اسلام

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۰ دسامبر ۲۰۲۰، ساعت ۱۰:۱۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.


متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل اسلام (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

اسلام در لغت به معنای، آشتی، تسلیم شدن یا تسلیم نمودن چیزی به کسی است و در اصطلاح به شریعت پیامبر‌ خاتم(ص) اطلاق می‌‌شود، اما معانی دیگری از جمله تسلیم، دین الهی و دین پیامبر خاتم نیز برای آن قابل تصور است.

واژه‌شناسی اسلام

اسلام در لغت به معنای آشتی، تسلیم شدن یا تسلیم نمودن چیزی به کسی است. تسلیم نیز به معنای گردن نهادن، پذیرفتن و سرسپردن در برابر دیگری و همچنین به معنای اطاعت از اوامر و نواهی است.[۱] در کاربری‌های دینی، هم به معنای لغوی و هم به معنای دین الهی به طور عام، یا دین پیامبر‌ خاتم(ص) به طور خاص اطلاق می‌‌شود[۲]. رابطه میان معنای اصطلاحی و لغوی اسلام این است که دین فروفرستاده شده از خدای متعال یا خصوص دین اسلام که بر پیامبر خاتم نازل شد، بدون هیچ‌گونه اعتراضی، سراسر اطاعت و تسلیم در برابر خداوند است. در واقع، انسان مسلمان با اظهار فروتنی و ابراز پذیرش شریعت الهی ملتزم به آن می‌‌شود[۳]. به عبارت دیگر، تسلیم نقطه اشتراک میان این سه کاربست معنایی واژه اسلام است.

اسلام به معنای تسلیم

از نگاه اسلام یکی از ارکان اصلی اخلاق اسلامی تسلیم شدن در برابر اوامر و نواهی خداوند است، چنانکه خداوند برگزیدگان خود را با چنین صفتی ستایش می‌‌کند: ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۴]؛ همچنین پیامبر اکرم(ص) را به داشتن این وصف امر می‌‌کند: ﴿قُلْ إِنِّي أُمِرْتُ أَنْ أَكُونَ أَوَّلَ مَنْ أَسْلَمَ وَلَا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۵] و به همین سبب است که پیامبران الهی ذریۀ خود را برای به دست آوردن آن سفارش کرده اند: ﴿وَوَصَّى بِهَا إِبْرَاهِيمُ بَنِيهِ وَيَعْقُوبُ يَا بَنِيَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى لَكُمُ الدِّينَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ[۶]. بنابراین مقام تسلیم مقامی است که نبود آن سبب فرو پاشی اخلاق شده و هیچگونه رشدی را برای سالکین طریق هدایت به همراه ندارد. و حاصل شدن چنین مقامی تنها برای خداشناسان است، چنانکه امام باقر(ع) فرمودند: ««سزاوارترین مخلوقات، تسلیم شدگان در برابر فرمان الهی‌اند و چنین مقامی فقط برای خدا شناسان حاصل می‌‌شود»[۷]. لذا به هر میزان که معرفت انسان اوج پیدا کند، در مقام تسلیم به قرب الهی نزدیک‌تر می‌شود[۸].

اسلام به‌معنای دین الهی

یکی دیگر از کاربری‌های این واژه، اسلام به عنوان نامی یگانه، برای دین الهی از آدم تا خاتم است.

در قرآن کریم تصریح شده است که اسلام، دین همه پیامبران بوده است. مهم‌ترین ویژگی‌های دین الهی عبارت‌اند از:

  1. حقانیت: قرآن کریم، دین فروفرستاده شده از جانب خدای متعال را دین حق معرفی می‌‌کند: ﴿قُلْ يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمُ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِوَكِيلٍ[۹]. حق بودن دین الهی بدین سبب است که معارف آن، اعم از اخلاق و عقاید و احکام بر واقعیت‌های اثبات شده با عقل و منطق انسان منطبق بوده و از خرافات و امور خلاف واقع به دور است[۱۰].
  2. توحید: دین الهی با شرایع متعددی که ره آورد پیامبران الهی در طول تاریخ بودند بر پایه توحید پایه گذاری شده است، بر همین اساس، قرآن دین مورد قبول خداوند و دین همه پیامبران را که در بسیاری از فروع مانند نماز، روزه، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و مانند آن مشترک‌اند. قرآن کریم همه انبیای الهی و پیروان آنها را مُسلم می‌‌داند، چنانکه آیات ذیل بیانگر همین مطلب است: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ إِلَّا مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ وَمَنْ يَكْفُرْ بِآيَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِيعُ الْحِسَابِ[۱۱]؛ #﴿فَلَمَّا أَحَسَّ عِيسَى مِنْهُمُ الْكُفْرَ قَالَ مَنْ أَنْصَارِي إِلَى اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِيُّونَ نَحْنُ أَنْصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ[۱۲]؛ ﴿مَا كَانَ إِبْرَاهِيمُ يَهُودِيًّا وَلَا نَصْرَانِيًّا وَلَكِنْ كَانَ حَنِيفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۱۳].
  3. انطباق با فطرت: همه آموزه ها و حقایق دین الهی با فطرت و آفرینش انسان هماهنگ است: ﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ[۱۴].
  4. اعتدال: قرآن کریم، دین الهی را متصف به اعتدال و به دور از افراط و تفریط معرفی کرده است؛ چنانکه آیۀ ﴿وَقَالُوا كُونُوا هُودًا أَوْ نَصَارَى تَهْتَدُوا قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۱۵] دین ابراهیم را حنیف و دین حق می‌‌داند. "حنیف" به معنای دور شدن از گمراهی و سوق به هدایت است و لازمۀ چنین امری ایجاد و حفظ اعتدال است. بر همین اساس خداوند به پیامبر اکرم(ص) امر کرده که در مسیر حضرت ابراهیم که همان مسیر اعتدال است حرکت کند: ﴿ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ[۱۶].[۱۷]

اسلام به معنای دین پیامبر خاتم

سومین کاربست از کاربری‌های این واژه، اسلام به معنای خصوص دین پیامبر خاتم است که آخرین و کامل‌ترین دین آسمانی است و در سال ۶۱۰ میلادی با بعثت پیامبر خدا(ص) در مکه آغاز شد و پس از هجرت پیامبر و مسلمانان به مدینه، به سرعت گسترش یافت[۱۸]. پایه‌های اساسی تشکیل این دین براساس توحید، نبوّت و معاد استوار است و کسی که با صدق و راستی به یکتایی خداوند و نبوت پیامبر معترف باشد مسلمان محسوب می‌‌شود[۱۹].

اسلام در فرهنگ مطهر

اسلام یعنی همان دین حق که در همه زمان‌ها بوده و به دست پیغمبر اکرم(ص) به حدّ کمال خودش رسیده است. قرآن همه را اسلام می‌داند و تعبیر آن اسلام است[۲۰]. اسلام، یعنی تسلیم به قانون خدا. خدا دو نوع قانون دارد. یک نوع، قوانینی که آن قوانین را در فطرت انسان ثبت کرده است، و نوع دیگر، قوانینی که در فطرت انسان نیست بلکه از همان قوانین فطری منشعب می‌شود و تنها به نوع وسیله انبیاء بیان شده است[۲۱]. اسلام طرحی است کلّی، جامع، همه جانبه، معتدل و متعادل، حاوی همه طرح‌های جزئی و کارآمد در همه موارد[۲۲]. اسلام نام دین خداست، که یگانه است و همه پیامبران برای آن مبعوث شده‌اند و به آن دعوت کرده‌اند. صورت جامع و کامل دین خدا به وسیله خاتم پیامبران حضرت محمدبن عبدالله(ص) به مردم ابلاغ شد و نبوت پایان یافت و امروز با همین نام در جهان شناخته می‌شود[۲۳]. اسلام دین حقیقت‌گرا و واقع‌گرا است. لغت اسلام به معنی تسلیم است و نشان دهنده این حقیقت است که اولین شرط مسلمان بودن، تسلیم واقعیّت‌ها و حقیقت‌ها بودن است. هر نوع عناد، لجاج، تعصّب، تقلیدهای کورکورانه، جانب‌داری‌ها، خودخواهی‌ها نظری که برخلاف روح حقیقت‌خواهی و واقع‌گرایی است، از نظر اسلام محکوم و مطرود است[۲۴]. [اسلام] یعنی تسلیم شدن به خدا و پذیرفتن رسالت‌های فرستادگان او است[۲۵]. اسلام، مسلّم یک دین جاویدان و ثابت به معنی غیر قابل نسخ است[۲۶]. اسلام آئینی است جامع و شامل همه شئون زندگی بشر، ظاهری و معنوی مانند مکتب فلان معلم اخلاق و فیلسوف نیست که فقط چند عدد کتاب و چند نفر شاگرد تحویل جامعه داده باشد. اسلام نظامی نوین و طرزتفکری جدید و تشکیلاتی تازه عملاً به وجود آورد. در عین اینکه مکتبی است اخلاقی و تهذیبی، سیستمی است اجتماعی و سیاسی. اسلام معنی را در ماده، باطن را در ظاهر، آخرت را در دنیا و بالأخره مغز را در پوست و هسته را در پوسته نگهداری می‌کند. انحراف خلافت و حکومت از مسیر اصلی خود، دستگاه خلافت را به منزله پوسته بی‌مغز و قشر بدون لُب درآورد[۲۷]. اسلام فقط یک مسلک نیست، که بعد از آنکه مبتکر آن مسلک، ایدئولوژی‌اش را پدید آورد، بگوید حالا این مکتب برای اجرا حکومت می‌خواهد، حکومت را چکار کند. اسلام یک دین است[۲۸].[۲۹]

اسلام از نظر علی(ع)

«الْإِسْلَامُ‏ هُوَ التَّسْلِيمُ‏» اسلام یعنی تسلیم حقیقت بودن. یعنی در جایی که منافع شخص، تعصّب شخص، عادت شخص در مقابل حقیقت قرار می‌گیرد، آدمی خود را تسلیم حقیقت کند و از هرچه جز حقیقت است صرف‌نظر کند[۳۰][۳۱].[۳۲]

منابع

  1. دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳
  2. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی
  3. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر

جستارهای وابسته

پانویس

  1. اخلاق ناصری، ص‌۱۱۶؛ التعریفات، ص‌۸۰.
  2. مجمع البیان، ج‌۲، ص‌۷۱۵؛ تفسیر مراغی، ج‌۱، ج‌۳، ص‌۱۱۷.
  3. ر.ک: دیبا، حسین، اسلام، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص۲۳۷ ـ ۲۶۰.
  4. «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.
  5. «بگو فرمان یافته‌ام که نخستین کس باشم که تسلیم (خداوند) می‌شود و (به من گفته‌اند) هرگز از مشرکان مباش!» سوره انعام، آیه ۱۴.
  6. «و ابراهیم آن را به پسران خود سفارش کرد و یعقوب نیز: که ای فرزندان من! خداوند برای شما این دین را برگزیده است پس، جز در فرمانبرداری (از او) از این جهان نروید» سوره بقره، آیه ۱۳۲.
  7. «أَحَقُ‏ مَنْ‏ خَلَقَ‏ اللَّهُ‏ بِالتَّسْلِیمِ‏ لِمَا قَضَی‏ اللَّهُ‏ مَنْ‏ عَرَفَ‏ اللَّهَ»؛ بحارالأنوار، ج۷۱، ص۱۵۳.
  8. ر.ک: خاتمی، سید احمد، در آستان امامان معصوم، ص۴۱۷.
  9. «بگو: ای مردم! حق از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، هر که رهیاب شد به سود خویش رهیاب می‌شود و هر که گمراه گشت بی‌گمان به زیان خویش گمراه می‌گردد و من کارگزار شما نیستم» سوره یونس، آیه ۱۰۸.
  10. ر.ک: دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۲۳۷ ـ ۲۶۰.
  11. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است و اهل کتاب، اختلاف نیافتند مگر پس از آنکه به دانش دست یافتند، از سر افزونجویی که در میان ایشان بود و هر کس به آیات خداوند کفر ورزد (بداند که) خداوند حسابرس سریع است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  12. «و چون عیسی در آنان (آثار) کفر را دریافت گفت: یاران من به سوی خداوند کیانند؟ حواريون گفتند: «ما ياران [دين‏] خداييم، به خدا ايمان آورده ‏ايم و گواه باش كه ما تسليم [او] هستيم». سوره آل عمران، آیه ۵۲.
  13. «ابراهیم نه یهودی بود و نه مسیحی ولی درست‌آیینی فرمانبردار بود و از مشرکان نبود» سوره آل عمران، آیه ۶۷.
  14. «بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمی‌دانند» سوره روم، آیه ۳۰.
  15. «و گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا راه یابید؛ بگو: (خیر) بلکه ما بر آیین ابراهیم درست‌آیین هستیم و او از مشرکان نبود» سوره بقره، آیه ۱۳۵.
  16. «سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درست‌آیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۳.
  17. ر.ک: خراسانی، علی، دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۳، ص؟؟
  18. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۵.
  19. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۲۵.
  20. سیری در سیره نبوی، ص۱۰۵.
  21. فلسفه اخلاق، ص۱۲۷.
  22. مجموعه آثار، ج۳، ص۱۶۴.
  23. مجموعه آثار، ج۲، ص۲۲۵.
  24. مجموعه آثار، ج۲، ص۸۷.
  25. مجموعه آثار، ج۱، ص۲۷۵.
  26. اسلام و مقتضیات زمان، جلد دوم، ص۹۵.
  27. امامت و رهبری، ص۳۱.
  28. امامت و رهبری، ص۷۹.
  29. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۹۲.
  30. نهج البلاغه، حکمت ۱۲۵.
  31. مجموعه آثار، ج۱، ص۳۱۴.
  32. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۹۲.