شجاعت در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۲ مهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۳۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

شجاعت از خوی‌های نیک انسانی است و انسان را به اقدام و ایستادگی شایسته وامی‌دارد. در سایه فضیلت شجاعت می‌توان هنگام عمل، بر ترس پیروز شد و اقدام کرد و در موقع ضرورت نیز دست از اقدام برداشت و صبر کرد. امام علی(ع) بر این دو مفهوم شجاعت تأکید می‌کند و می‌فرماید: اگر از چیزی ترسیدی دل به دریا بزن و در آن وارد شو، که این همه دودلی سخت‌تر از ترسی است که احساس می‌کنی[۱] شجاعت معیاری است برای مشخص شدن ارزش انسان[۲].

امام علی(ع) نمونه و الگوی کاملی از انسان شجاع است. هنگام اقدام و نبرد، هیچ جنگاوری را یارای استقامت در برابر شمشیرش نبود و هیچ انگیزه‌ای او را از اقدام و کوشش بازنمی‌داشت، همان‌گونه که شب هجرت در بستر پیامبر اکرم(ص) خوابید و جان خویش را در معرض بزرگ‌ترین خطر قرارداد. امّا آنجا که باید از اقدام بی‌مورد پرهیز می‌کرد، به‌خاطر مصلحتی بزرگ‌تر، از حق خویش گذشت و در برابر جریان سقیفه و برخی جریانات دیگر که در تاریخ روایت شده است، سکوت کرد.

فضیلت شجاعت نزد امام از اهمیت زیادی برخوردار بود و یکی از معیارهای اصلی او در گزینش افراد به‌شمار می‌رفت. امام در معرفی مالک اشتر به مردم مصر، او را به این خصلت می‌ستاید که به‌هنگام شتاب کندی نمی‌کند و هنگام درنگ شتاب نخواهد کرد[۳]. هم چنین یکی از معیارهای انتخاب کارگزاران و عوامل حکومت را شجاعت می داند[۴].فضیلت شجاعت خوی‌های انسانی را فعال می‌کند. برای نمونه فرد شجاع غیرتمند است و در زندگی خود تن به ننگ و پستی نمی‌دهد. او در راه خداوند جهاد می‌کند. آدمی در سایه فضیلت شجاعت می‌تواند صادق و راست‌گو باشد[۵].

شجاعت

دلیری و شجاعت امام علی(ع) به منزله بیان طرز فکر و به مثابه عمل ناشی از اراده است؛ زیرا محور شجاعت، دفاع از حق، و ایمان به نیکی و احسان تلقی می‌شود. مشهور است که هیچ قهرمان دلاوری در میدان جنگ در برابر علی(ع) توان مقاومت نداشت. وی چون از مرگ نمی‌هراسید، از برابری با هیچ قهرمانی واهمه و پروا نداشت، بلکه اندیشه مرگ در هیچ میدانی حتی برای یک‌بار به ذهن آن بزرگوار خطور نکرد، او به مبارزه هرقهرمانی می‌رفت نخست او را پند و اندرز می‌داد تا وی را به هدایت رهنمون شود.

امام علی(ع) با همه نیروی شگرف و شجاعت فوق‌العاده‌اش در هیچ موقعیتی به ظلم و ستم دست نیالود. تاریخ‌نگاران همه بر این امر اتفاق نظر دارند که علی(ع) تا مجبور نمی‌گشت، وارد کارزار نمی‌شد و تا می‌توانست می‌کوشید از راه‌های مسالمت‌آمیز اختلافات را با دشمنان خود برطرف سازد و از خونریزی جلوگیری به عمل آورد.

ویژگی دور بودن امام(ع) از ظلم و ستم، اصلی از اصول روح علی و خلق و خویی از اخلاق پسندیده وی به شمار می‌آمد و همین ویژگی با اندیشه کلی علی پیوندی ناگسستنی داشت، اندیشه‌ای که بر پایه مردم دوستی، وفای به عهد و نگهداری پیمان استوار بود مگر آن‌که مردم در پیمان خویش، خیانتی می‌کردند و یا بی‌رحمی پیشه می‌ساختند، که این روش در منطق امام قابل اغماض و گذشت نبود، اگر این جوشش عظیم مهر و وفای علی از دل حضرتش سرچشمه نمی‌گرفت، صداقت را بر عداوت و دشمنی ترجیح‌ نمی‌داد.

ولی دوستان سابق شخصیتی چون علی که خود، هوادار دوستی و محبت بود، حق دوستی‌اش را رعایت نکردند چه اینکه در انتظار بودند علی [در حکومتداری‌] پا بر سر وجدان خود نهد و آنان را در چپاول ثروت‌ها و سرمایه‌های مردم آزاد بگذارد و سایر مردم محروم بمانند. او می‌فرمود: به خدا سوگند! اگر اقلیم‌های هفتگانه را با آن‌چه در زیر آسمان است در اختیار من قرار دهند که خداوند را با گرفتن پوست جوی از دهان مورچه‌ای نافرمانی کنم، این کار را هرگز انجام نخواهم داد و دنیای شما از برگ جویده دهان ملخی نزد من بی‌ارزش‌تر است[۶].

علی(ع) در این عرصه چنان نبود که نخست بگوید و سپس عمل کند بلکه گفتارش، از احساسی قابل درک برمی‌خاست... علی(ع) بیش از همه، با مردم مهربانی می‌کرد و از آزار و اذیتشان فاصله داشت و در مسیر جانبازی و از خود گذشتگی، در راه آنان از همه به آنها نزدیک‌تر بود، تا وجدانش را به ضرورت این جانفشانی و ایثار، قانع گرداند.

مگر زندگی علی(ع) سراسر جنگ و مبارزه در راه ستمدیدگان و بیچارگان و به خاطر پیروزی همیشگی ملّت و بر ضدّ فخر و مباهات‌کنندگان فامیلی که، قصد داشتند ملت را چونان ابزار تولیدی برای خود، مورد بهره‌کشی قرار دهند، نبود؟ مگر علی شمشیر برهنه‌ای بر فراز گردن‌های افراشته قریشیان نبود که جهت دست‌یابی به جاه و مقام و اندوختن مال و ثروت هنگفت، در پی خلافت بودند؟ آیا امام(ع) خلافت و زندگی مادی را به خاطر عدم سازش با مردم دنیاپرستی که در پی به بردگی کشاندن برادران ناتوان و بیچاره و ستمدیده خود بودند از دست نداد؟[۷]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. نهج البلاغه، حکمت ۱۶۶: «إِذَا هِبْتَ أَمْراً فَقَعْ فِيهِ، فَإِنَّ شِدَّةَ تَوَقِّيهِ أَعْظَمُ مِمَّا تَخَافُ مِنه»
  2. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۴۸۴.
  3. نهج البلاغه، نامه ۲۷: «وَ لَا بُطْؤُهُ عَمَّا الْإِسْرَاعُ إِلَيْهِ أَحْزَمُ، وَ لَا إِسْرَاعُهُ إِلَى مَا الْبُطْءُ عَنْهُ أَمْثَلُ»
  4. نهج البلاغه، نامه ۵۳ و خطبه ۱۲۴: «وَلاَ جَبَاناً يُضْعِفُکَ عَنِ الاْمُورِ»
  5. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۴۸۵.
  6. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۴. «وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِيتُ الْأَقَالِيمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاكِهَا وَ اسْتُرِقَّ قُطَّانُهَا مُذْعِنَةً بِأَمْلَاكِهَا عَلَى أَنْ أَعْصِيَ اللَّهَ فِي نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا شَعِيرَةً فَأَلُوكَهَا مَا قَبِلْتُ وَ لَا أَرَدْتُ وَ لَدُنْيَاكُمْ أَهْوَنُ عِنْدِي مِنْ وَرَقَةٍ فِي فَمِ جَرَادَةٍ».
  7. حکیم، سید منذر، ‌پیشوایان هدایت ج۲ ص ۴۵.