بحث:عصمت امام

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط فرقانی (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۰ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۰:۰۲ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

معناشناسی

عصمت

واژگان معادل

واژگان مشابه

تاریخچه باور به عصمت

تاریخچه اعتقاد به عصمت امام در باور اصحاب ائمه

منشأ عصمت

منشأ عصمت امام

اسباب چهارگانه

علم ویژه

علم و اراده

تمامیت عقل

مجموع علل طبیعی، انسانی و الوهی

موهبت و لطف الهی

گستره عصمت امام

گستره زمانی

عصمت قبل از امامت (از ابتدای تولد)

عصمت از اشتباه، خطا و فراموشی در انجام تکالیف شخصی و اجتماعی

عصمت از گناه

عصمت بعد از امامت

گستره متعلق (ابعاد عصمت)

عصمت عملی

عصمت از گناهان
  1. صغیره
  2. کبیره
عصمت از اشتباه و خطا
عصمت از سهو
عصمت از نسیان
عصمت از ترک اولی

عصمت علمی

عصمت از اشتباه در تبیین دین
عصمت از اشتباه در نظریات علمی غیر دینی
عصمت از اشتباه در امور عادی زندگی

ضرورت و امکان عصمت امام

شرطیت عصمت برای امامت

اثبات عصمت

براهین عقلی

قاعده لطف

معجزه

برهان وجوب اطاعت از امام

برهان تسلسل

برهان حفظ شریعت

برهان خلف

ادله نقلی

آیات کریمه قرآن

آیه ابتلا
آیه اولی الامر
آیه صادقین
آیه تطهیر

روایات

حدیث ثقلین

حدیث سفینه

حدیث منزلت

آثار و کارکردهای عصمت

آثار و کارکردهای عصمت امام

کارکردهای فقهی

کارکردهای اصول فقهی

نتیجه‌گیری

محتوای خام

دیدگاه ابوالصلاح حلبی درباره عصمت امام

مباحث قلمرو عصمت به طور بسیار محدود در کلمات مرحوم حلبی بروز پیدا کرده است که می‌توان آنها را در این محورها دنبال کرد:

عصمت از گناه

بر اساس عبارت‌های موجود در آثار مرحوم حلبی، می‌توان ایشان را بر این باور دانست که امام (ع) از همه گناهان معصوم است، و همه اقوال و افعال او نیک و عاری از هرگونه قبح و پلیدی است: قيام البرهان بصحة إمامتهم و عصمتهم (ع) يقتضي الحكم على جميع أفعالهم و تروكهم بالحسن[۱]. مطلب قابل توجه اینکه مرحوم حلبی به عصمت امام از گناه پیش از تصدی منصب امامت اشاره‌ای نکرده است، و ظاهر این عبارت نیز چیزی جز عصمت امام از زمان امامت نیست؛ زیرا اطلاق واژه «امام» بر امامان، پیش از تصدی منصب امامت مجاز است.[۲]

عصمت از اشتباه در تبیین دین

مرحوم حلبی در مواردی نظریه خود را درباره عصمت امام از اشتباه در بیان مطالب مربوط به دین این‌گونه بیان کرده است: «امامان ما حافظان شریعت‌اند و به دلیل عصمت، از خطا مصون‌اند»[۳]. بر اساس این عبارت و نیز برهان‌های وی، می‌توان امام را از نظر مرحوم حلبی از اشتباه در تبیین دین معصوم دانست.[۴]

عصمت از اشتباه در نظریات علمی

ابوالصلاح حلبی، کلام خود را بر وجود مقدس و طاهر امامان معصوم (ع) متمرکز کرده است و از اقتضای منصب امامت سخنی به میان نمی‌آورد. وی معتقد است که امامان پاک (ع) معجزاتی داشته‌اند: «آنها از کائنات و غایبات خبر داده‌اند[۵]؛ علوم فراوانی در کودکی و بزرگ‌سالی از آنان به ما رسیده است؛ به گونه‌ای که بر همه مردم برتری داشتند و هیچ‌گاه در پاسخ به مسئله‌ای درمانده نمی‌شدند[۶] و فی‌الجمله، امامان پاک (ع) هیچ معلمی جز پدران خود ند‌شته اند»[۷].

ابوالصلاح حلبی دلیل برتری امامان پاک (ع) را از همه دانشمندان، چیزی جز معجزه نمی‌داند و برای اثبات آن این گونه استدلال می‌کند: اولاً، به طور طبیعی دیده نشده است که عالمی بدون استفاده از معلم بتواند در همه علوم و حتی در یک علم سرآمد دیگران باشد[۸]؛ ثانیاً، هر عالمی جز امامان پاک (ع)، در بسیاری از موارد از پاسخ‌گویی درمانده می‌شود و در مناظره شکست می‌خورد[۹]. بنابراین علوم امامان پاک (ع)، چیزی جز معجزه نیست. بدون تردید این نظریات، نشان اعتقاد مرحوم حلبی به عصمت امامان پاک (ع) از اشتباه در نظریات علمی است؛ زیرا اولاً، معلم نداشتن حضرات معصومان (ع) نشان الهی بودن علوم آنان است؛ ثانیاً، الهی بودن علوم، نشان خطاناپذیری نظریات آنهاست. گفتنی است با توجه به تفکیک نشدن مقام متصدی منصب امامت و امامان پاک (ع)، در کلمات حلبی، ممکن است بتوانیم مدعی شویم که وی درباره متصدی منصب امامت نیز همین نظریات را داشته است.[۱۰]

ادله ابوالصلاح حلبی برای اثبات عصمت امام

در معدود آثار به جای مانده از مرحوم حلبی، برهان‌های فراوانی بر عصمت امامان اقامه شده است که می‌توان برخی از آنها را عقلی و برخی دیگر را نقلی دانست.

برهان‌های عقلی

دست‌کم چهار برهان عقلی در آثار مرحوم حلبی دال بر عصمت امام به چشم می‌خورد:

امتناع تسلسل

ابوالصلاح حلبی نیز مانند بسیاری دیگر از متکلمان، دلیل نیاز به امام را کمک کردن به مردم غیرمعصوم، برای بهتر انجام دادن تکالیف شرعی خود دانسته است، و نصب چنین امامی را بر اساس حکمت خداوند بر وی واجب می‌داند[۱۱]. تقریر برهان امتناع تسلسل مرحوم حلبی با تقریر همین برهان از دیگر متکلمان، اندکی تفاوت دارد؛ اگرچه همگی در روح مطلب، همنوا هستند. تقریر وی از این برهان، چنین است: اگر امام معصوم نباشد، تسلسل در امامت یا اخلال در عدالت خدا لازم خواهد شد[۱۲]؛ اما تسلسل در امامت و اخلال در عدالت خدا، محال است؛ پس امام باید معصوم باشد[۱۳].

پیش از این درباره چگونگی استلزام معصوم نبودن امام با تسلسل در امامت، سخن به میان آوردیم؛ اما درباره چگونگی استلزام عصمت نداشتن امام با اخلال در عدالت خدا باید گفت که با توجه به نظریه وجوب نصب امام بر خداوند حکیم (به جهت لطف و کمک به بندگان)، اگر این امام معصوم نباشد، حکمت خداوند مخدوش می‌شود، و عقاب انسان‌ها با وجود چنین امامی با عدالت او ناسازگار است.

مرحوم حلبی، برهان خود را با بیانی دیگر نیز ارائه می‌کند: علم به وجوب نیاز به امام، با علم به دلیل این نیاز همراه است. به بیان روان‌تر، ما ضمن دانستن وجوب نیاز به امام، دلیل آن را نیز می‌دانیم، و دلیل این وجوب، همان لطف خداوند به امت، برای ادای واجب و اجتناب از قبیح است. حال اگر نصب امام، به این دلیل بر خداوند واجب است که برای ادای واجب و اجتناب از قبیح، به مردم لطف کرده باشد، تحقق آن منوط به عصمت امام است[۱۴]. ظاهر برهان مرحوم حلبی، گویای این حقیقت است که وی نیز همچون گذشتگان با این برهان، در پی اثبات عصمت امام از گناهان است.[۱۵]

پیشوا بودن امام

مرحوم حلبی، امام را کسی می‌داند که از جانب پیامبر خبر می‌دهد. از این‌رو، معتقد است به همان دلایل عصمت پیامبر از قبایح، امام نیز باید از آنها معصوم باشد[۱۶]. بنابراین می‌توان از برهان‌های عصمت پیامبر برای اثبات عصمت امام نیز استفاده کرد. او مجموعاً سه برهان بر عصمت پیامبران از گناهان اقامه می‌کند که یکی از آنها برهان پیشوا بودن پیامبر است. مرحوم حلبی بر این باور است که پیامبر در کردار و گفتار، اسوه و پیشواست، و گناه او، موجب گناه الگوپذیران و مردم خواهد شد؛ زیرا پیامبران در آنچه می‌گویند و انجام می‌دهند، اسوه‌اند، و ممکن دانستن قبیح برای آنان، مقتضی واجب دانستن قبیح [برای مکلفان] است»[۱۷]. ابوالصلاح حلبی، برهان خود را بیش از این ادامه نمی‌دهد؛ ولی می‌توان آن را با توجه به این مقدمه که خداوند، پیامبر را الگوی ما قرار داده است، این‌گونه تبیین کرد: اگر خداوند انسان‌ها را به الگوپذیری از غیرمعصوم متعبد کند، دیگر حکیم نیست؛ اما او حکیم است؛ پس خداوند انسان‌ها را به الگوپذیری از غیرمعصوم متعبد نمی‌کند.[۱۸]

روی‌گردانی مردم از گناهکار

از دیگر برهان‌هایی که مرحوم حلبی برای اثبات عصمت امام اقامه می‌کند، برهانی است که می‌توان آن را با عنوان فوق مطرح کرد. مرحوم حلبی در این برهان بر این باور است که صدور گناه از پیامبر، مانع تأمل مردم در معجزه او می‌شود؛ پس او باید از گناه معصوم باشد تا مردم در معجزه او تأمل کنند و به او ایمان آورند: و أن یکون معصوما من القبائح... و لأن تجویز القبیح علیه ینفر عن النظر فی معجزه[۱۹]. ممکن است گفته شود این برهان برای اثبات عصمت امام به کار نمی‌آید؛ زیرا معجزه از امام صادر نمی‌شود، تا ارتکاب گناه، موجب تأمل نکردن در آن شود.

در پاسخ می‌توان گفت که اولاً، طرح معجزه در این برهان، خصوصیتی ندارد، و به طور کلی باید گفت که هر عملی که موجب نفرت مردم از پیامبر یا امام شود، در ایشان راه ندارد؛ ثانیاً، اصولاً در اندیشه ابوالصلاح حلبی، معجزه به پیامبر اختصاص ندارد، و هرگونه عمل خارق‌العاده صادر شده از امامان، مانند خبر دادن غیبی نیز معجزه به شمار می‌آید[۲۰]. اگرچه مرحوم حلبی در این برهان روشن نکرده است که آیا در پی اثبات عصمت پیامبر از گناهان پیش از تصدی منصب نبوت نیز است یا نه، معیار او عام است، و بر اساس آن، باید پیامبر را پیش از تصدی منصب نبوت نیز از گناهان معصوم دانست.[۲۱]

خوار شدن گناهکار

برهان چهارم مرحوم حلبی نیز مانند برهان دوم و سوم وی، از برهان‌هایی است که بر اثبات عصمت نبی از گناهان اقامه شده است و می‌تواند برای عصمت امام از گناه نیز به کار آید. ایشان با بیان اینکه احترام و بزرگداشت نبی واجب است، و استخفاف او در مذهب اهل سنت فسق و در مذهب ما کفر به شمار می‌آید، می‌گوید: «صدور گناه از نبی موجب استخفاف او می‌شود. از این‌رو، لازم است نبی معصوم باشد، تا موجبات استخفاف فراهم نشود»[۲۲].[۲۳]

برها‌ن‌های نقلی

مرحوم حلبی را باید کسی دانست که دست‌کم در حوزه متکلمان پنج قرن، بیشترین برهان‌های نقلی را برای اثبات عصمت امام اقامه کرده است، که عبارت‌اند از:

آیه اهل الذکر

﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ[۲۴]. مرحوم حلبی، اهل الذکر را همان امامان (ع) می‌داند[۲۵] و بر اساس این آیه، برهانی را اقامه می‌کند که می‌توان آن را در این قالب منطقی ارائه کرد: اگر اهل الذکر فاقد علم بودند و در اخبار خود معصوم نبودند، قبیح بود خداوند ما را به سؤال از آنها تکلیف کند؛ ولی خداوند ما را به سؤال کردن از آنان تکلیف کرده است؛ پس آنها دارای علم‌اند و در اخبار خود معصوم: و ذلک یقتضی علم المسؤولین کل مسؤول عنه و عصمتهم فیما یخبرون به، لقبح تکلیف الرد دونهما[۲۶].

گفتنی است در میان متکلمان حوزه پنج قرن اول، مرحوم حلبی، تنها کسی است که برای اثبات عصمت امامان پاک (ع) به این آیه تمسک کرده است، و مفسران ما نیز در تفاسیر خود - در حد تتبع نگارنده - به لزوم عصمت امامان پاک (ع) از راه این آیه اشاره نکرده‌اند[۲۷].[۲۸]

آیه صادقین

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ[۲۹]. مرحوم حلبی، مصداق صادقین در آیه را امامان (ع) می‌داند[۳۰]. با این مقدمه، مرحوم حلبی، استدلال خود را چنین تقریر می‌کند که خداوند ما را به تبعیت مطلق از صادقین امر کرده و این تبعیت را در جهت ویژه‌ای منحصر نکرده است؛ پس تبعیت از آنها در هر امری لازم است. از سوی دیگر، هر کسی که خداوند ما را به تبعیت مطلق از او امر کرده باشد، از گناه معصوم است؛ زیرا قبیح است خداوند ما را به تبعیت از کسی فرمان دهد که فاسق است یا حتی احتمال صدور فسق از او می‌رود. پس صادقین از گناه معصوم‌اند: فأمر باتباع المذکورین و لم یخص جهة الکون بشئ دون شئ فیجب اتباعهم فی کل شئ و ذلک یقتضی عصمتهم لقبح الأمر بطاعة الفاسق أو من یجوز منه الفسق[۳۱].

صدر کلام مرحوم حلبی، گویای این اعتقاد است که پیروی از امامان پاک (ع) در همه امور لازم است؛ ولی ذیل کلام ایشان (یعنی عبارت لقبح الأمر بطاعة الفاسق أو من یجوز منه الفسق) روشن می‌کند که مقصود وی، پیروی از امامان پاک (ع) در امور دینی است. بنابراین وی در پی آن است که با این آیه عصمت امامان پاک (ع) از گناهان را ثابت کند.[۳۲]

آیه شهادت

﴿يَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ[۳۳]. از جمله آیاتی که مرحوم حلبی برای اثبات عصمت امامان پاک (ع) به آن تمسک می‌کند، آیه شهادت است. مرحوم حلبی پس از اینکه مصداق شهید در این آیه را پیامبر اکرم (ص) و امامان معصوم (ع) می‌شمرد[۳۴]، از دو جهت برای اثبات عصمت امامان معصوم (ع) به آن تمسک می‌کند: نخست آنکه پیامبر اکرم (ص) و امام (ع)، هر دو شاهدند: و ذلک یقتضی عصمته من وجهین أحدهما ثبوت التساوی بینه و بین النبی فی الحجة بالشهادة[۳۵].

مرحوم حلبی، استدلال خود را بیش از این ادامه نمی‌دهد، و ممکن است مقصود وی این باشد که با توجه به اینکه آیه کریمه درباره شهادت در روز قیامت است و با در نظر گرفتن مقام بالای کسی که باید شاهد اعمال جمیع امت باشد، نمی‌توان تصور کرد که انسانی گناهکار بتواند در روز قیامت در مقام شاهد امت خود حاضر شود. از این‌رو، شهادت در روز قیامت، مستلزم عصمت شاهد از گناهان است. وی تقریر دوم خود را این‌گونه بیان می‌کند: اگر شهید، خود گناه کند، نیاز به شهیدی دیگر دارد، و اگر آن شهید نیز گناهکار باشد، باز خود نیاز به شهیدی دیگر دارد و... که در این صورت تسلسل لازم می‌شود؛ پس شهید باید از گناه معصوم باشد. وی می‌نویسد: اگر انجام دادن فعل قبیح و اخلال به واجب از شاهد ممکن باشد، به مقتضای آیه، خود به شاهد دیگری محتاج است، و آن دوباره تا بی‌نهایت مقتضی وجود شاهدی برای هر شاهد است یا اینکه شاهدی وجود داشته باشد که خود به شاهد نیاز نداشته باشد، و چنین شاهدی وجود نخواهد داشت؛ مگر آنکه معصوم باشد، و این صفت جز برای امامان ما (ع) ثابت و درباره کسی نیز ادعار نشده است[۳۶].[۳۷]

آیه اولی الامر

﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ[۳۸]. مرحوم حلبی مصداق اولی الأمر را امامان (ع) می‌داند و عصمت آنان را این‌گونه اثبات می‌کند: خداوند ما را به اطاعت مطلق از امامان امر کرده است؛ امر به اطاعت از کسی به طور مطلق، به معنای عصمت او از ارتکاب گناهان است؛ زیرا صدور گناه از امام، همراه با امر کردن مردم به اطاعت مطلق از وی، در واقع امر کردن مردم به ارتکاب گناه است، و محال است خداوند متعال چنین کاری انجام دهد. پس امامان از ارتکاب گناهان معصوم‌اند[۳۹]. از استدلال مرحوم حلبی روشن می‌شود که وی در پی آن است که با این آیه عصمت امام از گناه را اثبات کند[۴۰].[۴۱]

حدیث ثقلین

«إِنِّي مُخَلِّفٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي وَ أَنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا»؛ «من در میان شما دو شیء گران‌سنگ را به جا می‌گذارم: کتاب خدا و عترت اهل بیتم، و این دو از یکدیگر جدا نخواهند شد تا اینکه در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند. تا هنگامی که به این دو متمسک شوید، هرگز گمراه نخواهید شد». مرحوم حلبی، پس از آنکه مصداق اهل بیت را امامان پاک (ع) می‌شمرد[۴۲]، با استفاده از این روایت نبوی به سه روش عصمت آنان را ثابت می‌کند: روش اول آنکه قرآن، حجت است؛ اهل بیت مانند و مقارن قرآن‌اند؛ اهل بیت نیز حجت‌اند، و روشن است که حجت بودن چیزی برای عمل، به معنای مصون بودن آن از اشتباه است: «پیامبر اکرم (ص) از وجود گروهی از خاندان خود خبر داده است که در وجود و حجیت قرین قرآن‌اند، و این مقارنت مقتضی عصمت آن قوم است»[۴۳]؛

روش دومی که مرحوم حلبی به کار می‌گیرد، این است که امر به تمسک به کسی به طور مطلق، مستلزم عصمت او از گناهان است؛ پیامبر اکرم (ص) به تمسک به اهل بیت به طور مطلق امر کرده است؛ پس امر به تمسک به اهل بیت، مستلزم عصمت آنان از گناهان است؛ زیرا امر به اطاعت از کسی که خود ممکن است مرتکب قبیح شود، امری قبیح است[۴۴]؛ روش سوم آنکه می‌توان گفت پیامبر اکرم (ص) فرمود: متمسک به اهل بیت، از گمراهی در امان است. به اعتقاد مرحوم حلبی از گمراهی مصون ماندن فردی که به اهل بیت متمسک می‌شود، نشانه عصمت آنان است[۴۵]. ظاهر عبارت مرحوم حلبی در این بخش، گویای آن است که وی با این تقریر در پی اثبات عصمت امامان پاک (ع) از گناه و اشتباه در تبیین دین است.[۴۶]

حدیث سفینه

«مَثَلُ أَهْلِ بَيْتِي فِيكُمْ مَثَلُ سَفِينَةِ نُوحٍ مَنْ رَكِبَهَا نَجَا وَ مَنْ تَخَلَّفَ عَنْهَا وَقَعَ فِي النَّارِ»؛ «مثل اهل بیت من در میان شما، مثل کشتی نوح است؛ هرکس سوار آن شود، نجات می‌یابد و هرکس از آن تخلف کند، در آتش جهنم خواهد بود». مرحوم حلبی بر اساس این روایت نبوی معتقد است که مقصود از اهل بیت، امامان پاک (ع) است، و کسی که از اهل بیت پیروی کند، نجات می‌یابد. همین امر مستلزم قطع به عصمت آنان از خطا و گناه است. وی می‌نویسد: «نمی توان به نجات پیروی کننده قطع داشت و صدور خطا را برای پیروی شونده جایز و ممکن دانست»[۴۷]. همچنین با توجه به ظاهر عبارت، به نظر می‌رسد مرحوم حلبی با این استدلال در پی اثبات عصمت امامان پاک (ع) از گناه و نیز اشتباه در دین بوده است.

یادکرد این نکته نیز خالی از لطف نیست که با وجود آنکه متون روایی شیعی[۴۸] و سنی[۴۹]، فراوان این حدیث را نقل کرده‌اند، و حتی بر اساس نقل برخی منابع، امیرالمؤمنین (ع) آن‌گاه که در صدد بیان فضایل خود بوده است، آن را به کار برده است[۵۰]، اما بر اساس منابع موجود، جز مرحوم حلبی، هیچ یک از متکلمان پنج قرن نخست، برای اثبات عصمت امامان پاک (ع) به این حدیث شریف تمسک نکرده‌اند.

در پایان باید دید که آیا برهان‌های مرحوم حلبی، توانایی اثبات مدعیات او را در مبحث قلمرو عصمت دارند یا نه؟ برای دانستن این مسئله باید بار دیگر خلاصه آن نظریات را مرور کنیم. خلاصه نظریات ایشان در بحث قلمرو عصمت عبارت است از:

  1. امام (ع)، از ارتکاب گناهان معصوم است؛
  2. امام (ع)، از اشتباه در تبیین دین معصوم است؛
  3. امامان پاک (ع)، از اشتباه در نظریات علمی معصوم‌اند.

برایند برهان‌های مرحوم حلبی، ما را به این نتیجه می‌رساند که به اعتقاد وی، مدعای نخست با همه برهان‌های عقلی و نیز ادله نقلی، همچون آیات اولی الأمر، شهادت، صادقین و نیز احادیث ثقلین و سفینه ثابت می‌شود. مدعای دوم نیز با آیه اهل الذکر و نیز احادیث ثقلین و سفینه ثابت می‌شود. درباره مدعای سوم باید اذعان کرد که خود، به این مطلب که مثلاً فلان برهان خاص، در صدد اثبات عصمت امام از اشتباه در نظریات علمی است، تصریحی نداشت؛ ولی می‌توان کلمات وی را ضمن طرح نظریه‌اش، دلیل و برهان وی دانست. از این‌رو، می‌توان مدعی شد که مرحوم حلبی همه نظریات خود را مبرهن کرده است.[۵۱]

دیدگاه ابوالفتح کراجکی درباره عصمت امام

از برهان‌های مرحوم کراجکی در بحث عصمت امام روشن می‌شود که از نظر وی، عصمت، شرط لازم متصدی منصب امامت است. وی ضمن یکی از برهان‌های خود می‌نویسد: «امام، الگوی مردم در دین و دنیاست، و پیروی از او را خداوند رب العالمین واجب کرده است. پس لازم است اشتباه و لغزشی بر او ممکن نباشد»[۵۲].

ویژگی‌های عصمت

مرحوم کراجکی در معدود آثار به جای مانده از خود، به طور بسیار گذرا، تنها به یکی از ویژگی‌های عصمت، یعنی اختیاری بودن آن اشاره کرده است: و انهم معصومون من الخطا و الزلل عصمة اختیار[۵۳]. مرحوم کراجکی، در این عبارت موجز، مفهوم عصمت را برای عصمت از اشتباه و خطا نیز به کار برده است.[۵۴]

  1. ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۱۰۴.
  2. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۰.
  3. ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۵۰۶.
  4. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۰.
  5. أما المعجز فعلى ضروب منها الإخبار بالكائنات و وقوع المخبر مطابقا للخبر و منها الإخبار بالغائبات؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
  6. و منها ظهور علمهم ذي الفنون العجيبة في حال الصغار و الكبر و تبريزهم فيه على كافة أهل الدهر على وجه لم يعثر عليهم بزلة و لا قصور عند نازلة و لا انقطاع في مسألة؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
  7. من غير معلم و لا رئيس يضافون إليه غير آبائهم؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
  8. أن العادة لم تجر فيمن ليس بحجة أن يتقدم في علم واحد- فضلا عن عدة علوم - من غير معلم؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
  9. أن كل عالم عدا حجج الله سبحانه محفوظ عنهم التقصير عند المشكلات و العجز عند كثير من النوازل والانقطاع في المناظرة؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
  10. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۰.
  11. الرئاسة واجبة في حكمته تعالى على كل مكلف يجوز منه إيثار القبيح، لكونها لطفا في فعل الواجب والتقريب إليه و ترك القبيح أو التبعيد منه، بدليل عموم العلم للعقلاء بكون من هذه حالة عند وجود الرئيس المنبسط اليد الشديد التدبير القوي الرهبة إلى الصلاح أقرب و من الفساد أبعد و كونهم عند فقده أو ضعفه بخلاف ذلك؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۴۴).
  12. عبارت «اخلال در عدالت خدا»، تعبیری است که در دیگر تقریرها نبود؛ اگرچه دیگر تقریر‌ها نیز با توجه به فلسفه نیاز به امام، چنین عبارتی را در ضمن خود مفروض داشت.
  13. و هذا اللطف لا يتم إلا بوجود رئيس أو رؤساء لا يد على أيديهم ترجع إليه أو إليهم الرئاسات و لا يكون كذلك إلا بكونه معصوما لأنا قد بينا وجوب استصلاح كل مكلف غير معصوم بالرئاسة، فاقتضي ذلك وجوب رجوع الرئاسات إلى رئيس معصوم و إلا اقتضي وجود ما لا يتناها من الرؤساء أو الاخلال بالواجب في عدله تعالى و كلاهما فاسد؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۵۰. نیز ر. ک: همو، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۸۸).
  14. العلم بوجوب الحاجة إلى رئيس لا ينفصل من العلم بوجه الحاجة، لأنا إنما علمنا حاجة المكلفين إلى رئيس من حيث وجدناه لطفا في فعل الواجب و اجتناب القبيح، و هذا لا يتقدر إلا في من ليس بمعصوم؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
  15. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۲.
  16. ... فإذا ثبت كونه مؤديا فلابد من كونه معصوما من القبائح، للوجوه التي لما كان النبي (ص) كذلك؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۰).
  17. ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۵۳.
  18. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۳.
  19. این برهان را می‌توان در قالب یک قیاس اقترانی این گونه تقریر کرد: هر عملی که موجب نفرت مردم از تأمل در معجزه نمی‌شود، در نبی راه ندارد؛ ارتکاب گناه موجب نفرت مردم از تأمل در معجزه نبی می‌شود؛ پس ارتکاب گناه در نبی راه ندارد، و این همان عصمت از گناهان است (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۵۳؛ نیز ر. ک: همو، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۶۷).
  20. اندیشه مرحوم حلبی از این عبارت به دست می‌آید: و من الحجة علی إمامة أعیان الأئمة (ع)، أنا قد دللنا علی وقوف تعیین الإمام علی بیان العالم بالسرائر سبحانه بمعجز یظهر علی یدیه، أو نص یستند إلیه و کلا الأمرین ثابت فی إمامة الجمیع. أما المعجز فعلی ضروب منها الإخبار بالکائنات و وقوع المخبو مطابقاً للخبر و منها الإخبار بالغائبات... و من ذلک: رد الشمس لأمیر المؤمنین (ع) فی حیاة النبی و کلام الجمجمة و إحیاء المیت بصرصر...؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴- ۱۷۵).
  21. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۴.
  22. و لأن تعظیمه واجب علی الإطلاق و الاستخفاف به فستق علی مذاهب من خالفنا و کفر عندنا و وقوع القبیح منه بوجب الاستخفاف؛ (ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۴).
  23. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۵.
  24. «و ما پیش از تو جز مردانی را که به آنها وحی می‌کردیم نفرستادیم؛ اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
  25. گفتنی است اولاً شأن نزول و مورد اهل الذکر در این آیه، به تصریح بسیاری از مفسران شیعه و سنی اهل کتاب (فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۵۷؛ ابوالفتوح رازی، روض الجنان و روح الجنان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۴۲؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج۷، ص۲۱۱؛ ملافتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۵، ص۱۹۱؛ محمودبن عمر زمخشری، الکشاف، ج۲، ص۶۰۷؛ محمدبن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۷، ص۲۱۱؛ اسماعیل بن عمروبن کثیر قرشی، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۴۹۳؛ سید قطب، فی ظلال القرآن، ج۴، ص۲۱۷۲؛ احمدبن مصطفی مراغی، تفسیر المراغی، ج۱۴، ص۸۷) با دانشمندان یهود و نصارا (محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۲۲۷؛ همو، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۲۷؛ سید عبدالحسین طیب، تفسیر اطیب البیان، ج۸، ص۱۲۸؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج۷، ص۲۱۱) یا مؤمنان اهل کتاب (محمد انصاری قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۷۸) و یا خصوص اهل تورات‌اند (مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج۲، ص۴۷۰؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۵۸). ثانیاً، روایات مستفیضه‌ای بر تعیین امامان پاک (ع) با عنوان مصادیق اهل الذکر به ما رسیده است؛ به گونه‌ای که محمد بن حسن صفار، ۲۸ روایت را در این خصوص نقل می‌کند (محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۸-۴۳). در جمع میان این دو مطلب می‌توان گفت که اهل الذکر، عام‌اند و امامان پاک (ع) نیز یکی از مصادیق و بلکه مصداق کامل آن‌اند.
  26. ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۹. به نظر می‌رسد همان‌گونه که برخی مفسران شیعه و سنی بیان کرده‌اند، این آیه در صدد ارشاد به حکم عقلایی لزوم رجوع جاهل به عالم است (سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۵۸؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۷، ص۲۱۱)، و چون اهل کتاب در زمینه پاسخ‌گویی به وجود یا عدم رسولان و انبیا پیش از پیامبر اکرم (ص) عالم بودند، مشرکانی که در این زمینه در تردید به سر می‌بردند، باید به آنان رجوع می‌کردند، چنین امری باعصمت آنان ملازم نیست. از این‌رو، نمی‌توان از این آیه برای اثبات عصمت امامان پاک (ع) استفاده کرد.
  27. ر. ک: ذیل تفسیر همین آیه از محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱، ص۳۸۴؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۵۷؛ سیدعلی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج۵، ص۴۴۵-۴۴۴۶؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۲، ص۴۲-۴۳؛ ملافتح الله کاشانی، زبدة التفاسیر، ج۳، ص۵۶۷؛ همو، منهج الصادقین، ج۵، ص۱۹۱؛ سیدمحمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۳، ص۲۳۲؛ سیدمحمدتقی مدرسی، من هدی القرآن، ج۶، ص۶۰-۶۲؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۲۷۷؛ همو، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۲۷؛ سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۸، ص۱۲۸؛ مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج۲، ص۴۷۰؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، ص۷۱۶؛ سیدمحمد حسینی شیرازی، تقریب القرآن، ج۳، ص۲۲۰؛ حسن مصطفوی، تفسیر روشن، ج۱۳، ص۵۳؛ محمد صادقی تهرانی، الغرقان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۴۹؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۵۷-۲۵۸؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۲۴۱-۲۴۲.
  28. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۶.
  29. «ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و با راستگویان باشید!» سوره توبه، آیه ۱۱۹.
  30. گفتنی است روایاتی که درباره این آیه وارد شده، بیشتر درباره امام علی (ع) بوده است. (ر. ک: فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر الفرات الکوفی، ص۱۷۳؛ محمد بن حسن شیخ طوسی، الامالی، ص۲۵۵). گفتنی است علامه حلی در این باره می‌نویسد: روی الجمهور انها نزلت فی علی (ع)؛ (حسن بن یوسف علامه حلی، نهج الحق، تعلیق عین الله حسینی ارموی، ص۱۹۰). افزون بر آن، به زحمت می‌توان روایاتی که مصداق این آیه را همه امامان پاک (ع) معرفی می‌کنند، مستفیض دانست (ر. ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۲۰۸؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۳۱؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، کمال الدین، ج۱، ص۲۷۷).
  31. ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۹؛ همو، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۹۵.
  32. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۷.
  33. «و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.
  34. با مراجعه به تفاسیر شیعه روشن می‌شود که برخی از مفسران، مصداق شهید را پیامبران دانسته‌اند. (ر. ک: ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۲، ص۸۱؛ محمد بن محمدرضا قمی مشهدی، کنز الدقائق، ج۷، ص۲۵۲؛ سیدمحمدتقی مدرسی، من هدی القرآن، ج۶، ص۱۱۱؛ ملا فتح الله کاشانی، منهج الصادقین، ج۵، ص۲۱۴). برخی دیگر از آنها مصداق آن را امامان نیز دانسته‌اند (ر. ک: محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۵۱؛ ملافتح الله کاشانی، زبادة التفاسیر، ج۲، ص۵۹۹؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، ص۷۴۲؛ سید محمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۳، ص۲۷۸).
  35. ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۸۰.
  36. ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۸۰.
  37. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۸.
  38. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  39. لأن عموم طاعتهم مقتض لعصمتهم لأنه لو جاز علیهم القبیح مع إطلاق الأمر بطاعتهم فی کل شئ لکان ذلک أمرا بالقبیح المتعذر منه تعالی؛ (ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۹۳).
  40. برای مشاهده اشکالات مطرح شده درباره استدلال به این آیه و جواب‌های آن، ر. ک: علی ربانی گلپایگانی، «قرآن و عصمت امام»، فصلنامه انتظار موعود، شماره پانزدهم، ص۳۸-۴۴.
  41. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۹.
  42. و إذا ثبتت عصمة المذكورين في الخبر ثبت توجه خطابه إلى أئمتنا (ع)، لعدم ثبوتها لمن عداهم أو دعواها له‌؛ (ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۱۸۱).
  43. فأخبر (ص) بوجود قوم من آله مقارنين للكتاب في الوجود و الحجة و ذلك يقتضي عصمتهم؛ (ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۱۸۱).
  44. و لأنه أمر بالتمسک بهم، والأمر بذلک یقتضی مصلحتهم، لقبح الأمر بطاعة من یجوز منه القبح مطلقا؛ (ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۱۸۱).
  45. و لأنه (ع) حکم بأمان المتمسک بهم من الضلال و ذلک یوجب کونهم ممن لا یجوز منه الضلال (ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۱۸۱). مرحوم حلبی در این عبارت، مدعا و استدلال خود را واضح دانسته و تبیین نکرده است. به نظر می‌رسد با استفاده از این قاعده که «فاقد شیء نمی‌تواند معطی شیء باشد»، می‌توان نظریه حلبی را مبین کرد.
  46. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۵۱.
  47. لا یمکن القطع علی نجاة المتبع مع تجویز الخطأ علی المتبع؛ (ابوالصلاح حلبی، الکافی فی الفقه، تحقیق رضا استادی، ص۱۸۱). مرحوم حلبی در این عبارت نیز مدعای خود را واضح دانسته و مدلل نکرده است.
  48. فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر الفرات الکوفی، ص۱۸۹، ۱۹۰ و ۳۷۲؛ محمد بن حسن صفار، بصائر الدرجات، ص۲۹۷؛ محمد بن علی بن حسین (شیخ صدوق)، الامالی، ص۲۶۹؛ همو، الخصال، ج۲، ص۵۷۲؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الامالی، تحقیق حسین استاد ولی و علی اکبر غفاری، ص۱۴۵؛ سید رضی علم الهدی، خصائص الائمة، تحقیق محمدهادی امینی، ص۷۷؛ محمد بن حسن طوسی، الامالی، ص۶۰، ۳۴۹، ۴۵۹، ۴۸۲، ۵۱۳ و ۷۳۳.
  49. محمد بن محمد حاکم نیسابوری، المستدرک، تحقیق یوسف مرعشلی، ج۲، ص۳۴۳؛ احمد بن علی خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۹۰. برای تفصیل بیشتر، ر. ک: سیدمرتضی حسینی فیروزآبادی، فضائل الخمسة، ج۲، ص۶۴-۶۸.
  50. فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر الفرات الکوفی، ص۱۹۰.
  51. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۵۲.
  52. ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۶۱.
  53. ابوالفتح کراجکی، کنز الفوائد، ص۱۱۰؛ همو، التعجب، ص۱۵.
  54. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۵۵.
بازگشت به صفحهٔ «عصمت امام».