بیعت در معارف و سیره نبوی
مقدمه
از قدیمیترین سنتها و رسوم اعراب بیعت بود که نقش بسیار مهمی در زندگی سیاسی اجتماعی آن روز عرب داشت؛ زیرا افراد یک قبیله با رئیس قبیله، پیمان وفاداری و دفاع میبستند. بعدها این سنت به دوران اسلامی نیز منتقل و تأیید شد و از آن به صورت راهبرد مهمی برای حاکمیت دین اسلام استفاده میشد[۱].
حاکمیت رسول خدا (ص) به امر خداوند بود[۲]؛ اما بیعت؛ اعلام حضور و بستن میثاق تبعیت مردم از رسول خدا (ص) و زمینه سازی برای اعمال حاکمیت آن حضرت بود؛ لذا در نظام سیاسی اسلام، بیعت، تجلیگاه حضور، اعلام وفاداری و مشارکت فعال مردم در اداره سیاسی جامعه دانسته میشود[۳].
معنای لغوی و اصطلاحی بیعت
بیعت، در لغت به معنای زدن دست بر دست دیگری برای ایجاب بیع و همچنین به معنای مبایعت (بیعت خلیفه و امیر) و اطاعت از وی است. این اطاعت و مبایعت، نوعی پیمان است که گویا شخص بیعت کننده و بیعت شونده آن چه را در توان دارند، خالصانه به دیگری واگذار میکنند[۴][۵].
بیعت، در اصطلاح فقه سیاسی، به معنای پذیرش خلافت، حکومت، خلیفه و حاکم مسلمان است؛ چنانکه ابن خلدون مینویسد: "بیعت، پیمان بر اطاعت است؛ مثل اینکه بیعت کننده با امیر خودش عهد میکند که تسلیم فرمانهای او باشد؛ چه در امور شخصی و چه در امور اجتماعی. کیفیت بیعت به این صورت است که بیعت کنندگان دستان خود را در دست خلیفه میگذارند و آنها این کار را برای تأکید در تعهد و پیمانشان انجام میدهند. این کار چون شباهت به فعل خریدار و فروشنده کالا دارد؛ آن را بیعت نام نهادهاند"[۶][۷].
از صاحبنظران معاصر هم، آقای عمید زنجانی در تعریف بیعت سیاسی چنین گفته است: گویی بین امت و امام، قراردادی مبنی بر قبول اطاعت امام و قیام به قسط و عدالت امام منعقد میشود و هر کدام از دو طرف در برابر دیگری، حقوق و تکالیفی را میپذیرد[۸][۹].
انواع بیعت در زمان رسول خدا
بیعت در سیره سیاسی پیامبر اعظم
درباره نقش بیعت در حکومت پیامبر، دیدگاههای مختلفی بیان شده است. برخی از آنها عبارتند از:
- گروهی قائل به نقش انشایی آن شده و با جدا کردن رسالت و ریاست حکومت، انتخاب حضرت محمد (ص) به رسالت را از طرف خداوند دانسته و ریاست و حکومت آن حضرت را به وسیله بیعت مردم پس از هجرت به مدینه میدانند[۱۴].
- برخلاف نظریه بالا، بعضی علاوه بر ردّ بیعت انشایی در عصر نبوی، وجود بیعتی را که دربردارنده معنای سیاسی باشد، انکار کرده و میگویند از ظاهر بیعتهای پیامبر (ص) درمی یابیم که هیچ کدام از بیعتهای مطرح در قرآن در بردارنده معنای سیاسی بیعت، چنان که بعد از رحلت پیامبر (ص) بود، نیستند، ولی با دقت در آیه بیعت النساء و جمله ﴿وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ﴾[۱۵] میتوان آن را نوعی بیعت سیاسی (و نه انشایی) دانست؛ زیرا سرپیچی نکردن از دستورهای پیامبر (ص) چیزی جز پیروی دستورها و خودداری از نواهی آن حضرت نیست. این بیعت را میتوان به معنای سیاسی «اطاعت از حاکم» که در دوران بعد مردم با آن مواجه بودند دانست[۱۶].
- بعضی از صاحبنظران، با اشاره به این که حکومت پیامبر (ص) از طرف خداوند بوده بیعت مردم با آن حضرت را نیز بیعت انشایی دانسته و انشای مردم را تأکید انشای خداوند میدانند. اینان در پاسخ به این اشکال که این بیعت تأکید نصب است. میگویند: اگر امامت به وسیله بیعت محقق نمیشد، تأکید نصب هم نمیتوانست باشد. این گروه در پاسخ به این پرسش که بیعت وسیله انشا و تمامیت یافتن ولایت است، اما رسالت و ولایت پیامبر (ص) و امامان طبق اعتقاد ما با بیعت حاصل نشده بلکه با جعل و نصب خداوند بوده است، میگویند: اگر چه امامت و رسالت از طرف خدا بوده، اما چون در ذهن مردم طبق عادت و سیره آنان این معنا وجود داشته که رهبری و ریاست با بیعت و انتخاب مردم مسلّم میشد و در عرف مردم نیز برای انشا و قطعیت یافتن حکومت، بیعت از استوارین وثیقهها بوده است. به همین جهت پیامبر (ص) برای تحکیم ولایت ظاهری خویش از مردم خواسته تا با وی بیعت کنند؛ زیرا مردم خود را به وفاداری به چیزی که خود در ایجاد آن نقش داشته ملزم دانسته و پایدارترند و در صورت نقص میتوان به آن تمسک کرد[۱۷].
- برخی نیز بر تأکیدی بودن بیعتهای پیامبر (ص) تصریح کردهاند. طبرسی بیعت را برای تأکید بر وفاداری و فراهم ساختن امکانات دانسته و میگوید: همانگونه که در امر رسالت دخالتی نداشته در امر زعامت پیامبر (ص) نیز دخالتی نداشتند؛ زیرا پیامبر (ص) از جانب خداوند به هر دو مقام منصوب گردیده بود و تأکید پیامبر (ص) بر گرفتن بیعت تنها برای تحکیم و تثبیت پایههای حکومت خود و فراهم ساختن امکانات بوده است[۱۸]. آقای معرفت نیز بیعت در عهد رسالت را فقط پیمان وفاداری میداند[۱۹][۲۰]
منابع
پانویس
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۴۳.
- ↑ برای نمونه ر. ک: سوره نساء، آیههای ۵۹ و ۶۴؛ سوره حدید، آیه ۲۵؛ سوره مائده، آیه ۵ و سوره انفال، آیه۶۵.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۴۳.
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج ۸، ص ۲۶.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۴۳.
- ↑ ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج ۱، ص ۲۶۱.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۴۴.
- ↑ عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی، ج ۲، ص ۴۱ – ۴۲.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۴۴.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۸، ص ۷ - ۸.
- ↑ کلینی، الکافی، ج ۵، ص ۵۲۷ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۲۰، ص ۲۱۱.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۲، ص ۶۵۲-۶۵۳؛ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج ۱، ص ۱۱۸ - ۱۱۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه، ج ۲، ص ۳۰۹ و ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۲، ص ۳۳۰ - ۳۳۱.
- ↑ فرخی، محمد رضا، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۴۴.
- ↑ احمد فؤاد عبدالجواد عبدالمجید، البیعة عند مفکری اهل السنة (قاهره، دارقباء، ۱۹۹۸ م)، ص۲۵.
- ↑ «و در هیچ کار شایستهای سر از فرمان تو نپیچند» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.
- ↑ ظافر قاسمی، نظام الحکم فی الشریعة و التاریخ (بیروت: دارالنفائس، ۱۴۱۱ق)، ص۲۵۸.
- ↑ حسینعلی، منتظری، مبانی فقهی حکومت اسلامی، ترجمه محمود صلواتی (نشر تفکر، چاپ اول، ۱۳۶۹)، ج۲، ص۳۲۲.
- ↑ طبرسی، الاحتجاج، ج۱، ص۱۵۲.
- ↑ محمد هادی معرفت، ولایت فقیه (قم، التمهید، چاپ دوم، ۱۳۷۷)، ص۸۴.
- ↑ مطهری، حمید رضا، مقاله «بیعت و وفاداری سیاسی در نظام سیاسی عصر نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم ص ۴۳۷.