فیء در قرآن

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۵ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۰۸ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

معناشناسی

"فئ"، در لغت به معنای رجوع به حالت پسندیده است، نیز به غنیمتی که بدون زحمت به دست آید، «فئ» گفته می‌شود[۱] در اصطلاح فقهی به غنایمی که بدون جنگ و خونریزی به دست می‌آید و یا مالی که خداوند از کفّار به پیامبر بازگردانده، که با کلمه: «افاء» اطلاق شده است[۲].

فیء، یکی از منابع مهم بیت المال در نظام اسلامی است. شیخ طوسی در معنای شرعی آن می‌نویسد: «و مراد از فیء در شرع برابر آنچه خداوند فرموده: «آنچه خداوند به رسولش باز گردانده» چیزی است که حاصل شده و به پیامبر بدون جنگ و به کارگرفتن اسب و شتر بازگشته. پس آنچه حکمش چنین باشد برای پیامبر(ص) است و سپس برای کسی که قائم مقام وی از امامان(ع) می‌باشد. و برای دیگران در آن نصیبی نیست»[۳].[۴]

فیء در آیات

  1. ﴿وَمَا أَفَاءَ الله عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ الله يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَالله عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ * مَا أَفَاءَ الله عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا الله إِنَّ الله شَدِيدُ الْعِقَابِ * لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ الله وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ الله وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ * وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۵].
  2. ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَحْلَلْنَا لَكَ أَزْوَاجَكَ اللَّاتِي آتَيْتَ أُجُورَهُنَّ وَمَا مَلَكَتْ يَمِينُكَ مِمَّا أَفَاءَ الله عَلَيْكَ وَبَنَاتِ عَمِّكَ وَبَنَاتِ عَمَّاتِكَ وَبَنَاتِ خَالِكَ وَبَنَاتِ خَالَاتِكَ اللَّاتِي هَاجَرْنَ مَعَكَ وَامْرَأَةً مُؤْمِنَةً إِنْ وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ إِنْ أَرَادَ النَّبِيُّ أَنْ يَسْتَنْكِحَهَا خَالِصَةً لَكَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ قَدْ عَلِمْنَا مَا فَرَضْنَا عَلَيْهِمْ فِي أَزْوَاجِهِمْ وَمَا مَلَكَتْ أَيْمَانُهُمْ لِكَيْلَا يَكُونَ عَلَيْكَ حَرَجٌ وَكَانَ الله غَفُورًا رَحِيمًا[۶].

نکات

در آیات فوق این موضوعات مطرح گردیده است:

  1. مالکیت «فیء» به دست آمده بدون جنگ و خونریزی، از آن خدا و پیامبر و خارج از قلمرو مالکیت مسلمانان ﴿وَمَا أَفَاءَ الله عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ...؛
  2. حلیت فئ برای فقیران، یتیمان، در راه ماندگان و خویشاوندان پیامبر: ﴿مَا أَفَاءَ الله عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ...؛
  3. قرارگرفتن اموال و دارایی‌های اهل کتاب ـ بنی‌نضیر، بنی‌قریظه، یهودیان خیبر ـ در اختیار پیامبر: ﴿هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِنْ دِيَارِهِمْ... * مَا أَفَاءَ الله عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ؛
  4. امامان معصوم دارای سهمی از اموال فئ: ﴿مَا أَفَاءَ الله عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى...؛
  5. فقرای انصار از جمله سهم‌بران فئ: ﴿مَا أَفَاءَ الله عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ... * وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ؛
  6. مهاجران تنگدست و نیازمند از جمله سهم‌بران فئ: ﴿مَا أَفَاءَ الله عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ... * لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ؛
  7. رضایت و ایثار انصار، از واگذاری سهم فیء خود به مهاجران: ﴿مَا أَفَاءَ الله عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى... * وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ...[۷].

اساس فیء، آیات سوره حشر است که دربارۀ اموال بنی نضیر نازل شده است: ﴿وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْهُمْ فَمَا أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَلَا رِكَابٍ وَلَكِنَّ اللَّهَ يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلَى مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ *مَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ مِنْ أَهْلِ الْقُرَى فَلِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيَتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ كَيْ لَا يَكُونَ دُولَةً بَيْنَ الْأَغْنِيَاءِ مِنْكُمْ وَمَا آتَاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَا نَهَاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ[۸].[۹]

منظور از فیء در این آیات، سرزمینی است که بدون درگیری و جنگ به تصرف حاکم اسلامی در آمده باشد. در شأن نزول آن گفته‌اند: هنگامی که رسول خدا برای گرفتن قرض از بنی نضیر برای پرداخت دیه به میان آنها رفت، آنان در صدد کشتن رسول خدا(ص) بر آمدند. آن حضرت با کمک وحی از توطئه یهود آگاه شد و مسلمانان به منطقه بنی نضیر رفتند. یهودیان در حصار خود جمع شدند و با پیامبر این گونه صلح کردند که دیار و سرزمین خود را بگذارند و امکاناتی را برای سفر با خود ببرند و خونشان محفوظ بماند. هنگامی که منطقه بنی نضیر تحت اختیار پیامبر قرار گرفت. عمر گفت: ای رسول خدا(ص) آیا اموال بنی نضیر را تخمیس نمی‌کنی آن گونه که در اموال بدر انجام دادی تا بقیه آن را میان جنگجویان تقسیم نمایی؟ پیامبر(ص) فرمود: قرار نمی‌دهم چیزی را که خداوند برای من قرار داده نه مؤمنان با سخن خود ﴿وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ... مانند حالتی که در آن سهم برای مسلمانان است[۱۰].

بنابراین، همه فیء در اختیار پیامبر است؛ از این رو پیامبر(ص) انصار را خواست و به آنها پیشنهاد کرد اگر بخواهند آنچه را خداوند به وی داده میان آنها و مهاجران تقسیم نماید و مهاجران در منزل‌های آنها باشند یا به مهاجران داده شود و از خانه‌های انصار بیرون آیند. سعد بن عباده و سعد بن معاذ گفتند: ای رسول خدا! آن را میان مهاجران تقسیم کن و آنان در منزل‌های ما باشند همان‌گونه که بودند و انصار فریاد زدند که راضی و تسلیم هستیم ای رسول خدا(ص)!؛ از این رو پیامبر(ص) غنائم را میان مهاجران تقسیم کرد و از انصار تنها به سهل بن حنیف و ابودجانه که فقیر بودند، سهمی از اموال بنی نضیر داد[۱۱].

اما آنچه مهم است در آیه ﴿لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ[۱۲] مصرف فیء، فقرای مهاجران معرفی شده‌اند: ﴿لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ در حالی که مصرف فیء عمومی است و از نظر فقه شیعه، فیء از آن پیامبر(ص) و جانشینان وی و جزو انفال است آن گونه که گفته شد و مصرف آن در آیه قرآن دقیقاً مانند آیه خمس است.

علامه طباطبائی در تفسیر آن، سه وجه ذکر کرده است که به اختصار اشاره می‌شود:

  1. ذکر نام خداوند به عنوان مصرف، برای تبرّک است و ﴿لِلْفُقَرَاءِ بدل از ذی القربی و پس از آن است. در نتیجه فیء از آن رسول خدا و مهاجران است؛ چه نزدیکان پیامبر(ص) و چه دیگر مهاجران. نقل شده پیامبر اموال بنی نضیر را میان مهاجران و دو نفر از انصار تقسیم کرد. برابر این تفسیر، هنگامی رسول خدا از دنیا رفت، فیء میان مسلمانان تقسیم می‌شود؛ هم مهاجر و هم انصار و ذی القربی نیز مانند دیگران سهم می‌برند. انصار و دیگر مسلمانان برابر آیات بعد سهم می‌برند؛ اما سهمی ویژه ذی القربی نیست.
  2. ﴿لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ، بدل از یتامی و مساکین و ابن السبیل است؛ یعنی سهم بران سه دسته‌اند؛ پیامبر(ص)، ذی القربی غنی و فقیر آنها و فقراء از مهاجران و یتیمان، مسکینان و در راه ماندگان آنان[۱۳]. بر اساس این تفسیر، همۀ فقهای اهل سنت گفته‌اند که منظور از یتیمان و مسکینان و در راه ماندگان، همه مسلمانان می‌باشند آن گونه که در آیه خمس بحث شد. در برابر، روایتی از امام سجاد[۱۴] و امام علی(ع) نقل شده که منظور از این سه گروه، ذوی القربی می‌باشند.
  3. مرحوم طباطبائی با توجه به آنچه از اهل بیت در معنای ذی القربی و... یاد شده، این معنا را مناسب‌تر می‌داند که ﴿لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ بیان مصداق سبیل الله باشد که به آن با «فللّه» اشاره شده است؛ یعنی منظور از آنچه برای خداست، سبیل الله است و مهاجران مصرف سبیل الله می‌باشند نه سهم بر از فیء. و مطلب را این گونه جمع‌بندی می‌نمایند: «برابر این تفسیر، خداوند سبحان فیء را به پیامبر باز گرداند و ارجاع داد. پس برای آن حضرت است که در فیء آن گونه که بخواهد تصرف نماید. سپس وی را به موارد مصرف آن راهنمایی کرده که عبارت‌اند از: سبیل الله، رسول، ذی القربی و یتیمان، مساکین و در راه ماندگان از ذی القربی. آن گاه به مصداق مصرف در راه خدا یا برخی مصارف آن را که فقرا مهاجران باشند... ذکر نموده؛ بنابراین آنچه پیامبر در تقسیم فیء بنی نضیر میان مهاجران و برخی انصار تقسیم نموده از باب صرف در راه خداست نه از جهتی که آنان سهم دارند»[۱۵].

دادن فیء از سوی رسول خدا به چند تن از فقراء انصار نشان می‌دهد که فیء اختصاص به مهاجران ندارد و آیه ﴿وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ[۱۶]. به انصار تفسیر شده است.

ابو عبید در الاموال در آغاز کتاب خود؛ اموال بنی نضیر را مال خاص پیامبر(ص) دانسته و اموال ویژه حضرت را به سه دسته تقسیم می‌کند:

  1. آنچه خداوند به رسولش از اموال مشرکان باز گردانده که بر آن اسب و شتری به کار گرفته نشده و آن فدک و اموال بنی نضیر است. آنان با رسول خدا(ص) مصالحه کردند که بدون جنگ، اموال و زمین‌های آنان از آن پیامبر باشد و بدون ممانعت مسلمانان به سفر خود ادامه دهند.
  2. صفی؛ یعنی آنچه پیامبر(ص) از غنیمت‌هایی که مسلمانان به غنیمت گرفته‌اند، پیش از تقسیم برگزیند.
  3. ۵/۱ خمس پس از تقسیم غنیمت و تخمیس آن...[۱۷]. البته ۵/۱ خمس (خمس الخمس) براساس این قول است که خمس را به پنج قسم تقسیم نموده‌اند و سهم خدا را حذف کرده‌اند.

بنابر نظر ابوعبید، فدک جزو فیء بوده که پس از نزول آیه ﴿وَآتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ[۱۸] پیامبر(ص) آن را به فاطمه داد[۱۹] و گرفتن آن از حضرت، پس از درگذشت رسول خدا(ص) به هیچ وجه منطقی نبوده است.

امیر المؤمنین(ع) از این که فدک از اهل بیت گرفته شده، اظهار نارضایتی می‌نماید و در نامه خود به عثمان بن حنیف حاکم بصره می‌فرماید: «آری، زیر این آسمان، تنها فدک در دست ما بود که هوای نفس گروهی بر آن بخل ورزید و به یغمایش برد و گروه دیگر سخاوت به خرج داد و از آن کریمانه گذشت. و برترین داور خدا است. تازه فدک و غیر فدک مرا به چه کار آید؟ زیرا خوابگاه آدمی فردا گور است...»[۲۰].

ابوعبید در ادامه بحث خود بر این نکته تأکید می‌کند که با درگذشت رسول خدا(ص) اموال مسلمانان به سه قسم تقسیم شده: فیء، خمس و صدقه (زکات). وی با توجه به آیه ﴿لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِينَ الَّذِينَ أُخْرِجُوا مِنْ دِيَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَرِضْوَانًا وَيَنْصُرُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ أُولَئِكَ هُمُ الصَّادِقُونَ[۲۱]، ﴿وَالَّذِينَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِيمَانَ مِنْ قَبْلِهِمْ يُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَيْهِمْ وَلَا يَجِدُونَ فِي صُدُورِهِمْ حَاجَةً مِمَّا أُوتُوا وَيُؤْثِرُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ كَانَ بِهِمْ خَصَاصَةٌ وَمَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ[۲۲]، ﴿وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ[۲۳] که مصرف فیء را ذکر می‌کند، مورد آن را همه مسلمانان می‌داند[۲۴]. و در تفسیر ﴿وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ[۲۵] گفته‌اند، همه نیازمندان را در طول تاریخ دربرمی‌گیرد. و نتیجه گرفته‌اند که فیء از آن مهاجران انصار و تابعان است[۲۶].

بر این اساس، فیء برای همه مسلمانان است؛ چه کسانی که در دوران پیامبر(ص) از مهاجر و انصار بودند و فیء به مصرف آنها میرسیده و چه تابعان و مصداق‌های دیگری که پیدا کرده است[۲۷].

مصداق‌های فیء

معنای روشن فیء همان است که در آغاز سوره حشر آمده؛ یعنی آنچه بدون جنگ از اموال کفار گرفته شده و همین معنا در تعریف فیء در کتاب معجم لغه الفقهاء آمده است[۲۸].

ولی این معنا همه مصداق‌های فیء را دربرنمی‌گیرد؛ از این رو در احکام السلطانیه گوید: «فیء هر مالی است که از مشرکان به صورت زیاده بدون جنگ گرفته شود یا از جهت آنان به ما برسد». در نتیجه اموال فیء به چهار دسته تقسیم می‌شود:

  1. مالی که بدون خون‌ریزی و لشکرکشی به دست آمده باشد یا مال آتش بس و صلح؛
  2. جزیه؛
  3. زمین‌های خراج؛
  4. یک دهمی که از تاجران اهل کتاب و غیر مسلمان گرفته می‌شده[۲۹].

همانند این موارد در کتاب اموال ابو عبید[۳۰] و دیگر منابع یاد شده است[۳۱]. فقهای شیعه نیز فیء را اموالی دانسته‌اند که بدون جنگ از مشرکان به مسلمانان برسد و اموال خراجی را در بحث غنائم این گونه تفکیک کرده‌اند که: آنچه از غنائم در محدوده سپاه و درگیری است، میان جنگجویان تقسیم می‌شود؛ اما آنچه بیرون از محدوده سپاه است از زمین‌ها و املاک، فیء همه مسلمانان می‌باشد؛ چه حاضران و چه غایبان و چه کسانی که در آینده می‌آیند[۳۲].

علی(ع) در روایتی بر این نکته تأکید می‌نماید که املاک و زمین‌های اهل ذمه، فیء مسلمانان است: «از ملک‌ها (منزل) و زمین‌های اهل ذمه چیزی مخر؛ زیرا فیء مسلمانان است»[۳۳].[۳۴]

سخنان امیرالمؤمنین(ع) درباره فیء

واژه فیء در کلام امام علی(ع) به ویژه در نهج البلاغه بیشتر به معنای بیت المال به کار رفته و آنچه از همۀ مسلمانان است؛ مانند:

  1. «بی‌تردید مردم از داشتن زمامدار ناگزیرند؛ چه نیکوکار و چه تبهکار تا در پرتو حکومتش، مؤمن به کار و سازندگی پردازد و کافر زندگی کند و بدین ترتیب دنیا بچرخد و روزگار به سر آید، نیز بیت المال سامان گیرد و دشمن از پا در آید»[۳۵]
  2. «حق شما بر من آن است که خیر خواهی و نصیحتتان کنم و حقتان را از بیت المال به تمام و کمال بپردازم» [۳۶]؛
  3. «اگر خبر رسد که در بیت المال مسلمانان خیانت ورزیدی، چه کم یا زیاد، بر تو به نهایت سخت گیرم آن چنان که تهیدست، گران‌بار و حقیر مانی»[۳۷]؛

در موارد دیگری نیز به همین معنا آمده است؛ مانند خطبه ۱۲۷، نامه ۴۱، ۴۳ و ۵۳. در نقل تحف العقول از نامه مالک اشتر آمده: «و برای هر یک از این دسته‌ها در فیء خدا و بیت المال گشایشی است و هر کدام را بر والی [و دولت] حقی است که کارشان را اصلاح کند و سامان دهد»[۳۸] علت این که از بیت المال به فیء تعبیر شده این بود که بیشتر درآمد آن از راه خراج و جزیه تأمین می‌شده است.

در رساله محکم و متشابه به نقل از تفسیر نعمانی برابر نقل وسائل الشیعه، علی(ع) فیء را به دو دسته تقسیم نموده است: فیئی که ویژه امام است که در آیات سوره حشر به آن اشاره شده است؛ دیگر آنچه به آنها بازگشته، پس از این که دیگران غصب کرده‌اند؛ زیرا خداوند آدم را خلیفه خود در زمین قرار داده، پس زمین در اختیار انسان‌های برگزیده قرار گرفته که پس از بعثت رسول خدا(ص) آنچه از زمین‌ها و املاک غصب شده با شمشیر از آنان باز پس گرفته شده است[۳۹]. این قسم از فیء ابهام دارد؛ اما به نظر می‌رسد آنچه در گذشته از کلینی درباره انفال بخش دریاها و بیابان‌ها یاد شد بر گرفته از این سخن علی(ع) است که در تفسیر نعمانی آمده. گویا روایت آن نزد کلینی بوده؛ اما به جهت ضعف سند، آن را نقل نکرده؛ ولی از مضمون آن بهره برده و از آن به «فیء راجع» تعبیر می‌کند؛ یعنی آنچه با شمشیر باز گردانده شده، سپس آیه خمس را ذکر نموده است. اگر بپذیریم شرحی که کلینی یاد کرده بر گرفته از این حدیث علوی است، سخن علامه مجلسی و نقد وی به کلینی که چنین معنایی در لغت ذکر نشده و مخالف ظاهر آیات و روایت است، چندان دقیق نخواهد بود[۴۰]. علی(ع) در یک مورد در نهج البلاغه، فیء را در برابر دیگر منابع بیت المال آورده است. روایت شده که نزد عمر بن خطاب در ایام خلافتش از زیور کعبه و فراوانی آن سخن به میان آمد و برخی پیشنهاد کردند که اگر آنها برای تجهیز سپاه اسلام به کار رود بهتر است؛ زیرا کعبه نیاز به زیور ندارد. عمر قصد آن داشت و از علی(ع) در این باره پرسید. حضرت فرمود: « به راستی که قرآن بر پیامبر(ص) نازل گردید و حال آن که مال‌ها چهار قسم بود: مال‌های مسلمانان، پس آن را میان سهم بران در میراث قسمت نمود. و فیء که آن را بر مستحقانش توزیع فرمود. و خمس که آن را در جایی که باید نهاد. و صدقات و زکات که آن را خداوند در مصرف‌های معین قرار داد. و در آن روز، کعبه زیور داشت و خداوند آن را بدان حال که بود گذاشت. آن را از روی فراموشی رها ننمود و مکانش بر خدا پوشیده نبود. تو نیز آن را در جایی بگذار که خدا و پیامبر او مقرر کرده‌اند»[۴۱]؛ عمر گفت: اگر تو نبودی رسوا میشدیم و زیور را به حال خود گذارد.

جریان زیور کعبه در سنن بیهقی[۴۲] و دیگر منابع اهل سنت آمده است[۴۳].[۴۴]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. مفردات راغب، ص۳۸۹.
  2. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم ج۲، ص ۳۷۳.
  3. المبسوط فی فقه الامامیه، ج۳، ص۶۴.
  4. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳، ص ۵۶۹ - ۵۷۴.
  5. «و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست * آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است * (بخشی از این غنیمت‌ها) برای مستمندان مهاجری است که از خانه‌ها و دارایی‌های خود، رانده شده‌اند در حالی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را می‌جویند و خداوند و پیامبرش را یاری می‌کنند؛ آنانند که راستگویند * و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۶-۹.
  6. «ای پیامبر! ما آن همسرانت را که مهرشان را داده‌ای بر تو حلال کرده‌ایم و (نیز) کنیزانی را از آنچه خداوند به تو (در جنگ‌ها) به غنیمت داده است و دختران عموها و دختران عمّه‌ها و دختران دایی‌ها و دختران خاله‌هایت را که با تو هجرت کرده‌اند و هر زن مؤمنی را که خود را به پیامبر ببخشد- اگر پیامبر بخواهد او را به همسری برگزیند- در حالی که این ویژه توست نه مؤمنان؛ ما نیک می‌دانیم که برای آنان در مورد همسران و کنیزهاشان چه مقرّر داشته‌ایم؛ تا برای تو تنگنایی نباشد و خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۵۰.
  7. سعیدیان‌فر و ایازی، فرهنگ‌نامه پیامبر در قرآن کریم، ج۲، ص ۳۷۳.
  8. «و آنچه خداوند به پیامبرش از (دارایی) آنان (به غنیمت) بازگرداند چیزی نبود که شما برای (به دست آوردن) آن، اسبان و شترانی دوانده باشید ولی خداوند پیامبرانش را بر هر کس بخواهد چیره می‌گرداند و خداوند بر هر کاری تواناست * آنچه خداوند از (دارایی‌های) اهل این شهرها بر پیامبرش (به غنیمت) بازگرداند از آن خداوند و پیامبر و خویشاوند و یتیمان و مستمندان و در راه مانده است تا میان توانگران شما دست به دست نگردد و آنچه پیامبر به شما می‌دهد بگیرید و از آنچه شما را از آن باز می‌دارد دست بکشید و از خداوند پروا کنید که خداوند، سخت کیفر است» سوره حشر، آیه ۶-۷.
  9. المیزان، ج۱۹، ص۲۳۵.
  10. «لَا، اجْعَلْ شیئا جَعَلَهُ اللَّهُ عزّوجلّ لی دُونَ المؤمنین بِقَوْلِهِ:﴿وَمَا أَفَاءَ اللَّهُ عَلَى رَسُولِهِ... کهیئة مَا وَقَعَ فیه السَّهْمَانِ للمسلمین (وَ كَانَ الْمُرَادُ بالسهمين سَهْمَ لَهُ(ص) وَ سَهْمُ لِلْمُسْلِمِينَ»؛ واقدی، المغازی، ج۱، ص۳۷۷؛ مجمع البیان، تفسیر سوره حشر.
  11. المغازی، ج۱، ص۳۷۹؛ تحف العقول، ص۳۴.
  12. «(بخشی از این غنیمت‌ها) برای مستمندان مهاجری است که از خانه‌ها و دارایی‌های خود، رانده شده‌اند در حالی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را می‌جویند و خداوند و پیامبرش را یاری می‌کنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۸.
  13. المیزان، ج۱۹، ص۲۳۵.
  14. المیزان، ج۱۹، ص۲۴۱.
  15. المیزان، ج۱۹، ص۲۳۶.
  16. سوره حشر، آیه ۹.
  17. ابو عبید، الاموال، ص۱۴.
  18. «و حقّ خویشاوند را به او برسان» سوره اسراء، آیه ۲۶.
  19. عیون اخبار الرضا، ج۱، باب ۲۳، ص۲۳۳؛ وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۴۶.
  20. «بَلَى كَانَتْ فِي أَيْدِينَا فَدَكٌ مِنْ كُلِّ مَا أَظَلَّتْهُ السَّمَاءُ فَشَحَّتْ عَلَيْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ وَ سَخَتْ عَنْهَا نُفُوسُ قَوْمٍ آخَرِينَ وَ نِعْمَ الْحَكَمُ اللَّهُ وَ مَا أَصْنَعُ بِفَدَكٍ وَ غَيْرِ فَدَكٍ وَ النَّفْسُ مَظَانُّهَا فِي غَدٍ جَدَثٌ»؛ نهج البلاغه پارسی، نامه ۴۵، ص۴۴۲.
  21. «(بخشی از این غنیمت‌ها) برای مستمندان مهاجری است که از خانه‌ها و دارایی‌های خود، رانده شده‌اند در حالی که بخشش و خشنودی‌یی از خداوند را می‌جویند و خداوند و پیامبرش را یاری می‌کنند؛ آنانند که راستگویند» سوره حشر، آیه ۸.
  22. «و (نیز برای) کسانی است که پیش از (آمدن) مهاجران، در خانه (های مدینه) و (پایگاه) ایمان، جای داشته‌اند؛ کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده‌اند، دوست می‌دارند و در دل به آنچه به مهاجران داده‌اند، چشمداشتی ندارند و (آنان را) بر خویش برمی‌گزینند هر چند خود نیازمند باشند. و کسانی که از آزمندی جان خویش در امانند، رستگارند» سوره حشر، آیه ۹.
  23. «و کسانی که پس از آنان آمده‌اند می‌گویند: پروردگارا! ما و برادران ما را که در ایمان از ما پیشی گرفته‌اند بیامرز و در دل‌های ما کینه‌ای نسبت به مؤمنان بر جای مگذار! پروردگارا! تو مهربان بخشاینده‌ای» سوره حشر، آیه ۱۰.
  24. ابو عبید، الاموال، ص۲۳.
  25. «و کسانی که پس از آنان آمده‌اند» سوره حشر، آیه ۱۰.
  26. تفسیر نمونه، ج۲۳، ص۵۲۲.
  27. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳، ص ۵۶۹ - ۵۷۴.
  28. معجم لغه الفقهاء، ص۳۵۱.
  29. ماوردی، أحکام السلطانیه، ص۱۲۶؛ ابو یعلی، أحکام السلطانیه، ص۱۳۶.
  30. الاموال، ص۲۶.
  31. نووی، المجموع، ج۱۹، ص۳۷۸.
  32. طوسی، نهایه، ص۲۹۴.
  33. «لَا تَشْتَرِ مِنْ عَقَارِ أَهْلِ الذِّمَّةِ وَ لَا مِنْ أَرْضِهِمْ شَيْئاً لِأَنَّهُ فَيْءُ الْمُسْلِمِينَ»؛ مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۲۴ و ج۱۳، ص۲۴۲.
  34. ذاکری، علی اکبر، [[[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳ (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳]]، ص ۵۷۴ - ۵۷۶.
  35. «إِنَّهُ لَا بُدَّ لِلنَّاسِ مِنْ أَمِيرٍ بَرٍّ أَوْ فَاجِرٍ يَعْمَلُ فِي إِمْرَتِهِ الْمُؤْمِنُ وَ يَسْتَمْتِعُ فِيهَا الْكَافِرُ وَ يُبَلِّغُ اللَّهُ فِيهَا الْأَجَلَ وَ يُجْمَعُ بِهِ الْفَيْءُ وَ يُقَاتَلُ بِهِ الْعَدُوُّ»؛ نهج البلاغه پارسی، خطبه ۴۰، ص۶۱.
  36. «فَأَمَّا حَقُّكُمْ عَلَيَ فَالنَّصِيحَةُ لَكُمْ وَ تَوْفِيرُ فَيْئِكُمْ عَلَيْكُمْ»؛ نهج البلاغه پارسی، خطبه ۳۴، ص۵۷.
  37. «لَئِنْ بَلَغَنِي أَنَّكَ خُنْتَ مِنْ فَيْءِ الْمُسْلِمِينَ شَيْئاً صَغِيراً أَوْ كَبِيراً لَأَشُدَّنَّ عَلَيْكَ شَدَّةً تَدَعُكَ قَلِيلَ الْوَفْرِ ثَقِيلَ الظَّهْرِ ضَئِيلَ الْأَمْرِ»؛ نهج البلاغه پارسی، نامه ۲۰، ص۳۹۲.
  38. «وَ فِي فَيْءِ اللَّهِ لِكُلٍّ سَعَةٌ وَ لِكُلٍّ عَلَى الْوَالِي حَقٌّ بِقَدْرٍ يُصْلِحُهُ»؛ تحف العقول، ص۱۳۲.
  39. وسائل الشیعه، ج۶، ص۳۷۰.
  40. اصول کافی، ترجمه کمره‌ای، ج۲، ص۶۲۷؛ مرآه العقول، ج۶، ص۲۴۷.
  41. «إِنَّ الْقُرْآنَ أُنْزِلَ عَلَى النَّبِيِّ(ص) وَ الْأَمْوَالُ أَرْبَعَةٌ أَمْوَالُ الْمُسْلِمِينَ فَقَسَّمُوهَا بَيْنَ الْوَرَثَةِ فِي الْفَرَائِضِ وَ الْفَيْءُ فَقَسَمَهُ عَلَى مُسْتَحِقِّهِ وَ الْخُمُسُ فَوَضَعَهُ اللَّهُ حَيْثُ وَضَعَهُ وَ الصَّدَقَاتُ فَجَعَلَهَا اللَّهُ حَيْثُ جَعَلَهَا وَ كَانَ حُلِيُّ الْكَعْبَةِ يَوْمَئِذٍ فَتَرَكَهُ عَلَى حَالِهِ وَ لَمْ يَتْرُكْهُ نِسْيَاناً وَ لَمْ يَخْفَ عَلَيْهِ مَكَانُهُ فَأَقَرَّهُ حَيْثُ أَقَرَّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۲۷۰، ترجمه شهیدی، ص۴۱۱.
  42. بیهقی، سنن الکبری، ج۵، ص۱۵۹.
  43. ر.ک: مصادر نهج البلاغه، ج۴، ص۲۱۹.
  44. ذاکری، علی اکبر، سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین ج۳، ص ۵۷۶ - ۵۷۸.