ولایت تکوینی در حدیث
روایات دال بر ولایت تکوینی
روایات در باب ولایت تکوینی ائمه اطهار(ع) به قدری فراوان است که گردآوری آنها نوشتاری مبسوط میطلبد؛ لذا در اینجا مجال ذکر همه آنها نیست و تنها به چند مورد اشاره میشود. برخی، روایات این باب را مستفیض[۱] و بعضی متواتر[۲] دانستهاند؛ علاوه بر اینکه بسیاری از روایات مذکور به لحاظ سندی صحیح و معتبر هستند[۳]. به جهت فراوانی و تعدد و گوناگونی روایات، آنها را در چند دسته، طبقهبندی کرده و ذیل هر دسته تنها به ذکر یک یا دو نمونه بسنده میکنیم:
تسخیر کائنات برای ائمه(ع)
مقتضای بسیاری از روایات صادره از معصومین(ع) این است که خداوند آنها را بر آنچه اراده کنند، قادر کرده و کائنات را در تسخیر و تحت سلطه آنان قرار داده است.
روایت نخست: در فقرات پایانی روایتی از جابر از امام باقر(ع) چنین آمده است: جابر میگوید امام به من فرمود: «ای جابر، چیزی که ما از شما پنهان کردهایم، بیشتر از آن است که ما برای شما آشکار کردهایم». پس امام دست مرا گرفت و داخل اتاقی برد و سپس با پایش ضربهای به زمین زد. در این هنگام طلایی به مقدار گردن شتر از زمین خارج شد. سپس امام فرمود: «ای جابر، این را بنگر؛ ولی به کسی چیزی مگو؛ مگر به افراد موثق و مطمئن». سپس فرمود: «خداوند ما را بر آنچه اراده میکنیم، قادر ساخته است. اگر بخواهیم زمین را با افسار و مهارش میرانیم (یعنی مهار زمین در دستان ماست و هر گونه بخواهیم در آن نفوذ و تصرف میکنیم»[۴].
روایت دوم: امام صادق(ع) به نقل از جدشان امام حسین(ع) فرمود: «... وَ اللَّهِ مَا خَلَقَ اللَّهُ شَيْئاً إِلَّا وَ قَدْ أَمَرَهُ بِالطَّاعَةِ لَنَا...» به خدا قسم خداوند چیزی نیافرید، مگر آنکه دستور داد که مطیع ما باشند[۵].[۶]
وراثت ائمه(ع) از انبیا و نبی اکرم(ص)
برای اثبات ولایت تکوینی ائمه(ع)، میتوان به روایات دال بر وراثت ائمه(ع) از انبیا و نبی اکرم(ص) تمسک کرد. این روایات برخی به صورت عام و مطلق و برخی به صورت خاص دلالت دارند که هر آنچه انبیا(ع) و نبیاکرم(ص) داشتند و از جمله ولایت تکوینی، به ائمه(ع) ارث رسیده است. وراثت ائمه(ع) در باب ولایت تکوینی از مضامین و مواردی که در روایات ذکر شده، مانند احیای مردگان، شفای کور مادرزاد و...، بهخوبی روشن است.
روایت اول: «عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ(ع) قَالَ:... ثُمَّ قُلْتُ الْأَئِمَّةُ يُحْيُونَ الْمَوْتَى وَ يُبْرِءُونَ الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ وَ يَمْشُونَ عَلَى الْمَاءِ قَالَ مَا أَعْطَى اللَّهُ نَبِيّاً شَيْئاً قَطُّ إِلَّا وَ قَدْ أَعْطَاهُ مُحَمَّداً(ص) وَ أَعْطَاهُ مَا لَمْ يَكُنْ عِنْدَهُمْ قُلْتُ وَ كُلُّ مَا كَانَ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) فَقَدْ أَعْطَاهُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ(ع) قَالَ نَعَمْ ثُمَّ الْحَسَنَ وَ الْحُسَيْنَ(ع) ثُمَّ مِنْ بَعْدُ كُلَّ إِمَامٍ إِمَاماً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ مَعَ الزِّيَادَةِ الَّتِي تَحْدُثُ فِي كُلِّ سَنَةٍ وَ فِي كُلِّ شَهْرٍ ثُمَّ قَالَ إِي وَ اللَّهِ فِي كُلِّ سَاعَةٍ». ابوحمزه ثمالی نقل کرده است که به امام سجاد(ع) عرض کردم: «آیا ائمه مرده زنده میکنند و کور مادرزاد و بیمار مبتلا به پیسی را شفا میدهند و روی آب راه میروند»؟ حضرت فرمود: «خداوند چیزی به انبیا(ع) عطا نکرده است مگر آنکه همه آنها را به محمد(ص) عطا کرده است و نیز به محمد(ص) آنچه به انبیا عطا نکرده بود، عطا کرده است». گفتم: «خداوند همه آنچه را نزد رسولالله(ص) بود، به امیر مؤمنان علی(ع) عطا کردم». امام فرمود: «بله! و سپس به حسن و حسین(ع) و سپس به ائمه بعد از آنها تا روز قیامت با افزودنیهایی که در هر سال و هر ماه تجدید میشود». سپس فرمود: «بلکه به خدا قسم هر لحظه»[۷].
روایت دوم: «عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) وَ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) وَ قُلْتُ لَهُمَا أَنْتُمَا وَرَثَةُ رَسُولِ اللَّهِ(ص) قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَرَسُولُ اللَّهِ وَارِثُ الْأَنْبِيَاءِ عَلِمَ كُلَّمَا عَلِمُوا فَقَالَ لِي نَعَمْ فَقُلْتُ أَنْتُمْ تَقْدِرُونَ عَلَى أَنْ تُحْيُوا الْمَوْتَى وَ تُبْرِءُوا الْأَكْمَهَ وَ الْأَبْرَصَ فَقَالَ لِي نَعَمْ بِإِذْنِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ ادْنُ مِنِّي يَا أَبَا مُحَمَّدٍ فَمَسَحَ يَدَهُ عَلَى عَيْنِي وَ وَجْهِي وَ أَبْصَرْتُ الشَّمْسَ وَ السَّمَاءَ وَ الْأَرْضَ وَ الْبُيُوتَ وَ كُلَّ شَيْءٍ فِي الدَّارِ...». ابوبصیر گوید خدمت امام صادق و امام باقر(ع) رسیدم و عرض کردم: «شما وارث پیغمبرید؟» فرمود: «آری». عرض کردم: «پیغمبر وارث انبیا بود و هرچه آنها میدانستند، میدانست؟» فرمود: «آری». عرض کردم: «شما میتوانید مرده را زنده کنید و کور مادرزاد و بیمار مبتلا به پیسی را معالجه کنید؟» فرمود: «به اذن خدا آری». سپس فرمود: «ای ابومحمد! نزدیک بیا». نزدیکش رفتم، آن حضرت دست به چهره و دیده من کشید [ابوبصیر نابینا بود] و من خورشید و آسمان و زمین و خانهها و هرچه در خانه بود، دیدم[۸]. اصل وراثت ائمه(ع) بهویژه امیر مؤمنان علی(ع) از پیامبر اسلام(ص) در منابع اهل سنت نیز، ولو بهصورت اجمال، نقل شده است[۹]. همچنین برای اثبات این مطلب به حدیث منزلت[۱۰]، که بین شیعه و سنی متواتر است[۱۱]، استناد شده است که در آن امیر مؤمنان(ع) به منزله رسول خدا(ص)، در غیر از مقام نبوت، قرار داده شده است[۱۲]. روشن است که مقام ولایت غیر از نبوت است؛ لذا امیر مؤمنان(ع) همانند رسول خدا(ص) دارای این مقام و منصب است.[۱۳]
معجزات و کرامات[۱۴] ائمه(ع)
یکی از آثار و نشانههای رسیدن به مقام ولایت تکوینی، این است که طبیعت و هستی تحت نفوذ و اراده ولی قرار میگیرد و با تصرف در طبیعت و هستی، کارهای خارقالعادهای نظیر معجزه و کرامت از او ظهور میکند یا اگر دعایی بکند، مستجاب میشود[۱۵]. بنابراین ظهور معجزه و کرامت، دال بر وجود ولایت تکوینی است. بر این اساس معجزات و کرامات فراوان ائمه(ع) نشانه و شاهد ولایت تکوینی آنان است.
ابواب مختلفی در منابع روایی به معجزات و کرامات ائمه(ع) اختصاص داده شده است. روایات دال بر معجزات ائمه به قدری فراوان است که درباره آنها آثار فراوانی نگارش یافته و منتشر شده است؛ از جمله مهمترین این آثار میتوان به این منابع اشاره کرد:
مدینة معاجز الأئمة الإثنی عشر(ع)، سید هاشم بحرانی. این کتاب دارای دوازده باب و در هشت جلد در خصوص معجزات ائمه(ع) نگارش شده است. مؤلف در هر باب، جداگانه به بیان معجزات یکی از ائمه(ع) پرداخته و به نقل از مقدمه کتاب، حدود دو هزار و شصت و شش معجزه را ذکر، و ذیل آنها روایات متعددی از منابع معتبر فریقین نقل کرده است؛
إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، حر عاملی، جلدهای ۳، ۴ و ۵. شیخ حر عاملی در این کتاب پس از نقل روایات مربوط به امامت هر امام، باب مستقلی به معجزات هر یک از ائمه(ع) اختصاص داده است؛
الخرائج و الجرائح، قطبالدین راوندی. موضوع اصلی این کتاب نیز معجزات پیامبر(ص) و ائمه(ع) است. سیزده باب از ابواب بیستگانه کتاب به معجزات پیامبر(ص) و ائمه(ع) اختصاص دارد. این کتاب با عنوان «کفایة المؤمنین فی معجزات الأئمة المعصومین» به فارسی ترجمه شده است؛
بحار الانوار، علامه مجلسی. علامه مجلسی در جلدها و ابواب متعددی بهصورت مبسوط به معجزات ائمه(ع) پرداخته است: از جمله ج۴۱، باب ۱۰۹-۱۱۴؛ ج۴۲، باب ۱۱۵-۱۱۷؛ ج۴۶، باب ۳ و ۵؛ ج۴۷، باب ۵؛ ج۴۸، باب ۴؛ ج۴۹، باب ۳؛ ج۵۰، باب ۳؛ ج۵۱، باب ۱۵ و.... منابع دیگری نیز وجود دارد که به جهت اختصار از ذکر آنها صرف نظر شد. همچنین از آنجا که در برخی روایات مذکور در دسته اول و دوم، به معجزات ائمه(ع) اشاره شد، به جهت اختصار از ذکر روایات دیگر صرفنظر میشود[۱۶].
اصل وقوع و تصدیق کرامات و معجزات و کارهای خارقالعاده اولیاءالله از اصول مسلمی است که اهل سنت و وهابیت نیز آن را پذیرفتهاند[۱۷]. برای نمونه تنها به ذکر یک روایت از منابع اهل تسنن درباره کرامات ائمه(ع) بسنده میکنیم و در پاورقی مخاطب را برای مطالعه و آگاهی بیشتر به منابع دیگر ارجاع میدهیم. نقل شده شبی امیرالمؤمنین(ع) همراه فرزندش امام حسن(ع) کنار کعبه برای مناجات و عبادت آمدند. ناگاه امام علی(ع) صدای جانگدازی شنید که با سوز و گداز در کنار کعبه دعا میکند و خواستهاش را از خدا طلبد. حضرت به فرزندش فرمود: «نزد این شخص برو و او را نزد من بیاور». امام حسن(ع) نزد او رفت، دید جوانی بسیار غمگین، مشغول مناجات است. فرمود: «ای جوان، امیر مؤمنان علی(ع) تو را میخواهد ببیند! دعوتش را اجابت کن». جوان لنگان لنگان، با اشتیاق وافر، به حضور امام علی(ع) آمد. حضرت فرمود: «حاجتت چیست؟» جوان گفت: «حقیقت این است که من به پدرم آزار میرساندم و او کنار کعبه رفته و مرا نفرین کرده و نفرین او باعث شد، نصف بدنم فلج شود. پس از آن بسیار پشیمان شده، نزد پدرم آمدم و با خواهش و زاری از او معذرتخواهی کردم. پدرم مرا بخشید و حاضر شد با هم کنار کعبه بیاییم و در همان نقطهای که نفرین کرده بود، دعا کند تا سلامتی خود را بازیابم. با هم به طرف مکه رهسپار شدیم. پدرم سوار بر شتر بود، در بیابان ناگاه شتر رم کرد و پدرم را بین دو صخره بر زمین زد و از دنیا رفت». امام علی(ع) فرمود: «خداوند از تو راضی میشود اگر پدرت از تو راضی بوده است» جوان گفت: «به خدا قسم این چنین بود». امام علی(ع) برخاست و چند رکعت نماز خواند و دعایی کرد و فرمود: «ای مبارک [جوان] بایست». آن جوان ایستاد و راه رفت و سلامتیاش به او بازگشت[۱۸]. علاوه بر روایات فوق، برای اثبات ولایت تکوینی ائمه اطهار(ع)، میتوان به احادیثی که دلالت دارند بر اینکه ائمه(ع) واجد اسم اعظم الهی هستند نیز استناد کرد؛ از آنجا که بین داشتن اسم اعظم و واجد بودن ولایت تکوینی تلازم وجود دارد، ائمه(ع) طبق روایات فراوان دارای اسم اعظم هستند، ضرورتاً آنها دارای ولایت تکوینی هستند[۱۹]. به برخی از این روایات در بخش ادله قرآنی اشاره شد. برخی برای اثبات ولایت تکوینی، ادله عقلی نیز اقامه کردهاند[۲۰] که با وجود ادله قرآنی و روایی فراوان و محدودیت گنجایش مقاله حاضر، از بیان و ذکر آن چشمپوشی میکنیم.[۲۱]
نکات
همانطور که بیان شد، روایات در باب ولایت تکوینی ائمه(ع) مستفیض و بلکه متواتر بوده، نیز بسیاری از آنها صحیح و معتبر هستند؛ لذا نیازی به بحث سندی روایات مذکور نیست. تنها چند نکته محتوایی در این باره بیان میکنیم.
نکته اول: توحید در خالقیت و توحید ربوبی
مراد از توحید در خالقیت این است که در جهان هستی، خالق و پدیدآورندهای غیر از خداوند نیست و هر آنچه جامه وجود پوشیده است، از آسمانها و زمین، انسانها و حیوانات و... همه مخلوق خداوند هستند و اصل وجود آنها و افعال و آثارشان همه مخلوق و معلول اوست. آیاتی مانند ﴿قُلِ اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ الْوَاحِدُ الْقَهَّارُ﴾[۲۲]؛ ﴿اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ وَكِيلٌ﴾[۲۳] ﴿ذَلِكُمُ اللَّهُ رَبُّكُمْ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ خَالِقُ كُلِّ شَيْءٍ فَاعْبُدُوهُ﴾[۲۴] صریحاً دلالت بر توحید در خالقیت دارند. البته خواست و مشیّت الهی بر آن است که هر چیزی، از طریق اسباب و وسایل خاص خود موجود شود؛ لذا مخلوق دانستن جهان، به معنای نفی رابطه علیت در بین موجودات نیست[۲۵]. مقصود از انحصار خالقیت در خدا، خالقیت مستقل و اصیل است که آفریننده در آفرینش تکیه بر دیگری نکند. چنین آفرینندگیای از اوصاف خداست. البته آفرینندگی تبعی و وابسته که متکّی به خواست خداوند و به اذن و اراده و قدرت او باشد، از غیر خدا هم برمیآید. ازاینرو خداوند، خود را به «بهترین آفرینندگان» توصیف میکند: ﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾[۲۶] در آیه تصریح شده که جز او هم آفرینندگانی وجود دارند؛ ولی او بهترین آنان است و این تنها به این سبب است که آفرینندگی خداوند ذاتی است؛ بر خلاف دیگران؛ از همین روست که عیسای مسیح[۲۷]خلقت را به خودش نسبت میدهد[۲۸]. ازاینرو اگر خالقی در فعل خود متکی به مشیت و قدرت خداوند باشد، این خلاف توحید در خالقیت نیست؛ بلکه خود عین توحید است[۲۹].
مقصود از توحید در ربوبیت این است که تدبیر و اداره جهان به دست مدبّر یگانه و کارگزار واحدی است و هیچ موجودی در این باره یاریرسان او نیست؛ تنها خداوند است که مدبّر سراسر هستی است. آیاتی همانند ﴿إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ يُدَبِّرُ الْأَمْرَ﴾[۳۰] و ﴿اللَّهُ الَّذِي رَفَعَ السَّمَاوَاتِ بِغَيْرِ عَمَدٍ تَرَوْنَهَا ثُمَّ اسْتَوَى عَلَى الْعَرْشِ وَسَخَّرَ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كُلٌّ يَجْرِي لِأَجَلٍ مُسَمًّى يُدَبِّرُ الْأَمْرَ﴾[۳۱][۳۲] بر توحید ربوبی دلالت دارند. خداوند در این آیات پس از ذکر خلقت آسمانها و زمین، به بیان تدبیر و اداره خلقت میپردازد و تنها مدبر هستی را خودش معرفی میکند. پس ربّ و مدبّری جز خداوند نیست و خالق هستی، همان ربّ و مدبّر مخلوقات است[۳۳]. خلقت و تدبیر عالم پیوند تنگاتنگی با یکدیگر دارند؛ لذا وقتی آفریدگار هستی و انسان یکی است، پس مدبّر آنها هم یکی خواهد بود. به همین جهت، خداوند وقتی خود را به عنوان آفریدگار همه چیز توصیف میکند، خود را مدبّر آنها نیز معرفی میکند[۳۴].
با وجود اینکه قرآن کریم تدبیر و اداره جهان را تنها از آنِ خداوند متعال میداند، در برخی از آیات تدبیر امور را به دیگران نسبت میدهد و به تدبیر آنان تصریح میکند[۳۵]. البته بین این آیات هیچ تناقضی وجود ندارد؛ زیرا ربوبیّتی که در خداوند است، ربوبیّت مستقل و اصیل و غیر وابسته است؛ اما ربوبیّت سایر موجودات، وابسته و متکی به امر و اذن خداوند و تابع قدرت و اراده اوست. هر مدبّری در عالم هستی مانند فرشتگان، مظهر اراده خدا و مجری دستورات او هستند. بنابراین توحید در تدبیر و تأثیر، به معنای بیتأثیر دانستن موجودات و تأثیرگذاری مستقیم و بیواسطه خداوند نیست؛ بلکه به معنای آن است که علل و اسباب طبیعی در عین آنکه دارای تأثیر واقعی هستند، تأثیر آنها با جعل و اراده خداوند صورت میگیرد. کسی که میپندارد معنای توحید ربوبی، بیاثر دانستن علل و اسباب است، او با وجدان خود و وحی روشن الهی به مخالفت برخاسته است. وحی الهی[۳۶]، در عین حالی که اثرگذاری موجودات طبیعی را پذیرفته، آثار آنها را به خداوند نسبت میدهد و متکی به او و ناشی از او میداند[۳۷]. با توجه به توضیحی که درباره توحید ربوبی و توحید در خالقیت ارائه شد، ولایت تکوینی از آنجا که به اذن و اراده و قدرت الهی است، هیچگونه تناقض و تضادی با آنها ندارد.[۳۸]
نکته دوم: ولایت تکوینی و مسئله غلو
غلو در لغت به معنای تجاوز و فراتر رفتن از حد چیزی است[۳۹] و در اصطلاح عبارت است از: اعتقاد به الوهیت ائمه اطهار(ع)، حلول خداوند در آنها، اتحاد خداوند با آنها، اعتقاد به نبوت آنها و...[۴۰]. حقیقت غلو این است که معصومین(ع) را خدا یا مبدأ افعال خدایی[۴۱] بدانیم[۴۲]. بر این اساس غالی کسی است که در توصیف فضائل اهل بیت(ع) از حد و اعتدال تجاوز کند و آنها را از مقام عبودیت فراتر برد و صفات و افعال خدایی را به آنان نسبت دهد[۴۳]. بنا بر ادله عقلی[۴۴] و قرآنی[۴۵] و روایی[۴۶]، غلو کفر و خروج از اسلام است. ائمه اطهار(ع) نیز از غلو برائت جسته و آن را کفر تلقی کردهاند[۴۷].
از اندیشههای باطل درباره ولایت تکوینی این است که تصور شود چنین اعتقادی مایه غلو در حق ائمه(ع) است؛ در صورتی که چنین اعتقادی ارتباطی به غلو ندارد؛ زیرا ملاک غلو، در ولایت تکوینی موجود نیست؛ چون ولایت تکوینی به هیچ وجه به معنای الوهیت ائمه(ع) یا اسناد افعال خدایی به آنها نیست. باور شیعه بر آن است که ائمه(ع) در پرتو یک قرب الهی، دارای قدرتی میشوند که به اذن الهی میتوانند در مواردی در جهان آفرینش تصرف نمایند. این دو نوع تفکر آنچنان با هم فاصله دارند که به زحمت میتوان شباهتی بین آن دو تصور کرد؛ زیرا هرگاه خداوند بنده خود را به انجام کاری، به منظور ارشاد مردم، قادر ساخت، چیزی از قدرت او کاسته نمیشود و بنده صاحب ولایت نیز از مقام عبودیت گام فراتر نمیگذارد[۴۸].[۴۹]
نکته سوم: ولایت تکوینی و تفویض
تفویضی که مرتبط با ولایت تکوینی و باطل و خلاف توحید است، دو معنا دارد: اول: اینکه امر خلق، رزق، اماته، احیا، تدبیر کائنات و... به حجج الهی(ع) یا غیر ایشان واگذار شده تا آنها فاعل بالاستقلال در این امور باشند و خدا از تدبیر آنها کنارهگیری کرده باشد. تفویض به این معنا خلاف براهین عقلی و شرعی و شرک و خلاف توحید است؛ زیرا فاعل بالاستقلال بودن مختص و منحصر به خداوند است و فرض استقلال برای غیر خدا - اگرچه در حیثی از حیثیات باشد -شرک و خلاف توحید است؛ هرچند آن استقلال به جعل خداوند باشد. آیاتی مانند آیه ۶۴ سوره مائده[۵۰] و روایاتی از جمله روایت زیر نیز مخالف تفویض بوده و آن را شرک به شمار آوردهاند[۵۱]. از امام رضا(ع) درباره معنای «نه جبر است نه تفویض، بلکه چیزی است بین آن دو» سؤال شد. امام(ع) فرمود: کسی که گمان کند خداوند کارهای ما را انجام میدهد و سپس به خاطر آنها ما را عذاب میکند، قائل به جبر شده است و کسی که گمان کند خداوند مسئله خلق و رزق و روزی را به ائمه(ع) واگذار نموده است، قائل به تفویض شده است. قائل به جبر کافر است و قائل به تفویض مشرک[۵۲]. برخی تفویض به این معنا را غلو به شمار آورده با این تفاوت که مفوضه بر خلاف غالیان ائمه را مخلوق میدانند؛ ولی آفرینش، رزق و روزی و... را به ائمه(ع) نسبت میدهند[۵۳].
دوم: اینکه خدا خلق، رزق، اماته و احیا و جمیع اینگونه امور را مقارن اراده معصومین(ع) انجام میدهد. این معنا از تفویض، گرچه عقلاً مانعی ندارد، در غیر معجزات، اخبار بسیاری آن را نفی میکنند[۵۴]؛ بلکه میتوان گفت عقلاً هم جایز نیست؛ زیرا اگر این افعال را خدای متعال غیر مقارن به اراده معصومین(ع) انجام میدهد، پس در تمام موارد به آنها تفویض نشده است و اگر فقط مقارن اراده آنها انجام میدهد، این خلاف شأن ربوبیت و الوهیت و متبوعیت مطلق و صفات کمال الهی است[۵۵]. ولایت تکوینی به هیچ وجه به معنای تفویض به دو معنای فوق نیست؛ چراکه ولایت تکوینی به معنای تصرف در امور هستی به اذن و اراده و قدرت خداست، نه مستقلاً و نه بهصورت تفویض و واگذاری تصرف در امور یا مقارن بودن انجام این امور با اراده ائمه(ع)، این دو معنا از تفویض قطعاً مخالف و ناسازگار با توحید ربوبی است. اما ولایت تکوینی، فقط قدرت تصرف در کائنات به اذن و اراده و قدرت الهی است و بس. اعطای قدرت از سوی خدا به هیچ وجه به منزله کنارهگیری او از تدبیر و اداره جهان و کائنات نیست.[۵۶]
منابع
پانویس
- ↑ میلانی، اثبات الولایة العامة، ص۱۷۵.
- ↑ حمود، الفوائد البهیة، ج۲، ص۱۳۷؛ اثبات الولایة العامة، ص۱۶۸.
- ↑ اثبات الولایة العامة، ص۲۳۳؛ الفوائد البهیة، ج۲، ص۱۳۷.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۷۶؛ مفید، الإختصاص، ص۲۷۲؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۴۶، ص۲۳۹ و ۲۴۰؛ ر.ک: بصائر الدرجات، ص۳۷۴؛ الإختصاص، ص۲۶۹.
- ↑ کشی، رجال الکشی، ص۸۸؛ ابن شهرآشوب، مناقب آل أبیطالب، ج۴، ص۵۱؛ بحار الأنوار، ج۴۴، ص۱۸۳. همچنین ر.ک: بصائر الدرجات، جزء ۶، باب ۲، ص۳۷۴-۳۷۷؛ الإختصاص، ص۲۶۹؛ بحرانی، البرهان، ج۵، ص۲۷؛ بحرانی، مدینة المعاجز، ج۶، ص۱۰۰.
- ↑ باذلی، رضا، مقاله «ولایت تکوینی ائمه»، موسوعه رد شبهات ج۱۶، ص ۱۶۷.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۶۹ و ۲۷۰.
- ↑ صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۶۹؛ کلینی، کافی، ج۲، ص۵۲۳ و ۵۲۴؛ قطب راوندی، الخرائج و الجرائح، ج۱، ص۲۷۴؛ ابن صباغ، الفصول المهمة، ج۲، ص۸۹۷؛ الشبلنجی، نور الأبصار، ص۲۹۱.
- ↑ از جمله روایات دال بر وراثت ائمه(ع) از پیامبر(ص) این روایت است: «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ بُرَيْدَةَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): لِكُلِّ نَبِيٍّ وَصِيٌّ وَ وَارِثٌ وَ إِنَّ عَلِيّاً وَصِيِّي وَ وَارِثِي»؛ (طبری، ذخائر العقبی، ص۷۱؛ طبری، الریاض النضرة، ج۳، ص۱۳۸؛ ابن مغازلی، مناقب علی بن ابیطالب، ص۱۶۷) از اطلاق روایت میتوان وراثت و وصایت را شامل ولایت تکوینی نیز دانست.
- ↑ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص): أَنْتَ مِنِّي بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ مِنْ مُوسى إِلَّا أَنَّهُ لَا نَبِيَّ بَعْدِي»؛ (ر.ک: کلینی، کافی، ج۱۵، ص۲۶۲؛ خزاز، کفایة الأثر، ص۱۳۵؛ مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۴، ص۱۸۷۰؛ ابن حنبل، مسند احمد، ج۳، ص۱۲۴ و ج۵، ص۱۸۰ و ج۱۷، ص۳۷۳ و ج۴۵، ص۱۴ و ۴۵۹؛ ابن مغازلی، مناقب علی بن ابیطالب، ص۴۴-۵۵. برای آگاهی تفصیلی از سند و دلالت این روایت ر.ک: میر حامدحسین، عبقات الأنوار، ج۱۱).
- ↑ عبقات الأنوار، ج۱۱، ص۶۲-۶۵.
- ↑ میلانی، اثبات الولایة العامة، ص۳۱۵؛ ابن مغازلی، مناقب علی بن ابیطالب، ص۲۱۸.
- ↑ باذلی، رضا، مقاله «ولایت تکوینی ائمه»، موسوعه رد شبهات ج۱۶، ص ۱۶۸.
- ↑ معجزه کار خارقالعادهای است که مدعی نبوت و پیامبری آن را برای اثبات ادعای نبوت اظهار میکند. کرامت، کار خارقالعادهای است که اولیای خدا انجام میدهند. از این جهت که هر دو بر اساس ولایت تکوینی توسط نبی یا امام انجام میشود، همانند یکدیگرند؛ اما تفاوت آن دو این است که معجزه همراه با تحدّی (دعوت به مبارزه) و ادعای نبوت است؛ ولی کرامت چنین نیست. (جوادی آملی، شمیم ولایت، ص۹۰) از آنجا که در بسیاری از کتب، مسامحتاً معجزه برای ائمه و و اولیاءالله نیز به کار رفته، در این نوشتار نیز ما این کلمه را مسامحتاً برای ائمه(ع) به کار بردهایم؛ ولی کرامت را هم در کنار آن آوردهایم تا اشارهای به مراد و معنای اصلی باشد.
- ↑ جوادی آملی، شمیم ولایت، ص۸۹.
- ↑ ر.ک: صفار، بصائر الدرجات، ص۲۶۹-۲۷۴، جزء ۶، باب ۳ و ۴؛ صدوق، الأمالی، ص۱۴۸ و ۱۴۹.
- ↑ ر.ک: هیتمی، الفتاوی الحدیثیة، ص۷۸؛ ابن تیمیة، مجموع الفتاوی، ج۳، ص۱۵۶؛ سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۲، ص۳۱۵ و ۳۳۴. سبکی از انکار کرامات شدیداً اظهار تعجب کرده است. (طبقات الشافعیة الکبری، ج۲، ص۳۱۵).
- ↑ سبکی، طبقات الشافعیة الکبری، ج۲، ص۳۲۸ و ۳۲۹. همچنین در مورد شفای بیماران ر.ک: معتبره ابوبصیر از امام باقر صفحه ۱۵ مقاله حاضر، تاجالدین سبکی در کتاب خود کرامات فراوانی از جمله احیای اموات، سخن گفتن اموات و حیوانات، شکافتن دریا و خشک کردن آن، راه رفتن روی آب، شفای بیماران، سیر در زمان و... را از غیر معصومین (صحابه) نقل کرده است. (ر.ک: طبقات الشافعیة الکبری، ص۳۲۲-۳۴۴) با توجه به این مطلب، کرامات و ولایت تکوینی ائمه(ع)، که بنا بر اعتقاد ما افضل مخلوقات بعد از نبیاکرم(ص) هستند، جای شگفتی و تردید ندارد. برای آگاهی بیشتر درباره کرامات ائمه(ع) در منابع اهل سنت ر.ک: ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۱۲ و ۳۱۳؛ شبلنجی، نور الأبصار، ص۲۹۱، ۲۹۲، ۲۹۵-۲۹۷، ۳۰۲-۳۰۵، ۳۲۱-۳۲۳ و ۳۲۸-۳۳۰؛ ابن صباغ، الفصول المهمة، ج۲، ص۱۰۴۸ و ۱۰۴۹. نیز ر.ک: سایت مؤسسه تحقیقاتی ولی عصر(ع) مقالهای با عنوان «آیا کرامات و معجزات ائمه(ع) در کتب اهل سنت نقل شده است؟» در این مقاله طولانی فهرستی از کرامات همه ائمه(ع) از منابع اهل سنت نقل شده است.http://www.valiasr-aj.com/persian/shownews.php?idnews=۸۴۵۴
- ↑ ر.ک: خبّاز، قطیفی، الولایة التکوینیة، ص۲۷۹-۲۹۳.
- ↑ حمود، الفوائد البهیة، ج۲، ص۱۱۹-۱۲۳. البته برخی این مسئله و امثال آن را جزء اموری میدانند که باید با ادله نقلی اثبات شود و عقل را راهی بدان نیست. (مغنیه، الجوامع و الفوارق بین السنة و الشیعة، ص۱۲۸).
- ↑ باذلی، رضا، مقاله «ولایت تکوینی ائمه»، موسوعه رد شبهات ج۱۶، ص ۱۷۱.
- ↑ «بگو: پروردگار آسمانها و زمین کیست؟ بگو: خداوند؛ بگو: آیا در برابر او سرورانی گزیدهاید که هیچ سود و زیانی برای خویش در اختیار ندارند؟ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است؟ یا تیرگیها با روشنایی برابرند؟ یا برای خداوند شریکهایی تراشیدهاند که همانند آفرینش او را آفریدهاند بنابراین (این دو) آفرینش بر آنان مشتبه شده است؟ بگو خداوند آفریننده هر چیز است و اوست که یگانه دادفرماست» سوره رعد، آیه ۱۶.
- ↑ «خداوند آفریننده همه چیز است و او بر هر چیزی نگاهبان است» سوره زمر، آیه ۶۲.
- ↑ «این است خداوند پروردگار شما، خدایی جز او نیست، آفریننده هر چیزی است پس او را بپرستید و او بر هر چیزی نگهبان است» سوره انعام، آیه ۱۰۲.
- ↑ سبحانی، مرزهای توحید و شرک در قرآن، ص۳۲ و ۳۳.
- ↑ «پس بزرگوار است خداوند که نیکوترین آفریدگاران است» سوره مؤمنون، آیه ۱۴.
- ↑ آلعمران: ۴۹؛ مائده: ۱۱۰.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ج۳، ص۱۹۹ و ۲۰۰ و ج۶، ص۲۱۹-۲۲۱؛ سبحانی، سیمای عقائد شیعه، ص۵۶ و ۵۷. البته برخی برآنند که دقت در محتوای این آیه و تفاوت تعبیرهایی که در آن به کار رفته، این نکته را روشن میسازد که حضرت مسیح(ع) بر خلاف شفا و احیای مردگان، آفرینش را به خدا نسبت میدهد؛ نه خود. از نظر ایشان بر اساس آیات قرآن، آفرینش در همه جا به خداوند نسبت داده شده است و در هیچ موردی این نسبت (به طور گسترده) به غیر او داده نشده است. (مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج۹، ص۱۵۸ و ۱۵۹) ولی به نظر میرسد ظاهر آیه با اسناد خلقت به خود حضرت عیسی(ع) بیشتر سازگار است. همچنین در روایتی از امام رضا(ع) سؤال شد که آیا خالقی غیر از خداوند هم هست؟ امام(ع) فرمود: «إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يَقُولُ:﴿فَتَبَارَكَ اللَّهُ أَحْسَنُ الْخَالِقِينَ﴾ فَقَدْ أَخْبَرَ أَنَّ فِي عِبَادِهِ خَالِقِينَ مِنْهُمْ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ خَلَقَ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ بِإِذْنِ اللَّهِ فَنَفَخَ فِيهِ فَصَارَ طَائِراً بِإِذْنِ اللَّهِ...»؛ (شیخ صدوق، التوحید، ص۶۳).
- ↑ عابدی، توحید و شرک، ص۲۸۷.
- ↑ «به راستی پروردگارتان خداوندی است که آسمانها و زمین را در شش روز آفرید سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت؛ کار (هستی) را کارسازی میکند، هیچ میانجی مگر با اذن او (در کار) نیست، این است خداوند پروردگار شما، او را بپرستید! آیا پند نمیگیرید؟» سوره یونس، آیه ۳.
- ↑ «خداوند همان است که آسمانها را بیستونهایی که آنها را ببینید برافراخت سپس بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا یافت و خورشید و ماه را رام کرد؛ هر یک تا زمانی معیّن روان است؛ امر (آفرینش) را کارسازی میکند، آیات را آشکار میدارد باشد که شما به لقای پروردگارتان، یقین کنید» سوره رعد، آیه ۲.
- ↑ برای چگونگی دلالت آیه بر توحید ربوبی ر.ک: طباطبایی، المیزان، ج۱۹، ص۴۷ و ۴۸.
- ↑ سبحانی، مرزهای توحید و شرک در قرآن، ص۳۳ و ۳۴.
- ↑ ر.ک: سبحانی، سیمای عقائد شیعه، ص۵۸ و ۵۹؛ المیزان، ج۱۹، ص۴۷؛ عابدی، توحید و شرک، ص۲۸۷ و ۲۸۹.
- ↑ مانند: نازعات: ۵؛ انعام: ۶۱.
- ↑ ر.ک: بقره: ۲۲؛ رعد: ۴.
- ↑ سبحانی، مرزهای توحید و شرک در قرآن، ص۳۵-۳۹؛ عابدی، توحید و شرک، ص۲۸۹-۲۹۳؛ مطهری، مجموعه آثار، ج۳، ص۲۸۶ و ۲۸۷.
- ↑ باذلی، رضا، مقاله «ولایت تکوینی ائمه»، موسوعه رد شبهات ج۱۶، ص ۱۷۵.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج۱۵، ص۱۳۱؛ فیومی، المصباح المنیر، ج۲، ص۴۵۲؛ ابن اثیر، النهایة، ج۳، ص۳۸۲؛ راغب، مفردات، ص۶۱۳.
- ↑ مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۵، ص۳۴۶؛ مفید، تصحیح اعتقادات الإمامیة، ص۱۳۱.
- ↑ مقصود از «افعال خدایی» این است که فاعل در فعل خود مستقل بوده و در انجام آن به مقامی متکی نباشد؛ خواه آن فعل به صورت طبیعی انجام گیرد یا به شیوه خارق عادت.
- ↑ سبحانی، راهنمای حقیقت، ص۱۱۴.
- ↑ مفید، تصحیح اعتقادات الإمامیة، ص۱۳۱؛ سبحانی، راهنمای حقیقت، ص۱۱۴.
- ↑ مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۵، ص۳۴۶.
- ↑ نساء: ۱۷۱؛ ر.ک: آیات دال بر ذم و تقبیح مسیحیت و یهودیت به جهت غلو درباره عیسی(ع) و عُزیر، از جمله توبه: ۳۰ و ۳۱؛ مائده: ۱۷ و ۷۲.
- ↑ ر.ک: صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۲، ص۲۰۰-۲۰۳؛ حر عاملی، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، ج۵، ص۳۷۲-۴۰۵، باب ۳۵ این اثر شامل ۲۴ فصل و ۱۱۰ روایت در باب غلو است.
- ↑ تصحیح اعتقادات الإمامیة، ص۱۳۱؛ بحار الأنوار، ج۲۵، ص۳۴۶.
- ↑ راهنمای حقیقت، ص۱۱۴ و ۱۱۵.
- ↑ باذلی، رضا، مقاله «ولایت تکوینی ائمه»، موسوعه رد شبهات ج۱۶، ص ۱۷۹.
- ↑ ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْدِيهِمْ وَلُعِنُوا بِمَا قَالُوا بَلْ يَدَاهُ مَبْسُوطَتَانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشَاءُ﴾ «و یهودیان گفتند که دست خداوند بسته است، دستشان بسته باد و بر آنچه گفتهاند لعنت بر ایشان باد بلکه دستهای او باز است و هرگونه بخواهد میبخشد» سوره مائده، آیه ۶۴.
- ↑ صافی، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، ص۲۲-۲۴؛ مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۵، ص۳۴۷.
- ↑ صدوق، عیون أخبار الرضا(ع)، ج۱، ص۱۲۴.
- ↑ مفید، تصحیح اعتقادات الإمامیة، ص۱۳۳ و ۱۳۴.
- ↑ مجلسی، بحار الأنوار، ج۲۵، ص۳۴۷.
- ↑ صافی، ولایت تکوینی و ولایت تشریعی، ص۲۱-۲۴ و ۹۸.
- ↑ باذلی، رضا، مقاله «ولایت تکوینی ائمه»، موسوعه رد شبهات ج۱۶، ص ۱۸۱.