شهادت امام هادی

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۲۷ اوت ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۲۷ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

تاریخ شهادت امام(ع)

درباره سال شهادت امام هادی(ع)، به جز یکی دو نقل متفاوت در منابع شیعه و اهل سنت، قریب به اتفاق منابع، سال ۲۵۴ق را سال شهادت آن حضرت دانسته‌اند، اما در روز، ماه و سبب شهادت آن حضرت اختلاف است و روز دوشنبه سوم رجب[۱] یا سوم رجب (بدون اشاره به روز آن)[۲] شهرت دارد[۳].[۴]

دلایل و شواهد شهادت امام(ع)

درباره رحلت یا شهادت ایشان نیز در منابع شیعه و اهل اتفاق نظر نیست. بیشتر منابع شیعه، رحلت آن حضرت را با شهادت مطرح کرده‌اند[۵]. در منابع اهل سنت نیز درباره شهادت امام هادی(ع) سه نظر وجود دارد: برخی گفته‌اند امام رحلت کرده است[۶]؛ اما برخی دیگر رحلت امام هادی(ع) را قطعی ندانسته و با کلماتی همچون قيل يا يقال انه مات مسموماً به شهادت آن حضرت اشاره کرده‌اند[۷]؛ و گروه سوم با قاطعیت معتقدند معتز، امام هادی(ع) را مسموم کرد و به شهادت رساند و حتی واژه «شهادت» را به کار برده‌اند[۸]. افزون بر استفاده از واژه شهادت، بر دشمنی کسانی که آن حضرت را به شهادت رسانده‌اند، تأکید کرده و گفته‌اند: الشهيد بكيد الاعداء[۹]؛ «شهید به وسیله نیرنگ دشمنان».

علاوه بر این تصریحات، شواهد و قرائن بسیاری نیز شهادت آن حضرت را تأیید می‌کنند که عبارت‌اند از: ۱. کوتاهی عمر امام بی‌آنکه هیچ نوع بیماری و مشکل جسمانی درباره ایشان گزارش شده باشد؛ ۲. احضار امام از مدینه به سامرّا[۱۰]؛ ۳. کنترل شدید نسبت به ارتباط ایشان با شیعیان و بازدیدهای گاه و بیگاه و تفتیش منزل ایشان[۱۱] و نیز احضار شبانه به مجلس متوکّل[۱۲]؛ ۴. حبس امام هادی(ع) و دستور به قتل ایشان در زمان متوکّل که با کشته شدن خود متوکّل این اقدام عملی نشد[۱۳]. این موارد نشان می‌دهد حکومت عباسی به دنبال کنترل و تحت فشار قرار دادن آن حضرت بوده است و تنها شهادت آن حضرت می‌توانست به یکباره حکومت را به مقصود خود برساند[۱۴].

بازتاب شهادت امام(ع)

پس از شهادت امام هادی(ع)، پیش از آنکه پیکر مطهر آن حضرت را برای تشییع ببرند، امام عسکری(ع) بر ایشان نماز خواند[۱۵]، سپس ایشان را برای تشییع بردند و از جانب حکومت نیز، احمد بن متوکل (یعنی معتمد عباسی، برادر معتز)، بر آن حضرت نماز خواند[۱۶]. چون پیکر مطهر امام هادی(ع) را از منزل بیرون بردند و در خیابان ابواحمد بر آن حضرت نماز خواندند، مردم اجتماع کردند و جمعیتشان بسیار شد و صدا به گریه و ناله بلند کردند[۱۷]. از این رو، حکومت احساس خطر کرد و ادامه تشییع را به صلاح ندانست و آن حضرت را برگرداند و در خانه خودش که آن را از دلیل بن یعقوب نصرانی[۱۸] خریده بود[۱۹] به خاک سپردند[۲۰]. آن حضرت به هنگام شهادت ۴۱ سال و ۷ ماه داشت[۲۱].[۲۲]

مرقد مطهر و زیارت امام(ع)

مرقد مطهر امام هادی(ع) که امام حسن عسکری(ع) را نیز در آنجا به خاک سپردند، در پادگان‌های نظامی قرار داشت و مردم از پنجره‌ای که به سمت خیابان باز شده بود آنان را زیارت می‌کردند. پس از آن ناصرالدوله حمدانی شیعی در اینجا بنای مرقد را ساخت و به سال ۳۳۳ق اطراف سامرّا را دیوار کشید. سپس در سال ۳۳۷ق معزالدوله گنبد و صحنی برای حرم ساخت و حوض و سردابی در آن تعبیه کرد و ضریحی از چوب پیرامون قبر برافراشت. پس از وی، به سال‌های ۴۴۵ق، ۴۹۵ق، ۷۳۲ق و ۷۴۰ق تعمیرات و تغییراتی در این حرم به وجود آمد و سرانجام به سال ۱۱۰۶ در زمان سلطان حسین و به سال ۱۱۵۶ در زمان نادرشاه چهار صندوق و ضریحی از فولاد ساخته شد و کاشی‌کاری‌هایی در حرم انجام شد. در زمان امیرکبیر به سال ۱۲۸۵ نیز طلاکاری گنبد و برخی از تزئینات و آینه‌کاری‌ها انجام گرفت تا آنکه در سال ۱۳۷۵ق هنرمندان اصفهانی ضریح زیبایی از طلا و نقره ساختند و روی چهار قبر مطهر نصب شد[۲۳].

بر اساس روایتی، زید شحّام از امام صادق(ع) پرسید زیارت هریک از شما امامان چقدر ثواب دارد؟ فرمود مانند آن است که رسول خدا(ص) را زیارت کرده است[۲۴]. از این رو، مرقد مطهر امام هادی(ع) مورد توجه همگان، به ویژه شیعیان قرار داشته و دارد و شاید امام هادی(ع) خود نیز ویژگی مرقد مطهر خود را پیش‌بینی می‌کردند که چون در زمان حیات ایشان از آن حضرت خواستند تا دعایی اختصاصی را بیاموزد، با اشاره به اینکه دعای ذیل را بسیار می‌خواند، آن را تعلیم فرمود و توصیه کرد که این دعا کنار مرقدش خوانده شود: «يَا عُدَّتِي عِنْدَ الْعُدَدِ، وَ يَا رَجَائِي وَ الْمُعْتَمَدُ، وَ يَا كَهْفِي وَ السَّنَدُ، وَ يَا وَاحِدُ يَا أَحَدُ، وَ يَا قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ، أَسْأَلُكَ اللَّهُمَّ بِحَقِّ مَنْ خَلَقْتَهُ مِنْ خَلْقِكَ وَ لَمْ تَجْعَلْ فِي خَلْقِكَ مِثْلَهُمْ أَحَداً، أَنْ تُصَلِّي عَلَيْهِمْ، وَ تَفْعَلَ بِي كَيْتَ وَ كَيْتَ»[۲۵]؛ «ای سرمایه و ذخیره من نزد ذخیره‌ها، و ای امید و پناهگاه و تکیه‌گاه من، ای خدای یگانه! تو را به حق کسانی می‌خوانم که هیچ‌کس را همانند آنان قرار ندادی، و از تو می‌خواهم بر آنان درود بفرستی و با من چنین و چنان کنی (به جای کیت و کیت خواسته‌های خود را بگوید)»[۲۶].

منابع

  1.   پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲

پانویس

  1. طوسی، مصباح المتهجد، ص۸۱۹.
  2. ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۴۰۱.
  3. برای اطلاع بیشتر، ر.ک: یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۵۰۳؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۴۰۱؛ اربلی، کشف الغمه، ج۲، ص۳۷۵؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۵۷؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۲۳.
  4. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۲۱۱.
  5. صدوق، الاعتقادات، ص۹۸؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۴۰۱؛ کفعمی، المصباح، ص۶۹۲.
  6. صفدی، الوافی بالوفیات، ج۲۲، ص۴۹.
  7. مسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۸۶؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۲۴؛ شبلنجی، نورالابصار، ص۳۳۷.
  8. ر.ک: ابن صباغ، الفصول المهمة، ص۲۸۳؛ فضل بن روزبهان، وسیلة الخادم الی المخدوم، ص۲۶۱.
  9. ابن صباغ، الفصول المهمة، ص۲۸۳؛ فضل بن روزبهان، وسیلة الخادم الی المخدوم، ص۲۶۱.
  10. مفید، الإرشاد، ج۲، ص۳۱۰.
  11. سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۳۲۲.
  12. ابن خلکان، وفیات الاعیان، ج۳، ص۲۷۲.
  13. ابن حمزه طوسی، الثاقب فی المناقب، ص۵۳۶؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۴۰۷.
  14. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۲۱۱.
  15. منسوب به: مسعودی، اثبات الوصیه، ص۲۴۳؛ قمی، الانوار البهیه، ص۲۹۹.
  16. مسعودی، مروج الذهب، ج۴، ص۱۸۳.
  17. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۵۰۳.
  18. وی کاتب بغا الشرابی (از کارگزاران حکومت عباسی) بود (ر.ک: یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۱۴۳).
  19. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۲، ص۵۷.
  20. ابن طولون، الائمه الاثنی عشر، ص۱۰۹.
  21. مفید، المقنعه، ص۴۸۴. البته با توجه به اختلاف نظر درباره زمان ولادت آن حضرت، مدت عمر ایشان نیز با اختلاف نقل شده است.
  22. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۲۱۲.
  23. قائدان، عتبات عالیات عراق، ص۱۹۸ – ۲۰۴.
  24. کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۷۹.
  25. طوسی، امالی، ص۲۸۶.
  26. پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، تاریخ اسلام بخش دوم ج۲، ص۲۱۳.