آزادی مسئولانه در فقه سیاسی
انسان بر اساس مبانی اسلام مسؤول آفریده شده است و در قبال رفتار و گفتار خویش باید پاسخگو باشد. همچنین در مقابل نعم الهی مسؤولیت دارد. از طرفی دیگر انسان آزاد آفریده شده ولی آزادی در چارچوب قانون و باید حدود آنرا بداند. آزادی مسئولانه، انسان را از تحریف حقیقت، فریب و تقلب، ارائه دیدگاه باطل و مدح ناشایستگان دور میسازد.
مقدمه
انسان بر اساس آیات صریح قرآن کریم، موجودی مسئول است و در مقابل تکتک رفتارها، گفتارها، اندیشهها و حتی نگاه و شنیدههای خویش باید پاسخگو باشد[۱]. این نکته کلیدی موجب میگردد تا در اندیشه سیاسی برآمده از قرآن کریم، آزادی مسئولانه و ضابطهمند طرح گردد و انسان، در برابر خداوند و نعمتهای او و جامعه خویش مسئولیت یابد. با شناخت و آگاهی از این ویژگی و شاخصه انسانی، فرد به طور خودکار میپذیرد که آزادی او محدود به شروطی است. رهاورد اصل آزادی با مسئولیت معنادار میشود، با این شاخصه است که همه رفتارها و گفتارهای شهروندان در انتخاب، فعالیتهای حزبی، مشارکت سیاسی و امور جامعه، سامان میگیرد و آنان آزادی خود را در چارچوب احکام اسلامی و اخلاق دینی تعریف میکنند، آنسان که حاکمان نیز با توجه به این ویژگی، به بهانههای مختلف حق ندارند که فعالیت آزادانه و مشارکت فعالانه و منتقدانه مردم را محدود سازند.
آزادی بیان در دیدگاه اسلام همراه با سفارشها و توصیههایی است که از اینها کشف میشود هر آزادی بیان که به ضرر مادی یا معنوی انسانی، مورد بهرهبرداری قرار بگیرد، آزادی نامعقول خواهد بود[۲]، این نوع آزادی را میتوان آزادی غیرمسئولانه نامید. آزادی سیاسی آن گاه که همراه با مسئولیت گردد، فرد به طور خودکار میپذیرد که رفتار و گفتار ناشایست نداشته باشد.
به بیان شهید مطهری، با توجه به عنصر مسئولیت، انسان نمیتواند به بهانه آزادی در برابر جهالتسازی و اغراء به جهل، تثبیت جهالت مردم و تحکیم عقاید سخیف و خرافی نظیر بتفروشی و صلیبفروشی، ساکت و بیخیال بود. بعضی این کارها را به نام آزادی و احترام به عقیده تأیید میکنند و میگویند حیثیت ذاتی بشر او را لازم الاحترام کرده و لازمه احترام به بشر، احترام به عقاید و مقدسات اوست، هر چه باشد ولو بت باشد؛ اما در واقع، احترام به بشر و حیثیت ذاتی او ایجاب میکند تا این زنجیرها را که به دست خود بسته است، باز کنیم نه اینکه چون دست خود را بسته است، پس لازم الاحترام است؛ با این رویکرد است که قرآن کریم، عمل ابراهیم بتشکن و موسی (ع) که گوساله سامری را آتش زد، تأیید میکند، آنگاه که حضرت موسی (ع) خطاب به سامری فرمود: قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ وَانْظُرْ إِلَى إِلَهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا[۳].
یا آنکه عمل رسول خدا (ص) که بتها را شکست و دور ریخت، تصویب میگردد، سپس ایشان به کارهایی اشاره میکند که برای نمونه گفته میشود ملکه انگلستان یا دولت انگلیس، به بتپرستها اجازه بتخانه میدهد و نام آن را آزادیخواهی و دموکراسی میگذارد و بر این امر تأکید دارد که این امور از لحاظ سیاست به مفهوم امروز صحیح است، اما از لحاظ بشریت، غلط است[۴] به نظر میرسد عامل اصلی همه این امور عدم توجه انسان به نقش مسئولیتدار اوست؛ اما اگر به معنی واقعی کلمه، دولت یا صاحب قدرتی، خود را در برابر اعمال دیگران، مسئول شناسد، چو میبیند که نابینا و چاه است، به نام آزادی منتظر نمیماند تا فرد در چاه گمراهی سقوط کند.
همین مسئله درباره خرید و فروش کتب ضلال نیز مطرح است، در اسلام شکستن سکه تقلبی و از بین بردن کتاب تقلبی واجب است؛ البته خرید و فروش آنها برای کسانی که قدرت تفکر و تجزیه و تحلیل دارند مانعی ندارد، اما برای کسانی که فاقد این قدرتند صحیح نیست. امروز به نام آزادی عقیده و فکر، نشر هر کتابی و خرید و فروش هر کتابی را صحیح میدانند، اما اسلام این راه درآمد را به روی پیروان خود بسته است. اموری دیگر مانند تدلیس ماشِطه، نجش[۵]، مدح من لا یَستَحِقّ المدح و کهانت نیز از این قبیل است[۶]؛ پس در کنار آزاداندیشی باید با توجه به مسئولیت انسان، حدود آزادی را نیز در نظر داشت.
در عرصه سیاسی- اجتماعی، تضارب آرا در بستری آرام غیر از گمراهسازی و غفلتاندازی باید قرار گیرد، به بیان دیگر، اغفال یعنی کاری توأم با دروغ و تبلیغات نادرست؛ بر همین مبناست که خرید و فروش کتب ضلال در اسلام تحریم شده است، کتابهای ضد اسلام دو دستهاند: برخی بر اساس یک منطق و تفکر، عرضه میشود، اینجا محل آزادی است و مبارزه با اینها باید در قالب ارشاد، هدایت و عرضه منطق صحیح باشد؛ اما گاه مسئله دروغ و اغفال در میان است؛ مثلاً اگر کسی درباره رئیس حکومت دروغهایی بنویسد آیا آزادی ایجاب میکند اجازه پخش آنها را بدهیم؟ یا اگر کسی آیهای یا مطلب تاریخی را به صورت تحریف شده در کتابش آورد تا نتایج دلخواهش را بگیرد، آیا ممانعت از نشر این کتاب، ممانعت از آزادی بیان است؟ آزادی ابراز نظر و عقیده، یعنی آنچه کسی واقعاً بدان معتقد است بگوید، نه اینکه به این نام، دروغگویی کند و مثلاً زیر پوشش اسلام، افکار مارکسیستی را نشئت گرفته از اسلام قلمداد نماید، بلکه استادی که واقعاً خود، مارکسیست است، بیاید، ما هم منطق خودمان را عرضه میکنیم و هیچ کس هم مجبور نیست منطق ما را بپذیرد؛ اما اینکه به نام آزادی بیان، افکار ضد دین را در پوشش اسلام، عرضه کنند ممنوع است؛ پس هم خود افراد موظفند غذای روح خود را کنترل کنند و هم مسئولان اجتماع از آن نظر که مدیر و مسئول جامعهاند وظیفه دارند مراقب اغذیه روحی اجتماع باشند[۷]. با توجه به همین نکته بنیادین است که شهید مطهری از افرادی که احترام به خرافهها را احترام به آزادی بیان و عقیده، میدانند، انتقاد میکند، زیرا در واقع این نوع حرکت، احترام به اسارت است نه احترام به آزادی. احترام به آزادی این است با این عقاید که فکر نیست، بلکه عقیده است، یعنی صرفاً تقلید است، مبارزه شود[۸].
باری همه این موارد به ما گوشزد میکند که آزادی به ویژه در ساحت سیاسی، ضابطهای به نام مسئولیت دارد، آزادی مسئولانه، انسان را از تحریف حقیقت، فریب و تقلب، ارائه دیدگاه باطل، مدح ناشایستگان، دور میسازد، به بهانه آزادی به گمراهی دیگران اقدام نمیکند و انجام این امور را حق خود نمیشناسد.[۹]
منابع
پانویس
- ↑ ر. ک: وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا «و آنچه تو را بدان دانشی نیست، پی مگیر که از گوش و چشم و دل، هر یک، خواهند پرسید» سوره اسراء، آیه ۳۶.
- ↑ محمدتقی جعفری، حقوق جهانی بشر، ص۴۰۸.
- ↑ «(موسی) گفت: برو که تو را در زندگی (کیفر) این است که بگویی: (به من) دست نزنید! و تو را موعدی است که در آن با تو خلاف نمیورزند و (اینک) در خدایت که پیوسته در خدمتش بودی بنگر که آن را میسوزانیم سپس (خاکستر) آن را در دریا به هر سو میپاشیم» سوره طه، آیه ۹۷.
- ↑ ر. ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۵۵۴.
- ↑ «نَجْش» در اصطلاح فقها آن است که کسی بدون قصد خرید، وارد معاملهای شود و با پیشنهاد قیمتی بالاتر، خریدار را بفریبد تا متاع را با قیمت گرانتر بخرد، چه با فروشنده از پیش هماهنگ کرده باشد یا نکرده باشد (ر. ک: ناصر مکارم شیرازی، دایرةالمعارف فقه مقارن، ج۲، ص۲۴۷).
- ↑ ر. ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۰، ص۵۵۴.
- ↑ ر. ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۲، ص۹۶؛ یا. ر. ک: مرتضی مطهری، حکمتها و اندرزها، ص۵۰.
- ↑ ر. ک: مرتضی مطهری، سیری در سیره نبوی ص۱۵۲.
- ↑ سیدباقری، سید کاظم، آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم، ص ۲۰۲.