چرا نام امام مهدی در قرآن نیامده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
چرا نام امام مهدی در قرآن نیامده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت
مدخل بالاترمهدویت / آشنایی با امام مهدی / معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی) / محمد
تعداد پاسخ۴ پاسخ

چرا نام امام مهدی در قرآن نیامده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث مهدویت است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.

پاسخ نخست

علی رضا رجالی تهرانی

حجت الاسلام و المسلمین علی رضا رجالی تهرانی، در کتاب «یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان» در این‌باره گفته است:

«قرآن کریم برای معرّفی شخصیت‌های الهی از سه راه وارد می‌‏شود، و در هر موردی طبق مصالحی از شیوه خاصّی پیروی می‌‏‏کند. گاهی معرّفی با اسم، گاهی معرّفی با عدد، و گاهی نیز معرّفی با صفت. اگر نام امام مهدی (ع) در قرآن نیست، ولی صفات و خصوصیات حکومت او در قرآن وارد شده است. اصولا قرآن در معرّفی افراد، مصالح عالی را در نظر می‌‏‏گیرد. گاهی مصالح ایجاب می‌‏‏کند تنها به صفات افراد بپردازد، چنان‏که درباره امام مهدی (ع) جریان از این قرار است که:

اولا: تشکیل چنین حکومتی، در مواردی صریحا و در موارد دیگر به طور اشاره در قرآن وارد شده است. آیاتی که در سوره توبه و صف از انتشار و گسترش اسلام در سطح جهانی نوید می‌‏‏دهد، مانند: لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ[۱] یعنی تا آن را بر همه ادیان پیروز سازد، اشاره به تشکیل این حکومت است. زیرا مفسّران گویند: مضمون این آیه را که پیشگویی از گسترش فراگیر و همه‏جانبه اسلام در سطح جهان است، هنوز تحقق نپذیرفته است. از این گذشته، در آیه ۱۰۶ سوره انبیاء می‌‏‏فرماید: ما پس از ذکر، در زبور نوشتیم که بندگان شایسته من، وارث زمین خواهند بود. آیه شریفه نوید می‌‏‏دهد که صالحان، وارثان زمین خواهند بود و حکومت جهان را به دست خواهند گرفت. و به اتّفاق تاریخ بشر، هنوز این وعده الهی تحقّق نپذیرفته است.

ثانیا: اگر نام اصلی امام زمان (ع) را نبرده، به خاطر مصلحتی است که برای اهل فضل و درک مخفی نمی‌‏باشد، زیرا به همان علّت که نام امام علی (ع) را نبرده، نام آن حضرت را نیز ذکر ننموده است. اگر نام این پیشوایان گرامی را می‌‏‏برد، کینه‏‌های دیرینه بدر و احد و حنین بار دیگر زنده می‌‏‏شد، و لذا مطلب را به صورت کلّی مطرح کرده و فرموده است: بندگان شایسته من، وارث زمین خواهند بود. نام بردن از گذشتگان، مانند لقمان و ذی القرنین، قابل قیاس با افراد آینده نیست، درباره گذشتگان، حسدها و کینه‌‏ها تحریک نمی‌‏گردد، و افراد سودجو و شهرت‏طلب نمی‌‏‏توانند از آن سوء استفاده کنند، ولی بردن نام آیندگان این محظور را دارد. آیا شما فکر می‌‏کنید که تنها ذکر نام، دردی را دوا می‌‏‏کند؟ آیا فکر می‌‏‏کنید که اگر نام امام زمان (ع) در قرآن برده می‌‏شد، امکان نداشت که در طول تاریخ، شیادان و افراد شهرت‏‌طلب آنان سوءاستفاده نکنند، یا افرادی روی غرض‏‌های خاص، وجود او را انکار ننمایند؟ تجربه تاریخی نشان داده است که اگر هم در قرآن صراحتا نام آن حضرت برده می‌‏شد، باز در طول تاریخ، شیادان و مدّعیان دروغین مهدویت پیدا می‌‏‏شدند و نام خود را امام زمان و مهدی موعود می‌‏گذاشتند، تا از آب گل‌‏آلود ماهی بگیرند و از نام او و انتظار مردم استفاده نادرست کنند. مگر خدا نام پیامبر (ص) را در انجیل نبرده است؟ ولی گروه‌های مغرض، از آن بهره‌‏برداری ناجوان‌مردانه کردند.

بنابراین، مسأله مهم، بیان خصوصیات دیگر آن حضرت است که افراد دل‏آگاه، با شناخت آنها، مهدی واقعی را از مدّعیان قلّابی مهدویت بازشناسند[۲]»[۳].

پاسخ‌ها و دیدگاه‌های متفرقه

۱. حجت الاسلام و المسلمین زهادت؛
حجت الاسلام و المسلمین عبدالمجید زهادت، در کتاب «معارف و عقاید ۵ ج۲» در این‌باره گفته است:

«  اولاً: معرفی به ویژگی‌ها و صفات، در مواردی گوینده را از نام بردن بی‌نیاز می‌کند؛ به ویژه در مسأله امامت که بیان ویژگی‌های شخص امام، صلاحیت‌ها و شایستگی‌های او را برای امامت آشکار می‌کند[۴].

ثانیاً: گاهی مصالحی در کار است که نام (ع) در قرآن ذکر نشود، مانند محفوظ ماندن احتمال تحریف قرآن. همان علتی که ایجاب کرد آیه اکمال الدین[۵] در بین آیات تحریم خبائث و آیه تطهیر[۶] در بین آیات "نساء النبی" قرار گیرد تا ضمن ابلاغ پیام به حق‌جویان، مانع از دست بردن در قرآن نیز بشود.

ثالثاً: خداوند در قرآن، نماز و زکات و حج را بیان کرده؛ اما در بین حدود و احکام آن‌ها را به پیامبر واگذار کرده است و در امامت نیز، لزوم پیروی از امام معصوم را بیان کرده؛ ولی معرفی مصادیق و اشخاص آن را به پیامبر حواله کرده است. روشن است که این وظیفه از سوی خدا به پیامبر اکرم (ص) داده شده است، آن جا که می‌فرماید وَأَنزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ[۷]؛ و بر تو قرآن را نازل کردیم، تا آنچه را برای مردم نازل شده است، برایشان بیان کنی. تأویل و تفسیر: بحث تأویل و تفسیر از مباحث مهم علوم قرآنی است و تعاریف و تحلیل‌های گوناگونی از سوی دانشمندان درباره آن ارائه شده است؛ از جمله: "التفسير كشف القناع عن المشكل؛ یعنی تفسیر نقاب برگرفتن از چهره الفاظ مشکل است".

در این بیان، تفسیر، مربوط به "ظهر" قرآن می‌شود و همان‌طور که پیامبر اکرم (ص) فرمود: «ما من القرآن آية الا و لها ظهر و بطن»[۸]؛ هیچ آیه‌ای در قرآن نیست، مگر آنکه ظهر و بطنی دارد.

در این نگاه، تأویل به معنای "بطن" قرآن است که دلالت درونی قرآن را می‌رساند. در مقابل دلالت ظاهری و برونی قرآن دارد که از آن به "ظهر" تعبیر می‌شود. با این نگاه تمامی آیات قرآن بطن دارند؛ نه اینکه بطون، مخصوص آیات متشابه باشد[۹]. یکی از مهم‌ترین ابزاری که می‌توان به واسطه آن به درک واقعی و عمیق مضامین و مفاهیم آیات الهی نایل شد و از معارف ارزشمند آن بهره‌مند گردید، همان "تفسیر" مطالبی است که از الفاظ و ظواهر کلام الهی و با اندیشه و ژرف‌نگری در آنها به دست می‌آید و نشانگر مراد و منظور ظاهری آیات قرآن است.

اما گاهی آیات الهی حاوی حقایقی ورای الفاظ و ظواهر آن است که در مطالعه ابتدایی و اولیه به دست نمی‌آید و تأویل و دقت آدمی در آنها نیز کارساز نیست؛ بلکه تنها روایات و گفتار معصومین (ع) است که از آنها پرده برمی‌دارد و اسرار آنها را آشکار می‌سازد. به این مرحله از فهم آیات –که دلالت به باطن قرآن دارد- "تأویل" گفته می‌شود. بنابراین برای بهره‌مندی جامع و شایسته، هم باید به ظاهر قرآن و تفسیر آن توجه کرد و هم از باطن آن (تأویل) استمداد جست»[۱۰].
۲. حجت الاسلام و المسلمین امامی میبدی؛
حجت الاسلام و المسلمین علی رضا امامی میبدی، در کتاب «آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی» در این‌باره گفته است:

«مرحوم علامه در پاسخ، چند مطلب بیان می‌کند.

  1. آیات زیادی در قرآن کریم هست که وقتی که به همدیگر ضمیمه شوند یا تدبّر کافی در آنها بشود، خصوصیات امام غائب (ع)به طور وضوح به دست می‌آید، مانند آیاتی که در مباحث گذشته به تفصیل به آنها پرداختیم.
  2. این اشکال تنها متوجه امامت امام غائب (ع)نمی‌باشد، بلکه شامل امامت همه ائمه هدی (ع)است که چرا باید با اهمیتی که امامت دارد نام و نشانشان صریحاً در قرآن ذکر نشود؟ بنابراین اشکال مذکور مشترک الورود است.
  3. بنابر روایات، امیرالمؤمنین علی (ع)جواب این شبهه را چنین بیان می‌کند که خدای متعال می‌دانست که اگر ائمه هدی (ع)را به صراحت در قرآن کریم معرفی می‌فرمود، دشمنان اهل بیت (ع)به هر وسیله بود آن را از قرآن کریم اسقاط می‌کردند و قرآن تحریف می‌پذیرفت، با اینکه خداوند عزّ اسمه وعده صریح داده که قرآن را از تحریف حفظ فرماید. لذا مسئله امامت را به نحوی بیان فرموده که از راه تدبّر در آیات به دست آید، نه به طور صراحت[۱۱]».[۱۲].
۳. نویسندگان کتاب نگین آفرینش؛
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفته‌اند:

«اولاً؛ چنانکه گفتیم، شیوه قرآن در معرفی دو گونه است و معرفی به ویژگی‌ها و صفات، در مواردی گوینده را از نام بردن بی‌نیاز می‌کند؛ به ویژه در مسأله امامت که بیان ویژگی‌های شخص امام، صلاحیت‌ها و شایستگی‌های او را برای امامت آشکار می‌کند.[۱۳]

پرسش‌های وابسته

پانویس

  1. سوره توبه آیه۳۳
  2. اقتباس از پرسش‌ها و پاسخ‌ها جعفر سبحانی، ص ۱۸۵.
  3. یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان، ص ۶۳.
  4. در آیه ولایت (سوره مائده، آیه ۵۵) وقتی امام علی (ع) را با ویژگی‌های ایمان و نماز و زکات در حال رکوع معرفی کند، او را به عنوان بنده صالحی که بین عبادت خدا و انفاق نیازمندان جمع کرده الگوی دیگران قرار داده است؛ چنانکه بزرگان اهل سنت مانند زمخشری در تفسیر کشاف، به آن اعتراف کرده‌اند.
  5. مائده / ۳.
  6. احزاب / ۳۳.
  7. نحل / ۴۴.
  8. وسائل الشیعة؛ ج ۲۷، ص ۱۹۶، ح ۳۳۵۸۰.
  9. علوم قرآنی، ص ۲۷۴.
  10. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۱۴۵-۱۴۷.
  11. بررسی‌های اسلامی، ج ۱، ص ۲۲۶.
  12. امامی میبدی، علی رضا، آموزه‌های مهدویت در آثار علامه طباطبائی، ص ۸۶.
  13. در آیه ولایت (سوره مائده: ۵۵) وقتی امام علی (ع) را با ویژگی‌های ایمان و نماز و زکات در حال رکوع معرفی می‌کند، او را به عنوان بنده صالحی که بین عبادت خدا و انفاق نیازمندان جمع کرده الگوی دیگران قرار داده است؛ چنانکه بزرگان اهل سنت مانند زمخشری در تفسیر کشاف، به آن اعتراف کرده‌اند.
  14. و بر تو قرآن را نازل کردیم، تا آنچه را برای مردم نازل شده است، برایشان بیان کنی؛ سوره نحل، آیه: ۴۴.
  15. بالادستان، محمد امین؛ حائری‌‎پور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ج۱، ص ۶۹ - ۷۰.