موعظه در معارف و سیره امام کاظم

از مواعظ و حکم امام کاظم(ع)‌

از امام کاظم(ع) روایت شده است که فرمود: «صَلَاةُ النَّوَافِلِ قُرْبَانٌ إِلَى اللَّهِ لِكُلِّ مُؤْمِنٍ»؛ نماز نافله مایه‌ تقرب هرمؤمن به سوی خداست. و فرمود: «الْحَجُّ جِهَادُ كُلِّ ضَعِيفٍ»؛ حج، جهاد هرناتوان است. و فرمود: «لِكُلِّ شَيْ‌ءٍ زَكَاةٌ وَ زَكَاةُ الْجَسَدِ صِيَامُ النَّوَافِلِ»؛ هر چیزی را زکات است و زکات بدن، روزه مستحبی است. و فرمود: «أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ بَعْدَ الْمَعْرِفَةِ انْتِظَارُ الْفَرَجِ»؛ برترین عبادات پس از معرفت (خداشناسی یا کسب دانش) انتظار فرج است.

و فرمود: «مَنْ دَعَا قَبْلَ الثَّنَاءِ عَلَى اللَّهِ وَ الصَّلَاةِ عَلَى النَّبِيِّ(ص) كَانَ كَمَنْ رَمَى بِسَهْمٍ بِلَا وَتَرٍ»؛ هرکس پیش از ثنای خداوند و درود فرستادن بر پیامبر(ص) دعا کند، گویی بدون کمان، تیر انداخته کاری بیهوده کرده‌ است. و فرمود: «مَنْ أَيْقَنَ بِالْخَلَفِ جَادَ بِالْعَطِيَّةِ وَ مَا عَالَ امْرُؤٌ اقْتَصَدَ»؛ هرکس به جایگزین شدن مالی که می‌بخشد یقین داشته باشد بسیار ببخشد و آن‌که میانه‌روی کند درمانده (نیازمند) نشود. نیز فرمود: «التَّدْبِيرُ نِصْفُ الْعَيْشِ»؛ تدبیر در معاش نیمی از زندگی است.

و فرمود: «التَّوَدُّدُ إِلَى النَّاسِ نِصْفُ الْعَقْلِ»؛ مهرورزی و محبت با مردم نیمی از عقل است. و فرمود: «كَثْرَةُ الْهَمِّ يُورِثُ الْهَرَمَ وَ الْعَجَلَةُ هِيَ الْخُرْقُ»؛ اندوه زیاد پیری زودرس‌ در پی دارد و شتابزدگی عین ابلهی است. و نیز فرمود: «قِلَّةُ الْعِيَالِ أَحَدُ الْيَسَارَيْنِ»؛ کمی عائله (نان‌خور) یکی از دو گشایش است. و نیز فرمود: «مَنْ أَحْزَنَ وَالِدَيْهِ فَقَدْ عَقَّهُمَا»؛ هرکس پدر و مادر خود را اندوهگین کند (بیازارد) به یقین عاق شده است.

و نیز فرمود: «مَنْ ضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى فَخِذِهِ، أَوْ ضَرَبَ بِيَدِهِ الْوَاحِدَةِ عَلَى الْأُخْرَى عِنْدَ الْمُصِيبَةِ فَقَدْ حَبِطَ أَجْرُهُ، وَ الْمُصِيبَةُ لَا تَكُونُ مُصِيبَةً يَسْتَوْجِبُ صَاحِبُهَا أَجْرَهَا إِلَّا بِالصَّبْرِ وَ الِاسْتِرْجَاعِ عِنْدَ الصَّدْمَةِ»؛ هرکس به هنگام رسیدن بلا دست بر ران بکوبد یا دستان را از سر بی‌صبری‌ بر یکدیگر بکوبد به یقین، پاداش او از بین رفته است. هر مصیبت‌زده‌ای هنگامی به پاداش مصیبت خود نایل می‌شود که صبر پیشه کند و به گاه صدمه دیدن إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ بر زبان آورد. و نیز فرمود: الصنیعة لا تکون صنیعة إلّا عند ذی دین أو حسب؛ نیکی زمانی نیکی شمرده می‌شود که در حق شخص دیندار یا دارای حسبی پاک صورت گیرد (غیر این دو شخص نیکی را پاس نمی‌دارند). و فرمود: «اللَّهُ يُنْزِلُ الْمَعُونَةَ عَلَى قَدْرِ الْمَئُونَةِ وَ يُنْزِلُ الصَّبْرَ عَلَى قَدْرِ الْمُصِيبَةِ»؛ خداوند معونت (یاری، روزی) را به اندازه هزینه و صبر را به اندازه مصیبت فرو می‌فرستد.

و حضرتش فرمود: «مَنِ اقْتَصَدَ وَ قَنِعَ بَقِيَتْ عَلَيْهِ النِّعْمَةُ وَ مَنْ بَذَّرَ وَ أَسْرَفَ زَالَتْ عَنْهُ النِّعْمَةُ»؛ هرکس میانه‌روی کند و قناعت ورزد نعمتش پایدار شود و هرکس زیاده‌روی پیشه کند، نعمتش فنا پذیرد. و فرمود: «أَدَاءُ الْأَمَانَةِ وَ الصِّدْقُ يَجْلِبَانِ الرِّزْقَ وَ الْخِيَانَةُ وَ الْكَذِبُ يَجْلِبَانِ الْفَقْرَ وَ النِّفَاقَ»؛ امانتداری و راستی در گفتار، روزی را فرا می‌خوانند و خیانت و دروغ در گفتار، فقر و نفاق را به سوی خائن و دروغ‌پرداز می‌کشانند. و فرمود: «إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِالذَّرَّةِ شَرّاً أَنْبَتَ لَهَا جَنَاحَيْنِ فَطَارَتْ فَأَكَلَهَا الطَّيْرُ»؛ چون خدا برای حشره خرد بد بخواهد دو بالش دهد که به پرواز درآید، آن‌گاه طعمه پرندگان‌ شود. و فرمود: «الصَّنِيعَةُ لَا تَتِمُّ صَنِيعَةً عِنْدَ الْمُؤْمِنِ لِصَاحِبِهَا إِلَّا بِثَلَاثَةِ أَشْيَاءَ: تَصْغِيرِهَا وَ سَتْرِهَا وَ تَعْجِيلِهَا، فَمَنْ صَغَّرَ الصَّنِيعَةَ عِنْدَ الْمُؤْمِنِ فَقَدْ عَظَّمَ أَخَاهُ، وَ مَنْ عَظَّمَ الصَّنِيعَةَ عِنْدَهُ فَقَدْ صَغَّرَ أَخَاهُ، وَ مَنْ كَتَمَ مَا أَوْلَاهُ مِنْ صَنِيعَةٍ فَقَدْ كَرُمَ فَعَالُهُ»؛ نیکی در حق دیگران‌ در نظر مؤمن زمانی نیکی شمرده می‌شود که سه شرط داشته باشد: کوچک شمردن، زود انجام دادن و پنهان داشتن آن. پس هرکس نیکی در حق مؤمن را کوچک شمرد، برادر مؤمن خود را بزرگ داشته، هرکس نیکی در حق برادر مؤمن خود را بزرگ بداند، برادرش را کوچک و خوار کرده و هرکس نیکی خود را درباره برادر مؤمن خود پنهان دارد کار خود را ارج نهاده است.

و فرمود: «مَنْ عَجَّلَ مَا وَعَدَ فَقَدْ هَنِئَ الْعَطِيَّةَ»؛ هرکس در وعده خود شتاب کند عطیه و دهش او بر دهنده و گیرنده‌ گوارا شود[۱]. ابو الحسن ماضی(ع) فرمود: «قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ كَانَ فِيهِ هَلَاكُكَ فَإِنَّ فِيهِ نَجَاتَكَ وَ دَعِ الْبَاطِلَ وَ إِنْ كَانَ فِيهِ نَجَاتُكَ فَإِنَّ فِيهِ هَلَاكَكَ»[۲]؛ حق بگو هرچند می‌پنداری‌ هلاکت تو در آن است که در حقیقت‌ نجات تو در آن است و باطل را واگذار اگرچه می‌پنداری‌ رهایی تو در آن است که در حقیقت‌ هلاکت تو در آن است. نیز فرمود: «يَنْبَغِي لِمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَّهِ أَنْ لَا يَسْتَبْطِئَهُ فِي رِزْقِهِ وَ لَا يَتَّهِمَهُ فِي قَضَائِهِ»؛ سزاوار است کسی که در بند بندگی خداست او را در روزی دادن‌ کند و سست نداند و در حکمش متهم به ستم‌ نسازد.

شخصی می‌گوید: «از امام کاظم(ع) درباره «یقین» پرسیدم، فرمود: «يَتَوَكَّلُ عَلَى اللَّهِ، وَ يُسَلِّمُ لِلَّهِ، وَ يَرْضَى بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ يُفَوِّضُ إِلَى اللَّهِ»؛ بر خدا توکل کند، تسلیم خدا باشد، به قضای خدا تن دهد و بدان‌ راضی باشد و کارهای خود را به خدا سپارد. «عبداللّه بن یحیی»[۳] می‌گوید: «به امام کاظم(ع) درباره این دعا نوشتم: «الْحَمْدُ لِلَّهِ مُنْتَهَى عِلْمِهِ»؛ حمد خدا را چونان‌ نهایت علمش و نظر او را جویا شدم‌. امام(ع) پاسخ داد: «لَا تَقُولَنَّ مُنْتَهَى عِلْمِهِ، فَلَيْسَ لِعِلْمِهِ مُنْتَهًى، وَ لَكِنْ قُلْ: مُنْتَهَى رِضَاهُ»؛ مگو: نهایت علمش،؛ چراکه علم خدا را نهایتی نیست، بلکه بگو: نهایت خشنودی‌اش[۴]. شخصی از امام کاظم(ع) درباره بخشنده پرسید، امام(ع) فرمود: «إِنَّ لِكَلَامِكَ وَجْهَيْنِ، فَإِنْ كُنْتَ تَسْأَلُ عَنِ الْمَخْلُوقِينَ، فَإِنَّ الْجَوَادَ الَّذِي يُؤَدِّي مَا افْتَرَضَ اللَّهُ عَلَيْهِ، وَ الْبَخِيلَ مَنْ بَخِلَ بِمَا افْتَرَضَ اللَّهُ، وَ إِنْ كُنْتَ تَعْنِي الْخَالِقَ فَهُوَ الْجَوَادُ إِنْ أَعْطَى، وَ هُوَ الْجَوَادُ إِنْ مَنَعَ، لِأَنَّهُ إِنْ أَعْطَاكَ، أَعْطَاكَ مَا لَيْسَ لَكَ وَ إِنْ مَنَعَكَ، مَنَعَكَ مَا لَيْسَ لَكَ»[۵]؛ گفتار تو دو وجه دارد. اگر درباره آفریدگان می‌پرسی بدان‌ بخشنده کسی است که آنچه خداوند بر او واجب کرده انجام دهد و بخیل کسی است که در آنچه خدا بر او واجب فرموده، بخل ورزد و اگر خالق را می‌گویی بدان که‌ اگر بدهد بخشنده است،؛ چراکه چیزی به تو داده که از آن تو نبوده و اگر از تو دریغ کند، چیزی را دریغ کرده که از آن تو نیست.

و نیز به یکی از شیعیان خود فرمود: «أَيْ فُلَانُ، اتَّقِ اللَّهَ وَ قُلِ الْحَقَّ وَ إِنْ كَانَ فِيهِ هَلَاكُكَ فَإِنَّ فِيهِ نَجَاتَكَ، أَيْ فُلَانُ، اتَّقِ اللَّهَ وَ دَعِ الْبَاطِلَ وَ إِنْ كَانَ فِيهِ نَجَاتُكَ، فَإِنَّ فِيهِ هَلَاكَكَ»؛ از خدا بترس و تقوای خدا در پیش گیر و حق را بگو اگرچه می‌پنداری‌ هلاکت تو در آن است که در حقیقت‌ نجات تو در آن است. ای فلان تقوای خدا در پیش گیر و باطل را واگذار اگرچه می‌پنداری‌ نجات تو در آن است که در واقع‌ هلاکت تو در آن است. وکیل حضرت به او گفت: به خدا سوگند که به تو خیانت نکردم. امام(ع) فرمود: «خِيَانَتُكَ وَ تَضْيِيعُكَ عَلَيَّ مَالِي سَوَاءٌ، وَ الْخِيَانَةُ شَرُّها عَلَيْكَ»؛ خیانت تو در مالم و از بین بردن آن، بر من یکسان است و شر خیانت دامان تو را می‌گیرد.

و نیز فرمود: «إِيَّاكَ أَنْ تَمْنَعَ فِي طَاعَةِ اللَّهِ، فَتُنْفِقُ مِثْلَيْهِ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ»؛ مبادا که از نفاق در راه بندگی خدا دریغ کنی که همانند آن را در نافرمانی خدا هزینه خواهی کرد. و فرمود: «الْمُؤْمِنُ مِثْلُ كِفَّتَيِ الْمِيزَانِ كُلَّمَا زِيدَ فِي إِيمَانِهِ زِيدَ فِي بَلَائِهِ»؛ مؤمن همانند دو کفه ترازوست که هرچه ایمانش فزونی گیرد، بلا و آزمونش فزونی پذیرد.

هنگامی که امام کاظم(ع) بر قبری حاضر شد، فرمود: {{متن حدیث|إِنَّ شَيْئاً هَذَا آخِرُهُ لَحَقِيقٌ أَنْ يُزْهَدَ فِي أَوَّلِهِ، وَ إِنَّ شَيْئاً هَذَا أَوَّلُهُ لَحَقِيقٌ أَنْ يُخَافَ آخِرُهُ؛ شایسته است چیزی که فرجامش این باشد در آغازش زهد ورزیده شود و شایسته است چیزی که آغازش این باشد از فرجامش ترسیده شود. و فرمود: «مَنْ تَكَلَّمَ فِي اللَّهِ هَلَكَ، وَ مَنْ طَلَبَ الرِّئَاسَةَ هَلَكَ، وَ مَنْ دَخَلَهُ الْعُجْبُ هَلَكَ»؛ هرکس در ذات‌ خدا گفت‌وگو (جدل) کند هلاک شود، هرکس به ناحق‌ ریاست بخواهد هلاک شود و هرکس دستخوش خودپسندی گردد هلاک شود. و نیز فرمود: «اشْتَدَّتْ مَئُونَةُ الدُّنْيَا وَ الدِّينِ. فَأَمَّا مَئُونَةُ الدُّنْيَا فَإِنَّكَ لَا تَمُدُّ يَدَكَ إِلَى شَيْءٍ مِنْهَا إِلَّا وَجَدْتَ فَاجِراً قَدْ سَبَقَكَ إِلَيْهِ، وَ أَمَّا مَئُونَةُ الْآخِرَةِ فَإِنَّكَ لَا تَجِدُ أَعْوَاناً يُعِينُونَكَ عَلَيْهِ»؛ تدارک مؤونه (هزینه و نیاز) دنیا و دین بس سخت و دشوار است. پس چون در پی یافتن نیازهای دنیایی باشی، به هرجا که دست دراز کنی فاجری را می‌بینی که در رسیدن به آن بر تو پیشی گرفته است و چون در تدارک توشه آخری باشی، یاری که بار تو را بر دوش کشیده، یاری‌ات کند نخواهی یافت.

و نیز فرمود: «أَرْبَعَةٌ مِنَ الْوَسْوَاسِ: أَكْلُ الطِّينِ، وَ فَتُّ الطِّينِ، وَ تَقْلِيمُ الْأَظْفَارِ بِالْأَسْنَانِ، وَ أَكْلُ اللِّحْيَةِ. وَ ثَلَاثٌ يَجْلِينَ الْبَصَرَ: النَّظَرُ إِلَى الْخُضْرَةِ، وَ النَّظَرُ إِلَى الْمَاءِ الْجَارِي، وَ النَّظَرُ إِلَى الْوَجْهِ الْحَسَنِ»؛ چهار چیز از وسواس (مالیخولیا) است: خوردن گل، خرد کردن گل، گرفتن ناخن با دندان و جویدن موی ریش. سه چیز نیز موجب جلای چشمان است: نگریستن در سبزه، نگریستن در آب روان و نگریستن در چهره زیبا اگر نگاه به نامحرم و آمیخته به حرام نباشد. و نیز فرمود: «لَيْسَ حُسْنُ الْجِوَارِ كَفَّ الْأَذَى، وَ لَكِنَّ حُسْنَ الْجِوَارِ الصَّبْرُ عَلَى الْأَذَى»؛ نیک همسایه‌داری در پرهیز از آزار آنان نیست، بلکه در بردباری در برابر آزار آنان است.

و فرمود: «لَا تُذْهِبِ الْحِشْمَةَ بَيْنَكَ، وَ بَيْنَ أَخِيكَ أَبْقِ مِنْهَا، فَإِنَّ ذَهَابَهَا ذَهَابُ الْحَيَاءِ»؛ خویشتن‌داری و شرمی که میان تو و برادر دینی‌ا ت وجود دارد، از میان مبر و چیزی از آن را نگاه دار،؛ چراکه با از بین رفتن آن، حیا نیز از بین می‌رود. و نیز به یکی از فرزندان خود فرمود: « يَا بُنَيَّ، إِيَّاكَ أَنْ يَرَاكَ اللَّهُ فِي مَعْصِيَةٍ نَهَاكَ عَنْهَا. وَ إِيَّاكَ أَنْ يَفْقِدَكَ اللَّهُ عِنْدَ طَاعَةٍ أَمَرَكَ بِهَا. وَ عَلَيْكَ بِالْجِدِّ. وَ لَا تُخْرِجَنَّ نَفْسَكَ مِنَ التَّقْصِيرِ فِي عِبَادَةِ اللَّهِ وَ طَاعَتِهِ، فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُعْبَدُ حَقَّ عِبَادَتِهِ. وَ إِيَّاكَ وَ الْمِزَاحَ، فَإِنَّهُ يَذْهَبُ بِنُورِ إِيمَانِكَ وَ يَسْتَخِفُّ مُرُوَّتَكَ. وَ إِيَّاكَ وَ الضَّجَرَ وَ الْكَسَلَ، فَإِنَّهُمَا يَمْنَعَانِ حَظَّكَ مِنَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»؛ ای پسرکم، مبادا خداوند تو را مشغول گناهی ببیند که تو را از آن بازداشته است و مبادا در عبادتی که تو را بدان فرمان داد نبیند. هماره در کارها کوشا باش و خود را در عبادت و فرمانبرداری خداوند مقصر بدان،؛ چراکه خداوند آن‌گونه که شایسته است عبادت نمی‌شود.

و از شوخی بپرهیز؛ زیرا نور ایمان تو را از بین می‌برد و جوانمردی‌ات را خدشه‌دار می‌کند و از تنبلی و بی‌حوصلگی دوری کن؛ زیرا این دو خصلت ناپسند تو را از بهره دنیا و آخرت‌ محروم می‌کنند. و نیز فرمود: «إِذَا كَانَ الْجَوْرُ أَغْلَبَ مِنَ الْحَقِّ لَمْ يَحِلَّ لِأَحَدٍ أَنْ يَظُنَّ بِأَحَدٍ خَيْراً حَتَّى يَعْرِفَ ذَلِكَ مِنْهُ»؛ چون جور و ستم بر حق غلبه یابد و بیشتر باشد کسی مجاز نیست که به کسی گمان خوب داشته باشد، مگر اینکه خوبی را در او ببیند. و همو فرمود: «لَيْسَ الْقُبْلَةُ عَلَى الْفَمِ إِلَّا لِلزَّوْجَةِ وَ الْوَلَدِ الصَّغِيرِ»؛ بوسیدن لبان، جز از همسر و کودک نشاید.

و نیز فرمود: «اجْتَهِدُوا فِي أَنْ يَكُونَ زَمَانُكُمْ أَرْبَعَ سَاعَاتٍ: سَاعَةً لِمُنَاجَاةِ اللَّهِ، وَ سَاعَةً لِأَمْرِ الْمَعَاشِ، وَ سَاعَةً لِمُعَاشَرَةِ الْإِخْوَانِ وَ الثِّقَاتِ الَّذِينَ يُعَرِّفُونَكُمْ عُيُوبَكُمْ وَ يُخْلِصُونَ لَكُمْ فِي الْبَاطِنِ، وَ سَاعَةً تَخْلُونَ فِيهَا لِلَذَّاتِكُمْ فِي غَيْرِ مُحَرَّمٍ وَ بِهَذِهِ السَّاعَةِ تَقْدِرُونَ عَلَى الثَّلَاثِ سَاعَاتٍ. لَا تُحَدِّثُوا أَنْفُسَكُمْ بِفَقْرٍ وَ لَا بِطُولِ عُمُرٍ، فَإِنَّهُ مَنْ حَدَّثَ نَفْسَهُ بِالْفَقْرِ بَخِلَ، وَ مَنْ حَدَّثَهَا بِطُولِ الْعُمُرِ يَحْرِصُ. اجْعَلُوا لِأَنْفُسِكُمْ حَظّاً مِنَ الدُّنْيَا بِإِعْطَائِهَا مَا تَشْتَهِي مِنَ الْحَلَالِ وَ مَا لَا يَثْلِمُ الْمُرُوَّةَ وَ مَا لَا سَرَفَ فِيهِ. وَ اسْتَعِينُوا بِذَلِكَ عَلَى أُمُورِ الدِّينِ، فَإِنَّهُ رُوِيَ: لَيْسَ مِنَّا مَنْ تَرَكَ دُنْيَاهُ لِدِينِهِ أَوْ تَرَكَ دِينَهُ لِدُنْيَاهُ»؛ بکوشید که وقت خود را چهار قسمت کنید: قسمتی برای راز و نیاز و مناجات با خدا، قسمتی برای تأمین نیازهای زندگی، قسمتی دیگر برای معاشرت با برادران دینی‌ و افراد مورد اعتماد که عیب شما را به شما می‌نمایانند و در باطن، نسبت به شما خالص هستند و قسمت چهارم برای پرداختن به لذت‌های حلال. بدانید که‌ به وسیله این قسمت از اوقات خود و بهره‌گیری از آن می‌توانید از سه قسمت دیگر اوقات استفاده ببرید. هرگز با نفس خود از فقر و بی‌چیزی گفت‌وگو نکنید و آن را به عمر دراز امید مدهید؛ زیرا کسی که با خود از بی‌نوایی سخن گفت، بخل ورزید و چون از عمری دراز گفت‌وگو کرد حریص شد.

آن اندازه از بهره حلال دنیایی به نفس خویش بدهید که به جوانمردی‌اش‌ صدمه نزند و آمیخته به اسراف نباشد و بدان وسیله، نفس خود را بر کار دین یاری دهید که روایت شده است: کسی که دنیا را برای رسیدن به‌ دین و دین را برای رسیدن به‌ دنیا رها کند از ما نیست. همچنین امام کاظم(ع) فرمود: «تَفَقَّهُوا فِي دِينِ اللَّهِ فَإِنَّ الْفِقْهَ مِفْتَاحُ الْبَصِيرَةِ، وَ تَمَامُ الْعِبَادَةِ، وَ السَّبَبُ إِلَى الْمَنَازِلِ الرَّفِيعَةِ وَ الرُّتَبِ الْجَلِيلَةِ فِي الدِّينِ وَ الدُّنْيَا. وَ فَضْلُ الْفَقِيهِ عَلَى الْعَابِدِ كَفَضْلِ الشَّمْسِ عَلَى الْكَوَاكِبِ. وَ مَنْ لَمْ يَتَفَقَّهْ فِي دِينِهِ لَمْ يَرْضَ اللَّهُ لَهُ عَمَلًا»؛ احکام‌ دین را فراگیرد که فراگیری دانش کلید بینش، مایه‌ کمال عبادت و وسیله‌ای برای رسیدن به جایگاه‌های والا و مراتب ارجمند در دین و دنیا می‌باشد. و بدانید که‌ برتری دانشمند بر عابد، همانند برتری خورشید بر ستارگان است و هرکس دانش دین نیاموزد، عملش مورد خشنودی خداوند قرار نمی‌گیرد.

همچنین به علی بن یقطین فرمود: «كَفَّارَةُ عَمَلِ السُّلْطَانِ الْإِحْسَانُ إِلَى الْإِخْوَانِ»؛ نیکی به برادران دینی‌، کفاره گناه‌ تن دادن به کار حکومتی است. نیز فرمود: «كُلَّمَا أَحْدَثَ النَّاسُ مِنَ الذُّنُوبِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعْمَلُونَ أَحْدَثَ اللَّهُ لَهُمْ مِنَ الْبَلَاءِ مَا لَمْ يَكُونُوا يَعُدُّونَ»؛ هرگاه مردمان گناهانی پدید آورند که پیش‌تر نبوده و بدان نمی‌پرداختند، خداوند بلاهایی پدید آورد و بر آنها بگمارد که از اندیشه نگذرانده و به شمار نمی‌آوردند. و نیز فرموده است: «إِذَا كَانَ الْإِمَامُ عَادِلًا كَانَ لَهُ الْأَجْرُ وَ عَلَيْكَ الشُّكْرُ وَ إِذَا كَانَ جَائِراً كَانَ عَلَيْهِ الْوِزْرُ وَ عَلَيْكَ الصَّبْرُ»؛ اگر امام (حاکم) دادگر باشد، برای او پاداش و بر تو شکرگزاری است و اگر ستمگر باشد، بر او وزر و بال کردارش و بر تو صبوری پیشه کردن و بردباری است[۶]. حضرت کاظم(ع) دو نفر را دید که به یکدیگر دشنام می‌دهند. امام(ع) فرمود: «الْبَادِئُ مِنْهُمَا أَظْلَمُ وَ وِزْرُهُ وَ وِزْرُ صَاحِبِهِ عَلَيْهِ مَا لَمْ يَتَعَدَّ الْمَظْلُومُ»؛ آغازکننده به دشنام، ستمگرتر است و گناه او و گناه حریفش بر گردن اوست البته‌ تا زمانی که مظلوم (حریف)، از حدود پاسخ گفتن تجاوز نکند. همین‌طور فرمود: «يُنَادِي مُنَادٍ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: أَلَا مَنْ كَانَ لَهُ عَلَى اللَّهِ أَجْرٌ فَلْيَقُمْ، فَلَا يَقُومُ إِلَّا مَنْ عَفا وَ أَصْلَحَ فَأَجْرُهُ عَلَى اللَّهِ‌»؛ چون قیامت برپا شود، منادی ندا در دهد: هرکس بر (نزد) خدا پاداش دارد برخیزد. هیچ کس برنمی‌خیزد جز آن‌که از حق خود درگذشته و اصلاح میان دو تن‌ کرده باشد که پاداش او بر (نزد) خداست.

و نیز فرموده است: «السَّخِيُّ الْحَسَنُ الْخُلُقِ فِي كَنَفِ اللَّهِ، لَا يَسْتَخْلِي اللَّهُ مِنْهُ حَتَّى يُدْخِلَهُ الْجَنَّةَ. وَ مَا بَعَثَ اللَّهُ نَبِيّاً إِلَّا سَخِيّاً. وَ مَا زَالَ أَبِي يُوصِينِي بِالسَّخَاءِ وَ حُسْنِ الْخُلُقِ حَتَّى مَضَى»؛ بخشنده خوش خوی در حمایت خداوند است و خداوند او را رها نمی‌کند تا او را وارد بهشت کند. خداوند هیچ پیامبری را نفرستاد، مگر اینکه بخشنده بود. پدرم تا پایان عمر خود، همواره مرا به بخشندگی و حسن خلق سفارش می‌کرد. هنگامی که امام کاظم(ع) در بستر احتضار افتاده بود، سندی بن شاهک، زندان‌بان امام کاظم(ع) از حضرت خواست تا اجازه دهد، هزینه کفن او را به عهده بگیرد، امام(ع) فرمود: «إِنَّا أَهْلُ بَيْتٍ، حَجُّ صَرُورَتِنَا، وَ مُهُورُ نِسَائِنَا، وَ أَكْفَانُنَا مِنْ طَهُورِ أَمْوَالِنَا»؛ ما خاندانی هستیم که حج صروره (نخستین) ما، کابین زنان ما و کفن‌های ما از خالص اموال خودمان می‌باشد. امام کاظم(ع) به «فضل بن یونس» فرمود: «أَبْلِغْ خَيْراً وَ قُلْ خَيْراً وَ لَا تَكُنْ إِمَّعَةً»؛ پیام‌ خیر برسان و خیر (نیکو) بگو و «امّعه» مباش. گفتم: «امّعه» چیست؟

امام(ع) فرمود: «لَا تَقُلْ: أَنَا مَعَ النَّاسِ وَ أَنَا كَوَاحِدٍ مِنَ النَّاسِ. إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ(ص) قَالَ: يَا أَيُّهَا النَّاسُ، إِنَّمَا هُمَا نَجْدَانِ[۷]، نَجْدُ خَيْرٍ وَ نَجْدُ شَرٍّ فَلَا يَكُنْ نَجْدُ الشَّرِّ أَحَبَّ إِلَيْكُمْ مِنْ نَجْدِ الْخَيْرِ»؛ «امّعه» کسی است که بگوید: من با مردم و یکی از آنان هستم، پس تو چنین مباش‌ و مگو من با مردم و یکی از آنان هستم. رسول خدا(ص) فرمود: ای مردم، آن، دو راه روشن و برجسته است، راه خیر و راه شر، پس مبادا که راه شر و رهروان آن راه‌ نزد تو محبوبتر از راه خیر و پویندگان آن‌ باشد». روایت شده است که امام کاظم(ع) به مردی بد سیما از اهل «سواد» گذشت، بر او سلام کرد و از مرکب خویش فرود آمده، زمانی دراز با وی به گفت‌وگو پرداخت، سپس به او پیشنهاد نمود که اگر کاری داشته باشد، آماده است آن را انجام دهد.

به امام کاظم(ع) گفته شد: ای فرزند رسول خدا، نزد او فرود می‌آیی و نیازهای خود را از او می‌خواهی درحالی او به تو نیازمندتر است؟ امام کاظم(ع) فرمود: «عَبْدٌ مِنْ عَبِيدِ اللَّهِ، وَ أَخٌ فِي كِتَابِ اللَّهِ، وَ جَارٌ فِي بِلَادِ اللَّهِ، يَجْمَعُنَا وَ إِيَّاهُ خَيْرُ الْآبَاءِ آدَمُ(ع)، وَ أَفْضَلُ الْأَدْيَانِ الْإِسْلَامُ، وَ لَعَلَّ الدَّهْرَ يَرُدُّ مِنْ حَاجَاتِنَا إِلَيْهِ، فَيَرَانَا بَعْدَ الزَّهْوِ عَلَيْهِ مُتَوَاضِعِينَ بَيْنَ يَدَيْهِ»؛ او بنده‌ای از بندگان خدا و برادری است که‌ در کتاب خدا بدان اشاره شده است: و مؤمنان برادر یکدیگرند و همسایه‌ای است که‌ در سرزمین خدا در کنار هم زندگی می‌کنیم‌. بهترین پدران؛ یعنی‌ آدم(ع) و بهترین دین‌ها؛ یعنی‌ اسلام ما را پیوند می‌دهند.

چه بسا روزگار ما را بدو نیازمند کند و آن‌گاه است که پس از فخرفروشی و تکبر گذشته ما، ما را فروتن ببیند. آن‌گاه در قالب دو بیت فرمود: از آن‌رو با کسانی که استحقاق پیوند ما را ندارند می‌پیوندیم؛ مبادا که بی‌دوست و رفیق بمانیم»[۸]. در همین‌جا گشت و گذار خود را در بوستان جان‌فزای میراث امام کاظم(ع) به پایان برده، از خداوند منان می‌خواهیم تا در پیروی از راه و رهنمودهای اهل بیت(ع) -که تبلور چشمه زلال هدایت ربانی در سراب عطشناک هواخواهی و توهم‌زدگی است- توفیقمان دهد. آخرین نیایش ما این است که: ستایش، ویژه پروردگار جهانیان است.[۹]

منابع

پانویس

  1. تحف العقول، ص۴۰۳.
  2. الاختصاص، ص۳۲.
  3. صدوق آن را در توحید باب العلم با اسنادش از کاهلى از موسى بن جعفر(ع) نقل کرده است. عبد اللّه بن یحیى کاهلى اسدى برادر اسحاق بن یحیى از چهره‌هاى برجسته یاران امام صادق(ع) و امام کاظم(ع) بود و کتابى نیز دارد.
  4. بحار الانوار، ج۷۵، ص۳۱۹.
  5. بحار الانوار، ج۷۵، ص۳۱۹.
  6. تحف العقول، ص۴۰۸- ۴۱۱.
  7. شاید مراد از گفته رسول خدا «إِنَّمَا هُمَا نَجْدَانِ» آیه ﴿وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ؛ «و راه خیر و شر و حق و باطل و بهشت و دوزخ را به او نمودیم» باشد.
  8. تحف العقول، ص۴۱۲- ۴۱۳. {{متن حدیث|نُوَاصِلُ مَنْ لَا يَسْتَحِقُّ وِصَالَنَا *** مَخَافَةَ أَنْ نَبْقَى بِغَيْرِ صَدِيقٍ{{.
  9. سید منذر حکیم،سید منذر، پیشوایان هدایت، ج۹، ص ۳۴۰-۳۵۰.