیامبر خود را تربیت کرد و خوب تربیت کرد پس آنگاه که تربیتش را به کمال رسانید بدو گفت: ﴿إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾[۲۲]. سپس امر دین و امت را بدو واگذار کرد تا بندگانش را سیاست کند، پس چنین فرمود: ﴿مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾[۲۳]. همانا رسول(ص) از سوی خداوند مورد حمایت و پشتیبانی و تأیید روحالقدس بود در آنچه مردم را سیاست و تدبیر میکرد لغزش و خطایی از او سر نمیزد. سپس مجموعهای از دستورات الزامی رسول خدا(ص) و نیز احکام ترخیصی آن حضرت را بیان میفرماید تا آنجا که میگوید: پس امر و نهی رسول الله(ص) با امر و نهی خداوند موافق و مطابق بود و بر بندگان واجب شد که همانگونه که تسلیم امر خدایند تسلیم امر رسول باشند[۲۴]. از این روایت -به ویژه از تفریع استشهاد به آیۀ ﴿مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ...﴾ بر جملۀ «لِيَسُوسَ عِبَادَهُ»- رابطۀ بنیادین مفهوم سیاست با امر و نهی استفاده میشود.
- نیز کلینی از حضرت رضا(ع) روایت مفصلی در تبیین و تعریف امامت و امام نقل میکند که در ضمن آن آمده است: امام عالمی است که به هیچ چیز نادان نیست و سرپرستی است که کوتاهی نمیکند[۲۵] - تا آنجا که میفرماید -: دانش او همواره در فزونی است، بردباری او کامل است، بار امامت را به شایستگی به دوش گرفته، به سیاست آگاه و داناست، اطاعتش واجب است به امر خداوند قیام نموده، خیرخواه بندگان خدا و نگهبان دین خداست... تا آخر روایت[۲۶]. در این روایت نیز از عطف دو جملۀ «مَفْرُوضُ الطَّاعَةِ» و «قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» بر جملۀ «عَالِمٌ بِالسِّيَاسَةِ» که ظهور در تفسیر و تطبیق مفهوم سیاست بر مفروض الطاعة بودن و قائم بأمر الله بودن امام دارد، رابطۀ بنیادین مفهوم سیاست با امر و نهی استفاده میشود.
- در رسالۀ حقوق که صدوق آن را به سند صحیح از امام سجاد(ع) روایت کرده، آمده است: "و اما حق سیاستکنندۀ تو از راه مالکیت، این است که او را اطاعت کنی و معصیت نکنی مگر در آنجا که موجب خشم خدا گردد؛ زیرا مخلوق را در آنچه معصیت خداست اطاعتی نیست"[۲۷].
- سند صدوق به رسالۀ حقوق امام سجاد(ع) چنین است: جعفر بن محمد بن مسرور، عن الحسين بن محمد بن عامر، عن عمّة عبدالله بن عامر، عن محمد بن ابي عمير، عن عبدالرحمن بن محمد، عن الفضل بن اسماعيل، عن اسماعيل بن الفضل الهاشمي، عن أبيحمزة الثمالي ثابت بن دينار، عن سيد العابدين علي بن الحسين عليه و علی آبائه افضل صلوات المصلين.
- وثاقت رواة بعد از ابن ابی عمیر، ثابت است، یا به توثیق خاص؛ نظیر: ابوحمزۀ ثمالی و اسماعیل بن الفضل هاشمی، یا به توثیق عام؛ نظیر: عبدالرحمن بن محمد و فضل بن اسماعیل که مشمول شهادت شیخ بر وثاقت من یروی عنهم المشایخ الثلاثة میباشند. ابن ابی عمیر نیز که در جلالت شأن و علوّ مرتبه، فوق حد وثاقت است و راویان از ابن ابی عمیر نیز همگی ثابت الوثاقهاند؛ اما حسین بن محمد بن عامر یا عمران و نیز عموی او عبدالله بن عامر یا عمران که از اکابر اشاعرۀ قمیین و از ثقات اجلّاء و کبار علمای شیعهاند، وثاقت آنها مسلّم است؛ اما جعفر بن محمد مسرور، از مشایخ صدوق است و صدوق کراراً بر او "ترضّی" کرده است و در جای خود توضیح دادهایم که "ترضّی" صدوق بر مشایخ خود، نهتنها شهادت بر وثاقت است، بلکه بیش از وثاقت را میرساند؛ زیرا مقصود از "ترضّی" صدوق، ظاهراً انطباق آیۀ کریمۀ ﴿رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَرَضُوا عَنْهُ﴾[۲۸] است که بیش از وثاقت را میرساند.
- بنابراین، سند رسالۀ الحقوق روایت شده از امام سجاد(ع) صحیح و تام و بلااشکال است. شاهد ما از مقطعی که از این رساله در بالا ذکر کردیم، این است که عبارت «وَ أَمَّا حَقُّ سَائِسِكَ بِالْمِلْكِ فَأَنْ تُطِيعَهُ وَ لَا تَعْصِيَهُ» صریح در این است که اساس سیاست بالملک، امر و نهی است. و به دلیل همین جایگاه امر و نهی که برای سائس بالملک وجود دارد، واژۀ "سایس" در آن به کار رفته است.
- افزون بر آنچه در روایاتی که نقل کردیم آمده است، واژۀ قرآنی "اولو الامر" که در آیۀ کریمۀ ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ﴾[۲۹] و نیز در آیۀ کریمۀ ﴿وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ﴾[۳۰] به معنای رهبران سیاسی به کار رفته است، دلیل دیگری بر جایگاه بنیادین "أمر" به معنای دستور و فرمان در مفهوم سیاست است[۳۱].
مفهوم لغوی
سیاست، واژهای است عربی که از ریشه “اساس- یسوس” گرفتهشده است. معانی آن در فرهنگنامههای فارسی عبارتند از: “حکمراندن بر رعیت، اداره کردن امور مملکت، حکومتکردن، ریاست کردن، حکومت، ریاست، پرداختن به امور مردم بر طبق مصالحشان، پاسداشتن ملک، عدالت و داوری، حکمداری، سزا و جزا، محافظت حدود ملک، نگهداری و حراست، امر و نهی، پرورش و پروراندن و اداره امور داخلی و خارجی کشور”[۳۲]. معادل “سیاست” در زبان انگلیس (policy) است که برگرفته از واژه یونانی(polis) میباشد. این واژه و مشتقات آن، در فارسی به معانی زیر ترجمه شده است: الف: (policy)؛ یعنی: خط مشی، رویه، سیاست، سیاستمداری، مصلحت، کاردانی، تدبیر و زیرکی. ب: (politic)؛ یعنی: کاردان، مصلحت دان، با تدبیر، زیرک، مصلحتآمیز، مقرون به صلاح، مقتضی، مقرون به صواب، عاقلانه و سیاستمدارانه. ج: (polity)؛ به معنای طرز حکومت، جامعه، ملت، و دولت آمده است[۳۳]. فرهنگنامههای عربی نیز سیاست را به معانی مختلفی به کار بردهاند؛ همانند القیام علی الشیء بما یصلحه! برپایداشتن هر چیز بر مدار مصالح آن، و فعل السائس”؛ تربیت حیوانات[۳۴]، و استصلاح الخلق بارشادهم الی الطریق المنجی فی العاجل او الأجل؛ خیرخواهی برای مردمان با راهنمایی و هدایت آنان به راه نجات و سعادت در حال یا آینده و دفن الحکم و اداره اعمال الدولة الداخلیة و الخارجیة؛ حرفه حکومت و مدیریت کارکردهای داخلی و خارجی یک دولت[۳۵].[۳۶]
مفهوم اصطلاحی
در ابتدا باید به این نکته مهم توجه کرد که تعاریف، برآمده از نوع نگرش انسانها به امور و پدیدهها و نیز تابع احساس و ادراک معرف است، گاه در مورد یک امر، بنا به تفاوت دیدگاهها و گرایشها، تعاریف متفاوتی مطرح میشود. این اختلاف و تفاوتها در عرصه امور و پدیدههای اجتماعی گستردهتر و فراوانتر است. به عبارت دیگر، نظام معرفتی انسان، فارغ و بریده از نظام حساسیتها و نظام اعمال او نیست؛ بلکه این سه با ارتباطی پیوسته و نظامی هماهنگ، سیر تغییر و تکامل را طی میکنند؛ بنابراین ارتباط علمی و نظری انسان با جهان خارج، بدون واسطه، بیارتباط و مجزا از حساسیتها و اعمال او شکل نمیگیرد و نتیجه این ارتباط، پیدایش مفاهیم و ادراکات جدید، متأثر از دلبستگی، خوشبینی یا بدبینی، و در مرحله ضعیفتر، متأثر از عملکرد او خواهد بود[۳۷]. در بعد اجتماعی نیز تأثیرپذیری نظام مفاهیم و تعاریف از عقاید و باورها، نمود محسوسی دارد. امروزه به ندرت میتوان دانشمند و محققی را یافت که به دور از شرایط اجتماعی و در فضایی بسته، وقت خود را صرف پژوهش و نوآوری علمی نماید. جریان نیازمندیها و نظام انگیزههای اجتماعی، تعیینکننده افقهای آینده علوم و پژوهش هستند و این تصور که اینکه انگیزه و موتور تحقیقات، حتی در مراکز پژوهشی و تحقیقی صرفاً روحیه دانشپژوهی و علمدوستی، یا به عبارت دیگر، “علم برای علم”، باشد، تصوری سادهانگارانه است.
در عصر جدید، مؤسسات تحقیقاتی به دنبال احساس نیازی که به وجود آنها شد برای تحقق بخشیدن به آرمانها و اهداف فرهنگی، سیاسی و اقتصادی در یک نظام اجتماعی پدید آمده و وظیفه حل معضلات جامعه و تولید قوانین حرکت اجتماعی را برعهده دارند. به همین جهت، رشد دانش و تحقیق از تأسیس اصول و پیشفرضهای اولیه گرفته تا انتخاب روش مناسب و تولید محصول و حتی حجم تولید و کشف روابط جدید، متأثر از گرایشهای عمومی و تابع اهداف پیشبینی شده و مشخص است. معیار اساسی در ارزیابی گرایشهای اجتماعی، پرستش خداوند یا پرستش دنیا و لذات مادی آن است؛ البته در بعضی جوامع نیز گرایشهای اجتماعی نه به صورت مطلق، بلکه به صورت ترکیبی با نسبتهای مختلف از این دو مورد، شکل میگیرد. در نتیجه، اصطلاحات، مفاهیم و تعاریف در بستر انگیزهها و اهداف متولد شده و به تبع همین انگیزهها و اهداف مختلف، اشکال متفاوت پیدا میکنند. بدینترتیب، معمولاً دستیابی به تعاریف واحد، خاصه در علوم انسانی و بهویژه در عناوین و اصطلاحات کلی و شامل، ممکن نیست؛ چون هر فردی متناسب با نگرش و گرایش خاصی به تبیین و تعریف موضوع میپردازد.
بنابراین مفاهیم و تعاریف رایج با وجود تفاوتها و تعارضهایی که بین آنها وجود دارد، برای اطلاع و آشنایی ارائه شده و تعریف منتخب، متناسب با نظام فکری حاکم بر کتاب عرضه میشود[۳۸]. ارائه مفهومی جامع از سیاست نیز از مسأله مذکور مستثنی نیست. پس، در اینجا تلاش میشود تا با تکیه بر وجوه کلی و مشترک تعاریف، دو مفهوم “عام” و “خاص” از سیاست مطرح شود.[۳۹]
تعریف عام سیاست
سیاست به مفهوم عام، عبارت است از: “اداره و سرپرستی نظری و عملی مجموعه امور ارتباطی، فرهنگی و اقتصادی در جهت وصول به اهدافی که رشد اجتماعی را محقق میسازد”. با این تعریف عناصر و لوازم زیر در تعریف سیاست، قابل ذکر است:
- توجه اصلی سیاست به موضوع اداره و سرپرستی است که مستلزم تنظیم و اعمال اراده و قدرت در ساماندهی امور میباشد؛ البته با این توضیح که سرپرستی هر امری طی سه مرحله انجام میپذیرد؛ در مرحله تعیین، اصول تخلفناپذیر و لازمالاجرای نظام، معین میشود، در مرحله تنظیم، طراحی بر اساس اصول مذکور صورت میگیرد و در مرحله سوم، اجرای امور طراحی شده، مورد توجه است. گذشته از مرحله اول که چارچوبههای حرکت نظام به وسیله مکتب و به زبان نمایندگان و شارحین آن بیان میشود و ارتباط روحی تعلقی ما را معین میکند، مرحله دوم و سوم سرپرستی نظری و عملی نظام را میسازد و سیاست با این نگرش و به معنای عام، هر سه مرحله را شامل میشود.
- امور جامعه در سه دسته بزرگ ارتباطی، فرهنگی و اقتصادی طبقهبندی میشوند و سیاست در معنای عام، متکفل اداره تمامی این امور است.
- جامعهای که به صورت نظام در نظر گرفته میشود، دارای هدفی شامل و نهایی بوده که برآیند و نتیجه ترکیب هدفهای مختلف، زیرمجموعههای جامعه و واحدهای اجتماعی کوچک و بزرگ آن جامعه است.
- هر جامعه به گمان خود در پی رشد و تعالی است و نتیجه سیاست نیز، توسعه بستر رشد و ایجاد زمینههای تعالی جامعه میباشد؛ البته رشد در جوامع گوناگون با تفاوت فرهنگها، معانی مختلفی پیدا میکند.
امام خمینی که خود الگوی عملی سیاست اسلامی بود، در تعریف سیاست با به کاربردن همین مضامین، به روشنی، ولی با عبارت دیگری، فرمودهاند: “سیاست این است که جامعه را هدایت کند و راه ببرد، تمام مصالح جامعه را در نظر بگیرد و تمام ابعاد انسان و جامعه را در نظر بگیرد و اینها را هدایت کند به طرف آن چیزی که صلاحشان است، صلاح ملت هست، صلاح افراد هست و این مختص به انبیا است، دیگران این سیاست را نمیتوانند اداره کنند. این مختص به انبیا و اولیا است”[۴۰]. ویژگی تعریف امام خمینی از سیاست این است که همه ابعاد شخصیتی فرد؛ اعم از روحی، ذهنی و عملی و نیز همه ابعاد جامعه که شامل فرهنگی، سیاست و اقتصاد میشود را موردنظر قرار داده و هدایت به سمت مصالح فردی و اجتماعی را برآیند غایی سیاست شمردهاند. در این مبنا، انبیاء، اولیای الهی و عالمان دینی که همه آنها از منبع علوم الهی بهرهمند میباشند با علم به مصالح فرد و جامعه، آنان را به سوی خیر و سعادت دنیوی و اخروی هدایت میکنند. البته با توجه به اینکه، امام خمینی سه نوع سیاست را نام میبرند و سیاست شیطانی و حیوانی را در مقابل سیاست اسلامی قرار میدهند، میتوان تعریف مذکور از سیاست را ناظر به سیاست اسلامی دانست که ایشان این نوع سیاست را عین دیانت میدانند[۴۱].[۴۲]
پرسشهای وابسته
جستارهای وابسته
- سیاست الهی
- سیاست انسانی
- سیاست شیطانی
- رابطه دین و سیاست
- رابطه دین و سیاست
- سکولاریسم (جدایی دین و سیاست)
- مشارکت سیاسی
- سیاست خارجی
- ویژگیهای سیاسی امام علی
منابع
پانویس
- ↑ حسن عمید، فرهنگ لغت عمید، ذیل واژۀ «سیاست».
- ↑ محمد معین، فرهنگ لغت معین، ذیل واژۀ «سیاست».
- ↑ سُست الرعية سياسة أمرتها و نهيتها، و فلان مجرّب قد ساس، و سيس عليه اَدَّبَ و اُدِّب؛ فیروزآبادی، القاموس المحیط، ذیل واژۀ «سیاست».
- ↑ سُست الرعية سياسة، وسوِّس الرّجل أمور النّاس - علی ما لم يسمّ فاعله - إذا ملك أمرهم...
- ↑ و فلان مجرّب قد ساس و سيس عليه، أي: أُمِّر و أُمِّر عليه؛ اسماعیل بن حماد الجوهری، صحاح اللغه، ذیل واژۀ «سیاست».
- ↑ سَاسَ زَيدٌ الْأَمْرَ: يسُوسُهُ سِياسَة دَبَّرَهُ و قَامَ بِأَمْرِهِ؛ احمد بن محمد بن علی فیومی، المصباح المنیر، ذیل واژۀ «سیاست».
- ↑ السَّوْس: الرياسة...
- ↑ ساس الأمر سياسة: قام به؛ والسياسة: القيام علی الشيء بما يصلحه؛ أبوالفضل جمال الدین محمدبن مکرم الأفریقی المصری ابن منظور، لسان العرب، ذیل واژۀ «سیاست».
- ↑ ساس زيد سياسة أمر و قام بأمره.
- ↑ ساس بالرّعية من السياسة و هو القيام علی الشيء بما يصلحه.
- ↑ و في وصف الأئمة: "أنتم ساسة العباد" و فيه: "الإمام عارف بالسياسة" و فيه: "ثم فوّض إلی النبي(ص) أمر الدّين و الأمّة ليسوس عباده" كل ذلك من: سست الرعية سياسة: أمرتها و نهيتها. و في الخبر: "كان بنو إسرائيل تسوسهم أنبياؤهم" أي: تتولي أمرهم كالأمراء والولاة؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۷.
- ↑ Littre, م ۱۸۷۰انتشار:.
- ↑ موریس دوورژه، اصول علم سیاست، ص۵۱.
- ↑ Rober, م ۱۹۶۲ انتشار:.
- ↑ موریس دوورژه، اصول علم سیاست، ص۵۱.
- ↑ Harold lasswell.
- ↑ رابرت دال، مترجم: حسین ظفریان، تجزیه و تحلیل سیاست، ص۷و۸.
- ↑ Robert A. Wall.
- ↑ رابرت دال، مترجم: حسین ظفریان، تجزیه و تحلیل سیاست، ص۸.
- ↑ Harold G.Laski.
- ↑ هارولد ج.لاسکی، مقدمهای بر سیاست، ص۸.
- ↑ «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
- ↑ «آنچه پیامبر به شما میدهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز میدارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.
- ↑ «قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ لِبَعْضِ أَصْحَابِ قَيْسٍ الْمَاصِرِ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ: ﴿إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ﴾. ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا﴾ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا يَزِلُّ وَ لَا يُخْطِئُ فِي شَيْءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ».«فَوَافَقَ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) أَمْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَهْيُهُ نَهْيَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَجَبَ عَلَى الْعِبَادِ التَّسْلِيمُ لَهُ كَالتَّسْلِيمِ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى»؛ اصول کافی، ج۱، ص۲۶۶-۲۶۷.
- ↑ «الْإِمَامُ عَالِمٌ لَا يَجْهَلُ وَ رَاعٍ لَا يَنْكُلُ...»
- ↑ «نَامِي الْعِلْمِ كَامِلُ الْحِلْمِ مُضْطَلِعٌ بِالْإِمَامَةِ عَالِمٌ بِالسِّيَاسَةِ مَفْرُوضُ الطَّاعَةِ قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نَاصِحٌ لِعِبَادِ اللَّهِ حَافِظٌ لِدِينِ اللَّهِ... إلی آخر الحديث»؛ اصول کافی، ج۱، ص۲۰۲.
- ↑ «وَ أَمَّا حَقُّ سَائِسِكَ بِالْمِلْكِ فَأَنْ تُطِيعَهُ وَ لَا تَعْصِيَهُ إِلَّا فِيمَا يُسْخِطُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ»وسائل الشیعه، ج۱۵، ابواب جهاد النفس، باب۳، ح۱، ص۱۷۴.
- ↑ «خداوند از آنان خشنود است و آنان از خداوند خشنودند» سوره مائده، آیه ۱۱۹.
- ↑ «اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول و اولیالامر از خودتان را» سوره نساء، آیه ۵۹.
- ↑ «و چنانچه آن را به رسول و اولیالامر از خودشان ارجاع میدادند» سوره نساء، آیه ۸۳.
- ↑ اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱، ص:۳۱-۴۲.
- ↑ فرهنگ فارسی معین و لغتنامه دهخدا.
- ↑ فرهنگ بزرگ انگلیسی - فارسی، حیّم.
- ↑ المنجد.
- ↑ لسانالعرب.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۷.
- ↑ رسول اکرم(ص): «حُبُّكَ لِلشَّيْءِ يُعْمِي وَ يُصِمُّ»؛ “دوستی تو نسبت به یک چیز، سبب میشود که عیوب آن را نبینی و نشنوی” (بحارالانوار، ج۷۷، ص۱۶۴).
- ↑ از آنجا که کاربری اصلی این کتاب، آموزشی است از قضاوت صریح در مورد صحت و سقم تعاریف گوناگون پرهیز شده است تا اولاً؛ متهم به یکجانبهنگری و استبداد علمی نشویم و ثانیاً؛ برای دانشپژوه، احساس استغنای از استاد و کلاس پیدا نشود و همواره روحیه تحقیق و فعالیت علمی جمعی افزایش یابد.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۱۸.
- ↑ خمینی، روحالله، صحیفه نور، ج۱۳، ص۲۱۸.
- ↑ رجوع کنید به: صحیفه نور، ج۱۳، ص۲۱۷-۲۱۸.
- ↑ نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام، ص ۲۰.