دولت اسلامی
موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد
دولت اسلامی و رادیکالیزم
مناقشات معاصر در زمینه تطبیق نظام سیاسی و دولت در اسلام با نظامهای معاصر غربی و امکان برداشت نوعی دموکراسی در اندیشۀ سیاسی اسلام سرانجام موجب آن گردیده که مدلهای متعددی از نظام سیاسی اسلام به تصویر کشیده شود و در این میان دولت اسلامی رادیکال از جمله مدلهای قابل بحثی است که در برابر مدل محافظهکارانۀ دموکراسی اسلامی مطرح شده است. رادیکالیزم در اندیشۀ سیاسی اسلام به گونهها و با برداشتهای مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگی و حتی نظامی تعریف و به تصویر کشیده شده است. سنت فکری رادیکالیسم اسلامی راهی متفاوت از دیگر سنتهای فکری اسلامی طی کرد. طرفداران این سنت تفسیری جدید از نصوص اسلامی ارائه کردند که در آن به اجرای کامل اصول شریعت و مقاومت شدید در برابر رژیمی میاندیشیدند که مانع از اجرای آن بود. هیأتهای مذهبی و برخی از گروههای اجتماعی پایگاه اجتماعی آنها را شکل میداد. این سنت به گفت و گوی دیالکتیکی نیز با دیگر سنتهای فکری اسلامی و غیراسلامی پرداخت. آرمان اساسی آن تأسیس حکومت اسلامی به منظور اجرای کامل شریعت اسلام و ایجاد هراس و نابودی افرادی بود که به مخالفت با این هدف اساسی میپرداختند. پس خواهان اجرای کامل احکام قهرآمیز قرآن و تعزیرات شرعی در برابر مخالفان بودند. سالهای ۱۳۲۴ تا ۱۳۳۴ ش. دهۀ کنش و عمل سیاسی آنها در جغرافیای ایران بود. این گروه، هر چند هنوز انقلابی نبودند، اما بعدها نقش اساسی در تکوین اندیشۀ اسلام انقلابی در ایران بهویژه در میان نیروهای مذهبی ایفاء کرد و با وجود عمری کوتاه، میراثی بزرگ در به دست دادن تعبیر و تفسیری رادیکال از اسلام در عرصۀ اجتماعی ایران به یادگار گذاشتند. این سنت فکری از عقلانیتی برخوردار است که میتوان آن را در آیینها، رفتارها، نوع پوشش، نوشتهها و سخنرانیهای آن کاوش کرد.
مطابق با ادبیات اجتماعگرایی، عقلانیت هر سنت فکری به مرور زمان شکل میگیرد و به تدریج کامل میشود. آنها از استدلالهای خاصی نیز برخوردارند که خود اجتماعی خویش را شکل داده و برای پیشبرد «خیر سنت» خود دستگاههای منطقی ایجاد میکند. عقلانیت مزبور که از درون زمینههای نخستین اجتماعی و طبقاتی شکل میگیرد به مثابۀ چیزی است که ریچارد رورتی آن را «واژگان نهایی» مینامد: «همۀ افراد وقتی از آنها خواسته شد از امید، عقاید و آرزوهایشان تبیینهایی ارائه دهند، مجموعهای از کلمات و عبارات دارند که بدانها متوسل میشوند. اینها همان واژگان نهایی هستند و داستان خود را به وسیلۀ این واژگان نقل میکنند. سنت فکری رادیکالیسم اسلامی نیز از عقلانیتی برخوردار است که در مسیر انسجام بخشی به آن ویژگی خاصی بخشیده است. این عقلانیت جهانبینی آن را عرضه میدارد؛ مرزهای مشترکش را با دیگر سنتها مشخص و کنشهای اعضای آن را شکل میبخشد. آنها فکر و روش نوینی عرضه میدارند که از تبارهای فکری، متون و منابع خاصی برخوردار بوده و شؤون و طبقات خاصی آن را بر دوش میکشند. این سنت که نمایندگان و مفسران خاص خود را داشت، مفاهیم جدید و اساسی را طرح کرد. بر این اساس سازوکارها و تاکتیکهای خاصی نیز برای عملیاتی کردن این مفاهیم و اندیشهها اتخاذ کرد[۱].[۲]
دولت اسلامی و رادیکالیزم اقتصادی
متفکرانی که به مسائل اقتصادی به ویژه فقرزدایی و عدالت اجتماعی، اهمیت بیشتری قائل شدهاند و آن را از اهداف اصلی رسالت دین به شمار آوردهاند، دولت را نسبت به مبارزه با اختلاف طبقاتی، کنترل ثروت، تولید، انباشت، توزیع و مصرف متعهد میدانند و به این ترتیب حساسیت دولت نسبت به کنترلهای اقتصادی موجب میشود که سیاستهای تند و خشونتآمیزی را نسبت به سوء استفاده کنندگان اقتصادی و سرمایهداران حرفهای در پیش روی داشته باشند. این نوع رادیکالیسم، دولت اسلامی را به موضعگیریهای مشابه با نظامهای سوسیالیزم و احیانا مارکسیستی میکشاند و از این رو در تقسیمبندیهای سیاسی در ردیف کشورهای رادیکال چپ قرار میگیرد. در این تفکر، عدالت اجتماعی با عنصر مبارزه و حتی خشونت همراه میشود که نمودار بارز آن را میتوان در استشهادی که این گروه به سخن اباذر مینمایند، به وضوح مشاهده کرد: «من از آن کس متعجبم که گرسنه است و برای گرفتن حق خویش، سلاح به دست نمیگیرد». سخن امام علی(ع) که میفرمودند: «هیچ مستمندی به فقر دچار نگردید، مگر به این علت که سرمایهای نزد کسی انباشته شد». دست کم مبارزۀ سیاسی را توجیه میکند که فقیر برای به دست آوردن حق از دست دادۀ خود، باید هم با سرمایهداری که حق وی را ربوده، مبارزه کند و هم راههای انباشت به ناحق ثروت را ببندد. رادیکالیزم اقتصادی، دولت اسلامی را به موضعگیریهای مختلف در زمینههای سیاسی، فرهنگی و حتی نظامی میکشاند که تأمین اهداف عدالت اجتماعی، او را از درگیر شدن با آن مسائل ناگزیر میکند. دولت اسلامی برای تضمین هدف عدالت اجتماعی باید سیاستهایی را اتخاذ کند که سرانجام تصمیمگیریهای کلان، بر عهدۀ سرمایهداران و حتی آنها که علاقهای به انباشت ثروت دارند، نباشند و این نوع تفکر محدودیتهایی را بر سر راه احزاب و انتخابات در درون جامعه اسلامی ایجاد میکند.
اصولاً باید سران چنین نظامی خود از کسانی باشند که فقر چشیده و محرومیت دیده باشند تا درد فقرا و مستضعفان برای آنان قابل درک باشد. به این ترتیب، رسیدن به درجات بالای تصمیمگیری در نظام اسلامی برای هر کس ممکن نیست و حتی آنها که منزّه از دنیاپرستی، مال دوستی و ثروت اندوزی نیستند، هرگز شانس و امکان صعود به قلههای قدرت در نظام اسلامی را ندارند. رادیکالیزم در اندیشۀ عدالت اجتماعی اسلام تنها نوعی راهکار برای توجیه و تفسیر احکام حکومتی در تصمیمگیریهای دولت امامت است و همانطور که اختیارات دولت امامت در انتخاب شیوهها و راهکارهای اجرایی برای رسیدن به اهداف و آرمانهای راهبردی، ممکن است در شرایط خاص اجتماعی، اقتصادی و سیاسی به رادیکالیزم منتهی شود، همچنین ممکن است به توسعه اقتصادی و تشویق بخش خصوصی و حتی اتخاذ سیاست خصوصیسازی بینجامد. راهکارها هر چند توسط دولت امامت اتخاذ میشوند اما تصمیمگیری در انتخاب نوع آنها به شرایط جاری فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی و سیاسی جامعه بستگی دارد. حالتهای انقلابی در شرایطی که رسیدن به عدالت اجتماعی سختگیریها را ایجاب میکند به سران و زمامداران نیز سرایت میکند و زندگی خصوصی آنان را نیز در معرض تهدید قرار میدهد و آزادی عمل از آنها نیز سلب میشود؛ زیرا آنها موظفند سطح زندگی خصوصی خود را به حداقل زندگی عادی مردم تنزل دهند[۳].[۴][۵]
دولت اسلامی و رادیکالیزم سیاسی
چنین تعبیری در مورد نظام سیاسی و دولت در اسلام، به مفهوم آن است که اصل خبرهگرایی در تشخیص موضوعات و برنامهها از اصول راهبردی اسلام به ویژه در عرصۀ سیاست است. همانطور که در مسائل قضایی به هنگام تشخیص موضوعاتی چون قتل، تخلفات ساختمانی، تصادفات رانندگی، نواقص فنی که احکام قضایی به آنها بستگی دارد، به کارشناس مربوط ارجاع میشود، به طور کلی مفاد اصل: ﴿فَاسْأَلُوا أَهْلَ الذِّكْرِ إِنْ كُنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ﴾[۶] آن است که معیار، همواره تشخیص خبره و کارشناس فن است. به این ترتیب در عرصۀ سیاست نیز امور سیاسی به کسانی واگذار میشود که دارای خبرؤیت باشند و آگاهی و بینش لازم را در تشخیص آنها داشته باشند. حتی در رقابت فیمابین خبرگان، شخص هر چه خبرهتر باشد، بر دیگران پیشی خواهد گرفت. اسلام سیاستهایی را که امور عمومی را به ناصالحان و فاقدان ارزشها و صلاحیتهای لازم میسپارند، نکوهش کرده است: لن یفلح قوم و لو انسائهم[۷] جامعهای که زمام امورشان به دست زنان باشد، هرگز روی رستگاری و موفقیت نمیبیند. در این حدیث نبوی(ص) «زن» به عنوان عنصر احساسی و فاقد عقلانیت لازم که در جامعۀ بازمانده از جاهلیت عرب در جنس زن تبلور داشت، به طور الگو گونه بیانگر نکوهش سپردن امور عمومی جامعه به دست کسانی است که فاقد کارآمدی و اهلیت لازم برای مدیریت متناسب با شرایط عمومی جامعه است[۸].[۹]
دولت اسلامی و عمل جهادی
تصویر نظام اسلامی در چارچوب نظریۀ جهاد و سیاست انقلابیِ مبارزه با استکبار و حمایت از مستضعفان موجب آن میشود که از حکومت اسلامی چهرهای رادیکال و برای استکبار و حامیان و وابستگان به آن، نمایی وحشتآفرین ترسیم شود. قرآن در آیاتی چند، جهاد ابتدایی را در شرایط خاص و بنابر عوامل ویژه تجویز کرده است. عمدهترین موارد این شرایط و عوامل را میتوان در سه مورد زیر خلاصه کرد:
- مبارزه با اختناق: هنگامی که خصمانه از دعوت اسلام جلوگیری میشود و قدرت استکباری مانع از رسیدن دعوت منطقی اسلام به ملتها میشود و با خدا و دین خدا و رسیدن ندای حق به گوش ملتها مبارزه میشود[۱۰] بر اساس نظریۀ جهاد ابتدایی بر طرف کردن موانع از سر راه دعوت منطقی اسلام هر چند بر اساس مقابله خشونت با خشونت، مشروعیت مییابد و جهان اسلام با تمام قدرت برای مبارزه با این پدیده استکباری به مبارزه و جنگ برمیخیزد و از این لحاظ نوعی جهاد دفاعی محسوب میشود. تحلیلگرانی که از این زاویه، رویکرد دولت اسلامی را مطالعه کردهاند به این نتیجه رسیدهاند که دولت اسلامی ماهیتا برای رسیدن به مقاصد خود، توسعه طلب و به منظور تحقق بخشیدن به آرمان دعوت، ناگزیر از اعمال زور و جنگ است و همواره ملتهای دیگر را در روند «دعوت» و توسعهطلبی تهدید میکند. در این تحلیل نکتۀ مهمی که مورد غفلت قرار گرفته، ارزیابی عامل اصلی خشونت است که مسئولیت آن متوجه قدرتهایی است که در برابر دعوت منطقی اسلام صفآرایی و ایجاد مانع میکنند، به همان روالی که در ارزیابی دفاع مشروع، مسئولیتهای ناشی از جنگ تدافعی بر عهدۀ متجاوز است؛
- مبارزه با مستکبران: ریشهکن کردن عوامل تجاوز و استکبار در عرصۀ بینالمللی یکی از مهمترین اصول راهبردی اسلام در سیاست خارجی و بینالمللی است. فرمان سیاسی، امنیتی، نظامی ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ﴾[۱۱] در قرآن مبین اصل تحمل ناپذیری استکبار در عرصۀ بینالمللی است. این سیاست نه خصومت ما ملتهاست و نه به معنای جنگطلبی و تشنجخواهی و فتنهجویی است بلکه همانطور که قرآن تصریح میکند در راستای تشنجزدایی و فتنه برافکنی است. ﴿قَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ﴾[۱۲] در هر حال دولت اسلامی از اتخاذ چنین سیاستی ناگزیر و نسبت به آن متعهد است و برداشت سطحی از سیاست استکبارزدایی اسلام جمعی را بر آن داشته که از اسلام چهرهای خشن و جنگ طلب و رادیکال تصویر کنند و رویکرد اسلام را بر مبنای چنین سیاستی به سمت آغاز گری جنگ و اتخاذ روشهای توسل به زور ترسیم کنند. باید توجه داشت اسلام در حالی از سیاست به ظاهر خشن، مبارزه با سران و رهبران استکبار سخن میگوید که سخت انسانکشی[۱۳]، برتریجویی[۱۴]، و تشنج و فتنه[۱۵] را محکوم میکند و بر صلح تأکید میورزد[۱۶]؛
- حمایت از ملتهای مظلوم: سیاست پشتیبانی از جنبشهای رهاییبخش و حمایت از ملتهای مظلوم از اصول راهبردی و اساسی اسلام در عرصه بینالمللی است و این اصل با تفسیری روشن در قرآن چنین آمده است: ﴿وَمَا لَكُمْ لَا تُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَالْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ الَّذِينَ يَقُولُونَ رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْ هَذِهِ الْقَرْيَةِ الظَّالِمِ أَهْلُهَا﴾[۱۷]. بیگمان حمایت مسلحانه از ملتهای در بند و مظلوم به کام مستکبران و زورمداران سلطه طلب، تلخ میآید و تهدیدی صریح بر امنیت آنان محسوب میشود و با این نگاه ممکن است اسلام، حامی تروریسم و عامل تهدیدکننده و احیانا جنگ افروز تلقی شود. اما در این مورد نیز مانند دو مورد قبلی مسئولیت عملیات نظامی برای رهایی ملتهای در بند و حمایت از مردم مظلوم به عهدۀ توسعه طلبان سلطهگر است که با تجاوز و ظلم، ملتها را به بند کشیده و آنها را در استضعاف نگاه داشتهاند و از سوی دیگر حمایت از مظلوم یک اصل انسانی است که از مرز جغرافیایی و قید و شرطهای حاکم فراتر بوده و مانند عدالت، مطلق است و سمت و سوی آن نه در راستای جنگطلبی و خشونت بلکه در جهت ریشهکن کردن تجاوز، خشونت و جنگ و زور غیر عادلانه است. تهدید و خشونت ناشی از اصل حمایت از مظلومان، رکن اصلی عدالت است و خود مقتضای اجتنابناپذیر اجرای عدالت است و بدون آن هرگز عدالتی نیز تحقق نخواهد یافت؛
- جنگ سرد: جنگ سرد حالتی است که از سیاست تهاجمی و خصمانه در رویارویی با مخالفان بوجود میآید و از آنجا که استمرار چنین سیاستی باید ریشه در بنیادها و اصولی داشته باشد، ناگزیر ایدئولوژی به مثابۀ ساختار جنگ سرد ظاهر میشود. جنگ سرد هر چند بیشتر در میان ابرقدرتها و حداقل در عرصۀ روابط بین ملتها آشکار میشود، اما در سیاست داخلی در رویارویی جناحهای سیاسی ملی نیز میتواند مشکلآفرین باشد. بنیاد جنگ سرد بر عدم تحمل اندیشۀ مخالف است در حالی که در اسلام باب گفت و گو بین ایدئولوژیها و اندیشهها همواره مفتوح است و تا آنجا که مخالفان از این عرصه آزاد استفاده میکنند، خصومت، کینهتوزی و تهاجم در اندیشۀ اسلامی دیده نمیشود و خصومت هنگامی آغاز میشود که مخالفت بدان روی آورده باشد و از مقابلۀ به مثل گریزی نباشد؛
- دولت همیشه انقلابی: انقلاب به معنای ایجاد تحول بنیادی و قهرآمیز در ساختار سیاسی، اجتماعی و فرهنگی یک جامعه در هر اندیشهای است که عبور از وضع موجود به وضع مطلوب را اجتنابناپذیر میشمارد و اغلب با شکلگیری گروه ناراضی از وضع موجود پدید میآید و اگر تحولات مطلوب با شیوههای مسالمتآمیز و قانونمند امکانپذیر نشد، با توسل به قهر و احیانا خشونت دنبال میشود. انقلابها از طغیان تودههای ناراضی آغاز و توسط رهبران اصلاح طلب و صاحب اندیشه به ثمر مینشیند. گذشته از ایدئولوژی و تشکل گروه ناراضی در پیدایی یک انقلاب، عناصر دیگری نیز لازم است که به طور معمول این عناصر در وجود رهبران انقلاب متجلی میشود. اگر بنیاد حرکت انقلابی بر ضرورت انتقال از وضع موجود به وضع مطلوب باشد بیگمان چنین حرکتی در اندیشۀ اسلامی اجتنابناپذیر خواهد بود[۱۸].[۱۹]
منابع
پانویس
- ↑ فقه سیاسی، ج۱۰، ص۲۶۱.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۵۵.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۲۰۹.
- ↑ فقه سیاسی، ج۱۰، ص۲۶۵ - ۲۶۱.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۵۶.
- ↑ «اگر نمیدانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید» سوره نحل، آیه ۴۳.
- ↑ مشابه این حدیث: سخن امام علی(ع) در نهج البلاغه است: «يَأْتِي عَلَى النَّاسِ زَمَانٌ... فَعِنْدَ ذَلِكَ يَكُونُ السُّلْطَانُ بِمَشُورَةِ النِّسَاءِ وَ إِمَارَةِ الصِّبْيَانِ»؛ نهج البلاغه، کلمات قصار، ص۱۰۲.
- ↑ فقه سیاسی، ج۱۰، ص۲۶۶ - ۲۶۵.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۵۷.
- ↑ قرآن اینان را اولیاء الشیطان مینامد و مبارزه با آنها را اجتنابناپذیر میشمارد: ﴿فَقَاتِلُوا أَوْلِيَاءَ الشَّيْطَانِ﴾ «پس با یاران شیطان کارزار کنید» سوره نساء، آیه ۷۶.
- ↑ «با پیشگامان کفر کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
- ↑ «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی بر جا نماند و دین، یکجا از آن خداوند باشد» سوره انفال، آیه ۳۹.
- ↑ ﴿قُلْ تَعَالَوْا أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَيْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئًا وَبِالْوَالِدَيْنِ إِحْسَانًا وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ مِنْ إِمْلَاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَإِيَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُوا الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُوا النَّفْسَ الَّتِي حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَلِكُمْ وَصَّاكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ﴾ «بگو: بیایید تا آنچه را خداوند بر شما حرام کرده است برایتان بخوانم: اینکه چیزی را شریک او نگیرید و به پدر و مادر نیکی کنید و فرزندانتان را از ناداری نکشید؛ ما به شما و آنان روزی میرسانیم؛ و زشتکاریهای آشکار و پنهان نزدیک نشوید و آن کس را که خداوند (کشتن او را) حرام کرده است جز به حق مکشید؛ این است آنچه شما را به آن سفارش کرده است باشد که خرد ورزید» سوره انعام، آیه ۱۵۱.
- ↑ ﴿تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾ «آنک سرای واپسین! آن را برای کسانی مینهیم که بر آنند تا در روی زمین، نه گردنکشی کنند و نه تباهی؛ و سرانجام (نیکو) از آن پرهیزگاران است» سوره قصص، آیه ۸۳.
- ↑ ﴿وَاقْتُلُوهُمْ حَيْثُ ثَقِفْتُمُوهُمْ وَأَخْرِجُوهُمْ مِنْ حَيْثُ أَخْرَجُوكُمْ وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ وَلَا تُقَاتِلُوهُمْ عِنْدَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ حَتَّى يُقَاتِلُوكُمْ فِيهِ فَإِنْ قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ﴾ «و هر جا بر آنان دست یافتید، بکشیدشان و از همانجا که بیرونتان راندند بیرونشان برانید و (بدانید که) آشوب (شرک) از کشتار بدتر است و نزد مسجد الحرام با آنان به کارزار نیاغازید مگر در آنجا با شما به جنگ برخیزند در آن صورت اگر به کارزار با شما دست یازیدند شما هم آنان را بکشید که سزای کافران همین است» سوره بقره، آیه ۱۹۱؛ ﴿وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّى لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ فَإِنِ انْتَهَوْا فَإِنَّ اللَّهَ بِمَا يَعْمَلُونَ بَصِيرٌ﴾ «و با آنان نبرد کنید تا آشوبی بر جا نماند و دین، یکجا از آن خداوند باشد پس اگر (از کفر و شرک) باز ایستند بیگمان خداوند از آنچه میکنند آگاه است» سوره انفال، آیه ۳۹.
- ↑ ﴿وَإِنْ جَنَحُوا لِلسَّلْمِ فَاجْنَحْ لَهَا وَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ﴾ «و اگر به سازش گرایند، تو نیز بدان گرای و بر خداوند توکّل کن که او شنوای داناست» سوره انفال، آیه ۶۱.
- ↑ «و چرا شما در راه خداوند نبرد نمیکنید و (نیز) در راه (رهایی) مستضعفان از مردان و زنان و کودکانی که میگویند: پروردگارا! ما را از این شهر که مردمش ستمگرند رهایی بخش و از سوی خود برای ما سرپرستی بگذار و از سوی خود برای ما یاوری بگمار» سوره نساء، آیه ۷۵.
- ↑ فقه سیاسی، ج۱۰، ص۲۷۸ - ۲۷۲.
- ↑ عمید زنجانی، عباس علی، دانشنامه فقه سیاسی ج۲، ص ۵۸.