آیا کسانی در امت‌های پیشین عمر طولانی داشته‌اند؟ (پرسش)

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Wasity (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳۰ ژوئیهٔ ۲۰۲۳، ساعت ۱۳:۲۸ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

آیا کسانی در امت‌های پیشین عمر طولانی داشته‌اند؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

آیا کسانی در امت‌های پیشین عمر طولانی داشته‌اند؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / آشنایی با امام مهدی / معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی) / طول عمر امام مهدی / امکان طول عمر
مدخل اصلیمعمرین
تعداد پاسخ۱۰ پاسخ

پاسخ نخست

 
بهروز محمدی منفرد

حجت الاسلام و المسلمین بهروز محمدی منفرد در کتاب «مهدویت» ، «چلچراغ حکمت»؛ برگرفته از آثار شهید مطهری) در این‌باره گفته‌ است:

«براساس بسیاری از شواهد در کلام الهی و کتاب‌های مقدس و تاریخ، بسیاری از انبیا و اولیای الهی دارای عمرهای طولانی بوده‌اند که از جملۀ آنها می‌توان به عمر طولانی حضرت نوح[۱]، حضرت عیسی (ع)، لقمان حکیم و... اشاره کرد و حال که چنین طول عمری در برخی افراد اتفاق افتاده است، این امر دربارۀ حضرت مهدی (ع) نیز منتفی نیست»[۲].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. آیت‌الله قزوینی؛
آیت‌الله سید محمد کاظم قزوینی، در کتاب «امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور» در این‌باره گفته است:

«در تاریخ بشری، اسامی بسیاری از کسانی که در این دنیا، صدها سال زندگی کرده‌اند، پیدا می‌شود که تاریخ نویسان به آوردن اسامی و بعضی از مسائل زندگی آنها پرداخته‌اند؛ همان طور که بعضی از علما در کتاب‌هایشان، فصل جداگانه‌ای را تحت عنوان "کسانی که عمرهای طولانی داشته اند" قرار داده‌اند و در آن جا بعضی از مواردی که متعلق به آنهاست را یادآوری کرده‌اند و از جمله آن نوشته‌ها، دلایلی است که طولانی بودن عمر انسان را امر عجیبی نمی‌دانند؛ بلکه در بعضی از زمان‌ها، چیز طبیعی و عادی است؛ این جا اسامی بعضی از این افراد را با رعایت اختصار می‌آوریم:

  1. حضرت آدم (ع)، نهصد و سی سال.
  2. حضرت سلیمان (ع)، هفتصد و دوازده سال.
  3. لقمان حکیم، چهارصد سال.
  4. ربیع بن ضبع فزاری، سیصد و هشتاد سال.
  5. شداد بن عامر، نهصد سال.
  6. عمر بن عامر، هشتصد سال.
  7. قس بن ساعدی ایادی، ششصد سال.
  8. عزیز مصر، هفتصد سال.
  9. ریان، پدر عزیز مصر، هزار و هفتصد سال.
  10. لقمان عادی، پانصد و شصت سال[۳]»[۴].
۲. آیت الله امینی؛
آیت الله ابراهیم امینی، در کتاب «دادگستر جهان» در این‌باره گفته است:

«اتفاقاً عالم از این افراد کمیاب، داشته و دارد. از جمله آنان نوح پیغمبر (ع) است. بعضی از مورخین عمرش را "۲۵۰۰" سال دانسته‌اند، در تورات "۹۵۰" سال عمر برایش نوشته شده است.

قرآن کریم بالصراحه دلالت می‌کند که نهصد و پنجاه سال در بین قوم خویش مشغول دعوت و تبلیغ بوده است. در سوره عنکبوت می‌فرماید: "ما نوح را به‌سوی قومش فرستادیم و نهصد و پنجاه سال در بین آنان درنگ نمود. پس طوفان قومش را فروگرفت در حالی که از ستمکاران بودند﴿وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا إِلَى قَوْمِهِ فَلَبِثَ فِيهِمْ أَلْفَ سَنَةٍ إِلاَّ خَمْسِينَ عَامًا فَأَخَذَهُمُ الطُّوفَانُ وَهُمْ ظَالِمُونَ[۵]

ما اگر در صحت گفتار مؤرخین تردید نماییم در صحت قرآن شک نداریم و آن کتاب آسمانی، روزگار دعوت حضرت نوح را نهصد و پنجاه سال دانسته است و این عمر، کاملا غیر عادیست.

مسعودی عده‌ای از درازعمران را در کتاب خود نامبرده و عمرهای طویل آنان را نگاشته است از جمله: آدم: ۹۳۰ سال، شیث: ۹۱۲ سال. انوش: ۹۶۰ سال. قینان: ۹۲۰ سال. مهلائل: ۷۰۰ سال. لوط: ۷۳۲ سال. ادریس: ۳۰۰ سال. متوشالح: ۹۶۰ سال. لمک: ۷۹۰ سال. نوح: ۹۵۰ سال. ابراهیم: ۱۹۵ سال. کیومرث: ۱۰۰۰ سال. جمشید: ۶۰۰ یا ۹۰۰ سال. عمر بن عامر: ۸۰۰ سال. عاد: ۱۲۰۰ سال‌[۶].

شما اگر به کتاب‌های تاریخ و حدیث و تورات مراجعه کنید از این قبیل افراد زیاد خواهید دید. لکن لازم است تذکر دهم که: مدرک عمده این عمرهای طویل یا تورات و تواریخ آنست که حال آنها بر اهل تحقیق پوشیده نیست یا اخبار آحادی است که مفید یقین نیستند یا تواریخ غیرمعتبر است که بهرحال خالی از اغراق و مبالغه نیستند و چون صحت آنها برای من روشن نبود از بحث و استدلال به آنها خودداری می‌نمایم و برای اقامه شاهد به همان عمر دراز حضرت نوح اکتفا می‌کنم. شما اگر درصدد تحقیق و تفصیل باشید می‌توانید بکتاب "المعمرون و الوصایا" تألیف ابی حاتم سجستانی و کتاب "الآثار الباقیة" تألیف ابو ریحان بیرونی و کتب تاریخ دیگر مراجعه کنید»[۷].
۳. حجت الاسلام و المسلمین مروجی طبسی؛
حجت الاسلام و المسلمین محمد جواد مروجی طبسی، در کتاب «بامداد بشریت» در این‌باره گفته است:

«مسئله طول عمر یکی از مسلّمات تاریخ بشری است. در کتاب‌ها به نام‌های افراد بسیاری برخورد می‌کنیم که عمری بسیار طولانی داشته‌اند. طول عمر اختصاص به نیکان ندارد. بسیاری از ستمگران نیز عمر طولانی داشته‌اند. شداد بن عاد حدود ۹۰۰ سال عمر کرد. عمر بن عامر، زهیر بن عباب، ابن هبل بن عبدالله، مستوعر بن ربیعه، درید بن زید، و قس بن ساعده، به ترتیب ۸۰۰، ۳۰۰، ۶۰۰، ۳۳۰، ۴۵۰ و ۶۰۰ سال عمر کردند[۸]. در بین صالحان پیش از اسلام، لقمان بن عاد ۳۵۰۰ سال عمر کرد[۹]. و در بین صالحان پس از اسلام، علی بن عثمان (ابن ابی الدنیا) ۳۰۹ سال عمر کرد.

مسئله طول عمر در بین پیامبران آسمانی، امری طبیعی و بسیار عادی بود، چنان که در بسیاری از روایات بدان اشاره شده است. حضرت نوح (ع) ۱۰۰۰، ۱۴۰۰، ۱۴۵۰، ۱۴۷۰، ۲۳۰۰ و یا ۲۵۰۰ سال عمر کرد. قرآن تصریح کرده است که آن حضرت ۹۵۰ سال به ارشاد قوم خود مشغول بود. این عمر طولانی برای پیامبران دیگر نیز به اثبات رسیده است، مثلاً حضرت آدم ۹۳۰ سال، حضرت سلیمان ۷۱۲ یا۱۰۰۰ سال، شیث ۹۲۰ سال و هود ۶۷۰ سال عمر کرد.

برخی پیامبران مانند الیاس، ادریس، عیسی و خضر (ع) تاکنون زنده هستند و هزاران سال از عمر شریفشان می‌گذرد[۱۰].

بنابراین، مسئله طول عمر انسان‌ها امری طبیعی است و اختصاص به گروهی خاص ندارد. برخی از بزرگان از جمله آیت الله شیخ محمد رضا طبسی (پدر نگارنده) کتاب‌هایی در این باره نوشته‌اند»[۱۱].
۴. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «فرهنگنامه مهدویت» در این‌باره گفته است:

«معمّرین جمع معمّر، به معنای انسان دراز عمر است. در منابع معتبر تاریخی، افراد فراوانی معرفی شده‏ا‌ند که از عمر بسیار طولانی برخوردار بوده و روزگاران درازی زیسته‌‏اند[۱۲]. در روایات، برخی از این افراد را این گونه برشمرده شده‌‏اند:

  1. حضرت نوح "۲۵۰۰ سال زندگی کرد".
  2. در روایتی دیگر، آمده است: "عمرهای قوم نوح، سیصد سال بود".
  3. پیامبر اکرم (ص) فرمود: "... سلیمان بن داوود ۷۱۲ سال زندگی کرد"[۱۳].
  4. روایت شده است: دجّال زنده است، و در زمان پیامبر اکرم (ص) نیز زنده بوده است و تا هنگام ظهور نیز زنده خواهد بود. در این‌‏باره روایات اهل سنت کمتر از شیعه نیست؛ حال چه استبعادی دارد که منکر طول عمر حضرت مهدی (ع)‏ شده‌‏اند؟ این، در حالی است که دجّال، دشمن خدا و مهدی (ع) دوست خدا است[۱۴].
  5. همچنین در روایات است که لقمان بن عاد، دراز عمرترین انسان بوده است. او ۳۵۰۰ سال زندگی کرده است[۱۵].
در کتاب‏‌های مربوط، از افراد فراوانی که دارای عمر زیاد بوده‏‌اند، سخن به میان آمده است؛ بنابراین هیچ استبعادی ندارد که حضرت مهدی (ع) نیز دارای طول عمری غیر عادی باشد. به علاوه روایات فراوانی از معصومان (ع) در دست است که وقتی شباهت حضرت مهدی (ع) به پیامبران گفته شده است، یکی از این شباهت‌‏ها، شباهت آن حضرت به نوح (ع) است. سعید بن جبیر می‌‏گوید از امام سجاد (ع) شنیدم فرمود: "در امام قائم، روشی است از نوح (ع) که آن طول عمر است"[۱۶]. البته این بدان معنا نیست که عمر حضرت مهدی (ع) به اندازه عمر نوح (ع) باشد»[۱۷].
۵. مجتبی تونه‌ای؛
آقای مجتبی تونه‌ای، در کتاب «موعودنامه» در این‌باره گفته است:

«"مُعَمِّر" به‌معنای دراز عُمر است و به کسانی گویند که عمر طولانی کرده‌اند. در طول تاریخ "درازعمران" بسیاری وجود داشته است که پیروان هر دین و مذهبی در کتاب‌های مذهبی خود و در کتب تاریخ، لااقل با نام یکی دو نفر از آنها آشنا هستند. مانند: نوح، هود و خضر (ع). در قرآن مجید به داستان‌های یونس، اصحاب کهف و نوح که در کتاب‌های ادیان دیگر به‌طور مفصل آمده، این‌گونه اشاره شده که اگر یونس از تسبیح‌کنندگان نبود، می‌بایست تا روز قیامت در شکم ماهی بماند (یعنی عمر ماهی که تا روز قیامت مسلم گرفته شده، یونس هم ممکن بود چنین سرنوشتی داشته باشد). در سوره کهف به زنده ماندن اصحاب کهف سیصد و نه سال، و در سوره عنکبوت به دوران رسالت حضرت نوح که ۹۵۰ سال بوده اشاره شده است. اما دراز عُمران تاریخ:

طبقه نهم: کسانی که بین نهصد تا هزار سال عمر کرده‌اند: آدم صفی الله (۹۳۰ سال)، حوا (۹۳۱ سال)، شداد بن عاد معاصر هود (۹۰۰ سال)، شیث بن آدم (۹۱۲ سال)، انوش (۹۶۵ سال)، متوشلخ بن ادریس (۹۱۷ سال)، عدیم از پادشاهان مصر (۹۲۶ سال)، قینان (۹۲۰ سال)، بمرد بن مهلائیل (۹۷۶ سال)، سربانک پادشاه هند (۹۳۵ سال).

8طبقه دهم: کسانی که بیش از هزار سال عمر کرده‌اند: کیومرث، نخستین پادشاه ایران (۱۰۰۰ سال)، یوشالفرس بن کالب (۱۰۰۰ سال)، ضحاک (۱۲۰۰ سال)، صاحب مهرگان (۱۵۰۰ سال)، بخت النصر (۱۵۰۷ سال)، بیوراسف بن ارونداسف (۱۰۰۰ سال)، حضرت نوح بنابر مشهور (۲۵۰۰ سال)، عناق دختر حضرت آدم (۳۰۰۰ سال)، عوج بن عناق (۳۶۰۰ سال)، لقمان حکیم (۴۰۰۰ سال).
طولانی‌ترین افراد فرزندان آدم از جهت عمر، حضرت خضر می‌باشد و شاید سن‌ او از ۹۰۰۰ سال تجاوز کرده باشد. در کتاب کنز الفوائد آمده است که از کهنسالان، خضر است که عمر و زندگی او تا آخر زمان متصل می‌باشد[۱۸]»[۱۹].
۶. آقای رضوانی؛
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در این‌باره گفته است:

«آری، با مراجعه به تاریخ پی می‌بریم که کسانی عمرهای بسیار طولانی داشته اند از قبیل:

  1. خضر نبی که هزاران سال عمر کرده[۲۰] و هنوز زنده است.
  2. لقمان بن عاد که ۳۵۰۰ سال عمر داشته است[۲۱].
  3. لقمان حکیم با ۴۰۰۰ سال یا بنابر نقلی دیگر هزار سال.
  4. نوح پیامبر با ۲۵۰۰ سال.
  5. شیث فرزند آدم با ۹۱۲ سال[۲۲].
  6. حضرت آدم (ع) با ۹۳۰ سال[۲۳].
  7. ادریس نبی با ۸۶۲ سال[۲۴].
  8. سلیمان نبی با ۷۱۲ سال[۲۵].
  9. سام پسر نوح با ۶۰۰ سال[۲۶].
و دیگران»[۲۷].
۷. آقای دکتر شفیعی سروستانی؛
آقای دکتر ابراهیم شفیعی سروستانی، در کتاب «پرسش از موعود» در این‌باره گفته است:

«با توجه به این جمله معروف که می‌گوید: "محکم‌ترین دلیل بر امکان چیزی، واقع شدن آن است"، بسیاری از کسانی که از گذشته تاکنون درباره اثبات طول عمر امام مهدی از کتاب یا مقاله نوشته‌اند، یکی از دلایل اصلی خود را وجود موارد فراوانی از افراد دارای عمرهای طولانی در گستره تاریخ، قرار داده‌اند.

بر اساس شواهد تاریخی که در میان ادیان و ملل مختلف پذیرفته شده است، در طول تاریخ، کسان زیادی وجود داشته‌اند که به عمرهای طولانی - حتی بیش از هزار سال به دست یافته‌اند. این واقعیت مسلّم در طول اعصار و قرون به طور قطعی و یقینی مورد قبول یهودیان و مسیحیان واقع شده است؛ زیرا در متن تورات به تعدادی از آنها با ذکر طول عمرشان اشاره شده است.

از جمله معمران تاریخ می‌توان به افراد زیر اشاره کرد:

  1. حضرت آدم (ع): ۱۹۳۰[۲۸] تا ۱۰۳۰ سال[۲۹]؛
  2. حضرت حوا (س): ۹۳۱ تا ۱۰۳۱ سال[۳۰]؛
  3. شیث پسر آدم: ۹۱۲[۳۱] تا ۱۰۴۰ ساله[۳۲]؛
  4. اَنوش پسر شیث: ۹۰۵[۳۳] تا ۹۶۰ سال؛[۳۴]؛
  5. قینان پسر انوش: ۹۱۰[۳۵] تا ۹۲۰ سال[۳۶]؛
  6. مهلائیل (مَهلَلئیل) پسر قینان: ۸۰۰[۳۷] تا ۸۹۵ سال[۳۸]؛
  7. یرد (یارِد) پسر مهلائیل: ۹۶۲ سال[۳۹]؛
  8. اُخنُوخ (خَنُوخ) پسر یرد: ۳۶۵ سال[۴۰]؛
  9. مَتوشالَح (مَتُوشَلَخ) پسر اُخنوخ: ۹۶۰[۴۱] تا ۹۶۹ سال[۴۲]؛
  10. لَمَک پسر متوشالح: ۷۷۷[۴۳] تا ۷۹۰ ساله[۴۴]؛
  11. نوح پسر لمک: ۹۵۰[۴۵] تا ۲۴۵۰ سال[۴۶]؛
  12. سلیمان پسر داوود: ۷۱۲ سال[۴۷]؛
ک:# لقمان العادی: ۳۵۰۰ سال[۴۸]؛
  1. ولید پسر ریان (عزیز مصر که با حضرت یوسف (ع) هم عصر بوده است): ۷۰۰ سال[۴۹]؛
  2. دومغ (جد عزیز مصر): ۳۰۰۰ سال[۵۰]؛
  3. ریان پسر دومغ (پدر عزیز مصر): ۱۷۰۰ سال[۵۱]؛
  4. شداد پسر عاد: ۹۰۰ سال[۵۲]؛
  5. دوید بن زید بن نهد: ۴۵۰ سال[۵۳]؛
  6. عبید بن شریه الجرهمی: ۳۵۰ سال[۵۴]؛
  7. ذوالاصبع العدوانی: ۳۰۰ سال.[۵۵].

علی محمد علی دخیل در کتاب خود، نام‌های بیش از دویست نفر از دراز عمران (معمران) تاریخ را بر می‌شمارد که بین ۱۳۰ تا ۳۶۰۰ سال عمر کرده‌اند[۵۶]. یکی دیگر از نویسندگان معاصر نیز در کتابش، بیش از سی نفر از کسانی را که تا ۷۰۰ سال عمر داشته‌اند، معرفی کرده است[۵۷].

غیر عرب اشاره شده است که عمرهای طولانی -بیش از ۱۲۰ سال– داشته‌اند. یکی از معروف‌ترین این کتاب‌ها، کتاب المعمرون و الوصایا اثر ابوحاتم سهل بن محمد سجستانی (م ۲۵۰ ﻫ.ق) است[۵۸].

با توجه به فهرست طولانی اسامی افرادی که در گستره تاریخ -از ابتدای آفرینش تا سده‌های اخیر- به عمرهایی چند برابر عمر متوسط انسان‌ها دست یافته‌اند، می‌توان نتیجه گرفت که داشتن عمر طولانی امری ناممکن و بی‌سابقه نیست و از نظر عقل و منطق کاملا قابل تصور است که امام مهدی (ع) هم بتواند بیش از هزار سال عمر کند»[۵۹].
۸. آقای کامل سلیمان؛
آقای کامل سلیمان، در کتاب «روزگار رهایی» در این‌باره گفته است:

«در طول تاریخ، چنین افرادی بسیار بوده‌اند و ما بر اساس منابع موثق، آنها را به اطلاع شما می‌رسانیم:

  1. عوج بن عناق، ۳۶۰۰ سال و مادرش بیش از ۳۰۰۰ سال عمر کرده بود.
  2. ذو القرنین، که ۳۰۰۰ سال عمر کرد.
  3. ضحاک (بیوراسب)، ۱۲۰۰ سال.
  4. حضرت نوح، که عمر او را بین ۱۷۵۰ تا ۲۷۵۰ سال نوشته‌اند.
  5. فریدون پسر آبتین، که هزار سال عمر کرد و ۵۰۰ سال سلطنت نمود.
  6. ضحاک دوم، ۱۰۰۰ سال.
  7. یکی از پادشاهان ایرانی که عید نوروز را ایجاد کرد، ۲۵۰۰ سال.
  8. لقمان حکیم، ۳۵۰۰ سال.
  9. ریان بن دومغ، پدر عزیز مصر که معاصر حضرت یوسف بود، ۱۷۰۰ سال.
  10. دومغ، پدر ریان یادشده، ۳۵۰۰ سال. و ...[۶۰].
اینها و صدها نفر دیگر که هزاران سال عمر کرده‌اند، صرفا برای اینست که انسان برای ۷۰- ۸۰ سال آفریده نشده است، بلکه از آزمایش‌های انجام شده بر بافت‌های بدن انسان به این نتیجه رسیده‌اند که انسان حداقل برای ده‌هزار سال آفریده شده است. چگونه است که با اینهمه تأکید علم پزشکی و زیست‌شناسی بر امکان طول عمر و وقوع عمرهای سه هزار ساله و سه هزار و پانصد ساله در افراد عادی، در مورد حضرت ولی عصر (ع) که هنوز به ۱۲۰۰ سال نرسیده، تردید می‌کنند؟![۶۱]. اگر جاهل تردید کند، خیلی مهم نیست، ولی اگر شخص تحصیل‌کرده و کتاب‌خوانده و آشنا با الفبای علوم روز تردید کند بسیار جای تأسف و تعجب است»[۶۲].
۹. آقای حکیمی؛
آقای محمد رضا حکیمی، در کتاب «خورشید مغرب» در این‌باره گفته است:

«واقعیت دیگری که در شناخت مسئله "طول عمر"، و امکان آن، باید مورد نظر باشد، تجربه تاریخ طولانی بشریت است، در ادوار و اعصار. اگر مسئله درازعمری در تاریخ زندگی بشر اتفاق افتاده باشد -اگرچه در مواردی نه چندان بسیار- تکرار یافتن موارد، یا مورد مشابه آن، امری خواهد بود طبیعی و معقول و قابل تحقق و قبول. فلاسفه می‌گویند: بهترین دلیل، برای امکان چیزی واقع شدن آن چیز است. نیازمند توضیح نیست که امکان وقوعی، ناظر به "وقوع نوعی" است، نه "وقوع شخصی"، و دلیل است بر صحت امکان امثال و موارد دیگر.

همچنین روشن است که نقل تاریخی، به‌ویژه نقل متواتر، و نقل مشهور، سبب یقین و باور می‌گردد. ما به استناد نقل تاریخی قبول می‌کنیم که قرن‌ها پیش، در سرزمین میهن عزیز ما، حکیم یا وخشوری به نام زردشت پدید آمده است، یا خاندان‌هایی به نام اشکانی، و ساسانی، وجود داشته‌اند. حتی انتساب آثاری را که به آنان منسوب است، از طریق نقل تاریخی باور می‌کنیم، با اینکه خود، نه آنان را دیده‌ایم، و نه پدید آمدن آن آثار را به دست خود آنان، یا کارگران و کارگزاران ایشان، مشاهده کرده‌ایم. ما اینها همه را از راه "نقل تاریخی" پذیرفته‌ایم. معلومات بشر، درباره گذشته، از همین طریق است[۶۳].

نقل تاریخی، یکی از راه‌های حصول علم و یقین، و یکی از مهم‌ترین منابع اطلاعات بشر است. حتی درباره کسانی مانند سعدی و حافظ، که تا این اندازه مورد یقینند، آیا ما بجز از راه نقل به وجود آنان علم پیدا کرده‌ایم؟ آیا ما خود دیده‌ایم که سعدی و حافظی در جهان باشند، و زندگی کنند، و این اشعار را بسرایند و خود بر اوراقی بنویسند؟ پس، نقل تاریخی، یکی از مهم‌ترین منابع علم و اطلاع، حتی اطلاعات یقینی انسان‌ها، در همه عصرها و دوران‌هاست. و ما می‌بینیم که منابع نقل، و کتب تاریخ، کسان بسیاری از "معمرین" را نام برده‌اند، و شرح نسب و احوال زندگی و فرزندان و حوادث حیات آنان را ثبت کرده‌اند[۶۴]، کسانی که عمرهایی بسیار دراز داشته‌اند. این‌گونه کسان هم در میان مردم عادی بوده‌اند، و هم در میان مشاهیر تاریخ، و از جمله در میان پیامبران. چنان‌که "قرآن کریم" نیز، عمر طولانی حضرت نوح (ع) را، بصراحت، ذکر فرموده است. پس مسئله امکان عمر طولانی، و تحقق یافتن آن، در مواردی متعدد، امری است که از نظر وقوع خارجی، و تحقق عینی، نیز مصداق‌هایی دارد، و از نظر نقل تاریخی، مسلم است و قطعی.

  • معمّرین: معمّرین (و معمّرون)، جمع "معمّر" است، بر وزن "مکرّر" یعنی: دراز زی، انسان دراز عمر، "دراز زندگانی"، کسی که عمر دراز کرده است. این کلمه، در کتاب‌های تاریخ و سیره و انساب، اصطلاح شده است. این کلمه، در قرآن کریم نیز به کار رفته است: ﴿وَاللَّهُ خَلَقَكُم مِّن تُرَابٍ ثُمَّ مِن نُّطْفَةٍ ثُمَّ جَعَلَكُمْ أَزْوَاجًا وَمَا تَحْمِلُ مِنْ أُنثَى وَلا تَضَعُ إِلاَّ بِعِلْمِهِ وَمَا يُعَمَّرُ مِن مُّعَمَّرٍ وَلا يُنقَصُ مِنْ عُمُرِهِ إِلاَّ فِي كِتَابٍ إِنَّ ذَلِكَ عَلَى اللَّهِ يَسِيرٌ[۶۵]. و این به دلیل داشتن مصادیق بسیار است. آری، در مآخذ تاریخی و منابع معتبر نقل و استناد، کسان بسیاری معرفی گشته‌اند، که عمرهایی بس طولانی داشته‌اند، و روزگارانی دراز زیسته‌اند، و بهارها و پاییزهایی بسیار دیده‌اند. این‌گونه کسان با عنوان "معمّرین" مشهور گشته‌اند.

مؤرخان و پژوهشیانی که درصدد جمع‌آوری توارخ و اخبار و احوال مردمان بوده‌اند، و از سرگذشت انسان‌های پیشین -و به‌ویژه از قبایل و انساب، در محیط عربی- آگاهی‌های فراوان گرد آورده‌اند، نمونه‌هایی بسیار از معمّرین و دراز زیان برشمرده‌اند. مورخان این کسان را بخوبی شناسانده‌اند، و نام و نشان، نسب و قبیله، سال‌های عمر، مکان زیست، شماره فرزندان، سفرها، برخوردها و ملاقات‌های آنان، همه را ضبط کرده‌اند، و حتی کلمات و سخنان و وصایا (پندها و سفارش‌ها و وصیت‌ها) یی از ایشان نقل کرده‌اند.

اینک شماری از مورخان مورد اعتبار، که در کتاب‌های خویش، برخی از معمّرین را یاد کرده‌اند:

  1. عبد الله ابن قتیبه، در کتاب المعارف.
  2. احمد بن یحیی بلاذری، در کتاب انساب الاشراف.
  3. محمد بن جریر طبری، در کتاب تاریخ الامم و الملوک.
  4. علی بن حسین مسعودی، در کتاب مروج الذهب.
  5. ابو عبد الله حمزه اصفهانی، در کتاب تاریخ سنی ملوک الارض و الانبیاء.
  6. شیخ صدوق، در کتاب کمال الدین.
  7. شیخ طوسی، در کتاب الغیبة.
  8. ابو الفرج ابن جوزی، در کتاب المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم.
  9. عز الدین ابن اثیر، در کتاب الکامل فی التاریخ.
  10. عماد الدین ابو الفداء دمشقی، در کتاب مختصر تاریخ البشر.

همچنین برخی از مورخان، به نوشتن کتاب‌هایی ویژه احوال معمرین دست یازیده‌اند، مانند:

  1. هشام بن محمد بن سائب کلبی، نویسنده کتاب المعمّرین[۶۶].
  2. ابو حاتم سهل بن محمد سجستانی، نویسنده کتاب المعمّرون و الوصایا[۶۷].

عالمان و نویسندگان عصرهای اخیر و معاصر نیز، با استناد به منابع پیشینیان، به ذکر معمّرین پرداخته‌اند، مانند:

  1. علامه مجلسی، در بحار الانوار (ج ۵۱).
  2. سید اسماعیل عقیلی طبرسی، در کفایة الموحدین (ج ۳).
  3. سید محسن امین عاملی در البرهان علی وجود صاحب الزمان.

از نویسندگان معاصر اخیر نیز گروهی، در کتاب‌های خویش به یاد کرد معمّرین مبادرت ورزیده‌اند، از جمله، نویسنده فاضل عراقی، علی محمد علی دخیل، در کتاب پرماده "الامام المهدی"[۶۸].

در کتاب اخیر، ۲۲۳ تن، از معمّرین - براساس مآخذ تاریخ و منابع نقل و استناد - شناسانده شده‌اند، و ذکر نام و نشان و سال‌های عمر و شمار فرزندان و خصوصیات دیگر آنان آمده است[۶۹]. و خود توجه داریم که این شمار، بر پایه مآخذ عربی است، و تا آنجایی است که اطلاع حاصل شده است، و مربوط است به بخشی از بشریت، که همان مناطق سکونت عرب است، یعنی جاهایی که تواریخ را بیشتر ضبط می‌کرده‌اند، و به علم انساب و روابط نژادی و قبیله‌ای توجهی مخصوص داشته‌اند. پس اگر این پژوهش و آمارگیری و ثبت، در دیگر مناطق سکونت انسان، جریان می‌یافت -چه آنجاها که تواریخی داشته‌اند[۷۰]، و چه مناطق بسیاری که تواریخ گذشته‌های دور آنان در دست نیست- شمار معمّرین به تعدادی بسیار بیش از آنچه هست می‌رسید.

البته عمر بشر -به‌طور معتاد و متعارف- اندازه‌ای دارد معین، و نوسانی محدود. لکن آنچه از طرح مسئله "معمّرین" مقصود است، این است که نشان داده شود که مقدار عمر دو جریان دارد:

  1. جریان معمولی و متعارف، که در اغلب افراد انسان وجود داشته است، و وجود دارد.
  2. جریان نادر الوقوع و غیر معمولی و استثنایی، که در پاره‌ای از افراد انسان وجود داشته است، و وجود دارد. پس دراز عمری، دارای یک قاعده قطعی و ضابطه کلی نیست، و مواردی از آن، قابل نفی نیست»[۷۱].

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. سوره عنکبوت، آیه:۱۴.
  2. چلچراغ حکمت ج۱۰، ص۴۰.
  3. اگر توضیح بیشتر در این باره می‌خواهید، رجوع کنید به کمال الدین؛ شیخ صدوق؛ ج ۲، ص ۵۲۳ و بحار؛ مجلسی؛ ج ۵۱، ص ۲۲۵.
  4. قزوینی، سید محمد کاظم، امام مهدی از تولد تا بعد از ظهور، ص ۲۷۰-۲۷۱.
  5. و به راستی ما نوح را به سوی قومش فرستادیم و هزار سال- جز پنجاه سال- میان آنان به سر برد آنگاه سیلاب آنان را فرو گرفت در حالی که ستمگر بودند؛ سوره عنکبوت، آیه:۱۴.
  6. تاریخ مروج الذهب، ج ۱ و ۲.
  7. امینی، ابراهیم، دادگستر جهان، ص ۲۰۴.
  8. رجوع شود به: بحار الأنوار، ج ۵۱، ص ۲۲۵ - ۲۸۸.
  9. الشیعة و الرجعه، ج ۱، ص ۲۹۵ و فردوس الاخبار دیلمی، ج ۳، ص ۸۶.
  10. رجوع شود به: الشیعة والرجعة، ج ۱، ص ۲۹۳ - ۳۰۰.
  11. مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۵۰، ۵۱.
  12. ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۱۳، روایت ۸۶ به بعد
  13. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۲۰۲، باب ۵۰
  14. ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۱۳، ح ۸۶
  15. ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۱۱۴، ح ۸۷
  16. شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۲۰۲، باب ۵۰
  17. سلیمیان، خدامراد، فرهنگ‌نامه مهدویت، ص ۴۰۴ - ۴۰۵.
  18. آخرین امید، داوود الهامی، ص ۳۴۶.
  19. تونه‌ای، مجتبی، موعودنامه، ص۶۷۴.
  20. المستطرف، ج ۲، ص ۳۳
  21. اخبار الدول
  22. کامل ابن اثیر، ج ۱، ص ۱۹
  23. کامل ابن اثیر، ج ۱، ص ۱۹
  24. کامل ابن اثیر، ج ۱، ص ۲۱
  25. المستطرف، ج ۲، ص ۳۳
  26. کامل ابن اثیر، ج ۱، ص ۵۴
  27. رضوانی، علی ‎اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۵۱۲.
  28. ر.ک: تورات، سفر پیدایش، باب پنجم، بند ۵؛ کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲. ص ۳۳، ح ۳ به نقل از پیامبر اسلام (ص) علی بن الحسین المسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، چاپ دوم: قم، دار الهجره، ۱۴۰۴ ه.ق، ج ۱، ص ۴۸؛ بحارالأنوار، ج ۱۱، ص ۲۶۸، ح ۱۹ (به نقل از امام صادق (ع)).
  29. ر.ک: محمد بن جریر الطبری، تاریخ الطبری (تاریخ الامم و الملوک)، بیروت، مؤسسه عزالدین ۱۴۰۷ ه.ق، ج ۱، صص ۸۱ - ۸۳؛ بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۶۹ (به نقل از: کتاب سعاد السعود، سید بن طاووس).
  30. ر.ک: تاریخ الطبری، ج ۱، ص ۸۴؛ بحارالانوار، ج ۱۱، ص ۲۶۹. در منابع تاریخی آمده است که حالا یک سال پس از وفات حضرت آدم (ع) از دنیا رفت
  31. ر.ک: تورات، سفر پیدایش، باب پنجم، بند ۸ مروج الذهب، ج ۱، ص ۴۹؛ تاریخ الطبری، ج ۱، ص ۱۸۵، بحار الأنوار، ج ۱۱، ص ۲۶۹
  32. علی بن ابراهیم القمی، تفسیر القمی، چاپ اول: بیروت، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، ۱۴۱۲ ه.ق، ج۲، ص ۲۴۳
  33. ر.ک: تورات، سفر پیدایش، باب پنجم، بند ۱۱؛ تاریخ الطبری، ج ۱، ص ۸۵.
  34. ر.ک: مروج الذهب، ج ۱، ص ۴۹
  35. ر.ک: تورات، سفر پیدایش، باب پنجم، بند ۱۷؛ تاریخ الطبری، ج ۱، ص ۸۵.
  36. ر.ک: مروج الذهب، ج ۱، ص ۴۹
  37. ر.ک: همان، ص ۵۰
  38. ر.ک: تورات، سفر پیدایش، باب پنجم، بند ۱۴؛ تاریخ الطبری، ج ۱، ص ۸۵.
  39. ر.ک: تورات، سفر پیدایش، باب پنجم، بند ۲۰؛ تاریخ الطبری، ج ۱، ص ۸۸
  40. ر.ک: تورات، سفر پیدایش، باب پنجم، بند ۲۳؛ تاریخ الطبری، ج ۱، ص ۸۹. "آخنوخ" یا خنوخ" همان حضرت ادریس" است که به اعتقاد یهودیان به آسمان‌ها صعود کرده است. اهل سنت نیز معتقدند که حضرت ادریس همچنان زنده و در آسمان‌هاست. این موضوع از نظر شیعیان مسلّم نیست. ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج ۱۴، ص ۷۱.
  41. مروج الذهب، ج ۱، ص ۵۰.
  42. تورات، سفر پیدایش، باب پنجم، بند ۲۷؛ تاریخ الطبری، ج ۱، ص ۹۰
  43. ر.ک: تورات، سفر پیدایش، باب پنجم، بند ۳۱؛ تاریخ الطبری، ج ۱، ص ۹۰، در کتاب اخیر سن لَمَک" ۷۸۰ سال ذکر شده است.
  44. ر.ک: مروج الذهب، ج ۱، ص ۵۰.
  45. ر.ک: تورات، سفر پیدایش، باب نهم، بند ۲۹؛ مروج الذهب، ج ۱، ص ۵۲؛ تاریخ الطبری، ج۱، صص ۹۰ و ۹۳.
  46. ر.ک: کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۵۲۳، ح ۱، به نقل از: امام جعفر صادق (ع) بحار الانوار، ج ۱۱، ص ۲۸۵، ح ۲؛ تاریخ الطبری، ج ۱، ص ۹۳. در کتاب اخیر روایت‌های مختلفی درباره عمر نوح (ع) نقل شده که از ۹۵۰ تا ۱۹۵۰ سال در نوسان است
  47. ر.ک: کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۵۲۳، ح ۳، به نقل از: امام جعفر صادق (ع).
  48. ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۵۹؛ بحارالانوار، ج ۵۱، ص ۲۴۰.
  49. ر.ک: کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص ۵۶۳؛ بحارالانوار، ج ۱، ص ۲۴۳.
  50. ر.ک: همان
  51. ر.ک: همان
  52. ر.ک: کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۵۵۴
  53. ر.ک: همان، ص ۵۶۱؛ کتاب الغیبه (طوسی)، ص ۸۳. در کتاب اخیر، عمر او ۴۵۶ سال ذکر شده است.
  54. ر.ک: کمال الدین و تمام النعمه، ج ۲، ص۵۴۷.
  55. ر.ک: همان، ص ۵۶۷؛ کتاب الغیبة (طوسی)، ص ۸۳
  56. ر.ک: الامام المهدی (ع)، ص ۱۴۶.
  57. ر.ک: امکان طول عمر تا بی‌نهایت، صص ۸۹-۱۳۶.
  58. ر.ک: ابوحاتم سهل بن محمد بن محمد سجستانی، المعمّرون و الوصایا، تحقیق: عامر عبدالمنعم چاپ اول: بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۹۶۱ م.
  59. شفیعی سروستانی؛ ابراهیم، پرسش از موعود، ص ۲۱-۲۴.
  60. غیبت شیخ طوسی، ص ۷۹ و ۸۵؛ بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۲۴۳، ۲۸۸ و ۲۹۰؛ تاریخ سنی ملوک الارض، ص ۱۷ و ۲۷؛ حقایق الایمان، ص ۱۷۳ و ۱۷۵؛ الزام الناصب، ص ۸۶ و ۹۲؛ المهدی، ص ۱۲۷؛ البرهان، ص ۱۱، ۲۸؛ اعلام الوری، ص ۴۴۲؛ کشف الغمه، ج ۳، ص ۳۳۳ و جالب‌تر از همه: الامام المهدی، ص ۱۶۷- ۲۱۴ که تعداد ۲۲۲ نفر از درازعمران را با منابع و مدارک آورده است.
  61. در این زمینه رجوع شود به کتاب "طول عمر امام زمان" به قلم مترجم این کتاب.
  62. کامل سلیمان، روزگار رهایی، ج۱، ص ۱۵۹.
  63. حتی درباره وضع حاضر نیز، بسیاری از اطلاعات، از راه نقل به دست می‌آید. اکثریت غالب بشر امروز، آنچه را درباره دیگر کشورها و مردمان، و اشیای جهان، و وضع و احوال دیگران می‌دانند، از راه نقل می‌دانند، نه اینکه خود دیده باشند.
  64. حتی کتاب‌هایی ویژه احوال آنان نوشته‌اند، که ذکر برخی از آن کتاب‌ها خواهد آمد.
  65. و خداوند شما را از خاکی آفرید سپس از نطفه‌ای، آنگاه شما را جفت‌هایی (نر و ماده) قرار داد و هیچ مادینه‌ای باردار نمی‌گردد و نمی‌زاید مگر با آگاهی وی و هیچ سالمندی کهنسال نمی‌گردد و از عمر کسی کم نمی‌شود مگر که در کتابی آمده است؛ بی‌گمان این بر خداوند آسان است؛ سوره فاطر، آیه:۱۱.
  66. تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام، تألیف علامه سید حسن صدر کاظمینی، ص۲۳۸.
  67. چاپ دار احیاء الکتب العربیة، قاهره (۱۹۶۱)، به تحقیق عبد المنعم عامر.
  68. چاپ نجف (۱۳۸۵ ق).
  69. صفحات ۱۶۱-۲۱۴.
  70. در اینجا اشاره می‌کنیم که در تواریخ و اطلاعات مربوط به "ایران باستان" نیز، از معمّرین و دراز عمرانی چند یاد شده است، که با صرف‌نظر کردن از تفاصیل می‌توان، به‌طور اجمال، وجود مصادیقی از این پدیده را -در قوم ایرانی نیز- تحقق‌یافته دانست.
  71. حکیمی، محمد رضا، خورشید مغرب، ص ۱۹۶-۲۰۰.