بحث:اصحاب القریه در قرآن

ترجمه آیات قرآنی

نام اصحاب القریه فقط در سوره «یس» در آیه ۱۲ برده شده و حکایت ایشان در خلال ۱۴ آیه بدین ترتیب بیان گردیده است:

«از طرف خدا یا از طرف عیسی به فرمان خدا دو تن رسول برای هدایت اصحاب قریه فرستادیم، لکن آن قوم رسولان را تکذیب کردند و سپس آن دو رسول را به وسیله رسول سومی تأیید کردیم. باز مردم گفتند: شما مانند ما بشر هستید و فرقی با ما ندارید تا مقام رسالت داشته باشید. خداوند هیچ حکمی نفرستاده است و فقط شما دروغ می‌پردازید. رسولان گفتند: پروردگار ما می‌داند که ما فرستاده بر شمائیم و جز تبلیغ صریح و روشن وظیفه‌ای دیگر نداریم. مردم بدیشان گفتند: نام شما یا بودن شما در این شهر یا سخنان شما برای ما شوم است اگر از تبلیغات خود دست برندارید شما را سنگسار خواهیم کرد و به شکنجه سخت و دردناکی از جانب ما دچار خواهید شد. رسولان گفتند: بدبختی شما با خود شما است چه شما مردم اسراف کار هستید و از شنیدن حقایق متذکر نمی‌شوید.

مردی از دورترین نقاط آن شهر دوان دوان آمد و مردم را به پیروی این فرستادگان دعوت کرد و گفت: ای قوم، از فرستادگان پیروی کنید. چرا کسی را نپرستم که مرا آفریده و همه شما به او باز خواهید گشت؟ شما خدایانی جز خدای یگانه می‌‌پرستید که اگر خدای رحمان قصد آزار من کند شفاعت ایشان برای من سودمند نیست و خود آنها نه نجات می‌یابند و نه نجات می‌دهند. آنگاه رو به فرستادگان کرد و گفت: من تا کنون سخت دچار گمراهی و گرفتار اشتباه بودم. اکنون به پروردگار شما ایمان آورده‌ام سخن من بشنوید و ایمان مرا بپذیرید. به او گفته شد که در بهشت درآی. وی گفت: ای کاش قوم من می‌دانستند که خدا چرا مرا آمرزید و چنین مرا گرامی داشت»

سپس قرآن به فرجام کار اصحاب القریه به این نحو اشاره می‌کند:

«ما بر قوم و قبیله این مرد، لشکری از آسمان و عذا ب‌های دیگری که بر امم سالفه فرو می‌فرستادیم نازل نکردیم فقط یک صیحه کار ایشان را ساخت و آنان همچون خاکستر خاموش و خامد افتادند».

این بود مفاد آنچه در قرآن مجید درباره اصحاب قریه مسطور است.[۱]

نظر مفسرین

مفسرین و نویسندگان قصص، داستان را مفصل ذکر کرده‌اند و میان ایشان راجع به اسامی این سه رسول و کیفیت قتل مردی که به ایشان ایمان آورده اختلافاتی موجود است ولی به عقیده همه مفسرین مراد از قریه مذکور در آیه ۱۲ از سوره «یس» شهر انطاکیه است.

نام دو رسول اول «مالوس» و «فاروس» یا «رومان» یا «یومان»، و بنا بر قول کعب الاحبار «صادق» و «صدوق» بوده است.

رسول سوم که دو رسول سابق را تأیید کرده به گفته بیشتر مفسرین «شمعون» نام داشته و بعضی هم نام او را «سمعان» ذکر کرده‌اند که با شمعون قرابت لفظی و معنوی دارد زیرا شمعون به معنی شنونده است.

«کعب» گفته است که نام اصلی شمعون «شلوم» بوده. اسم شلوم در کتب عهد عتیق موجود است ولی شخصی که شلوم نام باشد عنوان رسالت نیافته و در عهد جدید هیچکس به نام شلوم نامبردار نیست.[۲]

نظر تحقیقی درباره نام رسل

در تفاسیر مندرج است که شمعون رئیس حواریون بوده و از کتب عهد جدید چنین برمی‌آید که «پطرس» امیر حواریون شناخته شده و نام اولی او شمعون بوده است و باز مسلم است که پطرس به انطاکیه پسیدیه سفر کرده و تبلیغات او در مردم آن شهر مؤثر افتاده است.

دو تن دیگر از حواریون عیسی «برنابا» و «پولس» با هم بدین شهر مسافرت کرده‌اند و به شکنجه‌های سخت دچار گردیده‌اند. بنابراین: می‌‌توان قصهاصحاب قریه را با این وقایع تطبیق کرد و حدس زد که رسل ثلاث، «پولس» و «برنابا» و «پطرس» بوده‌اند و نیز قول «طنطاوی» که به جای برنابا «یوحنا» را ذکر کرده نیز قابل قبول است زیرا یوحنا در انطاکیه متولد شده و معاصر پولس و پطرس بوده است. نام مرد مبشر را مفسرین، «حبیب نجار» ذکر کرده‌اند در کتاب اعمال رسولان دو بار به نبوت یکی از انبیاء به نام «آغابوس» برمی‌خوریم. آغابوس به موجب باب ۱۱ شماره ۲۷ تا ۲۹ مردم انطاکیه را به وقوع قحط سالی انذار کرد و آنان را برای مدد دادن و اعانت بیچارگان آماده ساخت و از پیش، وقوع قحط را در زمان «کلودیوس» قیصر روم نبوت کرد. به موجب باب ۲۱ شماره ۱۰ آغابوس از گرفتار شدن پولس در اورشلیم قبلا خبر داده است لکن راجع به کشته شدن خود او، در اناجیل موجود اثری وجود ندارد. البته ممکن است که مرد مذکور در قرآن شخصی غیر از حبیب نجار یا آغابوس باشد ولی مسلما قصاصان اسلامی نام حبیب را از نام آغابوس گرفته‌اند و همچنین مسلم است که قصه قتل مبشر و مؤید رسل سه گانه، خواه به نام آغابوس یا به نام دیگری در اناجیل دیگر موجود بوده است و مسیحیان پیش از اسلام با آن داستان آشنایی داشته‌اند و قرآن مجید به منظور پند و عبرت بدان داستان اشاره کرده است. باید متذکر بود که چون مورخین تبلیغات پولس را در قرن سوم مسیحی می‌دانند و در عین حال او را مصاحب عیسی می‌شناسند و به هیچ وجه به طول غیرعادی عمر او اشاره نکرده‌اند بعضی به تأخر ولادت عیسی قائل شده‌اند و برخی هم به تعدد مسیح معتقد گردیده‌اند (رجوع شود به گفتار مربوط به عیسی).[۳]

داستان رسل بر حسب قصص اسلامی

دو نفر فرستاده از طرف عیسی مأمور انطاکیه شدند و در راه به پیرمردی که به چرانیدن گوسفند مشغول بود برخوردند و خود را به او معرفی کردند. پیرمرد از ایشان درخواست ارائه معجزه کرد و ایشان فرزند او را شفا بخشیدند و پیرمرد به عیسی مسیح ایمان آورد و این مرد حبیب نجار نام داشت.

فرستادگان عیسی وارد شهر انطاکیه شدند و پادشاه را به پرستش خدای یگانه دعوت کردند ولی پادشاه آنان را به زندان افکند. بعضی گفته‌اند تا مدتی رسولان در شهر انطاکیه به تبلیغ اشتغال داشتند و پادشاه از کار ایشان آگاه نبود. روزی پادشاه از دربار بیرون آمد رسولان در پیش او به تکبیر و تسبیح خدا آواز بلند کردند. از این رو شاه به حبس آنان فرمان داد.

باری چون عیسی از حال ایشان مطلع شد شمعون را به تأیید ایشان فرستاد. شمعون خود را هم‌کیش پادشاه معرفی کرد و نزد وی مقامی ارجمند یافت. پس از مدتی از پادشاه درباره زندانیان پرسید و او را بر آن داشت که ایشان را احضار کند و اظهار چند آیت را خواستار شود. رسولان دو نفر نابینا و دو نفر افلیج را شفا دادند، آنگاه برای تکمیل آیات مرده‌ای را زنده کردند و او نیز بر صدق رسل گواهی داد.

می‌گویند مرده‌ای که زنده شد پسر پادشاه بود که پس از گذشتن هفت روز از مرگش زنده شد و به پدر گفت: من در عالم ملکوت بودم دو مرد را دیدم که از خداوند زنده شدن مرا درخواست کردند. پادشاه مردم شهر را از پیش چشم پسر گذرانید و پسر، آن دو رسول را در میان انبوه جمعیت شناخت. در نتیجه پادشاه و عده‌ای از مردم گفته رسولان را تصدیق کردند و عده بسیاری آنان را منکر شدند. حبیب نجار دوان دوان خود را به منکرین رسانید و آنان را به تصدیق رسولان دعوت کرد اما مردم یکباره به وی حمله بردند و او را کشتند.

«عبدالله بن مسعود» گفته است که او را مردم لگدکوب کردند. بنا بر تفسیر منسوب به امام حسن عسکریS به گردن حبیب مردم دستمال بستند و او را خفه کردند خداوندروح او را به بهشت داخل ساخت و او گفت: ای کاش قوم من موجب آمرزش و کرامت مرا می‌دانستند. در تفسیر تبیان از قول «حسن» روایتی نقل شده است مشعر بر آنکه حبیب را خداوند پیش از مرگی به بهشت برد و وی مخلد است و تا آسمان فانی نشود او نخواهد مرد. (گویا این روایت که در عرائس التیجان موجود نیست مبتنی بر این باشد، که پس از ورود به بهشت از قول مؤمن آل یاسین سخنی در قرآن مجید ذکر شده است و مفسرین سخن گفتن او را دلیل بر زنده بودن او دانسته‌اند لذا مرگ او را نفی کرده‌اند.)

باری خداوند بر این قوم گنه‌کار به سبب قتل حبیب غضب کرد و جبرئیل را مأمور فرمود که بر ایشان صیحه‌ای زند و همه از هیبت او مردند.

به عقیده نگارنده چون در آیه قرآنی عبارت  فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ [۴] وجود دارد و خمود با آتش مناسب است و از جانب دیگر بنا بر نقل قاموس در ذیل لغت انطاکیه دوبار انطاکیه دچار حریق شده است دور نیست که آیه شریفه ناظر به حریقی باشد که مردم انطاکیه را هلاک و شهر انطاکیه را نابود ساخته است. ضمنا باید دانست که بنا بر نقل لاروس هیستوریک سردار اسکندر سلوکوس نیکا‌تر شانزده شهر به نام پدر خویش انطیوکوس ساخت و همه را انطاکیه نامید و قصه آتش سوزی مربوط به انطاکیه‌ای است که در ساحل «رونت» بنا شده و گرفتاری پولس و برنابا در انطاکیه پسیدیه اتفاق افتاده است.

در تفسیر صافی به نقل از جوامع، روایتی از پیغمبر اکرم بدین مضمون مسطور است:

«سبقت گزیدگان سه نفرند که حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن، به خدا کافر نشدند یکی حبیب نجار، مؤمن آل یاسین و دیگری حزقیل مؤمن آل فرعون و سومی علی بن ابی طالبS که افضل آنهاست و این سه تن صدیقانند».

روایتی دیگر «ملامحسن فیض» در تفسیر خود از «خصال» نقل کرده است که با روایت اول هم مضمون است جز آنکه در این روایت به جای حزقیل زوجة فرعون ذکر شده است.[۵]

پانویس

  1. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص 163-164.
  2. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص164.
  3. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص165.
  4. «(عذاب آنان) جز یک بانگ آسمانی نبود که ناگاه همه (با آن) خاموش شدند» سوره یس، آیه ۲۹.
  5. خزائلی، محمد، اعلام قرآن، ص166-167.

منابع

بازگشت به صفحهٔ «اصحاب القریه در قرآن».