عزت در جامعه‌شناسی اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

عزت‌خواهی و اقتدارطلبی

"عزت" به بیان راغب، حالتی است که مانع شکست انسان می‌شود و به زمین سفت نیز به دلیل نفوذپذیری، "ارض عزاز" می‌گویند[۱]. عزت در مقابل ذلت قرار دارد و چون ذلت سستی و کوچکی در مقابل بالاتر است، عزت هم، به معنی تفوق و استعلا نسبت به کسی که رتبه‌اش پایین‌تر است، به کار رفته است[۲].

این واژه در قرآن به همین معنای لغوی به کار رفته است و چون تنها خداوند شکست‌ناپذیر است، تمام عزت در اصل از آن اوست و انسان مؤمن به برکت ایمان و عمل صالح و تقرب به خدا می‌تواند به درجاتی از آن دست یابد.

از دیدگاه شهید مطهری، "عزیز" دو معنا دارد:

  1. عزت در مقابل ذلت: هر عزیزی در عالم آمیخته‌ای از عزت و ذلت است و هر موجودی وابسته به موجود دیگر است و عزیزی که ذلت در ذات او اصلاً نمی‌تواند وجود داشته باشد؛ چون مافوق همه موجودات است، خداست.
  2. "عزیز" به معنای "گران‌بها": اشیای بی‌مانند و نایاب برای انسان فوق‌العاده گران‌بها و عزیزالوجود است. خدای متعال هم عزیز است، یعنی فوق‌العاده گران‌بهاست. عزیز به معنای اول، ارزش فی‌نفسه دارد و به معنای دومی ارزشش برای بشر است[۳].

از دید روان‌شناسی، عزت نفس هر فرد، تابع ارزشیابی از شخصیت خود است. برخورداری از روح آرمان‌خواهانه، اعتماد به نفس، استقلال، قاطعیت، اراده پولادین، صبر در برابر تمایل‌ها و مشکلات، تسلیم نشدن در مقابل ظلم و... بخشی از نمودهای این خصیصه با معیارهای اخلاق دینی است. وجود این خصیصه با جلوه‌های کمالی به خُلق جمعی تبدیل شود، آثار بسیار مهمی در حیات اجتماعی به دنبال خواهد داشت. تفسیر نمونه می‌نویسد: حقیقت عزت در درجه نخست قدرتی است که در دل و جان انسان ظاهر می‌شود و او را از خضوع و سازش در برابر طاغیان و باغیان باز می‌دارد. قدرتی که با داشتن آن هرگز اسیر شهوات نمی‌شود و در برابر هوا و هوس سر فرود نمی‌آورد. قدرتی که او را به مرحله نفوذناپذیری در برابر زور ارتقا می‌دهد. این قدرت جز از ایمان به خدا یعنی ارتباط با منبع اصلی قدرت و عزت سرچشمه نمی‌گیرد. این در مرحله فکر و عقیده و روح و جان، اما در مرحله عمل، عزت از اعمالی سرچشمه می‌گیرد که دارای ریشه صحیح و برنامه و روش حساب شده باشد و به تعبیر دیگر، آن را در عمل صالح می‌توان خلاصه کرد. این دو است که به انسان سربلندی و عظمت می‌دهد و به او عزت و شکست‌ناپذیری می‌بخشد[۴]. استقلال، خوداعتمادی، خودباوری، ظلم‌ستیزی، و التزام به ارزش‌های اخلاقی برخی دیگر از نمودهای عزتمندی است که در منابع دینی بدان اشاره شده است.[۵]

آیات قرآنی مرتبط

  1. انحصار عزت در خدا: إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا...[۶].
  2. عزت مؤمنان در پرتو ایمان به خداوند: وَلِلَّهِ الْعِزَّةُ وَلِرَسُولِهِ وَلِلْمُؤْمِنِينَ[۷].

دستیابی به "استقلال همه‌جانبه" بارزترین نمود عملی عزتمندی است؛ برای نمونه:

  1. توصیه مؤمنان به کسب قوت و نیرو و تدارک امکانات لازم در حد توان: وَأَعِدُّوا لَهُمْ مَا اسْتَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَمِنْ رِبَاطِ الْخَيْلِ تُرْهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللَّهِ وَعَدُوَّكُمْ وَآخَرِينَ مِنْ دُونِهِمْ...[۸].
  2. بشارت خداوند به زیادت قوت مؤمنان: ...وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ...[۹].
  3. قوت در کنار امانت‌داری از جمله ویژگی‌های مطلوب کارگزاران جامعه: ... يَا أَبَتِ اسْتَأْجِرْهُ إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ الْقَوِيُّ الْأَمِينُ[۱۰].
  4. اعلان جدایی از مرام کافرکیشان، رویه پیامبران الهی: إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لَا يُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَهُمْ بِالْآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ[۱۱].
  5. نهی از تمایل و اتکا به ظالمان: وَلَا تَرْكَنُوا إِلَى الَّذِينَ ظَلَمُوا فَتَمَسَّكُمُ النَّارُ...[۱۲].
  6. اعلان استقلال اعتقادی از کافران، به عنوان رویه مؤمنان راستین، در سوره کافرون به صراحت بیان شده است.[۱۳]

منابع

پانویس

  1. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص۵۶۳.
  2. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۸، ص۱۳۸.
  3. مرتضی مطهری، آشنایی با قرآن، ج۶، ص۲۱۳-۲۱۴.
  4. ناصر مکارم شیرازی و دیگران، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۱۹۳.
  5. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۴۴۳.
  6. «با آنکه بی‌گمان عزّت همه از آن خداوند است» سوره نساء، آیه ۱۳۹.
  7. «فراپایگی تنها از آن خداوند و پیامبر او و مؤمنان است» سوره منافقون، آیه ۸.
  8. «و آنچه در توان دارید از نیرو و اسبان آماده در برابر آنان فراهم سازید که بدان دشمن خداوند و دشمن خود را به هراس می‌افکنید» سوره انفال، آیه ۶۰.
  9. «و شما را نیرو بر نیرو بیفزاید» سوره هود، آیه ۵۲.
  10. «یکی از آن دو (دختر) گفت: ای پدر! او را به مزد گیر که بی‌گمان بهترین کسی که (می‌توانی) به مزد بگیری، این توانمند درستکار است» سوره قصص، آیه ۲۶.
  11. «من آیین گروهی را که به خداوند ایمان ندارند و جهان واپسین را منکرند وانهاده‌ام» سوره یوسف، آیه ۳۷.
  12. «و به ستمگران مگرایید که آتش (دوزخ) به شما رسد در حالی که شما را در برابر خداوند، سروری نباشد، آنگاه یاری نخواهید شد» سوره هود، آیه ۱۱۳.
  13. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۴۴۳.