قیام در فقه سیاسی
معناشناسی
قیام در لغت عبارت است از انتصاب و عزم[۱] در مقابل قعود و نشستن[۲] و نیز در باب افعال به معانی برپای داشتن، به حق چیزی وفا کردن[۳]، عمل کردن و رعایت کردن آمده است[۴].
و در باب استفعال (استقامت) به معنای ثبات ورزیدن[۵] و استقامت کردن است و خدای تعالی پیامبر اکرم (ص) را به استقامت در راه رسالت امر میکند: ﴿فَاسْتَقِمْ كَمَا أُمِرْتَ وَمَنْ تَابَ مَعَكَ﴾[۶]. استقامت یعنی طلب برای قیام به امر الهی و اصلاح آن بهگونهای که فساد و نقصی بدان وارد نگردد و تمام و کمال به انجام برسد. معنی دیگر از امر به استقامت، امر به پرهیز از افراط و تفریط و رعایت جانب اعتدال است. برخی مفسران قول پیامبر اکرم (ص) را که فرمودند:"سوره هود مرا پیر کرد"، ناظر به همین آیه میدانند[۷].[۸]
قیام در قرآن
در برخی از آیات قرآن کریم واژه قیام یا مشتقات آن به کار رفته است مانند:
- ﴿قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ﴾[۹].
- ﴿لَسْتُمْ عَلَى شَيْءٍ حَتَّى تُقِيمُوا التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ﴾[۱۰]. این آیه دلالت بر این نکته دارد که برپاداشتن تورات و انجیل به معنای عمل کردن به مفاد آنهاست.
- ﴿إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ﴾[۱۱]، اقامه حدود الهی یعنی رعایت احکام الهی و...[۱۲].
قیام مسلحانه
دست بردن به سلاح به منظور مقابله با حکومت اسلامی را قیام مسلحانه گویند. هرگاه مبطلین (ستیزهگران گمراه) و یا مفسدین اخلالگر و یا منافقین توطئهگر چه به صورت فردی و چه بهطور گروهی دست به قیام مسلحانه علیه دولت اسلامی و امام بزنند، محارب محسوب شده و بر اساس دستور صریح قرآن[۱۳]، محکوم به اعدام خواهند بود. برخی از فقهای سنی کسی را که دست به قیام مسلحانه علیه دولت اسلامی زده باشد، حتی اگر به صورت فردی صورت بگیرد، باغی شمردهاند و برخی مانند علامه حلی نیز از فقهای شیعه در کتاب المنتهی و تذکرة، این نظریه را تأیید کردهاند[۱۴]، درصورتیکه کلمه طایفه در سوره حجرات آیه ۹ و کلمه فئه که در روایات آمده، بر فرد و حتی بر تعدادی غیر منسجم و فاقد شکل، صدق نمیکند[۱۵].[۱۶]
قیامهای ممنوع
منظور از قیامهای ممنوع، قیامهایی است که محکوم به طاغوتی بودن هستند و برافراشتن پرچمداری آنها منع شده است. روایاتی که مرحوم شیخ حر عاملی در وسائلالشیعه و مرحوم محدث نوری در مستدرکالوسائل در کتاب «جهاد» تحت عنوان «حکم الخروج بالسیف قبل قیام القائم(ع)»، نقل کردهاند از نظر مضمون متفاوت و به چند گروه قابل تقسیم است:
۱. روایاتی که بهطور مطلق و عام هر نوع قیامی را و برافراشتن پرچمی را قبل از قیام حضرت حجت(ع) محکوم میکند و پرچمدار آن را طاغوت مینامد[۱۷] و در موردی پرستش کننده غیر خدا معرفی میکند[۱۸]. ولی باید توجه داشت که به لحاظ اصل مناسبت حکم و موضوع که در فهم معانی روایات به عنوان یک قرینه مورد استفاده و استناد قرار گرفته، قیام کننده و پرچمداری محکوم به طاغوت بودن و پرستنده غیر خداست که مردم را به سوی خویش و فرمانبرداری از خود و راه غیر از راه خدا و رسول و اهل بیت(ع) فراخواند و دعوت او تناسبی با دعوت طواغیت و پرستندههای غیر خدا و رهروان راه عناد با رسول خدا و اهل بیتش داشته باشد. اما اگر چنین قیام و یا پرچمی برای مبارزه با طاغوت – آنطور که قرآن و سنت بیان کرده - و استقرار حاکمیت خدا و پرستش حق و اطاعت از رسول خدا و اهلبیتش باشد، بدون تردید مشمول این احادیث نخواهد بود. و نیز با دقت در مضمون این احادیث معلوم میشود که منظور امام(ع) از قیامها و پرچمهایی که محکوم به طاغوتی بودن هستند آن نوع قیامها و پرچمهایی است که تحت عنوان مهدی موعود و با ادعای مهدویت باشد. اگر اعتقاد کیسانیه و برخی پیشنهادهایی که از طرف بعضی از اصحاب ائمه(ع) مبنی بر قیام به آن سروران داده میشد[۱۹] مورد مطالعه قرار گیرد، جای تردیدی باقی نخواهد ماند که این روایات قیامهایی را محکوم میکند که به عنوان مهدویت و به نام قائم آل محمد(ص) انجام میشد و ائمه(ع) تأکید میکردند که حضرت مهدی(ع) با نام و نشان خاص و علائم و تمهیدات بسیار قیام خواهد کرد[۲۰]؛
۲. روایاتی که مفاد آن خبر از شکست قیامهایی است که قبل از ظهور حضرت حجت(ع) به وقوع میپیوندد[۲۱]. با این روایات اگر بهطور غیر مستقیم قیامهایی را که به منظور استقرار عدالت و حکومت حق برپا میشود محکوم نمائیم بیشک در مورد قیام امام حسین(ع) دچار تناقضگویی خواهیم شد و از سوی دیگر بسیاری از قیامهای شکست خورده، مانند قیام زید و یحیی مورد تجلیل ائمه(ع) قرار گرفته و از آنان به عنوان شهدای راه حق نام برده شده است و اصولاً روایاتی که از پیامبر(ص) در مورد آینده امیرالمؤمنین و امام حسن و امام حسین(ع) آمده هیچگاه به عنوان دلیل بر مخالفت با قیام این امامان استفاده نشده است. بسیاری از پژوهشگران اسلامی این احادیث را حمل بر ارشاد کرده و رهنمودی دانستهاند که ائمه(ع) برای جلوگیری از مشارکت یارانشان در فتنهها و درگیریهای بیثمر و احیاناً مضربه حرکت واقعی ائمه(ع) و افتادن در معرکههای نافرجام بیان میکردند؛
٣. روایاتی که از مشارکت شیعیان در قیام کسانی که از ائمه اهل بیت(ع) پیروی نمیکنند، نهی کرده است[۲۲]. یکی از این روایات را که مرحوم کلینی در روضه کافی و مرحوم شیخ صدوق در علل الشرایع به تفصیل نقل کرده است، گویاترین حدیث در زمینه تفسیر قیامهای قبل از قیام حضرت مهدی(ع) است. در این حدیث امام صادق(ع) به صراحت اعلام میدارد که روی سخن شخصی است که مرضی اهل بیت(ع) نیست و او که امروز یاوری ندارد، از ما تبعیت نمیکند تا چه رسد به روزی که پرچمها برای او بسته شود؟ او امروز شما را به چه کسی دعوت میکند؟ آیا شما را به مرضی از خاندان پیامبر(ص) دعوت میکند؟ ما شما را شاهد میگیریم که راضی نیستیم. امام توضیح میدهد: نگویید زید خروج کرده است زیرا زید عالم و راستگو بود و هرگز شما را به سوی خود و امامت خود دعوت نکرد و اگر موفق و پیروز میشد، به وعده خود وفا مینمود. به علاوه قیام زید تنها برای دفع و نقض قدرت حاکم و ستمگر بود؛ هدف وی از خروج، درهم شکستن سلطنت و حاکمیت طاغوتی بود که از همه امکانات برای استقرار حاکمیت خود سود برده بود. این نوع قیام با قیام کسی که به داعیه رهبری و برای به دست گرفتن قدرت و به اطاعت کشاندن مردم از راه اهل بیت(ع) سرپیچی میکند، فرق دارد[۲۳]. مفاد این نوع روایات به وضوح آن است که اگر قیام برای از بین بردن قدرت و حاکمیت طواغیت باشد و برای دعوت به امامت اهل بیت(ع) و استقرار حاکمیت و اطاعت از خدا از راه امامت - آنگونه که زید عمل کرد - انجام پذیرد، بدون اشکال است؛
۴. روایاتی که مفاد آن انتظار فرج و ملازمت خانه و مترصد وقوع علائم ظهور بودن و منع از مشارکت در هر قیامی است که قبل از تحقق این علائم باشد[۲۴]. در این روایات علائم ظهور حضرت مهدی(ع) بیان شده و کمک به هر نوع قیامی حتی اگر از طرف اهل بیت هم باشد، قبل از وقوع این علائم، محکوم شده است. این روایت به صراحت قیامی را مطرح میکند که مربوط به قیام حضرت مهدی(ع) است و شیعیان را از عجله کردن و هر قیامی را به عنوان قیام موعود تلقی کردن، بازمیدارد. و اما قیامهایی که از طرف فقها به منظور آمادهسازی برای قیام حضرت مهدی(ع) صورت میگیرد، در این احادیث مورد نظر نبوده است؛
۵. روایاتی که در زمینه اکتفا به نیت جهاد کردن و منتظر امر امام زمان(ع) بودن، وارد شده و مفاد آن این است که نباید از امام(ع) جلوتر افتاد و کار را قبل از هنگام مناسب آغاز نمود مؤمن باید خویشتن را دربند اراده خدا بکشاند و درصدد شکستن قدرتی که هنوز عمرش پایان نیافته است، برنیاید و همواره صبر کند[۲۵]. مفاد این احادیث هم مانند روایات قبلی نهی از تعجیل است که نباید هر قیامی را به عنوان قیام موعود پنداشت و نسنجیده در فتنهها مشارکت کرد و به منادیانی چون ابومسلم خراسانی پاسخ مثبت داد (امام صادق(ع) در پاسخ نامه ابومسلم، فرمود نامه تو جواب ندارد!) با تحلیل مفاد این پنج دسته از روایات که در زمینه قیامهای قبل از قیام موعود وارد شده، میتوان به نتایج کلی زیر دست یافت:
- به مدعیان رهبری و امامت که بدون اذن امام(ع) قیام میکنند و مردم را به اطاعت از خود نه خدا و پیامبر و امام دعوت میکنند، نباید کمک کرد؛
- هر قیامی که مدعی عنوان مهدویت و قیام موعود حضرت مهدی(ع) باشد، محکوم است؛
- قیامهایی که بدون بررسی شرایط و زمینههای موفقیت به کاری کور و نافرجام دست میزنند، محکوم به شکست است گرچه هدف قیام و نفس قیام مقدس و قابل ستایش باشد؛
- در شرایطی که امکان قیام نیست و علائم ظهور به وقوع نپیوسته است باید به نیت جهاد و حالت انتظار بود و همین نیت و حالت نیز جهاد در راه خداست؛
- عمل شخصیتهایی چون زید در فرهنگ سیاسی اهل بیت(ع) مقدس و جهاد در راه خدا شمرده میشود ولی نباید آن را با عمل مدعیان امامت و مهدویت اشتباه کرد.
در کنار روایاتی که در گذشته نقل شد باید به روایاتی نیز توجه کرد که در آن بسیاری از حرکتهای سیاسی و قیامهای نظامی مورد تأیید و ستایش قرار گرفته است؛ و این روایات به نوبه خود میتواند تفسیری بر روایات گذشته باشد و نیز با مقایسه آنها میتوان به مطلق نبودن رد حرکتهای سیاسی و نظامی از طرف ائمه(ع) و نیز قبول آنها پی برد. در هر حرکت سیاسی و نظامی باید اهداف و شیوهها و نتایج و خصوصیات رهبری و مشخصات کلی حامیان به دقت بررسی شود، تا بتوان قبول و یا رد آن حرکت را در رابطه با راه و شیوه تفکر سیاسی اهل بیت(ع) به دست آورد. یکی از این حرکتها انقلاب اسلامی ایران به رهبری حضرت امام خمینی قدس سره و تأسیس جمهوری اسلامی و تداوم آن و تلاش در استقرار و گسترش و تعمیم آن تا ظهور حضرت مهدی(ع) است که باید در مقایسه با این روایات، حکم آن را استنتاج کرد. اکنون قبل از هرگونه پیشداوری، بخشی از این روایات را که در زمینه تأیید حرکتهای سیاسی و نظامی عصر ائمه(ع) آمده، نقل میکنیم و آنگاه در مقایسه با روایات گذشته مفاد آن را بررسی میکنیم:
- روایاتی که در تأیید قیام زید بن علی وارد شده که او برای شکستن قدرت منسجم طاغوت بهپاخاسته بود[۲۶] و او از شهداست و روز قیامت وی و یارانش درحالیکه بر گردههای مردم سوارند، به سوی بهشت رهسپار میشوند[۲۷]؛
- این سخن علی(ع) را که فرمود: «وَ يَقُومُ عِنْدَ ذَلِكَ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتَ فَانْصُرُوهُ، فَإِنَّهُ دَاعٍ إِلَى الْحَقِّ»[۲۸] بسیاری حمل بر قیام زید بن علی کردهاند. در چنین شرایطی یکی از مردان خاندان ما قیام میکند، او را یاری دهید؛ زیرا او به حق دعوت میکند؛
- روایاتی که نشان میدهد ائمه(ع) به کسانی که در عصرشان بر علیه طواغیت زمان قیام میکردند، کمک مالی میکردند. امام صادق(ع) در اینباره فرمود: «لَوَدِدْتُ أَنَّ الْخَارِجِيَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(ص) خَرَجَ وَ عَلَيَّ نَفَقَةُ عِيَالِهِ»، یعنی دوست داشتم بهپا شونده از آل محمد(ص) خروج کند، من مخارج خانواده او را تقبل نمایم[۲۹]؛
- محمد بن ادریس، فقیه معروف در کتاب سرائر از صحیح سیاری نقل میکند: مردی در حضور امام صادق(ع) سخن از قیام به میان آورد و از خروج کسانی که از دوستداران اهل بیت قیام میکنند، سئوال کرد و حضرت فرمود: «لَا أَزَالُ أَنَا وَ شِيعَتِي بِخَيْرٍ مَا خَرَجَ الْخَارِجِيُّ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ(ص)» مادامی که افرادی از آل پیامبر(ص) خروج کنند من و شیعیان من در خیر و سلامت هستیم[۳۰].[۳۱]
منابع
پانویس
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۵، ص۴۳.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۹، ص۳۴۱.
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۶۹۲.
- ↑ بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژهنامه، ص۷۱۳.
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۶۹۲.
- ↑ «پس چنان که فرمان یافتهای پایداری کن و (نیز) آنکه همراه تو (به سوی خداوند) بازگشته است (پایداری کند)» سوره هود، آیه ۱۱۲.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۱، ص۵۰.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۴۵۵-۴۵۶.
- ↑ «بگو: تنها شما را به (سخن) یگانهای اندرز میدهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید» سوره سبأ، آیه ۴۶.
- ↑ «تا تورات و انجیل و آنچه را از پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است بر پا ندارید بر حق نیستید» سوره مائده، آیه ۶۸.
- ↑ «مگر آنکه هر دو بیم کنند که احکام خداوند را بجا نیاورند» سوره بقره، آیه ۲۲۹.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۴۵۵-۴۵۶.
- ↑ ﴿إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ ذَلِكَ لَهُمْ خِزْيٌ فِي الدُّنْيَا وَلَهُمْ فِي الْآخِرَةِ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾ «کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمیخیزند و در زمین به تبهکاری میکوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دستها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.
- ↑ جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۲۶.
- ↑ فقه سیاسی، ج۳، ص۳۱۲.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۴۱۲.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج۲، ص۲۴۸.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۸.
- ↑ روضه کافی، ص۲۹۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۱ – ۳۶؛ مستدرک، ج۲، ص۲۴۸.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۵ و ۳۸.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۶.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۷.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۶، ۳۸، ۳۹، ۴۱.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۶.
- ↑ بحار الانوار، ج۴۶، ص۶۶.
- ↑ شرح نهجالبلاغه ابن ابیالحدید، خطبه ۳۵.
- ↑ وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۳۹.
- ↑ فقه سیاسی، ج۶، ص۱۹۴ – ۱۸۹.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۴۱۲.