عروسی حضرت فاطمه

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۴ ژوئن ۲۰۲۲، ساعت ۱۷:۰۴ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

مراسم عروسی

نزدیک به یک ماه از خرید اثاثیه می‌گذشت؛ اما علی(ع) با این که بیشتر اوقات با پیامبر بود، به سبب شرم و حیا با پیامبر درباره عروسی صحبتی نمی‌کرد. روزی عقیل، برادر علی(ع) به او گفت: چرا همسرت را به خانه نمی‌آوری، تا با عروسی تو چشم ما روشن شود؟ موضوع به اطلاع پیامبر رسید. علی(ع) را خواست و از او پرسید آیا برای عروسی آماده است؟ علی(ع) پاسخ مثبت داد[۱]. در روز اول یا ششم ذی‌حجه سال دوم هجری، به دستور پیامبر، مراسم ازدواج علی(ع) و زهرا(س) برپا شد. پیامبر دستور داد ولیمه بدهند. یکی از بزرگان انصار به نام سعد گوسفندی برای ولیمه هدیه کرد. جمعی از انصار مقداری آرد ذرت آوردند. مقداری کشک و روغن و خرما هم از بازار خریداری شد. با نظارت پیامبر، غذایی تهیه شد و مردم بسیاری به سبب برکت دست رسول خدا(ص)، غذا خوردند و مقداری از غذا نیز برای فقیران فرستاده شد[۲].

پیامبر به همسران خود و دختران عبدالمطلب دستور داد تا فاطمه(س) را آماده کنند و در عروسی او تکبیر بگویند و حمد خدا نمایند و چیزی را که رضای خداوند در آن نیست به زبان نیاورند[۳]. زنان پیامبر و دختران عبدالمطلب فاطمه(س) را آماده کردند و سوار استر نمودند. مهار استر در دست سلمان بود. مقداد و عده‌ای از بنی‌هاشم اطراف استر را گرفته، با تشریفات خاصی فاطمه(س) را به طرف خانه علی(ع) حرکت دادند. جبرئیل و میکائیل همراه هفتاد هزار فرشته در این جشن فرخنده شرکت داشتند. ابتدا جبرئیل تکبیر گفت، سپس میکائیل و باقی فرشتگان تکبیر گفتند. پیامبر نیز تکبیر گفت. از همان موقع بود که تکبیر گفتن در عروسی رسم شد[۴].[۵].

یاد خدا در شب عروسی

شب عروسی و لحظه‌های شروع زندگی مشترک، برای هر زن و مردی شیرین و خاطره‌انگیز است. بسیاری این لحظات شیرین را به گناه می‌آلایند و اعمال خلافشان را توجیه می‌کنند. ازدواج حضرت علی و حضرت فاطمه(س) الگویی است برای آنان که می‌خواهند زندگی مشترک خویش را با گناه آغاز نکنند.

امام علی(ع) در شب عروسی، فاطمه(س) را نگران و گریان دید؛ پرسید: چرا غمگینی؟ فاطمه(س) پاسخ داد: درباره حال و رفتار خویش فکر کردم و به یاد پایان عمر و قبر خویش افتادم. امروز از خانه پدر به خانه شما آمدم و روز دیگر از این جا به طرف قبر و قیامت خواهم رفت. تو را به خدا سوگند می‌دهم! بیا به نماز بایستیم و با هم خدا را عبادت کنیم[۶].

ما نیز اگر خواهان سعادت هستیم و خود را پیرو راستین اسلام می‌دانیم، باید آغاز زندگی مشترک امام علی(ع) و حضرت فاطمه(س) را سرمشق خود قرار دهیم و تلاش کنیم ساده زیستی در همه مراحل زندگی ما حاکم باشد و از فرهنگ‌های غلط و اسراف‌گری و مزاحمی که مانع ازدواج جوانان است، دست برداریم.[۷].

مراسم عقد

مراسم عقد حضرت(س) در مسجد و در حضور مسلمانان انجام گرفت. امام صادق(ع) از پدرانش، ماجرای عقد را این‌گونه گزارش کرده است که وقتی پیامبر(ص) تصمیم گرفت فاطمه(س) را به همسری علی(ع) در آورد، قاصدهایی به اطراف مدینه فرستاد و مردم را به مسجد فراخواند. آنگاه بالای منبر قرار گرفت و پس از حمد و ثنای الهی فرمود: «به دستور الهی دختر عزیز و بزرگوار خود را به ازدواج برادر و پسرعمویم در می‌آورم. خداوند مراسم عقد این دو را در حضور ملائکه برگزار نموده و دستور داده است من نیز در زمین این دو را به همسری یکدیگر درآورم و شما را بر آن شاهد گیرم». آنگاه پیامبر(ص) از علی(ع) خواست تا خطبه قبول بخواند. علی(ع) نیز در سخنانی این ازدواج را اعلام و رضایت خویش را بیان نمود[۸]. این ماجرا در برخی منابع با تفاوت‌هایی نقل شده است[۹].

با توجه به قول مشهور در نزد شیعه، مبنی بر تولد حضرت زهرا(س) در سال پنجم بعثت[۱۰]. سن ایشان هنگام عقد، در سال اول هجری، حدود نُه سال بوده است[۱۱]. این نظر منطبق بر گزارش امام سجاد(ع)است[۱۲]. اما اهل سنت تولد حضرت فاطمه(س) را متفاوت نقل کرده‌اند: پنج سال قبل از بعثت[۱۳]. چهار سال قبل از بعثت[۱۴] و به طور کلی، قبل از آغاز بعثت[۱۵]. در نتیجه، از نظر ایشان حضرت فاطمه(س) هنگام ازدواج بین پانزده تا نوزده سال داشته است. این نتیجه با فرهنگ ازدواج در سن پایین، که در آن زمان مرسوم بوده است، مغایرت دارد. علاوه بر این، پیامبر(ص) در رد بعضی خواستگاران، به کم‌سن بودن فاطمه(س) استناد کرده است[۱۶]. حال آنکه توجیه‌پذیر نیست که پیامبر(ص) - که خود با دختر نُه یا ده‌ساله ابوبکر ازدواج کرده است - دختر نوزده ساله خود را صغیر بشمارد. بنابراین، قول مشهور در نزد اهل سنت، مبنی بر تولد حضرت زهرا(س) پیش از بعثت، پذیرفتنی نیست.

تاریخ عقد حضرت زهرا(س) بسیار گوناگون نقل شده، از آن جمله است: دو ماه پس از هجرت[۱۷]، پنج ماه پس از هجرت[۱۸]، چهار یا چهار ماه و نیم پس از عروسی عایشه در سال دوم هجرت[۱۹]. ماه صفر سال دوم هجرت، یازده ماه پس از هجرت[۲۰]. یک سال پس از هجرت[۲۱]، ماه رمضان سال دوم هجری[۲۲] و ذی‌حجه سال دوم هجرت[۲۳]. به نظر می‌رسد نقل سعید بن مسیب از امام سجاد(ع)، که عقد ازدواج را یک سال پس از هجرت می‌دانست، مقبول‌تر است. این قول به نظر مقریزی[۲۴] و نقل علامه مجلسی[۲۵] نیز نزدیک است؛ زیرا تفاوت یازده ماه و یک سال چندان نیست. علاوه بر این، نه ساله بودن حضرت فاطمه(س) در هنگام ازدواج نیز مؤید این قول است؛ زیرا نُه سالگی ایشان یک سال پس از هجرت بوده است.

مراسم عروسی و زفاف پس از جنگ بدر بوده است[۲۶]. جنگ بدر در ماه رمضان سال دوم هجری روی داد[۲۷]. بنابراین، احتمالاً مراسم عروسی در شوال[۲۸] یا ذی‌حجه[۲۹] بوده است. برخی متون نیز محرم سال سوم را زمان زفاف شمرده‌اند[۳۰]. اختلاف در گزارش تاریخ عقد و عروسی، ناشی از تفاوت زمان عقد و عروسی است و گزارش یکی از این دو و جابه‌جایی این دو با هم، موجب اختلاف گزارش‌ها شده است. تساهل در تعیین زمان دقیق یک واقعه در گزارش‌های تاریخی، امری طبیعی است. مثلاً مراد از یک سال پس از هجرت پیامبر(ص) – که در ماه ربیع الاول به مدینه آمده بودند- ممکن است ماه صفر سال دوم یا ربیع الاول آن سال باشد.

پس از عقد با دختر پیامبر و پیروزی مسلمانان در جنگ بدر و نقش ویژه حضرت علی(ع) در این جنگ و کشته شدن نیمی از کشته‌های قریش به دست ایشان، چهره‌ای محبوب از علی(ع) در دل مسلمانان ترسیم شد[۳۱]. علی(ع) هنوز همسر خویش را به خانه نیاورده و زندگی مشترک را آغاز نکرده بود. مورخان فاصله زمانی میان عقد و زفاف را بسیار متفاوت گزارش کرده اند: ۲۹روز[۳۲]، یک ماه[۳۳]، سه ماه[۳۴]، هفت ماه و نیم[۳۵]، نه ماه و نیم[۳۶]. یازده ماه[۳۷] و یک سال[۳۸]. گزارش اول و دوم با وقوع عروسی پس از جنگ بدر، سازش ندارد. چون مقدمات جنگ و اعزام سپاه و برپا شدن جنگ و بازگشت سپاه، محتاج صرف زمانی است که طبیعتاً وقت کافی برای عروسی و جشن در آن نخواهد بود. اگر بپذیریم که عقد در ماه صفر یا ربیع الاول سال دوم هجرت و عروسی در ذی‌حجه همان سال برگزار شده است، گزارش فاصله نه ماهه تأیید می‌شود.

علی(ع) در برپایی مراسم عروسی پیشگام نشد؛ زیرا حیا و احترام او به پیامبر(ص)، سخن گفتن او را در این باره دشوار می‌ساخت. در این بین، ام ایمن که خدمتکار حضرت آمنه و پرستار پیامبر(ص) در دوران کودکی و همانند مادر ایشان بود[۳۹]، این وظیفه را بر عهده گرفت. با توجه به حضور او در خانه پیامبر(ص) و احترام خاص پیامبر(ص) به او، وی این موقعیت را داشت که در این باره سخن بگوید. او با ذکر این مقدمه که اگر خدیجه(س) زنده بود از عروسی فاطمه(س) دل‌شاد می‌شد، موافقت پیامبر(ص) را برای رفتن فاطمه(س) به خانه علی(ع) درخواست کرد. علی(ع) در پاسخ به پیامبر(ص) که چرا خود او این پیشنهاد را مطرح نکرده است، گفت که حیا مانع شد[۴۰]. در برخی منابع، اشخاص دیگری واسطه معرفی شده‌اند[۴۱].

پیامبر(ص) دستور داد تا خانه‌ای برای عروسی اختصاص دهند و عروس را زینت کنند و آماده سازند[۴۲]. حضرت فاطمه(س) با مشکی آسمانی، که جبرئیل به او هدیه داده بود، خود را معطر ساخت[۴۳].[۴۴]

ولیمه

در اسلام به ولیمه دادن در هنگام عروسی سفارش شده است[۴۵]. رسول خدا(ص) ولیمه دادن در عروسی را از سنن پیامبران(ص) ذکر کرده است[۴۶] و خود هنگام ازدواج با زینب بنت جحش، غذایی از گوشت آماده کرد[۴۷] و هنگام از دواج با میمونه و صفیه، غذایی به نام حیس (از آرد، خرما و روغن) مهیا و دیگران را با آن اطعام نمود[۴۸].

بنا بنا بر روایتی از امام صادق(ع)، اولین ولیمه، پیش از شب زفاف و در میانه روز داده می‌شد[۴۹]. در روایتی از رسول خدا(ص) آمده که ولیمه روز اول لازم، ولیمه روز دوم نیکو، و مازاد بر آن ریا است[۵۰]. از این روایت استفاده می‌شود که در بین عرب، دادن ولیمه در چند روز معمول بوده است. گاه ولیمه دادن مخارج زیادی داشت. نمونه آن در صدر اسلام، ازدواج اشعث بن قیس کندی با خواهر ابوبکر در سال یازدهم هجری است که در آن احشام بسیاری ذبح، و به مردم مدینه ولیمه داده شد[۵۱].

در ازدواج حضرت زهرا(س)، پیامبر(ص) ولیمه عمومی داد[۵۲]. از امام صادق(ع) نقل گردیده است که در این مراسم، پیامبر(ص) از علی(ع) خواست که غذای بسیار آماده کند. گوشت و نان از جانب پیامبر(ص) بود و تهیه خرما و روغن بر عهده علی(ع) گذاشته شد. پس از خریداری خرما و روغن، پیامبر(ص) خود آستین بالا زد و خرما را با روغن ورز داد و شیرینی درست کرد. سپس به دستور ایشان گوسفند بزرگی ذبح، و نان فراوانی آماده شد. آنگاه از علی(ع) خواست هرکس را می‌خواهد دعوت کند. پس از دعوت عمومی در مسجد، عده بسیاری در این مهمانی شرکت کردند و با دعای پیامبر(ص) غذا مشمول برکت الهی گردید و همه سیر شدند، در حالی که چیزی از طعام کم نشده بود. سپس پیامبر(ص) کاسه‌های دیگری خواست و آنها را از غذا لبریز کرد و نزد همسران خود فرستاد و در آخر قدح دیگری خواست و آن را پر کرد و فرمود این نیز برای فاطمه(س) و شوهر او[۵۳].

در گزارش دیگری آمده است که مردم دسته دسته می‌آمدند و غذا می‌خوردند. هر گاه دست‌های غذایش را تمام می‌کرد، دسته دیگر وارد می‌شد تا اینکه همه مردم غذا خوردند[۵۴]. بنا بر نقلی، از مهمان‌ها در مسجد پذیرایی شد[۵۵] و گوسفند ولیمه را سعد بن معاذ هدیه کرد[۵۶]. غذای عروسی، از نظر خوش خوراکی و بابرکت بودن، مورد توجه مهمان‌ها قرار گرفت. از این رو، برخی ولیمه هیچ عروسی‌ای را با آن درخور مقایسه ندانسته‌اند[۵۷]. به نظر می‌رسد پس از عقد و در مراسم جشن عروسی و زفاف، ولیمه داده شده است. اگرچه واژه عرس به مجموع مراسم عقد و عروسی نیز اطلاق می‌شود و در برخی گزارش‌ها به ولیمه ازدواج تصریح شده، ولی بررسی منابع، این نظر را تقویت می‌کند که ولیمه عروسی بوده است[۵۸].

این ولیمه و مهمانی، در روز و تا نزدیک غروب برگزار شد. پیامبر(ص) فاطمه(س) را خواست. او که آکنده از آزرم بود و عرق می‌ریخت، خدمت پدر آمد. هنگام حرکت نزدیک بود بر زمین افتد. پیامبر(ص) دعایش کرد و نقاب از چهره وی بر گرفت، دست او را در دست علی(ع) نهاد و همسری فاطمه(س) را به او تبریک گفت و خوبی هر یک را به دیگری گوشزد کرده و هر دو را به منزلشان فرستاد و فرمود: «منتظر باشید تا من بیایم». جای خالی حضرت خدیجه(س) در این زمان احساس می‌شد. علی(ع) دست همسر خویش را گرفت و به خانه خود برد. هر دو در کنار هم در ایوان خانه نشستند و نگاه خود را بر زمین دوختند. نه فاطمه(س) به علی(ع) نگاه می‌کرد و نه علی(ع) به او می‌نگریست. رسول خدا(ص) به منزل آنان رفت و میان آن دو نشست و آب خواست. فاطمه(س) قدحی پر از آب کرد و آورد. پیامبر(ص) آن را تبرک نمود و قطره‌هایی از آن را بر سر و سینه و کتف فاطمه(س) پاشید. آنگاه آن دو را دعا کرد و به حجله فرستاد[۵۹]. در نبود مادر فاطمه(س)، وظایف مادر نیز بر دوش پیامبر(ص) بود[۶۰].

برخی منابع، گزارش کرده‌اند که پیامبر(ص) زنان مهاجرین و انصار را خواست تا عروس را همراهی و شادی کنند. فاطمه(س) سوار بر شتر یا اسبی بود که زمام آن در دست سلمان بود. پیامبر(ص)، حمزه، عقیل و جعفر با شمشیر آخته به دنبال آنان و همسران پیامبر(ص) نیز در پی بودند. هر یک از زنان پیامبر(ص) اشعاری می‌خواند. ام‌سلمه نیز شعری خواند، سپس عایشه و حفصه اشعاری خواندند[۶۱]. پس از ورود عروس و داماد به خانه، به دستور پیامبر(ص) همه از منزل خارج شدند، به جز اسماء که در هنگام رحلت خدیجه(س) به او قول داده بود وظایف مادری را در شب زفاف حضرت فاطمه(س) انجام دهد. پیامبر(ص) با شنیدن وصیت حضرت خدیجه‌(س) از زبان اسماء، گریست و او را دعا کرد و اجازه داد بماند[۶۲].

این داستان که در میان مردم و کتاب‌های متأخر و معاصر[۶۳] شهرت دارد، درباره افراد شرکت کننده در مراسم، اشکالات تاریخی دارد. سلمان و جعفر نمی‌توانستند در این مراسم حضور داشته باشند؛ زیرا سلمان پس از سال سوم یا چهارم هجری به مدینه رفت و مسلمان شد و در جنگ بدر و احد حضور نداشت و اولین حضور او در جنگ احزاب بود[۶۴]؛ بنابراین، ممکن نبوده است در مراسم ازدواج حضرت فاطمه(س)[۶۵] داشته باشد. جعفر نیز در آن زمان در حبشه بود و در سال هفتم هجرت، پس از فتح خیبر، به مدینه رفت[۶۶]. ام سلمه و حفصه نیز در آن زمان همسر پیامبر(ص) نبودند. اسماء بنت عمیس - که نقش مهم‌تری به وی نسبت داده شده - نیز در این مراسم حضور نداشته است؛ زیرا او همسر جعفر بن ابی طالب بود که در سال هفتم بعثت[۶۷] همراه با شوهرش و عده‌ای دیگر از مسلمانان به حبشه مهاجرت کرد و در سال هفتم هجرت و پس از فتح خیبر به همراه همسرش به مدینه رفت[۶۸]. بنابراین، حضور اسماء در زمان رحلت حضرت خدیجه(س) (سال دهم بعثت) و عقد و عروسی حضرت فاطمه(س) (سال دوم هجرت) پایه و اساسی ندارد. همچنان که حضور او هنگام تولد امام حسن و امام حسین(ع)[۶۹] نیز صحیح نمی‌نماید.

برخی احتمال داده‌اند که در این مدت طولانی، اسماء چندین بار به مکه و مدینه رفته و به حبشه بازگشته است[۷۰]، اما این سخن، با توجه به مسافت دور حبشه و عربستان و مسیر دریایی بین آنها (دریای سرخ) و نداشتن مستند تاریخی، بسیار بعید می‌نماید. علاوه بر این، پس از بازگشت اسماء به مدینه، برای بازگشت به حبشه و پیمودن این مسافت طولانی، دلیلی وجود نداشته است.

برخی احتمال داده‌اند که مقصود از اسماء، اسماء بنت یزید بن سکن انصاری بوده که به سبب تشابه اسمی و شهرت اسماء بنت عمیس، با او اشتباه شده است[۷۱]. این احتمال، پذیرفتنی است، ولی چون وی اهل مدینه و از انصار بوده، نمی‌توانسته است هنگام رحلت حضرت خدیجه(س) در سال دهم بعثت، در مکه حضور داشته باشد؛ زیرا در آن زمان هیچ یک از اهالی مدینه اسلام نیاورده بودند. به نظر می‌رسد مراد از اسماء، سلمی بنت عمیس (خواهر اسماء و همسر حضرت حمزه) بوده است[۷۲]. بنابراین، حضور او در هنگام رحلت حضرت خدیجه(س) و عروسی حضرت فاطمه(س) طبیعی است. او به عنوان همسر حضرت حمزه، که عموی پیامبر(ص) و نزد ایشان محترم بود، به خانه پیامبر(ص) رفت‌و‌آمد داشت و در امور خصوصی نظر می‌داد. حضور او هنگام تولد امام حسن و امام حسین(ع) هم طبیعی است. حتی ممکن است شخص حاضر در غسل دادن و کفن کردن حضرت فاطمه(س)، سلمی بنت عمیس بوده باشد. اما شهرت اسماء بنت عمیس (همسر خلیفه اول و امام علی(ع)، و مادر محمد بن ابی‌بکر، که محدثی لایق به شمار می‌رفت) موجب شده است که به جای خواهرش، نام او ذکر شود[۷۳]. احتمال دیگر آن است که او سلمی، همسر ابورافع، بوده باشد، که خدمتکار پیامبر(ص) و مقیم خانه ایشان بود. او قابله نیز بود و فرزندان حضرت فاطمه(س) را به دنیا آورد[۷۴].[۷۵]

حضور ملائکه

در مراسم عروسی فاطمه(س)، جبرئیل و میکائیل، هر یک، همراه با هفتاد هزار فرشته به زمین آمدند. جبرئیل و میکائیل تکبیر گفتند و فرشتگان به پیروی از آنها تکبیر گفتند. پیامبر(ص)، که صدای آنها را می‌شنید نیز، تکبیر گفت و مسلمانان هم از ایشان پیروی کردند و تکبیر گفتند. این اولین بار بود که در مراسم زفاف، تکبیر گفته می‌شد. پس از آن، تکبیر گفتن در مراسم عروسی، سنت شد[۷۶].[۷۷]

نثار

رسم بود که در جشن عروسی بر سر عروس و داماد و میهمانان چیزی می‌پاشیدند که به آن نثار می‌گفتند. ظاهراً در مراسم عروسی حضرت فاطمه(س) نثار نبوده است. در این باره پیامبر(ص) به ام‌ایمن - که از نبود نثار در عروسی فاطمه(س) گله داشت - خبر داد آنگاه که فاطمه(س) را به همسری علی(ع) در آوردم، خداوند فرمان داد تا درختان بهشت، زیور و در و یاقوت و زمرد خویش را بپراکنند و برای فاطمه(س) نثار کنند[۷۸]. در این ازدواج آسمانی، هزاران فرشته حضور داشتند و خداوند به درخت طوبی امر کرد تا بر آنان درّ و یاقوت نثار کند. حورالعین از آن نثارها برداشتند و تا قیامت آنها را به هم هدیه می‌کنند[۷۹].[۸۰]

پس از زفاف

صبح روز پس از زفاف، پیامبر(ص) به ملاقات آنان رفت و برایشان شیر برد. پس از آنکه آنان شیر نوشیدند، نظر هر یک را درباره دیگری پرسید. علی(ع) همسر خویش را یاوری نیکو برای اطاعت از خدا معرفی کرد و فاطمه(س) نیز علی(ع) را بهترین همسر خواند. سپس پیامبر(ص) آنان را دعا کرد تا زندگی پر مهر و فرزندانی مبارک و امامان هدایت داشته باشند[۸۱].

ثمره این ازدواج پنج فرزند بود: حسن، حسین، ام کلثوم، زینب، و محسن(ع)، که محسن(ع) قبل از تولد، به شهادت رسید.[۸۲]

منابع

پانویس

  1. بحارالانوار، ج۴۳، ص۹۲ و ۱۳۰.
  2. الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۲؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۳۷.
  3. مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۴۰۳.
  4. مقتل الحسین، ص۱۰۸؛ مناقب ابن مغازلی، ص۳۴۴؛ روضة الواعظین، ص۱۲۷.
  5. مظفری ورسی، حیدر، مادران چهارده معصوم ص ۱۰۰.
  6. «تفكرت في حالي و أمري عند ذهاب عمري و نزولي في قبري فشبهت دخولي في فراشي بمنزلي كدخولي إلى لحدي و قبري فأنشدك الله ان قمت إلى الصلاة فنعبد الله تعالى هذه الليلة». فرهنگ سخنان حضرت فاطمه، ص۲۰.
  7. مظفری ورسی، حیدر، مادران چهارده معصوم ص ۱۰۱.
  8. طبری امامی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۸۸-۹۰؛ همو، نوادر المعجزات، ص۸۷-۸۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۲۶۹-۲۷۰.
  9. ر.ک: خوارزمی، موفق بن احمد، المناقب، ص۳۳۵-۳۳۸؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۵۷-۳۸۴.
  10. ر.ک: کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۵۷؛ طبری امامی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۷۹؛ فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ص۱۴۳؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۲، ص۷۶.
  11. طبرسی، فضل بن حسن، تاج الموالید، ص۲۱-۲۲.
  12. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۴۰؛ حلی، حسن بن سلیمان، مختصر بصائرالدرجات، ص۱۳۰.
  13. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۹؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۶۰؛ مزی، جمال‌الدین یوسف، تهذیب الکمال، ج۳۵، ص۲۵۳.
  14. ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۵۶.
  15. ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطالبیین، ص۳۰.
  16. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۲۳؛ ابن بطریق، عمدة عیون صحاح الاخبار فی مناقب امام الابرار، ص۲۸۷، ۳۸۹.
  17. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۱.
  18. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۲؛ مفید، محمد بن محمد، مسار الشیعه، ص۵۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۱۵۷.
  19. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۹۳؛ ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۱۲، ص۳۹۱.
  20. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۱، ص۷۳.
  21. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۴۰؛ حلی، حسن بن سلیمان، مختصر بصائرالدرجات، ص۱۳۰.
  22. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۷۴؛ دیار بکری، حسین بن محمد، تاریخ الخمیس، ج۱، ص۳۶۱.
  23. مفید، محمد بن محمد، مسارالشیعه، ص۳۶.
  24. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۱ ص۷۳.
  25. بهارالانوار ج۱۹، ص۱۹۲.
  26. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۲؛ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۴۳.
  27. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۴۵؛ طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۱۴۸؛ دیار بکری، حسین بن محمد، تاریخ الخمیس، ج۱، ص۳۶۸.
  28. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۴۳؛ طبری، محمد بن ابی القاسم، بشارة المصطفی، ص۴۱۰.
  29. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۴۳؛ طبری، محمد بن ابی القاسم، بشارة المصطفی، ص۴۱۰.
  30. ابن طاووس، اقبال الاعمال، ج۳، ص۹۲.
  31. ر.ک: مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۱، ص۷۰-۷۲؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۱۸۳ - ۱۸۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۹، ص۲۷۷-۲۷۹.
  32. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۲۹.
  33. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۴۱.
  34. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۷۴.
  35. ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج۵، ص۵۲۰؛ طبری، احمد بن عبدالله، ذخائرالعقبی، ص۲۷.
  36. ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۴، ص۱۸۹۳.
  37. طبری، احمد بن عبدالله، ذخائر العقبی، ص۲۷؛ دیار بکری، حسین بن محمد، تاریخ الخمیس، ج۱، ص۴۱۱.
  38. مقدسی، مطهر بن طاهر، البدء و التاریخ، ج۵، ص۲۰؛ خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین(ع)، ص۸۳.
  39. ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج۵، ص۶۷؛ ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۲۲۳-۲۲۴.
  40. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۴۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۳، ص۹۵.
  41. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۲۹؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۶۹-۳۷۰.
  42. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۲۹؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۷۱.
  43. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۴۱؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۳۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۹۵.
  44. طباطبایی، سید محمد کاظم، مقاله «ازدواج فاطمه»، دانشنامه فاطمی، ج۱، ص ۱۳۵.
  45. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۲، ص۴۱۷؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۲۷۶-۲۷۷.
  46. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۹۸؛ برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۲، ص۴۱۸؛ کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۳۶۷.
  47. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۰۳.
  48. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۳۶۸؛ حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۴، ص۶۵؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۲۷۷.
  49. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۳۶۶؛ صدوق، محمد بن علی، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۴۰۱- ۴۰۲.
  50. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۳۶۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۰۰، ص۲۷۶.
  51. ابن حجر عسقلانی، الاصابة، ج۱، ص۲۴۰.
  52. ر.ک: نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ج۶، ص۷۳؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳۶، ص۴۳۸؛ ج۵۲، ص۳۲۹؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۷۵.
  53. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۴۲.
  54. صنعانی، عبدالرزاق بن همام، المصنف، ج۵، ص۴۸۷-۴۸۸؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۶۰.
  55. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۲۹؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۱۴.
  56. نسائی، احمد بن شعیب، السنن الکبری، ج۶، ص۷۳؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲، ص۲۰.
  57. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۸، ص۲۳؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الاوسط، ج۶، ص۲۹۰؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۷۶؛ طبری، احمد بن عبدالله، ذخائر العقبی، ص۳۴.
  58. ر.ک: بحرانی اصفهانی، عبدالله بن نورالله، عوالم العلوم، ج۱۱، ص۴۱۰ به بعد.
  59. کوفی، محمد بن سلیمان، مناقب الامام امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب(ع)، ج۲، ص۲۱۶-۲۱۷؛ طبرانی، سلیمان بن احمد، المعجم الکبیر، ج۲۴، ص۱۳۷؛ طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۴۲- ۴۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۹۶.
  60. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۷۷.
  61. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۳۰؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۱۵-۱۱۶.
  62. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۷۶؛ علامه حلی، حسن بن یوسف، کشف الیقین، ص۱۹۸؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۳۸.
  63. بحرانی اصفهانی، عبدالله بن نورالله، عوالم العلوم، ج۱۱، ص۳۹۲ به بعد؛ قزوینی، ص۱۳۱-۱۳۷؛ رحمانی همدانی، ص۴۸۱.
  64. ر.ک: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۴، ص۷۵-۷۸؛ مزی، جمال‌الدین یوسف، تهذیب الکمال، ج۱۱، ص۲۴۶.
  65. سال دوم هجرت و ماه‌ها پیش از جنگ احد.
  66. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبارالرضا(ع)، ج۲، ص۲۳۱؛ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۲۱۱؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۸۶.
  67. یعنی شش سال پیش از هجرت به مدینه.
  68. صدوق، محمد بن علی، عیون اخبار الرضا(ع)، ج۳، ص۲۱۱؛ حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۲۱۱؛ طوسی، محمد بن حسن، تهذیب الاحکام، ج۳، ص۱۸۶.
  69. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۳۶۷-۳۶۸.
  70. قزوینی، سید محمدکاظم، فاطمة الزهراء(س) من المهد الی اللحد، ص۱۳۵.
  71. گنجی شافعی، محمد بن یوسف، کفایة الطالب، ص۱۷۱؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۳۴، ج۱۰۹، ص۶۹.
  72. ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج۵، ص۴۷۹؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۷۶.
  73. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۷۶.
  74. ابن اثیر جزری، اسدالغابه، ج۵، ص۴۷۸.
  75. طباطبایی، سید محمد کاظم، مقاله «ازدواج فاطمه»، دانشنامه فاطمی، ج۱، ص ۱۴۱.
  76. طوسی، محمد بن حسن، الامالی، ص۲۵۸؛ طبری امامی، محمد بن جریر، دلائل الامامه، ص۱۰۰-۱۰۱؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج۱، ص۳۷۸.
  77. طباطبایی، سید محمد کاظم، مقاله «ازدواج فاطمه»، دانشنامه فاطمی، ج۱، ص ۱۴۶.
  78. صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۳۶۲-۳۶۳؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۳۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۹۹.
  79. طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ج۱، ص۲۹۷؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۲۴؛ طبری، احمد بن عبدالله، ذخائرالعقبی، ص۳۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۰۹.
  80. طباطبایی، سید محمد کاظم، مقاله «ازدواج فاطمه»، دانشنامه فاطمی، ج۱، ص ۱۴۷.
  81. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۳۱-۱۳۲؛ مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۱۷.
  82. طباطبایی، سید محمد کاظم، مقاله «ازدواج فاطمه»، دانشنامه فاطمی، ج۱، ص ۱۴۷.