آیا نام بردن اسم امام مهدی (ع) یعنی محمد جایز است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
«مشهور بین جمعی از محدثان و راویان آن است که تکلم به نام اصلی امام عصر (ع) حرام است، ولی تلفظ به القاب آن حضرت مانند: مهدی، حجت، قائم و ... حرام نیست. اینک این سؤال پیش میآید: آیا این حکم مخصوص زمان غیبت صغری بوده است؟ (همانگونه که علامه مجلسی در جلد سیزدهم بحار الانوار، از بعضی از علمانقل کرده) یا در هر زمان و مکانی تا موقعی که حضرتش ظهور کند، حرام است؟ یا اینکه حرمت تلفظ نام مقدس آن حضرت بستگی به موارد خاصی مانند تقیه و ترس دارد که اگر موارد ترس و تقیه نباشد، جایز است؟ آیا این مسأله اختصاص به آن بزرگوار دارد، یا درباره سایر امامان (ع) نیز جاری است؟ دانشمند معروف شیعه، علامهشیخحر عاملی در وسائل الشیعه در آغاز و آخر بابی که به همین عنوان در کتاب مذکور اختصاص داده[۵]، همین قول را انتخاب کرده که در مورد تقیه و خوف تلفظ به نام آن حضرتحرام است و در غیر موارد تقیه و خوفحرام نیست[۶].
ما در اینجا نخست به تجزیه و تحلیل و بررسی روایاتی که در این مورد رسیده میپردازیم و پس از نتیجهگیری نظر خود را خاطرنشان خواهیم ساخت. روایاتی که در این مورد به ما رسیده، پس از بررسی به چهار قسم تقسیم میشوند:
قسم اول روایات: پارهای از روایاتی که در این مورد رسیده، دلالت دارند که تلفظ نام مبارک حضرتولی عصر (ع) به طور مطلق (در هر زمان و مکانی و در هر شرایطی) بیآنکه جای تقیه باشد حرام است و در این قسم روایات، علت خاصی ذکر نشده است. در اینجا به ذکر چند نمونه از این قسم روایات میپردازیم: مرحوم کلینی از علی بن رئابنقل میکند که امام صادق (ع) فرمود: "نام مبارک صاحب این امر (حضرتولی عصر (ع)) را هیچکس جز شخص کافر نمیبرد"[۷].
قسم دوم از روایات: پارهای از روایات که در این مورد وارد شده، به روشنی دلالت دارد بر ترک نام بردن آن حضرت تا موقعی که قیام میکند و سراسر زمین را پر از عدل وداد مینماید، همانگونه که پر از ظلموجور شده. اینک نظر شما را به چند نمونه از آنها جلب میکنیم: علامه مجلسی در بحار الانوار از محمد بن زیاد ازدینقل میکند: هنگامی که از امامقائم (ع) سخنی به میان آمد، امام موسی کاظم (ع) فرمود: "تولدحضرتقائم (ع) بر مردم پنهان است، بردن نام او برای آنان جایز نیست تا وقتی که خداوند متعال او را ظاهر کند و به وسیله او زمین را پر از عدل وداد نماید، همانگونه که پر از ظلموجور شده است"[۸].
قسم چهارم از روایات: پارهای از روایات که در این مورد به ما رسیده، دلالت دارند که خود ائمه اطهار (ع) یا اصحابشان در موارد متعددی حضرت مهدی (ع) را به نام یاد کردهاند، بیآنکه ائمه (ع) اصحاب خود را از این کار نهی کنند. به این چند نمونه از روایات ذیل که این معنی را تأیید میکند، دقت کنید: "امام حسن عسکری (ع) برای بعضی از افراد، که نام آنها را برده، گوسفند ذبح شدهای فرستاد و فرمود: این گوسفند عقیقه[۱۰] فرزندم محمد (حضرت مهدی (ع) است"[۱۱]. این روایت دلالت دارد که ائمه (ع) صریحا اسم حضرت مهدی (ع) را میبردند و ضمنا به دیگران نیز اجازه دادهاند.
نتیجه: کوتاه سخن آنکه ممنوعیت و حرمت نام بردن حضرت مهدی (ع) بستگی به خوف و ترس رسیدن ضرر به خود آن حضرت یا طبق میزانهای معتبری که در تقیه گفته شده، دارد و در غیر مورد تقیه جایز است، به چند دلیل:
این مطلب (حرمت در موارد تقیه، جواز در غیر آن موارد) یگانه راه جمع بین روایات و حمل کردن روایات مطلق آن بر روایاتمقید میباشد. به عبارت روشنتر: روایات مطلق (بدون قید) یعنی همان قسم اول از روایات و قسم دوم نیز که خاطرنشان شد[۱۲]، به وسیله قسم سوم که دلالت داشتند بر اینکه حرمت نام بردن حضرت مهدی (ع) بستگی به موارد تقیه دارد، مقید میگردد. نتیجه اینکه: منظور از عدم جواز نام بردن در قسم اول و دوم از روایات، در مورد تقیه است. و اگر این راه را نپذیریم (طبق دستورتعارضروایات) وقتی قسم اول و دوم از روایات با قسم سوم تعارض کردند، از اعتبار ساقط میشوند. اگر گفتیم: هریک از این اقسام به حساب زیاد بودن آنها قطعی یا همانند قطعی هستند[۱۳]. بنابراین اسناد این روایات ظنی است (نه قطعی)، قائل به تخییر (و انتخاب هرکدام از روایات) میشویم و در این صورت نیز حکم به جواز تصریح به نام حضرت مهدی (ع) خواهد بود. قویترین قرائن و علائم بر صحت راه جمعی که خاطر نشان ساختیم، قسم چهارم از روایات است که دلالت صریح و روشن بر جواز اجمالی نام بردن حضرت داشتند. کاش میدانستم که قائل به حرمت بردن نام حضرتقائم (ع) به طور مطلق در همه شرایط و زمانها درباره این روایات قسم چهارم که جدا بسیار هستند، چه میگوید؟ آیا طرد و نادیده گرفتن همه آنها با اکثریتی که دارند، ممکن است؟ به علاوه فتوای بسیاری از اصحاب ما بر طبق آن روایات است آیا ممکن است که در مقامتعارض، غیر قسم چهارم از روایات را بر قسم چهارم ترجیح دهیم؟ چنین نیست، بلکه هیچ راه حلی جز همان راه جمعی که ذکر کردیم نیست.
احادیث بسیاری از طریق اهل بیت (ع) و اهل تسنن وارد شده که در آنها تصریح گشته است که اسم مهدی (ع) همان اسم پیامبر (ص) و کنیهحضرت مهدی (ع) نیز همان کنیهپیامبر (ص) میباشد. و روشن است که این مطلب در قوه و ردیف نام بردن حضرت مهدی (ع) است، زیرا ظاهر بعضی از روایاتی که دلالت بر ممنوعیت بردن نام آن حضرت را دارند، آن است که این ممنوعیت باید طوری باشد که انسانهای مورد خطاب ندانند که اسم شریف آن حضرت چیست، نه اینکه محض تلفظ به نام آن حضرتممنوع باشد. مگر اینکه گفته شود: گرچه مفاد بعضی از اخبار دلالت بر ممنوعیتی دارد که ندانند نام حضرت مهدی (ع) چیست؟ ولی این روایات با بعضی دیگر از روایاتی که تنها تلفظ به نام امام (ع) را حرام میدانند، نه دلالت بر آن را؛ اگرچه به قسمی از اقسام کنایه باشد، منافات دارد.
قول به حرمت تلفظ به نام شریف آن حضرت بیآنکه موارد بقیه یا محذور دیگری باشد، با قول به جواز تلفظ به لفظ کنایی که دلالت بر اسم میکند و یا مثل "م ح م د" احتیاج به تعبد به اسم کنایه، مانند کدورتی در تلفظ اسم آن حضرت است، با اینکه تلفظ به اسم او به کنایه، مانند اینکه بگوییم: او همنام رسول خدا (ص) است، یا با حرفی از هم جدا (م ح م د) جایز است، با فرض اینکه در ظاهر حتما هیچگونه محذوری در کار نیست. آیا این حکم در احکام شرعی شبیهی دارد؟ مثل این نوع استبعاد و بعید دانستن حرمت تلفظ به اسم در همه جا یا جواز تلفظ با آن با کنایه، گرچه به تنهایی در احکام فقهیدلیل نخواهد بود، ولی ممکن است آن را تأیید گفتار خود قرار دهیم، نیز این مطلب را تأیید میکند. بعضی از روایاتی که در مورد عدم جواز تصریح به نام ائمه (ع) دیگر غیر از امامقائم (ع) در مورد تقیه وارد شدهاند، بنابراین حکم عدم جواز اختصاص به اسم شریف آن حضرت ندارد. مانند روایتی که مرحوم کلینی با اسناد زیاد از عنبسهنقل میکند که امام صادق (ع) فرمود: "پرهیز کنید از بردن نام علی (ع) و فاطمه (س)، چه آنکه برای مردم چیزی مبغوضتر از ذکر نام علی (ع) و فاطمه (س) نیست"[۱۴]. عجیب اینکه مطابق با آنچه از مرحوم صدوق حکایت شده، ایشان بعد از اقرار به اینکه در روایت لوح[۱۵] تصریح به نام حضرت مهدی (ع) شده است، میگوید: "این حدیث با تصریح به نام آن حضرت وارد شده، ولی نظر من آن است که از بردن نام او نهی شده است". قبلاً دانستی که تصریح به نام شریف آن حضرت منحصر به روایتلوح، بلکه منحصر به روایات قسم چهارم که ذکر شدند و در آنها تصریح به اسم شده بود، نیست. با این حال معلوم نیست چرا مرحوم صدوق قول به جواز را در غیر موارد تقیهاختیار نکرده، همانگونه که صاحب وسائل اختیار کرده است و این قول به جواز از بیان بسیاری از اصحاب ظاهر میشود. شاید مرحوم صدوق عدم جواز را موافق با احتیاط دیده است، گرچه قول به عدم جواز موافق احتیاط در عمل با احتیاط در فتوا دو چیزند و این احتیاط جدا ضعیف است و رعایت آن واجب نیست. کوتاه سخن آنکه: از همه مطالبی که خاطر نشان گردید، استفاده میشود که بردن نام شریف حضرت مهدی (ع) که "محمدفرزندامام حسن عسکری (ع)" میباشد، در امثال زمان ما که از این جهات مورد تقیه نیست، جایز است[۱۶]»[۱۷].
به نظر میرسد که حق با قول دوم باشد؛ یعنی حرمت مختص به صورت خوف و تقیه است به دلیل:
در باب تلقین محتضر در حدیثی چنین آمده است: تلقین کن به محتضر کلمات فرج و شهادتین و اسم هر یک از امامان را تا هنگام فوتش.[۲۲] معلوم است که هنگام تلقین به اسم حضرت تصریح میشود.
در مورد تلقین میّت نیز همین دستور آمده که نام هر یک از امامان را بر او ببر و تلقین کن، که از آن جمله نام امام زمان (ع) است[۲۳].
از امام رضا (ع) در مورد زیارتقبرامام حسین (ع) سؤال شد، حضرت فرمود: ... و بسیار بر محمد و آل او درود میفرستی و نام هریک از آنها را میبری و به سوی خدا از دشمنانشان پناه میبری[۲۵]. محقق اربلی میگوید: نظر من چنین است که منع از ذکر نام شریف حضرت به جهت تقیه در دوران خوف و تحت تعقیب بودن و سؤال از نام و محلّ ایشان بوده است، ولی الآن که خوف و تقیهای نیست منع و حرمتی از ذکر نام شریفش وجود ندارد[۲۶].