سرهای شهیدان کربلا

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲ سپتامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۷:۰۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

سر امام در خانه خولی

در کتاب أنساب الأشراف نقل است: عمر بن سعد، همان روز (عاشورا)، سر حسین(ع) را با خولی بن یزید اصبحی از قبیله حِمیَر و نیز حمید بن مسلم ازدی، به سوی ابن زیاد فرستاد. آنان شب به سوی او رفتند و چون درِ کاخ را بسته دیدند، خولی، آن سر را به خانه‌اش آورد و زیر تَشتی در خانه‌اش گذاشت. او در خانه‌اش، زنی به نام نوار، دختر مالک حضرمی، داشت که پرسید: چه خبر؟ گفت: ثروت روزگار را آورده‌ام. این، سر حسین است که همراه تو در خانه است! زن گفت: وای بر تو! مردم، طلا و نقره می‌آورند و تو، سر فرزند دختر پیامبر خدا را آوردی؟! به خدا سوگند، هیچ گاه چیزی، سر من و سر تو را گرد هم نمی‌آورد[۱].[۲]

بُرده شدن سرها به وسیله قبیله قاتل

از ابو مخنف نقل شده است: هنگامی که حسین بن علی(ع) کشته شد، سرهای کسانی را که از اهل بیت و پیروان و یاران او شهید شده بودند، نزد عبیداللّه بن زیاد آوردند. [قبیله] کِنده، سیزده سر آوردند که رئیس آنها، قیس بن اشعث بود. [قبیله] هوازِن، بیست سر آوردند که شمر بن ذی الجوشن، رئیس آنها بود. [قبیله] تمیم، هفده سر و بنی اسد، شش سر و مَذحِج، هفت سر و بقیّه لشکر، هفت سر آوردند که هفتاد سر می‌شود[۳].[۴]

بر سرِ نیزه بردن سرها

در کتاب الأخبار الطوال نقل است: سرها را بر سرِ نیزه‌ها بردند و ۷۲ سر بود[۵].

از زر بن حبیش نقل شده است: نخستین سری که بر سر چوب کردند، سر حسین بود. خدا از او خشنود باشد و بر روحش درود فرستد![۶].[۷]

فرستاده شدن سرهای شهدا برای ابن زیاد

در کتاب الإرشاد نقل است: عمر بن سعد، همان روز عاشورا سر حسین(ع) را با خولی بن یزید اصبحی و حمید بن مسلم ازدی، برای عبیداللّه بن زیاد، روانه کرد و فرمان داد که سر بقیّه یاران و خاندان حسین(ع) را قطع کنند. تعداد سرها، ۷۲ تا بود که آنها را با شمر بن ذی الجوشن، قیس بن اشعث و عمرو بن حجاج، روانه کرد و آنها را آوردند، تا بر ابن زیاد، وارد شدند[۸].

در کتاب الفصول المهمة نقل است: عمر بن سعد - که خدا او را وا بگذارد - سر را با سنان بن انس نخعی، قاتل حسین(ع)، برای ابن زیاد فرستاد[۹].[۱۰]

سر امام در مجلس ابن زیاد

از سعد بن عبیده نقل است: سر حسین(ع) را برای ابن زیاد آوردند و پیش رویش نهادند. او با سر چوب‌دستی‌اش، بر آن می‌نواخت و می‌گفت: ریش ابا عبداللّه، جوگندمی شده است[۱۱].

صدوق در کتاب الأمالی به نقل از دربان عبیداللّه بن زیاد نقل می‌کند: هنگامی که سر حسین آورده شد، فرمان داد که آن را جلویش در تشتی از طلا گذاشتند و با چوب دستی‌اش شروع به زدن بر دندان‌های او کرد و می‌گفت: ای ابا عبداللّه! زود پیر شدی [و محاسنت سفید گشت]! مردی از قوم [حاضر در مجلس] گفت: دستْ نگه دار که من دیدم پیامبر(ص) دهان بر جایی می‌نهاد که تو چوب‌دستی‌ات را گذاشته‌ای. ابن زیاد گفت: روزی در برابر روز بَدر![۱۲].[۱۳]

گرداندن سرهای شهدا در کوفه

در کتاب الإرشاد نقل است: عبیداللّه بن زیاد، صبح که برخاست، سر حسین(ع) را روانه کرد تا میان همه کوچه‌ها و قبیله‌های کوفه بچرخانند[۱۴].

در کتاب تذکرة الخواص نقل شده است: ابن زیاد، همه سرها را در کوفه بر چوب نهاد. سرها افزون بر هفتاد عدد بودند و در اسلام، آنها نخستین سرها پس از سر مسلم بن عقیل بودند که در کوفه نصب شدند[۱۵].[۱۶]

فرستادن سرهای شهدا به سوی یزید

از ابو مخنف نقل است: ابن زیاد، زحر بن قیس را فرا خواند و سر حسین(ع) و سر یارانش را با او به سوی یزید بن معاویه فرستاد[۱۷].

در کتاب البدایة و النهایة نقل شده است: هیچ شهیدی کشته نشد، جز آنکه سرش را جدا کردند و آن را نزد ابن زیاد آوردند. او هم آنها را برای یزید بن معاویه در شام فرستاد[۱۸].[۱۹]

سر امام(ع) در مجلس یزید

از امام زین العابدین(ع) نقل می‌کنند که: هنگامی که سر حسین(ع) را برای یزید - که خدا لعنتش کند - آوردند، مجلس‌های شراب می‌آراست و سر حسین(ع) را می‌آورد و جلوی خود می‌نهاد و با حضور آن، شراب می‌نوشید[۲۰].

از یزید بن ابی زیاد نقل شده است: هنگامی که سر حسین بن علی(ع) را برای یزید آوردند، با سرِ چوب‌دستی‌اش به دندان حسین(ع) می‌زد و می‌گفت: گمان نمی‌کردم که ابا عبداللّه به این سن رسیده باشد! موی [سپیدِ] سر ایشان، از محاسنش کاملاً متمایز بود؛ زیرا محاسن خود را سیاه رنگ کرده بود[۲۱].[۲۲]

یزید، سر امام(ع) را برای زنانش می‌فرستد

در کتاب أنساب الأشراف نقل است: یزید، سر حسین(ع) را برای زنانش فرستاد و عاتکه دخترش - که بعدها، مادر یزید بن عبدالملک شد -، آن را گرفت و شست و روغن مالید و خوش‌بویش کرد. یزید به او گفت: این، چه کاری است؟ گفت: سر پسرعمویم را آشفته و پریشان برایم فرستادی. آن را مرتّب و خوش‌بو کردم[۲۳].[۲۴]

آویختن سر امام(ع) در دمشق

از ابو حمزة بن یزید حضرمی نقل شده است که: یکی از خویشان ما، برایم گفت که دیده است سر حسین(ع) را سه روز در دمشق [بر جایی] نصب کردند[۲۵].

در کتاب مقتل الحسین به نقل از ابو مخنف آمده است: یزید، فرمان داد که سر شریفِ حسین(ع) را بر درِ خانه‌اش بیاویزند[۲۶].[۲۷]

چرخاندن سر امام(ع) در شهرها

در کتاب شرح الأخبار آمده است: یزید ملعون، فرمان داد که سر حسین(ع) را در شهرهای شام و جز آن بچرخانند[۲۸].[۲۹]

روایات گوناگون درباره محلّ دفن سرِ سیّدالشهداء(ع)

نجف، کنار قبر امیر مؤمنان(ع)

از عبداللّه بن طلحه نهدی نقل است که: بر امام صادق(ع) در آمدم. امام(ع) سخنی گفت و ما نیز با او سخن گفتیم و با ایشان رفتیم تا به نجف رسیدیم. امام(ع) به جایی رفت و نماز خواند و سپس به اسماعیل [فرزندش] فرمود: «برخیز و نزد سر پدرت حسین(ع) نماز بخوان». من گفتم: مگر سر حسین(ع) را به شام نبردند؟ فرمود: «چرا؛ اما فلان وابسته ما آن را ربود و آورد و اینجا به خاک سپرد»[۳۰].

ابان بن تغلب نقل می‌کند: با امام صادق(ع) بودم که بر پشت کوفه گذشت و فرود آمد و دو رکعت نماز خواند. سپس اندکی جلو رفت و دو رکعت نماز خواند. سپس اندکی راه رفت و فرود آمد و دو رکعت نماز خواند و آنگاه فرمود: «این جا، جایگاه قبر امیر مؤمنان(ع) است». گفتم: فدایت شوم! آن دو جا که نماز خواندی، چه؟ فرمود: «جایگاه سر حسین(ع) و منزلگاه امام قائم(ع) بود»[۳۱].[۳۲]

کربلا

در کتاب الملهوف نقل شده است که: درباره سر حسین(ع)، روایت شده که باز گردانده شد و در کربلا به همراه پیکر شریفش - که درودهای خدا بر او باد - دفن گردید و عمل فرقه شیعه در زیارت کربلا هم مطابق همین دیدگاهِ مورد اشاره است[۳۳].[۳۴]

دمشق

در کتاب أنساب الأشراف به نقل از کَلْبی آمده است: یزید، سر حسین(ع) را به مدینه فرستاد و آن را بر چوبی نصب کردند. سپس به دمشق، باز گردانده شد و آن را در باغچه‌ای دفن کردند. نیز گفته می‌شود که آن را در کاخ سلطنتی دفن کردند و در قبرستان هم گفته‌اند[۳۵].

از محمد بن عمر بن صالح نقل شده است که: آنان سرِ حسین(ع) را در یکی از خزانه‌های یزید یافتند. کفنش کردند و آن را در دمشق، نزدیک دروازه فَرادیس[۳۶] به خاک سپردند[۳۷].[۳۸]

مدینه

در کتاب الطبقات الکبری آمده است: یزید، سر حسین(ع) را به سوی عمرو بن سعید بن عاص فرستاد. او در آن زمان، کارگزار وی در مدینه بود و گفت: دوست داشتم که آن را برای من نمی‌فرستاد... آنگاه عمرو بن سعید، فرمان داد تا سر حسین(ع) را کفن کنند و در بقیع، نزد قبر مادرش به خاک بسپارند[۳۹].[۴۰]

مصر

در کتاب معجم البلدان آمده است: در قاهره، مزاری است که سر حسین بن علی(ع) در آن قرار دارد و از عَسقَلان[۴۱]، هنگامی که فرنگیان، آن را تصرّف کردند، به آنجا منتقل شد و آن، زیارتگاهی در پشت کاخ سلطنتی است[۴۲].

در کتاب لواعج الأشجان نقل است: مورّخان متعدّدی حکایت کرده‌اند که خلیفه علوی مصر، [کسی را] به عَسقَلان (شهری میان مصر و شام که اکنون ویران شده است) فرستاد و سری را که مدّعی بود سرِ حسین(ع) است، بیرون آورد و به مصر (قاهره) برد و در جایی که الآن مزاری معروف است، به خاک سپرد. آنجا اکنون، زیارتگاهی است که آن را گرامی می‌دارند و به زیارتش می‌روند و کنارش، مسجدی بزرگ است که آن را در سال ۱۳۲۱ هجری دیده‌ام. مصریان، زن و مرد، گروه گروه به زیارتش می‌روند و در آن جا، دعا و گریه و زاری می‌کنند و تردیدی در برداشتن آن سر از عَسقَلان به وسیله علویان و دفن آن در مصر نیست؛ اما این که آن، سرِ حسین(ع) بوده باشد، جای تردید است[۴۳].[۴۴]

سخنی درباره محلّ دفن سر مقدّس سید الشهدا(ع) و سرهای دیگر شهیدان

همان‌گونه که ملاحظه شد، گزارش‌های مربوط به محلّ دفن سر مقدّس سید الشهدا(ع)، به پنج دسته تقسیم می‌شوند: تأمّل در گزارش‌های یاد شده[۴۵]، نشان می‌دهد که احتمال اول (دفن شدن سر مقدّس امام(ع) در کنار قبر امیر مؤمنان(ع))، با عنایت به این که در منابع معتبر و از اهل بیت(ع) نقل شده - با توجّه به اصل أهل البيت أدرى بما في البيت؛ «اهل خانه، به آنچه در خانه است، داناترند» -، ظاهراً ارجح است، مگر این که ثابت شود علمای امامیّه، آن روایات را دیده و بر اساس دلیل معتبری که در دست داشته‌اند، از آنها اِعراض کرده‌اند، که اثبات این موضوع، مشکل به نظر می‌رسد.[۴۶]

مَدفن سرهای دیگر شهیدان کربلا

گزارش‌های مشهور، حاکی از آن است که علاوه بر سر مطهّر امام حسین(ع)، سر سایر شهدای کربلا نیز از کوفه به شام، فرستاده شده است؛ اما درباره مکان دفن آنها، گزارش معتبری وجود ندارد. گفتنی است که در گزارش وقایع مربوط به انتقال اهل بیت امام حسین(ع) از کربلا به کوفه وشام وحاضر نمودن آنان در مجلس یزید، تنها از سر مطهّر امام(ع) سخن به میان آمده و هیچ اشاره‌ای به سرهای سایر شهدا نیست. مرحوم سیّد محسن امین در أعیان الشیعة می‌گوید: بعد از سال ۱۳۲۱ هجری قمری، در آرامگاه مشهور به «باب الصغیر» در دمشق، مقبره‌ای را دیدم که بر سر درِ آن، سنگی نصب بود و روی آن، این نوشته بود: «این جا محلّ دفن سرهای عباس بن علی و علی اکبر بن حسین و حبیب بن مظاهر است». پس از دو سال، این مقبره خراب و بازسازی شد و آن سنگ، برداشته شد و در داخل مقبره ضریحی ساختند و نام‌های بسیاری از شهیدان کربلا را بر آن نوشتند؛ اما حقیقت، این است که آن مقبره، بر حسب آنچه بر سر درِ آن بود، منسوب به آن سه سر شریف است و به گمان قوی، انتسابش به آن سرهای شریف نیز صحیح است؛ چراکه سرهای شهیدان، پس از حمل شدن به دمشق و گردانده شدن در شهر و برآورده شدن هدف یزید (دایر بر پیروزی و زهر چشم گرفتن از مردم و خنک شدن دلش)، به ناچار بایستی در یکی از گورستان‌های شهر، دفن می‌شدند که از میان آنها، این سه سر، در آرامگاه باب الصغیر، مدفون شده‌اند و جای دفنشان حفظ شده است، و البته حقیقت را خدا می‌داند[۴۷]. بنابر این، هر چند مکانی که در باب الصغیر دمشق در حال حاضر به عنوان مدفن سر شهدا معروف گردیده، لااقل در مورد تعدادی از آنان قابل قبول است، لیکن دلیل روایی یا تاریخی قاطع و روشنی بر این انتساب، وجود ندارد.[۴۸]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «بَعَثَ عُمَرُ بِرَأْسِ الحُسَيْنِ(ع) مِنْ يَوْمِهِ مَعَ خَولِيِّ بْنِ يَزِيدَ الأَصْبَحِيِّ مِنْ حِمْيَرَ، وَ حُمَيْدِ بْنِ مُسْلِمٍ الأَزْدِيِّ إِلَى ابْنِ زِيادٍ، فَأَقْبَلا بِهِ لَيْلاً، فَوَجَدا بَابَ القَصْرِ مُغْلَقاً، فَأَتى خَولِيٌّ بِهِ مَنْزِلَهُ، فَوَضَعَهُ تَحْتَ إجَّانَةٍ فِي مَنْزِلِهِ، وَ كَانَ فِي مَنْزِلِهِ امْرَأَةٌ يُقَالُ لَهَا النَّوارُ بِنْتُ مَالِكٍ الحَضْرَمِيِّ، فَقَالَتْ لَهُ: مَا الْخَبَرُ؟ قَالَ: جِئْتُ بِغِنَى الدَّهْرِ، هَذَا رَأْسُ الحُسَيْنِ مَعَكِ فِي الدَّارِ!! فَقَالَتْ: وَيْلَكَ! جَاءَ النَّاسُ بِالفِضَّةِ وَالذَّهَبِ، وَجِئْتَ بِرَأسِ ابْنِ بِنْتِ رَسُولِ اللّهِ!! وَاللّهِ، لَا يَجْمَعُ رَأْسِي وَ رَأسَكَ شَيءٌ أبَداً» (أنساب الأشراف، ج۲، ص۴۱۱).
  2. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۴۷.
  3. «لَمَّا قُتِلَ الحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ(ع) جِيءَ بِرُؤُوسِ مَنْ قُتِلَ مَعَهُ مِنْ أهْلِ بَيْتِهِ وَ شِيعَتِهِ وَ أَنْصَارِهِ إلَى عُبَيْدِ اللّهِ بْنِ زِيادٍ. فَجَاءَتْ‏ كِنْدَةُ بِثَلَاثَةَ عَشَرَ رَأْساً وَ صَاحِبُهُمْ قَيْسُ بْنُ الْأَشْعَثِ وَ جَاءَتْ هَوَازِنُ بِعِشْرِينَ رَأْساً، وَ صَاحِبُهُمْ شِمْرُ بْنُ ذِي الْجَوْشَنِ. وَ جَاءَتْ تَمِيمٌ بِسَبْعَةَ عَشَرَ رَأْساً وَ جَاءَتْ بَنُو أَسَدٍ بِسِتَّةَ أَرؤُسٍ وَ جَاءَتْ مَذْحِجُ بِسَبْعَةِ أرؤُسٍ وَ جَاءَ سَائِرُ الجَيْشِ بِسَبْعَةِ أرؤُسٍ، فَذَلِكَ سَبْعُونَ رَأساً» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۶۷؛ الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۵۸۱).
  4. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۴۸.
  5. «حُمِلَتِ الرُّؤُوسِ عَلَى‏ أَطْرَافِ‏ الرِّمَاحِ، وَ كَانَتِ‏ اثْنَيْنِ‏ وَ سَبْعِينَ‏ رَأْساً» (الأخبار الطوال، ص۲۵۹).
  6. «أوَّلُ رَأْسٍ رُفِعَ عَلَى خَشَبَةٍ، رَأْسُ الحُسَيْنِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ، وَ صَلَّى اللَّهُ عَلَى رُوحِهِ» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۹۴، الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۴۸۳، ش۴۴۵).
  7. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۴۸.
  8. «سَرَّحَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ مِنْ يَوْمِهِ ذَلِكَ وَ هُوَ يَوْمُ عَاشُورَاءَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع) مَعَ خَوَلِيِّ بْنِ يَزِيدَ الْأَصْبَحِيِّ وَ حُمَيْدِ بْنِ مُسْلِمٍ الْأَزْدِيِّ إِلَى عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ زِيَادٍ وَ أَمَرَ بِرُءُوسِ الْبَاقِينَ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ فَنُظِّفَتْ وَ كَانَتِ‏ اثْنَيْنِ‏ وَ سَبْعِينَ‏ رَأْساً وَ سَرَّحَ بِهَا مَعَ شِمْرِ بْنِ ذِي الْجَوْشَنِ وَ قَيْسِ بْنِ الْأَشْعَثِ وَ عَمْرِو بْنِ الْحَجَّاجِ فَأَقْبَلُوا حَتَّى قَدِمُوا بِهَا عَلَى‏ ابْنِ زِيَادٍ» (الإرشاد، ج۲، ص۱۱۳؛ مثیر الأحزان، ص۸۴).
  9. «أَرْسَلَ عُمَرُ بْنُ سَعْدٍ - خَذَلَهُ اللَّهُ - بِالرَّأْسِ إلَى ابْنِ زِيَادٍ مَعَ سِنَانِ بْنِ أَنَسٍ النَّخَعِيِّ قَاتِلِ الحُسَيْنِ(ع)» (الفصول المهمة، ص۱۹۰).
  10. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۴۹.
  11. «جِيءَ بِرَأْسِ الحُسَيْنِ(ع) إلَى ابْنِ زِيَادٍ، فَوُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ، فَجَعَلَ يَنْكُتُ بِقَضِيبِهِ، وَ يَقُولُ: إِنَّ أَبَا عَبْدِاللّهِ قَدْ كَانَ شَمَطَ» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۳۹۳؛ أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۲۴).
  12. «أَنَّهُ لَمَّا جِي‏ءَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع) أَمَرَ فَوُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ‏ فِي‏ طَسْتٍ‏ مِنْ‏ ذَهَبٍ‏ وَ جَعَلَ يَضْرِبُ بِقَضِيبٍ فِي يَدِهِ عَلَى ثَنَايَاهُ وَ يَقُولُ لَقَدْ أَسْرَعَ الشَّيْبُ إِلَيْكَ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنَ الْقَوْمِ مَهْ فَإِنِّي رَأَيْتُ رَسُولَ اللَّهِ يَلْثِمُ حَيْثُ تَضَعُ قَضِيبَكَ فَقَالَ يَوْمٌ بِيَوْمِ بَدْرٍ» (الأمالی، صدوق، ص۲۲۹، ح۲۴۲؛ روضة الواعظین، ص۲۱۰).
  13. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۴۹.
  14. «لَمَّا أَصْبَحَ عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ بَعَثَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع) فَدِيرَ بِهِ فِي سِكَكِ‏ الْكُوفَةِ كُلِّهَا وَ قَبَائِلِهَا» (الإرشاد، ج۲، ص۱۱۷؛ إعلام الوری، ج۱، ص۴۷۳).
  15. «إنَّ ابْنَ زِيَادٍ نَصَبَ الرُّؤوسَ كُلَّها بِالْكُوفَةِ عَلَى الخَشَبِ، وَ كَانَتْ زِيَادَةً عَلَى سَبْعِينَ رَأْسَاً، وَ هِيَ أَوَّلُ رُؤُوسٍ نُصِبَتْ فِي الْإِسْلَامِ بَعْدَ رَأْسِ مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلٍ بِالْكُوفَةِ» (تذکرة الخواص، ص۲۵۹).
  16. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۵۰.
  17. «دَعَا [ابْنُ زِيَادٍ] زَحْرَ بْنَ قَيْسٍ، فَسَرَّحَ مَعَهُ بِرَأْسِ الحُسَيْنِ(ع) وَ رُؤُوسِ أَصْحَابِهِ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ» (تاریخ الطبری، ج۵، ص۴۵۹؛ أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۱۵).
  18. «مَا قُتِلَ قَتِيلٌ إلَّا احْتَزُّوا رَأْسَهُ وَ حَمَلُوهُ إلَى ابْنِ زِيَادٍ، ثُمَّ بَعَثَ بِهَا ابْنُ زِيَادٍ إِلَى يَزِيدَ بْنِ مُعَاوِيَةَ إلَى الشَّامِ» (البدایة والنهایة، ج۸، ص۱۹۰).
  19. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۵۰.
  20. «لَمَّا أُتِيَ بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع) إِلَى يَزِيدَ لَعَنَهُ اللَّهُ كَانَ يَتَّخِذُ مَجَالِسَ الشُّرْبِ وَ يَأْتِي بِرَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ يَضَعُهُ‏ بَيْنَ‏ يَدَيْهِ‏ وَ يَشْرَبُ‏ عَلَيْهِ‏» (الملهوف، ص۲۲۰؛ مقتل الحسین(ع)، خوارزمی، ج۲، ص۷۲).
  21. «لَمَّا اُتِيَ يَزِيدُ بْنُ مُعَاوِيَةَ بِرَأْسِ الحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع)، جَعَلَ يَنْكُتُ بِمِخْصَرَةٍ مَعَهُ سِنَّهُ، وَ يَقُولُ: مَا كُنْتُ أظُنُّ أَبَا عَبْدِ اللّهِ يَبْلُغُ هَذَا السِّنَّ. قَالَ: وَ إِذَا لِحْيَتُهُ وَ رَأسُهُ قَدْ فَصَلَ مِنَ الخِضَابِ الأَسْوَدِ» (الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۴۸۸).
  22. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۵۱.
  23. «بَعَثَ يَزِيدُ بِرَأْسِ الحُسَيْنِ(ع) إِلَى نِسَائِهِ، فَأَخَذَتْهُ عَاتِكَةُ ابْنَتُهُ - وَ هِيَ اُمُّ يَزِيدَ بْنِ عَبْدِ المَلِكِ - فَغَسَلَتْهُ وَ دَهَنَتْهُ وَ طَيَّبَتْهُ. فَقَالَ لَهَا يَزِيدُ: مَا هَذَا؟ قَالَتْ: بَعَثْتَ إِلَيَّ بِرَأْسِ ابْنِ عَمِّي شَعَثاً، فَلَمَمْتُهُ وَطَيَّبْتُهُ» (أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۱۶).
  24. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۵۲.
  25. «حَدَّثَنِي بَعْضُ أَهْلِنَا أنَّهُ رَأى رَأْسَ الحُسَيْنِ(ع) مَصْلُوباً بِدِمَشْقَ ثَلاثَةَ أَيَّامٍ» (سیر أعلام النبلاء، ج۳، ص۳۱۹).
  26. «إِنَّ يَزِيدَ أَمَرَ أَنْ يُصْلَبَ الرَّأْسُ الشَّرِيفُ عَلَى بَابِ دَارِهِ» (مقتل الحسین(ع)، خوارزمی، ج۲، ص۷۳).
  27. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۵۲.
  28. «أمَرَ يَزِيدُ اللَّعِينُ بِرَأْسِ الحُسَيْنِ(ع)، فَطِيفَ بِهِ فِي مَدَائِنِ الشَّامِ وَ غَيْرِهَا» (شرح الأخبار، ج۳، ص۱۵۹).
  29. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۵۳.
  30. «دَخَلْتُ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَذَكَرَ حَدِيثاً فَحَدَّثَنَاهُ قَالَ فَمَضَيْنَا مَعَهُ‏ يَعْنِي أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) حَتَّى انْتَهَيْنَا إِلَى الْغَرِيِّ قَالَ فَأَتَى مَوْضِعاً فَصَلَّى ثُمَّ قَالَ لِإِسْمَاعِيلَ قُمْ فَصَلِّ عِنْدَ رَأْسِ أَبِيكَ الْحُسَيْنِ(ع) قُلْتُ أَ لَيْسَ قَدْ ذُهِبَ بِرَأْسِهِ إِلَى الشَّامِ قَالَ بَلَى وَ لَكِنْ فُلَانٌ مَوْلَانَا سَرَقَهُ فَجَاءَ بِهِ فَدَفَنَهُ هَاهُنَا» (تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۵، ح۷۲).
  31. «كُنْتُ مَعَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَمَرَّ بِظَهْرِ الْكُوفَةِ فَنَزَلَ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ تَقَدَّمَ قَلِيلًا فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَ‏ سَارَ قَلِيلًا فَنَزَلَ فَصَلَّى رَكْعَتَيْنِ ثُمَّ قَالَ هَذَا مَوْضِعُ قَبْرِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ وَ الْمَوْضِعَيْنِ اللَّذَيْنِ صَلَّيْتَ فِيهِمَا قَالَ مَوْضِعُ رَأْسِ الْحُسَيْنِ(ع) وَ مَوْضِعُ مَنْزِلِ الْقَائِمِ(ع)» (الکافی، ج۴، ص۵۷۲، ح۲).
  32. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۵۳.
  33. «فَأَمَّا رَأْسُ الْحُسَيْنِ(ع) فَرُوِيَ أَنَّهُ أُعِيدَ فَدُفِنَ‏ بِكَرْبَلَاءَ مَعَ‏ جَسَدِهِ‏ الشَّرِيفِ(ع) وَ كَانَ عَمَلُ الطَّائِفَةِ عَلَى هَذَا الْمَعْنَى الْمُشَارِ إِلَيْهِ» (الملهوف، ص۲۲۵).
  34. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۵۴.
  35. «بَعَثَ يَزِيدُ بِرَأْسِهِ [أَي رَأْسِ الحُسَيْنِ(ع)] إلَى المَدِينَةِ، فَنُصِبَ عَلَى خَشَبَةٍ، ثُمَّ رُدَّ إِلَى دِمَشْقَ، فَدُفِنَ فِي حَائِطٍ بِهَا، وَيُقَالُ فِي دَارِ الْإِمَارَةِ، وَ يُقَالُ فِي الْمَقْبَرَةِ» (أنساب الأشراف، ج۳، ص۴۱۹).
  36. فَرادیس، جایی است در نزدیکی دمشق. دروازه فرادیس، یکی از دروازه‌های دمشق بوده است.
  37. «إِنَّهُمْ وَجَدُوا رَأْسَ الحُسَيْنِ(ع) فِي خِزَانَةٍ لِيَزِيدَ، فَكَفَّنُوهُ، وَ دَفَنُوهُ بِدِمَشْقَ عِنْدَ بَابِ الفَرَادِيسِ» (الردّ علی المتعصّب العنید، ص۵۰؛ المنتظم، ج۵، ص۳۴۴).
  38. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۵۴.
  39. «بَعَثَ يَزِيدُ بِرَأْسِ الحُسَيْنِ(ع) إِلَى عَمْرِو بْنِ سَعِيدِ بْنِ العَاصِ، وَ هُوَ عَامِلٌ لَهُ يَوْمَئِذٍ عَلَى المَدِينَةِ، فَقَالَ عَمْرٌو: وَدِدْتُ أَنَّهُ لَمْ يَبْعَثْ بِهِ إلَيَّ... ثُمَّ أَمَرَ عَمْرُو بْنُ سَعِيدٍ بِرَأْسِ الحُسَيْنِ(ع)، فَكُفِّنَ وَدُفِنَ بِالبَقِيعِ عِنْدَ قَبْرِ اُمِّهِ» (الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة)، ج۱، ص۴۹۰؛ المنتظم، ج۵، ص۳۴۴).
  40. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۵۵.
  41. عَسقَلان، شهری در شام و جزو فلسطین است که در ساحل دریا، میان غزّه و بیت جبرین واقع است.
  42. «بِالقاهِرَةِ مَشهَدٌ بِهِ رَأسُ الحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ(ع)، نُقِلَ إلَيْهَا مِنْ عَسْقَلانَ لَمَّا أَخَذَ الفِرنَجُ عَسْقَلانَ، وَ هُوَ خَلفَ دَارِ المَمْلَكَةِ يُزارُ» (معجم البلدان، ج۵، ص۱۴۲).
  43. «حَكَى غَيْرُ وَاحِدٍ مِنَ المُؤَرِّخِينَ أَنَّ الخَلِيفَةَ العَلَوِيَّ بِمِصرَ أَرْسَلَ إِلَى عَسْقَلَانَ - وَ هِيَ مَدِينَةٌ كَانَت بَيْنَ مِصْرَ وَالشَّامِ، وَالآنَ هِيَ خَرَابٌ - فَاسْتَخْرَجَ رَأْسَاً زَعَمَ أَنَّهُ رَأْسُ الحُسَيْنِ(ع)، وَ جِيءَ بِهِ إِلَى مِصْرَ، فَدَفَنَ فِيهَا فِي المَشْهَدِ المَعْرُوفِ الآنَ، وَ هُوَ مَشْهَدٌ مُعَظَّمٌ يُزَارُ، وَ إِلَى جَانِبِهِ مَسْجِدٌ عَظِيمٌ رَأَيْتُهُ فِي سَنَةِ إحْدَى وَ عِشْرِينَ بَعْدَ الثَّلاثِمِئَةٍ وَ أَلْفٍ، وَالْمِصْرِيُّونَ يَتَوَافَدُونَ إِلَى زِيَارَتِهِ أَفْوَاجَاً رِجَالَاً وَ نِسَاءً، وَ يَدْعُونَ وَ يَتَضَرَّعُونَ عِنْدَهُ. وَ أَخْذُ العَلَوِيّينَ لِذَلِكَ الرَّأْسِ مِنْ عَسْقَلانَ وَدَفْنُهُ بِمِصْرَ كَأَنَّهُ لَا رَيْبَ فِيهِ، لكِنَّ الشَّأْنَ فِي كَوْنِهِ رَأْسَ الحُسَيْنِ(ع)» (لواعج الأشجان، ص۱۹۱).
  44. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۵۵.
  45. برای مطالعه ارزیابی‌ای تاریخی از مجموع این گزارش‌ها و نیز گزارش‌های متفرّد دیگر، ر.ک: نگاهی نو به جریان عاشورا، ص۳۵۵ (مقاله «رأس الحسین و مقام‌های آن»، به قلم مصطفی صادقی).
  46. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۵۷.
  47. أعیان الشیعة، ج۱، ص۶۲۷.
  48. محمدی ری‌شهری، محمد، گزیده دانشنامه امام حسین ص۶۵۷.