شورا و مشورت در معارف و سیره علوی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۰ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۵:۳۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

علی بن ابی طالب (ع) از یاران خود می‌خواست که دست از مشورت برندارند: «فَلَا تَكُفُّوا عَنْ‏ مَقَالَةٍ بِحَقٍ‏ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ»[۱].

امیرمؤمنان علی (ع) در راه و رسم مدیریتی خود پایبند مشورت کردن بود و در موارد متعدد عمل می‌نمود. در نامه‌ای به سران سپاه خود نوشت: «مِنْ عَبْدِ اللَّهِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ إِلَى‏ أَصْحَابِ‏ الْمَسَالِحِ‏... أَلَا وَ إِنَّ لَكُمْ عِنْدِي أَلَّا أَحْتَجِزَ دُونَكُمْ سِرّاً إِلَّا فِي حَرْبٍ وَ لَا أَطْوِيَ‏ دُونَكُمْ أَمْراً إِلَّا فِي حُكْمٍ»[۲].

آن پیشوای حق و عدل در مواضع گوناگون با یاران خود مشورت می‌کرد و در آن چه به مردمان مربوط می‌شد با آنان مشورت می‌نمود. نصر بن مزاحم منقری نقل کرده است که چون امیر مؤمنان علی (ع) آهنگ رفتن به شام کرد، مهاجران و انصار را فرا خواند و پس از حمد و ثنای پروردگار به آنان فرمود: «أَمَّا بَعْدُ فَإِنَّكُمْ مَيَامِينُ الرَّأْيِ مَرَاجِيحُ‏ الْحِلْمِ‏ مَقَاوِيلُ بِالْحَقِّ مُبَارَكُو الْفِعْلِ وَ الْأَمْرِ وَ قَدْ أَرَدْنَا الْمَسِيرَ إِلَى عَدُوِّنَا وَ عَدُوِّكُمْ فَأَشِيرُوا عَلَيْنَا بِرَأْيِكُمْ»[۳].

امام علی (ع) در دوران حکومت خود از مشورت به درستی بهره می‌جست و به کارگزاران و مردمان می‌آموخت که این سنت نیکو را پاس بدارند. اسوه‌های مدرسه نبوی، همگی پایبند و متعهد به شورا بودند، چنان که فُضَیل بن یسار[۴] گوید: «اسْتَشَارَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) مَرَّةً فِي‏ أَمْرٍ» (امام صادق (ع) یک بار در موضوعی از من نظر مشورتی خواست). فضیل اضافه کرده است که من عرض کردم که چون منی برای شما مشاور باشم و نظر بدهم؟ [آخر من در برابر شما چه نظری دارم؟ شما امام هستید]. حضرت فرمود: «نَعَمْ إِذَا اسْتَشَرْتُكَ»[۵]. بنابراین، چنین نیست که انسان صاحب رأی و اندیشه با اشخاص پایین‌تر از خود مشورت نکند. شیخ حر عاملی، این‌گونه احادیث را در بابی با عنوان جَوَازُ مُشَاوَرَةُ الْإِنْسَانِ دُونَهُ آورده است که بیانگر همین حقیقت است[۶]. پیشوایان معصوم و مظاهر همه اسما و صفات خدا و انسان‌های کامل مشورت می‌کردند.[۷]

مشورت و رایزنی با صاحب‌نظران

مشورت از نظر امام علی (ع)، اصل مهمی است که همگان باید در امور مهم خود بدان اهتمام ورزند؛ زیرا کسی که با دیگران مشورت می‌کند، خود را شریک عقل و دانش آنان ساخته[۸] و به رایگان از چنین نعمتی بهره برده است. این اصل برای حاکمان و مدیران، یک وظیفه قطعی است؛ زیرا تصمیمات آنان سرنوشت جامعه را رقم می‌زند، و این در حالی است که بدون بررسی همه جوانب و آگاهی از همه آرا، احتمال خطا در تصمیم‌گیری افزایش می‌یابد: «مَنِ اسْتَقْبَلَ وُجُوهَ الْآرَاءِ عَرَفَ مَوَاقِعَ الْخَطَإِ»[۹]. حضرت علی (ع) به مالک اشتر سفارش می‌کند که با دانشمندان و خردورزان، فراوان به گفت‌و‌گو و مباحثه بپردازد و در سامان جامعه از دانش و تجربه آنان استفاده کند[۱۰]. ایشان تصریح می‌کند در اموری باید مشورت کرد که حکم صریح آن در کتاب و سنت نباشد[۱۱]؛ وگرنه جای مشورت نیست.[۱۲]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. «پس، از گفتن حق، یا رای زدن در عدالت بازمایستید». نهج‌البلاغه، خطبه ۲۱۶.
  2. «از بنده خدا علی بن ابی طالب، امیر مؤمنان، به مرزبانان... بدانید، حق شماست بر من که چیزی را از شما نپوشانم جز اسرار جنگی [که از پوشاندن آن ناچارم]، و کاری را جز در حکم شرع بی‌مشورت با شما انجام ندهم». نهج‌البلاغه، نامه ۵۰؛ و نیز نک: وقعة صفین، ص۱۰۷.
  3. «اما بعد، همانا شما مردمی فرخنده رأی و نیکو شکیبا و حق‌گو و مبارک کردار و درست‌فرمانید. ما آهنگ آن داریم که سوی دشمن خود و شما رهسپار شویم، از این‌رو نظر مشورتی خود را به ما اعلام دارید». وقعة صفین، ص۹۲؛ نهج السعادة، ج۲، ص۹۲.
  4. فضیل بن یسار نهدی از راویان ثقه و از اصحاب امام باقر و امام صادق (ع) است که نزد آنان مرتبتی والا داشته است. ر. ک: رجال النجاشی، ص۳۰۹؛ رجال البرقی، ص۱۱ و ۱۷؛ رجال ابن داود، ص۲۷۴؛ معجم رجال الحدیث، ج۱۳، ص۳۳۵-۳۳۸.
  5. «آری، هرگاه از تو مشورت خواستم نظر ده» المحاسن، ج۲، ص۶۰۱؛ وسائل الشیعة، ج۸، ص۴۲۸؛ بحارالانوار، ج۷۵، ص۱۰۱.
  6. وسائل الشیعة، ج۸، ص۴۲۷-۴۲۸.
  7. دل‍ش‍اد ت‍ه‍ران‍ی‌، م‍ص‍طف‍ی‌، سیره نبوی، ج۲ ص ۳۴۴.
  8. «وَ مَنْ شَاوَرَ الرِّجَالَ شَارَكَهَا فِي عُقُولِهَا»؛ (نهج البلاغه، حکمت ۱۶۱).
  9. تحف العقول، ص۶۰.
  10. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  11. نهج البلاغه، خطبه ۲۰۵.
  12. ذوعلم، علی، مقاله «امام علی و سیاست»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۳۵.