ارزش

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ مارس ۲۰۲۱، ساعت ۰۸:۳۹ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
مدخل‌های وابسته به این بحث:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل ارزش (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

مقدمه

  • ارزش، فعل، عمل یا اندیشه آدمی است که به مصداق دین و فرهنگ موجود در بستر جامعه، امری مقبول و ارزشمند تلقی می‌شود. اعمال آدمی در فرهنگ‌های گوناگون بازخوردهای مختلف دارد که مطابق با بستر فرهنگی غالب، عملی ارزشی یا ضدارزشی است. امام علی (ع) در بیانی کلی، ملاک ارزش و ضدارزش را فرهنگ اسلام بدین‌گونه بیان می‌فرماید: "چقدر تفاوت است بین دو کار: کاری که لذّت آن به‌ پایان رسد ولی آثار تلخ آن برجای مانَد و کاری که رنج و زحمت آن تمام شود ولی اجر آن ماندگار باشد[۱]. بدیهی است عمل اوّل، عملی است که گسترده آن دنیای محدود را دربرمی‌گیرد و نتیجه آن کوتاه است و امکان دارد پیامد آن به شقاوت اخروی بینجامد، اما عمل دوّم، کاری است که برای آخرت انجام می‌شود. بدیهی است که میان این دو تفاوت زیادی است.[۲] در نتیجه اعمال، رفتار و افکار آدمی اثری ماندگار در زندگی دنیوی و اخروی او دارد که ملاک ارزش یا ضد ارزش بودن آن در بازتاب عمل است.
  • امام علی (ع) در نهج البلاغه بر ارزش‌هایی چند تأکید ورزیده است که عبارت‌اند از[۳]:
  1. ارزش یاد خدا: یاد خدا مایه روشنیِ دل‌هاست. یاد خدا گوش جان را شنوایی می‌بخشد، به چشم‌ها بینایی می‌دهد و دل‌ها را پس از عناد و لجاجت، نرم و پذیرا می‌کند[۴][۵]
  2. ارزش فراگیری قرآن: قرآن را بیاموزید که نیکوترین گفتار، بهار دل‌ها، شفای سینه‌ها و سودمندترین داستان‌ها در آن است[۶][۷]
  3. ارزش خداترسی: ترس از خداوند از جمله ارزش‌هایی است که آدمی به آن مزیّن می‌شود. نزد امام علی آدمی در برابر پروردگار خویش همواره باید پرده حرمت را حفظ کند و بر آن پایدار باشد[۸]. حفظ پرده حرمت نشان‌دهنده رعایت آداب دین و واجبات و محرمات است که آدمی به‌واسطه آن به عذاب الهی گرفتار نخواهد شد[۹]
  4. ارزش تقوا:
  5. ارزش ایمان: ایمان و یقین استوار در دل از ارزش‌هایی است که مورد توجه امام علی است، چنان‌که فرمود: خوابِ در حال یقین بهتر از نمازِ در حال شک است[۱۰][۱۱]
  6. ارزش پشتکار: ارزش آدمی به تلاش و پشتکار اوست. از این‌رو امام علی (ع) کار کوچکی را که با پشتکار و مداومت همراه است، ارزشمندتر از کار بزرگی می‌داند که با خستگی آدم بی‌سرانجام باقی می‌ماند[۱۲]. دوام بر کار اندک باعث ملکه شدن طاعت و خیر برای نفس می‌شود و به‌صورت خوی و خصلت درمی‌آید. پیامبر اکرم (ص) نیز می‌فرماید: "دین اسلام دینی ژرف است، با مدارا وارد آن شو، زیرا برای خسته نه پایی برای رفتن و نه پشتی سالم می‌ماند." و در کلامی دیگر با اشاره به پایان تیرگی شب و آغاز سپیده‌دم، با کنایه بر مفهوم پشتکار و امید و نقش سازنده آن در زندگی انسان‌ها تأکید ورزیده است:نه، به خداوندی سوگند که به توانایی او، شبی سیاه را روزی سپید در پی داشت، به پایان بردیم، که چنین و چنان خواهد شد[۱۳][۱۴].
  7. ارزش بردباری: بر بردباری آن‌قدر تأکید دارد که مردم را در تکلّف به بردباری فرامی‌خواند تا در اثر نزدیکی به این خصلت، آن را فراگیرند[۱۵]، زیرا مقدمه فراگیری کمالات اخلاقی، حالت‌های اکتسابی از راه آموزش است و آدمی از این طریق می‌تواند خصوصیتی ویژه را در خود ایجاد کند[۱۶].
  8. ارزش انسان: امام علی در کلامی فرمود: آیا آزاده‌ای نیست که این ته‌مانده بی‌ارزش را به اهلش واگذارَد و خود را اسیر دنیا نکند؟ به‌هوش باشید که ارزش شما تنها بهشت است، پس خود را جز بدان مفروشید[۱۷][۱۸].
  9. ارزش خوش‌خلقی: خوش‌خلقی و نیک‌رفتاری با مردم از صفت‌های پسندیده‌ای است که امام علی بر آن تأکید ورزیده‌اند. امام علی (ع) در حکمتی خوش‌خویی را از نشانه‌های خردمندی برشمرده و آن را لوازم صید دل‌ها دانسته‌اند[۱۹]. در کلامی دیگر می‌فرماید: "حسن خلق، گونه‌ای نعمت است"[۲۰][۲۱].
  10. ارزش علم و حکمت: امام علی (ع) برای علم و حکمت و فراگیری دانش ارزش بسیار قائل شده است تا آن‌جا که حکمت را گم‌شده مؤمن می‌داند و فراگیری آن را از سینه منافق نیز جایز و لازم برمی‌شمرد[۲۲][۲۳].
  11. ارزش قناعت: قناعت نزد امام علی جایگاه ویژه‌ای دارد تا آن‌جا که قناعت را گونه‌ای پادشاهی می‌داند و در تفسیر آیه ۹۷ سوره نمل، مقصود از حیات طیبه را قناعت برمی‌شمارد و می‌فرماید: قناعت، گونه‌ای پادشاهی است...[۲۴]. از این‌رو قناعت را ثروتی بی‌پایان برمی‌شمرد[۲۵][۲۶].
  12. ارزش نیکوکاری: امام علی (ع) بر انجام کار نیک تأکید می‌ورزد و مردمان را از کوچک‌شماری کارهای نیک پرهیز می‌دهد، در حالی‌که اندک کار نیک، باز امری بزرگ تلقی می‌شود. از این‌رو سفارش می‌کند که هرگز دیگری را در کار نیک از خود برتر و دارای اولویت نشمارید[۲۷][۲۸].
  13. ارزش‌های انسانی: امام علی (ع) در بیان کلام خویش به مواردی اشاره کرده‌اند که می‌توان آنها را در زمره ارزش‌های انسانی دانست. از آن جمله است: اسلام آوردن از روی میل و رغبت، هجرت از دیار برای رضا و فرمان‌بری امر خدا، رضامندی از خداوند، جهاد و تلاش در راه خدا[۲۹]، فراگیری کار مفید و انجام درست و بهینه آن[۳۰]، تنها به خدا دلبستگی داشتن، ترس از گناه خویش، جمله "نمی‌دانم" در پاسخ سؤالی که از آن آگاه نیستی، آموختن هر آنچه نمی‌دانی، صبر و شکیبایی[۳۱][۳۲].
  14. ارزش‌های اخلاقی: امام علی (ع) در نهج البلاغه به ارزش‌های اخلاقی توجه خاص داشته که به برخی از آنها در مداخل دیگر پرداخته شده است[۳۳].

ارزش در فرهنگ مطهر

ارزش که شاید با ارج هم‌ریشه باشد - بلکه شاید ارج معرّب ارز است - اسم مصدر است و به معنی حالت حاصل از ارج‌گذاشتن است. انسان به بعضی چیزها ارج می‌گذارد و به آنها اهمیت می‌دهد. آن‌چیزها همان‌ها هستند که به حال او نافع و مفید باشند[۳۴]. ارزش همین است که ما در اصطلاح خودمان می‌گوئیم قیمت، بها[۳۵]. ارزش، مساوی است با اثری که بر آن شیء، بالفعل بار است، خواه کار زیاد مصرف آن شده است، و خواه کار کم، خواه علت آنکه با آنکه کار کم، مصرف آن شده است [ارزش زیادی دارد] این است که ابتکار، نقش خود را ایفا کرده است، خواه از آن جهت که طبیعت نقش فعّالی داشته است؛ مثل ما نحن فیه[۳۶]. به عبارت دیگر، ارزش هر شیء ناشی از اثری است که بر آن شیء مترتب می‌شود نه از علتی که آن را ایجاد کرده است، خواه آن علت کار باشد یا غیر آن. البته اثر داشتن به تنهایی علت ارزش نیست، ندرت و تحت انحصاربودن نیز، هم در اصل ارزش هم در درجه ارزش دخیل است[۳۷]. ارزش، به معنی واقعیّت اعتباری دادن معنی دارد[۳۸]. ارزش‌ها همان خیرهای واقعی‌اند[۳۹].

ارزش، ناشی از دو چیز است: مفید و مورد احتیاج‌بودن، و در دسترس‌نبودن، به معنی در انحصار دیگران بودن؛ و هرچه که جنسی وافر‌تر باشد، خود وفور، اجباراً کالا را از دست صاحب آن کالا بیرون می‌آورد و به بازار می‌کشد. نظر دیگری درباره ارزش این است که ارزش تابع مفیدبودن است و هر اندازه اشیاء مفیدتر باشند، قهراً ارزش بیشتری پیدا می‌کنند. این نظریه نیز باطل است، زیرا اولاً ما گفتیم که اگر ارزش به معنی مفیدبودن - یا لااقل تابع مفیدبودن - بود و صد در صد به آن بستگی داشت نمی‌بایست به حسب عرضه و تقاضا نوسان پیدا کند. به علاوه ما می‌بینیم بسیاری از اشیاء با اینکه بیشتر مورد احتیاج می‌باشند، مثل نان و آب، قیمت کمتری دارند، اما بعضی چیزهای دیگر با اینکه از تجملات زندگی است و چندان مورد احتیاج نیست صدها برابر نان قیمت دارد[۴۰]. ارزش، نه ذاتی اشیاء است که از قبیل صفات فی نفسه اشیاء باشد، و نه اعتباری و قراردادی است. اصل ارزش ناشی از مفیدبودن است -که منشأ و مبدأ تقاضا است- به‌علاوه ندرت وجود، ولی البته ندرت وجودی که مبدأش قابلیت تملّک و انحصار باشد[۴۱]. ارزش عبارت است از ارج داشتن چیزی، و آن، تابع فائده و احتیاج است از طرفی، و تابع ندرت و قابلیّت انحصار است از طرف دیگر[۴۲]. ارزش هر چیز عبارت است از مقدار کاری که مصرف شده، این است که نسبت اشیاء با یکدیگر با مقیاس کاری که در آنها مصرف شده سنجیده می‌شود[۴۳]. مراجعه به واقعیت و ارزش[۴۴] و درجه ارزش[۴۵].


ارزش استعمال

ارزش استعمال، یعنی مفیدبودن. هم به جنس بستگی دارد و هم به کاری که روی آن جنس صورت گرفته است[۴۶].

ارزش اقتصادی

ارزش اقتصادی عبارت است از ارجی که در یک مادّه معاشی وجود دارد، و پولی که برای یک امر مادی یا معنوی نظیر تعلیم، و یا یک امر هنری مثل خواندن، اعتبار می‌شود[۴۷].

ارزش تاریخ

ارزش تاریخ، یعنی ارزش شناخت سرگذشت جامعه بشر[۴۸].

ارزش جهان‌بینی علمی

ارزش جهان‌بینی علمی، ارزش علمی و فنی است نه نظری. آنچه می‌تواند تکیه‌گاه یک ایدئولوژی قرارگیرد ارزش نظری است نه عملی. ارزش نظری علم در این است که واقعیّت جهان همان‌گونه باشد که علم در آیینه خود ارائه می‌دهد. ارزش عملی و فنی آن این است که علم خواه آنکه واقعیّت‌نما باشد و یا نباشد، در عمل به انسان توانایی ببخشد و مثمر ثمر بوده باشد[۴۹].

ارزش عملی

ارزش عملی معنایش این است که کار نداریم کدامیک از عقاید مطابق با حقیقت و واقعیت است، [بلکه بدنبال آن هستیم که] در عمل کدام‌یک از عقاید برای بشر مفیدتر است؟ آیا آن عقیده برای بشر نافع‌تر و مفیدتر است یا این عقیده، و یا از این جهت فرقی ندارند[۵۰]؟

ارزش عملی علم

یعنی توانایی علم در توانا ساختن انسان بر تصرّف و تسلّط بر طبیعت و تغییر آن مطابق دلخواه[۵۱].

ارزش نظری عقیده

ارزش نظری یک عقیده یعنی میزان انطباق آن عقیده با حقیقت و واقعیت. ارزش نظری یک نظریه فلسفی یا اجتماعی یا جهانی و غیره، یعنی آیا این نظریه با واقعیت انطباق دارد یا ندارد؟ راه دریافت اینکه یک نظریه با واقعیت انطباق دارد یا ندارد در مواردی تجربه و آزمایش و مشاهده است و در مواردی استدلال‌های عقلانی[۵۲].

ارزش نظری علم

ارزش نظری، یعنی توانایی علم در ارائه واقعیت هستی آنچنان‌که هست[۵۳].

ارزش واقعی

ارزش واقعی، عبارت است از مجموع کارهایی که روی آن صورت گرفته است[۵۴].

ارزش واقعی و مبادله‌ای

مقصود از ارزش واقعی چیزهایی است که برای زندگی انسان ضروری است، ولی قابل مالکیّت و مبادله نیستند. ارزش مبادله‌ای، اشیائی است که برای انسان مفید است و قابل مالکیّت و نقل و انتقال می‌باشد و دست انسان در تهیه آن به‌کار افتاده است[۵۵].

ارزش و مالیّت

ارزش و مالیّت، و هم‌چنین مراتب ارزش، نه ذاتی اشیاء است، به معنی اینکه یک صفت واقعی شیء فی‌نفسه و قطع‌نظر از انسان باشد، و نه اعتباری است، به معنی اینکه قراردادی محض باشد و با حالت واقعی اشیاء بی‌ارتباط باشد؛ بلکه صفتی است که از طرفی با حالت واقعی شیء مربوط است، یعنی با خاصیت تکوینی اشیاء به حسب جنس و ماهیّت و یا به حسب صفت عرضی یا عارضی آنها مربوط است و اشیاء به‌واسطه اثری که بر آنها مترتّب است دارای ارزش می‌شوند (نه به واسطه عملی که در ایجاد آنها صورت گرفته است)، و از طرف دیگر با انسان مرتبط است، یعنی ارتباط با انسان است که منشأ انتزاع این صفت می‌شود. از این‌نظر، ارزش، نظیر مفید بودن و یا ملایمت است که یک صفت اضافی است، ولی در عین‌حال، عین مفیدبودن و ملایمت نیست، زیرا مفیدبودن و ملایمت با انسان، قابل کم و بیش شدن و بالا و پایین رفتن نیست. اما ارزش این‌طور نیست، ارزش، قیمت، مالیّت و بها -یا هرچه دیگر اسم بگذاریم- نوساناتی پیدا می‌کند و مسلّماً این نوسانات مربوط به مفیدبودن نیست. درجه مفیدبودن نوسان پیدا نمی‌کند[۵۶].

ارزش‌های انسانی

ارزش‌های انسانی، یعنی امور انسانی غیرمادی[۵۷]. آدم‌بودن به یک سلسله صفات و اخلاق و معانی‌ای است که انسان به موجب آنها انسان است و ارزش و شخصیت پیدا می‌کند. امروزه همین اموری که به انسان ارزش و شخصیت می‌دهند و اگر نباشند انسان با حیوان تفاوتی ندارد، به‌نام ارزش‌های انسانی اصطلاح شده است[۵۸].

ارزش‌های واقعی و اعتباری

چیزهائی که علت ارزش‌داشتن و مقدار ارزش‌شان، منفعتی است که انسان می‌برد یا به قول امروزی‌ها کاری است که روی آن صورت گرفته، دارای ارزش واقعی هستند. بعضی چیزها را هم می‌گویند ارزش آنها فقط قراردادی و اعتباری است و واقعاً آن‌قدر ارزش را که اعتبار کرده‌اند ندارند[۵۹][۶۰]

ارزش در ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم

مفهوم “ارزش”[۶۱] از جمله مفاهیم کلیدی و پر کاربردی است که از آن تقریباً در همه حوزه‌های علوم انسانی و اجتماعی همچون فلسفه، اخلاق، حقوق، اقتصاد، روان‌شناسی اجتماعی، جامعه‌شناسی، تعلیم و تربیت و شاخه‌های مختلف هنر، از منظرهای مختلف سخن رفته و به طور ضمنی یا مستقل، مباحث متنوعی را به میان کشیده است. بدیهی است هر یک از حوزه‌های معرفتی فوق، به تناسب موضوع، پیش‌فرض‌ها، مسائل، منطق تحلیل، هدف‌ها، انتظارات و به طور کلی، امکانات و محدودیت‌های رشته‌ای، پارادایمی، روشی و گفتمانی، نوع خاصی از تعامل را با این واژه و مفاهیم مرتبط با آن برگزیده‌اند. در اهمیت بحث از “ارزش” همین بس که علاوه بر طرح انضمامی آن در غالب قلمروهای معرفتی فوق، اخیراً شاخه مستقلی تحت نام “ارزش‌شناسی”[۶۲] با هدف بررسی و تبیین مفهوم، ماهیت، ویژگی گزاره‌های ارزشی، موارد کاربردی مفاهیم مرتبط، عوارض و احکام، کارکرد و آثار، نظریه‌های تحلیلی و تعلیلی و موضوع‌هایی از این دست، پا به عرصه وجود نهاده است. گفتنی است مطالعات ارزش‌شناختی گاه به صورت انتزاعی و نظری و در قالب تحلیل‌های زبان‌شناختی، معناشناختی و فلسفی درباره مجموعه‌ای از گزاره‌های متضمن “بایدها” و “نباید‌ها”ی مربوط و گاه به صورت انضمامی و عینی در چارچوب پدیده‌هایی همچون قواعد و هنجارها، هدف‌ها و آرمان‌ها، گرایش‌ها و ترجیح‌ها، نمادها و نشانه‌ها، و کنش‌های فردی و اجتماعی مطرح می‌شود. این مطالعه در صدد است ارزش‌های اجتماعی انعکاس یافته در قرآن کریم را در حد امکان، شناسایی، استخراج، دسته‌بندی و با بیانی جامعه‌شناختی، شرح و تفسیر نماید. گفتنی است مفاهیم ارزشی طرح شده در این کتاب مقاس عمدتاً به صورت انضمامی است و از فحوای آیات استنباط شده‌اند.[۶۳]

ارزش از نگاهی توصیفی

ارزش‌ها کانونی‌ترین عناصر موجود در شاکله فرهنگی یک جامعه‌اند که تقریباً کلیت یک فرهنگ و نظام اجتماعی را - مستقیم و غیرمستقیم - متأثر می‌سازند. ضرورت و اهمیت کار کردی آنها در زندگی روشن‌تر از آن است که نیازی به استدلال و اقامه دلیل داشته باشد. ارزش‌ها را می‌توان مجموعه‌ای از آرمان‌ها، کمال مطلوب‌ها، ترجیح‌ها، بایسته‌ها، انتظارات، روش‌ها و شیوه‌های مقبول جهت نیل به هدف‌ها و غایت‌های مطلوب تلقی نمود. جایگاه محوری و ضرورت کارکردی گریزناپذیر نظام ارزش‌ها، همواره موجب شده است هر جامعه و گروه انسانی - حتی در ساده‌ترین اشکال زیستی و ابتدایی‌ترین مراحل تکاملی - مجموعه چشمگیری از گونه‌های مختلف آن - اعم از ذاتی و ابزاری - را در نظام معتقدات فرهنگی خویش جاسازی کند.

ارزش‌ها، یا نظام ارزشی، به لحاظ جایگاه و موقعیت ساختاری در سلسله مراتب عناصر فرهنگی، بعد از جهان‌بینی و نظام باورهای کلان، بنیادی‌ترین مؤلفه فرهنگی شمرده می‌شود و در ارتباطی تنگاتنگ همه عناصر فرهنگی و به تبع آن همه نهادها، سازمان‌ها و مناسبات اجتماعی و در گام بعد نظام شخصیتی و ارگانیسم زیستی افراد را متأثر می‌کند و از آنها تأثیر می‌پذیرد. از دید برخی نویسندگان ارزش‌ها استانداردها و شاخصه‌هایی برای - نه تنها هدایت رفتار، بلکه - قضاوت، انتخاب، سمت‌گیری، ارزیابی، بحث، توجیه و علت‌یابی شمرده می‌شوند. نیازها ممکن است فرد را به فعالیت وادارند با الهام‌بخش رفتار یا کردار وی باشند؛ ولی افراد ارزش‌ها را برای تشخیص اینکه چه چیزی به لحاظ زیباشناسی مطبوع، یا از نظر اصول و اخلاق قابل قبول، منصفانه و عادلانه است، به کار می‌برند. ارزش‌هایی که بر زندگی فرد حکومت می‌کنند، در درون هر فرهنگ وجود دارند و شخص آنها را در طول فرایند فرهنگ‌پذیری درونی می‌کند. ارزش‌های فرهنگی جدا از فرد، از قوانین، اصول معنوی و اخلاقی جامعه نشئت می‌گیرند و خود ضابطه‌های اصلی برای ارزیابی شیوه‌های ترجیحی رفتار و سلوک زندگی هستند. به نظر می‌رسد هر فرهنگ بر اساس اولویت‌هایش دارای سلسله مراتب ارزش‌های خاص است و اشخاص سعی می‌کنند از ارزش‌های اصلی خویش، حتی با هزینه‌های بالا دفاع کنند[۶۴].

ارزش‌ها مضمون و محتوای گزاره‌های متضمن “بایدها” هستند، آنها خود چه به عنوان غایت و هدف و چه به عنوان وسیله و ابزار مناسب جهت نیل به غایت‌های برتر؛ معمولاً با ارجاع به معیارهایی درست، صحیح، مقبول، موجه و مرجح تلقی می‌شوند. ارزش‌ها همچنین به عنوان مجموعه‌ای از باورداشت‌های بنیادین، فرد و جامعه را در مسیر انتخاب و ترجیح برخی شیوه‌ها و الگوها بر اشکال قرین و جایگزین‌های محتمل، هدایت می‌کنند. به بیان روکیچ، ارزش‌ها، قوانین سازمان‌یافته برای انتخاب و حل کشمکش می‌باشند که توسط شخص فراگرفته می‌شوند. این قوانین و رهنمودها طبیعی بوده و به ما می‌آموزند که چه چیزی سودمند، خوب، درست یا غلط بوده، برای چه باید کوشش کرد، چگونه زیست و برای چه مرد. به نظر آلبرت، یک نظام ارزشی، آنچه را که منتظر آن هستیم یا آرزوی آن را می‌کنیم، آنچه که لازم است یا منع شده است را ارائه می‌کند. این نظام، گزارش رفتار واقعی نیست، بلکه نظام مربوط به ملاک‌هایی است که طبق آنها رفتار سنجیده شده و محدودیت‌ها اعمال می‌گردند[۶۵].

برخی جامعه‌شناسان نیز در توصیف ارزش‌ها بر آنند که ارزش‌ها تعهدات ما هستند، آنها تصویری از آنچه خوب است و آنچه خوب نیست را بازتاب می‌دهند. ارزش‌ها معیارهایی هستند که افراد درباره کنش‌های خود و کنش‌های دیگران با مقایسه با آنها قضاوت می‌کنند. آنها به ما می‌گویند که مردم چه هدف‌هایی را باید جست‌و‌جو کنند، چه چیزی لازم است و چه چیزی ممنوع است، چه چیزی شرافتمندانه و چه چیزی شرم‌آور است، چه چیزی زیبا و چه چیزی زشت است[۶۶]. گفتنی است ارزش‌ها به ویژه ارزش‌های غایی غالباً در هاله‌ای از ابهام مفهومی و مصداقی، گستره و عمق معنایی، ظرفیت بالای تفسیرپذیری، مصداق‌یابی متعدد و متنوع، تعین نایابی و غالباً دست‌نیافتنی متبلور می‌شوند.[۶۷]

تعریف ارزش

واژه “ارزش” در زبان فارسی اسم مصدر ارزیدن و ارج گزاردن است که به معانی مختلفی به کار می‌رود. اهم این معانی عبارتند از: بها، ارز، قیمت، ارج، قدر، برازندگی، شایستگی، زیبندگی، قابلیت، استحقاق، اعتبار یک سند یا متاع و پولی که در سند نوشته شده است[۶۸]. تتبع در موارد استعمال واژه “ارزش” چنین نشان می‌دهد که این واژه در شاخه‌ها و قلمروهای مختلف، کاربردهای متعدد داشته و در معانی مختلفی به کار رفته است. این کاربرد متنوع و مختلف زمینه اختلاف‌نظر در خصوص مشترک لفظی (فقدان وجه جامع مشترک میان موارد اطلاق) یا مشترک معنوی بودن (وجود وجه جامع میان موارد کاربرد) این واژه را در میان اهل نظر فراهم ساخته است. از دید قایلان به اشتراک معنوی، وجه جامع یا عنصر مشترک در همه موارد کاربرد آن اعم از اخلاقی، حقوقی، اقتصادی، اجتماعی، هنری و امثال آن چیزی است که از آن به “مطلوبیت”[۶۹] تعبیر می‌شود. قبول این عنصر مشترک، امکان دستیابی و ارائه تعریفی عام و جامع را میسر می‌سازد؛ از این‌رو، انواع ارزش به‌رغم اشتراک در عنصر مطلوبیت و قابلیت سنجش و مقایسه، در قیود و خصوصیاتی که به تناسب مورد بدان مقید شده‌اند؛ از یکدیگر تمایز می‌یابند. گفتنی است مطلوبیت نیز بر متغیرهای ذاتی مختلفی همچون لذت، سعادت، برآورنده خواست، نمایانگر ترجیح و غیر آن مبتنی است[۷۰].

در یک بررسی تفصیلی و مقایسه‌ای، موارد مختلف کاربرد “ارزش” به معنای مطلوبیت را می‌توان در قالب فهرست زیر دسته‌بندی نمود: ارزش گاه مرادف با مطلق مطلوبیت و به معنای ملایمت و تناسب چیزی یا عملی با یکی از خواسته‌ها و تمنیات انسان است. این کاربرد تقریباً عام‌ترین معنای ارزش است [ارزش = هر امر مطبوع، مناسب یا مفید برای انسان].

معنای دوم ارزش، مفید بودن یا مطلوبیت ابزاری است و بر همه اشیا و افعالی که وسیله رسیدن به مطلوب اصلی هستند، اطلاق می‌شود.

معنای سوم ارزش، مطلوبیت ذاتی و اصیل است و تنها شامل اموری می‌گردد که ذاتاً و اصالتاً مورد رغبت و توجه انسان قرار می‌گیرند.

معنای چهارم ارزش، مطلوبیت نسبی و اضافی است که در مقام مقایسه و سنجش به کار می‌رود. به هنگام مقایسه دوجیز یا دو عمل، در صورتی که مطلوبیت یکی با ارجاع به ملاک‌های خاص، بیشتر از دیگری و وانهادن یکی برای رسیدن به دیگری صحیح و موجه باشد یا به عبارتی، گزینش یکی از آن دو به جهانی مطلوب‌تر تشخیص داده شود؛ در این صورت شق برگزیده بالنسبه ارزشمند خواهد بود.

معنای پنجم ارزش، مطلوبیت فعل اختیاری از جهت تأمین مصلحت و منفعت برای جامعه است. (این معنای از ارزش در علم حقوق کاربرد دارد)؛

معنای ششم ارزش، مطلوبیت فعل اختیاری از جهت داشتن نتیجه‌ها و پیامدهای مثبت، معنوی و متعالی در روح و روان فرد است. (این معنای از ارزش در علم اخلاق کاربرد دارد)[۷۱]. در حوزه‌های هنری و زیباشناختی نیز ارزش بیشتر به معنای امر ملایم با طبع و همخوان با مطالبات روحی و کشش‌های نفسانی یا متناسب با جاذبه‌های فطری به کار می‌رود.

مفهوم ارزش از حیث گستره معنا و دایره شمول نیز دو کاربرد یا دو معنای عام و خاص دارد: در معنای خاص، صرفاً امور خوب، صحیح، زیبا، مطلوب و مطبوع را شامل می‌شود و در کاربرد عام مفاهیم متقابل و نیز امور فاقد ارزش را نیز در بر می‌گیرد. مضمون این کاربرد عام را می‌توان با استفاده از یک بیان نموداری به صورت زیر ترسیم نمود: اموری که در سویه مثبت (طرف راست بردار) جای می‌گیرند، “ارزش‌ها” و متقابلاً اموری که در سویه منفی (طرف چپ بردار) واقع می‌شوند، “ضد ارزش‌ها” یا دارای ارزش منفی خواهند بود و اموری که در نقطه مبدأ یا مرکز بردار قرار می‌گیرند، اموری فاقد ارزش مثبت و منفی یا “ارزش‌های خنثی” خوانده می‌شوند[۷۲]؛ البته واژه “ارزش” در کاربرد متعارف فارسی‌زبانان، عمدتاً به ارزش مثبت و مطلوب انصراف دارد؛ و اطلاق آن بر ارزش منفی، ضد ارزش یا ارزش نکوهیده از باب استطراد و شبیه‌سازی است.

قطب‌های دوگانه ارزشی (ارزش‌های مثبت و منفی) در تعامل‌های روزمره غالباً با واژه‌های متقابلی همچون خوب و بد، حسن و قبح، خیر و شر، مطلوب و نامطلوب، واجب و حرام، معروف و منکر، زشت و زیبا و... که به عنوان محمول در گزاره‌های ارزشی به کار می‌روند، اظهار می‌شوند. نظام‌های ارزشی موجود در جوامع و فرهنگ‌های مختلف – به رغم اشتراک‌های زیاد- انطباق کاملی با یکدیگر ندارند. برخی مردم شناسان، فرهنگ‌ها و عناصر درونی آنها از جمله نظام ارزش‌ها را در هر جامعه منحصربه فرد و بی نظیر تلقی کرده و هر فرهنگ را از این حیث تافته جدا بافته انگاشته‌اند. چنین ادعایی اگر چه مبالغه‌آمیز و خلاف واقع، به نظر می‌رسد، اما از منظر جامعه‌شناختی، تفاوت آشکار میان نظام‌های ارزشی موجود در جوامع مختلف، بدیهی و انکارناپذیر است. تفاوت در خاستگاه و منشأ، موقعیت ساختاری در سلسله مراتب ارزش‌ها، متعلقات و مصداق‌ها، ابزاری یا غایی‌بودن، هدف‌ها و غایت‌ها، حساسیت‌های فردی و اجتماعی معطوف به آنها، ملاک‌های مرجح به هنگام وقوع تزاحم میان آنها، ضمانت اجرا، نرخ ماندگاری و تغییرپذیری؛ بارزترین تفاوت‌هایی است که در مقایسه نظام‌های ارزشی با یکدیگر رخ می‌نماید. محتمل است که روند جهانی شدن و کوچک شدن تدریجی جهان، رفته‌رفته به کاهش تمایزها و افزایش قرابت جوامع، فرهنگ‌ها و نظام‌های ارزشی به یکدیگر منجر شود. برای اختصار از ذکر انبوه تعریف‌های ماهوی و کارکردی ارائه شده از ارزش، اجتناب می‌شود[۷۳].[۷۴]

ساختار زبانی ارزش‌ها

گزاره‌های ارزشی یا گزاره‌های متضمن مفاهیم ارزشی به لحاظ ریخت‌شناسی عیناً یا تحلیلاً از یک موضوع و محمول [= قضیه حملیه] ترکیب می‌یابند. موضوع این گزاره‌ها - آن گاه که به افعال اختیاری انسان ناظر باشد - عناوین انتزاعی دال بر این افعال خواهد بود. این افعال نیز - نه ذاتاً و به سبب داشتن ماهیت خاص، بلکه صرفاً - به دلیل معنون شدن به یک عنوان انتزاعی خاص است که می‌توانند موضوع این گزاره‌ها واقع شوند؛ برای نمونه، حرف زدن به عنوان یک فعل تا مادامی که عنوان راست‌گویی [= انطباق کلام با واقعیت] یا دروغ‌گویی [= عدم انطباق کلام با واقعیت] که یک عنوان انتزاعی ناشی از عرضه کلام حاکی به واقعیت محکی است؛ به خود نگیرد موضوع گزاره ارزشی واقع نمی‌شود. محمول قضایای ارزشی نیز همواره مفاهیم معرف داوری‌های مثبت و منفی همچون خیر و شر، حسن و قبح، خوب و بد، واجب و حرام و مفاهیمی از این قبیل می‌باشند. این مفاهیم نه از سنخ مفاهیم ماهوی دارای مابازای عینی و قابلیت ادراک و دریافت مستقیم حسی که به اصطلاح اهل فن از “معقولات ثانیه” فلسفی شمرده می‌شوند. مفاهیمی که ذهن با تلاش و تأمل بر روی معقولات اولی و مفاهیم ماهوی و اعمال مقایسات و نسبت‌سنجی‌های خاص و ارزیابی نقش مثبت و منفی افعال مورد نظر در هدایت عامل به غایت‌ها و هدف‌های منظور، آنها را انتزاع می‌کند[۷۵]. گفتنی است اثبات محمول برای موضوع در یک گزاره ارزشی، به ویژه ارزش‌های ناظر به افعال اختیاری انسان، همواره با واسطه یک کبرای کلی ضمنی صورت می‌گیرد. مفاد کبرای مذکور این است که انجام هر فعلی که به نتیجه مطلوب منجر گردد، برای تحصیل آن نتیجه، ضروری و متقابلاً انجام هر عملی که به نتیجه نامطلوب منجر گردد، ممنوع و غیرمجاز خواهد بود؛ از این‌رو، احکام ارزشی به دلیل عدم بداهت، خود به خود و بدون توسل به این کبرای کلی اثبات نمی‌شوند[۷۶].[۷۷]

وجودشناسی ارزش‌ها

غالب اندیشمندان، هرچند با تقریر‌های مختلف، نوعی تجسم، تقرر ضمنی موجودیت انضمامی و منشأ انتزاع عینی برای ارزش‌ها قایل شده‌اند. در خصوص برخی گونه‌های ارزشی همچون ارزش‌های زیباشناختی، از این حیث اختلاف نظرهایی وجود دارد که برای اختصار از ورود بدان اجتناب می‌شود. تردیدی نیست ارزش‌ها حتی اگر در اشیا و پدیده‌های مادی تبلور یافته باشند، اموری استنباطی و دارای منشأ انتزاع عینی‌اند. به بیان دیگر، ارزش‌ها همواره بر موضوع‌ها و محمل‌های عینی و ذهنی و موجود و مقدر تکیه دارند؛ از این‌رو، تفکیک میان محمل‌های ارزش با خود ارزش برای تشخیص نحوه وجود و احکام و آثار آنها ضرورت منطقی دارد. به بیان برخی نویسندگان: ارزش‌ها به طور مستقل مانند اشیا وجود ندارند، ارزش‌ها باید مجسم شوند تا احساس شوند، خوبی یا زیبایی را به طور انتزاعی نمی‌توانیم بشناسیم. از آنجا که ارزش‌ها باید مجسم شوند، ما اغلب به تجسم ارزش و نه به خود ارزش توجه می‌کنیم،... ارزش‌ها قوانین کلی حکم هستند و با کاربرد آنها از پاره‌ای کیفیات در عمل یا عین خارجی آگاه می‌شویم. این ارزش‌ها به نوبه خود سبب می‌شوند ارزش‌های تجسم یافته را ارزشیابی کنیم. ممکن است توان ارزشیابی ما افزایش یا کاهش یابد یا ممکن است خطا کنیم، اما این امور خود ارزش را تحت تأثیر قرار نمی‌دهد[۷۸]. به بیان دیگر، ارزش‌ها تنها از طریق احکام صادره در مورد اشخاص، اشیاء کیفیات، حوادث و افعال وجود می‌یابند و به همین دلیل اموری ذهنی - عینی یا به زبان فلسفی دارای عروض ذهنی و اتصاف خارجی‌اند. ارزش‌ها همچنین برای تحقق‌یابی عینی، به مشارکت شخصی و جمعی افراد نیازمند خواهند بود. یک ویژگی یا رفتار علاوه بر داشتن ارزش فی‌نفسه، تنها زمانی در فهرست ارزش‌های فرهنگی جای خواهد گرفت که در نزد افراد نیز ارزشمند تلقی شود. بدون ملاحظه این انتساب ما نه با ارزش که با واقعیت دارای ویژگی ارزشی مواجه خواهیم بود. علاوه اینکه معیار ارزش بودن برخی ارزش‌ها نیز خود انسان یا نوعی انتساب به انسان است نه واقعیت‌های نفس‌الامری. ارزش‌های ذاتی یا ارزش‌های دارای خاستگاه عینی - به رغم درک ما - حظی از واقعیت دارند. ما ممکن است ارزشمندی یک چیز را درک نکرده یا درباره آن داوری منفی یا خنثی داشته باشیم و نیز ممکن است وجه ارزشی آن، نه یک‌باره که تدریجاً، بر ما ظاهر گردد. وجود این احوال، نشانگر آن است که دست‌کم برخی از ارزش‌ها، از بنیاد مستقلی - قطع نظر از انتساب به انسان - برخوردارند. شاید به دلیل همین ویژگی عینی است که ما غالباً تجسم ارزش را با خود آن یکی می‌پنداریم یا تجسم ارزش را لازمه انفکاک‌ناپذیر آن می‌انگاریم. به تعبیر برخی نویسندگان: ذهن انسان وقتی ارزشی را درک می‌کند، گویی به چیزی علاوه بر ادراک واقعیت‌ها آگاهی یافته که بر اساس احساس‌ها، شناخت‌ها، نیازها، علاقه‌ها، اعتقادات و حتی فرهنگ‌های اجتماعی شکل گرفته و سپس به آن واقعیت نسبت داده شده است[۷۹].

این نحوه از هستی به گونه‌های مختلف تفسیر شده است[۸۰]. به بیان دیگر، مفاهیم ارزشی به یک معنا نه عینی هستند و نه ذهنی و به معنای دیگر هم عینی هستند و هم ذهنی. عینی نیستند، یعنی دارای ماهیت و ذات مستقلی در کنار سایر ماهیات نمی‌باشند و اما به معنی دیگر عینی هستند یعنی این مفاهیم بیانگر واقعیت و حیثیتی هستند که در خارج و متن تکوین بر آن آثاری مترتب است که به دلخواه انسان قابل تغییر نمی‌باشد. از سوی دیگر، این مفاهیم ذهنی، یعنی فقط ساخته و پرداخته قوای ادراکی انسان و مخلوق محض ذهن انسان نیستند و اما به معنای دیگر ذهنی هستند؛ یعنی بعد از دریافت مفاهیم اولیه و ماهیات متاصل، ذهن باید آنها را بررسی کرده و ویژگی‌های آنها را باز شناسد تا بتواند این مفاهیم را از آنها انتزاع نماید؛ چه بدون یک فعالیت ذهنی نمی‌توان به این مفاهیم دسترسی پیدا کرد[۸۱]. دیدگاه پایانی در عینیت ارزش‌های پایه که مختار برخی از اندیشمندان معاصر است، فصل‌الخطاب این محور خواهد بود: ارزش‌ها از مفاهیم فلسفی‌اند که هر چند مابه ازای خارجی و عینی ندارند، اما دارای منشأ انتزاع خارجی هستند. این مفاهیم نیز همچون مفاهیم فلسفی با تلاش و تأمل عقلانی و احیاناً با انجام مقایسه‌هایی به دست می‌آیند. پذیرش این رأی درباره پاره‌ای از ارزش‌ها نظیر ارزش‌های هنری قدری دشوار به نظر می‌رسد، اما در باره ارزش‌هایی که با افعال و صفات انسانی سروکار دارند، مانند ارزش‌های اخلاقی، حقوقی، سیاسی و دینی، کاملاً پذیرفتنی و قابل دفاع است.

این دسته از ارزش‌ها، از قبیل مفاهیم فلسفی و انتزاعی‌اند؛ یعنی از تناسب و تلائم میان دو امر خارجی و واقعی به دست می‌آیند؛ مثلاً ارزش‌های اخلاقی از رابطه میان فعل اختیاری انسان و کمال حقیقی او که در امر عینی و واقعی‌اند، انتزاع می‌شوند. توضیح آنکه، در مقایسه افعال اختیاری انسان با کمال مطلوب او (مثلاً قرب الهی) عقلاً یکی از سه حالت زیر امکان وقوع دارد:

نخست میان آنها رابطه مثبت برقرار باشد؛ یعنی آن افعال ما را در وصول به کمال مطلوب مدد می‌رسانند که در این صورت آنها را متصف به صفات ارزشی مثبت می‌کنیم.

دوم میان آنها رابطه منفی بر قرار باشد؛ یعنی آن اعمال ما را از دستیابی به کمال مطلوب باز می‌دارند. چنین اعمالی را متصف به صفات ارزشی منفی با ضد ارزشی می‌کنیم.

سوم: میان افعال اختیاری و کمال مطلوب هیچ رابطه‌ای نباشد. چنین افعالی فاقد ارزش یا دارای ارزش خنثی خواهند بود.

حاصل کلام آنکه ارزش‌ها یا دست‌کم اصول ارزش‌ها، در واقعیت ریشه دارند و نمی‌توان آنها را صرفاً محصول و معلول سلیقه‌ها و علاقه‌های فردی یا قراردادها و اعتبارات اجتماعی یا امر و نهی آمر و ناهی دانست[۸۲]. در مقابل، برخی دیدگاه‌های جامعه‌شناختی و مردم‌شناختی، ارزش‌ها را جزء جدایی‌ناپذیر زندگی اجتماعی و محصول قرارداد جمعی و پذیرش همگانی تلقی کرده‌اند. ارزش‌ها از این منظر، اموری فرهنگی، زمینه‌ای، نسبی و غالباً متغیرند که هر جامعه به اقتضای مجموع امکانات و محدودیت‌ها و اوضاع و شرایط تاریخی، فرهنگی، مذهبی، اقتصادی، سیاسی، اجتماعی، ارتباطی و... خویش و گاه از طریق عوامل نامرئی طی اعصار و قرون متمادی بدان دست یافته و همواره با تغییراتی از یک نسل به نسل دیگر منتقل شده است. از منظر روان‌شناختی نیز ارزش‌های یک جامعه بیشتر مبین آرمان‌ها، نگرش‌ها، گرایش‌ها، نیازها، خواسته‌ها، علاقه‌ها و ترجیح‌های غالب افراد یا گروه‌های حاکم‌اند که به عنوان معیارهای عام مقبولیت جمعی یافته‌اند[۸۳].[۸۴]

پرسش‌های وابسته

جستارهای وابسته

منابع

  1. دانشنامه نهج البلاغه ج۱
  2. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر
  3. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم

پانویس

  1. نهج البلاغه، حکمت ۱۲۱: «شَتَّانَ مَا بَيْنَ عَمَلَيْنِ عَمَلٍ تَذْهَبُ لَذَّتُهُ وَ تَبْقَى تَبِعَتُهُ وَ عَمَلٍ تَذْهَبُ مَئُونَتُهُ وَ يَبْقَى أَجْرُه‏»
  2. توجه به این نکته اهمیت دارد که افعال انسان در دنیا ارتباطی تنگاتنگ با نیت او دارد. اگر نیت آدمی خالصانه و برای خدا باشد، هر عملی آثار نیک اخروی برجای خواهد گذاشت.
  3. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 97.
  4. نهج البلاغه، خطبه ۲۲۲: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى جَعَلَ الذِّكْرَ جِلاءً لِلْقُلُوبِ تَسْمَعُ بِهِ بَعْدَ الْوَقْرَةِ وَ تُبْصِرُ بِهِ بَعْدَ الْعَشْوَةِ وَ تَنْقَادُ بِهِ بَعْدَ الْمُعَانَدَةِ»
  5. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 97.
  6. نهج البلاغه، خطبه ۱۱۰: «وَ تَعَلَّمُوا الْقُرْآنَ فَإِنَّهُ أَحْسَنُ الْحَدِيثِ وَ تَفَقَّهُوا فِيهِ فَإِنَّهُ رَبِيعُ الْقُلُوبِ وَ اسْتَشْفُوا بِنُورِهِ فَإِنَّهُ شِفَاءُ الصُّدُورِ وَ أَحْسِنُوا تِلَاوَتَهُ فَإِنَّهُ أَنْفَعُ الْقَصَصِ»
  7. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 97.
  8. نهج البلاغه، حکمت ٢٤٢: «اتَّقِ اللَّهَ بَعْضَ التُّقَى وَ إِنْ قَلَّ، وَ اجْعَلْ بَيْنَكَ وَ بَيْنَ اللَّهِ سِتْراً وَ إِنْ رَقَّ»
  9. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 97.
  10. نهج البلاغه، حکمت ۹٧: « نَوْمٌ عَلَى يَقِينٍ خَيْرٌ مِنْ صَلَاةٍ [عَلَى‏] فِي شَك‏»
  11. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 97.
  12. نهج البلاغه، حکمت ٢٧٨: «قَلِيلٌ تَدُومُ عَلَيْهِ، أَرْجَى مِنْ كَثِيرٍ مَمْلُولٍ مِنْهُ»
  13. نهج البلاغه، حکمت ۲۷۷: «لَا وَ الَّذِي أَمْسَيْنَا مِنْهُ فِي غُبْرِ [غُبَّرِ] لَيْلَةٍ دَهْمَاءَ تَكْشِرُ عَنْ يَوْمٍ أَغَرَّ مَا كَانَ كَذَا وَ كَذَا»
  14. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 98.
  15. نهج البلاغه، حکمت ٢٠٧: «إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِيماً فَتَحَلَّمْ، فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ يَكُونَ مِنْهُمْ»
  16. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 98.
  17. نهج البلاغه، حکمت، ۴۵۶: « أَلَا حُرٌّ يَدَعُ هَذِهِ اللُّمَاظَةَ لِأَهْلِهَا إِنَّهُ لَيْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةَ فَلَا تَبِيعُوهَا إِلَّا بِهَا»
  18. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 98.
  19. نهج البلاغه، حکمت ٦: «صَدْرُ الْعَاقِلِ صُنْدُوقُ سِرِّهِ، وَ الْبَشَاشَةُ حِبَالَةُ الْمَوَدَّةِ»
  20. نهج البلاغه، حکمت ۲۲۹: «وَ بِحُسْنِ الْخُلُقِ‏ نَعِيما»
  21. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 98.
  22. نهج البلاغه، حکمت ‌های ٧٩: «خُذِ الْحِكْمَةَ أَنَّى كَانَتْ، فَإِنَّ الْحِكْمَةَ تَكُونُ فِي صَدْرِ الْمُنَافِقِ، فَتَلَجْلَجُ فِي صَدْرِهِ حَتَّى تَخْرُجَ فَتَسْكُنَ إِلَى صَوَاحِبِهَا فِي صَدْرِ الْمُؤْمِنِ»
  23. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 98.
  24. نهج البلاغه، حکمت ۲۲۹: «كَفَى بِالْقَنَاعَةِ مُلْكا»
  25. نهج البلاغه، حکمت ۴۷۵: « الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَد»
  26. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 98.
  27. نهج البلاغه، حکمت ٤٢٢: «افْعَلُوا الْخَيْرَ وَ لَا تَحْقِرُوا مِنْهُ شَيْئاً، فَإِنَّ صَغِيرَهُ كَبِيرٌ وَ قَلِيلَهُ كَثِيرٌ؛ وَ لَا يَقُولَنَّ أَحَدُكُمْ إِنَّ أَحَداً أَوْلَى بِفِعْلِ الْخَيْرِ مِنِّي، فَيَكُونَ وَ اللَّهِ كَذَلِكَ؛ إِنَّ لِلْخَيْرِ وَ الشَّرِّ أَهْلًا، فَمَهْمَا تَرَكْتُمُوهُ مِنْهُمَا، كَفَاكُمُوهُ أَهْلُهُ»
  28. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 99.
  29. نهج البلاغه، حکمت ٤٣: «يَرْحَمُ اللَّهُ خَبَّابَ بْنَ الْأَرَتِّ، فَلَقَدْ أَسْلَمَ رَاغِباً وَ هَاجَرَ طَائِعاً وَ قَنِعَ بِالْكَفَافِ وَ رَضِيَ عَنِ اللَّهِ وَ عَاشَ مُجَاهِداً»
  30. نهج البلاغه، حکمت ۷۸
  31. نهج البلاغه، حکمت ٨٢: «أُوصِيكُمْ بِخَمْسٍ لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَيْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَكَانَتْ لِذَلِكَ أَهْلًا: لَا يَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلَّا رَبَّهُ؛ وَ لَا يَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ؛ وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لَا يَعْلَمُ أَنْ يَقُولَ لَا أَعْلَمُ؛ وَ لَا يَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ؛ وَ عَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ، فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ، وَ لَا خَيْرَ فِي جَسَدٍ لَا رَأْسَ مَعَهُ، وَ لَا [خَيْرَ] فِي إِيمَانٍ لَا صَبْرَ مَعَهُ»
  32. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 99.
  33. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص 99.
  34. نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص۶۲.
  35. تعلیم و تربیت در اسلام، ص۲۳۳.
  36. نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص۱۰۴.
  37. نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص۱۲۰.
  38. تکامل اجتماعی انسان، ص۴۸.
  39. مجموعه آثار، ج۳، ص۵۴۶.
  40. نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص۱۱۷.
  41. نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص۱۳۰.
  42. نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص۱۲۷.
  43. نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص۸۷ و ۱۰۳.
  44. فلسفه تاریخ جلد اول، ص۲۷۵.
  45. نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص۱۳۱.
  46. نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص۷۲.
  47. نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص۶۲.
  48. فلسفه تاریخ، جلد اول، ص۱۳.
  49. مجموعه آثار، ج۲، ص۸۰.
  50. فلسفه اخلاق، ص۲۲۵.
  51. مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱.
  52. فلسفه اخلاق، ص۲۲۵.
  53. مجموعه آثار، ج۳، ص۳۱.
  54. نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص۹۱.
  55. مسأله ربا، ص۱۰۳.
  56. نظری به نظام اقتصادی اسلام، ص۱۱۶.
  57. انسان کامل، ص۱۹۴.
  58. انسان کامل، ص۷۰.
  59. مسأله ربا، ص۷۶.
  60. زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۷۸-۸۲.
  61. Value.
  62. Axiology...
  63. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۲۵.
  64. یحیی کمالی پور، عناصر ارتباطات بین فرهنگی و خاورمیانه، ص۱۰۲.
  65. نقل از: لاری. ا سامووار، ارتباط بین فرهنگ‌ها، ص۱۱۳؛ همچنین ر.ک: ژرژ گورویچ، اخلاق نظری و علم آداب، ص۱۳۲.
  66. جوئل شارون، ده پرسش از دیدگاه جامعه‌شناسی، ص۱۹۴.
  67. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۲۶.
  68. ر.ک: فرهنگ دهخدا و معین، ذیل واژه.
  69. esirable.
  70. آمار تیارسن، مطلوبیت مفاهیم و واژه‌شناسی در اخلاق و اقتصاد، ص۶۲.
  71. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، درآمدی بر حقوق اسلامی، ص۱۷۶-۱۷۷.
  72. illiam K. Frankena; Value and Valuation, In The Encyclopedia of Philosophy; ۲۲۹..
  73. برای آگاهی بیشتر از حوزه مفهومی ارزش، گستره معنایی، موارد کاربرد آن، ر.ک: Jan W. Van Deth Elinor Scarbrough; The Impact of values; pp. ۲۱-۱۷. داوود فرامرزی، نظریه ساختاری مدمور ارزش‌های شوارتز، ص۱۱۱ و ۱۱۵؛ سیدمحمدرضا جمشیدی، ارزش و ارزش‌شناسی، ص۳۹۱؛ منوچهر محسنی، بررسی نگرش‌ها، رفتارها و آگاهی‌های اجتماعی و فرهنگی مردم تهران، ص۱۹؛ گی روشه، کنش اجتماعی، ص۷۶؛ ژان ون دث، چیستی ارزش، ص۱۱۵؛ آلن بیرو، فرهنگ علوم اجتماعی، ص۳۸۶.
  74. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۲۸.
  75. مصباح یزدی، محمد تقی، آشنایی با قرآن، ص۵۱.
  76. مصباح یزدی، محمد تقی، فلسفه اخلاق، ص۱۴.
  77. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۳۱.
  78. روبیژک، پل، ارزش‌های اخلاقی در عصر علم، ص۳۳۲.
  79. سیدمحمدرضا جمشیدی، ارزش و ارزش‌شناسی، ص۳۹۱.
  80. ر.ک: ن. آر پولانزاس، طبیعت اشیا و حقوق، ص۸۳؛ م. ی بوخنسکی، مقدمه‌ای بر فلسفه، ص۹۱-۹۲؛ هارتمان به نقل از سید محمدرضا مدرسی، فلسفه اخلاق، ص۷۵؛ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ص۴۸۲، ۱۵۲-۱۴۴.David Detrner ; Freedom as a value ; pp
  81. سید محمدرضا مدرسی، فلسفه اخلاق، ص۶۵.
  82. جمعی از نویسندگان، درآمدی بر مبانی اندیشه اسلامی، ص۴۸.
  83. برای آگاهی بیشتر از جنبه‌های وجودشناختی ارزش‌ها، همچنین ر.ک: Paul Grice; The conception of value; pp. ۹۳-۱۲۰.
  84. شرف‌الدین، سید حسین، ارزش‌های اجتماعی از منظر قرآن کریم، ص ۳۳.