ایمان

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۷:۱۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

ایمان باور قلبی و تصدیق به تمام فرموده‌های پیامبر اکرم(ص) و امامان دوازده گانه بعد از اوست. فقهای شیعه ایمان را شرط قبولی تمام اعمال عبادی می‌دانند و معتقدند تقلید در ایمان راه ندارد. اندیشمندان و متکلمین شیعه، بنابر آموزه‌های قرآن، ایمان را در مقابل اسلام قرار داده و اسلام را مرحلۀ اقرار به معتقدات و ایمان را مرحلۀ عمل همراه با عقیده می‌‌دانند.

معنا‌‌‌‌شناسی ایمان و مؤمن

ایمان در لغت عربی به معانی آرامش، اطمینان قلب، نبود ترس و تصدیق آمده است[۱] و در اصطلاح، باور و اعتقاد به تمام هر آن چیزی است که پیامبر(ص) از طرف خدا برای مردم آورده است. علمای امامیه براساس روایات علاوه بر این معنا، قائل‌اند که ایمان یعنی عقیده به امامت و ولایت امیرالمؤمنین(ع) و ائمه‌(ع) بعد از او و مؤمن به معنای شیعه به کار می‌رود. با این تعریف، همۀ آنان که مؤمن‌اند، مسلمان‌اند، امّا هرکس مسلمان باشد، لزوما مؤمن نیست[۲].[۳]

در اصطلاح متکلمین و اندیشمندان اسلامی برای ایمان معانی دیگری از جمله: علم و معرفت[۴]، عمل (جوارحی) تنها، تصدیق قلبی و اقرار زبانی و عمل جوارحی[۵]، تصدیق قلبی و اقرار زبانی و یا به معنای تصدیق قلبی به تمام آموزه‌های حضرت محمد(ص) و جانشینان آن حضرت از امامان معصوم(ع)، نقل کرده اند[۶].

بسته به تعاریفی که متکلمان از ایمان کرده‌اند، "مؤمن" تعاریف متعددی گرفته است. بنابر تعریف مشهور شیعه، مؤمن کسی است که به توحید و لوازم آن ـ نبوت، معاد، امامت و همه آن چیزی که پیامبر اسلام(ص) آورده است ـ باور داشته و با زبان بدان اقرار کند. در نظرگاه قرآنی، باور و یقین به تنهایی کافی نیست؛ همان گونه که اقرار زبانی به تنهایی کافی نیست. در کلام و فقه شیعه، اعتقاد به امامت امامان معصوم(ع) از ارکان ایمان است و بدون آن، مؤمن نخواهد بود هر چند به او مسلمان گویند. در عرف مردم، کسی را مؤمن گویند که اهل تعبد و عبادت است و به واجبات و مستحبات دینی پای‌بندی می‌کند[۷].

ماهیت و ارکان ایمان

در این باره که ایمان دینی بر چه پایه یا پایه‌هایی بنا می‌شود، متکلمان شیعه چند نظریه مطرح ساخته‌اند.

  1. برخی قائلند ایمان تنها یک رکن دارد و آن، همان باور قلبی است. براساس این نظر، ایمان، تصدیق به قلب است و اقرار زبان و عمل به ارکان در تحقق آن نقشی ندارند[۸].[۹]
  2. اما برخی متکلمان شیعه، ایمان را دارای دو رکن دانسته‌اند: باور قلبی و اقرار زبانی. اینان معتقدند ایمان، عبارت از تصدیق به قلب و زبان است و تصدیق قلبی هر چند لازم است، ولی کافی نیست؛ زیرا خداوند فرموده است: "با اینکه [[[فرعونیان‌]]] در دل یقین داشتند، از روی کبر و ستم، آن را انکار کردند (و به زبان نیاوردند)"[۱۰]. اقرار زبانی نیز به تنهایی کافی نیست؛ زیرا خداوند فرموده است: "اعراب گفتند: ایمان آوردیم. به آنان بگو: ایمان نیاورده‌اید؛ بلکه بگویید اسلام آورده‌ایم"[۱۱]. اینها به زبان بر یگانگی خدا و نبوت و معاد گواهی می‌دادند؛ ولی خداوند با صراحت، آنان را بی‌ایمان می‌خواند چرا که اقرارشان فقط زبانی بود. پس می‌توان دریافت که ایمان بر دو پایه باور و اقرار بنا شده است و هیچ یک به تنهایی کافی نیست[۱۲].

اگر چه از مجموع آیات، روایات و نیز دیدگاه‌های دانشمندان شیعه بر می‌آید که ایمان سه پایه دارد: باور قلبی، اقرار زبانی و عمل به ارکان بدنی، اما با این حال باید دانست برای ایمان ارکان دیگری هم ذکر شده، از جمله در روایتی از امام علی(ع) آمده است ایمان بر چهار رکن استوار است: صبر و یقین و عدل و جهاد[۱۳]. برخی متکلمان نیز پنج رکن برای ایمان برشمرده‌اند: توحید، عدل، نبوت، امامت و معاد[۱۴]. برخی دیگر بر آن‌اند که ایمان افزون بر باور، اقرار و عمل، رکنی دیگر نیز دارد و آن عبارت است از تبلیغ و نشر آیین حق و اقامه دلیل بر مبانی دین و زدودن شک و تردید از قلب بندگان[۱۵].

متعلقات ایمان

متکلمین امامیه به طور کلی ایمان به اصول مذهب شیعه یعنی توحید، نبوت، معاد، عدل و امامت امامان دوازده گانه(ع) را از لوازم و متعلقات ایمان می‌‌دانند که هر مؤمنی باید به آنها ایمان داشته باشد. البته برای ایمان مصادیق و لوازم دیگری هم وجود دارد که در آیات و روایات بدان اشاره شده است؛ از جمله مصادیق ایمان در قرآن کریم: ایمان به خدا[۱۶]، ایمان به همه پیامبران[۱۷]، ایمان به آنچه از سوی خداوند بر پیامبران نازل شده است؛ مانند کتاب‌های آسمانی[۱۸]، ایمان به روز قیامت[۱۹]، ایمان به فرشتگان[۲۰] و ایمان به غیب[۲۱] است. در روایات نیز محبت و ولایت اهل بیت(ع) از لوازم ایمان به شمار آمده است[۲۲].

شاید کامل‌ترین تعریف برای مصادیق ایمان که تمام آنچه گفته شد را در بربگیرد، تعریفی باشد که جناب طبرسی در تفسیر مجمع البیان فرموده‌اند: "ایمان تصدیق جمیع آن چیزهایی است که خداوند تصدیق آنها را واجب نموده است[۲۳].

متعلقات ایمان تفکیک ناپذیر هستند و مؤمن باید به همه آنها ایمان بیاورد چرا که در غیر این صورت مؤمن نخواهد بود، گرچه به برخی هم ایمان داشته باشد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَنْ يُفَرِّقُوا بَيْنَ اللَّهِ وَرُسُلِهِ وَيَقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَنْ يَتَّخِذُوا بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلًا[۲۴]. امام صادق(ع) می‌فرماید: «اگر شخصی فقط یک پیامبر مانند عیسی بن مریم(ع) را انکار کند و همه پیامبران دیگر را بپذیرد، آن شخص ایمان نیاورده است»[۲۵].[۲۶]

اقسام و مراتب ایمان

ایمان از جهات گوناگون دارای اقسامی است:

  1. از حیث دوام و بقا به ثابت و عاریتی تقسیم می‌‌شود: نوعی از ایمان، ایمانی است مستقرّ که در عمق دل‌ها ثابت و برقرار است و نوع دیگر ایمانی که به صورت عاریه تا زمان معیّنی میان دل‌ها و سینه‌ها در نوسان است[۲۷]. ایمان ثابت، ایمانی است که به حد ملکات نفسانی رسیده و در اعماق جان ریشه دوانده، اما ایمان عاریتی به این درجه از ثبوت نرسیده است.
  2. از حیث رتبه و مقام، ایمان به قلبی، زبانی و عملی تقسیم شده است[۲۸].[۲۹]
  3. ایمان در یک تقسیم دیگر به عقلی و قلبی تقسیم شده است: ایمان عقلی، عبارت از مجموعه معارفی است که عقل انسان به آن یقین پیدا می‌‌کند. معارف مربوط به مبدأ، معاد، نبوّت، امامت و... در این شمار است. قرآن کریم به طور کلی به این مجموعه عناوین، "اسلام" می‌گوید[۳۰] و ایمان‌های عموم مردم از همین نوع است. اینگونه از ایمان نیز بدون تردید آدمی را از مخالفت اوامر الهی باز می‌‌دارد. ایمان قلبی، نوری الهی و هدایتی ویژه است که برای احیاء قلب انسان و جلا دادن او، از سوی خداوند گسیل و در نفوس مؤمن مستقر می‌‌شود. این ایمان، با اجتناب از مراتب ضعیف محرّمات و انجام مراحل پائین‌تر واجبات، در قلب آغاز و اندک اندک رشد می‌‌نماید؛ تا سرانجام با حصول "ایمان قلبیآدمی از تمامی محرّمات و مکروهات و حتّی مباحات اجتناب ورزد[۳۱].

کم و زیاد شدن ایمان

بسیاری از آیات و روایات بر این حقیقت که ایمان دارای درجاتی است و قابلیت افزایش و کاهش دارد؛ گواهی می‌دهند و اکثر بزرگان قائلند امکان زوال ایمان وجود دارد و برای این گفتۀ خود ادله‌ای هم از آیات و روایات اقامه کرده‌اند از جمله:

ادله قرآنی

از جمله آیاتی که علما برای اینکه ایمان قابلیت افزایش و کاهش دارد؛ به آن استدلال کرده‌اند، آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ آمَنُوا ثُمَّ كَفَرُوا ثُمَّ ازْدَادُوا كُفْرًا[۳۲] است، با توجه به واژه‌﴿ازْدَادُوا و معنای آیه مشخص می‌شود که امکان کم و زیاد شدن و از بین رفتن ایمان وجود دارد.

در جای دیگری خداوند می‌فرماید: ﴿لِيَزْدَادُوا إِيمَانًا مَعَ إِيمَانِهِمْ[۳۳]، ﴿وَإِذَا تُلِيَتْ عَلَيْهِمْ آيَاتُهُ زَادَتْهُمْ إِيمَانًا[۳۴]، با توجه به دو واژه‌ ﴿لِيَزْدَادُو و ﴿زَادَتْهُمْ و معنای هر دو آیه مشخص می‌شود ایمان قابل افزایش است[۳۵].

ادله روایی

در احادیث اهل البیت(ع) هم به افزایش و کاهش ایمان اشاره شده است، مثلا در روایتی آمده است: "خداوند، ایمان را بر هفت بخش تقسیم کرده است: نیکی، صدق، یقین، رضا، وفا، علم و بردباری، آنگاه سهم هر کس را به آنها داده است و هر کس همه آنها را در خود گرد آورد، مؤمن کامل است[۳۶] و در روایت دیگری چنین آمده که ایمان دارای ده درجه است مانند نردبان که مؤمن یک به یک آنها را طی می‌کند[۳۷]. بنابراین، مراتب ایمان نزد علمای شیعه، حقیقتی است پذیرفته شده که قابلیت زیادت و نقصان دارد و همین امر سبب می‌‌شود هر یک از مؤمنین در درجه و مرتبه ای از ایمان قرار بگیرند. در نتیجه باید گفت فرد مؤمن هرگز نباید در یک مرحله از ایمان توقف کند و باید دائماً به سوی درجات بالاتر ایمان پیش برود[۳۸].

فوائد و آثار ایمان

در قرآن و حدیث، آثار و فواید زیادی برای ایمان ذکر شده که برخی از آنها عبارت‌اند از:

در قرآن

برخی فواید ایمان در قرآن کریم عبارت‌اند از:

  1. سرمایه رستگاری، رهایی از عذاب دوزخ، موجب آمرزش گناهان و ورود به بهشت: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُونَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَيُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ وَمَسَاكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذَلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۳۹].
  2. بهره‌مند شدن از رحمت الهی و هدایت: ﴿فَإِنْ آمَنُوا بِمِثْلِ مَا آمَنْتُمْ بِهِ فَقَدِ اهْتَدَوْا[۴۰] و ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَاعْتَصَمُوا بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُسْتَقِيمًا[۴۱].
  3. نورانیت مؤمن در قیامت: ﴿يَوْمَ تَرَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ يَسْعَىٰ نُورُهُمْ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ وَبِأَيْمَانِهِمْ بُشْرَاكُمُ الْيَوْمَ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ خَالِدِينَ فِيهَا ذَٰلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ[۴۲].
  4. مؤمنان هراس و ناراحتی به خود راه نمی‌دهند: ﴿إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ.... وَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ[۴۳].
  5. بخشش الهی و رزق فراوان: ﴿فَالَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِيمٌ[۴۴].

در روایات

در روایات اسلامی، آثار دنیوی و اخروی فراوانی برای ایمان ذکر شده است:

  1. برتری دعای مؤمن: امام زین العابدین(ع) در خصوص دعا کردن مؤمن می‌فرمایند: «مؤمن کسی است که دعای او بدون یکی از این سه اثر نیست، یا برایش ذخیره می‌گردد، یا در دنیا برآورده می‌شود و یا بلائی از او (به واسطه دعا کردنش) که می‌‌خواست به او برسد رفع می‌شود»[۴۵].
  2. صلابت: از ویژگی‌های فردی که نور ایمان در وجودش تجلی یافته، صلابت است، در این خصوص امام کاظم(ع) می‌‍فرمایند: «مؤمن از کوه سخت‌تر است چرا که کوه با ضربات تیشه شکاف بر می‌دارد اما دین مؤمن با هیچ چیز شکاف نمی‌خورد»[۴۶].
  3. دفع بلایا: با توجه به روایات معصومین(ع) یکی از بزرگترین آثار اجتماعی ایمان، دفع بلایا از جامعه به واسطه ایمان است، چرا که در روایات متعدد از معصومین(ع) چنین آمده، خداوند جامعه‌ای را که در آن افراد با ایمان حضور داشته باشند عذاب نمی‌کند و یا در برخی روایات آمده که گاهی خداوند شهری را به واسطه وجود یک مؤمن از نابودی نگه می‌دارد[۴۷].
  4. نجات در دنیا و آخرت: امام صادق(ع) فرمودند: «خداوند مؤمن را از فتنه‌ها و حوادث دنیا در امان قرار نداده است، ولی او را از گمراهی در دنیا و بدبختی در آخرت نجات می‌دهد»[۴۸].
  5. آرامش و امنیت: نتیجه نهایی داشتن ایمان، آرامش و امنیت در جامعه است. جامعه‌ای که همه افراد آن با یکدیگر روابط صحیح و به‌دور از گناه و ظلم دارند چطور ممکن است امنیت و آرامش نداشته باشند، در اینباره امام صادق(ع) می‌فرمایند: «برای هر کس، چیزی است که با او آرامش می‌یابد و مؤمن به برادر مؤمنش آرامش می‌یابد، همانطور که پرنده به هم‌نوع خود آرامش می‌‌یابد[۴۹] [۵۰].الگو:Fix/category[نیازمند منبع]


همچنین، در نهج البلاغه آثار و کارکردهایی همچون شهود غیب و خدابینی برای ایمان ذکر شده است. سخن از آن است که چشم‌ها خدا را همچون اجسام درنمی‌یابند، امّا دل‌ها در پرتو ایمان راستین او را درخواهند یافت[۵۱]. از دیگر کارکردهای ایمان، شرک‌زدایی و شک‌زدایی است. امام می‌فرماید: به او ایمان داریم، ایمان کسی که غیب‌ها را به چشم دیده است و بر آنچه وعده داده‌اند، آگاه شده؛ ایمانی که اخلاص آن شرک را زدوده است و یقین ان شک را زایل کرده است[۵۲].[۵۳]

نشانه‌های ایمان در نهج البلاغه

با توجه به کلام امیرالمؤمنین(ع) در نهج البلاغه، نشانه‌ها و شاخصه‌های شخص با ایمان در چهار چیز است:

  1. ظاهر عمومی و چهره: شادمانی مؤمن در رخسار اوست و اندوه وی در دلش: «الْمُؤْمِنُ بِشْرُهُ فِی وَجْهِهِ وَ حُزْنُهُ فِی قَلْبِهِ»[۵۴].
  2. قلب: ایمان هیچ بنده‌ای راستین نخواهد بود مگر آنکه اطمینانش به آنچه نزد خداست بیش از آن باشد که نزد (خود) اوست[۵۵]، به بیان دیگر اعتماد او به قدرت الهی همواره بیش از داشته‌های خود باشد.
  3. عقل: شرط ایمان و نشانه بارز مؤمن، عقلانیت اوست. در واقع تا کسی خردمند نباشد، مؤمن نمی‌شود.
  4. عمل(شامل گفتار و کردار): در حوزه عمل (گفتار و کردار) از جمله‌ نشانه‌های مؤمن آن است که زبان او ورای قلبش باشد و سخن او از روی تدبیر[۵۶].[۵۷]

البته با توجه به روایات، ایمان شاخصه‌های دیگری هم دارد، همچون حدیثی که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «انسان مؤمن نیست مگر آنکه دلش با زبانش و زبانش با دلش یکی باشد و گفتارش با کردارش ناسازگار نباشد»[۵۸].

رابطه‌ کفر و ایمان

با توجه به آموزه‌های قرآنی، ایمان در برابر کفر قرار دارد که گونه‌ای از ظلم است: ﴿كَيْفَ يَهْدِي اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُوا بَعْدَ إِيمَانِهِمْ وَشَهِدُوا أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَاءَهُمُ الْبَيِّنَاتُ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۵۹] زیرا کافر با محروم نمودن خود از حقیقت، ستم می‌کند. بنابراین ایمان یعنی دور نمودن از ظلم به خود، همراه با جدیت در طلب حقیقت و صداقت در پذیرش آن (در صورت روشن شدن آن).

از تقابل کفر و تقوا[۶۰] و با توجه به معنای تقوا (دور نگه داشتن خود از رذائل اخلاقی)، فهمیده می‌شود کفر گونه‌ای از آلوده بودن به رذائل اخلاقی است و در نتیجه ایمان که در مقابل کفر است به معنای دور نگه داشتن خود از رذائل اخلاقی است.

از نگاه قرآن، کافران کسانی هستند که تنها دنبال متنعم شدن از دنیا و خوردن در دنیا مانند چارپایان هستند: ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ[۶۱]؛ یعنی هیچ‌گونه مسئولیت اخلاقی اعم از اخلاق معرفت‌شناسی و یا اخلاق رفتاری احساس نمی‌کنند. بنابراین مؤمن کسی است که مسؤلیت‌های اخلاقی خود را به خوبی انجام می‌دهد. به این معنا که در بُعد اخلاق معرفت‌شناسی، خود را موظف می‌بیند حق را بشناسد و طالب آن باشد و هر جا حق برایش روشن شد آن را بپذیرد و بر طبق آن رفتار خود را تنظیم کند[۶۲].

رابطه‌ اسلام و ایمان

ایمان و اسلام به لحاظ مفهوم و معنای لغوی با هم تغایر دارند، زیرا ایمان در لغت به معنای تصدیق است[۶۳] و اسلام به معنای انقیاد و خشوع[۶۴]، امّا در معنای اصطلاحیِ این دو اختلاف وجود دارد، برخی از نظریات عبارت است از:

  1. برخی از علما همچون شیخ طوسی(ره) قائلند اسلام و ایمان یکی است، ادله‌ای که در این زمینه اقامه شده عبارت است از:
    1. اسلام و ایمان هر دو در شرع اسلام، اسم برای کسانی قرار داده شده‌اند که شایسته مدح‌اند و تفاوت بین آن دو لفظی است. این دلیل درست نیست، زیرا صرف برای مدح بودن دو واژه دلیل بر تساوی آنها نیست، بلکه سبب مدح، امور متعددی می‌تواند باشد.
    2. بر اساس آیۀ ﴿فَأَخْرَجْنَا مَنْ كَانَ فِيهَا مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَا وَجَدْنَا فِيهَا غَيْرَ بَيْتٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ[۶۵] اگر ایمان و اسلام به یک معنا نبودند، استثناء یکی از آنها از دیگری صحیح نبود. در این مورد نیز باید گفت: آیه و استدلال مرتبط با آن تساوی کلی ایمان و اسلام را ثابت نمی‌کند بلکه حداکثر اجتماع اسلام و ایمان در برخی موارد اثبات می‌‌شود[۶۶].
  2. شیخ مفید(ره) و برخی دیگر قائلند اسلام و ایمان با هم تغایر دارند: اسلام اعم از ایمان است و هر مؤمنی مسلمان است ولی هر مسلمانی مؤمن نیست، ادلۀ این گروه نیز عبارت است از:
    1. لفظ ایمان از تصدیق آنچه خداوند از طریق پیامبرانش خبر داده است، خبر می‌دهد و اسلام از تسلیم و انقیاد، متعلق تصدیق با اخبار سازگاری دارد و تسلیم با امر و نهی.
    2. آیۀ ﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا[۶۷] دال بر تغایر بین ایمان و اسلام است چرا که اعراب، به زبان، بر یگانگی خدا و نبوت و معاد گواهی می‌دادند؛ ولی خداوند با صراحت به آنها می‌گوید که شما مؤمن نیستید، شما فقط مسلمانید.
    3. آیاتی که یکی از آنها را بر دیگری عطف شده است مانند آیه: ﴿إِنَّ الْمُسْلِمِینَ وَالْمُسْلِمَاتِ وَالْمُؤْمِنِینَ وَالْمُؤْمِنَاتِ[۶۸] که دلالت دارد ایمان غیر از اسلام است.
    4. در روایات هم به تغایر بین ایمان و اسلام اشاره شده است از جمله حدیثی از امام صادق(ع) که می‌فرمایند: «الْإِیمَانَ‏ یُشَارِکُ‏ الْإِسْلَامَ‏ وَ الْإِسْلَامَ لَا یُشَارِکُ الْإِیمَانَ»، در این حدیث حضرت به طور واضح ابراز می‌دارند فرق است میان ایمان و اسلام و این‌دو باهم جمع نمی‌شوند[۶۹].[۷۰]
  3. گروهی هم می‌‌گویند: ایمان و اسلام واقعی یکی است امّا اسلام ظاهری با ایمان متفاوت و اعم از آن است، امّا در حقیقت و واقع، اسلام و ایمان یکی است. به دلیل آیه: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[۷۱].
  4. برخی هم برای اسلام و ایمان مراتبی قائل شده اند:
    1. نخستین مرتبۀ اسلام، پذیرش ظاهر اوامر و نواهی الهی با ذکر شهادتین است و به دنبال آن اوّلین مرتبه ایمان قرار می‌گیرد که اعتقاد قلبی اجمالی به شهادتین و عمل به بیشتر احکام اسلام است.
    2. مرتبه دوم اسلام پس از مرتبه اوّل ایمان قرار دارد که تسلیم و انقیاد قلبی در برابر بیشتر اعتقادات به صورت تفصیلی است. مرتبه دوم ایمان پس از این مرتبه اسلام است و آن اعتقاد تفصیلی به تمام حقایق دینی است.
    3. پس از مرتبه دوم ایمان، مرتبه سوم اسلام است که سایر قوای حیوانی تسلیم می‌شود و انسان به جایگاهی می‌رسد که چنان خدا را عبادت می‌کند، گویا او را می‌بیند. به دنبال این مرتبۀ اسلام، مرتب، سوم ایمان قرار دارد، چنانکه خداوند می‌فرماید: ﴿قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ هُمْ فِي صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ[۷۲].
    4. بعد از مرتبۀ سوم ایمان، مرتب، چهارم اسلام قرار دارد که عنایت و موهبت الهی این حقیقت را به او نشان می‌دهد که مالکیت فقط برای مال خداست و بعد از آن مرتبه چهارم ایمان قرار دارد که تعمیم حالت مزبور در تمام احوال و افعال بنده مؤمن است: ﴿أَلَا إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَلَا هُمْ يَحْزَنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا وَكَانُوا يَتَّقُونَ[۷۳].[۷۴]
  5. عده ای دیگر قائل‌اند که گاهی ایمان در مقابل اسلام به کار رفته است و اسلام را مرحلۀ اقرار به معتقدات و ایمان را مرحلۀ عمل همراه با عقیده می‌‌دانند: «الإیمان إقرار و عمل و الإسلام إقرار بلا عمل»[۷۵].[۷۶]

اصناف مؤمنین

در حدیثی از امام صادق(ع) در مورد اقسام مؤمنین اینچنین آمده: «مؤمنان دو دسته‌اند، یکی مؤمنی که به عهد خدا عمل کرده و به شرط خدا وفا کرده است که خداوند کریم در موردش می‌فرماید: ﴿مِّنَ المُؤمِنینَ رِجالُ صَدَقوا ما عَهَدُوا اللهَ عَلَیهِ فَمِنهِم مَن قَضَی نَحبَهُ وَمِنهُم مَن یَنتَظرُ وَما بَدَّلُوا تَبدیلا[۷۷]، ایشان همان دسته هستند که نه هراس‌های دنیا و نه هراس‌های آخرت به آنها نمی‌رسد و شفاعت می‌کنند و خودشان نیازی به شفاعت دیگری ندارند و مؤمنان دیگر، چون زراعت تازه روئیده و لطیف هستند، گاهی کج می‌شوند و گاهی راست و اینها هستند که دچار هراس از آخرت می‌شوند و از مؤمنانی نیستند که مورد شفاعت قرار بگیرد و یا دیگری را شفاعت کند»[۷۸].[۷۹].[۸۰]

آفات ایمان

با برررسی روایات به این مطلب می‌رسیم که امکان زوال ایمان وجود دارد؛ روایاتی پرشماری اشاره دارند که برخی از رذیلت‌های اخلاقی از بین برنده‌ ایمان است از جمله:

  1. دروغگویی: «إِنَّ الْکِذْبَ هُوَ خَرابُ الْایْمانِ»[۸۱]، در این روایت امام معصوم(ع) به طور صریح می‌فرمایند که دروغ، از بین برنده‌ ایمان است.
  2. حسد: «إنَّ الْحَسَدَ یَأکُلُ الْایمانَ کَما تَأکُلُ النّارُ الْحَطَبَ»[۸۲]، امیرالمؤمنین(ع) در این حدیث با ذکر یک مثال می‌فرمایند: همانطوری که آتش هیزم را از بین می‌برد، حسد هم ایمان را نابود می‌کند.
  3. غضب: «الغضب یفسد الایمان کما یفسد الخل العسل»[۸۳]، این روایت هم با ذکر مثال زوال پذیری ایمان را می‌رساند که چطور سرکه عسل را تباه می‌کند، غضب هم همانطور ایمان را از بین می‌برد.

در روایات دیگری از امام صادق(ع) بعضی از مواردی که باعث تباهی ایمان می‌شود اینطور بیان شده است: «بی‌گمان بنده به سبب یکی از پنج کاری که، همگی مانند هم و شناخته شده هستند، از ایمان خارج می‌شود: کفر، شرک، گمراهی، فسق و ارتکاب گناهان کبیره»[۸۴].

گناهان و موارد متعدد دیگری نیز در کلام معصومین (علیهم اسلام) به عنوان آفت ایمان شمرده شده است، از جمله: دوروئی[۸۵]، مکر[۸۶]، سوءظن[۸۷]، بداخلاقی[۸۸] و موارد متعدد دیگر[۸۹].

تقلید در ایمان

طبق نظر اندیشمندان شیعه، ایمان برای تمام اعمال عبادی از جمله: نماز، حج، زکات، خمس، روزه، اجتهاد، امام جماعت، قضاوت و... لازم و شرط صحت و قبولی این اعمال است و براین باورند که تقلید در ایمان، کافی نیست و باید قلبا به آن برسند و اجبار در آن راه ندارد[۹۰]. معتزله و اشاعره، همچون امامیه تقلید در ایمان را صحیح نمی‌دانند[۹۱]، اما در مقابل، فقهای اهل سنت، تقلید در ایمان را درست می‌دانند[۹۲].

در مجموع می‌توان گفت: تقلید در همه مسایل اعتقادی، حتی وجود خداوند جایز نیست و به تسلسل می‌انجامد، ولی اگر در مسایل اساسی استدلال باشد، می‌توان در مسایل پیچیده به اهل خبره رجوع کرد و در نتیجه تقلید در تفاصیل اعتقادات جایز و در اصول آن جایز نیست[۹۳].

منابع

جستارهای وابسته

منابع وابسته

پانویس

  1. معجم مقاییس اللغة، واژه «أمن»، ج۱، ص۱۳۳ـ۱۳۵؛ کتاب العین، واژه «أمن»، ج۸ ص۳۸۹؛ لسان العرب، واژه «أمن»، ج۱۳ ص۲۱.
  2. بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۳۶۸ ح ۳۷.
  3. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۱۴؛ فرهنگ فقه فارسی، «ایمان»، ج۱، ص۷۸۷.
  4. صدرالدین شیرازی، اسفار، ج۶، ص۷ ـ ۸.
  5. «وَ [قَدْ] سُئِلَ عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ(ع): الْإِیمَانُ مَعْرِفَةٌ بِالْقَلْبِ وَ إِقْرَارٌ بِاللِّسَانِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْکَانِ»، نهج البلاغه، حکمت ۲۲۷.
  6. ر.ک: ابراهیم زاده آملی، عبدالله، فصلنامه کلام اسلامی.
  7. ر.ک: فرهنگ شیعه، ص ۴۳۴
  8. تمهید الاصول‌، ۲۹۳؛ ضمیمه تفسیر ابوالفتوح رازی‌، ۱۱؛ نثر طوبی فی الفاظ القرآن‌، ۴۲.
  9. فرهنگ شیعه، ص ۷۲
  10. ﴿وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ؛ سوره نمل، آیه ۱۴.
  11. ﴿قَالَتِ الأَعْرَابُ آمَنَّا قُل لَّمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِن قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ وَإِن تُطِيعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا يَلِتْكُم مِّنْ أَعْمَالِكُمْ شَيْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ؛ سوره حجرات، آیه ۱۴.
  12. تجرید الاعتقاد، ۳۰۹؛ دائرة المعارف تشیع‌، ۲/ ۶۵۴.
  13. «وَ سُئِلَ(ع) عَنِ الْإِیمَانِ فَقَالَ الْإِیمَانُ عَلَی أَرْبَعِ دَعَائِمَ عَلَی الصَّبْرِ وَ الْیَقِینِ وَ الْعَدْلِ وَ الْجِهَادِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۱؛ اصول کافی‌، ج۳، ص۸۳.
  14. دائرة المعارف تشیع‌، ۲/ ۶۵۴.
  15. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه‌، ج۲۰، ص۲۷۸؛ فرهنگ شیعه، ص ۷۲-۷۳.
  16. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ، «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر او» سوره نساء، آیه ۱۳۶
  17. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ، «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاده» سوره نساء، آیه ۱۳۶
  18. ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا آمِنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَالْكِتَابِ الَّذِي نَزَّلَ عَلَى رَسُولِهِ، «ای مؤمنان! به خداوند و پیامبر او و کتابی که بر پیامبرش فرو فرستاده» سوره نساء، آیه ۱۳۶
  19. ﴿مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَعَمِلَ صَالِحًا، «کسانی که به خداوند و روز بازپسین باور دارند و کاری شایسته می‌کنند» سوره بقره، آیه ۶۲
  20. ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلَائِكَتِهِ، «و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند» سوره بقره، آیه ۲۸۵
  21. ﴿الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ وَيُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنْفِقُونَ، «همان کسانی که «غیب» را باور و نماز را برپا می‌دارند و از آنچه به آنان روزی داده‌ایم می‌بخشند» سوره بقره، آیه ۳
  22. «قَضاءٌ قَضاهُ اللَّهُ تَعالی عَلَی لِسانَ النَّبِی(ص)، اِنَّهُ قالَ: لا یحِبُّنی اِلاّ مُؤمِنٌّ وَ لا یبغِضُنی اِلاَّ مُنافِقٌ وَ قَدْ خابَ مَنِ افْتَری»، «خواسته خدا بود که بر زبان پیامبر(ص) جاری شد که فرمود: مرا دوست نمی‌دارد مگر مؤمن و مرا دشمن نمی‌دارد مگر منافق، و دروغ گفت آنکس که ادّعای باطل کرد»، ارشاد مفید ص۱۸؛ بحارالانوار ج۳۹ ص۳۱۰ -۳۴۶؛ صحیح مسلم ج۱، ص۴۸ «باب الدّلیل علی حبّ الانصار»؛ صواعق محرقه ابن حجر، ص۱۲۰، حدیث «هشتم از فضایل آن حضرت».
  23. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۲۳۸.
  24. «کسانی که به خداوند و پیامبرانش کفر می‌ورزند و برآنند تا میان خداوند و پیامبرانش فرق بگذارند و می‌گویند: ما به برخی ایمان داریم و برخی دیگر را انکار می‌کنیم و برآنند که راهی میانه بگزینند» سوره نساء، آیه ۱۵۰.
  25. «وَ اعْلَمُوا أَنَّهُ لَوْ أَنْکَرَ رَجُلٌ- عِیسَی ابْنَ مَرْیَمَ(ع)وَ أَقَرَّ بِمَنْ سِوَاهُ مِنَ الرُّسُلِ لَمْ یُؤْمِن‏»؛ کافی، ج۱، ص ۱۸۲.
  26. ر.ک: روحی، ابوالفضل، دائرةالمعارف قرآن کریم، ص ۱۹۸؛ عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ص۹۸.
  27. «فَمِنَ الْإِیمَانِ مَا یَکُونُ ثَابِتاً مُسْتَقِرّاً فِی الْقُلُوبِ وَ مِنْهُ مَا یَکُونُ عَوَارِیَّ بَیْنَ الْقُلُوبِ وَ الصُّدُورِ إِلَی أَجَلٍ مَعْلُومٍ»، نهج البلاغه، خطبه ۱۸۹.
  28. «الایمانُ معرفَةٌ بالقَلبِ و اقرارٌ باللِسانِ و عَمَلٌ بالأرکانِ»؛ نهج البلاغه، حکمت ٢٢٧
  29. ر.ک: دانشنامه نهج البلاغه، ص ۱۵۸.
  30. ﴿قَالَتِ الْأَعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا يَدْخُلِ الْإِيمَانُ فِي قُلُوبِكُمْ، «تازی‌های بیابان‌نشین گفتند: ایمان آورده‌ایم بگو: ایمان نیاورده‌اید بلکه بگویید: اسلام آورده‌ایم و هنوز ایمان در دل‌هایتان راه نیافته است» سوره حجرات، آیه ۱۴
  31. ر.ک: مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ص ۴۳۱-۴۳۲.
  32. «خداوند بر آن نبوده است تا آنان را که ایمان آوردند سپس کافر شدند، باز ایمان آوردند بعد کافر شدند سپس بر کفر خود افزودند هرگز ببخشاید یا راهی به آنان بنماید» سوره نساء، آیه ۱۳۷.
  33. «تا ایمانی بر ایمانشان بیفزایند» سوره فتح، آیه ۴.
  34. «و چون آیات او را بر آنان بخوانند بر ایمانشان می‌افزاید» سوره انفال، آیه ۲
  35. ر.ک: تفسیر نمونه، ج۲۲، ص۲۹؛ عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ص۹۸.
  36. بحار الانوار، ج۶۶، ص۱۷۵ ـ ۱۵۴.
  37. «إِنَ‏ الْإِیمَانَ‏ عَشْرُ دَرَجَاتٍ‏ بِمَنْزِلَةِ السُّلَّمِ‏ یُصْعَدُ مِنْهُ مِرْقَاةً بَعْدَ مِرْقَاةٍ فَلَا یَقُولَنَّ صَاحِبُ الِاثْنَیْنِ لِصَاحِبِ الْوَاحِدِ لَسْتَ عَلَی شَیْ‏ءٍ حَتَّی یَنْتَهِیَ إِلَی الْعَاشِر»؛ کافی، ج۲، ص۴۵۵؛ بحار الانوار، ج۶۶، ص۱۶۵.
  38. ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ص۹۸؛ فرهنگ شیعه، ص۴۰۶ ـ ۴۰۷.
  39. «ای کسانی که ایمان آورده اید! آیا شما را به تجارتی راهنمائی کنم که شما را از عذاب دردناک رهائی می‌‌بخشد؟ به خدا و رسولش ایمان بیاورید و با اموال و جان‌هایتان در راه خدا جهاد کنید; این برای شما (از هر چیز) بهتر است اگر بدانید!(اگر چنین کنید) گناهانتان را می‌‌بخشد و شما را در باغ هائی از بهشت داخل می‌‌کند که نهرها از زیر درختانش جاری است و در مسکن‌های پاکیزه در بهشت جاویدان جای می‌‌دهد; و این پیروزی عظیم است»؛ سوره صف، آیه ۱۰ ـ ۱۲.
  40. «پس اگر آنها هم به آنچه شما بدان ایمان آورده اید ایمان آوردند مسلما هدایت یافته اند»؛ سوره بقره، آیه ۱۳۷.
  41. «اما کسانی که به خدا ایمان آوردند و به اومتمسک شدند، پس بزودی آنها را در رحمت و فضل خود داخل می‌‌گرداند وآنها را بسوی صراط مستقیم هدایت می‌‌کند»؛ سوره نساء، آیه ۱۷۵.
  42. «روزی که مردان و زنان مؤمن شعشعه نور ایمانشان پیش رو و سمت راست آنها بشتابد (و آنان را مژده دهند که) امروز شما را به بهشتی که نهرها زیر درختانش جاری است بشارت باد که در آن بهشت جاودان خواهید بود. این همان سعادت و پیروزی بزرگ است»؛ سوره حدید، آیه، ۵۷.
  43. «آنان که اهل ایمان و نیکوکارند و... آنان را نزد پروردگارشان پاداش نیکو خواهد بود و هرگز ترس (از آینده) و اندوه (از گذشته) نخواهند داشت»؛ سوره بقره، آیه۲۷۷.
  44. «پس آنان که ایمان آوردند و کارهای شایسته انجام دادند، آمرزش و روزی نیکو برای ایشان خواهد بود»؛ سوره حج، آیه ۵۰.
  45. «المؤمنُ مِن دُعائهِ ‏علی ثلاثٍ: إمّا أن یُدَّخَرَ لَهُ، و إمّا أن یُعَجَّلَ لَهُ، و إمّا أن یُدْفَعَ عَنهُ بَلاءٌ یُریدُ أن یُصِیبَهُ»، حسین بن شعبه الحرانی، تحف العقول، ص ۲۸۷
  46. «ان المؤمن اعزمن الجبل، الجبل یستفل بالمعاول، و المؤمن لا یستفل دینه بشیء»؛ مشکاة الأنوار فی غرر الأخبار، ج ۱، ص ۸۹
  47. امام باقر(ع)، فرمود: راستی که خدا به یک مؤمن یک شهری و دهی را از فنا نگهداری می‌‌کند، محمد، کلینی، اصول کافی، ج ۵، ص ۶۹
  48. «لَمْ یؤمِنْ اللهُ مؤمنٌ مِنْ هزاهِزِ الدُّنیا، وَلکنِّهُ آمَنَهُ مِنْ العُمی فیها وَالشّقاءٍ فِی الآخرةِ»، اصول کافی، ج ۵، ص ۸۹.
  49. محمد حکیمی،الحیاه،ج۱،ص۲۶۸
  50. سید محمد جواد حیدریه منبع: اختصاصی راسخون
  51. «لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیَانِ وَ لَکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الْإِیمَانِ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷٩
  52. «وَ نُؤْمِنُ بِهِ إِیمَانَ مَنْ عَایَنَ الْغُیُوبَ وَ وَقَفَ عَلَی الْمَوْعُودِ إِیمَاناً نَفَی إِخْلَاصُهُ الشِّرْکَ وَ یَقِینُهُ الشَّکَّ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۱۴
  53. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۵۹.
  54. مؤمن را شادمانی در چهره است و اندوه او در دل اوست؛ نهج البلاغه، حکمت ۳۳۳
  55. «لَا یَصْدُقُ إِیمَانُ عَبْدٍ، حَتَّی یَکُونَ بِمَا فِی یَدِ اللَّهِ، أَوْثَقَ مِنْهُ بِمَا فِی یَدِه»، ایمان بنده خدا صادق نباشد تا آن گاه که، به آنچه در دست خداوند است، اعتمادش بیشتر باشد، از آنچه در دست خود اوست، نهج البلاغه، حکمت ۳۱۰
  56. «لِأَنَّ الْمُؤْمِنَ إِذَا أَرَادَ أَنْ یَتَکَلَّمَ بِکَلَامٍ تَدَبَّرَهُ فِی نَفْسِهِ فَإِنْ کَانَ خَیْراً أَبْدَاهُ وَ إِنْ کَانَ شَرّاً وَارَاهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱۷۶
  57. دانشنامه نهج البلاغه، ج۱، ص ۱۵۷
  58. «إن الرجل لایکون مؤمنا حتی یکون قلبه مع لسانه سواء ویکون لسانه مع قلبه سواء ولایخالف قوله عمله»، محمد، محمدی ری شهری، همان، ص ۳۶۵.
  59. «چگونه خداوند گروهی را راهنمایی کند که پس از آنکه ایمان آوردند و گواهی دادند که این فرستاده، بر حقّ است و برهان‌ها (ی روشن) برای آنان آمد کفر ورزیدند و خداوند گروه ستمکاران را راهنمایی نمی‌کند» سوره آل عمران، آیه ۸۶.
  60. ﴿زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ «زندگانی این جهان برای کافران آراسته شده است و (آنان) مؤمنان را به ریشخند می‌گیرند اما پرهیزگاران در روز رستخیز از آنان فراترند و خداوند به هر کس بخواهد بی‌شمار روزی می‌رساند» سوره بقره، آیه ۲۱۲.
  61. «و کافران (از زندگی دنیا) برخوردار می‌شوند و همچون چارپایان می‌خورند و آتش (دوزخ) جایگاه آنهاست» سوره محمد، آیه ۱۲.
  62. عصیانی، علی رضا، مقاله «ایمان»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
  63. فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج۸، ص۳۸۹
  64. لسان العرب، ج‌۶، ص‌۳۴۵؛ مجمع البحرین، ج‌۲، ص‌۴۰۷؛ مقاییس اللغه، ج‌۳، ص‌۹۰، "سلم"
  65. «آنگاه هر کس از مؤمنان را که در آن (شهر) بود بیرون بردیم و در آن (شهر) جز یک خانواده از فرمانبرداران نیافتیم» سوره ذاریات، آیه ۳۵ ـ ۳۶
  66. شیخ طوسی، التبیان، دار احیاء التراث العربی، ج۲، ص۴۱۸
  67. آن اعراب بادیه‏ نشین گفتند: ما ایمان آورده ‏ایم، به آنان بگو: شما هنوز ایمان نیاورده‏ اید، بلکه بگوئید: اسلام آورده‏ ایم، سوره حجرات، آیه ۱۴.
  68. همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، و مردان با ایمان و زنان با ایمان، سوره احزاب، آیه: ۳۵
  69. ایمان شریک اسلام می‌شود ولی اسلام شریک ایمان نمی‌شود، کافی، ج۲، ص ۲۵
  70. شیخ مفید، اوائل المقالات، انتشارات داوری، ص۵۴
  71. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  72. «بی‌گمان مؤمنان رستگارند همانان که در نماز خویش فروتنند و آنان که از یاوه رویگردانند» سوره مؤمنون، آیه ۱ ـ۳
  73. «آگاه باشید که دوستان خداوند نه بیمی خواهند داشت و نه اندوهگین می‌شوند آنان که ایمان آوردند و پرهیزگاری می‌ورزیدند» سوره یونس، آیه ۶۲ ـ ۶۳
  74. ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ص۹۸.
  75. اصول کافی، ج ۲ ص ۲۴.
  76. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۱۱۴
  77. احزاب/۲۳
  78. محمد، کلینی، اصول کافی، ج۵، ص۷۱ ۱۶
  79. مقاله، سید محمد جواد حیدریه منبع: اختصاصی راسخون
  80. الگو:Fix/category[نیازمند منبع]
  81. بحارالانوار، ج ۷۲، ص ۲۴۷
  82. ؛ حسد ایمان را می‌خورد همان‌گونه که آتش هیزم را از بین می‌برد، اصول کافی، ج ۲، ص ۳۰۶
  83. مجمع الفائده، محقق اردبیلی، ج ۱۲، ص ۳۶۸؛ إرشاد القلوب، ج۱، ص ۱۷۷
  84. «.... وقد یخرج من الایمان بخمس جهات من الفعل کلها متشابهات معروفات: الکفر و الشرک و الضلال و الفسق و رکوب الکبائر»محمد، محمدی ری شهری،‌ میزان الحکمه، ج۱، ص ۳۸۵
  85. عبدالواحد، امدی، غررالحکم،ص ۷۵، «الایمان بریء من النفاق»، ایمان از دوروئی به دور است
  86. همان،ص ۹۷، «المکر والغلّ مجانبا للایمان»، مکر و کینه از ایمان به دورند
  87. حسین جلالی، مجموعه الاخبار،ص ۲۱۵
  88. محمد باقر، مجلسی، بحار الانوار، ج ۶۴، ص ۳۰۱
  89. ر.ک: عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی، ص۹۸؛ مقاله، سید محمد جواد حیدریه منبع:اختصاصی راسخون.
  90. شهید ثانی، حقایق الإیمان، ۱۴۰۹ق، ص۵۹
  91. تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۸۸.
  92. تفتازانی، شرح المقاصد، ۱۴۰۹ق، ج۵، ص۲۱۸
  93. ر.ک: سید محمد عالمی|عالمی، سید محمد، دانشنامه کلام اسلامی ج۱ (کتاب)|دانشنامه کلام اسلامی، ص۹۸.