عزت در قرآن
مقدمه
عزت در فرهنگ قرآن با دو نگرش توصیف شده، یکی عزت ظاهری و دیگری عزت باطنی و معنوی. از سوی دیگر عزت اصلی و حقیقی از آن خداوند است که به پیامبر و مؤمنان داده شده است. حال این عزت به اشکال مختلف که انسان خواهان آن است، رخ میدهد، هر چند در ظاهر عزت مادی، مانند جاه و مال و قدرت نباشد. به تعبیر دیگر گاه شخصی به ظاهر در تنگنا و یا حصر و زندان است، اما به دلیل انتخاب راه حق، عزت الهی دارد. یا شخصی دارای ثروت انبوه است، اما عزت ندارد. در این مدخل مسائل مرتبط با عزت پیامبر از جنبههای مختلف مطرح شده است.
- إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ إِذْ أَخْرَجَهُ الَّذِينَ كَفَرُوا ثَانِيَ اثْنَيْنِ إِذْ هُمَا فِي الْغَارِ إِذْ يَقُولُ لِصَاحِبِهِ لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّهَ مَعَنَا فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ [۱].
- لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ [۲].
- وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا * كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا [۳].
- وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا [۴].
- لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا * وَمَغَانِمَ كَثِيرَةً يَأْخُذُونَهَا وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا [۵].
- لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنْزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ [۶]. نکته: و مراد از “یاری کردن پیامبران خدا” ... مَنْ يَنْصُرُهُ وَرُسُلَهُ... جهاد در راه او است، تا از مجتمع دینی دفاع نموده، کلمه حق را بسط دهند، و منظور از اینکه فرمود: این نصرت را به غیب میکنند، این است که در حال غیبت رسول او را یاری میکنند، حال یا غیبت رسول از ایشان، و یا غیبت ایشان از رسول، و مراد از اینکه فرمود: تا خدا بداند وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ این است که خدا یاوران خود و فرستادگان خود را از آنهایی که یاری نمیکنند، متمایز و جدا سازد. إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ این جمله خاتمه آیه است، و ختم کردن آیه با این جمله گویا اشاره باشد به اینکه دستور خدای تعالی به جهاد برای همین بوده که امتثالکنندگان را از دیگران جدا کند، نه اینکه خدای تعالی احتیاجی به نصرت ناصری داشته باشد، چون خدا قویای است که به هیچ وجه ضعف در او راه ندارد، و عزیزی است که ذلت به سویش راه نمییابد[۷].
- كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ [۸].
- هُمُ الَّذِينَ يَقُولُونَ لَا تُنْفِقُوا عَلَى مَنْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ حَتَّى يَنْفَضُّوا وَلِلَّهِ خَزَائِنُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَفْقَهُونَ * يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ [۹].
نکات: در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:
- پیروزی پیامبر و حق بر کفر، نشئت گرفته از عزّت خدا. إِلَّا تَنْصُرُوهُ فَقَدْ نَصَرَهُ اللَّهُ... فَأَنْزَلَ اللَّهُ سَكِينَتَهُ عَلَيْهِ وَأَيَّدَهُ بِجُنُودٍ لَمْ تَرَوْهَا وَجَعَلَ كَلِمَةَ الَّذِينَ كَفَرُوا السُّفْلَى وَكَلِمَةُ اللَّهِ هِيَ الْعُلْيَا وَاللَّهُ عَزِيزٌ حَكِيمٌ ؛
- خداوند یکی از ویژگیهای پیامبر را اینگونه ذکر میکند لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ... که شما برای پیامبر آنقدر گرامی و عزیز هستید، که هر گونه ناراحتی و زیان و ضرری به شما برسد برای او سخت ناراحت کننده است عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ ؛
- عزّت پنداری مشرکان عصر بعثت پیامبر، بر اثر پرستش معبودهای ساختگی خود. وَاتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا * كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبَادَتِهِمْ وَيَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا ؛
- نوید الهی به یاری پیامبر، به گونهای عزّتمندانه و شکستناپذیر. وَيَنْصُرَكَ اللَّهُ نَصْرًا عَزِيزًا .
- فتح خیبر، در پی وفاداری مؤمنان، به بیعت خویش با پیامبر که نمودی از عزّت حکیمانه خداوند است. لَقَدْ رَضِيَ اللَّهُ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ إِذْ يُبَايِعُونَكَ تَحْتَ الشَّجَرَةِ فَعَلِمَ مَا فِي قُلُوبِهِمْ فَأَنْزَلَ السَّكِينَةَ عَلَيْهِمْ وَأَثَابَهُمْ فَتْحًا قَرِيبًا *... وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ؛
- خدا چنین مقرّر داشته که من و رسولانم پیروز میشویم كَتَبَ اللَّهُ لَأَغْلِبَنَّ أَنَا وَرُسُلِي و هیچ شک و تردیدی در آن نیست. چرا چنین نباشد، در حالی که خداوند قوی - عزیز - و شکستناپذیر است إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ ؛
- توهم منافقان، مبنی بر عزیز شمردن خود، در مقایسه با پیامبر و تعلّق اراده الهی، بر عزّتمندی پیامبر اکرم (ص). يَقُولُونَ لَئِنْ رَجَعْنَا إِلَى الْمَدِينَةِ لَيُخْرِجَنَّ الْأَعَزُّ مِنْهَا الْأَذَلَّ وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ وَلَكِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَا يَعْلَمُونَ [۱۰].
آیه عزت
بنابر نقل سیوطی از رسول گرامی اسلام (ص) آیه وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا [۱۱] "آیه عزت" یا آیه عز نام گرفته است[۱۲].
سیوطی گزارش کرده که رسول خدا (ص) فرمود: "بر شما باد توجه به آیه عز یا آیه عزت"[۱۳]، پرسیدند آیه عز کدام است؟ فرمود: وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا [۱۴].[۱۵].
از آنجا که این آیه ناتوانی و ذلت را - که از صفات مخلوقات است - از ساحت مقدس خداوند نفی کرده و او را صاحب عزت و قدرت مطلق و بینیاز از حامی و شریک معرفی میکند، آن را آیه عزت / عز نام نهادهاند. الذُّلِّ به کسر ذال و جمع آن أذِلّه و صفت مشبهه آن "ذَلُول" به معنی نرم، رام و مطیع و "الذُّل" مخالف و متضاد "عز" و در لغت به معنی پستی، حقارت و خواری است و صفت مشبه آن "ذلیل" و جمع أن أذِلّاء میباشد[۱۶]. عزیز از ریشه "ع ز ز" صفت مشبهه بر وزن فعیل و به معنی قدرتمندی است که بر دیگری غلبه میکند و مغلوب نمیشود. سُفلی، مؤنث أسفَل، ضد عُلیا و به معنی پستترین است[۱۷].
پیامبر اکرم (ص) علاوه بر افراد کوچک و بزرگ خانواده خویش، هنگامی که کودکان و فرزندان خاندان عبدالمطلب زبانشان به سخن گفتن روان میشد، این آیه را به آنان نیز میآموخت. همچنین در خبر است که اگر بنده (به استناد عبارات آخر این آیه) بگوید اللَّهُ أَكْبَرُ ، ثواب آن از دنیا و آنچه در آن است، بیشتر است[۱۸]. و نیز هرگاه بار سفر میبستند این آیه را میخواند[۱۹]. همچنین نقل است که آیه عز همان گونه که خاتمه سوره اسراء است، خاتمه تورات نیز بوده است[۲۰].
این همه به لحاظ آن است که این آیه، ادعای یهود و نصارا و مشرکین عرب و صابئین و مجوس را نسبت به خداوند، مبنی بر داشتن فرزند، شریک در امور خلقت و یاور و همکار برای تکمیل قدرت به صراحت رد میکند[۲۱].
بر این مبنا میتوان گفت که آیه عزت شامل سه بخش مهم و اساسی است:
- نفی فرزند از خداوند: الَّذِي لَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا ؛ چرا که داشتن فرزند دلیل بر نیاز، جسمانی بودن، شبیه و نظیر داشتن است و خداوند رب الارباب از همه این صفات منزه است.
- نفی شریک: وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ ؛ چرا که وجود شریک دلیل بر محدودیت قدرت و حکومت و یا عجز و ناتوانی و نیاز به یاری کننده است و خداوند، منزّه از همه این صفات و پاک بوده و قدرتش همچون حکومتش نامحدود است، زیرا در غیر این صورت نمیتوانست اله و معبود باشد.
- نفی ولی و حامی: وَلَمْ يَكُنْ لَهُ وَلِيٌّ مِنَ الذُّلِّ ؛ زیرا ولی و حامی در برابر مشکلات و شکستهاست که لازم میآید و نفی این مورد نیز از بدیهیات است زیرا فرموده: إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا [۲۲]. عزت صفتی است که مانع از شکست میگردد و عزیز کسی است که شکست میدهد و شکست نمیخورد[۲۳].
مجاهد گفته است: همپیمانی ندارد و از کسی کمک نمیخواهد و ذلیل و ناتوان نشده که در نتیجه محتاج کسی باشد که به او قدرت ببخشد[۲۴].
علامه طباطبایی: میگوید هیچ چیز همجنس او نیست که خداوند به لحاظ تجانس با او، صاحب فرزند شود، یا شریکی هم مرتبه با ولیّی داشته باشد که در مُلک و حکومت بر او فائق آید. پس این آیه در حقیقت، ثناگوی خدای متعال مالک مطلق است و به این لحاظ به پیامبرش به جای فرمان تسبیح، فرمان تحمید و ستایش میدهد با آنکه نفی فرزند و شریک و ولیّ از جمله صفات سلبی و مناسب تسبیح است! در پایان آیه هم بعد از توصیف و تنزیه در ساختاری اطلاقی فرموده: وَكَبِّرْهُ تَكْبِيرًا یعنی او را از هرگونه وصفی برتر بدان و لذا عبارت اللَّهُ أَكْبَرُ بر اساس روایتی از امام صادق (ع) این گونه تفسیر میگردد که: خداوند، بزرگتر از آن است که وصف شود؛ زیرا اگر معنای آن این باشد که او بزرگتر از هر چیز است، بازهم خالی از شریک داشتن نیست. نکته لطیف در سوره و آیه فوق، این است که خود سوره با تسبیح آغاز گردیده سُبْحَانَ الَّذِي أَسْرَى بِعَبْدِهِ [۲۵] و با تکبیر در آیهای پایان یافته که ابتدای آن آیه تحمید: وَقُلِ الْحَمْدُ لِلَّهِ است[۲۶]. نکته لطیف دیگری که میتوان افزود این است که در آیه دیگری از قرآن موضوع عزت و بینیازی خداوند با ذکر تسبیح و تنزیه وی همراه گشته: سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ [۲۷].
طبرسی در اینجا، سؤالی را مطرح کرده میگوید: برخی پرسیدهاند خداوند سبحان در این آیه چگونه مورد حمد واقع شده با آنکه عملی انجام نداده و فقط گفته است فرزند و شریک و حامی ندارد، زیرا حمد، سزاوار کاری است که دارای صفت تفضل و برتری باشد؟ پاسخ آن است که حمد در این آیه برای آن نیست که وی کاری انجام نداده، بلکه برای افعال پسندیده اوست، یعنی حمد متوجه خداوندی است که دارای این صفات است[۲۸].[۲۹]
منابع
پانویس
- ↑ «اگر او را یاری ندهید بیگمان خداوند یاریش کرده است هنگامی که کافران او را که یکی از دو نفر بود (از مکّه) بیرون راندند، آنگاه که آن دو در غار بودند همان هنگام که به همراهش میگفت: مهراس که خداوند با ماست و خداوند آرامش خود را بر او فرو فرستاد و وی را با سپاهی که آنان را نمیدیدید پشتیبانی کرد و سخن کافران را فروتر نهاد و سخن خداوند است که فراتر است و خداوند پیروزمندی فرزانه است» سوره توبه، آیه ۴۰.
- ↑ «بیگمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.
- ↑ «و به جای خداوند خدایانی گزیدند تا برای آنان مایه عزت باشند * هرگز! به زودی پرستش آنها را انکار میکنند و با آنان ناساز میشوند» سوره مریم، آیه ۸۱-۸۲.
- ↑ «و خداوند تو را با یاری کردنی بیهمتا یاری کند» سوره فتح، آیه ۳.
- ↑ «به راستی خداوند از مؤمنان خشنود شد هنگامی که با تو در زیر آن درخت بیعت میکردند پس آنچه در دل داشتند معلوم داشت، از این رو آرامش را بر آنها فرو فرستاد و به پیروزی زودرسی پاداششان داد * و نیز به غنیمتهای فراوانی که به دست خواهند آورد؛ و خداوند، پیروزمندی فرزانه است» سوره فتح، آیه ۱۸-۱۹.
- ↑ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری میکند؛ بیگمان خداوند توانمندی پیروزمند است» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۰۲.
- ↑ «خداوند مقرّر فرموده است که من و فرستادگانم پیروز خواهیم شد؛ بیگمان خداوند توانایی پیروزمند است» سوره مجادله، آیه ۲۱.
- ↑ «آنان همان کسانند که میگویند: به آنان که نزد پیامبر خدایند چیزی ندهید تا (از کنار او) پراکنده شوند با آنکه گنجینههای آسمانها و زمین از آن خداوند است امّا منافقان درنمییابند * میگویند: چون به مدینه باز گردیم، فراپایهتر، فرومایهتر را از آنجا بیرون خواهد راند؛ با آنکه فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است امّا منافقان نمیدانند» سوره منافقون، آیه ۷-۸.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۲۳۴.
- ↑ «و بگو سپاس خداوند را که نه فرزندی گزیده است و نه او را در فرمانروایی انبازی و نه او را از سر زبونی، سرپرستی است و او را چنان که باید بزرگ میدار!» سوره اسراء، آیه ۱۱۱.
- ↑ الدر المنثور، ج۵، ص۳۵۲؛ مسند الامام احمد، ص۴۳۹، ۴۴۰؛ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۳۴۵.
- ↑ «عليكم بآية العز»
- ↑ «و بگو سپاس خداوند را که نه فرزندی گزیده است و نه او را در فرمانروایی انبازی و نه او را از سر زبونی، سرپرستی است و او را چنان که باید بزرگ میدار!» سوره اسراء، آیه ۱۱۱.
- ↑ الدر المنثور، ج۵، ص۳۵۲.
- ↑ الفروق اللغویه، بند ۹۵۳.
- ↑ مفردات، ص۶۳، ص۴۱۳.
- ↑ جامع البیان، ج۱۵، ص۱۸۹؛ الکشاف، ج۱، ص۷۲۱؛ تفسیر ابوالسعود، ج۵، ص۲۰۱؛ مجمع البیان، ج۶، ص۴۴۶؛ روض الجنان، ج۶، ص۳۶۹.
- ↑ مسند الامام احمد، ج۳، ص۴۳۹.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۰، ص۳۴۵.
- ↑ جامع البیان، ج۱۵، ص۱۸۹؛ مجمع البیان، ج۶، ص۴۴۶.
- ↑ «بیگمان عزّت همه از آن خداوند است» سوره نساء، آیه ۱۳۹؛ سوره یونس، آیه ۶۵ و سوره فاطر، آیه ۱۰.
- ↑ مفردات، ص۵۶۳.
- ↑ جامع البیان، ج۱۵، ص۱۸۹؛ مجمع البیان، ج۶، ص۴۴۶؛ تفسیر القمی، ص۳۹۱.
- ↑ «پاکا آن (خداوند) که شبی بنده خویش را از مسجد الحرام تا مسجد الاقصی برد» سوره اسراء، آیه ۱.
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۲۴۲.
- ↑ «پاکا که پروردگار توست آن پروردگار پیروزمند، از آنچه وصف میکنند» سوره صافات، آیه ۱۸۰.
- ↑ مجمع البیان، ج۶، ص۴۰۷.
- ↑ سرمدی، محمود، مقاله «آیه عزت / عز»، دانشنامه معاصر قرآن کریم