بصیرت در قرآن
- بصیرت: بینش، آگاهی، هوشیاری و زیرکی، روشندلی و چشم خِرَد[۱].
واژهشناسی لغوی
- این واژه برگرفته از ریشه عربی "ب ـ ص ـ ر" است[۲]. در نثر و شعر قدیم فارسی فراوان یافت میشود[۳] و غالباً به صورت ترکیبی اضافی با واژه چشم به کار میرفته و در برابر بینایی حسی و ظاهری، به معنای بینایی قلبی و شهودی بوده است.
بصیرت در قرآن
- مشتقات این ماده، در قرآن بسیار به کار رفتهاست؛ نظیر: ﴿بَصَرِ﴾ و جمع آن اَبصار، به معنای چشم یا قوه بینایی ﴿وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ ﴾[۴]، ﴿إِذْ جَاؤُوكُم مِّن فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَإِذْ زَاغَتْ الأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا ﴾[۵]، ﴿لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ ﴾[۶]، ﴿مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى﴾[۷]، ﴿وَلَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِن مَّكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلا أَبْصَارُهُمْ وَلا أَفْئِدَتُهُم مِّن شَيْءٍ إِذْ كَانُوا يَجْحَدُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون﴾[۸]، ﴿لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾[۹]، ﴿وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الأَيْدِي وَالأَبْصَارِ ﴾[۱۰]، ﴿ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئاً وَهُوَ حَسِيرٌ ﴾[۱۱]، ترکیب ﴿لِّأُولِي الأَبْصَارِ ﴾ به معنای صاحبان بینش و پندگیری ﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُم مِّثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَن يَشَاء إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الأَبْصَارِ ﴾[۱۲]، ﴿يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الأَبْصَارِ﴾[۱۳]، ﴿هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الأَبْصَارِ ﴾[۱۴]، بصیر به معنای آگاه یا بینا﴿وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَكَفَى بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا ﴾[۱۵]؛ ﴿وَمَا يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ﴾[۱۶]، مبصر به معنای روشنایی دهنده ﴿هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُواْ فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ﴾[۱۷]؛ ﴿أَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[۱۸]؛ ﴿اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ﴾[۱۹] و بینا﴿إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ﴾[۲۰] مبصره به معنای آشکار کننده و روشنی ده﴿فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آيَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُّبِينٌ﴾[۲۱]؛ ﴿وَجَعَلْنَا اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ آيَتَيْنِ فَمَحَوْنَا آيَةَ اللَّيْلِ وَجَعَلْنَا آيَةَ النَّهَارِ مُبْصِرَةً لِتَبْتَغُواْ فَضْلاً مِّن رَّبِّكُمْ وَلِتَعْلَمُواْ عَدَدَ السِّنِينَ وَالْحِسَابَ وَكُلَّ شَيْءٍ فَصَّلْنَاهُ تَفْصِيلاً ﴾[۲۲]، ﴿وَمَا مَنَعَنَا أَن نُّرْسِلَ بِالآيَاتِ إِلاَّ أَن كَذَّبَ بِهَا الأَوَّلُونَ وَآتَيْنَا ثَمُودَ النَّاقَةَ مُبْصِرَةً فَظَلَمُواْ بِهَا وَمَا نُرْسِلُ بِالآيَاتِ إِلاَّ تَخْوِيفًا ﴾[۲۳]، مستبصر به معنای تمیز دهنده حق از باطل یا طالب بصیرت وآگاهی﴿وَعَادًا وَثَمُودَ وَقَد تَّبَيَّنَ لَكُم مِّن مَّسَاكِنِهِمْ وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَصَدَّهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَكَانُوا مُسْتَبْصِرِينَ﴾[۲۴]، تبصره به معنای یادآورو بینش ده﴿تَبْصِرَةً وَذِكْرَى لِكُلِّ عَبْدٍ مُّنِيبٍ﴾[۲۵] و بصیرت.﴿قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۲۶]؛ ﴿بَلِ الإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ﴾[۲۷][۲۸] صورت فعلی این ماده نیز در قرآن، هم به صورت مجرد "بَصُرَ" و هم مزید "اَبصَرَ، یبصِّرون" به کار رفتهاست. گفته شده که گونه مجرد، بیشتر در مواردی به کار رفته که نگاه ظاهری با بینش باطنیهمراه بوده است[۲۹][۳۰].
- به طور کلی بصیرت و اِبصار به معنای بینایی است که گاه با چشم ظاهر، صورت میگیرد و جنبه حسی دارد و گاه با چشم درون و عقل و به معنای ادراکات عقلی و قلبی است[۳۱].
- مفسران سه کاربرد معنایی برای واژه بصیرت در قرآن شمردهاند[۳۲]. :
- یقین و اطمینان: ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَاْ وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِينَ﴾[۳۳] پیامبر (ص) در این آیه اعلان میدارد که با یقین و اطمینان و از روی بصیرت کامل و معرفتی که حق و باطل را از هم جدا میسازد، به خدا دعوت میکند[۳۴][۳۵].
- شاهد: ﴿بَلِ الإِنسَانُ عَلَى نَفْسِهِ بَصِيرَةٌ﴾[۳۶] در تفسیر این آیه دو احتمال وجود دارد: یکی اینکه انسان خود شاهد اعمال خویش است که در این صورت تاء در بصیرت برای مبالغه خواهد بود. دیگر آنکه این آیه معنایی مشابه آیه ۲۴ سوره نور دارد؛ به این صورت که شاهدانی از انسان مانند اعضا و جوارحش بر اعمال او نظارت دارند [۳۷][۳۸].
- دلایل روشن: ﴿قَدْ جَاءَكُم بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ ﴾[۳۹]؛ نیز نک: ﴿وَإِذَا لَمْ تَأْتِهِم بِآيَةٍ قَالُواْ لَوْلاَ اجْتَبَيْتَهَا قُلْ إِنَّمَا أَتَّبِعُ مَا يُوحَى إِلَيَّ مِن رَّبِّي هَذَا بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ﴾[۴۰]؛ ﴿قَالَ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا أَنزَلَ هَؤُلاء إِلاَّ رَبُّ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ بَصَائِرَ وَإِنِّي لَأَظُنُّكَ يَا فِرْعَوْنُ مَثْبُورًا ﴾[۴۱]؛ ﴿هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّقَوْمِ يُوقِنُونَ﴾[۴۲] بیشتر مفسران بصائر "جمع بصیرت" را به معنای حجج و بینات دانستهاند که باعث شناخت هدایت از ضلالت و ایمان از کفر[۴۳] یا موجب علم و آگاهی میشود؛ به گونهای که گویی معلوم به چشم دیده میشود[۴۴]. البته برخی نیز بصائر را به معنای وحی و آنچه رسول آورده، تفسیر کردهاند[۴۵]. در ادامه آیه ۱۰۴ سوره انعام آمده است که هرکس این نشانهها را بیابد و به آنها اقرار کند و ایمان بیاورد، سود برده است[۴۶]﴿قَدْ جَاءَكُم بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ ﴾[۴۷]. از آن جهت به نشانهها و دلایل روشن و قاطع الهی بصائر گفته شده که موجب بینایی قلب و درک حقایق به وسیله آن میشود[۴۸]، بر این اساس، کوری و بینایی در این آیه ناظر به شناخت قلبی و چشم بصیرت است[۴۹]. غیر از این کاربردهای قرآنی، استفادههای متفاوتتری نیز از بصیرت در عربی شده است؛ مانند برهان، سنگ سفید، اثر خون به جای مانده بر زمین؛ گویا جهت اشتراک معنایی در همه این کاربردها، ظاهر و بارز بودن آنهاست؛ همانگونه که "بصرت بالشیء" به معنای دیدن و آگاه شدن به امری به سبب بروز و ظهور آن است[۵۰]. شاید هم معنای اصلی در این ماده علم و آگاهی باشد که از طریق چشم ظاهری یا چشم قلب "بصیرت" حاصل میشود، بر این اساس بصیر کسی است که از بینش و دانش برخوردار است و بصیرت، صورت مؤنث یا مبالغهای آن خواهد بود[۵۱][۵۲].
مفهومشناسی بصیرت
- در قرآن با دو گونه بینایی ظاهری و باطنی "قلبی یا به تعبیری عقلی" مواجه میشویم که در روایات[۵۳] و تفاسیر از آن به بصر و بصیرت تعبیر شده است. زمخشری، بصر را نور چشم و قوه بینایی و بصیرت را نور قلب و ابزار تأمل و تفکر میداند[۵۴]. در برخی آیات این دو گونه بینایی در کنار هم قرار گرفتهاند﴿وَإِن تَدْعُوهُمْ إِلَى الْهُدَى لاَ يَسْمَعُواْ وَتَرَاهُمْ يَنظُرُونَ إِلَيْكَ وَهُمْ لاَ يُبْصِرُونَ﴾[۵۵] آیات فراوانی، بینایی ظاهری را کنایه از بینایی عقلی یا باطنی گرفته است. دانشمندان مسلمان با استناد به آیات قرآنی بر این عقیدهاند که در قلب انسان، نیرویی برای دریافت نور الهی وجود دارد و برای اثبات این مدعا به آیه ۲۲ سوره زمر استناد میکنند: ﴿أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلإِسْلامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ ﴾[۵۶]؛ همچنین به روح الهی نیز از آن تعبیر شده است: ﴿فَإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِي فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِينَ ﴾[۵۷] و عقل نظری، بصیرت باطنی، نور ایمان و یقین نیز نامیده میشود که توانایی آن در شناخت مفاهیم عقلی همچون شناخت و ادراک خداوند و نیازمندی عالم به مدبری حکیم است[۵۸]. عُرفا بیشتر آن را نور یا روح الهی مینامند[۵۹] و آن را نیرویی میدانند که دل را به نیرویی قدسی منوّر میکند و به وسیله آن حقایق امور شناخته شده، حق و باطل از هم تمیز داده میشود و آن در مقام چشم برای قلب است[۶۰]. در فلسفه نیز از آن به قوه عاقله یا قوه قدسیه تعبیر میشود[۶۱]؛ همچنین گفته شده که بصیرت، عقلی است منوّر به نور قدس و بصیر برای درک معانی محتاج به دلیل نیست و دلش به نور هدایت روشن است. حق را به عیان میبیند و از حیرت رهایی یافته است[۶۲]، بر این اساس میان مفهوم بصیرت با مفاهیم بصر، نور، عقل و حکمت ارتباط محکمی وجود دارد[۶۳].
بصیرت و بصر
- بصر در قرآن بیشتر جنبه غیر حسی یافته و در موارد فراوانی به جای بصیرت به کار رفته است؛ از آن جمله آیاتی است که مؤمن را بصیر "بینا" و کافر را کور خوانده است: ﴿قُل لاَّ أَقُولُ لَكُمْ عِندِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلاَّ مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلاَ تَتَفَكَّرُونَ﴾[۶۴] بصیر دراینجا فردی است که به آیات و نشانههای خداوند بصیرت یافته و از نور آنها بهره برده است[۶۵] همین تمثیل در سوره هود با تفصیل بیشتر دیده میشود: ﴿مَثَلُ الْفَرِيقَيْنِ كَالأَعْمَى وَالأَصَمِّ وَالْبَصِيرِ وَالسَّمِيعِ هَلْ يَسْتَوِيَانِ مَثَلاً أَفَلاَ تَذَكَّرُونَ ﴾[۶۶] برخی در تفسیر این آیه گفتهاند: نابینای حقیقی کسی است که نه دیده عبرت دارد تا از روی استدلال به آیات آفاق نظر کند، نه دل فکرت دارد تا در آیات انفس تأملکند و نه بصیرت حقیقت دارد تا به نور فراست مکاشفات اسرار غیبی بیند[۶۷] تعبیر ﴿لِّأُولِي الأَبْصَارِ﴾ دیگر نمونه در این زمینه است. مفسران این تعبیر را که در آیات فراوانی به کار رفتهاست به معنای "اولی البصائر" میدانند[۶۸]﴿هُوَ اللَّهُ الَّذِي لا إِلَهَ إِلاَّ هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ﴾[۶۹]؛ ﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُم مِّثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَن يَشَاء إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الأَبْصَارِ ﴾[۷۰]؛ ﴿يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الأَبْصَارِ﴾[۷۱] تعبیر از بصیرت به بصر در این آیات برای این است که کنایهای باشد از روشنی و بروز حقیقتی که بدان دعوت میشود؛ گویا وجود خارجی دارد و با چشم ظاهری میتوان آن را دید[۷۲][۷۳].
- در قرآن هرگاه از کوری یا تاریکی سخن میرود، بیشتر ناظر به کوری دل و بهره نبردن از نور هدایت الهی است، چنان که در توبیخ ستمگران گفته شده: ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لا تَعْمَى الأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾[۷۴] سپس در ادامه چنین آمده که این چشمان آنها نیست که نابینا میشود، بلکه قلبهایشان است که در سینهها قرار دارد: ﴿فَإِنَّهَا لا تَعْمَى الأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾. در جایی دیگر کافران، افرادی قلمداد میشوند با چشمانی که نمیبیند: ﴿وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لاَّ يُبْصِرُونَ بِهَا ﴾[۷۵] و گوشهایی که نمیشنود: ﴿وَلَهُمْ آذَانٌ لاَّ يَسْمَعُونَ بِهَا﴾[۷۶] همین تعبیرها برای منافقان نیز به کار رفته و آنان کر، گنگ و کور معرفی شدهاند﴿صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ ﴾[۷۷] این موارد بیشتر ناظر به جنبه معنوی اعضاست، چنانکه برخی بر این باورند که همه اعضای بدن نظایری معنوی دارند[۷۸]. روایاتی نیز در تأیید این سخن نقل شده است[۷۹]؛ همچنین در روایاتی به کور شدن چشمان قلب اشاره شده است[۸۰]. در جایی دیگر از قرآن، خداوند از محو کردن چشمان کافران سخن میگوید که به معنای محروم کردن آنها از ادراک حقایق است: ﴿وَلَوْ نَشَاء لَطَمَسْنَا عَلَى أَعْيُنِهِمْ فَاسْتَبَقُوا الصِّرَاطَ فَأَنَّى يُبْصِرُونَ﴾[۸۱] در حقیقت کافران هرچند استعداد شناخت راه درست را دارند؛ اما بهسبب انکار آیات الهی، بصیرت باطنی آنها کورمیشود[۸۲][۸۳].
- همچنین در وصف احوال انسان در روز قیامت خطاب به وی چنین آمده: تو از این صحنه غافل بودی و ما پرده از چشم تو برداشتیم و امروز چشمت کاملا تیزبین است: ﴿لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ﴾[۸۴] بینایی انسان در روز قیامت نافذ و دقیق خواهد شد و نسبت به آنچه در دنیا از آن غافل بوده، آگاهی و شناخت مییابد و این خود بهترین و عادلترین گواه و شاهد بر اوست[۸۵]. این بصیرت به قلب است و انسان با شهود قلبی، سیئات و حسنات خود را میبیند[۸۶]. در آیه دیگری غافلان در آن جهان کور توصیف میشوند﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى﴾[۸۷] این نابینایی به معنای متعارف جسمی آن تفسیر شده است[۸۸]. با این حال در آیات دیگری مانند﴿وَلَوْ تَرَى إِذِ الْمُجْرِمُونَ نَاكِسُو رُؤُوسِهِمْ عِندَ رَبِّهِمْ رَبَّنَا أَبْصَرْنَا وَسَمِعْنَا فَارْجِعْنَا نَعْمَلْ صَالِحًا إِنَّا مُوقِنُونَ﴾[۸۹] و ﴿اقْرَأْ كِتَابَكَ كَفَى بِنَفْسِكَ الْيَوْمَ عَلَيْكَ حَسِيبًا﴾[۹۰] از مشاهده اموری حسّی مانند عذاب و نامه اعمال یاد شده است که برخی مفسران را به این نظر کشانده است که کوری و بینایی انسانها در قیامت نسبی است و در خصوص لذتها و زیباییها ـ که تجسم همان آیات الهی در این دنیاست ـ کور و نابینا و نسبتبه عذابها و رنجهای آن جهان ـ که تجسّم همان اعمال بد آنهاست ـ بینا هستند[۹۱][۹۲].
بصیرت و نور
- بصیرت چون بصر برای دیدن نیازمند نور است[۹۳]، با این تفاوت که نور بصیرت، متفاوت از نور ظاهری است و به "نوراللّه" یا "نور حق" و همچنین "نور تجلی"، "نور الهام"، "نور وحی" و "نور کشف" نامیده شده است[۹۴]، بر همین اساس دانشمندان مسلمان گاه از بصیرت به نور الهی اشاره شده در قرآن تعبیر میکنند که بر قلب مؤمن میتابد[۹۵]: ﴿أَفَمَن شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلإِسْلامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِّن رَّبِّهِ فَوَيْلٌ لِّلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُم مِّن ذِكْرِ اللَّهِ أُوْلَئِكَ فِي ضَلالٍ مُبِينٍ ﴾[۹۶] خداوند هرکه را بخواهد به سوی نور خود هدایت کرده، چشم دلش را به نور معرفت خود روشن میکند که این، سعادت جاودان را برای او در پی دارد[۹۷]﴿اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ فِيهَا مِصْبَاحٌ الْمِصْبَاحُ فِي زُجَاجَةٍ الزُّجَاجَةُ كَأَنَّهَا كَوْكَبٌ دُرِّيٌّ يُوقَدُ مِن شَجَرَةٍ مُّبَارَكَةٍ زَيْتُونَةٍ لّا شَرْقِيَّةٍ وَلا غَرْبِيَّةٍ يَكَادُ زَيْتُهَا يُضِيءُ وَلَوْ لَمْ تَمْسَسْهُ نَارٌ نُّورٌ عَلَى نُورٍ يَهْدِي اللَّهُ لِنُورِهِ مَن يَشَاء وَيَضْرِبُ اللَّهُ الأَمْثَالَ لِلنَّاسِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ ﴾[۹۸] از آیات بعد چنین برمیآید که کسانی از نور الهی بهرهمند میشوند که هیچ تجارت و داد و ستد مادی آنها را از یاد خدا باز نمیدارد[۹۹]﴿رِجَالٌ لّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالأَبْصَارُ ﴾[۱۰۰]؛ همچنین قرآن در جایی دیگر از مفهوم بصیرت با تعبیر فرقان یاد کرده و تنها کسانی را شایسته آن دانسته است که تقوای الهی پیشه کنند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِن تَتَّقُواْ اللَّهَ يَجْعَل لَّكُمْ فُرْقَاناً وَيُكَفِّرْ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ ﴾[۱۰۱] فرقان هدایت و نوری در قلب است که موجب تشخیص حق از باطل میشود[۱۰۲]. برخی در تفسیر این آیه گفتهاند که اگر انسان تقوای الهی پیشه کرده، به مقتضای دین و سنت الهی عمل کند، خداوند برای او ملکهای از علم و حکمت پدید میآورد که میان حق و باطل، نور و ظلمت، سود و زیان و... تفاوت ببیند[۱۰۳]. هر دو تفسیر ارائه شده به گونهای بیانگر بصیرت قلبی برای مؤمن است. البته احتمالهای دیگری نیز در تفسیر فرقان داده شده؛ مانند متمایز ساختن کافران از مؤمنان در دنیا و آخرت که برخی مجموع این اقوال را در بیان معنای فرقان پذیرفتهاند[۱۰۴].
- از سوی دیگر خداوند گاه چشمان بصیرت افرادی را کور کرده، نور هدایت خود را از آنها میستاند که منافقان از این دستهاند. قرآن آنان را به کسانی تشبیه میکند که نوری یافته و پیرامون خود را روشن ساختهاند؛ اما سپس نور آنها گرفته میشود و در تاریکی مطلق رها میشوند[۱۰۵]: ﴿مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّ يُبْصِرُونَ﴾[۱۰۶] کافران نیز هیچگاه چشم بصیرتشان با نور الهی روشن نمیشود[۱۰۷]: ﴿أَوْ كَظُلُمَاتٍ فِي بَحْرٍ لُّجِّيٍّ يَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ يَدَهُ لَمْ يَكَدْ يَرَاهَا وَمَن لَّمْ يَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ ﴾[۱۰۸]، زیرا گناهان بسیار، قلبهایشان را مهر و موم کرده است[۱۰۹]﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۱۱۰][۱۱۱].
بصیرت و حکمت و عقل
- برخی با توجه به تعابیری که در قرآن درباره عقل بهکار رفته، عقل را دارای مراتب شعور، فقه، فکر، ذکر و نُهی دانستهاند: و بصیرت به معنای بینش عمیق در مرحلهای بالاتر از اینها قرار دارد[۱۱۲]. غزالی[۱۱۳]. و صدرالمتألهین[۱۱۴] و دیگر حکما نیز از بصیرت به عقل تعبیر کردهاند. غزالی تفاوت عقل و بصیرت را تنها در لفظ دانسته و آن دو را از لحاظ معنایی کاملا مترادف میشمرد؛ البتهعقل مورد نظر او آن عقلی نیست که به کار مجادله و مناظره پرداخته و مورد نکوهش متصوّفه قرار گرفته است[۱۱۵]، بلکه همانگونه که در شرح منازل السائرین آمده، بصیرت عبارت است از عقلی که به نور قدسی منوّر شده و به برهان نیازی ندارد[۱۱۶]. همینگونه ارتباط میان حکمت و بصیرت نیز وجود دارد. در تفسیر حکمت اقوال گوناگونی ارائه شده و هر یک از مفسران و حکما و عرفا به گونهای آنرا تعریف کردهاند[۱۱۷]؛ اما ظاهر این است که حکمت معنای وسیعی دارد و چنانکه در آیه﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاء وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾[۱۱۸] آمده موهبتی الهی به شمار میرود و مقام و منزلت آن فراتر از علوم متعارف است و موجب زیاد شدن بصیرت و تهذیب نفس[۱۱۹] و تمایز شر از خیر و باطل از حق میشود[۱۲۰]. در حقیقت میتوان بصیرت را درجهای از حکمت و بالاترین مرحله آن دانست[۱۲۱]. از نحوه توبیخ ستمگران در آیه ﴿أَفَلَمْ يَسِيرُوا فِي الأَرْضِ فَتَكُونَ لَهُمْ قُلُوبٌ يَعْقِلُونَ بِهَا أَوْ آذَانٌ يَسْمَعُونَ بِهَا فَإِنَّهَا لا تَعْمَى الأَبْصَارُ وَلَكِن تَعْمَى الْقُلُوبُ الَّتِي فِي الصُّدُورِ﴾[۱۲۲] نیز چنین استنتاج میشود که بصیرت، معرفت و حکمت اکتسابی است، همانگونه که در آیات فراوانی تعبیر ﴿لِّأُولِي الأَبْصَارِ ﴾ به معنای صاحبان بینش باعبرتپذیری و دقت همراه شده است: ﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُم مِّثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَن يَشَاء إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الأَبْصَارِ ﴾[۱۲۳]؛ ﴿يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الأَبْصَارِ﴾[۱۲۴]؛ ﴿هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الأَبْصَارِ ﴾[۱۲۵][۱۲۶].
ویژگیها و موانع بصیرت
- قرآن، صاحبان بصیرت را به تفکر و عبرت فرا میخواند. گاه آنان را به بینش و دقت در وجود خود﴿وَفِي أَنفُسِكُمْ أَفَلا تُبْصِرُونَ ﴾[۱۲۷] و پدیدههای محیط اطراف سفارش میکند﴿أَوَلَمْ يَرَوْا أَنَّا نَسُوقُ الْمَاء إِلَى الأَرْضِ الْجُرُزِ فَنُخْرِجُ بِهِ زَرْعًا تَأْكُلُ مِنْهُ أَنْعَامُهُمْ وَأَنفُسُهُمْ أَفَلا يُبْصِرُونَ﴾[۱۲۸] و گاه آنان را از سرنوشت گذشتگان زنهار میدهد و به عبرتگیری از آنها فرا میخواند﴿قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُم مِّثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَن يَشَاء إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الأَبْصَارِ ﴾[۱۲۹] و نیز ﴿هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الأَبْصَارِ ﴾[۱۳۰] آنان که از چشم عبرت و بصیرت بهره بردهاند؛ توجهی به دنیا و لذات فانی آن ندارند و آن را با آخرت و قرب خداوند معاوضه میکنند[۱۳۱]. پارسایان هنگامی که گرفتار وسوسههای شیطان شوند به سرعت متذکر میشوند، حقیقت را با نور بصیرت درمییابند و از دام وسوسههای شیاطین رهایی مییابند[۱۳۲]﴿إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ﴾[۱۳۳][۱۳۴].
- کفرورزی و گناه باعث خاموش شدن نور الهی در قلب انسان و کور شدن چشم بصیرت وی میشود. تعبیرهایی گوناگون در قرآن حاکی از بستن دل کافران و هدایت ناپذیری آنهاست[۱۳۵]. در این آیات از ترجیح دنیا بر آخرت، ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمُ اسْتَحَبُّواْ الْحَيَاةَ الدُّنْيَا عَلَى الآخِرَةِ وَأَنَّ اللَّهَ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ أُوْلَئِكَ الَّذِينَ طَبَعَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ وَأُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ ﴾[۱۳۶]، نفاق و دورویی﴿مَثَلُهُمْ كَمَثَلِ الَّذِي اسْتَوْقَدَ نَارًا فَلَمَّا أَضَاءَتْ مَا حَوْلَهُ ذَهَبَ اللَّهُ بِنُورِهِمْ وَتَرَكَهُمْ فِي ظُلُمَاتٍ لاَّ يُبْصِرُونَ صُمٌّ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لاَ يَرْجِعُونَ ﴾[۱۳۷]، هواپرستی﴿أَفَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلَهَهُ هَوَاهُ وَأَضَلَّهُ اللَّهُ عَلَى عِلْمٍ وَخَتَمَ عَلَى سَمْعِهِ وَقَلْبِهِ وَجَعَلَ عَلَى بَصَرِهِ غِشَاوَةً فَمَن يَهْدِيهِ مِن بَعْدِ اللَّهِ أَفَلا تَذَكَّرُونَ﴾[۱۳۸]، رویگردانی از آیات الهی﴿وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّن ذُكِّرَ بِآيَاتِ رَبِّهِ فَأَعْرَضَ عَنْهَا وَنَسِيَ مَا قَدَّمَتْ يَدَاهُ إِنَّا جَعَلْنَا عَلَى قُلُوبِهِمْ أَكِنَّةً أَن يَفْقَهُوهُ وَفِي آذَانِهِمْ وَقْرًا وَإِن تَدْعُهُمْ إِلَى الْهُدَى فَلَن يَهْتَدُوا إِذًا أَبَدًا﴾[۱۳۹]، سرسختی در پذیرش ایمان: ﴿وَنُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَأَبْصَارَهُمْ كَمَا لَمْ يُؤْمِنُواْ بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَنَذَرُهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ﴾[۱۴۰] و مواردی از این دست به عنوان موانع هدایت پذیری و روشنی چشم بصیرت سخن آمده است. خداوند کوری، کری، گنگی و مهر و موم شدن قلب اینان را در قرآن به خود نسبت میدهد﴿أُوْلَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ﴾[۱۴۱]؛ ﴿خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ وَعَلَى سَمْعِهِمْ وَعَلَى أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۱۴۲]؛ ولی این نافی نقش آنان در گمراهی خود نیست، زیرا آنان خود از پذیرش سخن فطرت و بصیرتشان سرباز زدهاند و این موجب ضعف بصیرت و عقل نظری آنها شده است[۱۴۳] در حقیقت انسان در آغاز تولد، فاقد علم حصولی است و خداوند، هم ابزار علم حصولی را به وی میبخشد و هم فطرت او را با الهام از علم حضوری بهرهمند میسازد. انسانی که از فطرت و شعور درونی خود بهره نبرد و در مسیر شهوتها و غرایز نفسانی قرار گیرد، و ابزار ادراکی او "سمع، بصر، قلب" که باید معارف و اسرار عالم را بشناسد، با گناه آلوده شود، جایی برای تابش نور هدایت بر آن نمیماند[۱۴۴][۱۴۵].
پیامبر و بصیرت در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
مراد از بصیرت، شناخت درست و جامع از حقایق هستی و تشخیص حق از باطل و درک مرزبندیهاست، مرزبندی که گاه با فرقان حاصل میگردد و گاه با برهان و نوری معنوی که به شخص بینایی خاص میدهد و میتواند حق را از باطل تشخیص دهد و در جهت حق و به سوی خدا گام به پیش نهد. چنین بصیرتی معنوی دارای معیار و ملاک است و در برابر آن کوری است. این بصیرت با معرفت آغاز میگردد و با عمل کمال پیدا میکند. «﴿إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا﴾[۱۴۶] که با ابتلا سمیع و بصیر میشود. یا در اثر برخورد شیطان تجربهای حاصل میگردد: «﴿إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ﴾[۱۴۷]در مرحلهای دیگر محدوده تأثیر و قدرت پیامبر را در تبلیغ مشخص میکند:
- ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي﴾[۱۴۸]
- ﴿قُلْ لَا أَقُولُ لَكُمْ عِنْدِي خَزَائِنُ اللَّهِ وَلَا أَعْلَمُ الْغَيْبَ وَلَا أَقُولُ لَكُمْ إِنِّي مَلَكٌ إِنْ أَتَّبِعُ إِلَّا مَا يُوحَى إِلَيَّ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ أَفَلَا تَتَفَكَّرُونَ﴾[۱۴۹]
- ﴿قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ[۱۵۰] مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ﴾[۱۵۱]
- ﴿هَذَا بَصَائِرُ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِقَوْمٍ يُوقِنُونَ﴾[۱۵۲]
- ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْظُرُ إِلَيْكَ أَفَأَنْتَ تَهْدِي الْعُمْيَ وَلَوْ كَانُوا لَا يُبْصِرُونَ﴾[۱۵۳]
- نکته: در این آیات براین محورها تاکید شده است:
- بر بصیرت پیامبر و داشتن ضمیری آگاه و روشن تأکید شده و خداوند به پیامبر میفرماید، به آنها بگو که دعوت من به سوی خدا براساس بصیرت خودم و پیروانم میباشد. ﴿قُلْ هَذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَى بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي﴾[۱۵۴]
- خداوند به پیامبر میفرماید ازآنها سؤال کن که؟ آیا آنان که دارای بصیرتند با کوردلان برابرند که سؤال استفهام انکاری است، یعنی نه چنین نیست ﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمَى وَالْبَصِيرُ﴾[۱۵۵]
- از جانب خداوند نشانههای آشکار و بصیرت دهنده برای هدایت دلهای شما و انتخاب راه روشن به سوی توحید آمده است و پیامبر کسی را بدون بصیرت به ایمان آوردن مجبور نمیکند: ﴿قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ... وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ﴾[۱۵۶][۱۵۷].
بصیرت
انسانها در هنگام فتنهها و هجوم شبهات، دچار نوعی تحیر و سرگردانی میشوند که خود عامل بسیاری از مصیبتها و گرفتاریهای بعدی است. مشکل اینجاست که اگر در فضای تیره و تار فتنهها، اقدام را انجام دهند، ممکن است به هلاکت برسند و اگر دست از اقدام بشویند و به کناری بنشینند، فرصتها از دست برود و زیانکار شوند. از این رو، خردمندان همواره در اندیشهاند تا پیش از وقوع فتنهها و هجوم شبهات، خود را برای چنین زمانهای بحرانی که در زندگی انسان کم نیست، آماده کنند. پرسش اساسی این است که چگونه میتوان به تواناییای دست یافت که در این فضای تیره و یا خاکستری فتنهها و هجوم شبهات، بیهیچ تردیدی تصمیم درست گرفت و دست به اقدام مناسب زد و حتی از تهدید به عنوان یک فرصت استثنایی رشد بهره گرفت؛ چراکه در فتنههاست که آدمی آبدیده میشود و تواناییهای خویش را در میدان عمل به نمایش میگذارد. قرآن به این پرسش پاسخ داده و به آدمی آموخته است که چگونه میتوان از تهدیدها به عنوان بهترین فرصتها برای تحول کمالی سود جست و اسمای الهی سرشته در نهاد خویش را آشکار ساخت. نویسنده در این مطلب، پاسخ و راهکار قرآنی چگونگی پیشگیری از افتادن در دام فتنهها را تبیین کرده است.
فتنهها و شبهات، آزمونی الهی
از نظر قرآن، انسان تنها در شرایط سخت میتواند توانمندیهای خویش را به فعلیت در آورد. از این رو آزمون و امتحان یکی از اساسیترین اصول زندگی بشر در دنیاست و در این میان مدعیان ایمان، با سختیها آزموده میشوند[۱۵۸] به گونهای که گفته شده «البلاء للولاء، بلا و گرفتاری برای دوستان است». بنابراین هر کسی مدعی ایمان و دوستی با خداست میبایست این دوستی خویش را در آزمونهای سخت و بلایا نشان دهد؛ چراکه بیآزمون و بلا، نمیتوان اسمای سرشته شده را فعلیت بخشید و به خداوند تقرب جست. در حقیقت، آزمونهای سخت ازقبیل شبهات و فتنهها، برای فعلیتیابی تمامی اسمای الهی به ودیعت نهاده شده در آدمی است و انسانها بهویژه مؤمنان بارها و بارها بدان آزموده میشوند تا در مقام صبر در آیند و همه اسمای ایشان فعلیت یابد. [۱۵۹]
فتنه در اصل به معنای قرار دادن طلا در آتش برای به دست آوردن خالصی آن است. انسانی که در فتنه قرار میگیرد در میان هرج و مرج و اختلالات زندگی، توانمندی و استعداد ذاتی خویش را آشکار میکند. در آموزههای قرآنی مصادیق بسیاری برای فتنه بیان شده است که از جمله میتوان به مال، اولاد، کفر و مانند آناشاره کرد. [۱۶۰] خداوند در آیه ۷ سوره آل عمران، متشابهات قرآن را یکی از عوامل فتنه و آزمون الهی میداند. بنابراین تنها کسانی که بیمار دل هستند و اهل بصیرت نمیباشند در دام فتنه متشابهات قرآنی میافتند و به جای آنکه آن را به محکمات قرآنی بازگردانند به همان بسنده میکنند و این گونه در دام فتنه گرفتار میآیند. به هر حال فتنهها و شبهات، آزمونهای الهی هستند که آدمی میبایست خود را برای مقابله با آن و خروج سالم از آن آماده کند.
پیشگیری، بهتر از درمان
بیگمان پیشگیری بهتر از درمان است؛ بنابراین بهتر آن است که آدمی خود را برای فتنهها آماده کند تا در هنگام هجوم بیامان آن بتواند سربلند از درون آتش فتنهها بیرون آید. ازاین روست که خداوند در آیه ۲۵ سوره انفال، تقوا را به عنوان یکی از مهمترین ابزارهای پیشگیری از آسیبهای فتنه بیان میکند. به سخن دیگر، آدمی در دنیا گرفتار فتنهها خواهد بود و حتی وجود متشابهات در کنار محکمات قرآنی، بر اساس همین فلسفه آزمون و ابتلای الهی است. بنابراین انسان نمیتواند از فتنه به معنای آزمون الهی رهایی یابد؛ زیرا بلا و امتحان و ابتلا در زندگی بشر در دنیا، از سنت الهی است که هیچگونه تخلف و تبدلی در آن راه پیدا نمیکند. خداوند از مؤمنان میخواهد تا نسبت به فتنه تقوا پیدا کنند؛ زیرا فتنه تنها به ظالمان تعلق نمیگیرد بلکه همگی گرفتار فتنههای الهی خواهند شد. بنابراین مراد از تقوا به معنای پرهیز از فتنه نیست، بلکه مراد همان وقایه و حفظ خود از فتنه میباشد. به این معنا که آدمی به گونهای خود را بسازد که سپری محکم و استوار در برابر فتنههای الهی داشته باشد که آدمی دچار آن میشود و هیچ کسی از اصابت آن در امان نیست. براین اساس، ساخت سازهای محکم که آدمی را در پوشش امنیتی خود نگه دارد، همان هدف خداوند در قرآن است. به این معنا که آدمی میبایست به گونهای خود را بسازد که نسبت به فتنهها بتواند خود را حفظ کند.
تقوا، بصیرتزا و فرقانساز
اصولا تودههای مردم که بیماردل نیستند و جزو دسته منافقان و ستمگران و فاسقان قرار نمیگیرند، به سادگی در دام فتنههای گوناگون میافتند و گروههای پیش گفته از ایشان برای مقاصد شوم خویش بهره میگیرند تا به اهداف پلید خود دست یابند. در حقیقت تودههای مردم، بازیچه فتنهگری گروههای فوق میباشند و آنان برای دستیابی به مقاصد خود نیازمند همراهی این قبیل مردمان هستند. از آنجاکه فتنههای الهی به معنای آزمونهای سخت، اختصاصی به ستمکاران ندارد و همه مردمان بهویژه مؤمنان را در بر میگیرد، میبایست نسبت به آنها خود را واکسینه کرد و نوعی وقایه و تقوا برای خود فراهم آورد. تودههای مردم در این راه میتوانند از هوشیاری و تقوای رهبران خود بهره گیرند ولی این به تنهایی کفایت نمیکند؛ زیرا در فضای تیره و تار فتنهها نمیتوان امید داشت تا حتی رهبران واقعی خود را شناخت؛ چراکه گاه فتنهها در ارتباط با رهبران و تردیدافکنی بیماردلان نسبت به رهبری آنان میباشد. اینجاست که انسان میبایست دست کم زمینهای برای گرایش به پاکیها و راستیها در خود داشته باشد و فطرت سالم خود را همچنان حفظ یا تقویت کرده باشد. این مهم جز از راه تقویت تقوای الهی امکانپذیر نیست.
خداوند در آیه ۲۹ سوره انفال به تقوا به عنوان مهمترین و اساسیترین عامل حفظ فطرت سالم و عقل سلیم و تقویت آن توجه میدهد. همچنین در آیه ۲۵ همین سوره به این نکته اشاره میکند که انسانها همگی گرفتار فتنه هستند و مؤمنان میبایست خود را از آن حفظ کنند و نسبت به آن وقایه پیدا نمایند. در آیه ۲۹ تبیین میکند که تقوای الهی شرایطی ایجاد میکند که عامل اصلی ایجاد فرقان در انسان است. به این معنا که تقوا موجب میشود تا آدمی بتواند میان حق و باطل جدایی افکند و از بصیرتی سود برد که این توانایی را به وی میبخشد. هنگامی که آدمی دارای قدرت فرقان و توانایی بصیرت شد، دیگر به سادگی میتواند خود را از هر گونه فتنهای در هر سطح و درجهای حفظ کند؛ زیرا قدرت تشخیص حق از باطل یعنی فرقان در کنار بصیرت و بینایی دیدن حقایق به علم شهودی و حضوری، شخص را در دژ امنیت الهی قرار میدهد. با نگاهی به مصادیق فرقان، یعنی آیات استوار و محکم قرآن[۱۶۱]، کتب آسمانی چون تورات و انجیل[۱۶۲]برهان و حجتهای الهی چون وحی و عقل قطعی، شریعت اسلام [۱۶۳] و مانند آن میتوان دریافت که حق را تنها از طریق عقل قطعی و وحی معتبر و قطعی میتوان به دست آورد.
در حقیقت عقل سلیم و وحی الهی، دو عامل مهمی هستند که به آدمی در جهت تشخیص حق از باطل کمک میکنند. پیروی انسان از این دو عامل موجب میشود تا آدمی در دژی قرار گیرد که فتنهها هیچ راه نفوذی بدان نمییابند؛ زیرا عقل به آدمی حکم میکند تا از هرگونه پلشتی و زشتی که حکم عقل، حکم عقلا و حکم شریعت است پرهیز کند. اطاعت از این امر موجب میشود تا انسان از نوری الهی برخوردار شود و همین نور است که بر فتنهها و شبهات روشنایی میافکند و انسان را قادر به تشخیص حق از باطل میکند. در حقیقت، تقوای الهی نوری است که در دل آدمی روشن میشود و فرقانساز و بصیرتزا میگردد. تقوای الهی علاوه بر اینکه عامل فرقان و قدرت تشخیص حق از باطل است در حقیقت عامل بصیرت زا نیز میباشد؛ چراکه فرقان به معنای خارجکننده انسان از شبهات و توانایی تشخیص حق از باطل است، چیزی جز همان بصیرت نیست؛ زیرا بصیرت در مفهوم قرآنی بینایی شهودی انسان است که حقایق برای وی آشکار میشود. بنابراین با قدرت فرقان است که انسان حقیقت را از باطل جدا میکند و در میان فتنهها و شبهات، حق را مییابد. یافتن حق نیز چیزی جز همان دستیابی به بصیرت نیست. از این رو میتوان گفت، تقوای الهی موجب فرقان و عامل بصیرت است. پس بصیرت فرقانی، بصیرتی است که در فتنهها به سبب جدایی حق از باطل برای آدمی پدید میآید.
به سخن دیگر، تقوای الهی موجب میشود تا آدمی به یک توانایی دست یابد که همان قدرت تشخیص حق از باطل میباشد و این شدنی نیست مگر آنکه افزون بر چشم ظاهری، انسان به چشم دل نیز مجهز شود،؛ چراکه با چشم ظاهری نمیتوان حق را از باطل جدا کرد؛ زیرا باطل چنان خود را در جلوه حق ظاهر میکند که آدمی در میماند. در این جاست که آدمی میبایست از توانایی دیگری برخوردار باشد تا بتواند از ورای ظاهر فریبنده، حقیقت را ببیند و از باطل جدا کند. در درون تاریکی فتنهها و تیرگی شبهات نمیتوان حق و باطل را دید. اینجاست که نور باطنی باید بر درون تاریکی بتابد و ظاهر را بشکافد و به باطن در آید و حق را از باطل جدا نماید. این نور تابنده همان نور بصیرتی است که در آدم متقی وجود دارد. امام صادق(ع) میفرماید شیعیان ما دارای چهار دیده هستند. دو چشم ظاهر که در سر است و دو چشم باطن که در قلب است. البته همه انسانها این گونه هستند ولی خداوند تنها چشم باطن و قلب مؤمنان را باز میکند و چشمان باطن دیگران کور میماند و باز نمیشود.[۱۶۴]
کوردلی غیر مؤمنان به سبب پیروی از هوای نفسانی [۱۶۵]، گرایش به دنیا و آرزوها و آمال دنیوی[۱۶۶]، غفلت از خدا و آخرت [۱۶۷]، حب و بغض نادرست [۱۶۸]، عمل نکردن به علم و دانش [۱۶۹] و لجاجت و خیره سری[۱۷۰] است. بنابراین آنان نمیتوانند از ظاهر بگذرند و باطن چیزی را ببینند و حق را از باطل تشخیص دهند. این گونه است که در فتنهها گرفتار میآیند و فتنهها آنان را غرق کرده و به هلاکت میرساند.
امام علی(ع) درباره زیانهای بیبصیرتی که از کور دلی چشم و بیتقوایی حاصل میشود، میفرماید: هر که از دیدن آنچه پیش روی اوست کور شود، نهال شک را در سینه خود نشانیده است. [۱۷۱] آن حضرت(ع) همچنین میفرمایند: شبهه را به این دلیل شبهه نامیدهاند که در ظاهر شبیه حق است، اما دوستان خدا چراغ راهشان در تاریکی شبههها، یقین است و راهنمایشان راه راست ولی دشمنان خدا انگیزهشان برای شبهه گمراهی است و راهنمایشان کوری میباشد. [۱۷۲] و امام صادق(ع) توضیح میدهد که: کسی که بدون بینش عمل کند همچون کسی است که در بیراهه برود. چنین کسی هر چه تندتر رود و شتاب گیرد از راه راست دورتر خواهد شد. [۱۷۳] اینگونه است که بیبصیرت گرفتار ریا میشود [۱۷۴] و بغض و کینه اهل بیت(ع) را در دل میکارد[۱۷۵] و در روز قیامت پشیمان و نادم خواهد بود[۱۷۶]
در ارزش بصیرت فرقانی همین بس که امیرمؤمنان علی(ع) میفرماید: نگاه چشم و دیده ظاهر سودی نمیدهد هنگامی که بصیرت کور باشد. [۱۷۷] بنابراین انسان باید تلاش کند تا افزون بر چشم ظاهر چشم باطن خویش را نیز روشن سازد و همچنین افزون بر علم حصولی اکتسابی از طریق چشم ظاهر، از علم شهودی از طریق چشم باطن نیز برخوردار شود؛ زیرا همه چیز در این تقوا و بصیرت فرقانی است که خدایی شدن و ربوبیت یافتن بخشی از آثار آن است.[۱۷۸].
منابع
پانویس
- ↑ هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ لسانالعرب، ج۲، ص۴۱۸ـ۴۱۹، «بصر»؛ لغت نامه، ج۳، ص۴۲۰۶، «بصیر».
- ↑ لغت نامه، ج۳، ص۴۲۰۶.
- ↑ و نهان آسمانها و زمین از آن خداوند است و کار رستخیز جز یک چشم بر هم زدن نیست یا خود کوتاهتر است؛ بیگمان خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره نحل، آیه:۷۷.
- ↑ هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشمها کلاپیسه شد و دلها به گلوها رسید و به خداوند گمانها (ی نادرست) بردید؛ سوره احزاب، آیه: ۱۰.
- ↑ به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است؛ سوره ق، آیه: ۲۲.
- ↑ چشم (وی سوی دیگر) نگشت و کژ ندید؛ سوره نجم، آیه:۱۷.
- ↑ و به راستی ما به آنان در چیزهایی توانمندی دادیم که به شما در آنها توانمندی ندادهایم و برای آنان گوش و دیدگان و دلهایی نهادیم، اما گوش و دیدگان و دلهای آنان هیچ به کارشان نیامد زیرا آیات خداوند را انکار میکردند و (کیفر) آنچه به ریشخند میگرفتند آنها را فرا گرفت؛ سوره احقاف، آیه: ۲۶.
- ↑ چشمها او را در نمییابند و او چشمها را در مییابد و او نازکبین آگاه است؛ سوره انعام، آیه: ۱۰۳.
- ↑ و از بندگان توانمند و روشنبین ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن؛ سوره ص، آیه: ۴۵.
- ↑ سپس بار دیگر چشم بگردان تا چشم، خسته و رنجه به سوی تو بازگردد؛ سوره ملک، آیه: ۴.
- ↑ به راستی شما را در کار دو گروهی که (در «بدر») با هم رو به رو شدند، نشانهای (برای پند گیری) بود: گروهی برای خداوند جنگ میکردند و (گروه) دیگری کافر بودند که آنها را دو چندان خود به چشم میدیدند (و میهراسیدند) و خداوند هر کسی را بخواهد با یاوری خویش پشتیبانی میکند؛ بیگمان در این امر پندی برای اهل بینش است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۳.
- ↑ خداوند شب و روز را برمیگرداند، بیگمان در این پندی برای دیدهوران است؛ سوره نور، آیه:۴۴.
- ↑ اوست که کافران اهل کتاب را از خانههایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمیکردید که بیرون روند و (خودشان) گمان میکردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمیبردند بدیشان رسید و در دلهایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانههای خویش را ویران میکردند؛ پس ای دیدهوران پند بگیرید!؛ سوره حشر، آیه: ۲.
- ↑ و چه بسیار از اقوام بعد از نوح را که نابود کردیم و (همین) بس، که پروردگارت به گناهان بندگانش آگاهی بیناست؛ سوره اسراء، آیه: ۱۷.
- ↑ و نابینا و بینا برابر نیست؛ سوره فاطر، آیه: ۱۹.
- ↑ اوست که برای شما شب را نهاد تا در آن بیارمید و روز را روشنیبخش (آفرید)؛ بیگمان در آن نشانههاست برای گروهی که میشنوند؛ سوره یونس، آیه: ۶۷.
- ↑ آیا ندیدهاند که ما شب را آفریدیم تا در آن آرامش یابند و روز را روشنی بخش (آفریدیم)؛ بیگمان در آن نشانههایی است برای گروهی که ایمان میآورند؛ سوره نمل، آیه:۸۶.
- ↑ و ای قوم من! چگونه است که (من) شما را به رهایی فرا میخوانم و (شما) مرا به آتش (دوزخ) فرا میخوانید؟؛ سوره غافر، آیه:۶۱.
- ↑ بیگمان پرهیزگاران چون دمدمهای از شیطان به ایشان رسد (از خداوند) یاد میکنند و ناگاه دیدهور میشوند؛ سوره اعراف، آیه: ۲۰۱.
- ↑ و چون نشانههای ما روشنگرانه نزد آنان رسید گفتند: این جادویی آشکار است؛ سوره نمل، آیه:۱۳.
- ↑ و شب و روز را دو نشانه قرار دادیم آنگاه نشانه شب را زدودیم و نشانه روز را روشنی بخش آوردیم تا بخششی از پروردگارتان بجویید و شمارگان سالها و حساب را بدانید و هر چیز را نیک روشن داشتهایم؛ سوره اسراء، آیه: ۱۲.
- ↑ و چیزی ما را از فرستادن نشانهها باز نداشت جز اینکه پیشینیان آن را دروغ میشمردند و ما برای ثمود آن ناقه را روشنگرانه فرستادیم اما به آن ستم روا داشتند و ما نشانهها را جز برای بیم دادن نمیفرستیم؛ سوره نمل، آیه: ۵۹.
- ↑ و عاد و ثمود را (نیز عذاب کردیم) و بیگمان این از (آثار) زیستگاههایشان برای شما پدیدار است. و شیطان کردارهایشان را در چشم آنان آراست بنابراین آنها را از راه (حقّ) باز داشت با آنکه بینادل بودند؛ سوره عنکبوت، آیه: ۳۸.
- ↑ برای دیدهور کردن و یادکرد هر بنده اهل بازگشت؛ سوره ق، آیه:۸.
- ↑ بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا میخوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم؛ سوره یوسف، آیه: ۱۰۸.
- ↑ آری، (آن روز) آدمی بر خویشتن گواهی بیناست؛ سوره قیامت، آیه: ۱۴.
- ↑ مفردات، ص۱۲۷ـ۱۲۸؛ مجمعالبحرین، ج۱، ص۲۰۴ـ۲۰۷؛ لغتنامه قرآن، ج۱، ص۳۰۹ـ۳۱۴، «بصر».
- ↑ مفردات، ص۱۲۷، «بصر»؛ بصائر ذوی التمییز، ج۲، ص۲۲۲.
- ↑ هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ پیام قرآن، ج۱، ص۱۵۵.
- ↑ هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا میخوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم؛ سوره یوسف، آیه: ۱۰۸.
- ↑ کشف الاسرار، ج۵، ص۱۴۸؛ مجمع البیان، ج۵، ص۴۱۱.
- ↑ هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ آری، (آن روز) آدمی بر خویشتن گواهی بیناست؛ سوره قیامت، آیه:۱۴.
- ↑ جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۲۹ـ۲۳۰؛ کشف الاسرار، ج۱۰، ص۳۰۳.
- ↑ هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ بیگمان بینشهایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است پس هر کس بینا شد به سود خود اوست و آنکه کور (دل) گشت به زیان وی است و من بر شما نگهبان نیستم؛ سوره انعام، آیه: ۱۰۴.
- ↑ و چون برای آنان آیهای (دلخواه آنان) نیاوردهای میگویند: چرا خود آیهای برنگزیدی؟ بگو من تنها از آنچه از سوی پروردگارم به من وحی میشود پیروی میکنم؛ این (ها) بینشهایی است از سوی پروردگارتان و رهنمود و بخشایشی است برای مردمی که ایمان دارند؛ سوره اعراف، آیه: ۲۰۳.
- ↑ موسی) گفت: نیک میدانی این (معجزه) ها را که روشنگرند جز پروردگار آسمانها و زمین نفرستاده است و من تو را ای فرعون! نابود شدنی میدانم؛ سوره اسراء، آیه: ۱۰۲.
- ↑ این روشنگریهایی برای مردم و رهنمود و بخشایشی است برای گروهی که یقین دارند؛ سوره جاثیه، آیه:۲۰.
- ↑ جامع البیان، مج۵، ج۷، ص۳۹۶؛ شرح توحید الصدوق، ج۲، ص۲۹۳ـ۲۹۴.
- ↑ روض الجنان، ج۷، ص۴۰۴.
- ↑ الکشاف، ج۲، ص۵۵؛ تفسیر ابنکثیر، ج۲، ص۱۶۸.
- ↑ جامعالبیان، مج۵، ج۷، ص۳۹۷؛ روض الجنان، ج۷، ص۴۰۵.
- ↑ بیگمان بینشهایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است پس هر کس بینا شد به سود خود اوست و آنکه کور (دل) گشت به زیان وی است و من بر شما نگهبان نیستم؛ سوره انعام، آیه: ۱۰۴.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۵، ص۱۰۴؛ ج۱۳، ص۱۳۳؛ الفرقان، ج۲۵، ص۴۵۸.
- ↑ شرح توحید الصدوق، ج۲، ص۲۹۴.
- ↑ مقاییس اللغه، ج۱، ص۲۵۴؛ التحقیق، ج۱، ص۲۸۰، «بصر».
- ↑ التحقیق، ج۱، ص۲۸۰، «بصر».
- ↑ هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ میزان الحکمه، ج۱، ص۲۶۶.
- ↑ الکشاف، ج۲، ص۵۴ـ۵۵.
- ↑ و اگر آنان را به رهنمود فرا خوانید نمیشنوند و میبینی که به تو مینگرند در حالی که نمیبینند!؛ سوره اعراف، آیه:۱۹۸.
- ↑ آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بیفروغ است)؟ بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند؛ سوره زمر، آیه: ۲۲.
- ↑ پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!؛ سوره حجر، آیه:۲۹.
- ↑ احیاء علومالدین، ج۱۴، ص۶۲ـ۶۳؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج۲، ص۳۳۲.
- ↑ احیاء علومالدین، ج۱۴، ص۶۳؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج۷، ص۴۰.
- ↑ التعریفات، ص۶۶؛ مصطلحات جامع العلوم، ج۱، ص۲۱۶؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۳۳۹.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج۲، ص۳۳۲؛ فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص۱۹۶.
- ↑ مقامات معنوی، ص۲۵.
- ↑ هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بگو: آیا نابینا و بینا برابر است پس آیا نمیاندیشید؟؛ سوره انعام، آیه: ۵۰.
- ↑ جامع البیان، مج۵، ج۷، ص۲۶۱.
- ↑ داستان این دو دسته چون نابینا و ناشنوا و بینا و شنواست؛ آیا در مثل برابرند؟ آیا پند نمیگیرید؟؛ سوره هود، آیه:۲۴.
- ↑ کشف الاسرار، ج۴، ص۳۸۱.
- ↑ جامع البیان، مج۱۰، ج۱۸، ص۲۰۶؛ مج۱۴، ج۲۸، ص۴۰؛ کشفالاسرار، ج۲، ص۳۲؛ نورالثقلین، ج۳، ص۵۰۸؛ ج۵، ص۲۷۴.
- ↑ اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است؛ سوره حشر، آیه: ۲۲.
- ↑ به راستی شما را در کار دو گروهی که (در «بدر») با هم رو به رو شدند، نشانهای (برای پند گیری) بود: گروهی برای خداوند جنگ میکردند و (گروه) دیگری کافر بودند که آنها را دو چندان خود به چشم میدیدند (و میهراسیدند) و خداوند هر کسی را بخواهد با یاوری خویش پشتیبانی میکند؛ بیگمان در این امر پندی برای اهل بینش است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۳.
- ↑ خداوند شب و روز را برمیگرداند، بیگمان در این پندی برای دیدهوران است؛ سوره نور، آیه:۴۴.
- ↑ المیزان، ج۲، ص۹۵.
- ↑ هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ آیا در زمین نگشتهاند تا آنان را دلهایی باشد که بدان دریابند یا گوشهایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند؛ سوره حج، آیه:۴۶.
- ↑ دیدگانی که با آن نمینگرند؛ سوره اعراف، آیه: ۷۹.
- ↑ گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ سوره اعراف، آیه: ۷۹.
- ↑ کرند، لالند، نابینایند پس (به سوی حق) باز نمیگردند؛ سوره بقره، آیه: ۱۸.
- ↑ تسنیم، ج۲، ص۲۴۲.
- ↑ نهجالبلاغه، خطبه ۶۵، ۱۰۵؛ بحارالانوار، ج۶۵، ص۲۷۴؛ میزانالحکمه، ج۱، ص۲۶۶.
- ↑ الدرالمنثور، ج۷، ص۶۹؛ نورالثقلین، ج۳، ص۵۰۸.
- ↑ و اگر میخواستیم دیدگانشان را بیفروغ میکردیم آنگاه به سوی راه پیشی میجستند امّا چگونه میدیدند؟؛ سوره یس، آیه: ۶۶.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج۵، ص۳۱۰ـ۳۱۲.
- ↑ هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است؛ سوره ق، آیه:۲۲.
- ↑ جامع البیان، مج۱۳، ج۲۶، ص۲۱۱.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۷، ص۱۲.
- ↑ و هر که از یادکرد من روی برتابد بیگمان او را زیستنی تنگ خواهد بود و روز رستخیز وی را نابینا بر خواهیم انگیخت؛ سوره طه، آیه: ۱۲۴.
- ↑ التبیان، ج۷، ص۲۲۰؛ جوامع الجامع، ج۲، ص۴۷.
- ↑ و کاش گناهکاران را آنگاه که نزد پروردگارشان سرافکندهاند میدیدی (که میگویند:) پروردگارا! دیدیم و شنیدیم اکنون بازمان گردان تا کاری شایسته کنیم که ما (اکنون) یقین داریم؛ سوره سجده، آیه: ۱۲.
- ↑ کارنامهات را (خود) بخوان که امروز تو خود بر خویش حسابرسی را بسندهای؛ سوره اسراء، آیه:۱۴.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۵۵ـ۵۶؛ المیزان، ج۱۴، ص۲۲۶.
- ↑ هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج۴، ص۲۹۶.
- ↑ جامع الاسرار، ص۵۱۰، ۵۷۹ـ۵۸۰.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج۱۴، ص۶۲، ۶۳؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج۲، ص۳۳۲؛ ج۷، ص۴۰.
- ↑ آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بیفروغ است)؟ بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند؛ سوره زمر، آیه: ۲۲.
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۱۲۰ـ۱۲۱.
- ↑ خداوند، نور آسمانها و زمین است، مثل نور او چون چراغدانی است در آن چراغی، آن چراغ در شیشهای، آن شیشه گویی ستارهای درخشان است کز درخت خجسته زیتونی میفروزد که نه خاوری است و نه باختری، نزدیک است روغن آن هر چند آتشی بدان نرسیده برفروزد، نوری است فرا نوری، خداوند هر که را بخواهد به نور خویش رهنمون میگردد و خداوند این مثلها را برای مردم میزند و خداوند به هر چیزی داناست؛ سوره نور، آیه:۳۵.
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۱۲۱، ۱۲۵.
- ↑ مردانی که هیچ داد و ستد و خرید و فروشی آنان را از یاد خداوند و برپا داشتن نماز و دادن زکات (به خود) سرگرم نمیدارد؛ از روزی میهراسند که دلها و دیدهها در آن زیرورو میشوند؛ سوره نور، آیه: ۳۷.
- ↑ ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی مینهد و از گناهانتان چشم میپوشد و شما را میآمرزد و خداوند دارای بخشش سترگ است؛ سوره انفال، آیه:۲۹.
- ↑ روح المعانی، مج۶، ج۹، ص۲۸۵؛ صفوة التفاسیر، ج۱، ص۵۰۱؛ الفرقان، ج۲۸، ص۱۸۴.
- ↑ تفسیر المنار، ج۹، ص۶۴۸.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۱۵۳.
- ↑ صفوة التفاسیر، ج۱، ص۳۷.
- ↑ داستان اینان، چون داستان کسانی است که آتشی برافروزند و همین که دور و برشان روشن شد، خداوند روشناییشان را ببرد و آنان را در تاریکیها که چیزی نمیبینند رها کند؛ سوره بقره، آیه: ۱۷.
- ↑ الفرقان، ج۱۸، ص۱۸۶.
- ↑ یا چون تاریکیهایی است در دریایی ژرف که موجی فرا موجی، فراز آن ابری آن را فرو میپوشد، تاریکیهایی است پشت بر پشت که اگر کسی دست خویش را بر آورد دشوار آن را ببیند، و آنکه خداوند برای او فروغی ننهاده است فروغی نخواهد داشت؛ سوره نور، آیه: ۴۰.
- ↑ صفوة التفاسیر، ج۱، ص۳۳.
- ↑ خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت؛ سوره بقره، آیه:۷.
- ↑ هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ پیام قرآن، ج۱، ص۱۵۰.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج۱۴، ص۶۲ـ۶۳.
- ↑ تفسیر صدرالمتالهین، ج۲، ص۳۳۲؛ ج۷، ص۴۰.
- ↑ احیاء علوم الدین، ج۱۴، ص۶۲ـ۶۳.
- ↑ مقامات معنوی، ص۲۵؛ فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص۱۹۶.
- ↑ البحرالمحیط، ج۲، ص۶۸۳ـ۶۸۴؛ مقامات معنوی، ص۱۶ـ۱۷؛ بحارالانوار، ج۱، ص۲۱۵ـ۲۱۶.
- ↑ به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند؛ سوره بقره، آیه: ۲۶۹.
- ↑ مقامات معنوی، ص۱۶.
- ↑ پرتوی ازقرآن، ج۲، ص۲۴۲.
- ↑ مقامات معنوی، ص۲۰.
- ↑ آیا در زمین نگشتهاند تا آنان را دلهایی باشد که بدان دریابند یا گوشهایی که بدان بشنوند؟ زیرا (تنها) چشمها نابینا نمیشوند بلکه آن دلها که درون سینهها جا دارند (نیز) نابینا میگردند؛ سوره حج، آیه: ۴۶.
- ↑ به راستی شما را در کار دو گروهی که (در «بدر») با هم رو به رو شدند، نشانهای (برای پند گیری) بود: گروهی برای خداوند جنگ میکردند و (گروه) دیگری کافر بودند که آنها را دو چندان خود به چشم میدیدند (و میهراسیدند) و خداوند هر کسی را بخواهد با یاوری خویش پشتیبانی میکند؛ بیگمان در این امر پندی برای اهل بینش است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۳.
- ↑ خداوند شب و روز را برمیگرداند، بیگمان در این پندی برای دیدهوران است؛ سوره نور، آیه: ۴۴.
- ↑ اوست که کافران اهل کتاب را از خانههایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمیکردید که بیرون روند و (خودشان) گمان میکردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمیبردند بدیشان رسید و در دلهایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانههای خویش را ویران میکردند؛ پس ای دیدهوران پند بگیرید!؛ سوره حشر، آیه:۲.
- ↑ هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ و (نیز) در خودتان، آیا نمینگرید؟؛ سوره ذاریات، آیه: ۲۱.
- ↑ آیا ندیدهاند که ما آب (باران) را به سرزمین بیگیاه میرانیم آنگاه با آن، کشتی پدید میآوریم که چارپایان آنان و خودشان از آن میخورند؛ پس آیا نمینگرند؟؛ سوره سجده، آیه:۲۷.
- ↑ به راستی شما را در کار دو گروهی که (در «بدر») با هم رو به رو شدند، نشانهای (برای پند گیری) بود: گروهی برای خداوند جنگ میکردند و (گروه) دیگری کافر بودند که آنها را دو چندان خود به چشم میدیدند (و میهراسیدند) و خداوند هر کسی را بخواهد با یاوری خویش پشتیبانی میکند؛ بیگمان در این امر پندی برای اهل بینش است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۳.
- ↑ اوست که کافران اهل کتاب را از خانههایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمیکردید که بیرون روند و (خودشان) گمان میکردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمیبردند بدیشان رسید و در دلهایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانههای خویش را ویران میکردند؛ پس ای دیدهوران پند بگیرید!؛ سوره حشر، آیه:۲.
- ↑ شرح مصباح الشریعه، ص۲۰۴.
- ↑ صفوة التفاسیر، ج۱، ص۴۸۹.
- ↑ بیگمان پرهیزگاران چون دمدمهای از شیطان به ایشان رسد (از خداوند) یاد میکنند و ناگاه دیدهور میشوند؛ سوره اعراف، آیه:۲۰۱.
- ↑ هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ تسنیم، ج۲، ص۲۲۷.
- ↑ آیا ندیدهاند که ما آب (باران) را به سرزمین بیگیاه میرانیم آنگاه با آن، کشتی پدید میآوریم که چارپایان آنان و خودشان از آن میخورند؛ پس آیا نمینگرند؟؛ سوره نحل، آیه: ۱۰۷- ۱۰۸.
- ↑ داستان اینان، چون داستان کسانی است که آتشی برافروزند و همین که دور و برشان روشن شد، خداوند روشناییشان را ببرد و آنان را در تاریکیها که چیزی نمیبینند رها کند. کرند، لالند، نابینایند پس (به سوی حق) باز نمیگردند؛ سوره بقره، آیه:۱۷- ۱۸.
- ↑ آیا آن کس را دیدی که هوای (نفس) خود را، خدای خویش گرفته است و خداوند او را از روی آگاهی به حال وی در گمراهی واگذاشته و بر گوش و دل او مهر نهاده و بر چشم او پردهای کشیده است؟ پس چه کسی پس از خداوند او را رهنمون خواهد شد؟ آیا پند نمیگیرید؟؛ سوره جاثیه، آیه: ۲۳.
- ↑ و ستمگرتر از آن کس که آیات پروردگارش را فرایاد او آورند اما از آنها روی گرداند و کارهایی را که کرده است به فراموشی سپارد کیست؟ ما بر دلهای آنان پردههایی افکندهایم تا آن (پیام آسمانی) را درنیابند و در گوشهاشان سنگینییی (نهادهایم)؛ و اگر آنها را به راهیابی فرا خوانی در آن صورت (نیز) هرگز، هیچگاه رهیاب نخواهند شد؛ سوره کهف، آیه: ۵۷.
- ↑ و دلها و دیدگان آنان را دگرگون میگردانیم- چنان که بار نخست (هم) به آن ایمان نیاوردند- و آنان را در سرکشیشان سرگردان وا مینهیم؛ سوره انعام، آیه:۱۱۰.
- ↑ آنان کسانی هستند که خداوند آنان را لعنت کرده است و ناشنوایشان ساخته و چشمهاشان را نابینا کرده است؛ سوره محمد، آیه: ۲۳.
- ↑ خداوند بر دلها و بر شنوایی آنان مهر نهاده و بر بیناییهای آنها پردهای است و عذابی سترگ خواهند داشت؛ سوره بقره، آیه:۷.
- ↑ التفسیر الکبیر، ج۲۶، ص۱۰۲ـ۱۰۳.
- ↑ تسنیم، ج۲، ص۲۳۰ـ۲۳۱.
- ↑ هادیان رسنانی، الهه، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۵، ص۵۷۳- ۵۸۱.
- ↑ «ما انسان را از نطفهای برآمیخته آفریدیم، او را میآزماییم از این رو شنوا و بینایش گردانیدهایم» سوره انسان، آیه ۲.
- ↑ «بیگمان پرهیزگاران چون دمدمهای از شیطان به ایشان رسد (از خداوند) یاد میکنند و ناگاه دیدهور میشوند» سوره اعراف، آیه ۲۰۱.
- ↑ «بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا میخوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
- ↑ «بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بگو:» سوره انعام، آیه ۵۰.
- ↑ ﴿قَدْ جَاءَكُمْ بَصَائِرُ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا﴾ در مجمع البیان میگوید: کلمه "بصیرة" به معنای بینه و دلالتی است که به وسیله آن هر چیز آن طور که هست دیده شود، و کلمه "بصائر" جمع آن است. بعضی از مفسرین دیگر گفتهاند که کلمه "بصیرة" نسبت به قلب به منزله بینایی نسبت به چشم سر است، و به هر معنایی که باشد در این باب به معنای ادراک حاسه بینایی است که برای رسیدن به خارج و ظاهر هر چیزی از قویترین ادراکات شمرده میشود، و این دیدن و ندیدن که در آیه شریفه است مجازا به معنای علم و جهل و یا ایمان و کفر است. پس معلوم شد منظور از اینکه فرمود: "وَ مٰا أَنَا عَلَیکمْ بِحَفِیظٍ - من صاحب اختیار شما و دلهای شما نیستم" حفظ تکوینی آنان را از خود نفی میکند، چون رسول خدا (ص) ناصح مردم است نه مالک دلهای آنان. (ترجمه تفسیر المیزان ج ۷ ص ۴۱۷)
- ↑ «بیگمان بینشهایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است پس هر کس بینا شد به سود خود اوست و آنکه کور (دل) گشت به زیان وی است و من بر شما نگهبان نیستم» سوره انعام، آیه ۱۰۴.
- ↑ «این روشنگریهایی برای مردم و رهنمود و بخشایشی است برای گروهی که یقین دارند» سوره جاثیه، آیه ۲۰.
- ↑ «و برخی از ایشان به تو مینگرند آیا تو نابینایان را هر چند بینشی نداشته باشند رهنمایی میتوانی کرد؟» سوره یونس، آیه ۴۳.
- ↑ «بگو: این راه من است که با بینش به سوی خداوند فرا میخوانم، من و (نیز) هر کس که پیرو من است؛ و پاکاکه خداوند است و من از مشرکان نیستم» سوره یوسف، آیه ۱۰۸.
- ↑ «بگو: من به شما نمیگویم که گنجینههای خداوند نزد من است و غیب نمیدانم و به شما نمیگویم که من فرشتهام؛ جز از آنچه به من وحی میشود پیروی نمیکنم؛ بگو:» سوره انعام، آیه ۵۰.
- ↑ «بیگمان بینشهایی از (سوی) پروردگارتان به شما رسیده است پس هر کس بینا شد به سود خود اوست و آنکه کور (دل) گشت به زیان وی است و من بر شما نگهبان نیستم» سوره انعام، آیه ۱۰۴.
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۲۳۰.
- ↑ ﴿وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ﴾ «و بیگمان پیشینیان آنان را (نیز) آزمودهایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب میشناسد و دروغگویان را (نیز) نیک میشناسد» سوره عنکبوت، آیه ۳.
- ↑ ﴿أَوَلَا يَرَوْنَ أَنَّهُمْ يُفْتَنُونَ فِي كُلِّ عَامٍ مَرَّةً أَوْ مَرَّتَيْنِ ثُمَّ لَا يَتُوبُونَ وَلَا هُمْ يَذَّكَّرُونَ﴾ «آیا نمیبینند که آنان هر سال یک یا دوبار (با بلا و سختی) آزمون میگردند باز هم نه توبه میکنند و نه در یاد میگیرند» سوره توبه، آیه ۱۲۶ و نیز ﴿وَإِنْ كَادُوا لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ لِتَفْتَرِيَ عَلَيْنَا غَيْرَهُ وَإِذًا لَاتَّخَذُوكَ خَلِيلًا﴾ «و نزدیک بود که تو را از آنچه ما به تو وحی کردیم (به ترفند) باز دارند تا جز آن را بر ما بربندی و آنگاه تو را بیگمان دوست میگرفتند» سوره اسراء، آیه ۷۳.
- ↑ مفردات الفاظ قرآن کریم، راغب اصفهانی، ص۶۲۳ و نیز مجمعالبیان، ج ۱ و ۲، ص۵۱۱ و التحقیق، حسن مصطفوی، ج ۹، ص۲۳
- ↑ ﴿شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ فَمَنْ شَهِدَ مِنْكُمُ الشَّهْرَ فَلْيَصُمْهُ وَمَنْ كَانَ مَرِيضًا أَوْ عَلَى سَفَرٍ فَعِدَّةٌ مِنْ أَيَّامٍ أُخَرَ يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ وَلِتُكْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلَى مَا هَدَاكُمْ وَلَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ﴾ «(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند؛ به رهنمودی برای مردم و برهانهایی (روشن) از راهنمایی و جدا کردن حقّ از باطل. پس هر کس از شما این ماه را دریافت (و در سفر نبود)، باید (تمام) آن را روزه بگیرد و اگر بیمار یا در سفر بود، شماری از روزهایی دیگر (روزه بر او واجب است)؛ خداوند برای شما آسانی میخواهد و برایتان دشواری نمیخواهد و (میخواهد) تا شمار (روزهها) را کامل کنید و تا خداوند را برای آنکه راهنماییتان کرده است به بزرگی یاد کنید و باشد که سپاس گزارید» سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ ﴿وَإِذْ آتَيْنَا مُوسَى الْكِتَابَ وَالْفُرْقَانَ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ﴾ «و (یاد کنید) آنگاه را که به موسی کتاب و فرقان دادیم، باشد که به راه آیید» سوره بقره، آیه ۵۳ و ﴿نَزَّلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ وَأَنْزَلَ التَّوْرَاةَ وَالْإِنْجِيلَ * مِنْ قَبْلُ هُدًى لِلنَّاسِ وَأَنْزَلَ الْفُرْقَانَ إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ شَدِيدٌ وَاللَّهُ عَزِيزٌ ذُو انْتِقَامٍ﴾ «(این) کتاب را که کتابهای آسمانی پیش از خود را راست میشمارد، به حق بر تو (به تدریج) فرو فرستاد و تورات و انجیل را (یکجا) فرو فرستاد * از پیش، که رهنمون مردم است و فرقان را فرو فرستاد؛ بیگمان آنان که به آیات خداوند کفر میورزند عذابی سخت خواهند داشت و خداوند پیروزمندی دادستاننده است» سوره آل عمران، آیه ۳-۴ و نیز ﴿وَلَقَدْ آتَيْنَا مُوسَى وَهَارُونَ الْفُرْقَانَ وَضِيَاءً وَذِكْرًا لِلْمُتَّقِينَ﴾ «و به راستی به موسی و هارون فرقان و روشنایی و یادکردی برای پرهیزگاران دادیم؛» سوره انبیاء، آیه ۴۸.
- ↑ بقره، آیه ۵۳ و انبیاء، آیه ۴۸
- ↑ کافی، کلینی، ج۸، ص۲۱۵، حدیث ۲۶۰
- ↑ نهجالبلاغه، نامه ۳۱ و غرر الحکم، حدیث ۵۸۰
- ↑ بحارالانوار، ج ۷۷، ص۱۶۳، حدیث ۱۸۷
- ↑ ﴿وَلَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِيرًا مِنَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لَا يَفْقَهُونَ بِهَا وَلَهُمْ أَعْيُنٌ لَا يُبْصِرُونَ بِهَا وَلَهُمْ آذَانٌ لَا يَسْمَعُونَ بِهَا أُولَئِكَ كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولَئِكَ هُمُ الْغَافِلُونَ﴾ «و بیگمان بسیاری از پریان و آدمیان را برای دوزخ آفریدهایم؛ (زیرا) دلهایی دارند که با آن درنمییابند و دیدگانی که با آن نمینگرند و گوشهایی که با آن نمیشنوند؛ آنان چون چارپایانند بلکه گمراهترند؛ آنانند که ناآگاهند» سوره اعراف، آیه ۱۷۹ و بحارالانوار، ج ۱، ص۱۲۲ حدیث ۱۱
- ↑ بحارالانوار، ج ۷۷، ص۱۶۵، حدیث ۲
- ↑ بحارالانوار، ج ۷۷، ص۱۰۰، حدیث ۱
- ↑ ﴿فَهَلْ عَسَيْتُمْ إِنْ تَوَلَّيْتُمْ أَنْ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ وَتُقَطِّعُوا أَرْحَامَكُمْ * أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ﴾ «آیا جز این امید دارید که چون (از کتاب خداوند) رو بگردانید، در زمین تباهی انگیزید و پیوندتان را با خویشاوندان بگسلید؟ * آنان کسانی هستند که خداوند آنان را لعنت کرده است و ناشنوایشان ساخته و چشمهاشان را نابینا کرده است» سوره محمد، آیه ۲۲-۲۳.
- ↑ غررالحکم، حدیث ۸۸۵۵
- ↑ غررالحکم، حدیث ۳۹۰۹
- ↑ بحارالانوار، ج ۱، ص۲۰۶، حدیث ۱
- ↑ بحارالانوار، ج ۷۷، ص۳۷۸ حدیث ۱
- ↑ بحارالانوار، ج ۱۰، ص۱۱۱، حدیث ۱
- ↑ بحارالانوار، ج ۲۴، ص۳۴۸، حدیث ۶۰
- ↑ غررالحکم، حدیث ۹۹۷۲
- ↑ منصوری، خلیل، بصیرت فرقانی شاخص تشخیص حق از باطل.