استحسان در قرآن
یکی از ادلّه فتوا نزد گروهی از اهلسنت
استحسان در لغت به معنای نیکو شمردن چیزی[۱] یا به معنای جستوجو از امر نیکو جهت عمل و پیروی از آن است[۲]. برای استحسان تعریفهایی شده و در بعضی قید «مجتهد» موضوعیّت دارد؛ مانند تعریف استحسان به: «آنچه در اندیشه مجتهد خطور میکند و کلمات را یارای بیان آن نیست»[۳] و «آنچه را مجتهد با عقل خود نیکو مییابد»[۴] و در بعضی دیگر، قید مجتهد، موضوعیّت ندارد؛ مانند تعریف «عدول از قیاسی به قیاس قویتر»[۵] و «تخصیص قیاس به قیاسی قویتر»[۶] که انگیزه عدول را وجود وجهی قویتر، مانند وجود نصّ (کتاب و سنت)، آسانی، مصلحت، ضرورت، اجماع، عرف، عادت و قیاس قویتر یا مخفی دانستهاند.
سرخسی میگوید: استحسان، عمل به رأی غالب است در جایی که شرع، موضوع حکمش را مشخص نکرده و تشخیص آن را به عرف واگذاشته است؛ مانند مقدار غذا و پوشش در آیه ۲۳۳ بقره[۷] که بر عهده شوهر است[۸].[۹].
حجیت و اعتبار استحسان
حجیت استحسان به ابوحنیفه، مالک و احمد بن حنبل نسبت داده شده است. در مقابل، عدهای از اهلسنت و در رأس آنها شافعی منکر حجیت آن شدهاند و بنا به نقلی، ابنحزم، طحاوی و شاطبی نیز از او پیروی کردهاند[۱۰]. امامیّه، زیدیه و ظاهریه، حجیّت استحسان را به تبع قیاس انکار کردهاند[۱۱]؛ زیرا اگر آن را عدول به قیاس قویتر معنا کنیم قیاس از اساس اعتبار ندارد و انگیزه عدول اگر وجود نصّ (کتاب و سنت) باشد که این دو، حجّت است و استحسان، دیگر دلیل مستقلّی در برابر کتاب و سنّت نخواهد بود و اگر این انگیزه، آسانی، مصلحت و ضرورت باشد، اینها عناوین ثانویهای است که همانند عسر و حرج و ضرر، تکلیف رابرمیدارد و اگر اجماع، عرف و عادت انگیزه عدول باشد، اینها در نظر اهلسنت، خود ادله مستقلی است که باوجود آنها نیاز به استحسان نیست و اگر آنچه در اندیشه مجتهد خطور میکند استحسان باشد حجّت چنین چیزی به مجرّد اندیشه مجتهد بودن بدعت است، چنانکه طبق نقل، شافعی نیز استحسان را تشریع میداند[۱۲].[۱۳].
ادله قرآنی حجیت استحسان
- ﴿وَٱلَّذِينَ ٱجْتَنَبُوا۟ ٱلطَّـٰغُوتَ أَن يَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوٓا۟ إِلَى ٱللَّهِ لَهُمُ ٱلْبُشْرَىٰ فَبَشِّرْ عِبَادِ * ٱلَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ ٱلْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُۥٓ أُو۟لَـٰٓئِكَ ٱلَّذِينَ هَدَىٰهُمُ ٱللَّهُ وَأُو۟لَـٰٓئِكَ هُمْ أُو۟لُوا۟ ٱلْأَلْبَـٰبِ﴾[۱۴]
- ﴿وَٱتَّبِعُوٓا۟ أَحْسَنَ مَآ أُنزِلَ إِلَيْكُم مِّن رَّبِّكُم مِّن قَبْلِ أَن يَأْتِيَكُمُ ٱلْعَذَابُ بَغْتَةًۭ وَأَنتُمْ لَا تَشْعُرُونَ﴾[۱۵]
- ﴿وَكَتَبْنَا لَهُۥ فِى ٱلْأَلْوَاحِ مِن كُلِّ شَىْءٍۢ مَّوْعِظَةًۭ وَتَفْصِيلًۭا لِّكُلِّ شَىْءٍۢ فَخُذْهَا بِقُوَّةٍۢ وَأْمُرْ قَوْمَكَ يَأْخُذُوا۟ بِأَحْسَنِهَا سَأُو۟رِيكُمْ دَارَ ٱلْفَـٰسِقِينَ﴾[۱۶]
در این آیات، پیروی از «قول أحسن» و عمل به آن ستایش یا به آن دستور داده شده که این امر، اعتبار شرعی پیروی از احسن و عمل به آن را میرساند[۱۷]. عدم معرفی «احسن» از سوی شارع در این آیات بدین معناست که شناخت احسن بهخود مکلّف واگذار شده است. بر این استدلال، نقدهایی صورت گرفته؛ از جمله:
- در این آیات، لفظ «أحسن» در معنای لغوی خود به کار رفته که با معانی اصطلاحی استحسان (حجّت بر حکم یا موضوع حکم شرعی) بیگانه است[۱۸] و خطاب، موعظهای است که به قرینه کلماتی از قبیل «عباد»، «اتّبعوا»، «قومک» به همه مردم (مجتهد و غیر مجتهد) القا شده است، بدینسبب علامه طباطبایی[۱۹] ﴿يَأْخُذُوا۟ بِأَحْسَنِهَا﴾ را چنین معنا میکند: قومت را امر کن تا به آنچه تورات از حسنات و نیکیها بیان کرده عمل کنند.
- مفاد آیات، پیروی از آنچه خود نیکو میپندارید نیست، بلکه آن است که از احسن پیروی کنید که راه تشخیص آن موافقت کتاب و سنّت است[۲۰]؛ زیرا احکام، تابع مصالح و مفاسدی است که شرع آن را تعیین میکند و عقل بشر به آن نمیرسد؛ امّا پیروی از آنچه مردم، نیکو میپندارند چیزی جز حکم به میل و هوا نیست[۲۱]، بنابراین از آیات، عدم حجیّت استحسان استفاده میشود.
- اگر این آیات در مقام بیان اعتبار استحسان باشد باید بتوان عمل به استحسان در زمینه استنباط را جایگزین لفظ «احسن» کرد، درحالیکه با این جایگزینی، معنای آیه درست نخواهد بود[۲۲].
- مفاد آیه دوم آن است که نیکوترین چیز از آنچه نازل شده باید مورد پیروی باشد؛ امّا ثابت نشده که مورد استحسان از «ما اُنزِلَ» است، چه رسد به این که «اَحسَنَ ما اُنزِلَ» باشد[۲۳]؛ به بیان دیگر، در تعیین اینکه استحسان از «ما اُنزِلَ» است یا نه، نمیتوان به این آیه استناد کرد؛ زیرا بدیهی است که حکم، موضوع خود را اثبات نمیکند[۲۴]. برخی از اهل سنّت[۲۵]، برای اعتبار استحسان به آیات ﴿...يُرِيدُ ٱللَّهُ بِكُمُ ٱلْيُسْرَ...﴾[۲۶] و ﴿وَأَيْدِيكُم مِّنْهُ مَا يُرِيدُ ٱللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍۢ﴾[۲۷] که اراده آسانی و تخفیف خداوند بر بندگان را مطرح کرده استدلال کرده و استحسان را از مصادیق نفی عسر و حرج دانستهاند. استدلال به این آیات بر حجیت استحسان ضعیف است؛ زیرا مفاد این آیات نفی حکم حرجی است؛ مثلاً اگر وضو در هوای سرد برای انسان زیانبار باشد یا موجب تشدید بیماری او گردد حکم وجوب از آن برداشته میشود، پس ادلّه نفی عسر و حرج بیش از نفی حکم دلالتی ندارد، درحالیکه معتقدان به حجیت استحسان درصدد اثبات احکام شرعی با آن هستند.[۲۸].
منابع
پانویس
- ↑ الصحاح، ج ۵، ص۲۰۹۹؛ مجمع البحرین، ج ۱، ص۵۱۵؛ القاموسالمحیط، ج۲، ص۱۵۶۴، «حسن».
- ↑ اصول السرخسی، ج ۲، ص۲۰۰.
- ↑ الاحکام، آمدی، ج ۴، ص۱۶۳.
- ↑ المستصفی، ج ۱، ص۲۷۴.
- ↑ الاحکام، آمدی، ج ۴، ص۱۵۷؛ اصول الفقه، ص۲۴۵.
- ↑ الاحکام، آمدی، ج ۴، ص۱۵۹؛ ارشاد الفحول، ج ۲، ص۱۸۲.
- ↑ ﴿وَٱلْوَٰلِدَٰتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَـٰدَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ لِمَنْ أَرَادَ أَن يُتِمَّ ٱلرَّضَاعَةَ وَعَلَى ٱلْمَوْلُودِ لَهُۥ رِزْقُهُنَّ وَكِسْوَتُهُنَّ بِٱلْمَعْرُوفِ لَا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلَّا وُسْعَهَا لَا تُضَآرَّ وَٰلِدَةٌۢ بِوَلَدِهَا وَلَا مَوْلُودٌۭ لَّهُۥ بِوَلَدِهِۦ وَعَلَى ٱلْوَارِثِ مِثْلُ ذَٰلِكَ فَإِنْ أَرَادَا فِصَالًا عَن تَرَاضٍۢ مِّنْهُمَا وَتَشَاوُرٍۢ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا وَإِنْ أَرَدتُّمْ أَن تَسْتَرْضِعُوٓا۟ أَوْلَـٰدَكُمْ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْكُمْ إِذَا سَلَّمْتُم مَّآ ءَاتَيْتُم بِٱلْمَعْرُوفِ وَٱتَّقُوا۟ ٱللَّهَ وَٱعْلَمُوٓا۟ أَنَّ ٱللَّهَ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌۭ﴾ «و مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر میدهند؛ این برای کسی است که بخواهد دوران شیردهی را کامل کند، و خوراک و پوشاک آنان به شایستگی بر صاحب فرزند است، بر هیچ کس جز به اندازه توانش تکلیف نیست، نه مادر باید به خاطر فرزندش زیان بیند و نه صاحب فرزند به خاطر فرزندش و بر (گردن) وارث، مانند همین است پس اگر (پدر و مادر) با رضایت و رایزنی با هم بازگرفتن (زودتر کودک) از شیر را خواستند، گناهی ندارند، و اگر خواستید برای فرزندانتان دایه بگیرید، اگر به بایستگی دستمزد آنان را بپردازید گناهی بر شما نیست و از خداوند پروا کنید و بدانید خداوند به آنچه انجام میدهید بیناست» سوره بقره، آیه ۲۳۳.
- ↑ اصولالسرخسی، ج ۲، ص۲۰۰.
- ↑ حسن احمدی، حسن، مقاله «استحسان»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص ۴۱.
- ↑ ابطال القیاس، ص۵۱.
- ↑ الاصول العامه، ص۳۶۳.
- ↑ الام، ج ۷، ص۲۹۴ ـ ۳۰۴؛ ارشاد الفحول، ج ۲، ص۱۸۳.
- ↑ حسن احمدی، حسن، مقاله «استحسان»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص ۴۲.
- ↑ «و آنان را که از پرستیدن بت دوری گزیدهاند و به درگاه خداوند بازگشتهاند، مژده باد! پس به بندگان من مژده بده! * کسانی که گفتار را میشنوند آنگاه از بهترین آن پیروی میکنند، آنانند که خداوند راهنماییشان کرده است و آنانند که خردمندند» سوره زمر، آیه ۱۷-۱۸.
- ↑ «و پیش از آنکه ناگهان و بیآنکه دریابید عذاب شما را فراگیرد از بهترین چیزی که از پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است، پیروی کنید» سوره زمر، آیه ۵۵.
- ↑ «و برای او در «الواح» (تورات) در هر زمینه پندی و برای هر چیز تفصیلی نوشتیم؛ پس (گفتیم) آن را با توانمندی بستان و به قوم خود فرمان ده تا نیکوترین آن را برگزینند؛ به زودی سرای نافرمانان را به شما نشان خواهم داد» سوره اعراف، آیه ۱۴۵.
- ↑ الاحکام، آمدی، ج ۴، ص۱۶۵؛ روضهالناظر، ج ۱، ص۴۷۴.
- ↑ المستصفی، ج ۱، ص۲۷۷.
- ↑ المیزان، ج ۸، ص۲۴۶.
- ↑ الاحکام، ابن حزم، ج ۵، ص۱۹۲.
- ↑ روضة الناظر، ج ۱، ص۴۷۵.
- ↑ الاصول العامه، ص۳۷۴.
- ↑ المستصفی، ج ۱، ص۲۷۷؛ الاحکام، آمدی، ج ۴، ص۱۶۵.
- ↑ الاصول العامه، ص۳۷۴.
- ↑ المبسوط، ج ۱۰، ص۱۴۵؛ خاستگاههای اختلاف در فقه مذاهب، ص۴۷۵.
- ↑ سوره بقره، آیه ۱۸۵.
- ↑ «ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دستهایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دستهای خود را مسح نمایید، خداوند نمیخواهد شما را در تنگنا افکند ولی میخواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.
- ↑ حسن احمدی، حسن، مقاله «استحسان»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۳، ص ۴۲.