حریز بن عبدالله ازدی در تراجم و رجال

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Ali (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۵ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۱:۳۳ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

مقدمه

حریز بن عبدالله[۱]، در سند یازده روایت تفسیر کنز الدقائق و به گزارش از کتاب التوحید، الکافی، الخصال، علل الشرائع، تفسیر العیاشی و تفسیر علی بن ابراهیم قمی واقع شده است:

«في كتاب التوحيد، بإسناده إلى حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) رُفِعَ عَنْ أُمَّتِي تِسْعَةٌ الْخَطَأُ وَ النِّسْيَانُ وَ مَا أُكْرِهُوا عَلَيْهِ وَ مَا لَا يُطِيقُونَ وَ مَا لَا يَعْلَمُونَ وَ مَا اضْطُرُّوا إِلَيْهِ وَ الْحَسَدُ وَ الطِّيَرَةُ وَ التَّفَكُّرُ فِي الْوَسْوَسَةِ فِي الْخَلْقِ مَا لَمْ يَنْطِقْ بِشَفَةٍ»[۲].[۳]

شرح حال راوی

حریز بن عبدالله ازدی کوفی سجستانی[۴]، ملقب به «ابو محمد»[۵] یا «ابو عبدالله»[۶] از اصحاب مشهور امام صادق(ع) و راوی معروف امامی است که بر اثر سفرهای تجارتی فراوان به سجستان برای خرید و فروش روغن به سجستانی معروف شده است[۷].

رجالیان قدمای شیعه؛ مانند برقی[۸]، کشی، نجاشی و شیخ طوسی از وی در کتب رجالی خود یاد کرده‌اند و در بعضی کتب رجالی سنی؛ نظیر لسان المیزان، الجرح و التعدیل، اکمال الکمال نیز با عنوان "حريز بن أبي حريز عبدالله بن الحسين" و با تعبیر "كان من شيوخ الشيعة"[۹] و "كان من مشايخ الشيعة"[۱۰] معرفی شده است.

حریز بن عبدالله افزون بر اینکه محدثی نامور به شمار می‌آید، از فقیهان برجسته دوران خود نیز بوده و شخصیت جلیل القدری مانند یونس بن عبدالرحمن او را به اعتبار دانش گسترده‌اش در فقه، ستوده است[۱۱] و ابن ندیم از وی در عنوان «فقهاء الشیعة» و «محدثیهم» و «علمائهم» یاد کرده است[۱۲].

ایشان دارای چند اثر علمی با نام‌های: «کتاب الصلاة»، «کتاب الزکاة»، «کتاب الصوم» و «کتاب النوادر» بوده است که شیخ طوسی همه آنها را از اصول دانسته است[۱۳]. از جمله آثار علمی وی کتاب الصلاة است که نه تنها مورد توجه فقها و محدثان متقدم شیعه[۱۴] قرار گرفته، طبق بعضی روایات در زمان امام صادق(ع) نیز محل مراجعه اصحاب آن حضرت بوده است[۱۵].

از بعضی گزارش‌ها استفاده می‌شود که حریز بن عبدالله با ابوحنیفه مباحثاتی نیز داشته است[۱۶]. ایشان با عناوین مختلفی مانند حریز[۱۷]، حریز بن عبدالله[۱۸]، حریز السجستانی[۱۹] و جریر بن عبدالله السجستانی[۲۰] نقل حدیث نموده و در اسناد روایات فراوانی قرار گرفته است.

پدر حریز بن عبدالله نیز از عالمان دوران خود بوده و در سجستان منصب داوری داشته و شاید یکی از علل سفرهای زیاد حریز به آن سرزمین، افزون بر تجارت روغن، دیدار با پدر بوده باشد.

بسیاری از رجالیان سنی ترجمه پدر حریز بن عبدالله را در کتب رجالی خود گزارش کردند:[۲۱] بعضی توثیق و برخی به اتهام اعتقاد به رجعت وی را تضعیف کردند [۲۲].[۲۳]

طبقه راوی

تاریخ ولادت و وفات راوی مشخص نیست؛ ولی برقی[۲۴] و شیخ طوسی[۲۵] او را از اصحاب امام صادق(ع) دانسته‌اند و در اسناد روایات از امام باقر، امام صادق و امام کاظم(ع) روایت کرده است.

آیة الله خویی: "وقع بعنوان حريز في إسناد كثير من الروايات تبلغ ألفا و ثلاثمائة و عشرين موردا، فقد روي عن أبي جعفر(ع)، و عن أبي عبدالله(ع) و روايته عنه تبلغ مائه و تسعين مورداً، و عن أبي إبراهيم(ع) و عن أحدهما، و عنهم(ع)... و وقع بعنوان حريز بن عبدالله في أسناد جملة من الروايات تبلغ مائة و واحداً و ثلاثين مورداً"[۲۶].[۲۷]

بررسی

  1. روایت حریز از امام صادق(ع): «... عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ إِنَّ الرَّبَّ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى يُنْزِلُ أَمْرَهُ كُلَّ لَيْلَةِ جُمُعَةٍ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْيَا مِنْ أَوَّلِ اللَّيْلِ- وَ فِي كُلِّ لَيْلَةٍ فِي الثُّلُثِ الْأَخِيرِ- وَ أَمَامَهُ مَلَكٌ يُنَادِي: هَلْ مِنْ تَائِبٍ يُتَابُ عَلَيْهِ- هَلْ مِنْ مُسْتَغْفِرٍ فَيُغْفَرَ لَهُ- هَلْ مِنْ سَائِلٍ فَيُعْطَى سُؤْلَهُ...»[۲۸].
  2. روایت حریز از امام باقر(ع):
    1. «... عَنْ حَمَّادٍ عَنْ حَرِيزٍ... عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ وَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَنْ أَحْيَا أَرْضاً مَوَاتاً فَهِيَ لَهُ»[۲۹].
    2. «... عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ قَالا قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ(ع) لَا يَكُونُ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لا فِي السَّماءِ إِلَّا بِهَذِهِ الْخِصَالِ السَّبْعَةِ بِمَشِيَّةٍ وَ إِرَادَةٍ وَ قَدَرٍ وَ قَضَاءٍ وَ إِذْنٍ وَ كِتَابٍ وَ أَجَلٍ فَمَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَقْدِرُ عَلَى نَقْصِ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ فَقَدْ كَفَرَ»[۳۰]؛ ولی این روایت در الکافی از حریز از امام صادق(ع) گزارش شده است[۳۱].
    3. «حَدَّثَنَا ابْنُ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ السِّجِسْتَانِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ الْبَاقِرِ(ع) قَالَ: إِذَا دَخَلْتَ عَلَى مَرِيضٍ وَ هُوَ فِي النَّزْعِ الشَّدِيدِ فَقُلْ لَهُ ادْعُ بِهَذَا الدُّعَاءِ يُخَفِّفِ اللَّهُ عَنْكَ أَعُوذُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ رَبِّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ الْكَرِيمِ مِنْ كُلِّ عِرْقٍ نَفَّارٍ وَ مِنْ شَرِّ حَرِّ النَّارِ سَبْعَ مَرَّاتٍ ثُمَّ لَقِّنْهُ كَلِمَاتِ الْفَرَجِ»[۳۲].
  3. روایت حریز از امام کاظم(ع):
    1. «عَنْ حَرِيزِ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ(ع) قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الْأَنْفَالِ فَقَالَ كُلُّ أَرْضٍ بَادَ أَهْلُهَا فَذَلِكَ الْأَنْفَالُ فَهُوَ لَنَا»[۳۳] ولی این روایت در تفسیر العیاشی به گونه مرسل از أبی ابراهیم(ع)[۳۴] گزارش شده و راوی آن ذکر نشده است[۳۵].
    2. آیة الله خویی در تفصیل طبقات الرواة ذیل عنوان حریز نوشته است: "روی عن أبي إبراهيم"[۳۶] ولی در من لا یحضره الفقیه روایت مستقیم حریز از أبی ابراهیم(ع) یافت نشده، بلکه در تهذیب الأحکام حریز به واسطه علی بن یقطین از آن حضرت روایت کرده است[۳۷].
    3. ... عَنْ حَرِيزٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ(ع) عَنْ رَجُلٍ قَالَ لِمَمْلُوكِهِ أَنْتَ حُرٌّ وَ لِي مَالُكَ قَالَ يَبْدَأُ بِالْمَالِ قَبْلَ الْعِتْقِ يَقُولُ لِي مَالُكَ وَ أَنْتَ حُرٌّ بِرِضاً مِنَ الْمَمْلُوكِ[۳۸].

این روایت در الکافی[۳۹] و در تهذیب الاحکام و الاستبصار[۴۰] به گزارش از الکافی گزارش شده و در سندش به جای «حریز»، "عن أبي جرير"[۴۱] ثبت شده است و همین عنوان، صحیح است، بنابراین لفظ حریز در سند روایت من لا یحضره الفقیه مصحف «أبی جریر»[۴۲] است.

صاحب جامع الرواة نوشته است: "الظاهر أن حريز في (يه) إشتباه بقرينة المواضع المذكورة واتحاد الخبر و الله أعلم"[۴۳].

بنابراین روایت حریز بن عبدالله از امام کاظم(ع) ثابت نشده، چنان که نجاشی گفته است[۴۴].[۴۵]

حکم روایت حریز از امام صادق(ع)

نجاشی در ترجمه حریز بن عبدالله نوشته که گفته شده که وی از امام صادق(ع) روایت کرده و «یونس»[۴۶] گفته که جز دو روایت، حدیث دیگری از آن حضرت روایت نکرده است[۴۷]. این در حالی است که در اسناد روایات، فراوان حریز بن عبدالله بی‌واسطه از امام صادق(ع) روایت نموده[۴۸]، از این رو این بحث در میان فقیهان مطرح شده که حکم روایات مستقیم و بی‌واسطه حریز بن عبدالله از امام صادق(ع) چیست.

اگر سخن کشی و نجاشی درست باشد، همه این روایات محکوم به ارسال هستند و حدیث مرسل، ضعیف است و بی‌اعتبار. افزون بر این، ارسال خفی، نوعی تدلیس[۴۹] شمرده می‌شود و اگر روایت حریز از امام صادق(ع) صحیح و مسند باشد، سخن کشی و نجاشی مخدوش خواهد بود.[۵۰]

دیدگاه‌ها

بعضی نقادانه سخن کشی و نجاشی را رد کردند و به صحت و اسناد روایت حریز از امام صادق(ع) حکم کردند[۵۱] و برخی سخن کشی و نجاشی را تلقی به قبول کردند و به ارسال روایات حریز از امام صادق(ع) حکم کردند[۵۲]. بعضی هم سخن کشی و نجاشی را پذیرفتند و در صدد حل اشکال ارسال روایت حریز از امام صادق(ع) برآمدند[۵۳].[۵۴]

بررسی

ریشه و اساس قول نجاشی، روایتی است که کشی در ترجمه عبدالله بن مسکان گزارش کرده است: "محمد بن مسعود، قال: حدثني محمد بن نصير، قال: حدثني محمد ابن عيسي، عن يونس، قال: لم يسمع حريز بن عبدالله من أبي عبدالله(ع) إلا حديثا أو حديثين"[۵۵].

در مورد این روایت دو بحث هست: سند و متن روایت.

به سند روایت دو اشکال شده:

  1. در بعضی نسخ کشی به جای محمد بن عیسی، محمد بن قیس ثبت شده[۵۶] که او مجهول است، درنتیجه سند روایت ضعیف و غیر قابل استناد است[۵۷]؛ لکن جواب این است که بر فرض در بعضی نسخ، محمد بن قیس ثبت شده، قطعاً مصحّف محمد بن عیسی است، به قرینه سایر اسناد؛ زیرا محمد بن نصیر فراوان از وی روایت کرده است[۵۸] و مراد از این عنوان هم محمد بن عیسی بن عبید است. افزون بر این، موردی یافت نشده که محمد بن نصیر از محمد بن قیس روایت کرده باشد.
  2. روایت «محمد بن عیسی» از «یونس» مخدوش است؛ زیرا نجاشی در ترجمه محمد بن عیسی بن عبید چنین نوشته است: "وذكر أبو جعفر بن بابویه، عن ابن الولید أنه قال: ما تفرد به محمد بن عیسی من کتب یونس و حدیثه لا یعتمد علیه[۵۹]، از این رو بعضی از فقها روایاتی را که در سند آنها محمد بن عیسی از یونس قرار گرفته باشد، ضعیف دانستند[۶۰]؛ ولی جواب این است؛ اولاً شیخ صدوق در این مسئله از استادش ابن ولید پیروی نموده و ثانیاً این رفتار ابن ولید را اصحاب حدیث و فقها انکار کرده‌اند، چنانکه نجاشی اشاره کرده است: و رأیت أصحابنا ینکرون هذا القول، و یقولون: من مثل أبی جعفر محمد بن عیسی؟!. ثالثاً ابن نوح (استاد نجاشی) از این عمل ابن ولید تعجب کرده و گفته است: فلا أدری ما رابه فیه[۶۱]، لأنه کان علی ظاهر العدالة و الثقة[۶۲] و رابعاً فضل بن شاذان در مورد محمد بن عیسی بن عبید گفته است: لیس فی أقرانه مثله[۶۳] و خامساً نجاشی با توجه به رفتار شیخ صدوق و استادش ابن الولید با تعابیر "جليل في (من) أصحابنا، ثقة، عین، کثیر الروایة، حسن التصانیف، روى عن أبي جعفر الثاني(ع) مکاتبة و مشافهة" به مدح و ستایش محمد بن عیسی می‌پردازد و سادساً این استثنا از سوی ابن الولید با وثاقت محمد بن عیسی منافاتی ندارد و دال بر جرح و قدح وی نمی‌شود: لجواز أن یکون العلة فی ذلک أمر آخر کصغر السن المقتضی للواسطة بینهما فلا تنافی بین قول ابن بابویه و قول من عداه[۶۴].

کوتاه سخن اینکه تضعیف ابن ولید و به پیروی از ایشان صدوق با توثیق کشی، نجاشی و ابن نوح تعارض دارد و توثیق، مقدم بر تضعیف است: لقول النجاشی: رأیت أصحابنا یذکرون هذا القول... فإن ظاهرة إن القائلین بوثاقته کثیرون[۶۵].

آیة الله خویی: و علي الجملة: فلا يمكن التعويل علي استثناء ابن الوليد المشعر بضعف الرجل في قبال توثيق النجاشي و غيره و الثناء عليه بتلك المقالة الكاشفة عن كونه بمكانة من الوثاقة و الجلالة حتي كأنه من المتسالم عليه عند الأصحاب و لذا أنكروا عليه استثناءه متعجبين ناقمين كما مر فلا يصلح ذاك الجرح لمعارضة مثل هذا التوثيق بل التحقيق: أن استثناء ابن الوليد لا يكشف عن جرح و قدح في نفس الرجل، فإن النجاشي قد تعرض لنقل هذا الإستثناء في موضعين من كتابه أحدهما: في ترجمة محمد بن أحمد بن يحيي، فعد من جملة ما استثناه ابن الوليد من رواياته ما يرويه محمد بن عيسي بن عبيد بإسناد منقطع. و هذا كما تري كالصريح في أن منشأ الإستثناء كون الرواية مقطوعة و ليست هي بحجة حينئذ بلا خلاف و لا إشكال و إن كان الراوي في أعلي درجات الوثاقة، فلا إشعار في هذه العبارة فضلا عن الدلاله علي قدح في العبيدي نفسه[۶۶].

از جهت متن نیز با صدها روایت بی‌واسطه حریز از امام صادق(ع) تعارض دارد. البته شاید گفته شود که حریز می‌خواسته به جهت اعتمادی که به واسطه‌ها داشته و آنها نزد او مورد وثوق بودند، هنگام نقل روایت نام آنان را حذف کرده و خود آن حدیث را مستقیماً به امام نسبت داده است، چون در صدها اسناد، حریز با واسطه از امام صادق(ع) روایت کرده و آن واسطه‌ها راویان متشخص، مورد وثوق و جلیل القدر بوده‌اند؛ مثلاً به واسطه ابوبصیر ۴۹ روایت، به واسطه زراره در ۴۴۸ سند، به واسطه محمد بن مسلم در ۳۳۲ سند، و به واسطه فضیل در ۹۳ سند روایت کرده است.

در جواب گفته می‌شود اولاً حدیث معنعن در سماع ظهور دارد و اگر ارسال در احادیث معنعن حریز بن عبدالله احتمال داده شود، در همه احادیث دیگر راویان نیز جاری و ساری خواهد بود و گشایش می‌شود برای مرسل دانستن همه روایات معنعن، درنتیجه تضعیف آنها: "وذلك خلاف ما عليه جميع الأصحاب". ثانیاً احتمال یاد شده بر فرض درباره اسناد معنعن حریز بن عبدالله درست باشد؛ اما در اسنادی که با تعبیر "کنت عند أبی عبدالله(ع)؛ کنا عند أبی عبدالله(ع)؛ قلت لأبی عبدالله(ع)؛ سألت أبا عبدالله(ع)؛ سمعت أبا عبدالله(ع)" است، قطعاً درست نیست.

تعبیر "كنت عند أبي عبدالله(ع)":

  1. رُوِيَ عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ أَنَّهُ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فَسَأَلَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ إِنَّ اَلشَّمْسَ تَنْقَضُّ ثُمَّ تَرْكُدُ سَاعَةً مِنْ قَبْلِ أَنْ تَزُولَ فَقَالَ «إِنَّهَا تُؤَامِرُ أَ تَزُولُ أَوْ لاَ تَزُولُ»[۶۷].
  2. «عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: كُنْتُ عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَدَخَلَ عَلَيْهِ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ سِجِسْتَانَ فَسَأَلُوهُ عَنِ الدَّرَاهِمِ الْمَحْمُولِ عَلَيْهَا فَقَالَ لَا بَأْسَ إِذَا كَانَ جَوَازاً لِمِصْرٍ»[۶۸].

تعبیر "كنا عند أبي عبدالله(ع)": «عَنْ حَرِيزٍ السِّجِسْتَانِيِّ قَالَ: كُنَّا عِنْدَ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)فَجَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ أَخِي مُنْذُ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ فِي النَّزْعِ وَ قَدِ اشْتَدَّ بِهِ الْأَمْرُ فَادْعُ اللَّهَ لَهُ فَقَالَ اللَّهُمَّ سَهِّلْ عَلَيْهِ سَكَرَاتِ الْمَوْتِ ثُمَّ أَمَرَهُ وَ قَالَ حَوِّلُوا فِرَاشَهُ إِلَى مُصَلَّاهُ الَّذِي كَانَ يُصَلِّي فِيهِ فَإِنَّهُ يُخَفَّفُ عَلَيْهِ إِنْ كَانَ فِي أَجَلِهِ تَأْخِيرٌ وَ إِنْ كَانَتْ مُدَّتُهُ [مَوْتُهُ] قَدْ حَضَرَتْ فَإِنَّهُ يُسَهَّلُ عَلَيْهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ تَعَالَى»[۶۹].

تعبیر "قلت لأبي عبدالله(ع)":

  1. «عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) أَنَّهُ قَالَ: مَنْ أَكَلَ إِحْدَى وَ عِشْرِينَ زَبِيبَةً حَمْرَاءَ مِنْ أَوَّلِ النَّهَارِ دَفَعَ اللَّهُ عَنْهُمْ كُلَّ مَرَضٍ وَ سُقْمٍ وَ عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ(ع)يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ النَّاسَ يَقُولُونَ فِي هَذَا الزَّبِيبِ قَوْلًا عَنْكُمْ فَمَا هُوَ؟ قَالَ نَعَمْ وَ ذَكَرَ الْحَدِيثَ»[۷۰].
  2. «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) جُعِلْتُ فِدَاكَ مَا أَقَلَّ بَقَاءَكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَقْرَبَ آجَالَكُمْ بَعْضَهَا مِنْ بَعْضٍ مَعَ حَاجَةِ النَّاسِ إِلَيْكُمْ فَقَالَ إِنَّ لِكُلِّ وَاحِدٍ مِنَّا صَحِيفَةً فِيهَا مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ أَنْ يَعْمَلَ بِهِ فِي مُدَّتِهِ فَإِذَا انْقَضَى مَا فِيهَا مِمَّا أُمِرَ بِهِ عَرَفَ أَنَّ أَجَلَهُ قَدْ حَضَرَ فَأَتَاهُ النَّبِيُّ(ص) يَنْعَى إِلَيْهِ نَفْسَهُ[۷۱] وَ أَخْبَرَهُ بِمَا لَهُ عِنْدَ اللَّهِ»[۷۲].
  3. «عَنْ حَرِيزٍ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) الْجُنُبُ يَدَّهِنُ ثُمَّ يَغْتَسِلُ قَالَ: لَا»[۷۳].

تعبیر "سألت أبا عبدالله(ع)":

  1. «... عَنْ حَرِيزٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: ﴿يَا نِسَاءَ النَّبِيِّ مَنْ يَأْتِ مِنْكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُبَيِّنَةٍ يُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَيْنِ[۷۴] قَالَ: الْفَاحِشَةُ الْخُرُوجُ بِالسَّيْفِ»[۷۵].
  2. «عَنْ حَرِيزٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْمُحْرِمِ يَشَمُّ الرَّيْحَانَ قَالَ لَا قُلْتُ فَالصَّائِمُ قَالَ لَا قُلْتُ لَهُ يَشَمُّ الصَّائِمُ الْغَالِيَةَ وَ الدُّخْنَةَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ فَكَيْفَ جَازَ لَهُ أَنْ يَشَمَّ الطِّيبَ وَ لَا يَشَمُّ الرَّيْحَانَ إِذَا كَانَ صَائِماً فَقَالَ لِأَنَ الطِّيبَ سُنَّةٌ وَ الرَّيْحَانَ بِدْعَةٌ لِلصَّائِمِ»[۷۶].
  3. «... عَنْ حَرِيزٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ رَجُلٍ أَعْطَى رَجُلًا حَجَّةً يَحُجُّ بِهَا عَنْهُ مِنَ الْكُوفَةِ فَحَجَّ عَنْهُ مِنَ الْبَصْرَةِ قَالَ لَا بَأْسَ إِذَا قَضَى جَمِيعَ مَنَاسِكِهِ فَقَدْ تَمَّ حَجُّهُ»[۷۷].
  4. «... عَنْ حَرِيزٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْمُحْصَنِ قَالَ فَقَالَ الَّذِي يَزْنِي وَ عِنْدَهُ مَا يُغْنِيهِ»[۷۸].
  5. «... عَنْ حَرِيزٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ(ع)عَنْ رَجُلٍ قَالَ لِمَمْلُوكِهِ أَنْتَ حُرٌّ وَ لِي مَالُكَ قَالَ يَبْدَأُ بِالْمَالِ قَبْلَ الْعِتْقِ يَقُولُ لِي مَالُكَ وَ أَنْتَ حُرٌّ بِرِضاً مِنَ الْمَمْلُوكِ»[۷۹].
  6. «... عَنْ حَرِيزٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الْكَلْبِ يُصِيبُ شَيْئاً مِنْ جَسَدِ الرَّجُلِ قَالَ يَغْسِلُ الْمَكَانَ الَّذِي أَصَابَهُ»[۸۰].
  7. «... عَنْ حَرِيزٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ رَجُلٍ مُفْرِدِ الْحَجِّ فَاتَهُ الْمَوْقِفَانِ جَمِيعاً فَقَالَ لَهُ إِلَى طُلُوعِ الشَّمْسِ مِنْ يَوْمِ النَّحْرِ فَإِنْ طَلَعَتِ الشَّمْسُ مِنْ يَوْمِ النَّحْرِ فَلَيْسَ لَهُ حَجٌّ وَ يَجْعَلُهَا عُمْرَةً وَ عَلَيْهِ الْحَجُّ مِنْ قَابِلٍ»[۸۱].
  8. «... عَنْ حَرِيزٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ مُحْرِمٍ غَطَّى رَأْسَهُ نَاسِياً قَالَ يُلْقِي الْقِنَاعَ عَنْ رَأْسِهِ وَ يُلَبِّي وَ لَا شَيْءَ عَلَيْهِ»[۸۲].
  9. «... عَنْ حَرِيزٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنْ مُحْرِمٍ أَصَابَ صَيْداً أَ يَأْكُلُ مِنْهُ الْمُحِلُّ فَقَالَ لَيْسَ عَلَى الْمُحِلِّ شَيْءٌ إِنَّمَا الْفِدَاءُ عَلَى الْمُحْرِمِ»[۸۳].
  10. «... عَنْ حَرِيزٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَنِ الطَّوَافِ بِغَيْرِ أَهْلِ مَكَّةَ مِمَّنْ جَاوَرَ بِهَا أَفْضَلُ أَوِ الصَّلَاةُ...»[۸۴].

تعبیر "سمعت أبا عبدالله(ع)":

  1. «... عَنْ حَرِيزٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ لَنْ تَذْهَبَ الدُّنْيَا حَتَّى يَخْرُجَ رَجُلٌ مِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ يَحْكُمُ بِحُكْمِ دَاوُدَ وَ لَا يَسْأَلُ النَّاسَ بَيِّنَةً»[۸۵].
  2. «... عَنْ حَرِيزٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ: أَدْنَى الْعُقُوقِ أُفٍّ- وَ لَوْ عَلِمَ اللَّهُ تَعَالَى شَيْئاً أَهْوَنَ مِنْ أُفٍّ لَنَهَى عَنْهُ»[۸۶].
  3. «... عَنْ حَرِيزٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَقُولُ اتَّقُوا اللَّهَ وَ صُونُوا دِينَكُمْ بِالْوَرَعِ وَ قَوُّوهُ بِالتَّقِيَّةِ وَ الِاسْتِغْنَاءِ بِاللَّهِ عَنْ طَلَبِ الْحَوَائِجِ إِلَى صَاحِبِ سُلْطَانٍ...»[۸۷].

بنابراین تردیدی در روایت بی‌واسطه حریز از امام صادق(ع) وجود ندارد و حکم ارسال آنها منتفی است. بعضی از محققان، احتمال دادند در روایت کشی تصحیف رخ داده باشد و عبارت صحیح چنین است: أن حريزا و عبدالله بن مسكان لم يرويا معا عن أبي عبدالله(ع) إلا حديثين که یک مورد آن در الکافی گزارش شده است: ...محمد بن عمارة، عن حريز بن عبدالله و عبدالله بن مسكان، جميعا عن أبي عبدالله(ع) أنه قال: لا يكون شيء في الأرض و لا في السماء إلا بهذه الخصال السبع، بمشيئته، و إرادة، و قدر و قضاء، و كتاب و أجل[۸۸] لکن این احتمال، خلاف ظاهر است.[۸۹]

استادان و شاگردان راوی

حریز بن عبدالله از افراد بسیاری گزارش کرده و استادان فراوانی داشته است؛ مانند محمد بن مسلم، زرارة بن اعین، بحر السقاء، فضیل بن یسار، ابو بصیر، ابو جعفر، برید بن معاویه، هیثم، معلی بن خنیس، محمد بن اسحاق، اسماعیل بن عبدالله و سورة بن کلیب و...[۹۰]؛ و کسان فراوانی نیز از او روایت کرده‌اند که از شاگردانش شمرده می‌گردند؛ نظیر حماد بن عیسی، محمد بن عماره، یاسین الضریر، جمیل، قاسم بن محمد جوهری، منصور، عبدالله بن بحر، حسین بن سعید، عبدالله بن مسکان، علی بن رئاب، عبدالله بن یحیی، عبدالله بن ابراهیم غفاری، و...[۹۱].[۹۲]

مذهب راوی

حریز بن عبدالله سجستانی را به چند دلیل باید از راویان امامی به شمار آورد:

  1. در رجال النجاشی که به یاد کرد راویان امامی صاحب اثر اختصاص دارد، عنوان شده است.
  2. مضامین روایاتش گواه روشنی بر امامی بودنش دارد؛ نمونه‌ها:
    1. «... عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَةِ قَالَ زُرَارَةُ فَأَيُّ ذَلِكَ أَفْضَلُ فَقَالَ الْوَلَايَةُ أَفْضَلُهُنَّ لِأَنَّهَا مِفْتَاحُهُنَّ وَ الْوَالِي هُوَ الدَّلِيلُ عَلَيْهِنَّ...»[۹۳].
    2. «... عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي حَمْزَةَ الثُّمَالِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) مَنْ سَرَّ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَ يَمُوتَ مَمَاتِي وَ يَدْخُلَ جَنَّةَ رَبِّي جَنَّةَ عَدْنٍ مَنْزِلِي قَضِيبٌ مِنْ قُضْبَانِهَا غَرَسَهَا اللَّهُ رَبِّي بِيَدِهِ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيّاً وَ الْأَئِمَّةَ مِنْ بَعْدِهِ فَإِنَّهُمْ أَئِمَّةُ الْهُدَى أَعْطَاهُمُ اللَّهُ فَهْماً وَ عِلْماً فَهُمْ عِتْرَتِي مِنْ لَحْمِي وَ دَمِي إِلَى اللَّهِ أَشْكُو مَنْ عَادَاهُمْ مِنْ أُمَّتِي وَ اللَّهِ لَيَقْتُلُنَّ ابْنِي لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِي»[۹۴].
    3. «... عَنْ حَرِيزٍ عَنْ سَوْرَةَ بْنِ كُلَيْبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) قَالَ: دَخَلْتُ عَلَيْهِ بِمِنًى فَقُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الْإِمَامُ بِأَيِّ شَيْءٍ يَحْكُمُ قَالَ بِالْكِتَابِ قُلْتُ فَمَا لَيْسَ فِي الْكِتَابِ قَالَ بِالسُّنَّةِ قُلْتُ فَمَا لَيْسَ فِي السُّنَّةِ وَ لَا فِي الْكِتَابِ قَالَ فَقَالَ بِيَدِهِ قَدْ أَعْرِفُ الَّذِي تُرِيدُ يُسَدَّدُ وَ يُوَفَّقُ وَ لَيْسَ كَمَا تَظُنُّ»[۹۵].
    4. «... عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع) قَالَ: لِلْإِمَامِ عَشْرُ عَلَامَاتٍ يُولَدُ مُطَهَّراً مَخْتُوناً وَ إِذَا وَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ وَقَعَ عَلَى رَاحَتِهِ رَافِعاً صَوْتَهُ بِالشَّهَادَتَيْنِ وَ لَا يُجْنِبُ وَ تَنَامُ عَيْنَاهُ وَ لَا يَنَامُ قَلْبُهُ وَ لَا يَتَثَاءَبُ وَ لَا يَتَمَطَّى وَ يَرَى مِنْ خَلْفِهِ كَمَا يَرَى مِنْ أَمَامِهِ وَ نَجْوُهُ كَرَائِحَةِ الْمِسْكِ وَ الْأَرْضُ مُوَكَّلَةٌ بِسَتْرِهِ وَ ابْتِلَاعِهِ وَ إِذَا لَبِسَ دِرْعَ رَسُولِ اللَّهِ(ص) كَانَتْ عَلَيْهِ وَفْقاً وَ إِذَا لَبِسَهَا غَيْرُهُ مِنَ النَّاسِ طَوِيلِهِمْ وَ قَصِيرِهِمْ زَادَتْ عَلَيْهِ شِبْراً وَ هُوَ مُحَدَّثٌ إِلَى أَنْ تَنْقَضِيَ أَيَّامُهُ»[۹۶].
    5. «وَ عَنْهُ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي جَعْفَرٍ(ع) كَيْفَ أَتَمَتَّعُ قَالَ تَأْتِي الْوَقْتَ فَتُلَبِّي بِالْحَجِّ فَإِذَا دَخَلْتَ مَكَّةَ طُفْتَ بِالْبَيْتِ- وَ صَلَّيْتَ رَكْعَتَيْنِ خَلْفَ الْمَقَامِ وَ سَعَيْتَ بَيْنَ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةِ- وَ قَصَّرْتَ وَ أَحْلَلْتَ مِنْ كُلِّ شَيْءٍ وَ لَيْسَ لَكَ أَنْ تَخْرُجَ مِنْ مَكَّةَ حَتَّى تَحُجَّ»[۹۷].[۹۸]

جایگاه حدیثی راوی

نجاشی نه تنها به وثاقت یا مدح حریز بن عبدالله اشاره‌ای نکرده، نوشته که وی در زمان حیات امام صادق(ع) در سجستان ضد خوارج قیام مسلحانه نموده است و گزارش شده که آن حضرت(ع) او را به جهت این عمل طرد نموده و به ملاقات اجازه نداده است[۹۹] و سخن دیگر، حریز بن عبدالله به واسطه قیام مسلحانه ضد خوارج، مطرود و محجوب امام صادق(ع) گردید. شیخ طوسی نیز در رجالش تنها به ذکر نام حریز بن عبدالله در اصحاب امام صادق(ع) بسنده نموده و به جرح و تعدیل وی نپرداخته؛ ولی در الفهرست به وثاقت ایشان تصریح کرده است[۱۰۰].

علامه حلی عبارت نجاشی را توجیه نموده و آن را نافی وثاقت راوی ندانسته است، از این رو نام حریز را در بخش یکم رجال خودش که به راویان ثقه اختصاص دارد، عنوان نموده است؛ ولی بعضی از بزرگان در وثاقت حریز تردید کردند؛ برای نمونه، ابن داوود نام او را در دو باب ذکر نموده[۱۰۱] و شیخ محمد (محمد بن حسن بن زین الدین؛ نوه شهید ثانی) نوشته است: و حریز لا ارتیاب فیه عند المتأخرین، و إن کان فیه نوع کلام الرجال[۱۰۲]؛ أما ما ذکره العلامة أن الحجب لا یستلزم الجرح[۱۰۳]، فله وجه لو کان النجاشی وثقه، و أما توثیق الشیخ ففیه نوع تأمل، من جهة تثبت النجاشی فی هذه الموارد[۱۰۴].[۱۰۵]

بررسی حدیث حجب و جفا

جریان قیام مسلحانه حریز ضد خوارج و واکنش امام صادق(ع) به ایشان که نجاشی به آن اشاره کرده و به حدیث حجب و جفا معروف است، در چند منبع گزارش شده است: الکافی: «عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي الْعَبَّاسِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّه(ع) قَالَ: قُلْتُ لَهُ مَا لِلرَّجُلِ يُعَاقِبُ بِهِ مَمْلُوكَهُ فَقَالَ عَلَى قَدْرِ ذَنْبِهِ قَالَ فَقُلْتُ قَدْ عَاقَبْتَ حَرِيزاً بِأَعْظَمَ مِنْ جُرْمِهِ فَقَالَ وَيْلَكَ هُوَ مَمْلُوكٌ لِي إِنَّ حَرِيزاً شَهَرَ السَّيْفَ وَ لَيْسَ مِنِّي مَنْ شَهَرَ السَّيْفَ»[۱۰۶].

رجال الکشی: «حَمْدَوَيْهِ وَ مُحَمَّدٌ، قَالا حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى، عَنْ صَفْوَانَ، عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ الْحَجَّاجِ، قَالَ:، سَأَلَ أَبُو الْعَبَّاسِ فَضْلٌ الْبَقْبَاقُ لِحَرِيزٍ الْإِذْنَ عَلَى أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع) فَلَمْ يَأْذَنْ لَهُ، فَعَاوَدَهُ فَلَمْ يَأْذَنْ لَهُ، فَقَالَ أَيَّ شَيْءٍ لِلرَّجُلِ أَنْ يَبْلُغَ مِنْ عُقُوبَةِ غُلَامِهِ قَالَ، قَالَ: عَلَى قَدْرِ ذُنُوبِهِ، فَقَالَ قَدْ عَاقَبْتَ وَ اللَّهِ حَرِيزاً بِأَعْظَمَ مِمَّا صَنَعَ، قَالَ، وَيْحَكَ إِنِّي فَعَلْتُ ذَلِكَ أَنَّ حَرِيزاً جَرَّدَ السَّيْفَ، ثُمَّ قَالَ: أَمَا لَوْ كَانَ حُذَيْفَةُ بْنُ مَنْصُورٍ: مَا عَاوَدَنِي فِيهِ بَعْدَ أَنْ قُلْتُ لَا»[۱۰۷].

الإختصاص: «وَ حَرِيزُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ انْتَقَلَ إِلَى سِجِسْتَانَ وَ قُتِلَ بِهَا وَ كَانَ سَبَبُ قَتْلِهِ أَنَّهُ كَانَ لَهُ أَصْحَابٌ يَقُولُونَ بِمَقَالَتِهِ وَ كَانَ الْغَالِبُ عَلَى سِجِسْتَانَ الشُّرَاةَ وَ كَانَ أَصْحَابُ حَرِيزٍ يَسْمَعُونَ مِنْهُمْ ثَلْبَ[۱۰۸] أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ(ع) وَ سَبَّهُ فَيُخْبِرُونَ حَرِيزاً وَ يَسْتَأْمِرُونَهُ فِي قَتْلِ مَنْ يَسْمَعُونَ مِنْهُ ذَلِكَ فَأَذِنَ لَهُمْ فَلَا يَزَالُ الشُّرَاةُ يَجِدُونَ مِنْهُ الْقَتِيلَ بَعْدَ الْقَتِيلِ فَلَا يَتَوَهَّمُونَ عَلَى الشِّيعَةِ لِقِلَّةِ عَدَدِهِمْ وَ يُطَالِبُونَ الْمُرْجِئَةَ وَ يُقَاتِلُونَهُمْ فَلَا يَزَالُ الْأَمْرُ هَكَذَا حَتَّى وَقَفُوا عَلَيْهِ فَطَلَبُوهُمْ فَاجْتَمَعَ أَصْحَابُ حَرِيزٍ إِلَى حَرِيزٍ فِي الْمَسْجِدِ فَعَرْقَبُوا[۱۰۹] عَلَيْهِمُ الْمَسْجِدَ وَ قَلَّبُوا أَرْضَهُ رَحِمَهُمُ اللَّهُ.»[۱۱۰].[۱۱۱]

بررسی سند

روایت یکم و دوم، یکی هستند؛ ولی با کمی اختلاف در متن؛ و راوی آن، ابو العباس فضل بقباق است که از دو طریق گزارش شده است: طریق کلینی و طریق کشی و هر دو طریق صحیح و معتبر هستند؛ اما آنچه در الاختصاص گزارش شده اولاً در انتساب کتاب الاختصاص به شیخ مفید تردید است و ثانیاً مرسل است و ثالثاً از معصوم(ع) نقل نشده است و حدیث تلقی نمی‌گردد.[۱۱۲]

بررسی متن

فقها و رجالیان، حدیث حجب و جفا را منافی با وثاقت حریز بن عبدالله ندانسته‌اند و وجوه و احتمالاتی برای آن ذکر کردند؛ مانند:

  1. علت اصلی و راز و رمز حجب و جفا مشخص نیست[۱۱۳].
  2. شرط قیام مسلحانه و خروج، اذن امام معصوم(ع) است و امام صادق(ع) چنین اذنی برای حریز صادر نکرده بود.
  3. برای حفظ جان شیعیان بوده است، چون شیعه در اقلیت بودند و شرایط برای چنین کاری آماده نبوده است، در نتیجه امام(ع) با این عمل (طرد حریز) به حفظ جان شیعیان اقدام نمود.
  4. طرد حریز از سوی امام صادق(ع) از این رو بوده حاکمان گمان جور نکنند که حریز با آن حضرت(ع) در ارتباط است و این عمل با اجازه امام صادق(ع) بوده است، تا جان آن حضرت در معرض خطر قرار بگیرد.
  5. قیام و خروج ضد خوارج جایز نبوده است؛ زیرا امام علی(ع) در نهج البلاغه فرمود: «لَا تُقَاتِلُوا الْخَوَارِجَ بَعْدِي»[۱۱۴].

علامه حلی: و روي الكشي أن أبا عبدالله(ع) حجبه عنه؛ و في طريقه محمد بن عيسي مع قول فيه؛ أن الحجب لا يستلزم الجرح لعدم العلم بالسر فيه[۱۱۵].

شیخ محمد: فلاحتمال أن يكون الحجب تقية عليه، و إن كان ما فعله سائغا في نفسه، كما ورد في شأن زرارة، و عدم إعلام الإمام(ع) بذلك لمصلحة هو أعلم بها[۱۱۶].

علامه مجلسی: و لعله(ع) إنما حجبه للتقية من خلفاء الجور، و لعدم اجترائه بعد ذلك علي مثله، و يدل علي قلة معرفة أبي العباس بالآداب[۱۱۷].

محدث نوری: حریز من أعاظم الرواة و عیونها، ثقة ثبت، لا مغمز فیه، و حدیث الحجب واضح التأویل ظاهر الحکمة مبین المراد، قد أکثر الأجلاء من الروایة عنه، و لعدم الحاجة طوینا الکشح عن عدهم[۱۱۸].

سید محسن امین پس از نقل کلام محدث نوری: ...و قد أكثر المتأخرون في الجواب عن خبر الحجب... فلا يعارض توثيق الشيخ و لا يعارض ما ظهر من جلالة قدر حريز بكونه صاحب أصول مقبولة عند أجلاء الأصحاب الذين صححوا روايته و أكثروا من الرواية عنه[۱۱۹].

وحید: الظاهر أنه كان اتقاه عليه يشتهر بذلك و لا يصل إليه ضرر لأن الخروج عند المخالفين كان عظيما فإذا اشتهر أن أصحاب الصادق(ع) يخرجون بالسيف كان يمكن أن يصل الضرر إلي الجميع كما يظهر من أخبار المنصور مع الصادق(ع)[۱۲۰].

سید ابطحی: فإن الحجب زمانا تأديبا، و إنكارا علي عمله، لا يدل علي قدح في وثاقته و جلالته و منزلته عند الفقهاء و أصحاب الحديث...؛ كما أن حجب الإمام العسكري(ع) لأحمد بن إسحاق الأشعري الثقة الجليل عند الأئمة(ع) لما صنعه مع بعض أحفاد الإمام الصادق(ع) و عدم إجابته لمن طلب منه الإذن علي دخوله، لم يوجب قدحا في منزلته و رواياته[۱۲۱].

ابوعلی حائری: و لا يخفي أن الظاهر أن الخروج المذكور كان لهم لا عليهم، فيبعد إيصال ضرر إليه(ع) لذلك، فلعل ذلك لكون الخروج و لو علي الخوارج غير سائغ إلا بإذن الإمام(ع)، و قد ورد النهي عنه عن أميرالمؤمنين(ع) في نهج البلاغة فتأمل[۱۲۲].

مولی محمد جعفر کرباسی: لاحتمال كون الحجب تقية علي نفسه و إن كان سائغا، لأن شهر السيف عظيم عند المخالفين و لأجل هذا يكون قد خص حذيفة بذلك لأنه دخل في أعمالهم و عاشرهم، و ربما يكون حضر هذا من لا يسع الإمام(ع) عن التصريح بأكثر من ذلك، فلا يلزم الجرح في حريز و لا في البقباق، فتدبر[۱۲۳].

آیة الله خویی: و هذه الرواية و إن كانت صحيحة لأن الظاهر وثاقة محمد بن عيسي إلا أنها لا تنافي وثاقة حريز كما هو ظاهر بل لا تنافي عدالته أيضا، فإن تجريده السيف من دون إذن الإمام(ع)، و إن كان ذنبا كما يظهر من الصحيحة إلا أنه قابل للزوال بالتوبة، و لا شك في أن حريزا ندم علي فعله حينما ظهر له عدم رضي الإمام به، فإن الحجب كان وقتيا من جهة تأديب حريز، لئلا يصدر منه مثل ذلك فيما بعد، فإن الحجب لو كان دائميا لشاع و ذاع، مع أنه لم يذكر إلا في هذه الرواية[۱۲۴].

مامقانی: و بالجملة؛ فالحجب محتمل لوجوه، فلا يقاوم احتماله القدح تصريح الشيخ بتعديله، مع كثرة رواية حماد بن عيسي الثقه الجليل عنه، و إقرار الإمام(ع) له علي قوله له: إني قرأت كتاب حريز في الصلاة، كما روي بطريق صحيح[۱۲۵].[۱۲۶]

تحقیق

از روایت الکافی و رجال الکشی استفاده می‌شود که حریز بن عبدالله مدتی مملوک امام صادق(ع) بوده[۱۲۷] و در خانه آن حضرت زندگی می‌کرده است، از این رو حاکمان وقت چه بسا رفتار او را به اذن آن حضرت می‌پنداشتند، حال آنکه حریز بن عبدالله بی‌مشورت با امام صادق(ع) او بی‌اذن و اجازه از محضر آن حضرت، بلکه بر اساس غیرت دینی و با نیت خیرخواهانه ضد خوارج به سیف قیام می‌کند [۱۲۸].

براین اساس، امام(ع) او را به حضور نمی‌پذیرد تا اولاً انتساب عمل حریز بن عبدالله به حساب آن حضرت نوشته نشود و ثانیاً جانش در معرض خطر قرار نگیرد و ثالثاً سبب نگردد تا زمینه شیعه کشی برای مخالفان فراهم گردد و رابعاً درس ادبی باشد برای حریز بن عبدالله تا خودسرانه و بی‌اجازه امام(ع) به چنین اعمال خطرناک دست نزند و سبب دردسر امام و شیعیان نگردد. افزون بر این، بر اساس نقل الاختصاص، حریز بن عبدالله و گروهی از یارانش به دست خوارج به شهادت رسیدند و نشان می‌دهد که این قیام در اواخر عمر ایشان انجام گرفته است و روایاتی که گزارش کرده، پیش از قیام بوده است، بنابراین بر فرض که این عمل، وثاقت او را خدشه‌دار کند؛ اما به اعتبار احادیث او که پیش از قیام گزارش کرده است، خدشه‌ای وارد نمی‌سازد.[۱۲۹]

منابع

پانویس

  1. ر.ک: أ. منابع شیعی: رجال البرقی، ص۴۱ (جریر بن عبدالله السجستانی)؛ رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۸۲-۳۸۵، ش۷۱۶-۷۱۹؛ رجال النجاشی، ص۱۴۴، ش۳۷۵؛ رجال الطوسی، ص۱۹۴، ش۲۴۱۶؛ الفهرست (طوسی)، ص۱۶۲، ش۲۴۹؛ الفهرست (ابن ندیم)، ص۳۰۸ و ۳۱۱؛ الرجال (ابن داود)، ص۱۰۲، (ش ۳۸۸)، ۴۳۸، (ش ۱۱۰) و ۵۴۳؛ إیضاح الاشتباه، ص۱۶۵، ش۲۳۵؛ خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶۳، ش۴؛ منهج المقال، ج۳، ص۳۴۳، ش۱۳۱۶؛ نقد الرجال، ج۱، ص۴۱۰، ش۱۲۰۷؛ مجمع الرجال، ج۲، ص۹۰؛ زبدة الأقوال، ص۱۴۵، ش۷۳۰؛ جامع الرواه، ج۱، ص۱۸۲، ش۱۵۱۵؛ الرجال (حر عاملی)، ص۸۵، ش۳۳۹؛ الوجیزة فی الرجال، ص۵۳، ش۴۵۸؛ منتهی المقال، ج۲، ص۳۴۸، ش۶۸۴؛ عدة الرجال، ج۱، ص۴۳۲؛ تکملة الرجال، ج۱، ص۳۷۲؛ الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۲، ص۵۴؛ شعب المقال، ص۱۷۲، ش۳۷؛ أعیان الشیعه، ج۴، ص۶۱۷؛ تنقیح المقال، ج۱۸، ص۲۰۰، ش۴۸۲۲؛ معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۳۰، ش۲۶۴۵؛ مستدرکات علم رجال الحدیث، ج۲، ص۳۲۶، ش۳۲۵۰؛ قاموس الرجال، ج۳، ص۱۶۰، ش۱۸۱۳؛ موسوعة طبقات الفقهاء، ج۲، ص۱۱۷، ش۳۵۶. ب. منابع سنی: الفهرست (ابن ندیم)، ص۳۱۱؛ لسان المیزان، ج۲، ص۱۸۶، ش۸۴۴؛ الجرح و التعدیل، ج۳، ص۲۸۹، ش۱۲۹۰؛ هدیة العارفین، ج۱، ص۲۶۴؛ إکمال الکمال، ج۲، ص۸۶؛ معجم البلدان، ج۳، ص۱۹۰.
  2. تفسیر کنز الدقائق، ج۲، ص۴۷۳ به گزارش از التوحید (صدوق)، ص۳۵۳، ح۲۴.
  3. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 260-261.
  4. حریز بر وزن امیر. بالحاء المهملة المفتوحة أولا، و الیاء المنقطة تحتها نقطتین، و الزای؛ (إیضاح الإشتباه، ص۱۶۵، ش۲۳۵؛ نیز ر.ک: خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶۳، ش۴). حموی در عنوان سجستان: بکسر أوله و ثانیه، و سین أخری مهملة، و تاء مثناة من فوق، و آخره نون: و هی ناحیة کبیرة و ولایة واسعة... و لهم فقهاء و علماء علی حدة... منها جریر بن عبدالله صاحب أبی عبدالله جعفر بن محمد الباقر(ع) قال الرهنی (محمد بن بحر الرهنی، من أهل سجستان، کان متکلما عالما بالأخبار فقیها، إلا أنه متهم بالغلو و له نحو من خمسمائة مصنف و رسالة؛ (الفهرست (طوسی)، ص۳۹۰، ش۵۹۹): و أجل من هذا کله أنه لعن علی بن أبی طالب(ع) علی منابر الشرق و الغرب و لم یلعن علی منبرها إلا مرة، و امتنعوا علی بنی أمیة حتی زادوا فی عهدهم أن لا یلعن علی منبرهم أحد و أی شرف أعظم من امتناعهم من لعن أخی رسول الله(ص) علی منبرهم و هو یلعن علی منابر الحرمین مکة و المدینة؟. (معجم البلدان، ج۳، ص۱۹۰).
  5. رجال النجاشی، ص۱۴۴، ش۳۷۵.
  6. لسان المیزان، ج۲، ص۱۸۶، ش۸۴۴: و ذکره الطوسی فی مصنفی الشیعة و قال: کوفی أزدی؛ سکن سجستان یکنی أبا عبدالله. یادآوری می‌شود در رجال و فهرست شیخ طوسی ذکر نشده که کنیه حریز، أبو عبدالله بوده است؛ ولی در اختیار معرفة الرجال کشی که مهذب شیخ طوسی است، از حریز بن عبدالله با کنیه أبو عبدالله یاد شده است. (رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۸۵، ش۷۱۹: عن یونس، قال: قلت لحریز یوما: یا أبا عبدالله....
  7. حریز بن عبدالله السجستانی أبو محمد الأزدی من أهل الکوفة، أکثر السفر و التجارة إلی سجستان فعرف بها و کانت تجارته فی السمن و الزیت. (رجال النجاشی، ص۱۴۴، ش۳۷۵).
  8. در رجال البرقی مطبوع ص۴۱ از راوی با عنوان جریر بن عبدالله السجستانی الأزدی؛ عربی کوفی؛ انتقل إلی سجستان فقتل بها له کتب یاد شده است که مصحف است. آیة الله خویی پس از عنوان رجال برقی نوشته است: أقول: تعرض النجاشی و الشیخ لترجمة الرجل بعنوان حریز و من المطمأن به أن نسخة البرقی فیها تحریف، و الصحیح هو حریز. (معجم رجال الحدیث، ج۴، ص۳۶۳، ش۲۰۹۷).
  9. لسان المیزان، ج۲، ص۱۸۶، ش۸۴۴: قال الدار قطنی فی المؤتلف و المختلف: کان من شیوخ الشیعة.
  10. إکمال الکمال، ج۲، ص۸۶: و حریز بن أبی حریز عبدالله بن الحسین الأزدی الکوفی، و أبوه قاضی سجستان، و کان حریز من مشایخ الشیعة.
  11. ر.ک: رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۸۵، ش۷۱۹.
  12. الفهرست (ابن ندیم)، ص۳۰۸ و ۳۱۱.
  13. الفهرست (طوسی)، ص۱۶۲، ش۲۴۹: له کتب منها: کتاب الصلاة، کتاب الزکاة، کتاب الصوم، کتاب النوادر تعد کلها فی الأصول؛ رجال النجاشی، ص۱۴۵، ش۳۷۵: له کتاب الصلاة کبیر، و آخر ألطف منه، و له کتاب النوادر؛ شوشتری: الأصول هنا فی مقابل المصنفات، لا الفروع أو الفقه. (قاموس الرجال، ج۳، ص۱۶۴)؛ خویی: إن النجاشی لم یذکر کتاب الزکاة لحریز، و قد ذکره الشیخ و کذلک الصدوق...، و لعل الوجه فی ذلک أن النجاشی عد هذا الکتاب من کتب حماد، فقال فی ترجمته: له کتاب الزکاة، أکثره عن حریز. (معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۳۲، ش۲۶۴۵).
  14. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۳: «وَ جَمِيعُ مَا فِيهِ مُسْتَخْرَجٌ مِنْ كُتُبٍ مَشْهُورَةٍ عَلَيْهَا الْمُعَوَّلُ وَ إِلَيْهَا الْمَرْجِعُ مِثْلُ كِتَابِ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ السِّجِسْتَانِيِّ».
  15. الکافی، ج۶، ص۱۴۱، ح۸: «عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسى، قَالَ: قَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ(ع) يَوْماً: يَا حَمَّادُ، تُحْسِنُ أَنْ تُصَلِّيَ؟ قَالَ: فَقُلْتُ: يَا سَيِّدِي، أَنَا أَحْفَظُ كِتَابَ حَرِيزٍ فِي الصَّلَاةِ، فَقَالَ...».
  16. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۸۴، ش۷۱۸: «... عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ رِبَاطٍ، عَنْ حَرِيزٍ، قَالَ:، دَخَلْتُ عَلَى أَبِي حَنِيفَةَ وَ عِنْدَهُ كُتُبٌ كَادَتْ تَحُولُ فِيمَا بَيْنَنَا وَ بَيْنَهُ، فَقَالَ لِي: هَذِهِ الْكُتُبُ كُلُّهَا فِي الطَّلَاقِ وَ أَنْتُمْ! وَ أَقْبَلَ يَقْلِبُ بِيَدِهِ، قَالَ، قُلْتُ: نَحْنُ نَجْمَعُ هَذَا كُلَّهُ فِي حَرْفٍ، قَالَ وَ مَا هُوَ قَالَ، قُلْتُ قَوْلُهُ تَعَالَى: ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَطَلِّقُوهُنَّ لِعِدَّتِهِنَّ وَأَحْصُوا الْعِدَّةَ فَقَالَ لِي فَأَنْتَ لَا تَعْلَمُ شَيْئاً إِلَّا بِرِوَايَةٍ قُلْتُ أَجَلْ، فَقَالَ لِي: مَا تَقُولُ فِي مُكَاتَبٍ كَانَتْ مُكَاتَبَتُهُ أَلْفَ دِرْهَمٍ فَأَدَّى تِسْعَمِائَةٍ وَ تِسْعَةً وَ تِسْعِينَ دِرْهَماً، ثُمَّ أَحْدَثَ يَعْنِي الزِّنَا، كَيْفَ نَحُدُّهُ فَقُلْتُ: عِنْدِي بِعَيْنِهَا حَدِيثٌ حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ مُسْلِمٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ(ع): أَنَّ عَلِيّاً(ع) كَانَ يَضْرِبُ بِالسَّوْطِ وَ بِثُلُثِهِ وَ بِنِصْفِهِ وَ بِبَعْضِهِ بِقَدْرِ أَدَائِهِ، فَقَالَ لِي: أَمَا إِنِّي أَسْأَلُكَ عَنْ مَسْأَلَةٍ لَا يَكُونُ فِيهَا شَيْءٌ، فَمَا تَقُولُ فِي جَمَلٍ أُخْرِجَ مِنَ الْبَحْرِ، فَقُلْتُ إِنْ شَاءَ فَلْيَكُنْ جَمَلًا وَ إِنْ شَاءَ فَلْيَكُنْ بَقَرَةً إِنْ كَانَتْ عَلَيْهِ فُلُوسٌ أَكَلْنَاهُ وَ إِلَّا فَلَا». یادآوری: این روایت در متشابه القرآن ابن شهر آشوب، ج۲، ص۱۵۷-۱۵۸ گزارش شده و به جای حریز مطلق، جریر بن عبدالله السجستانی ثبت شده است: دخل جریر بن عبدالله السجستانی علی أبی حنیفة و عنده کتب... و گذشت که جریر بن عبدالله، مصحف حریز بن عبدالله است) و در کتاب الکافی، ج۵، ص۴۴۹، ح۶ علی بن الحسن بن رباط از حریز روایت کرده: ...عن علی بن الحسن بن رباط، عن حریز عن عبدالرحمن بن أبی عبدالله... و مراد از حریز در این سند، حریز بن عبدالله السجستانی است، به قرینه روایت علی بن الحسن بن رباط از وی (ر.ک: إکمال الکمال، ج۲، ص۸۶: حدث عنه علی بن رباط؛ نیز ر.ک: لسان المیزان، ج۲، ص۱۸۷، ش۸۴۴).
  17. الکافی، ج۴، ص۵۴۸، ح۲. یادآوری می‌شود در بعضی اسناد، عن حریز قرار گرفته (الکافی، ج۷، ص۴۲۸، ح۱۲: الحسین بن محمد، عن أحمد بن علی الکاتب، عن إبراهیم بن محمد الثقفی، عن عبدالله بن أبی شیبة، عن حریز، عن عطاء بن السائب، عن زاذان) و مراد از آن حریز بن عبدالحمید است، به قرینه روایت عبدالله بن أبی شیبه از ایشان؛ نه حریز بن عبدالله سجستانی. (تهذیب الکمال، ج۱۶، ص۳۵، ش۳۵۲۶: عبدالله بن محمد بن إبراهیم... أبوبکر بن أبی شیبة روی عن... جریر بن عبدالحمید و تهذیب الکمال، ج۴، ص۵۴۳، ش۹۱۸: جریر بن عبدالحمید بن قرط... روی عنه... أبوبکر عبدالله بن محمد بن أبی شیبة) بنابراین آنچه در معجم رجال الحدیث (ج ۵، ص۲۳۶) و موسوعة طبقات الفقهاء (ج ۲، ص۱۱۸، ش۳۵۶) ذکر شده و عبدالله بن أبی شیبه را از راویان حریز بن عبدالله سجستانی به شمار آورده‌اند و مراد از حریز در سند روایت الکافی را حریز بن عبدالله دانسته‌اند، اشتباه است.
  18. تهذیب الأحکام، ج۱، ص۴۰، ح۱۱۱.
  19. طب الأئمه(ع)، ص۳۱.
  20. متشابه القرآن، ج۲، ص۱۵۷: دخل جریر بن عبدالله السجستانی علی أبی حنیفة و عنده کتب.... این روایت در رجال الکشی، ص۳۸۴، ش۷۱۸ با عبارت ...عن علی بن الحسن بن رباط، عن حریز... گزارش شده است.
  21. تاریخ ابن معین (الدوری)، ج۲، ص۲۷۵، ش۴۷۶۹؛ میزان الاعتدال، ج۲، ص۴۰۶، ش۴۲۶۷؛ تهذیب التهذیب، ج۵، ص۱۶۴، ش۳۲۳؛ الکاشف، ج۱، ص۵۴۵، ش۲۶۸۶؛ تهذیب الکمال، ج۱۴، ص۴۲۰، ش۳۲۲۷؛ الکامل (ابن عدی)، ج۴، ص۱۵۸، ش۹۸۱؛ الجرح و التعدیل، ج۵، ص۳۴، ش۱۵۳؛ الثقات، ج۷، ص۲۴.
  22. میزان الإعتدال، ج۲، ص۴۰۷-۴۰۸، ش۴۲۶۷: عبدالله بن الحسین أبو حریز؛ قاضی سجستان؛ فیه شیء... و قال التنبوذکی: حدثنا هشام السجستانی قال: قال لی أبو حریز: تؤمن بالرجعة؟ قلت: لا. قال: هو فی اثنتین و سبعین آیة من کتاب الله.
  23. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص261-265.
  24. رجال البرقی، ص۴۱: جریر بن عبدالله السجستانی.
  25. رجال الطوسی، ص۱۹۴، ش۲۴۱۶: حریز بن عبدالله السجستانی، مولی للأزد.
  26. معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۳۵-۲۴۳، ش۲۶۴۵.
  27. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص265-266.
  28. تفسیر القمی، ج۲، ص۲۰۴.
  29. تهذیب الکمال، ج۷، ص۱۵۲، ح۶۷۳.
  30. المحاسن، ج۱، ص۲۴۴، ح۲۳۶.
  31. الکافی، ج۱، ص۱۴۹، ح۱: ... عَنْ حَرِيزِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ وَ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُسْكَانَ جَمِيعاً عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(ع)أَنَّهُ قَالَ: لَا يَكُونُ شَيْءٌ فِي الْأَرْضِ وَ لَا فِي السَّمَاءِ إِلَّا بِهَذِهِ الْخِصَالِ السَّبْعِ....
  32. طب الأئمه(ع)، ص۱۱۸.
  33. الولایة الإلهیة الإسلامیة، ج۲، ص۲۵، (ح ۶) و ۷۴، (ح ۵).
  34. مقصود امام کاظم(ع) است.
  35. تفسیر العیاشی، ج۲، ص۴۷، ح۹: عن أبی إبراهیم قال: سألته عن الأنفال؟ فقال: ما کان من أرض باد أهله فذلک الأنفال فهو لنا؛ البرهان، ج۲، ص۶۴۵، ح۴۱۸۹، به گزارش از تفسیر العیاشی.
  36. معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۴۴۴ و الفقیه، ج۲، ح۱۲۱۴.
  37. تهذیب الأحکام، ج۴، ص۸، ح۱۹: «عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنْ حَرِيزٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ يَقْطِينٍ عَنْ أَبِي إِبْرَاهِيمَ(ع) قَالَ: قُلْتُ لَهُ إِنَّهُ يَجْتَمِعُ عِنْدِيَ الشَّيْءُ الْكَثِيرُ قِيمَتُهُ فَيَبْقَى نَحْواً مِنْ سَنَةٍ أَ نُزَكِّيهِ فَقَالَ...»؛ الکافی، ج۳، ص۵۱۸، ح۸.
  38. من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۵۳، ح۳۵۵۷.
  39. الکافی، ج۶، ص۱۹۱، ح۵: «عَنْ سَعْدِ بْنِ سَعْدٍ عَنْ أَبِي جَرِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ(ع) عَنْ رَجُلٍ قَالَ لِمَمْلُوكِهِ أَنْتَ حُرٌّ وَ لِي مَالُكَ قَالَ لَا يَبْدَأُ بِالْحُرِّيَّةِ قَبْلَ الْمَالِ يَقُولُ لَهُ لِي مَالُكَ وَ أَنْتَ حُرٌّ بِرِضَى الْمَمْلُوكِ فَإِنَ ذَلِكَ أَحَبُّ إِلَيَّ».
  40. تهذیب الأحکام، ج۸، ص۲۲۴، ح۸۰۶؛ الإستبصار، ج۴، ص۱۱، ح۳۳.
  41. بضم الجیم و فتح الراء و سکون الیاء المنقطة من تحتها نقطتین.
  42. آیة الله خویی در عنوان أبو جریر: أن أبا جریر کنیة أربعة أشخاص، أحدهم الرواسی، و الباقی کلهم قمیون، و هم: زکریا بن إدریس، و زکریا بن عبدالصمد، و محمد بن عبدالله أو عبیدالله، ثم إن المشهور منهم الذی له کتاب هو زکریا بن إدریس، و بعده زکریا بن عبدالصمد، و بعده الرواسی. (معجم رجال الحدیث، ج۲۲، ص۸۵، ش۱۴۰۳۵). محقق اردبیلی در عنوان جریر: و اعلم أنه إن روی عن الصادق(ع) فهو زکریا بن إدریس و إن روی عن الکاظم أو الرضا(ع) فمشترک بینه و بین زکریا ابن عبدالصمد لکن کلاهما معتمدان و الأخیر مصرح بالتوثیق. (جامع الرواه، ج۲، ص۳۷۱، ش۲۶۲۴).
  43. جامع الرواه، ج۱، ص۱۸۶.
  44. رجال النجاشی، ص۱۴۴: و قیل: روی عن أبی الحسن موسی(ع)، و لم یثبت ذاک.
  45. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 266-269.
  46. یونس بن عبدالرحمن.
  47. رجال النجاشی، ص۱۴۵، ش۳۷۵: قیل: روی عن أبی عبدالله(ع). و قال یونس: لم یسمع من أبی عبدالله(ع) إلا حدیثین. یادآوری می‌شود اصل عبارت و قال یونس... در رجال الکشی است. (رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ج۲، ص۶۸۰، ح۷۱۶: محمد بن مسعود، قال: حدثنی محمد بن نصیر، قال: حدثنی محمد بن عیسی، عن یونس قال: لم یسمع حریز بن عبدالله من أبی عبد الله(ع) إلا حدیثا أو حدیثین).
  48. بیش از ۲۱۰ مورد با تعبیر "عن حریز"، "عن أبی عبدالله"(ع) و حدود ۲۵ مورد با تعبیر "عن حریز بن عبدالله"، "عن أبی عبدالله(ع)".
  49. روایت کردن از کسی همدوره با عنوان عن فلان و یا قال فلان که در دیدار با آن شخص و شنیدن از وی اشعار دارد، در حالی که راوی واقعاً حدیث را از ایشان نشنیده، بلکه از دیگری شنیده باشد که آن دیگری از این شخص مروی عنه شنیده است.
  50. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 269-270.
  51. مامقانی: و أغلب تلک الروایات عنه، عن الصادق(ع)...فقول یونس بعد ذلک إنه: لم یرو عن أبی عبدالله(ع) إلا حدیثا أو حدیثین، واقع فی غیر محله. (تنقیح المقال، ج۱۸، ص۲۱۷-۲۱۸، ش۴۸۲۲). خویی: و أما ما عن یونس، من أن حریزا لم یرو عن أبی عبدالله(ع) إلا حدیثا أو حدیثین، فقد رواه محمد بن مسعود، عن محمد بن نصیر، عن محمد بن عیسی [قیس]، عن یونس،... و لکن هذه الروایة لا یمکن تصدیقها، بعد ما ثبت بطرق صحیحة، روایات کثیرة تبلغ (۲۱۵) موردا کما یأتی عن حریز، عن أبی عبدالله(ع).... (معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۳۲). کلباسی: بقی الکلام فیما نقله الکشی عن العیاشی من عدم روایة حریز عن الصادق(ع) إلا حدیثا أو حدیثین، و قد راقنی التعرض له بالمناسبة من باب مزید الفائدة. فنقول: إن الإستقراء فی الأسانید یقضی بکثرة روایة حریز عن الصادق(ع). (الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۲، ص۵۴).
  52. کلباسی: و العجب من السید السند النجفی؛ (مقصود کلباسی از سید سند نجفی، سید مهدی بحر العلوم معروف به علامه بحر العلوم، صاحب الفوائد الرجالیه و المصابیح فی الطهارة و الصلاة است) حیث إنه -مع إمامته فی الرجال- قد جری فی المصابیح علی الطعن فی بعض الأخبار الدالة علی عدم انفعال الماء القلیل بروایة حریز عن الصادق(ع)، و قد اشتهر بین علماء الرجال بأنه لم یرو عن الصادق(ع) إلا حدیثا أو حدیثین. (الرسائل الرجالیه (کلباسی)، ج۲، ص۵۷). بعضی از محققان: إن ظاهر کلام النجاشی عدم روایة حریز عن الإمام الصادق(ع)، قال السید الخوئی: و لا یمکن تصدیق هذا الخبر بعد ما ثبت بطرق صحیحة روایات کثیرة عن حریز عن أبی عبدالله(ع)، هذا، و لکن یکفی فی المقام اعتماد مثل النجاشی علی کلام یونس، کما أن الشواهد التاریخیة أیضاً لا تؤید روایة حریز عن الصادق(ع)؛ فإن حریز لما أتی إلی المدینة حجبه الإمام الصادق(ع) القضایا سیاسیة، حیث إنه قام بقتال الخوارج فی سجستان، ثم لا یخفی علیک أن روایات حریز عن الإمام الصادق(ع) کلها معنعنة و أنت خبیر بأن الروایة المعنعنة ظاهرة فی السماع، و لکن فی روایات حریز عن الإمام الصادق(ع) نحکم بخلاف هذا الظاهر، فتکون روایات حریز عن الإمام الصادق منقطعة، و ذلک بقرینة کلام النجاشی. (فهارس الشیعه (خدامیان آرامی)، ج۱، ص۱۷۵-۱۷۶).
  53. تستری: ثم إنک عرفت أن یونس قال: إن حریزا لم یسمع من الصادق(ع) إلا حدیثا أو حدیثین إلا أن الذی وقفنا علیه کثیر: الأول... الرابع عشر و لعل المتتبع یقف علی أکثر؛ إلا أنه یبعد أن یقول یونس ما قال عن غیر تحقیق. فهذه الأخبار وصلت إلینا بتوسط أمثاله، و کان الرضاء(ع) یشیر إلیه فی العلم و الفتیا و قال الفضل بن شاذان ما نشأ فی الإسلام بعد سلمان أفقه منه. و قیل له: ما أشدک فی الحدیث و أکثر إنکارک لما یرویه الإمامیة! فقال: إن الصادق(ع) قال: لا تقبلوا حدیثا إلا ما وافق القرآن فلعل فی بعضها تحریفا، کما فی الخبر الأخیر، و کذلک الثانی عشر. و لعل فی الثالث عشر أخبرنی أبوعبدالله محرف عمن أخبرنی عن أبی عبدالله(ع). و لعل بعضها الذی بلفظ قال أبو عبدالله(ع) بدون الروایة، فنحن أیضاً إن صح عنه(ع) أنه قال شیئا یجوز لنا أن نقول: قال أبو عبدالله(ع) کذا و کذا. و لعل بعضها الذی لم یذکر فیه اسم أبیه و لم یکن الراوی حمادا یکون حریز فیه رجلا آخر، فالمشیخة و النجاشی و الفهرست مع ذکرهم طرقا متعددة لهم إلیه تنتهی طرقهم جمیعا إلی حماد عنه. و عد البرقی فی أصحاب الصادق‌(ع) بعد هذا حریز بن عثمان. و لعل فی بعضها تقدیما و تأخیرا، کما فی التاسع، فإن الظاهر أن الأصل عن حریز عن زرارة عن الباقر و الصادق(ع) و یشهد له صدقة إبل الکافی و صدقة بقره و صدقة غنمه. و لعل المتیقن من الأربعة عشر الخبر الأول و الثالث أو الأول فقط، مع ما رواه الکشی فی حمران مسندا عن حریز بن عبدالله، قال: کنت عند أبی عبدالله(ع) فدخل علیه حمران، الخبر}}. (قاموس الرجال، ج۳، ص۱۶۴-۱۶۷). آصفی محسنی: إن النجاشی نقل شهادة یونس و لم یخدش فیها، و هو قد قرء کتاب حریز الذی کان أشهر کتب الإمامیة منذ عصر الصادق(ع)، فلو کانت الشهادة المذکورة غیر صحیحة لما سکت عن التعلیق علیها. (بحوث فی علم الرجال، ص۱۲۴).
  54. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 270 -272.
  55. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۸۲-۳۸۳، ح۷۱۶.
  56. معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۳۲: و أما ما عن یونس، من أن حریزا لم یرو عن أبی عبدالله(ع) إلا حدیثا او حدیثین، فقد رواه محمد بن مسعود، عن محمد بن نصیر، عن محمد بن عیسی [قیس]، عن یونس، ذکره الکشی فی ترجمة ابن مسکان، و حریز بن عبدالله السجستانی.
  57. بحوث فی علم الرجال، ص۱۲۴: و العمدة فی رفع الإشکال و عدم ثبوت نقل یونس هو ذکر محمد بن قیس الذی لم یعلم حاله مکان محمد بن عیسی فی بعض نسخ الکشی کما قیل؛ تهذیب المقال، ج۵، ص۲۸۶: هذا مع أن محمد بن قیس من مشایخ محمد بن نصیر لا نعرفه.
  58. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۷، (ح ۷۵)، ۱۲۳، (ح ۱۹۴)، ۱۴۵، (ح ۲۳۱)، ۱۶۰، (ح ۲۶۹): محمد بن نصیر قال: حدثنا محمد بن عیسی و ۱۶۱، (ح ۲۷۰): محمد بن نصیر قال: حدثنی محمد بن عیسی بن عبید، ۱۹۸، (ح ۳۴۸)، ۲۴۴، (ح ۴۴۹)، ۳۲۹، (ح ۵۹۹) و ۳۴۷، (ح ۶۴۸).
  59. رجال النجاشی، ص۳۳۳، ش۸۹۶.
  60. المعتبر، ج۱، ص۲۱۰: علی بن إبراهیم، عن محمد بن عیسی، عن یونس، عن غیر واحد من أصحابنا... الروایتین ضعیفتان لما ذکره ابن بابویه -رحمه الله تعالی- عن ابن الولید أنه لا یعمل بما تفرد به محمد بن عیسی بن عن یونس؛ ذخیرة المعاد، ج۲، ص۲۶۹: و عن الرابع بعد استضعاف السند لأن فیه محمد بن عیسی، عن یونس و قد نقل الصدوق عن شیخه ابن الولید أنه قال: ما تفرد به محمد بن عیسی من کتب یونس و حدیثه لا یعمل به؛ الحدائق الناضره، ج۵، ص۲۲۹: و أما خبر یونس فقد رده بالإرسال أولا و بکون الراوی فیه محمد بن عیسی عن یونس، و قد حکی النجاشی عن أبی جعفر بن بابویه عن ابن الولید أنه قال: ما تفرد به محمد بن عیسی من کتب یونس و حدیثه لا یعتمد علیه.
  61. أی ما الذی أوقعه فی الریب، لا ما رأیه کما فی نسخة جامع الرواة، ج۲، ص۶۴ فإنه غلط کما لا یخفی. (موسوعة الإمام الخوئی، ج۱۵، ص۱۹۴).
  62. رجال النجاشی، ص۳۴۸، ش۹۳۹.
  63. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۵۳۷، ش۱۰۲۰: حدثنی علی بن محمد القتیبی، قال: کان الفضل بن شاذان یحب العبیدی و یثنی علیه و یمیل إلیه و یقول: لیس فی أقرانه مثله.
  64. الرجال (ابن داود)، ص۵۰۹، ش۴۵۹.
  65. بحوث فی علم الرجال، ص۴۰۵.
  66. موسوعة الإمام الخوئی، ج۱۵، ص۱۹۴.
  67. من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۲۵، ح۶۷۷.
  68. الکافی، ج۵، ص۲۵۳، ح۳.
  69. طب الأئمه(ع)، ص۷۹.
  70. طب الأئمه(ع)، ص۱۳۷.
  71. أی یخبره بموته.
  72. الکافی، ج۱، ص۲۸۳.
  73. الکافی، ج۳، ص۵۱، ح۶.
  74. ای زنان پیامبر! هر یک از شما دست به زشتکاری آشکاری زند عذاب او دو چندان می‌گردد و این (کار) بر خداوند آسان است سوره احزاب، آیه ۳۰.
  75. تفسیر القمی، ج۲، ص۱۹۳.
  76. المحاسن، ج۲، ص۳۱۸، ح۴۳.
  77. الکافی، ج۴، ص۳۰۷، ح۲.
  78. الکافی، ج۷، ص۱۷۸، ح۴.
  79. من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۱۵۳، ح۳۵۵۷.
  80. تهذیب الأحکام، ج۱، ص۲۶۲، ح۷۶۲.
  81. تهذیب الأحکام، ج۵، ص۲۹۱، ح۹۸۶.
  82. تهذیب الأحکام، ج۵، ص۳۰۷، ح۱۰۵۰.
  83. تهذیب الأحکام، ج۵، ص۳۷۵، ح۱۳۰۶.
  84. تهذیب الأحکام، ج۵، ص۴۴۶-۴۴۷، ح۱۵۵۵.
  85. بصائر الدرجات، ج۱، ص۲۵۹، ح۴.
  86. تفسیر العیاشی، ج۲، ص۲۸۵، ح۳۸.
  87. تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۳۰، ح۹۱۴.
  88. تهذیب المقال، ج۵، ص۲۸۶.
  89. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 273- 281.
  90. ر.ک: الکافی، ج۱، ص۴۲، ح۶؛ ج۲، ص۱۸، (ح ۵)، ۱۰۲، (ح ۱۵) و ۱۵۱، (ح ۱۰)؛ ج۵، ص۵۴۲، ح۹؛ تهذیب الأحکام، ج۱، ص۴۰، ح۱۱۱، ج۳، ص۲۲۲، ح۵۵۷؛ ج۴، ص۱۱، ح۲۹؛ المحاسن، ج۱، ص۲۰۶، (ح ۶۳) و ۲۵۵، (ح ۲۸۶)؛ ج۲، ص۳۳۴، ح۱۰۲؛ کفایة الأثر، ص۱۷۵؛ بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۸۸، ح۵.
  91. ر.ک: الکافی، ج۱، ص۴۲، (ح ۶) و ۱۴۹، (ح ۱)؛ ج۴، ص۴۱۳، ح۱، ج۵، ص۲۵۳، ح۳؛ ج۷، ص۱۵۹، ح۱؛ ج۸، ص۲۸۸، ح۴۳۴؛ تهذیب الأحکام، ج۱، ص۳۷۲، ح۱۱۳۸؛ ج۲، ص۲۵۵، ح۱۰۱۲؛ ج۳، ص۱۵، ح۵۱؛ ج۴، ص۲۵۴، ح۷۵۳؛ ج۵، ص۴۱۵، ح۱۴۴۵؛ المحاسن، ج۱، ص۲۵۵، ح۲۸۶؛ کفایة الأثر، ص۱۷۵.
  92. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 281.
  93. المحاسن، ج۱، ص۲۸۶، ح۴۳۰.
  94. بصائر الدرجات، ج۱، ص۴۹، ح۴.
  95. بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۸۸، ح۵.
  96. الکافی، ج۱، ص۳۸۸-۳۸۹، ح۸.
  97. تهذیب الأحکام، ج۵، ص۸۶، ح۲۸۴.
  98. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 282-283.
  99. رجال النجاشی، ص۱۴۴-۱۴۵، ش۳۷۵: و کان ممن شهر السیف فی قتال الخوارج بسجستان فی حیاة أبی عبدالله(ع)، و روی أنه جفاه و حجبه عنه.
  100. الفهرست (طوسی)، ص۱۶۲، ش۲۴۹: حریز بن عبدالله السجستانی، ثقة.
  101. الرجال (ابن داود)، ص۱۰۲، (ش ۳۸۸)، ص۴۳۸، (ش ۱۱۰) و ۵۴۳.
  102. إستقصاء الإعتبار، ج۱، ص۵۶.
  103. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶۲، ش۴.
  104. إستقصاء الإعتبار، ج۴، ص۱۹۷.
  105. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 283-284.
  106. الکافی، ج۷، ص۳۰۷، ح۳.
  107. رجال الکشی (إختیار معرفة الرجال)، ص۳۳۶، ح۶۱۵.
  108. الثلب: الطعن و السب.
  109. عرقب الرجل: احتال.
  110. الإختصاص، ص۲۰۷.
  111. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 285-286.
  112. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 286.
  113. علامه حلی در خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶۳، ش۴: لعدم العلم بالسر فیه.
  114. نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص۹۴، خطبه ۶۱.
  115. خلاصة الأقوال (رجال العلامة الحلی)، ص۶۳، ش۴.
  116. إستقصاء الإعتبار، ج۴، ص۱۹۷.
  117. مرآة العقول، ج۲۴، ص۲۰۲.
  118. مستدرک الوسائل، ج۲، ص۱۵۲.
  119. أعیان الشیعه، ج۴، ص۶۱۹.
  120. منهج المقال، ج۳، ص۳۴۵.
  121. تهذیب المقال، ج۵، ص۲۸۹.
  122. منتهی المقال، ج۲، ص۳۵۰.
  123. إکلیل المنهج، ص۱۷۹؛ نیز ر.ک: منهج المقال، ج۳، پانوشت ص۳۴۵.
  124. ر.ک: معجم رجال الحدیث، ج۵، ص۲۳۲، ش۲۶۴۵.
  125. تنقیح المقال، ج۱۸، ص۲۱۵، ش۴۸۲۲.
  126. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص287-290.
  127. الکافی (ط - دار الحدیث)، ج۱۴، پانوشت ص۵۳۳: ...ویلک! مملوک لی هو (ویلک، مملوک هو لی خ ل). فیض کاشانی: بیان: هو لی یعنی أن المولی أعلم بما یستحق مملوکه من العقوبة من غیره. (الوافی، ج۱۵، ص۵۲۰).
  128. خوارج به امام(ع) ناسزا می‌‌گفتند و از نواصب هستند و در روایت آمده است: الناصب لنا أهل البیت و هو شرهم (الیهودی و النصرانی و المجوسی) فإن الله -تبارک و تعالی- لم یخلق خلقا أنجس من الکلب و أن الناصب لنا أهل البیت لأنجس منه. (علل الشرائع، ج۱، ص۲۹۲، ح۱).
  129. جوادی آملی، عبدالله، رجال تفسیری، ج۶، ص 290-291.