اقسام و انواع علم غیب کدام‌اند؟ (پرسش)

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط HeydariBot (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۴ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۲:۱۹ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

اقسام و انواع علم غیب کدام‌اند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث علم غیب معصوم است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی علم غیب مراجعه شود.

اقسام و انواع علم غیب کدام‌اند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ علم غیب
مدخل اصلیعلم غیب

عبارت‌های دیگری از این پرسش

پاسخ نخست

 
سبحانی

آیت‌الله\s جعفر سبحانی در کتاب «پاسخ جوان شیعی به پرسش‌های وهابیان» در این باره گفته است:

«علم‏ غیب‏ بر دو نوع است:

۱. ذاتی و نامحدود، که ویژه خداوند است.

۲. اکتسابی و محدود که با آموزش الهی در مواردی به اولیا داده شده است و قرآن مملو از خبرهای غیبی پیامبران (ص) و غیر پیامبران (ص) است و کسی منکر آن نشده است و تنها در سوره یوسف چند خبر غیبی است که یعقوب (ع) و یوسف (ع) از آن گزارش داده‏‌أند.»[۱].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله مغنیه؛
آیت‌الله محمد جواد مغنیهدر کتاب «تفسیر کاشف» در این‌باره گفته‌ است:

«غیب خدا بی نهایت است و اندازه معینی ندارد و این غیب بر چند نوع است:

  1. غیبی که خدا آن را از بندگانش پنهان می‌دارد و هیچ کس را از آن آگاه نمی‌کند؛ نظیر زمان برپا شدن روز قیامت.
  2. نوعی که هر کس را از میان بندگانش که بخواهد از آن آگاه می‌کند و در آیه ۲۶ از سوره جن به این نوع اشاره کرده است: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا[۲]. و نیز در آیه ۱۷۹ از سوره آل عمران: ﴿مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء[۳].
  3. نوعی که تمام مردم را از آن باخبر می‌کند؛ نظیر برانگیخته شدن و جمع شدن مردم در روز قیامت و بهشت و دوزخ.
بر این اساس، مراد از این که غیب تنها در نزد خدا و از آن خداست، آن است که نه از طریق تجربه می‌توان از غیب آگاهی پیدا کرد، نه از طریق عقل و نه از هیچ راه دیگر، بلکه تنها از طریق وحی الهی می توان غیب را دانست؛ و او بر حسب آنچه حکمت و نیاز مردم اقتضا کند، هر یک از پیامبرانش را که بخواهد از غیب خود آگاه می‌کند و پیامبر او هم به نوبه خود مردم را از این غیب، همان طور که از خدا دریافت کرده، باخبر می‌سازد. بنابراین، خبر دادن پیامبر از غیب، دانستن غیب نیست، بلکه نقل غیب است از کسی که غیب می‌داند و تفاوت میان منبع علم و نقل از این منبع زیاد است؛ زیرا اولی اصل و دومی فرع است. و نیز فرق است میان کسی که به طور مستقیم از منبع علم نقل می‌کند و کسی که از این ناقل نقل می‌کند: گفتند: منزهی تو. ما را جز آنچه خود به ما آموخته ای دانشی نیست. تویی دانای حکیم»[۴]
۲. آیت‌الله خاتمی؛
آیت‌الله سید احمد خاتمی، در کتاب «در آستان امامان معصوم» در این‌باره گفته‌ است:

«در روایتی از امام باقر (ع) دو گونه علم "علم خاص و علم عام" برای ذات مقدس خداوند ذکر شده است: خداوند دو نوع علم دارد؛ یکی علم مخصوص و علم عام؛ علم خاص او علمی است که حتی ملائکه مقرب درگاهش و انبیاء که فرستاده او به سوی بندگانند - از آن بی اطلاع‌اند؛ اما علم عامش همان علمی است که ملائکه مقرب و پیامبران مرسل از آن مطلع‌اند و همان علم از ناحیه پیامبر اکرم (ص) که به ما رسیده است.[۵] آیاتی که بر اختصاص حصر علم غیب به خداوند دلالت دارند، بیان‌گر علم خاص‌اند، مثلاً:

  1. ﴿وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ[۶]
  2. ﴿قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ[۷] و آیات دیگری که در این مورداند.[۸] علاوه بر آن که این آیات می‌تواند اشاره به همان "علم خاص" باشد و بر حصر و غیب به اصالت و ذاتاً - به خداوند دلالت دارند، مالک حقیقی اوست و او به هرکس که بخواهد تعلیم می‌دهد. زمام این علم هم به دست اوست و از مالكيت و سلطنت او خارج نمی‌شود بلکه هرگاه بخواهد، از صاحب آن باز می‌ستاند. نوع دوم که در مقابل علم اختصاصی است. علمی است که خداوند به برگزیدگان خود عنایت می‌کند: ﴿عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا* إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا[۹] آیه دیگر: ﴿وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء[۱۰] بر این اساس است که پذیرش آگاهی معصومان از غیب به اذن خداوند، از بدیهی‌ترین و مستدل‌ترین عقاید پیروان اهل بیت (ع) علما است. نمونه عینی این علم غیب، آگاهی‌های پیامبران و امامان از غیب است، به عنوان نمونه:

الف. پیشگویی حضرت نوح (ع) از این که امتش دیگر هدایت نخواهند شد و اگر زنده بمانند، فاجر و کافر می‌پرورند ﴿إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ يُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلا يَلِدُوا إِلاَّ فَاجِرًا كَفَّارًا[۱۱]

ب. آگاهی حضرت ابراهیم (ع) را از ملکوت آسمانها و زمین ﴿كَذَلِكَ نُرِي إِبْرَاهِيمَ مَلَكُوتَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَلِيَكُونَ مِنَ الْمُوقِنِينَ[۱۲]

ج. اطلاع حضرت یعقوب (ع) از آینده حضرت یوسف (ع)﴿إِذْ قَالَ يُوسُفُ لِأَبِيهِ يَا أَبَتِ إِنِّي رَأَيْتُ أَحَدَ عَشَرَ كَوْكَبًا وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَيْتُهُمْ لِي سَاجِدِينَ قَالَ يَا بُنَيَّ لاَ تَقْصُصْ رُؤْيَاكَ عَلَى إِخْوَتِكَ فَيَكِيدُواْ لَكَ كَيْدًا إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلإِنسَانِ عَدُوٌّ مُّبِينٌ وَكَذَلِكَ يَجْتَبِيكَ رَبُّكَ وَيُعَلِّمُكَ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَيُتِمُّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَعَلَى آلِ يَعْقُوبَ كَمَا أَتَمَّهَا عَلَى أَبَوَيْكَ مِن قَبْلُ إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ إِنَّ رَبَّكَ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۱۳]»[۱۴].
۳. آیت‌الله فاضل لنکرانی؛
آیت‌الله محمد جواد فاضل لنکرانی در بیاناتی با موضوع «همگرایی قیام امام حسین با علم حضرت به شهادت خود و یارانش» در این‌باره گفته‌ است:

«برای علم غیب می‌توان دو تعریف داشت:

  1. اینکه بگوئیم غیب یعنی «ما غاب عن الناس»، در این تعریف ممکن است برای فردی یک چیز غیب باشد و برای فرد دیگر غیب نباشد، طبق این معنا آنچه که از فرد غایب است برای او غیب است اما اگر نزد دیگری غایب نباشد برای او غیب نیست! آنچه برای مردم غیر مشهود هست می‌شود غیب، اما برای پیامبر و ائمه که مشهود است مثل اینکه پیامبر می‌داند این شخص چه زمانی فوت می‌کند، این برای مردم غیب است اما برای خود پیامبر عنوان علم غیب ندارد. این یک تعریف که طبق این بیان علم غیب یک معنای نسبی پیدا می‌کند.
  2. طبق معنای امیرالمؤمنین (ع) در خطبه ۱۲۸ که کسی خدمت حضرت رسید و عرض کرد: «لَقَدْ أُعْطِیتَ یَا أَمِیرَالْمُؤْمِنِینَ عِلْمَ الْغَیْبِ فَضَحِکَ (ع) وَ قَالَ لِلرَّجُلِ وَ کَانَ کَلْبِیّاً یَا أَخَا کَلْبٍ لَیْسَ هُوَ بِعِلْمِ غَیْبٍ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ مِنْ ذِی عِلْم‏»،[۱۵] حضرت ملاکی را بیان می‌فرماید که علم غیب آن است که در آن عالم بدون واسطه و بدون معلم به معلوم علم پیدا کند اما اگر یک علمی را معلم به انسان یاد دهد این دیگر غیب نیست! بر مبنای این بیان علم غیب منحصر به خدای تبارک و تعالی است، هر چه را که خدا به پیامبر و ائمه عنایت کرده ولو از انظار عموم بشر مخفی است ولی چون خدا به اینها یاد داده و اینها با واسطه‌ الهی یاد گرفته‌اند عنوان علم غیب به خود نمی‌گیرد»[۱۶].
۴. حجج الاسلام و المسلمین غرویان، میرباقری و غلامی؛
حجج الاسلام و المسلمین محسن غرویان، سید محمد حسین میرباقری و محمد رضا غلامی در کتاب «بحثی مبسوط در آموزش عقاید» در این‌باره گفته‌اند:

«علم غیب به طور کلی بر دو قسم است:

  1. علم غیب ذاتی: این نوع علم چنانکه از نامش پیداست از راه تحصیل و اکتساب به دست نیامده است و هم از این روست که چنین علمی فقط در مورد خداوند مطرح است و مختص به اوست، چرا که علم او عین ذات است و ذات هم واجب و غیر معلول می‌باشد.
  2. علم غیب اکتسابی: علمی است که در رابطه با غیر خداوند مطرح می‌شود و چنین نیست که این آگاهی از غیب لازمه ذات و یا عین ذات چنین موجوداتی باشد، بلکه بایستی خداوند چنین علمی را یا از طریق وحی بدانان عنایت فرماید و یا زمینه‌ها و اسباب لازم برای حصول چنین علمی را فراهم آورد»[۱۷].
«علم غیب را به لحاظ های مختلف می‌توان به انواعی تقسیم نمود، از جمله این تقسیمات تقسیم به لحاظ کسانی است که از غیب آگاهند. از این رو می‌توان گفت که علم غیب نخست به دو قسم تقسیم می‌شود: (۱): علم غیب الهی؛ (۲): علم غیب انسان‌ها. قسم دوم نیز خود به دو شاخه فرعی قابل تقسیم است: (الف): علم غیب پیامبران؛ (ب): علم غیب انسان‌های عادی»[۱۸].
۵. حجت الاسلام و المسلمین رضایی اصفهانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر رضایی اصفهانی در کتاب «تفسیر قرآن مهر» در این‌باره گفته‌ است:

«علم غیب نیز به دو صورت قابل تصور است: نخست، علم غیب و آگاهی مستقل و بالذات از اسرار جهان که مخصوص خداست.

دوم، علم غیب غیر مستقل؛ یعنی خدا به انسان علومی ببخشد که او از برخی اسرار نهان جهان آگاهی یابد. آیه فوق در صدد نفی معنای اول علم غیب استقلال از پیامبر اسلام (ص) است، وگرنه در آیات دیگر قرآن اشاره شده که خدا به هر کس از فرستادگانش بخواهد می‌تواند علم غیب غیر مستقل ببخشد»[۱۹].

«آگاهی از علم غیب دو گونه است:

  1. آگاهی مطلق و بدون قید و شرط، که این مخصوص خداست.
  2. آگاهی محدود، یعنی به اندازه‌ای که خدا مصلحت می‌بیند و در اختیار پیامبران و اولیای خود قرار دهد.

در این آیه، علم غیب مطلق از پیامبران نفی شده است، اما در برخی دیگر از آیات، علم غیب محدود برای رسولان اثبات شده است. پس علم غیب بالذات و مطلق مخصوص خداست و دیگران هر چه دارند بالعرض و محدود و از ناحیه خداست»[۲۰].

«﴿وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَإِلَيْهِ يُرْجَعُ الأَمْرُ كُلُّهُ فَاعْبُدْهُ وَتَوَكَّلْ عَلَيْهِ وَمَا رَبُّكَ بِغَافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ[۲۱].

نکته‌ها و اشاره‌ها: قرآن مسئله علم غیب را دو گونه بیان کرده است:

گاهی علم غیب را مخصوص خدا می‌داند، همان طور که در این آیه آمده است؛ و گاهی بخشی از علم غیب را به پیامبران و حتی غیر پیامبران نسبت می‌دهد؛ همان طور که در مورد مادر موسی (ع) می‌خوانیم که به او وحی شد و برخی اخبار غیبی در اختیار او گذاشته شد.

البته قسم اول آیاتِ مربوط به علم غیب ذاتی است که مخصوص خداست، اما قسم دوم آیاتِ مربوط به علمِ غیبِ عرضی است که خدا به صورت محدود در اختیار برخی پیامبران و بندگان خاصش قرار می‌دهد»[۲۲].
۶. حجت الاسلام و المسلمین نادم؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد حسن نادم، در کتاب «علم غیب از نگاه عقل و وحی» در این‌باره گفته‌ است:

«علم غیب را می‌توان از جهات مختلفی تقسیم کرد:

علم غیب از جهت عالم به آن: (۱): علم غیب خداوند؛ (۲): علم غیب فرشتگان؛ (۳): علم غیب انسان‌ها: «الف: پیامبر؛ ب: امام؛ ج: دیگران». (...)

علم غیب بر دو قسم است: (۱): اختصاصی ذات اقدس الهی است، و دیگران هیج آگاهی از آن ندارند﴿قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ‏‏ [۲۳][۲۴]؛ اینها حقایقی هستند نایافتنی که نه تنها حس و تجربه بلکه عقل و کشف و شهود هم در قلمرو آن راه ندارند(...). ذات و حقیقت خداوند از این قبیل هاست. (۲): علم غیب هایی است که غیر خداوند از آن آگاهی دارند مانند: ملائکه، انبیاء، امامان معصوم و بعضی دیگر از انسان‌ها. که غیب دانی هر کدام بستگی به جهت مراتب نسبیت آنها دارد.

علم غیب از جهت علم و معرفت: (۱): علم غیب به معنای عام آن که بعضی می‌دانند و بعضی نمی‌دانند به دو قسم تقسیم می‌شود: (۱): علم مطلق که فقط اختصاص به خداوند دارد؛ (۲): علم غیب نسبی است که در این قسم می‌توان علم غیب هر کس را نسبت به دیگری نسبی دانست، مانند علم خداوند نسبت به علم دیگران که آنچه را که برای دیگران غیب محسوب می‌شود برای او آشکار وعیان است.(...) (۲): بعضی از علومی که امکان کشف آنها بر اثر کنکاش و جستجو وجود دارد، مثل علم نجوم، ستارگان و غیره، در این موارد بعضی از افراد که وسائل واسباب کشف را دارا هستند می‌دانند و دیگران از آن آگاهی محروم می‌باشند. (۳): علمی که هیچکس بر آنها غیر خداوند آگاهی ندارد، حتی ملائکه مقرب و انبیاء مرسل هم نمی‌دانند، این نوعی است که قرآن با صراحت بیان می‌کند: ﴿قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ[۲۵].

علم غیب از جهت زمان: (۱): علم غیب گاهی مربوط به جریانات، قصه‌ها و اخبار گذشته می‌شود، مثل داستانهای قرآنی از امت‌های گذشته، که علم به این گونه غیب عا نسبی است، عده‌ای می‌دانند و عده‌ای نمی‌دانند، پس نسبت به کسانی که نمی‌دانند غیب است، مثلا داستان حضرت یوسف برای حضرت محمد (ص) غیب دانسته شده ولی نسبت به برادران او غیب نیست. (۲): علم غیب گاهی مربوط به زمان حاضر می‌شود، چه بسا جریاناتی فی الحال در عالم محقق می‌شود و ما از آنها آگاه نمی‌شویم، در حالی که عده ای به وسیله وسائل ارتباطی که در اختیار دارند فورا متوجه می‌شوند، بنابراین برای کسانی که این ابزار را ندارند غیب است. (۳): علم غیب گاهی مربوط به زمان آینده است، مثل علم به قیامت و موارد شبیه آن، در این صورت شامل علم اختصاصی الهی می‌شود و اگر انبیاء و اولیاء در این باره گزارشی می‌دهند، به تعلیم خداوند است و استقلالی در آگاهی ندارند.

در این تقسیم بندی‌ها به یک نتیجه می‌رسیم که علم غیب واقعی اختصاصی است، آنگونه که قرآن بیان می‌کند: ﴿إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ[۲۶]، ﴿إِنَّمَا در آیه به معنای حصر است، یعنی غیب مختص به خداست، زیرا اخبار غیبی انبیاء و اولیاء الهی نیز به تعلیم خداوند است، و عنایتی است از جانب حق تعالی به آنها؛ به عبارت دیگر دو نوع غیب متصور است یک نوع غیب غیر مشهود، یک نوع غیب غیر موجود، گاه می‌شود که چیزی به علت عدم حضور و شهود نزد شخصی غائب از نظر و مخفی است، چنان چه مشهود گردد برای آن شخص دیگر غیب نمی‌باشد، و برای دیگران که از مشاهده آن محروم هستند غیب محسوب می‌شود؛ زیرا هم موجود است و هم مشهود، گاه چیزی علاوه بر اینکه مشهود نیست، موجود هم نیست مانند اموری که مقدر شده برای آینده اما از اسرار و مکنونات عند‌الله است، غیر از خداوند هیچ کس نسبت به آنها آگاهی ندارد اما خداوند بعضی از بندگان خاص خود را آنگونه که در قرآن متذکر شده از بعضی از آنها آگاه می‌گرداند»[۲۷].
۷. حجت الاسلام و المسلمین رفیعی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر ناصر رفیعی، در مقاله «علم غیب ائمه» در این‌باره گفته‌ است:

«نظریه تخصص: این دیدگاه بر این باور است که علم غیب به خداونـد اختصـاص دارد و هیچ موجودي در آن با خدا شریک نیست. این نظریه تخصص علم غیب را دو قسم می‌داند:

  1. مختص به خدا که احدی در آن شریک نیست مانند سایر اوصاف.
  2. علم غیبی که پاره‌ای از موجودات مانند انبیا، ائمه و ملائکه به آن متصفند که جوهر آن با قسم اول متفاوت است. این علم غیب از نوع علم غیب مختص به ممکنات است و اسناد به خدا سزاوار نیست. صفات الهی، ذاتی است و مستفاد از غیر نیست به همین دلیل واجب است نه ممکن؛ اما صفات مخلوق عرضی، مستفاد از غیر و مغایر با ذات است که خدا به آن ها متصف نمی‌شود.
مرحوم علامه طبرسی می‌نویسد: هر کس اعتقاد داشته باشد که غیر خداوند سبحان در این صفت شریک وی است از دین اسلام خارج است اما خبرهای غیبی که از امیرالمؤمنین در خطب ملاحم و غیر آنها نقل شده است و آنچه از این قبیل اخبارات غیبی که از فرزندان وی نقل شده همه آنها تحقیقاً بر گرفته شده از علوم غیبی رسول خداست که خداوند او را به آنها آگاه کرده و صحیح نیست به کسی که این اخبار را از ائمه (ع) نقل می‌کند نسبت داده شود که او معتقد به علم غیب ائمه (ع)است.[۲۸]».[۲۹].
۸. حجت الاسلام و المسلمین سبحانی؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر سید محمد جعفر سبحانی در مقاله «آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهل سنت» در این‌باره گفته‌ است: «علم غیب دو نوع است یکی "بالذات و بالاصاله" و دیگری "بالعرض و بالتبع". علم غیب بالذات و بالاصاله منحصر به خداوند است؛ زیرا تنها ذات باری تعالی به همه هستی احاطه وجودی و علمی دارد و برخوداری دیگران از علم غیب به صورت عرضی و تبعی است؛ زیرا احاطه و ابزار علمی اینها محدود و از راه افاضه خداوند می‌باشد»[۳۰].
۹. حجت الاسلام و المسلمین مهدی‌فر؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر حسن مهدی‌فر در پایان‌نامه دکتری خود با عنوان «علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن» در این‌باره گفته‌ است:

«علم غیب از لحاظ ماهیت دو قسم است:

  1. علم غیب ذاتی: این نوع علم از آن خدا و ذاتی اوست و احدی غیر خدا از آن برخوردار نیست چنین علمی ازلی و ابدی و نامتناهی است.
  2. عرضی: علمی است که به واسطه تعلیم خداوند، انسان‌های برگزیده می‌توانند از آن بهره‌مند شوند و چنین علمی، تبعی و نسبت به علم خداوند موقتی و محدود می‌باشد»[۳۱].
۱۰. حجت الاسلام و المسلمین شاکر؛
حجت الاسلام و المسلمین دکتر محمد تقی شاکر در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «منابع علم امام در قرآن و روایات» در این‌باره گفته‌ است:

«علم به عنوان نمونه: واجب دارد ممکن، ذاتی و اکتسابی، مطلق و مرسل از قیود، و یا مقید و محدود، عین ذات است و بدون تعدد بین وصف و موصوف و یا زائد بر ذات است و عارض بر او و... شیوه و روش آگاهی از غیب از به دو گونه است:

  1. غیبی که با تعلیم و فکر و ریاضت نفسانی آشکار می‌شود
  2. غیبی که نیل به آن تنها برای خداوند متعال محقق است و این همان غیب مطلقی است که خداوند متعال آن را تنها برای برگزیدگانش آشکار می‌سازد.
قسم دوم خود به دو گروه تقسیم می‌شود: الف): غیبی که آشکار نمودنش برای رسل و فرستادگان الهی لازم است که معجزات و شرایع و سایر اخبار غیبی از آن جمله‌اند. هر آنچه که مربوط به موضوع رسالت است خداوند با آگاهی دادنِ رسولانش به آن، ایشان را تسدید و تایید می‌نماید. ب): غیبی که از شئون الهی است که خاص خداوند است. آیاتی که از اختصاص غیب به خداوند سبحان سخن می‌گویند مرادشان این دسته از غیوب است، یعنی ربوبیت پس غیب الهی بدون حد و مرز برای فرستادگان الهی قرار داده نشده است، بلکه غیبی که شئون رسالت و ابلاغ آن را تحقق بخشد به آنها عطا شده است. اما غیبی که برای عبّاد صالح و مرتاضین کشف گردد از هر دو حد: الهی بودن و رسالی بودن خارج است، که این امر برای صالحین به حسب درجاتشان محقق می‌شود و برای دیگران به حسب محاولاتشان، اما در هر حال غیبی که برای آنها کشف می‌شود غیبِ خاص خداوند و غیبِ وحیانیی که مخصوص رسولان الهی است نخواهد بود. با ضمیمه کردن آیۀ ﴿إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا[۳۲] به آیاتی که علم به غیب را مختص به خداوند سبحان می‌داند، این نتیجه به دست می‌آید که علم غیب به اصالت از آن خداست و به تبعیتِ خداوند متعال دیگران هم می‌دانند به مقدرای که او بخواهد نسبت به آن آگاه شوند نه علمی من نفسه و بنفسه، و بگونۀ اصالتی و استقلالی بلکه به اذن الله تعالی»[۳۳].
۱۱. حجت الاسلام و المسلمین مدقق؛
حجت الاسلام و المسلمین سید عبدالحکیم مدقق در مقاله «علم غیب از منظر قرآن و سنت» در این‌باره گفته است: «گروه وهابیت بر این باورند که علم غیب مخصوص خدای متعال است. بر این اساس، اعتقاد به علم غیب اولیای خدا را موجب کفر و شرک می‌دانند. این باور ناشی از برداشت نادرست از برخی آیات مربوط به این مسأله و عدم توجه به آیات دیگر است. این نوشتار در صدد است که با نگاه جامع به همه این آیات و بااستفاده از روایات شیعه و سنی به اثبات رساند: علم غیب بر دو نوع است: یکی علم غیب ذاتی و دیگری علم غیب خدا دادی. نوع اول مخصوص خدای متعال است و اثبات آن برای غیر خدا موجب کفر و شرک است. نوع دوّم، از ویژگی‌های اولیا است و اعتقاد به این نوع علم غیب برای آنها عین توحید است. برخی از وهابیان پنداشته‌اند که اعتقاد به علم غیب اولیا، اختصاص به شیعیان دارد؛ از این رو اقدام به تکفیر آنها نموده‌اند. در این نوشتار با استناد به منابع و روایات اهل سنت به اثبات رسیده است که این اعتقاد مخصوص شیعیان نیست؛ پس اگر چنین باوری موجب کفر و شرک باشد، خود این گروه ناخودآگاه در دام آن افتاده است»[۳۴]
۱۲. حجت الاسلام و المسلمین موسوی؛
حجت الاسلام و المسلمین موسوی، در کتاب «گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی» در این‌باره گفته‌ است: «اقسام علم غیب: علم غیب بر دو قسم است؛ یکی علم غیب ذاتی و استقلالی: آن دانشی است که از درون موجودی سرچشمه گرفته که برای آن حد و مرزی نیست. چنین علم غیبی منحصر به فرد و مخصوص ذات اقدس پروردگار است و از حیطه عقل بشر خارج و انسان از آگاهی به آن عاجز است. دیگری علم غیب تبعی و غیر استقلالی: دانشی است که به اراده الهی در اختیار انبیاء و اولیاء قرار می‌گیرد.»[۳۵].
۱۳. حجت الاسلام و المسلمین خوش‌باور؛
حجت الاسلام و المسلمین داوود خوش‌باور، در پایان‌نامه در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان «علم غیب از دیدگاه فریقین» در این‌باره گفته‌ است:

«مسأله غیب و علم به آن، در منابع وحیانی ریشه دارد؛ از مجموع آیات و روایات مربوط به این موضوع چنین استفاده می‌شود که دو قسم علم غیب وجود دارد: علم غیب محدود و علم غیب ذاتی چیست؟ (پرسش)علم غیب نامحدود آنچه به طور قطع تمام مبانی و رویکردهای متفاوت علمای اسلامی را دربرمی‌گیرد این است که علم غیب نامحدود مطلق تنها و بالذات در اختیار خداوند است؛ اما علم غیب محدود نسبی، صرف نظر از بحث‌های مفهومی با توجه به ظرفیت‌ها و استعدادهای متفاوت بشری، در اختیار غیرخداوند قرار می‌گیرد.

اقسام علم غیب از لحاظ منشأ:

الف. وحی مستقیم الهی: به این معنی که لفظ و معنی، هر دو از جانب خدا در اختیار پیامبر گذاشته می‌شود و برخی از خبرهای غیبی قرآن کریم از حوادث گذشته و آینده و معارف مربوط به خدا و اسماء و صفات و اوضاع جهان برزخ و معاد همگی از این قبیل است، یعنی غیبی است که لفظ و معنی هر دو از جانب خدا می‌باشد، چرا که باید گفت خود وحی، مطلقا یکی از مغیبات است که تنها در اختیار پیامبران قرار دارد. مثلا در آیه سوم سوره مبارکه روم می فرماید: ﴿وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ[۳۶] قرآن از امری پوشیده بر مردم، پرده برداشته و جریانی را که در آینده رخ خواهد داد را به اطلاع مردم رسانیده است و از طرفی این‌گونه آیات از این نظر غیب است که حضرت رسول (ص) بدون ابزار عادی توانسته است چنین الفاظ و معانی را از مقام ربوبی بگیرد و ارائه دهد.

ب. وحی به وسیله فرشته: گاهی موارد فرشته‌ای به صورت انسان متمثل می‌گردد و پیامبران و اولیاء الهی را از یک رشته امور پنهان از حس، مطلع می‌سازد مانند: مریم از مذاکره فرشته که به صورت انسان برای او متمثل گردیده بود، آگاه شد که فرزندی خواهد داشت که دارای صفات خاصی می باشد ﴿قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلامًا زَكِيًّا[۳۷] (ابراهیم و همسرش از گفتگوی فرشتگانی که در مسیر خود برای نابودی قوم لوط در منزل او فرودآمده بودند، آگاه شدند که خداوند، در دوران کهولت و پیری به آنها فرزندی عطاء خواهد نمود ﴿وَامْرَأَتُهُ قَائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْنَاهَا بِإِسْحَاقَ وَمِن وَرَاء إِسْحَاقَ يَعْقُوبَ * قَالَتْ يَا وَيْلَتَى أَأَلِدُ وَأَنَاْ عَجُوزٌ وَهَذَا بَعْلِي شَيْخًا إِنَّ هَذَا لَشَيْءٌ عَجِيبٌ[۳۸] خاندان ابراهیم از ناحیه فرشتگان که به صورت انسانی مجسم شده بودند، آگاه شدند که در همان نیم شب قوم لوط، نابود خواهند شد، و همسر لوط از نابود شدگان خواهد بود ﴿فَلَمَّا ذَهَبَ عَنْ إِبْرَاهِيمَ الرَّوْعُ وَجَاءَتْهُ الْبُشْرَى يُجَادِلُنَا فِي قَوْمِ لُوطٍ * إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَحَلِيمٌ أَوَّاهٌ مُّنِيبٌ[۳۹] این نوع آگهی‌ها که از طریق تمثل فرشتگان و گزارش آنان در اختیار اولیای الهی قرار می‌گیرد، نمونه‌ای از آگاهی غیب است که افراد عادي از آن بهره‌ای ندارند.

ج. رؤیای صادقانه یا خواب‌های راستین: رؤیای صادقه یکی دیگر از وسایل آگاهی از غیب است همچون حضرت ابراهیم که از طریق رؤیا آگاه شد که از جانب خدا مأمور است که فرزند خود اسماعیل را ذبح کند و آن چنان به صحت خواب خود ایمان داشت که مقدمات آن را فراهم ساخت. و حضرت یعقوب و یوسف (ع) از طریق علم تعبیر خواب، حوادثی را پیش‌بینی می‌کردند و از امور پنهان از حس، گزارش می‌دادند و لذا محققان اسلامی یکی از طرق وحی را رویاهاي صادق و خواب راستین می دانند»[۴۰].
۱۴. حجت الاسلام و المسلمین انسان؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد امین انسان در مقاله «امامت در استنادهای قرآنی امام رضا» در این‌باره گفته‌‌اند:

«علم غیب در آموزه‌های قرآنی به دو نوع تعریف شده ست: مطلق و نسبی.

غیب مطلق: به چیزی گفته می‌شود که برای همگان و در همه مقاطع وجودی، غیب باشد، مانند ذات اقدس الهی که با حواس درک کردنی است و نه با قلب و فکر قابل احاطه و اکتناه است؛ آیاتی مانند ﴿لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ[۴۱] و احادیثی همچون "َ يَا مَنْ لَا تَحْوِيهِ الْفِكَرُ "[۴۲] بر این دسته دلالت دارد. افزون بر ین، بر پایۀ روایات[۴۳] علم به روز قیامت از علوم غیبی مطلق است که کسی جز خداوند از آن آگاهی ندارد.

غیب نسبی: چیزی است که تنها در برخی مقاطع وجودی برای برخی از افراد غیب باشد؛ مانند: فرشتگان، اخبار گذشتگان و اخبار مربوط به آینده و ... . چنین مواردی که برای بیشتر مردم از مغیبات است برای پیامبر (ص) و اولیای خداوند غیب نیست؛ از این رو، امام علی (ع) می‌فرمایند: " لَوْ كُشِفَ الْغِطَاءُ مَا ازْدَدْتُ يَقِينا"[۴۴]»[۴۵].
۱۵. آقای دکتر پاشایی (پژوهشگر مرکز فقهی ائمه اطهار)؛
آقای دکتر وحید پاشایی در مقاله «پاسخ به شبهات ناصر القفاری دربارۀ بدا» در این‌باره گفته است: «مسئله غیب و علم به آن، در منابع وحیانی ریشه دارد. از مجموع آیات و روایات مربوط به این موضوع چنین استفاده می‌شود که دو قسم علم غیب وجود دارد: علم غیب محدود و علم غیب نامحدود. آنچه به طور قطع تمام مبانی و رویکردهای متفاوت علمای اسلامی را دربرمی‌گیرد این است که علم غیب نامحدود "مطلق"، تنها و بالذات در اختیار خداوند است؛ اما علم غیب محدود "صرف نظر از بحث‌های مفهومی" با توجه به ظرفیت‌ها و استعدادهای متفاوت بشری، در اختیار غیر خداوند قرار می‌گیرد. پس باب غیب به هر طریق بر روی انسان‌ها باز است و اتصال به جهان غیب و اطلاع یافتن از آن برای غیرخداوند ممکن است»[۴۶].
۱۶. خانم میرترابی حسینی (پژوهشگر دانشکده اصول دین)؛
خانم زهرةالسادات میرترابی حسینی در پایان‌نامه کارشناسی ارشد خود با عنوان«علم لدنی در قرآن و حدیث» در این‌باره گفته‌ است: «یکی از تقسیمات علم غیب، تقسیم آن به لحاظِ عالِم به آن است. بر این اساس می‌توان علم غیب را به چند قِسم، منقسم کرد مثل: علم غیب خداوند[۴۷]، علم غیب فرشتگان[۴۸]، علم غیب انسان‌ها، که مراد از علم غیب انسان‌ها، گاه علم غیب اولیاء الهی [۴۹] مانند انبیاء (ص) و ائمه (ع) و گاه، علم غیب انسان‌هایِ عادی است.[۵۰] در دسته‌ای از آیات علم غیب، مخصوص خداوند دانسته شده [۵۱] و مفاد دسته‌ای دیگر، دالّ بر امکان آگاهی بر غیب، برای غیر خداوند است. به عنوان مثال از آیاتِ مربوط به داستان خضر (ع) و حَضرت موسی (ع) [۵۲] و نیز از آیاتِ مربوط به تعلیم اسماء به حضرت آدم (ع) [۵۳] استفاده می‌شود که علم غیب برای غیر خداوند، ممکن و متحقّق است. برای جمع بین این دو دسته آیات می‌گوییم: علم غیب به دو گونه است: "ذاتی" و "اکتسابی". "علم غیب ذاتی"؛ فقط از آن خداوند است و آیات دالّ بر انحصار علم غیب به خداوند، ناظر به این معنی می‌باشند. "علم غیب اکتسابی"؛ که از طریق وحی یا اسباب دیگر به برخی مخلوقات عطا می‌شود و در مورد خداوند، این قسم علم غیب، متصوَّر و ممکن نیست. علم غیب به لحاظ وسعت و ضیق دایرۀ آن، به دو قسم "محدود" و "نامحدود" تقسیم می‌شود و فقط علم غیب الهی است که اصالتاً به تناسب ذات وی، نامحدود است.»[۵۴].
۱۷. خانم رابیل (پژوهشگر جامعة المصطفی العالمیة)؛
خانم سیده رابیل در مقاله «جستاری در مسئله علم غیب» این‌باره گفته‌ است:

«اقسام علم غیب:

قسم اول: اموری هستند که هرگز در محدوده و قلمرو حس انسان،‌ قرار نمی‌گیرند. مانند حقیقت ذات پروردگار جهان،‌ فرشتگان،‌ امور مربوط به معاد و ... . انسان زمانی می‌تواند از حقیقت برخی موجودات مانند فرشتگان آگاهی پیدا کند که ظرف وجودی او دگرگون شده و وارد عالم غیب شود و گرنه با این ظرفیت وجودی نمی‌تواند،‌ به این امور علم پیدا کند.

قسم دوم: حوادث غیبی که در گذشته اتفاق افتاده و یا در آینده رخ خواهد داد. بدین معنا که حوادث گذشته و آینده برای ما در حال حاضر از امور غیبی هستند که با خبر دادن از آنها،‌ در قلمرو درک ما در خواهند آمد.

  • قسم سوم: از امور غیبی،‌ اکتشافات علمی بشر هستند که مدت‌ها برای انسان غایب بود و پس از آن وارد قلمرو حس انسان شد. قوانینی مانند قانون جاذبه زمین،‌ قانون گریز از مرکز و ... از جمله این قوانین هستند. با نظر به این اقسام سه گانه روشن شد که برخی امور غیبی مانند شناخت حقیقت ذات خداوند متعال محال است به صید قوای انسان در آید و برخی دیگر ممکن است، انسان بتواند به آنها دست پیدا کند»[۵۵].
۱۸. پژوهشگران وبگاه پرسمان؛
پژوهشگران «وبگاه پرسمان» وابسته به «نهاد نمايندگى مقام معظم رهبرى در دانشگاه‌ها» در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«ما گاهی می‌گوییم علم غیب و منظورمان علمی است که در دسترس انبیاء و اولیاء است و علمی خدادای محسوب می‌شود نه تحصیلی. گاهی منظورمان علومی است که در دسترس عموم مردم نیست که این معنی اعم از معنای اول است و شامل علومی که با مقداری ریاضت به همراه آموزش می‌توان به آن علم رسید هم می‌شود»[۵۶].

«علم غیب امامان (ع) بر دو گونه تصور می‌شود: ۱. از درون و بدون تعلیم الهی، آگاه باشند. ۲. خدای آگاه، به پیامبران تعلیم کرده باشد و امامان نیز هر کدام از امام قبل، و سرانجام از پیامبر آموخته باشند و یا خداوند از راه دیگری به آنان تعلیم کرده باشد. دانشمندان شیعه همگی تصریح کرده‌اند که آگاهی پیامبر (ص) و امام (ع) از غیب، ذاتی و بدون تعلیم الهی نیست و به گونه دوم؛ یعنی به تعلیم الهی است و کسانی که علم امامان (ع) را ذاتی و بدون تعلیم الهی بدانند و علم آنان را به گونه علم الهی بدانند از «غلاه»[۵۷] به شمار می‌آیند»[۵۸].
۱۹. پژوهشگران پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه.
پژوهشگران پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، در پاسخ به این پرسش آورده‌اند:

«علوم غیبی امام دو گونه است:

الف: علم به اسباب و مسبباتی که در عالم واقع می‌شود و وقوع آن حتمی و قطعی است، که در این صورت جای تکلیف و اختیار برای انسان باقی نمی‌ماند و آن فعل حتماً به وقوع می‌پیوندد. بنابراین در این صورت ائمه (ع)، با این که علم داشتند، ولی تکلیف و وظیفه نداشتند، چون وظیفه و تکلیف در صورتی وجود دارد که اسباب و مسببات قطعی و حتمی نباشند و جای دخالت انسان باقی باشد.

ب: علم به اسباب و شرایط و مقتضیاتی که قطعی و حتمی نبوده، بلکه مشروط به شرایطی هستند. در این صورت است امام وظیفه دارد با توجه به شرایط، برای حفظ جان خود یا دیگر مؤمنین اقدام نماید»[۵۹].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. پاسخ جوان شیعی به پرسش‌های وهابیان ص ۳۲۳ .
  2. او دانای غیب است و غیب خود را بر هیچ کس آشکار نمی‌سازد، مگر بر آن پیامبری که از او خشنود باشد.
  3. خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند.
  4. تفسیر کاشف؛ ج۳؛ ص ۳۱۲.
  5. " إِنَّ لِلَّهِ تَعَالَى عِلْماً خَاصّاً وَ عِلْماً عَامّاً فَأَمَّا الْعِلْمُ الْخَاصُّ فَالْعِلْمُ الَّذِي لَمْ يُطْلِعْ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ أَمَّا عِلْمُهُ الْعَامُّ فَإِنَّهُ عِلْمُهُ الَّذِي أَطْلَعَ عَلَيْهِ مَلَائِكَتَهُ الْمُقَرَّبِينَ وَ أَنْبِيَاءَهُ الْمُرْسَلِينَ وَ قَدْ وَقَعَ إِلَيْنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ (ص)".
  6. (و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ (هیچ کس) جز او آنها را نمی‌داند)، سوره مبارکه انعام، آیه۵۹.
  7. (بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند)، سوره مبارکه نمل، آیه۶۵.
  8. در رابطه با علم غیب خداوند و نیز علم غیب پیامبر (ص) و امامان (ع) ر.ک: مفاهيم القرآن؛ معالم النبوة في القرآن الكريم: ج ۳.
  9. (او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند* جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد)، سوره مبارکه جن، آیات ۲۶ و ۲۷.
  10. و نیز بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند)، سوره مبارکه جن، آیه ۱۷۹.
  11. بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند؛ سوره مبارکه نوح، آیه۲۷.
  12. و این‌گونه ما گستره آسمان‌ها و زمین را به ابراهیم می‌نمایانیم و چنین می‌کنیم تا از باورداران گردد؛ سوره مبارکه انعام، آیه۷۵.
  13. یاد کن آنگاه را که یوسف به پدرش گفت: ای پدر! من (در خواب) یازده ستاره و خورشید و ماه را دیدم که برای من فروتن بودند گفت: پسرکم! خوابت را برای برادرانت باز مگو که برای تو نیرنگی سخت اندیشند؛ بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است و بدین گونه پروردگارت تو را برمی‌گزیند و به تو از (دانش) خوابگزاری می‌آموزد و نعمت خویش را بر تو و بر خاندان یعقوب تمام می‌گرداند چنان‌که پیش از این بر پدرانت ابراهیم و اسحاق تمام گردانید که پروردگار تو دانایی فرزانه است؛ سوره مبارکه یوسف، آیات ۴ الی ۶.
  14. در آستان امامان معصوم؛ ج۱، ص۹۵ الی ۹۸.
  15. «ای امیرمؤمنان تو را علم غیب داده‌اند؟ امام (ع) خندید و به مرد که از بنی کلب بود گفت: ای برادر کلبی! این علم غیب نیست، بلکه علمی است که از صاحب علم آموخته شده است.
  16. وبگاه پاسخ‌دهنده (محمد جواد فاضل لنکرانی).
  17. بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ج٢، ص٢٧.
  18. بحثی مبسوط در آموزش عقاید، ج٢، ص٢٥.
  19. تفسیر قرآن مهر؛ ج۷، ص۳۱۹.
  20. تفسیر قرآن مهر؛ ج۹، ص۲۱۳ و ۲۱۴.
  21. «و نهان آسمان‌ها و زمین، فقط از آنِ خداست؛ و همه‌ی کارها تنها به سوی او بازگردانده می‌شود؛ پس او را پرستش کن؛ و بر او توکّل نمای؛ و پروردگارت از آنچه انجام می‌دهید، غافل نیست؛ سوره هود آیه ۱۲۳
  22. تفسیر قرآن مهر؛ ج۹، ص۳۳۶ و ۳۳۷.
  23. بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد؛ سوره نمل، آیه: ۶۵.
  24. آیاتی که علم غیب را مختص به خداوند می‌داند انعام، آیه٥٩، نمل، آیه٦٥، یونس، آیه٢٠، نحل، آیه٧٧، هود، آیه١٢٣، کهف، آیه٢٦، بقره، آیه٣٣، فاطر، آیه٣٨، مائده، آیه١٠٩، آل‌عمران، آیه١٨٢، انعام، آیه٧٣، توبه، آیه٩٤ و ١٠٥
  25. نمل، آیه۶۵
  26. یونس، آیه ۲۰.
  27. علم غیب از نگاه عقل و وحی، ص ۱۰۱
  28. فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان، ج۵، ص۳۵۲.
  29. علم غیب ائمه (ع)، دوفصلنامه مطالعات اهل بیت‌شناسی، ص ۱۴.
  30. آگاهی پیامبر از غیب در نگاه اهل سنت.
  31. علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص۲۴.
  32. سوره جن، آیه ۲۷.
  33. شاکر، منابع علم امام در قرآن و روایات، ص۱۲۱ و ۱۲۳.
  34. علم غیب از منظر قرآن و سنت
  35. گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی؛ ص ۳۷.]
  36. پس از شکستشان به زودی پیروز می‌گردند؛ سوره روم، آیه۳.
  37. «گفت: من، تنها فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم»؛ سوره مریم، آیه۱۹.
  38. «و همسر او، ایستاده بود و خندید «4» آنگاه ما به او مژده اسحاق و از پی اسحاق، یعقوب را دادیم * گفت: وای بر من! آیا من می‌زایم در حالی که من زنی پیرم و این هم شوهرم که پیر است؟ بی‌گمان این چیزی شگرف است!»؛ سوره هود، آیه ۷۱ و ۷۲.
  39. «پس چون ترس از ابراهیم رخت بربست و (آن) مژده بدو رسید با ما درباره قوم لوط به چالش پرداخت * ابراهیم به راستی بردبار دردمند توبه‌کاری بود»؛ سوره هود ، آیه۷۴ و ۷۵.
  40. علم غیب از دیدگاه فریقین؛ ص ۱۰.
  41. چشم‌ها او را در نمی‌یابند و او چشم‌ها را در می‌یابد و او نازک‌بین آگاه است؛ سوره انعام، آیه ۱۰۳.
  42. کفعمی؛ المصباح، ص۲۵۸.
  43. ابن ابی الحدید؛ شرح نهج البلاغه، خطبه ۱۲۸.
  44. شافعی، محمد بن طلحه؛ مطالب السؤال فی مناقب آل الرسول، ص ۹۲.
  45. امامت در استنادهای قرآنی امام رضا، ص ۶۵ و ۶۶.
  46. پایگاه تخصصی نقد وهابیت.
  47. ر.ک. انعام ۶: ۵۹، یونس ۱۰: ۲۰، بقره ۲: ۳۳، فاطر ۳۵: ۳۸ .
  48. ر.ک. بقره ۲: ۳۱.
  49. ر.ک. جن ۷۲: ۲۷-۲۶، آل عمران ۳: ۱۷۹.
  50. ر.ک. آل عمران ۳: ۴۶-۴۳، هود ۱۱: ۷۱-۶۹، قصص ۲۸: ۷.
  51. ر.ک. نمل ۲۷: ۶۵، مائده ۵: ۱۰۹ و ۱۱۶.
  52. ر.ک. کهف ۱۸: ۸۶ – ۶۰.
  53. بقره ۲: ۳۳ – ۳۰.
  54. علم لدنی در قرآن و حدیث؛ ص ۶۸.
  55. جستاری در مسئله علم غیب، منتشر شده در نشریه الکترونیکی قرآن‌پژوهی
  56. وبگاه پرسمان.
  57. غلاه، کسانی که امامان (ع) را از حدود موجود امکانی خارج دانسته و برخی از صفاتی را که اختصاص به خدا دارد بر آنان ثابت می‌دانند
  58. وبگاه پرسمان.
  59. پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه