نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Jaafari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۴۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۹ ژوئیهٔ ۲۰۱۹، ساعت ۱۳:۴۶ توسط Jaafari(بحث | مشارکتها)
چرا نام امام مهدی در قرآن نیامده است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«قرآن کریم برای معرّفی شخصیتهای الهی از سه راه وارد میشود، و در هر موردی طبق مصالحی از شیوه خاصّی پیروی میکند. گاهی معرّفی با اسم، گاهی معرّفی با عدد، و گاهی نیز معرّفی با صفت. اگر نام امام مهدی (ع) در قرآن نیست، ولی صفات و خصوصیات حکومت او در قرآن وارد شده است. اصولا قرآن در معرّفی افراد، مصالح عالی را در نظر میگیرد. گاهی مصالح ایجاب میکند تنها به صفات افراد بپردازد، چنانکه درباره امام مهدی (ع) جریان از این قرار است که:
اولا: تشکیل چنین حکومتی، در مواردی صریحا و در موارد دیگر به طور اشاره در قرآن وارد شده است. آیاتی که در سوره توبه و صف از انتشار و گسترش اسلام در سطح جهانی نوید میدهد، مانند: ﴿لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ﴾[۱] یعنی تا آن را بر همه ادیان پیروز سازد، اشاره به تشکیل این حکومت است. زیرا مفسّران گویند: مضمون این آیه را که پیشگویی از گسترش فراگیر و همهجانبه اسلام در سطح جهان است، هنوز تحقق نپذیرفته است. از این گذشته، در آیه ۱۰۶ سوره انبیاء میفرماید: ما پس از ذکر، در زبور نوشتیم که بندگانشایسته من، وارثزمین خواهند بود. آیه شریفه نوید میدهد که صالحان، وارثانزمین خواهند بود و حکومتجهان را به دست خواهند گرفت. و به اتّفاق تاریخبشر، هنوز این وعده الهی تحقّق نپذیرفته است.
ثانیا: اگر نام اصلی امام زمان (ع) را نبرده، به خاطر مصلحتی است که برای اهل فضل و درک مخفی نمیباشد، زیرا به همان علّت که نام امام علی (ع) را نبرده، نام آن حضرت را نیز ذکر ننموده است. اگر نام این پیشوایان گرامی را میبرد، کینههای دیرینه بدر و احد و حنین بار دیگر زنده میشد، و لذا مطلب را به صورت کلّی مطرح کرده و فرموده است: بندگانشایسته من، وارثزمین خواهند بود. نام بردن از گذشتگان، مانند لقمان و ذی القرنین، قابل قیاس با افراد آینده نیست، درباره گذشتگان، حسدها و کینهها تحریک نمیگردد، و افراد سودجو و شهرتطلب نمیتوانند از آن سوء استفاده کنند، ولی بردن نام آیندگان این محظور را دارد. آیا شما فکر میکنید که تنها ذکر نام، دردی را دوا میکند؟ آیا فکر میکنید که اگر نام امام زمان (ع) در قرآن برده میشد، امکان نداشت که در طول تاریخ، شیادان و افراد شهرتطلب آنان سوءاستفاده نکنند، یا افرادی روی غرضهای خاص، وجود او را انکار ننمایند؟ تجربه تاریخی نشان داده است که اگر هم در قرآن صراحتا نام آن حضرت برده میشد، باز در طول تاریخ، شیادان و مدّعیان دروغین مهدویت پیدا میشدند و نام خود را امام زمان و مهدی موعود میگذاشتند، تا از آب گلآلود ماهی بگیرند و از نام او و انتظارمردم استفاده نادرست کنند. مگر خدا نام پیامبر (ص) را در انجیل نبرده است؟ ولی گروههای مغرض، از آن بهرهبرداری ناجوانمردانه کردند.
بنابراین، مسأله مهم، بیان خصوصیات دیگر آن حضرت است که افراد دلآگاه، با شناخت آنها، مهدی واقعی را از مدّعیان قلّابی مهدویت بازشناسند[۲]»[۳].
پاسخهای دیگر
با کلیک بر «ادامه مطلب» پاسخ باز و با کلیک بر «نهفتن» بسته میشود:
اولاً: معرفی به ویژگیها و صفات، در مواردی گوینده را از نام بردن بینیاز میکند؛ به ویژه در مسأله امامت که بیان ویژگیهای شخص امام، صلاحیتها و شایستگیهای او را برای امامتآشکار میکند[۴].
ثانیاً: گاهی مصالحی در کار است که نام (ع) در قرآن ذکر نشود، مانند محفوظ ماندن احتمال تحریفقرآن. همان علتی که ایجاب کرد آیه اکمال الدین[۵] در بین آیات تحریم خبائث و آیه تطهیر[۶] در بین آیات "نساء النبی" قرار گیرد تا ضمن ابلاغپیام به حقجویان، مانع از دست بردن در قرآن نیز بشود.
ثالثاً:خداوند در قرآن، نماز و زکات و حج را بیان کرده؛ اما در بین حدود و احکام آنها را به پیامبر واگذار کرده است و در امامت نیز، لزومپیروی از اماممعصوم را بیان کرده؛ ولی معرفی مصادیق و اشخاص آن را به پیامبر حواله کرده است. روشن است که این وظیفه از سوی خدا به پیامبر اکرم(ص) داده شده است، آن جا که میفرماید ﴿وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ﴾[۷]؛ و بر تو قرآن را نازل کردیم، تا آنچه را برای مردم نازل شده است، برایشان بیان کنی. تأویل و تفسیر: بحث تأویل و تفسیر از مباحث مهم علوم قرآنی است و تعاریف و تحلیلهای گوناگونی از سوی دانشمندان درباره آن ارائه شده است؛ از جمله: "التفسير كشف القناع عن المشكل؛ یعنی تفسیر نقاب برگرفتن از چهره الفاظ مشکل است".
در این بیان، تفسیر، مربوط به "ظهر" قرآن میشود و همانطور که پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ما من القرآن آية الا و لها ظهر و بطن»[۸]؛ هیچ آیهای در قرآن نیست، مگر آنکه ظهر و بطنی دارد.
در این نگاه، تأویل به معنای "بطن" قرآن است که دلالت درونی قرآن را میرساند. در مقابل دلالت ظاهری و برونی قرآن دارد که از آن به "ظهر" تعبیر میشود. با این نگاه تمامی آیاتقرآن بطن دارند؛ نه اینکه بطون، مخصوص آیات متشابه باشد[۹]. یکی از مهمترین ابزاری که میتوان به واسطه آن به درک واقعی و عمیق مضامین و مفاهیم آیات الهی نایل شد و از معارف ارزشمند آن بهرهمند گردید، همان "تفسیر" مطالبی است که از الفاظ و ظواهرکلام الهی و با اندیشه و ژرفنگری در آنها به دست میآید و نشانگر مراد و منظور ظاهری آیاتقرآن است.
اما گاهی آیات الهی حاوی حقایقی ورای الفاظ و ظواهر آن است که در مطالعه ابتدایی و اولیه به دست نمیآید و تأویل و دقت آدمی در آنها نیز کارساز نیست؛ بلکه تنها روایات و گفتارمعصومین (ع) است که از آنها پرده برمیدارد و اسرار آنها را آشکار میسازد. به این مرحله از فهمآیات –که دلالت به باطنقرآن دارد- "تأویل" گفته میشود. بنابراین برای بهرهمندی جامع و شایسته، هم باید به ظاهر قرآن و تفسیر آن توجه کرد و هم از باطن آن (تأویل) استمداد جست»[۱۰].
آیات زیادی در قرآن کریم هست که وقتی که به همدیگر ضمیمه شوند یا تدبّر کافی در آنها بشود، خصوصیات امامغائب(ع)به طور وضوح به دست میآید، مانند آیاتی که در مباحث گذشته به تفصیل به آنها پرداختیم.
این اشکال تنها متوجه امامتامامغائب(ع)نمیباشد، بلکه شامل امامت همه ائمه هدی(ع)است که چرا باید با اهمیتی که امامت دارد نام و نشانشان صریحاً در قرآن ذکر نشود؟ بنابراین اشکال مذکور مشترک الورود است.
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفتهاند:
«اولاً؛ چنانکه گفتیم، شیوه قرآن در معرفی دو گونه است و معرفی به ویژگیها و صفات، در مواردی گوینده را از نام بردن بینیاز میکند؛ به ویژه در مسأله امامت که بیان ویژگیهای شخص امام، صلاحیتها و شایستگیهای او را برای امامتآشکار میکند.[۱۳]
ثانیاً؛ گاهی در نام بردن، مانعی مانند خطر تحریف وجود دارد؛ چنانکه در معرفی شخص امام و بردن نام او این گونه بود؛ یعنی اگر قرآن از امام علی(ع) نام میبرد، دشمنان کینهتوز و منافقان برای حذف نام او از قرآن، به تحریف و کم و زیاد کردن قرآناقدام میکردند و این سند جاودان الهی و آخرین کتاب آسمانی را بیاعتبار مینمودند.
↑در آیه ولایت (سوره مائده، آیه ۵۵) وقتی امام علی (ع) را با ویژگیهای ایمان و نماز و زکات در حال رکوع معرفی کند، او را به عنوان بنده صالحی که بین عبادت خدا و انفاق نیازمندان جمع کرده الگوی دیگران قرار داده است؛ چنانکه بزرگان اهل سنت مانند زمخشری در تفسیر کشاف، به آن اعتراف کردهاند.
↑در آیه ولایت (سوره مائده: ۵۵) وقتی امام علی (ع) را با ویژگیهای ایمان و نماز و زکات در حال رکوع معرفی میکند، او را به عنوان بنده صالحی که بین عبادت خدا و انفاق نیازمندان جمع کرده الگوی دیگران قرار داده است؛ چنانکه بزرگان اهل سنت مانند زمخشری در تفسیر کشاف، به آن اعتراف کردهاند.
↑ و بر تو قرآن را نازل کردیم، تا آنچه را برای مردم نازل شده است، برایشان بیان کنی؛ سوره نحل، آیه: ۴۴.