سیاست در حدیث

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

سیاست در روایات درباره پیامبران گذشته و پیامبر اسلام (ص) و امامان به کار رفته است. براساس روایات، یکی از ویژگی‌های امام، آگاهی وی به سیاست دانسته شده است.

مقدمه

واژه سیاست در روایات درباره پیامبران گذشته و پیامبر اسلام (ص) و امامان به کار رفته است. در منابع اهل‌سنت نقل شده که رسول خدا (ص) درباره پیامبران بنی‌اسرائیل می‌فرماید: «بنی‌اسرائیل را پیامبران آنان اداره می‌کردند؛ هرگاه پیامبری می‌رفت، پیامبر دیگری جانشین وی می‌شد»[۱]. در معنای این عبارت نوشته‌اند: پیامبران امور اجتماعی و سیاسی آنان را مانند فرماندهان و والیان بر عهده می‌گرفتند[۲]. در روایتی در کافی امام صادق (ع) بیان می‌کند که خداوند به نیکی پیامبر (ص) را تربیت کرد: «پس خداوند امر دین و کار امت را به او واگذار کرد تا به سیاست و هدایت مردم بپردازد؛ پس فرمود: آنچه رسول برای شما آورده بگیرید و از آنچه از آن نهی کرده است، دوری کنید»[۳].

این حدیث سیاست را به معنای امر و نهی و اجرای دستورهای پیامبر (ص) دانسته که معنای دوم است و چون پس از بیان تربیت رسول خدا (ص) بیان شده، بدیهی است که این امر و نهی باید در جهت اصلاح مردم باشد.

در روایات، یکی از ویژگی‌های امام، آگاهی وی به سیاست[۴] دانسته شده است؛ یعنی آنان آگاه هستند به مواردی که برای اصلاح و تربیت اجتماعی مردم لازم است[۵]؛ بنابراین اگر حکومتی سیاستش در جهت اصلاح جامعه و هدایت مردم به سوی قوانین شرع نبود، با او به مبارزه می‌پرداختند و در جهت اصلاح جامعه و حکومت برای اجرای قوانین شرع تلاش می‌نمودند که از آن به مبازره سیاسی تعبیر می‌شود؛ مبارزه‌ای که همراه با آگاهی‌بخشی به اقشار مختلف جامعه که مسیر درست اسلامی را نشان می‌دهد و انحرافات حکومت‌ها را آشکار می‌نماید.

برخی در شرایط امام، عاقل‌تربودن را شرط دانسته‌اند و آن را به رأی نیکو و آگاهی بیشتر به سیاست معنا کرده‌اند[۶]. سیاست قابل توصیف به نیک و بد است. به همین جهت امیرالمؤمنین (ع) هر سیاستی را نمی‌پسندد و آن را اگر با نیکی و عدل باشد می‌ستاید و ضعف را آفت آن می‌داند و ستم را در سیاست زشت می‌شمارد. ایشان در باب اهمیت آن می‌فرماید: «و با حسن سیاست، ادب شایسته در جامعه ایجاد می‌شود»[۷]. آن حضرت در نامۀ خود به مالک اشتر یکی از شرایط کارگزاران را آگاهی سیاسی آنان دانسته‌اند[۸]. در کلمات امیر مؤمنان (ع) جملات متعددی درباره سیاست آمده است؛ مانند این جملات: ملاک سیاست، عدل است[۹]؛ حسن سیاست باعث قوام رعیت[۱۰] و دوام ریاست است[۱۱]؛ جمال سیاست عدل در حکومت و عفو در هنگام قدرت است[۱۲]؛ تحمل سختی‌ها باعث زینت سیاست است[۱۳]؛ آفت زعامت و رهبری ضعف سیاست است[۱۴]؛ ستم، سیاست زشتی است[۱۵].

یکی از تلاش‌های معصومان (ع) مبارزه با سیاست‌های غلط و تبعیض‌آمیز و ستمگرانه حاکمان بوده است که آن را تحمل نمی‌کردند و با توجه به مقتضیات زمان خود، در برابر این عملکردها موضع می‌گرفتند و به مبارزه مستقیم یا غیرمستقیم با حکومت‌های وقت می‌پرداختند[۱۶].

کاربری سیاست در روایات

در اینجا به نمونه‌هایی از کاربری واژۀ سیاست در متون اسلامی اشاره می‌کنیم:

  1. کلینی به سند صحیح از فضیل بن یسار نقل می‌کند: شنیدم امام صادق (ع) به بعضی از اصحاب قیس ماصر می‌فرماید: همانا خدای عزوجل پیامبر خود را تربیت کرد و خوب تربیت کرد پس آنگاه که تربیتش را به کمال رسانید بدو گفت: ﴿إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ[۱۷]. سپس امر دین و امت را بدو واگذار کرد تا بندگانش را سیاست کند، پس چنین فرمود: ﴿مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[۱۸]. همانا رسول (ص) از سوی خداوند مورد حمایت و پشتیبانی و تأیید روح‌القدس بود در آنچه مردم را سیاست و تدبیر می‌کرد لغزش و خطایی از او سر نمی‌زد. سپس مجموعه‌ای از دستورات الزامی رسول خدا (ص) و نیز احکام ترخیصی آن حضرت را بیان می‌فرماید تا آنجا که می‌گوید: پس امر و نهی رسول الله (ص) با امر و نهی خداوند موافق و مطابق بود و بر بندگان واجب شد که همانگونه که تسلیم امر خدایند تسلیم امر رسول باشند[۱۹]. از این روایت -به ویژه از تفریع استشهاد به آیۀ ﴿مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ... بر جملۀ «لِيَسُوسَ عِبَادَهُ»- رابطۀ بنیادین مفهوم سیاست با امر و نهی استفاده می‌شود.
  2. همچنین کلینی از حضرت رضا (ع) روایت مفصلی در تبیین و تعریف امامت و امام نقل می‌کند که در ضمن آن آمده است: امام عالمی است که به هیچ چیز نادان نیست و سرپرستی است که کوتاهی نمی‌کند[۲۰] - تا آنجا که می‌فرماید -: دانش او همواره در فزونی است، بردباری او کامل است، بار امامت را به شایستگی به دوش گرفته، به سیاست آگاه و داناست، اطاعتش واجب است به امر خداوند قیام نموده، خیرخواه بندگان خدا و نگهبان دین خداست... تا آخر روایت[۲۱]. در این روایت نیز از عطف دو جملۀ «مَفْرُوضُ الطَّاعَةِ» و «قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» بر جملۀ «عَالِمٌ بِالسِّيَاسَةِ» که ظهور در تفسیر و تطبیق مفهوم سیاست بر مفروض الطاعة بودن و قائم بأمر الله بودن امام دارد، رابطۀ بنیادین مفهوم سیاست با امر و نهی استفاده می‌شود.
  3. در رسالۀ حقوق که صدوق آن را به سند صحیح از امام سجاد (ع) روایت کرده، آمده است: "و اما حق سیاست‌کنندۀ تو از راه مالکیت، این است که او را اطاعت کنی و معصیت نکنی مگر در آنجا که موجب خشم خدا گردد؛ زیرا مخلوق را در آنچه معصیت خداست اطاعتی نیست"[۲۲]. شاهد ما از مقطعی که از این رساله در بالا ذکر کردیم، این است که عبارت «وَ أَمَّا حَقُّ سَائِسِكَ بِالْمِلْكِ فَأَنْ تُطِيعَهُ وَ لَا تَعْصِيَهُ» صریح در این است که اساس سیاست بالملک، امر و نهی است.

افزون بر آنچه در روایات نقل شده، واژۀ قرآنی "اولو الامر" که در آیه ﴿أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۲۳] و نیز در آیه ﴿وَلَوْ رَدُّوهُ إِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ[۲۴] به معنای رهبران سیاسی به کار رفته است، دلیل دیگری بر جایگاه بنیادین "أمر" به معنای دستور و فرمان در مفهوم سیاست است[۲۵].

منابع

پانویس

  1. «إِنَّ بَنِي إِسْرَائِيلَ كَانَتْ تَسُوسُهُمْ أَنْبِيَاؤُهُمْ كُلَّمَا ذَهَبَ نَبِيٌّ خَلَفَهُ نَبِيٌّ»؛ ابن‌ابی‌شیبه، المصنف (تحقیق کمال یوسف حوت)، ج۷، ص۴۶۴؛ محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، ج۳، ص۱۲۷۳؛ احمد بن حنبل، مسند أحمد بن حنبل، ج۲ ص۲۹۷؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۳، ص۱۴۷۱.
  2. أَي تتولى أُمورَهم كما يفعل الأُمَراء و الوُلاة بالرَّعِيَّة؛ ابن‌اثیر جزری (مبارک)، النهایة فی غریب الحدیث والأثر، ج۲، ص۴۲۱؛ ابن‌منظور، لسان العرب، ج۶، ص۱۰۸؛ فخرالدین طریحی، مجمع البحرین، ج۴، ص۷۸.
  3. «فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ﴿مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۶۶؛ محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۳، ص۶۱۶؛ محمدباقر مجلسی، بحار الأنوار، ج۱۷، ص۴.
  4. «عَالِمٌ بِالسِّيَاسَةِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۲؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۴۴۱؛ شیخ صدوق، الأمالی، ص۶۷۸.
  5. «أي بما يصلح الأمة»؛ محمدباقر مجلسی، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، ج۲، ص۳۹۶.
  6. و يجب أن يكون أعقل الناس و المراد بالأعقل أجودهم رأيا و أعلمهم بالسياسة؛ محمد بن احمد فتال نیشابوری، روضة الواعظین و بصیرة المتعظین، ج۱، ص۸۸.
  7. «وَ بِحُسْنِ السِّيَاسَةِ يَكُونُ الْأَدَبُ الصَّالِحُ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۸.
  8. «فَاصْطَفِ لِوِلَايَةِ أَعْمَالِكَ أَهْلَ الْوَرَعِ وَ الْفِقْهِ وَ الْعِلْمِ وَ السِّيَاسَةِ»؛ ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول، ص۱۳۷؛ قاضی نعمان، دعائم الإسلام، ج۱، ص۳۶۱.
  9. « مِلَاكُ السِّيَاسَةِ الْعَدْلُ»؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۴۸۶.
  10. « حُسْنُ السِّيَاسَةِ قِوَامُ الرَّعِيَّةِ»؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۲۷.
  11. « حُسْنُ السِّيَاسَةِ يَسْتَدِيمُ الرِّئَاسَةَ»؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۲۹.
  12. «جَمَالُ السِّيَاسَةِ الْعَدْلُ فِي الْإِمْرَةِ وَ الْعَفْوُ مَعَ الْقُدْرَةِ»؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۲۳.
  13. « الِاحْتِمَالُ زَيْنُ السِّيَاسَةِ»؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۲۴.
  14. « آفَةُ الزُّعَمَاءِ ضَعْفُ السِّيَاسَةِ»؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۱۸۱.
  15. «بِئْسَ السِّيَاسَةُ الْجَوْرُ»؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم و المواعظ، ص۱۹۳.
  16. ذاکری، علی اکبر، سیره سیاسی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۴۲.
  17. «و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.
  18. «آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید» سوره حشر، آیه ۷.
  19. «قَالَ: سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) يَقُولُ لِبَعْضِ أَصْحَابِ قَيْسٍ الْمَاصِرِ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِيَّهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الْأَدَبَ قَالَ: ﴿إِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ. ثُمَّ فَوَّضَ إِلَيْهِ أَمْرَ الدِّينِ وَ الْأُمَّةِ لِيَسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿مَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (ص) كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَيَّداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لَا يَزِلُّ وَ لَا يُخْطِئُ فِي شَيْ‏ءٍ مِمَّا يَسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ».«فَوَافَقَ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ (ص) أَمْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَهْيُهُ نَهْيَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَجَبَ عَلَى الْعِبَادِ التَّسْلِيمُ لَهُ كَالتَّسْلِيمِ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى»؛ اصول کافی، ج۱، ص۲۶۶-۲۶۷.
  20. «الْإِمَامُ عَالِمٌ لَا يَجْهَلُ وَ رَاعٍ لَا يَنْكُلُ...»
  21. «نَامِي الْعِلْمِ كَامِلُ الْحِلْمِ مُضْطَلِعٌ بِالْإِمَامَةِ عَالِمٌ بِالسِّيَاسَةِ مَفْرُوضُ الطَّاعَةِ قَائِمٌ بِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نَاصِحٌ لِعِبَادِ اللَّهِ حَافِظٌ لِدِينِ اللَّهِ... إلی آخر الحديث»؛ اصول کافی، ج۱، ص۲۰۲.
  22. «وَ أَمَّا حَقُّ سَائِسِكَ بِالْمِلْكِ فَأَنْ تُطِيعَهُ وَ لَا تَعْصِيَهُ إِلَّا فِيمَا يُسْخِطُ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَإِنَّهُ لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ»وسائل الشیعه، ج۱۵، ابواب جهاد النفس، باب۳، ح۱، ص۱۷۴.
  23. «اطاعت کنید خدا را و اطاعت کنید رسول و اولی‌الامر از خودتان را» سوره نساء، آیه ۵۹.
  24. «و چنانچه آن را به رسول و اولی‌الامر از خودشان ارجاع می‌دادند» سوره نساء، آیه ۸۳.
  25. اراکی، محسن، فقه نظام سیاسی اسلام، ج۱، ص۳۱-۴۲.