بحث:امیرالحاج

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۱ ژوئیهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۳:۵۲ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

منصب امیرالحاج و سرپرستی زائران خانه خدا در امور حج و احکام و مناسک، علاوه بر جنبه دینی، بُعد سیاسی هم داشته است و تعیین کسی از سوی حکومت برای پیشوایی مسلمانان در ایام حج، به عنوان حضور رسمی مقام حکومت و رهبری در مراسم حج، تلقی می‌شده است. اگر خود خلیفه نبوده، کسی از سوی دستگاه خلافت، مأمور این کار می‌شده است.

رابطه منصب امیرالحاج با زیارت

این برنامه، نقش هدایت فکری و معنوی حج‌گزاران را داشته و حکومت اسلامی، مسلمانان را در این مجتمع عظیم اسلامی، به حال خود رها نمی‌کرده که هر کس، هر وقت، هر کاری خواست بکند و هیچ نظم و نظام و مدیریت و هدایتی در کار نباشد. بلکه خود را ملزم به نوعی سامان بخشیدن و سازمان دادن به امور انبوه حجاج مسلمان می‌دانسته است. از این جهت، گاهی آنان که نمی‌خواستند زیر بار حکومت مرکزی بروند، یا خود در این مسأله، داعیه‌ای و نماینده‌ای داشتند، به نحوی در امر "امیرالحاج" اختلال ایجاد می‌کردند که نوعی معارضه با حکومت رسمی محسوب می‌شد. در دوران خلافت و زمامداری حضرت امیر(ع)، سه سال "عبدالله بن عباس" این مسؤولیت را به عهده داشت، و یک سال هم کارگزار حکومتی آن حضرت در مکه، یعنی "قُثم بن عباس" طیّ ابلاغیه‌ای از سوی امام، مأمور شد که حج را برای مردم اقامه کند[۱].

مسعودی، در تاریخ خود نقل می‌کند که: "در سال ۳۷هجری که امیرالمؤمنین(ع)، عبدالله بن عباس را به نمایندگی خود برای سرپرستی حجاج در آن سال فرستاد، معاویه هم از آن طرف، شخص دیگری را به نامِ "یزید بن شجره رهاوی" فرستاد. این دو نماینده، بر سر مسأله امیرالحاج بودن و سرپرستی زائرانِ خانه خدا، کارشان به نزاع و کشمکش منجر شد و هیچکدام، حاضر نبود که مسؤولیت را به دیگری واگذار نماید. تا اینکه بالأخره، هر دوی آنان توافق کردند که شخص ثالثی به نام"شیبه بن عثمان" عهده‌دار این کار شود و امامت مردم را در نماز، به دوش بگیرد" [۲]. معلوم است که مسأله، در حد یک امام جماعت بودن خلاصه نمی‌شده، بلکه آثار و تبعات سیاسی و جنبی دیگر داشته است. به همین جهت هم معاویه، برای درهم شکستن وحدتِ کلمه مسلمین و مخالفت با امامت و ولایت علی بن ابی طالب(ع) دکّانی در مقابل آن حضرت باز کرد و از طرف خود، امیرالحاج دیگری به مکه اعزام نمود.

در تاریخ اسلام، موارد مشابهی برای اینگونه تحرّکات، دیده می‌شود. در سال ۱۳۱هجری، ولید بن عروه با استناد به یک نامه جعلی، به مکه آمد و امور حج مسلمانان را به دست گرفت[۳]. همچنین ابوجعفر، منصور دوانیقی، در سال ۱۳۶هجری، امیرالحاج مردم بود و در همان مراسم، از مردم به نفعِ خود بیعت گرفت[۴]. این‌گونه استفاده‌های سیاسی از مواقف حج، هم برای تحکیم حکومت موجود مورد استفاده قرار می‌گرفت و هم برای شورش علیه حکومت و نوعی سرپیچی و اعلام مخالفت و حدّاقل مبارزه‌ای منفی. در سال ۱۹۹هجری، در ایام خلافتِ مأمون عباسی، "محمد بن داوود بن عیسی" به عنوانِ امیرالحاج با مردمحج گزارد. در آن ایام، "ابوالسرایا" بر ضدّ حکومت قیام کرده بود و قصد استیلاء بر مکه و تصرف مکه و مدینه را داشت. ابن الافطس علوی را (حسین بن حسن بن علی بن علی بن الحسین بن علی:) که از اولاد امام سجاد(ع) بود، به مکه فرستاد تا ضمن تصرّف آنجا، حج را هم برای مردم اقامه کند. والی شهر، ابتدا عدّه ای را برای مقابله با او بسیج و مهیا کرد و خود، بیرون رفت و برای انجام امور حج، پسرش محمد را منصوب کرد... خلاصه آنکه اعمال حج مردم بدون سرپرست و جسته و گریخته انجام گرفت و نیروهای "ابن افطس" بر مواضعی استیلا یافته بودند و نیروهای حکومتی، شهر و عرفه و منا را تخلیه کرده بودند و امام جماعت هم گریخته بود و باقیمانده اعمال، با ریاستِ ابن افطس انجام شد[۵]. به نقل دیگر: ابن افطس، در مدینه خروج کرد و ابتدا مردم را به بیعت با ابن طباطبا دعوت نمود و پس از مرگ او، مردم را به خود و امامت خود دعوت کرد و به مکه رفت و در منا، در حالی که امیرالحاج مردم داوود بن عیسی بود، داوود فرار کرد و مردم به "مزدلفه" رفتند و او خود را به مزدلفه رساند و امور حج و نماز مردم را به دست گرفت و پس از عید قربان، به مکه رفت[۶]. در سال ۲۰۲هجری هم "ابراهیم بن موسی بن جعفر" به عنوانِ اولین علوی از اولاد ابی طالب در تاریخ اسلام، بدون اینکه از سوی کسی ولایت و مأموریت یافته باشد، خود، با یک حرکت خشن نظامی، بر این سمت استیلا یافت و بر مردمحج گزارد و در مسجدالحرام، جمع زیادی را کشتار نمود[۷].

در سال ۲۵۱هجری، اسماعیل بن یوسف علوی در مکه خروج کرد و به دنبال آن، والی مکه- جعفر بن فضل- گریخت و اسماعیل بن یوسف، خانه والی و دیگر دولتمردان را غارت کرد و تعداد فراوانی از نیروهای مسلّح را کشت و اموال بسیاری را تصاحب کرد و در مکه غارت و آتش برپا نمود.. و پس از مدتی که آنجا ماند، بالأخره در روز عرفه که حجاج در عرفه بودند به آن موقف آمد و پس از درگیری‌هایی جمعیت زیادی کشته شدند و عده‌ای به مکه گریختند و امکان وقوف به عرفه در شب یا روز برای آنان نبود و حج آنان به هم خورد....[۸]همچنین در سال ۳۱۷هجری هم که فتنه قرمطیان[۹] در مکه پیش آمد، امیرالحاج آن سال، عمر بن حسن بن عبدالعزیز بود ولی با شورش قرامطه و کشتار فراوان مردم، باز حج مردم به هم خورد و حج آنان، بدونِ امام برگزار شد[۱۰] از این نمونه‌ها در تاریخ اسلام فراوان است و غرض، یادی از چند نمونه از کارهایی بود که در موسم حج و با استفاده از تجمع عجیب و عظیم زائران کعبه انجام می‌گرفت و یا در جهت تبلیغ و تحکیم نظام حاکم بر جامعه بود و یا اقدامی مسلحانه بر ضدّ سلطه خلافت‌ها و حکومت‌ها. در زمان ما هم، چند سال پیش، شاهد اقدام مسلحانه گروهی بودیم که در موسم حج، با موضع گرفتن در مسجدالحرام، علیه نیروهای حکومتی جنگیدند و تا آخرین نفر، مقاومت کردند و سرانجام کشته شدند. نام این گروه مسلح، جنبش الاخوان بود که به رهبری "جهیمان العتیبی" در اول محرم ۱۴۰۰هجری قمری، با شرکتِ بیش از هزار نفر، قیام خود را شروع کردند، ولی به شدت سرکوب شدند[۱۱].[۱۲]

منابع

پانویس

  1. «فاقم للناس الحجّ» نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه ۶۷.
  2. مروج الذهب، ج۴، ص۳۰۲.
  3. مروج الذهب، ج۴، ص۳۰۵، ۳۰۶.
  4. مروج الذهب، ج۴، ص۳۰۵، ۳۰۶.
  5. تاریخ طبری، ج۷، ص۱۲۰؛ مروج الذهب، ج۴، ص۳۰۹.
  6. مروج الذهب، ج۳، ص۴۴۰و ج۴، ص۳۰۹.
  7. مروج الذهب، ج۴، ص۹۳۰۹.
  8. مروج الذهب، ج۴، ص۳۱۱؛ تاریخ طبری، ج۷، ص۴۹۲با اندکی تفاوت در نقل.
  9. قرمطیان، یا قرامطه، فرقه‌ای بودند از اسماعیلیه، که در قرن چهارم می‌زیستند ولی بنیاد آن در سال ۲۸۰هجری به دست حمدان اشعث، معروف به"قرمط" گذاشته شد. آنان معتقد به شورش و قیام مسلحانه برای مبارزه با خلافت بودند و با قتل و کشتارها و حمله به مسجدالحرام در موسم حج و ایجاد درگیری‌های گوناگون، فتنه‌های فراوانی پدید آوردند. شورشیانی بودند با نظریات افراطی که با سلطه بنی عباس می‌جنگیدند و بحرین، یکی از نقاط مرکزیت آنان بود.
  10. مروج الذهب، ج۴، ص۳۱۲.
  11. برای آشنایی بیشتر با ماهیت این گروه و جزئیات قیامشان، ر. ک: قیام کعبه، سرآغاز خونینِ قرن، ترجمه شاکر کسرایی.
  12. محدثی، جواد، فرهنگ زیارت، ص۱۵۷-۱۶۰.