نام امام مهدی در کتابها و ملل گوناگون چیست؟ (پرسش)
نام امام مهدی در کتابها و ملل گوناگون چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / آشنایی با امام مهدی / معرفت امام مهدی (شناخت امام مهدی) / محمد |
مدخل اصلی | اسم امام مهدی |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
نام امام مهدی (ع) در کتابها و ملل گوناگون چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
پاسخ نخست
آقای مجتبی تونهای، در کتاب «موعودنامه» در اینباره گفته است:
- «نام اصلی حضرت، "محمد" است. نامی که پیامبر اکرم (ص) برای ایشان گذارده و فرمود: "مهدی از فرزندان من است. اسم او اسم من و کنیه او کنیه من است"[۱]. در اینکه آیا میتوان به نام اصلی حضرت، یعنی "محمد" تصریح کرد یا نه، در میان علمای شیعه اختلافنظر است. و اما یاد کردن نام شریف معهود آن حضرت بر چندگونه متصوّر است:
- یاد کردن آن در کتابها، که در جایز بودنش تردید نیست، زیرا دلایل منع، شامل آن نمیشود و نیز شیوه علمای صالح و عامل از زمان کلینی تاکنون بر این بوده که نام آن حضرت را در کتابهای خود ذکر کردهاند؛ بدون اینکه کسی بر آنان اعتراض نماید.
- یاد کردن نام آن حضرت با اشاره و کنایه، مانند اینکه گفته شود: اسم او، اسم رسول خدا (ص) است، و کنیهاش، کنیه آن حضرت میباشد؛ این نیز جایز است، به همان دلایلی که در گونه اول گذشت. به اضافه روایات متعدّدی از طرق شیعه و سنی از پیامبر اسلام (ص) که در آنها تصریح فرموده است: "مهدی از فرزندان من است. نام او نام من و کنیهاش کنیه من میباشد"[۲]. گفتنی است که جایز بودن در این دو مورد مذکور، به غیر حال ترس اختصاص دارد، زیرا ترس از جمله عناوین عارضی است که مایه حرام شدن هر جایزی میگردد.
- یاد کردن آن حضرت در دعا و مناجات که ظاهرا در این مورد نیز جایز است.
- یاد کردن آن حضرت در مجامع و غیره بهطور سرّی و بهعنوان درددل، که در این صورت نیز جایز است، زیرا دلایل منع از این قسم منصرف است، پس اصل جواز و دلایل جواز، بدون معارض باقی میمانند. ضمن این که در روایت نبوی آمده: "اوست کسی که نامش بهطور آشکارا پیش از قیامش نبرد مگر کافر به او"[۳].
- یاد کردن این اسم شریف در مواقع ترس، مانند: محافل و مجالس دشمنان دین که تقیه با آنان واجب است. در حرمت این نوع هیچ اختلافی وجود ندارد، چنانکه در روایات متعدّدی بر این حرمت، تصریح شده است.
- یاد کردن نام آن حضرت در مجالس و مجامعی که ترس و تقیهای در آنها نباشد. این مورد است که معرکه آراء و جای بحث و گفتوگو است. بعضی میگویند: اخبار گوناگونی در دست است که دلالت بر حرمت این نوع دارد. از جمله روایات، این است که امام هادی (ع) فرموده: "جانشین بعد از من، پسرم حسن است، پس چگونه خواهید بود در جانشین پس از جانشین من؟" راوی میگوید: عرض کردم: خداوند مرا فدای شما گرداند، چرا؟ فرمود: "زیرا شما شخص او را نمیبینید و بردن نامش برای شما روا نیست. " گفتم: پس چگونه او را یاد کنیم؟ فرمود: "بگویید حجت آل محمد (ع). "[۴] نیز در توقیع آن حضرت است که: "ملعون است ملعون است کسی که در محفلی از مردم، اسم مرا ببرد. "[۵]
عدهای میگویند: منظور از حرمت بردن اسم صریح امام، در مورد تقیه است. زیرا روایاتی داریم که به جهت جایز دانستن ذکر نام آن امام، در مقابل روایات حرمت قرار دارند، و تنها راه جمع بین روایات حرمت و جواز همین است. و دلایل دیگری هم میآورند که منطقی مینماید.
در این رابطه عالم بزرگ تشیع، علی بن عیسی اربلی میگوید: فتوای من این است که منع تلفظ به نام مهدی (ع) از روی تقیه بوده است، ولی اکنون اشکال ندارد. [۶] همانگونه که محدث کبیر شیخ حر عاملی در وسایل الشیعه اختیار کرده است. پس ذکر نام شریف حضرت مهدی (ع) که عبارت از امام محمد فرزند امام حسن عسکری (ع) میباشد، در امثال زمان ما که تقیه لازم نیست، جایز است. [۷] البته با توجّه به فتوای علمای بزرگی به حرمت مسأله، جای احتیاط است و اصولاً از مسائل فقهی و اجتهادی محل اختلاف میباشد»[۸].
- «در کتاب "نجم الثاقب" اسامی حضرت مهدی (ع) چنین آمده است: محمد، احمد، مهدی، اصل، اوقیدمو (در تورات)، ایزدشناس و ایزدنشان (در نزد مجوس)، ایستاده (در کتاب شاکمونی)، بقیة الله، بهرام، بنده یزدان (در کتاب ایستاع)، پرویز (در کتاب برزین)، برهان الله، جعفر، جمعه، حاشر (در صحف ابراهیم)، خجسته (در کتاب کندر)، خسرو (در کتاب خسرو مجوس)، خداشناس، راهنما، زندافریس (در کتاب ماریاقین)، سروش ایزد (در کتاب زمزم زردشت)، شماطیل (در کتاب ارماتش)، صمصام الاکبر (در کتاب کندرال)، عصر، غیب، فردوس الاکبر، فیروز (در کتاب فرنگان)، فرخنده (در کتاب اشعیای نبی)، فیذموا (در تورات)، قاطع، کلمة الحق، کیقباد دوم (در نزد مجوس)، کوکمأ (در کتاب بختا)، لندیطارا (در کتاب هزارنامه هند)، لسان الصدق، ماشع (در تورات عبریه)، مهمید الاخر (در انجیل)، مسیح الزمان (در کتاب فرنگیان)، میزان الحق (در کتاب آژی)، صالح، منصور، عبدالله، مومل، منان، نور آل محمد (ع)، نجم، و هوهل (در تورات)[۹]»[۱۰].
- «"اوقیدمو"، در کتاب "ذخیرة الالباب" معروف به "دوائر العلوم" آمده که اسم آن جناب (حضرت مهدی (ع)) در تورات به لغت ترکوم "اوقیدمو" است[۱۱]»[۱۲].
- «"ایزدشناس"، در کتاب "ذخیرة الالباب" از میرزا محمد نیشابوری آمده است که، نام آن جناب (حضرت مهدی (ع)) است در نزد مجوس[۱۳]»[۱۴].
- «در کتاب "ذخیرة الالباب" از محمد نیشابوری نوشته که "ایزدنشان"، نام حضرت مهدی (ع) در نزد مجوس است. شیخ بهایی نیز در "کشکول" فرموده: فارسیان، آن جناب را ایزدشناس و ایزد نشان گویند[۱۵]»[۱۶].
- «در کتاب "ذخیرة الالباب" معروف به "دوائر العلوم" از میرزا محمد نیشابوری آمده که: "ایستاده"، نام آن جناب (حضرت مهدی (ع)) است در کتاب شاکمونی[۱۷]»[۱۸].
- «"برهان الله" اسم حضرت مهدی (ع) در کتاب انکلیون است[۱۹]»[۲۰].
- «"بنده یزدان"، اسم آن حضرت است در کتاب ایستاع؛ چنانچه در "ذخیرة الالباب" ذکر شده است[۲۱]»[۲۲].
- «"بهرام"، اسم حضرت مهدی (ع) است در کتاب ایستاع؛ چنانچه در "ذخیرة الالباب" ذکر شده است[۲۳]»[۲۴].
- «"پرویز" اسم آن حضرت است در کتاب برزین از رفرس، چنانچه در کتاب "ذخیرة الالباب" ذکر شده است[۲۵]»[۲۶].
«اسامی مبارک حضرت مهدی (ع) با الفاظ مختلفی در بسیاری از کتب مذهبی اهل ادیان و ملل مختلف جهان آمده که برخی از آنها چنین است: "صاحب" در صحف ابراهیم (ع)، "قائم" در زبور سیزدهم، "قیدمو" در تورات به لغت ترکوم، "ماشیع" -مهدی بزرگ- در تورات عبرانی، "مهمید آخر" در انجیل، "سروش ایزد" در زمزم زرتشت، "بهرام" در ابستاق زند و پازند، "بنده یزدان" در زند و پازند، "لندبطاوا" در هزارنامه هندیان، "شماخیل" در ارماطس، "خوراند" در جاویدان، "خجسته" در کندرال فرنگیان، "خسرو" در کتاب مجوس، "میزان الحق" در کتاب اثری پیغمبر، "پرویز" در کتاب برزین آذر فارسیان، "فردوس اکبر" در کتاب قبروس رومیان، "کلمة الحق" در صحیفه آسمانی، "لسان الصّدق" در صحیفه آسمانی، "صمصام الاکبر" در کتاب کندرال، "بقیة الله" در کتاب دوهر، "قاطع" در کتاب قنطره، "منصور" در کتاب دید براهمه، "ایستاده" در کتاب شاکمونی، "ویشنو" در کتاب ریگودا، "فرخنده" در کتاب وشن جوک، "راهنما" در کتاب پاتیکل، "پسر انسان" در عهد جدید (اناجیل و ملحقات آن)، "سوشیانس" در کتاب زند و هومومنیسن از کتب زردشتیان، "فیروز" در کتاب اشعیای پیامبر، و در کتاب "شابوهرگان" کتاب مقدس "مانویه" ترجمه "مولر" نام "خرد شهر ایزد" آمده که باید در آخرالزمان ظهور کند، و عدالت را در جهان آشکار سازد»[۲۷]
- «"خداشناس" نام حضرت مهدی (ع) است در کتاب شاکمونی که به اعتقاد کفره هند، پیغمبری صاحب کتاب بوده است. در آن آمده است: "دنیا و حکومت آن به فرزند سید خلایق دو جهان "یشن"[۲۸] خواهد رسید و او بر کوههای مشرق و مغرب دنیا حکم براند و فرمان دهد و بر ابرها سوار شود و فرشتگان، کارگزاران وی باشند و پریزادان و آدمیان در خدمت او درآیند و... نام او "ایستاده" و "خداشناس" است[۲۹]»[۳۰].
- «"راهنما" از اسامی حضرت است در کتاب "باتیکل"، که صاحب آن از عظمای کفره است. از آن کتاب، در بشارت به وجود و ظهور آن حضرت کلماتی نقل کردهاند[۳۱]»[۳۲].
- «"زند افریس" اسم حضرت مهدی (ع) است در کتاب "ماریاقین". احتمال دادهاند که اصل اسم "افریس" باشد و مراد از زند، همان کتاب منسوب به زردشت یا صحف حضرت ابراهیم (ع) یا فصلی از آن باشد[۳۳]»[۳۴].
- «"سروش ایزد" نام امام مهدی است در کتاب زمزم زردشت[۳۵]»[۳۶].
- «"شماطیل" اسم آن حضرت است در کتاب "ارماتش"[۳۷]»[۳۸].
- «"صمصام الاکبر" نام حضرت است در کتاب "کندرال"[۳۹]»[۴۰].
اسامی مبارک حضرت مهدی (ع) با الفاظ مختلفی در بسیاری از کتب مذهبی اهل ادیان و ملل مختلف جهان آمده که برخی از آنها چنین است: "صاحب" در صحف ابراهیم (ع)، "قائم" در زبور سیزدهم، "قیدمو" در تورات به لغت ترکوم، "ماشیع" -مهدی بزرگ- در تورات عبرانی، "مهمید آخر" در انجیل، "سروش ایزد" در زمزم زرتشت، "بهرام" در ابستاق زند و پازند، "بنده یزدان" در زند و پازند، "لندبطاوا" در هزارنامه هندیان، "شماخیل" در ارماطس، "خوراند" در جاویدان، "خجسته" در کندرال فرنگیان، "خسرو" در کتاب مجوس، "میزان الحق" در کتاب اثری پیغمبر، "پرویز" در کتاب برزین آذر فارسیان، "فردوس اکبر" در کتاب قبروس رومیان، "کلمة الحق" در صحیفه آسمانی، "لسان الصّدق" در صحیفه آسمانی، "صمصام الاکبر" در کتاب کندرال، "بقیة الله" در کتاب دوهر، "قاطع" در کتاب قنطره، "منصور" در کتاب دید براهمه، "ایستاده" در کتاب شاکمونی، "ویشنو" در کتاب ریگودا، "فرخنده" در کتاب وشن جوک، "راهنما" در کتاب پاتیکل، "پسر انسان" در عهد جدید (اناجیل و ملحقات آن)، "سوشیانس" در کتاب زند و هومومنیسن از کتب زردشتیان، "فیروز" در کتاب اشعیای پیامبر، و در کتاب "شابوهرگان" کتاب مقدس "مانویه" ترجمه "مولر" نام "خرد شهر ایزد" آمده که باید در آخرالزمان ظهور کند، و عدالت را در جهان آشکار سازد[۴۱]»[۴۲].
پرسشهای وابسته
- نام اصلی امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- آیا بردن نام امام مهدی حرام است؟ (پرسش)
- نام امام مهدی به چه معناست؟ (پرسش)
- نامهای امام مهدی چیستند؟ (پرسش)
- آیا در قرآن کریم به امام مهدی اشاره شده است؟ (پرسش)
- چرا نام امام مهدی در قرآن نیامده است؟ (پرسش)
- چرا به امام مهدی شریک القرآن میگوییم؟ آیا این لقب را به ائمه دیگر هم میتوان نسبت داد؟ (پرسش)
- نام امام مهدی در کتابها و ملل گوناگون چیست؟ (پرسش)
- آیا نام بردن اسم امام مهدی یعنی محمد جایز است؟ (پرسش)
- چرا میگویند به زبان آوردن و گفتن اسم واقعی امام مهدی حرام است؟ (پرسش)
- چرا نام امام مهدی برده نمیشود و به صورت م ح م د نوشته میشود؟ (پرسش)
- علت نهی از ذکر اسم خاص امام مهدی چیست؟ (پرسش)
- نام امام مهدی در کتب اهل سنت چیست؟ (پرسش)
- نام امام مهدی در دعاها چیست؟ (پرسش)
- نام امام مهدی در کلام دانشمندان شیعه چیست؟ (پرسش)
پانویس
- ↑ کمال الدین، ج ۲، ص ۲۸۶
- ↑ همان.
- ↑ مستدرک الوسائل، ج ۲، ص ۳۸۰.
- ↑ اصول کافی، ج ۱، ص ۳۲۸
- ↑ بحار الانوار، ج ۵۳، ص ۱۸۴.
- ↑ کشف الغمّه، ج ۲، ص ۵۲۰.
- ↑ یکصد پرسش و پاسخ پیرامون امام زمان (ع)، علیرضا رجالی تهرانی، ص ۶۶
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۰۱.
- ↑ نجم الثاقب، باب دوّم.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۰۴.
- ↑ نجم الثاقب، باب دوم.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۴۰.
- ↑ نجم الثاقب، باب دوم.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۴۸.
- ↑ نجم الثاقب، باب دوم.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۴۹.
- ↑ نجم الثاقب، باب دوم.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۴۹.
- ↑ نجم الثاقب، باب دوم.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۶۶.
- ↑ نجم الثاقب باب دوم.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۷۴.
- ↑ نجم الثاقب، باب دوم.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۸۵.
- ↑ نجم الثاقب، باب دوم.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۱۹۷.
- ↑ نجم الثاقب، باب دوم؛ الزام الناصب، ج ۱، ص ۴۸۱.
- ↑ به زبان آنان، نام رسول خدا (ص) است.
- ↑ نجم الثاقب، باب دوم.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۲۹۱.
- ↑ بحارالانوار ج ۵۱ص۳۳۵.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۳۴۷.
- ↑ نجم الثاقب، باب دوم.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۳۲۱.
- ↑ نجم الثاقب، باب دوم.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۰۳.
- ↑ نجم الثاقب، باب دوم.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۳۷.
- ↑ نجم الثاقب، باب دوم.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۴۵۰.
- ↑ نجم الثاقب، باب دوم؛ الزام الناصب، ج ۱، ص ۴۸۱.
- ↑ تونهای، مجتبی، موعودنامه، ص۹۴.