خانه حضرت فاطمه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید، نسخهٔ فعلی این صفحه است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۳ سپتامبر ۲۰۲۴، ساعت ۱۷:۱۱ ویرایش شده است. آدرس فعلی این صفحه، پیوند دائمی این نسخه را نشان می‌دهد.

(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

حضرت علی (ع) و فاطمه (س) در آغاز زندگی مشترک، منزل شخصی نداشتند. علی (ع) پس از هجرت، در خانه یکی از انصار می‌زیست و پس از ازدواج نیز در همان خانه می‌زیستند که دور از منزل پیامبر بود. مدتی نیز در منزل حارثة بن نعمان که در همسایگی پیامبر قرار داشت زندگی کردند تا اینکه حجره‌ای در کنار حجره پیامبر برای آنان ساخته شد.

وضعیت منزل

علی و فاطمه(س) در آغاز زندگی مشترک، منزل شخصی نداشتند. علی(ع) پس از هجرت، در خانه یکی از انصار می‌زیست و پس از ازدواج نیز در همان خانه می‌زیستند که دور از منزل پیامبر بود.

روزی پیامبر به منزل فاطمه(س) آمد و فرمود: می‌خواهم برایت منزلی در همسایگی خود بیابم. فاطمه(س) عرض کرد: منزل حارثة بن نعمان که در همسایگی شما قرار دارد، مناسب است. حضرت محمد(ص) فرمود: من از روی حیا، به حارثه چیزی نمی‌گویم؛ چون پیشتر چند منزل او را برای مهاجرین گرفته‌‎ام. وقتی این موضوع به گوشحارثه رسید، خدمت آن حضرت آمد و عرض نمود: یا رسول الله! این منزل از آن شماست. هر چه را از مالم بردارید، برایم دوست داشتنی‌تر است از این که برندارید. پیامبر به وی فرمود: راست گفتی. بعد از این گفت‌وگو، حارثة‎بن نعمان با رضایت، منزل خود را که در محله بنی‌نجار و در همسایگی پیامبر قرار داشت، در اختیار آن حضرت قرار داد و پیامبر، علی(ع) و زهرا(س) را به طور موقت در آن خانه جای داد تا این که حجره‌ای در کنار حجره پیامبر برای آنان ساخته شد[۱].

زندگی دختر پیامبر با امیرالمؤمنین(ع) بسیار ساده و بی‌آلایش بود. حضرت علی(ع) در این باره می‌فرماید: «وقتی با فاطمه(س) ازدواج کردم، غیر از پوست گوسفندی چیزی نداشتم که شب‌ها روی آن می‌خوابیدیم و روزها روی آن به شترمان علف می‌دادیم»[۲].

امام باقر(ع) نیز فرمود: هنگامی که علی(ع) و فاطمه(س) ازدواج کردند، زیرانداز آنان پوست گوسفند بود که هرگاه می‌خواستند بخوابند، آن را برگردانده، روی پشم آن می‌خوابیدند و متکای آنان از پوست بود که داخل آن را از لیف خرما پر کرده بودند[۳].[۴]

سبک زندگی در خانه

تقسیم وظایف

در زندگی مشترک و نورانی علی(ع) و فاطمه‌(س)، اولین و مهم‌ترین چیزی که برای آنان اهمیت داشت، رعایت حقوق یکدیگر بود؛ زیرا آن دو وجود مقدس از همه بهتر می‌دانستند که در زندگی مشترک، مسئولیت‌ها و حقوقی مطرح است که باید زن و مرد رعایت کنند. پیامبر یک روز بعد از ازدواج علی(ع) و زهرا(س)، به خانه آنان تشریف برد و به آنان فرمود: «علی جان! فاطمه جان! من کارهای خانه را میان شما تقسیم می‌کنم. کارهای داخل خانه را زهرا(س) و کارهای خارج خانه را علی(ع) انجام بدهد». زهرا(س) عرض کرد: «غیر از خدا هیچ کس نمی‌داند که من از این امر (تقسیم وظایف) چقدر خوشحال شدم»[۵].[۶]

خانه‌داری

روزی رسول خدا وارد خانه علی(ع) و فاطمه(س) شد و دید هر دو با آسیاب دستی گندم آرد می‌کنند. پیامبر فرمود: کدامتان کمک می‌خواهید؟ علی(ع) عرض کرد: یا رسول‌الله! فاطمه کمک می‌خواهد؛ زیرا او خسته است. پیامبر در جای زهرا(س) نشست و به علی(ع) در آسیاب کردن گندم کمک کرد[۷].

امام صادق(ع) تقسیم وظایف علی(ع) و زهرا(س) را در کارهای خانه چنین بیان می‌کند: فراهم نمودن هیزم و سوخت خانه، آوردن آب و جارو کردن خانه بر عهده علی(ع) بود و آسیاب کردن و خمیر کردن و پختن نان با زهرا(س)[۸].

زهری می‌گوید: فاطمه(س)، دختر رسول خدا(ص)، آن قدر با آسیاب کار کرد که دستش تاول زد؛ از این رو قطعه‌ای پوست را به دسته آسیاب بسته بود و آن را با دست می‌گرفت و آسیاب می‌کرد[۹].

امام صادق(ع) فرمود: روزی پیامبر وارد خانه فاطمه(س) شد و دید او جامه‌ای از پشم شتر پوشیده و با دست‌های خود آسیاب را می‌گرداند و به فرزندش شیر می‌دهد. اشک از دیدگان مبارک پیامبر جاری شد و فرمود: دخترم! امروز تلخی‌های دنیا را برای رسیدن به شیرینی‌های آخرت، بچش. فاطمه(س) عرض کرد: یا رسول‌الله! حمد می‌کنم خدا را بر نعمت‌های او و شکر می‌کنم خدا را بر کرامت‌های او[۱۰].

سلمان می‌گوید: روزی وارد خانه فاطمه(س) شدم. دیدم با آسیابی که در مقابلش بود جو آسیاب می‌کرد. دسته آسیاب خون‌آلود بود. حسین(ع) در گوشه دیگر اتاق بی‌قراری می‌کرد. من به فاطمه(س) عرض کردم: ای دختر پیامبر خدا! دست‌های شما به سبب آسیاب کردن، مجروح شده؛ در حالی که فضه حاضر و بیکار است. فاطمه(س) فرمود: پدرم پیامبر فرمود: کار منزل یک روز بر عهده من باشد و یک روز بر عهده فضه. نوبت فضه دیروز بود و امروز نوبت من است. من گفتم: من بنده آزاد شده شما هستم؛ اجازه دهید من آسیاب کنم یا این که حسین(ع) را آرام کنم. فرمود: من برای آرام کردن حسین(ع) سزاوارترم؛ تو جو آسیاب کن. وقتی قسمتی از جو را آسیاب کردم، اذان و اقامه برای نماز گفته شد. من برای ادای نماز به مسجد رفتم. پس از تمام شدن نماز، ماجرا را برای امیرالمؤمنین(ع) شرح دادم. آن حضرت با حالت حزن از مسجد خارج شد و بعد از چند لحظه، خندان بازگشت. پیامبر سبب خنده وی را جویا شد. علی(ع) عرض کرد: من نزد فاطمه(س) رفتم، وی را دیدم که خوابیده بود. حسین(ع) نیز روی سینه‌اش به خواب رفته بود. آسیاب نیز خودبه‌خود کار می‌کرد. پیامبر لبخند زد و فرمود: علی(ع)! آیا نمی‌دانی که خداوند فرشته‌های زیادی در زمین دارد که تا قیامت به آل محمد خدمت می‌کنند[۱۱]؟

گاهی که علی(ع) به جهاد می‌رفت، همه کارها به دوش فاطمه(س) بود. علی(ع) به مردی از بنی سعد فرمود: بگذار قصه‌ای درباره خودم و فاطمه(س) برایت بگویم. فاطمه(س)، همسر من، در میان خانواده رسول خدا(ص) از محبوب‌ترین افراد بود. او به قدری مشک آب به دوش کشید که اثر بند مشک در بازویش باقی ماند و چندان دستاس کرد که دست‌هایش پینه زد و آن قدر زیر دیگ آتش روشن کرد که حرارت آتش رنگ لباس‎هایش را از بین برد[۱۲].

زندگی علی(ع) و زهرا(س) برای همه، به‌ویژه افرادی که گرفتار غرور شده‌اند و کار کردن را دور از شأن خود می‌دانند، سرمشقی عالی است[۱۳].

اخلاق در خانه

ایثار در مقابل شوهر

کمبودها و فشارهای طاقت‌فرسا بر زندگی نوپای علی(ع) و فاطمه(س) سایه افکنده بود و زندگی آنان در کمال تنگ‌دستی سپری می‌شد. چه روزها و شب‌هایی که گذشت و غذایی برای خوردن در خانه علی(ع) یافت نمی‌شد؛ اما ایثار زهرا(س) همه مشکلات را برطرف می‌کرد. فاطمه(س) در سخت‌ترین شرایط چیزی از همسر خود نمی‌خواست که مبادا باعث به زحمت افتادن همسرش شود.

روزی امام علی(ع) فرمود: فاطمه جان! آیا غذایی داری تا گرسنگی‌ام را برطرف سازم؟ فاطمه(س) فرمود: نه، سوگند به خدایی که پدرم را به نبوت و شما را به امامت برگزیده! دو روز است در منزل غذای کافی ندارم. آنچه بود به شما و فرزندانم حسن و حسین(ع) دادم و خودم از آن غذای اندک نیز استفاده نکردم. علی(ع) با تأسف فرمود: فاطمه جان! چرا به من اطلاع ندادی تا غذایی تهیه کنم؟ فاطمه(س) فرمود: اباالحسن! من از پروردگارم شرم می‌کنم که تو را به چیزی تکلیف کنم که توان آن را نداری[۱۴].[۱۵]

احترام به نظر شوهر

پس از ماجرای تلخ سقیفه و انزوای اهل‌بیت و آنچه بر فاطمه(س) گذشت، سران سقیفه برای جلب افکار عمومی در پی چاره افتادند تا به گونه‌ای از حضرت زهرا(س) دل‌جویی کنند. آنان بارها از حضرت فاطمه(س) اجازه ملاقات خواستند؛ اما فاطمه(س) در ادامه مبارزه منفی با آنها، اجازه ملاقات به آنان نداد.

ابوبکر و عمر به امیرالمؤمنین(ع) روی آوردند و آن حضرت را واسطه قرار دادند که از دختر پیامبر برای آنان اجازه ملاقات بگیرد. علی(ع) پذیرفت و نزد زهرا(س) آمد و فرمود: فاطمه جان! ابوبکر و عمر پشت در ایستاده‌اند و اجازه ملاقات می‌خواهند. زهرا(س) نپذیرفت. علی(ع) فرمود: زهرا جان! من به آنان قول داده‎ام. دختر پیامبر عرض کرد: «الْبَيْتُ بَيْتُكَ وَ الْحُرَّةُ زَوْجَتُكَ فَافْعَلْ مَا تَشَاءُ»[۱۶]؛ خانه، خانه توست و من همسر تو. هر آنچه می‌خواهی انجام بده.

زهرا(س) تصمیم داشت هرگز به غاصبان ولایت اجازه ملاقات ندهد. او آن قدر از آنان ستم دیده بود که طاقت دیدنشان را نداشت؛ اما همین که دید علی(ع) به آنان قول داده، از نظر علی(ع) پیروی نمود و به آنان اجازه ملاقات داد.

امیرالمؤمنین(ع) ابوبکر و عمر را به خانه دعوت کرد. ابن عباس می‌گوید: وقتی آن دو نفر می‌خواستند وارد خانه شوند، امام به فاطمه(س) فرمود: روپوش خود را به صورت بیفکن. او نیز چنین کرد. ابوبکر و عمر وارد خانه شدند و عرض کردند: ای دختر پیامبر! از ما راضی باش تا خدا از تو راضی شود. زهرا(س) فرمود: چه انگیزه‌ای از این کارتان دارید؟ گفتند: ما به شما بدی کردیم. اکنون امید عفو و بخشش داریم. زهرا(س) فرمود: اگر راست می‌گویید، پرسش‌های مرا پاسخ دهید. اگر جواب درست بدهید، راست می‌گویید و از آمدنتان، نیت خیر دارید.

گفتند: بپرسید. حضرت فاطمه(س) سؤال کرد: شما را به خدای یکتا سوگند! آیا از پدرم رسول خدا(ص) شنیدید که فرمود: فاطمه(س) پاره تن من است؛ هر کس او را بیازارد. مرا آزرده و هر که او را خشمگین کند، مرا خشمگین کرده است؟ گفتند: بلی شنیدیم. فاطمه(س) دست‌ها را به سوی آسمان بلند کرد و عرض نمود: بار پروردگارا! این دو نفر مرا آزردند. سپس به آن دو فرمود: قسم به خدا! هرگز از شما دو نفر راضی نخواهم شد.

ابوبکر به شدت گریست و گفت: کاش از مادر زاده نشده بودم! عمر از روی طعنه گفت: من از این مردم تعجب می‌کنم؛ چگونه تو را به خلافت انتخاب کردند، در حالی که تو از غضب یک زن ناله می‌کنی[۱۷].[۱۸]

خانه حضرت زهرا(س)

این خانه هم‌اکنون داخل در محوطه مسجدالنبی(ص) قرار دارد. خانه فاطمه دختر رسول خدا(ص) پشت خانه عایشه بود. در دیوار آن روزنه‌ای به خانه پیامبر(ص) باز شده بود که رسول خدا(ص) همواره از آن احوال دخترشان را جویا می‌شده‌اند. درِ خانه فاطمه(س) در انتهای دیواره غربی حجره و مقصوره کنونی پیامبر(ص) یعنی به موازات ستون‌های وفود و حرس قرار داشته که پیامبر اکرم(ص) هر روز به ویژه هنگام صبح بر در این خانه آمده و می‌فرموده‌اند: «السَّلَامُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ». و به روایتی دیگر می‌فرمودند: «الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ الصَّلَاةَ ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا[۱۹]». رسول گرامی اسلام هنگامی که از سفر باز می‌گشتند، ابتدا به خانه دختر بزرگوار خود آمده و سپس به منزل خود می‌رفته‌اند. روزی فاطمه(س) برای استقبال از پدر، فرشی در خانه پهن و پرده‌ای بر در آن آویخت؛ هنگامی که پیامبر(ص) به منزل فاطمه(س) آمدند با ناراحتی بازگشته و به مسجد رفتند. آن معصومه که حدس می‌زد پدر از اقدام او در تزیین خانه ناراحت شده‌اند، به سرعت فرش را جمع و پرده در خانه را برداشت و آنها را توسط کسی نزد پیامبر(ص) فرستاد و گفت به پدرم سلام برسان و بگو اینها را در راه خدا تقسیم کنید. هنگامی که این پیام به رسول خدا(ص) رسید آن حضرت فرمودند به تحقیق چنین کرده است، و سه بار فرمودند: پدرش فدای او باد. آن‌گاه افزودند: «دنیا برای محمد و آل او نیست، اگر دنیا از او می‌بود، همه آن را به خیر در راه خدا می‌داد»[۲۰].

امروز از آن خانه اثری نیست و محدوده آن در داخل ضریح و حجره پیامبر(ص) قرار دارد. سمهودی می‌گوید: گرد خانه عایشه و فاطمه(س) دیواری کشیده شده و بین حجره عایشه و محراب فاطمه(س) مکانی است که مردم بسیار محترم داشته و از روی آن عبور نمی‌کنند؛ بعضی گفته‌اند این مکان قبر فاطمه(س) است. شایان گفتن است علی بن ابی طالب(ع) در مدینه دو خانه داشتند، یکی از آنها کنار مسجد رسول خدا(ص) یعنی بین خانه عثمان بن عفان در شرق مسجد و بین باب رو به روی خانه اسما دختر حسن بن عبدالله در شمال مسجد (باب النساء کنونی) قرار داشته و دیگری نیز در ینبوع بوده است[۲۱]. دری که الان سمت باب جبرئیل(ع) به عنوان در خانه فاطمه(س) مشهور است همان دری است که به سوی خارج مسجد باز می‌شده است، نه آن دری که بر اساس گفته سمهودی و دیگران به موازات ستون حرس و در سمت مغرب حجره پیامبر(ص) قرار داشته و داخل مسجد باز می‌شده است. همین خانه فاطمه(س) بود که خداوند به پیامبرش دستور فرمود تا کلیه درهایی که به مسجد باز می‌شد، جز در این خانه را ببندند. «أَمَرَ بِسَدِّ الْأَبْوَابِ إِلَّا بَابَ عَلِيٍّ‌»، این حدیث را بسیاری از مورخان اهل سنت چون احمد بن حنبل، نسایی، طبرانی، حافظ بن حجر، حاکم نیشابوری و دیگران نقل کرده‌اند[۲۲].

در همین خانه بود که دو نور چشم رسول خدا(ص) یعنی حسن(ع) و حسین(ع) به دنیا آمدند؛ در این مکان بود که پس از رحلت جانسوز پیامبر(ص) عده‌ای در مخالفت با خلیفه انتخابی، بر شایستگی‌های علی(ع) و وصایت او تأکید و از بیعت با خلیفه خودداری ورزیدند. عاملان دستگاه خلافت بر همین خانه بود که هجوم آورده و با متخلفان از بیعت بر خود کردند. ابوبکر هنگام مرگ خود آرزو می‌کرد که ای کاش سه کار را نمی‌کردم که یکی از آنها استفاده از زور برای بازکردن در خانه فاطمه(س) بود[۲۳]. عمر بن خطاب ضمن تهدید به سوزاندن این خانه به همراه کسانی که در آن بودند، آنان را به خروج و بیعت با خلیفه فرا می‌خواند و می‌گفت به خدایی که جان عمر در دست اوست یا بیرون بیایید یا خانه و هرکس که در آن است می‌سوزانم. گفتند: فاطمه(س) در آن است. گفت: اگر چه او هم باشد[۲۴] این خانه همراه سایر اتاق‌های بیت رسول خدا(ص) در دوران ولید بن عبدالملک تخریب شد. در زمان تخریب، فاطمه صغری دختر امام حسین(ع) با شوهرش حسن بن حسن بن علی(ع) در خانه حضرت فاطمه(س) زندگی می‌کردند. وی حاضر به واگذاری خانه‌اش برای توسعه مسجد نشد. زمانی که خبر به ولید رسید، دستور داد تا به زور آن را تخریب و داخل مسجد کردند و پول آن را از بیت المال دادند. فاطمه صغری به اجبار این خانه را ترک کرده و به محلی در نزدیکی حره رفت.

نوشته‌اند که در آنجا، در نقطه ای دو رکعت نماز خواند و دعا کرد و سپس خانه‌ای بنا کرد و چاه آبی کند که تا قرن سیزدهم به نام «بئر السیده فاطمة بنت الحسین» شهرت داشته و برقرار بوده است[۲۵]. محل آن در مناخه در نزدیکی مسجد غمامه و مسجد امام علی(ع) بوده که در توسعه جدید از میان رفته است[۲۶]. در روایتی از امام صادق(ع) نقل شده که از آن حضرت سؤال شد: «الصَّلَاةُ فِي بَيْتِ فَاطِمَةَ(س) مِثْلُ الصَّلَاةِ فِي الرَّوْضَةِ؟». «آیا نماز خواندن در خانه فاطمه مانند نماز خواندن در روضه است؟ حضرت فرمود: «وَ أَفْضَلُ»[۲۷] بلکه افضل است. در سمت جنوبی و قبله خانه، محرابی است که در کنار ستونی ساخته شده است. مطابق گزارشی که دویست سال پیش نوشته شده، زمین محراب گودال مانندی بوده که سنگ فرش بوده است[۲۸].

این محل را بر اساس آن نظر که حضرت در خانه‌اش بوده، محل قبر آن بزرگوار می‌دانند. اکنون که بیت آن حضرت در داخل ضریح مشبک قرار گرفته، دسترسی به این محراب برای عموم ناممکن است[۲۹]. روی قفل درب خانه حضرت زهرا(س) نوشته شده است: هو الحبيب الذي يرجى شفاعته على كل حول و الاحوال من مفتاحه[۳۰].

آتش‌زدن خانه

منابع

پانویس

  1. الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۴؛ مستدرک الصحیحین، ج۳، ص۱۲۵.
  2. البدایة والنهایة، ج۷، ص۳۴۲؛ الطبقات الکبری، ج۸، ص۱۳؛ مجموعه ورّام، ج۲، ص۲۸.
  3. قرب الاسناد، ص۱۱۲.
  4. مظفری ورسی، حیدر، مادران چهارده معصوم، ص۱۰۲.
  5. بحار الانوار، ج۴۳، ص۸۱؛ عوالم، ج۱۱، ص۲۱۷.
  6. مظفری ورسی، حیدر، مادران چهارده معصوم، ص۱۰۳.
  7. مجموعه ورام، ج۲، ص۴۸۷؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۵۰.
  8. مجموعه ورام، ج۲، ص۱۶۲؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۱۵۱؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۴.
  9. مناقب ابن‌شهرآشوب، ج۳، ص۳۸۹.
  10. مقتل الحسین، ص۱۰۵؛ عوالم، ج۱۱، ص۲۶۶.
  11. الخرائج و الجرائح، ص۳۹۰؛ بحارالانوار، ج۴۳، ص۲۸.
  12. علل الشرایع، ص۳۶۶.
  13. مظفری ورسی، حیدر، مادران چهارده معصوم، ص۱۰۳.
  14. امالی طوسی، ص۶۱۶؛ کشف‌الغمه، ج۱، ص۴۶۹؛ بحارالانوار، ج۳۷، ص۱۰۳.
  15. حیدر مظفری ورسی|مظفری ورسی، حیدر، مادران چهارده معصوم (کتاب)|مادران چهارده معصوم ص۱۰۶.
  16. علل الشرایع، ص۱۷۸.
  17. علل الشرایع، ص۱۷۹؛ الامامة و سیاسه، ج۱، ص۲۰؛ مأساة الزهرا، ص۲۱۶.
  18. مظفری ورسی، حیدر، مادران چهارده معصوم، ص۱۰۶.
  19. «جز این نیست که خداوند می‌خواهد از شما اهل بیت هر پلیدی را بزداید و شما را به شایستگی پاک گرداند» سوره احزاب، آیه ۳۳.
  20. وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۶۸.
  21. وفاء الوفاء باخبار دار المصطفی، سمهودی، ج۱، ص۴۶۸ - ۴۷۰؛ از امام صادق(ع) نقل شده است: نماز در خانه فاطمه(س) از نماز در روضه النبی(ص) افضل است (فروع کافی، کلینی، ج۴، ص۵۵۶).
  22. الاصابة فی تمییز الصحابه، ابن حجر، ج۲، ص۵۰۲.
  23. تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۱۵.
  24. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱، ص۱۳۴؛ انساب الاشراف، بلاذری، ج۱، ص۵۷۶.
  25. نزهة الناظرین، ص۲۸۷.
  26. آثار اسلامی مکه و مدینه، رسول جعفریان، ص۲۴۲.
  27. کافی، ج۴، ص۵۵۶.
  28. نزهة الناظرین، ص۱۷۰.
  29. آثار اسلامی مکه و مدینه، صفحه ۲۴۳.
  30. تونه‌ای، مجتبی، محمدنامه، ص۴۶۰.