نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Ranjbar(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۱۰ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۵:۲۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۱۰ ژوئن ۲۰۱۹، ساعت ۱۵:۲۸ توسط Ranjbar(بحث | مشارکتها)
آیا اعتقاد به مهدویت اختصاص به شیعه دارد؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«اعتقاد به ظهورمهدی در دورانی از تاریخ، مخصوص شیعه نیست؛ همه مسلمانان، اعم از شیعه و سنی به این معنا معتقدند؛ بلکه غیر مسلمانان هم به یک صورت معتقدند. منتها امتیاز شیعه در این است که این شخصیت نجاتبخش بشریت را با نام و نشان و خصوصیات میشناسد و معتقد است او همواره برای دریافت دستور الهی، حاضر و آماده است. هر وقت پروردگارعالم به او دستور دهد، او آماده شروع آن کار عظیمی است که بناست بشریت و تاریخ را متحول کند. آنچه ما به عنوان یک درس و تعلیم معرفتی و عملی از این قضیه باید بگیریم، مهم است[۱]»[۲].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
«اعتقاد به وجود مهدی(ص)، از اعتقادهای مشترک بین تمام فرقههای اسلام، اعم از شیعه و سنی، است. ما درباره پارهای از مسائل امامت با برادران اهل تسنن اختلافهایی داریم؛ ولی درباره اعتقاد به وجود مهدی(ع) بسیار کم است. جالب است بدانید که بسیاری از عالماناهل تسنن درباره وجود حضرت مهدی(ع) کتاب نوشته و خود اعتراف کردهاند که روایاتپیامبر اکرم(ص) درباره حضرت متواتر است؛ حتی بعضی از عالماناهل تسنن ادعا کردهاند که روایات ما درباره حضرت مهدی(ع) بالاتر از حد تواتر است؛ به گونهای که هیچ جای شک و شبههای در صدور این روایات از پیامبر اکرم(ص) باقی نمیماند[۳]. درباره ویژگیهای شخصی حضرت، میان اهل سنت، کم و بیش اختلافهایی وجود دارد. بعضی از ایشان اجمالا معتقدند که در آخرالزمان، شخصی به نام مهدی(ع)، از خاندانپیامبر اسلام{صل}} ظهور میکند؛ اما این مطلب را که حضرت از کدام پدر و مادر و در چه زمانی متولد میشود، ذکر نمیکنند یا به آن معتقد نیستند. میان اهل تسنن هستند کسانی که درباره حضرت مهدی(ع)اعتقادی همچون اعتقاد ما شیعیان دارند؛ یعنی اعتقاد دارند که مهدی موعود(ع) یازدهمین فرزند از خاندانعلی ابن ابی طالب(ع) و فاطمه زهرا(س) است. بین عالماناهل تسنن، کسانی تصریح کردهاند که حضرت مهدی(ع) حیات دارد و افرادی نیز به حضور وی شرفیاب شدهاند. حتی نام برخی از بزرگان خودشان را در زمره کسانی ذکر کردهاند که زمان غیبت، به حضورحضرت ولی عصر(ع) نایل آمدهاند. در کتابهای فراوانی از اهل تسنن، نام کسانی برده شده است که ادعا کردهاند به خدمت حضرت شرفیاب شدهاند. منظور از ذکر این چند جمله، این بود که میان عالماناهل تسنن هم کسانی افزون بر اصل وجود حضرت با همین ویژگیهایی که ما میگوییم، معتقدند: حضرت متولد شده و اکنون غایب است و زمان غیبت حضرت نیز کسانی میتوانند خدمت ایشان شرفیاب شوند؛ بنابراین، در این زمینه، با فرقههای دیگر اسلامی به بحث فراوان نیاز نیست؛ البته کسانی از اهل تسنن، اساساً مسأله اعتقاد به مهدی را انکار کرده، و روایات خودشان را نیز در این باره روایاتی جعلی انگاشتهاند؛ ولی کسانی از عالمان و محدثان آنها که عده شان کم هم نیست، به وجود مهدی(ع) تصریح کردهاند. بعضی از طوایف اهل تسنن، مانند بسیاری از شافعیه و نیز بسیاری از اهل تسنن به ویژه در کشورهای ایران، مصر و تونس، دوازدهامامشیعه را بزرگترین فقیهان پس از پیامبر(ص) و مراجع دینی خود میدانند. این گروه از اهل تسنن، به اماماندوازده گانه ما شیعیان در جایگاهعالمان و فقیهانی اعتقاد دارند که سخنانشان برای امت، راهگشا و معتبر است. مردم باید در امور زندگی خویش به دستورهای، ایشان مراجعه کنند. این دسته از اهل تسنن معتقدند که پیامبر اکرم(ص) این دوازده نفر را در جایگاهمراجع دینی مردم تعیین فرموده است و مردم باید در مسائل دینی و اخلاقی خود به آنها مراجعه کنند. این همان عقیدهای است که میتوان نخستین جوانه تفکیک دین از سیاست در اسلام به شمار آورد. زمان حضورپیامبر اکرم(ص) هیچ اختلافی بین مسلمانها در یکی بودن مرجع دینی و مرجع سیاسی دیده نمیشود؛ چرا که همه مسلمانانمعتقد بودند: شخص پیامبر اکرم(ص) هم مرجع دینی مردم و هم رهبر سیاسی جامعه است. پس از وجود حضرت، شیعیانمعتقد شدند که هم مرجع دینی و هم مرجع سیاسی، امیرمؤمنان علی ابن ابی طالب(ع)است. بعضی از اهل تسنن، مرجعیتامیرمؤمنان(ع) را در امور مذهبی قبول دارند و میگویند: چون علم حضرت بیش از دیگران بود، پیامبر اکرم(ص) او را برای رهبری و مرجعیت دینیمردم معرفی کرد؛ به همین علت بود که پس از پیامبر هر وقت عالمانامت در حل مسألهای میماندند، به او مراجعه میکردند؛ ولی این به معنای رهبری سیاسی نیست؛ بلکه مردم ابتدا خلیفه اول، بعد خلیفه دوم، سپس خلیفه سوم، آنگاه امیرمؤمنان (ع) را در جایگاه خلیفه چهارم خویش برگزیدند. دست کم بعضی از اهل تسنن، پس از پیامبر، بین مرجعیت در امور دینی و امور سیاسی، تفکیک قائل شدند و تعیین مرجعیت سیاسی را به عهده خود مردم یا خلیفه پیشین نهادند بدین صورت که خلیفه اول را مردم برگزیدند؛ آن گاه خلیفه دوم را خلیفه اول تعیین کرد. خلاصه آن که بعضی از اهل تسنن، اماماندوازده گانه (ع) از فرزندان حضرت فاطمه(س) را مرجع دینی مردم دانسته، سخنان ایشان را در امور مذهبی معتبر میدانند؛ به ویژه بعضی از طوایف شافعیه که بر این مسأله تصریح کردهاند»[۴].
شیعیان بنابر روایات بسیاری که از پیامبر و امامانمعصوم (ع) نقل شده است، مهدی (ع) را دوازدهمین پیشوای خود میدانند. آنها معتقدند که او از سلاله پاکفاطمه زهرا (س) و نهمین فرزند امام حسین (ع) است. به جهت این باور عمیق است که شیعه در راه حفظ و بزرگداشت این اصل، تلاشهای فراوانی کرده است.
دانشمندانشیعه در طول تاریخ، به مرزبانی این باور پاک برخاستند و از جنبههای گوناگون علمی، روایی، تفسیری و کلامی، به تحلیل آن پرداختند و کتابهای بسیار ارزشمندی نوشتند. این تلاشها پیش از آن که امام مهدی (ع) متولد شود، آغاز شد و تاکنون ادامه دارد.
بدین سان، روشن شد که باورداشت قیام مردی از سلاله فاطمه (س) در آخر الزمان و نابودی ستم به دست توانای او، تنها خاص شیعه نیست، بلکه باوری است عمومی که همه مسلمانان به آن اعتراف دارند، حتی یک باور و اعتقاد جهانی و عمومی است که در میان همه مذاهب و مکتبهای جهان بوده و تاکنون نیز باقی است. همه مکتبهای بشری، ظهورمصلح بزرگ در آخر الزمان را به پیروان خود بشارت دادهاند، حتی مکتبهای الحادی، رسیدن به جامعه بی طبقه که در آن آثاری از نابرابری اجتماعی وجود نداشته باشد، را نوید دادهاند. با این همه، اصالت و والایی این اندیشه، آن گونه که در اسلام، به ویژه در مذهبشیعه، شرح و تبیین شده و فلسفه آن بیان گشته، در هیچ مکتبی انجام نشده است»[۷].
اندیشه ظهورمهدی موعود(ع) - بر خلاف پندار برخی- نه فقط ویژه شیعه نیست؛ بلکه بخش مهمّی از باورهای اسلامی به شمار میآید، که بر پایه بشارتهای پیامبر گرامی اسلام(ص)، میان همه گروهها و مذاهب اسلامی شکل گرفته است. در حوزه اعتقادات اسلامی، کمتر موضوعی را میتوان یافت که تا این اندازه به آن اهمیت داده شده باشد، از اینرو در اصلاعتقاد به ظهورمهدی موعود(ع)، نوعی اتفاق نظر و وحدت فکر، شکل گرفته است.
در مراجعه به منابع اهل سنت به روشنی به دست میآید در بسیاری از آنها- با وجود برخی تحریفاتی که بهویژه در دهههای اخیر در روایات مربوط به اهل بیتپیامبر(ص) در این منابع صورت گرفته است - احادیث مربوط به حضرت مهدی(ع)، در کانون توجه قرار گرفته است؛ به گونهای که در بیشتر این کتابها، از اوصاف و زندگی حضرت مهدی(ع)، نشانههای ظهور، محل ظهور و بیعت، شمار یاران و دیگر موضوعات سخن به میان آمده است. این بدان گونه است که برخی از کسانی که به نوعی در بحثهای مهدویتتردید کردهاند، درباره اساس آن، چنین گفتهاند:
البته عده کمشماری، از پذیرفتن اصل "مهدویت" سر باز زده، با دلایلی سست و واهی، به انکار آن پرداخته و آن را فکری شیعی معرفی کردهاند.
افزون بر روایات فراوانی که در منابع اهل سنت به صورت پراکنده به چشم میخورد، تدوین و نگارش کتابهای حدیثی ویژه حضرت مهدی(ع)، به وسیله دانشمنداناهل سنت، نیز کتابهای مفصل تحلیلی، گویای جایگاه والای "مهدویت" نزد آنان است؛ از این رو منابع روایی اهل سنت را میتوان به دو دسته تقسیم کرد:
المصنف، اثر ابو بکر عبد الرزاق بن همام صنعانی، وی در این کتاب فصلی را با عنوان "باب المهدی" سامان داده و در آن بیش از ده حدیثنقل کرده است. وی پس از این باب، با عنوان باب "اشراط الساعه" به برخی موضوعات دیگر اشاره کرده است. این اثر، از نخستین کتابهای اهل سنت است که احادیث مربوط به حضرت مهدی(ع) را به شکلی منظم، گرد آورده است.
المصنف فی الاحادیث و الآثار، اثر حافظ عبد اللّه بن محمد بن ابی شیبه کوفی؛ وی در فصل ۳۷ این کتاب، بخشی را با عنوان "الفتن" قرار داده است. در این بخش، احادیثی را در رابطه با حضرت مهدی(ع) و مباحث مربوط به او ذکر کرده است. از موضوعاتی که در این روایات مورد اشاره قرار گرفته است، میتوان به ویژگیهای نسبی و اخلاقی [[امام مهدی|مهدی(ع)، مدت حکومت و عمر آن حضرت، شرایط پیش از ظهور، نشانههای ظهور و ویژگیهای دوران ظهور ایشان اشاره کرد.
کنز العمال فی سنن الاقوال و الافعال، اثر علاء الدین علی المتقی بن حسام الدین هندی؛ این جامع حدیثی، از معروفترین مجموعههای حدیثی موجود اهل سنت است. نگارنده این اثر- که تألیفی مستقل درباره حضرت مهدی(ع) به نام البرهان فی علامات مهدی الآخر الزمان دارد- در مجموعه حدیثی کنز العمال افزون بر روایات پراکنده[۱۱]، فصلی را با عنوان "خروج المهدی" گشوده و در آن دهها حدیث را از منابع مختلف نقل کرده است. در این مجموعه، زوایای گوناگون مهدویت، از جمله شرایط پیش از ظهور، یاورانحضرت مهدی(ع) در دوران حکومت، رخدادهای عصر ظهور، شرایط اقتصادی در آن زمان و ویژگیهای جسمی آن حضرت، بیان شده است[۱۲].
العرف الوردی فی الاخبار المهدی، اثر جلال الدین عبد الرحمان بن ابی بکر سیوطی؛ وی احادیث مربوط به حضرت مهدی(ع) را در این کتاب به شکلی گسترده جمعآوری کرده است. این کتاب ضمن مجموعه رسالههایی به نام الرسائل العشر در مجموعهای بزرگتر با عنوان الحاوی للفتاوی به چاپ رسیده است. وی در ابتدای این رساله مینویسد: این، بخشی است که احادیث و آثار وارد شده راجع به حضرت مهدی(ع) را در آن جمع کردم و چهل حدیثی که حافظ ابو نعیم آنها را ذکر کرده است، به صورت خلاصه آوردم و آنچه او نیاورده است بر آن افزودم و به صورت "ک" آن را رمزگذاری کردم[۱۴]. مجموع احادیثی که در این کتاب جمع آوری شده- چه آنچه از ابو نعیم آورده و چه آنچه خودش بر آن افزوده- بالغ بر دویست حدیث است.
«برخی تصور میکنند که اعتقاد به مهدیمنتظر (ع) ویژه شیعیان است در حالی که اصل این عقیده از نظر اهل سنت، با شیعه همسان بوده و بین این دو فرقه از حیث بشارتهای پیامبر (ص) راجع به ظهور آن حضرت و مأموریت جهانی وی و درباره شخصیت برجسته و نفوس آن بزرگوار و حتی نشانههای ظهور و ویژگیهای انقلاب او، تفاوتی وجود ندارد. تنها تفاوتی که وجود دارد این است که اغلب دانشمنداناهل سنت میگویند: حضرت هنوز متولد نشده و غایب نیست، بلکه به زودی متولد خواهد شد و به آنچه پیامبر (ص) بشارت داده جامه عمل میپوشاند و عدّه کمی از آنان در مورد ولادت و غیبت او، با شیعه همعقیدهاند[۲۲]. آنچه از مجموع منابع تاریخی و حدیثی اهل سنت استفاده میشود این است که مسأله ظهورحضرت مهدی (ع) مورد اتفاق و اجماعمسلمین است. مؤلف کتاب "الإمام المهدی" استاد علی محمد علی دخیل، اسامی ٢٠٥ نفر از بزرگان اهل سنت را در کتاب خود آورده، به این ترتیب که تعداد سی نفر از آنها مستقلا درباره حضرت مهدی (ع) کتاب نوشتهاند و سی و یک نفر دیگر فصلی را در کتابهای خود به روایاتحضرت مهدی (ع) اختصاص دادهاند و ١٤٤ نفرشان به تناسبهای مختلف، روایاتحضرت مهدی (ع) را در کتابهای خود آوردهاند[۲۳]. حتی این اعتقاد در معروفترین و معتبرترین کتب روایی اهل سنت، یعنی "صحاح ستّه"[۲۴] آمده است.