بحث:آیا بردن نام امام مهدی حرام است؟ (پرسش)
نویسنده: آقای سالاری
پاسخ اجمالی
اختلاف در نام بردن اسم امام زمان(ع)
- در مورد حکم نام بردن حضرت مهدی(ع) به نام اصلی، اختلاف وجود دارد[۱]. با توجه به روایات متعارض در این موضوع و قایل شدن محدودیتهایی برای بردن نام امام زمان(ع) که برگرفته از روایاتی در این زمینه است، میتوان در یک طبقه بندی، موضوع را پیگیری کرد.
- علما در این زمینه به پنج دسته تقسیم شده اند: گروهی از علما با استناد به روایاتی که ناظر به تحریم هستند، بردن نام خاص آن حضرت را ممنوع و حرام دانستهاند؛ عده ای عدم جواز را تا زمان ظهور دانستهاند؛ برخی قائل به جواز هستند منتها جواز را مقید به زمان غیر از تقیه و ترس دانسته و برخی نیز با استناد به روایاتی که در آنها نام آن حضرت به صراحت ذکر شده، قائل به جواز مطلق شدهاند[۲].
ادله روایی نظرات مختلف
عدم جواز به صورت مطلق
- دسته اول: روایات عدم جواز به صورت مطلق: روایاتی وجود دارد که ما را بر آن میدارد تا به هر علت از ذکر نام صریح امام مهدی(ع) خودداری کنیم: امیر مؤمنان(ع) در پاسخ عمر بن خطاب که پرسیده بود: نام امام زمان(ع) چیست؟ فرمود: «نام او را نمیتوانم ببرم، چون پیامبر(ص) از من پیمان گرفته، و این نام در نزد رسول خدا(ص) به ودیعت گذاشته شده است»[۳] و...[۴].
- بزرگانی همانند شیخ صدوق و علامۀ مجلسی به استناد همین روایات، از بردن نام صریح امام زمان(ع) نهی کردهاند. همچنین با توجه به اینکه تعدادی از این روایات مربوط به پیش از ولادت امام مهدی(ع) است و برخی دیگر مربوط به پس از ولادت و برخی دیگر مربوط به دوران غیبت صغری است و در تمام آنها نهی شده است که نام صریح امام زمان(ع) برده شود، نشان دهندۀ این است که این ممنوعیت مربوط به دوران غیبت صغری نیست[۵].
- روایات دسته اول را میتوان به گروههایی تقسیم کرد:
- نام بردن حضرت با نام مخصوص برابر با کفر است: «صاحب این امر کسی است که جز کافر، نام او را به اسم خودش نبرد»[۶]. برخی از شارحان کافی، درباره این حدیث گفتهاند: شاید مراد از کافر در این روایت، کسی باشد که اوامر الهی را ترک و نواهی او را انجام میدهد؛ نه کسی که منکر پروردگار و یا مشرک به او است. شاید این مختص به زمان تقیه باشد؛ چرا که روایات فراوانی، به نام آن حضرت تصریح کرده است[۷].
- نام بردن ایشان جایز نیست: همانگونه که ولادت ایشان، مخفی است: «او فرزند سرور کنیزان است؛ کسی که ولادتش بر مردمان پوشیده و ذکر نامش بر آنها روا نیست»[۸]. اگرچه ولادت آن حضرت بر عموم مردم پوشیده بود؛ ولی عدهای از این امر آگاه بودند. بنابراین میتوان احتمال داد، این عدم جواز، برای همۀ مردم نیست[۹].
- نام بردن آن حضرت جایز نیست؛ همانگونه که جسم ایشان دیدنی نیست: امام صادق(ع) در جواب کسی که پرسید: «مهدی از فرزندان کیست؟ فرمود: پنجمین امام از فرزندان امام هفتم که شخص او از دیدگان شما نهان شود و نام بردنش روا نباشد»[۱۰]. در این دسته از روایات نیز به جهت وجود ضمایر مخاطب در «یَغِیبُ عَنْکُمْ و وَ لاَ یَحِلُّ لَکُمْ»، ممکن است گفته شود، حرمت تنها متوجه مخاطبان آن حضرت بود و این به دلیل فشارهایی است که از طرف ظالمان بر شیعیان به جهت نام بردن حضرت وارد میکردند[۱۱]. به علاوه روایاتی نیز وجود دارد که میگوید حضرت مهدی(ع) را در دوران غیبت میبینند. بنابراین از این دسته روایات، به خاطر وجود احتمالات، نمیتوان قطع به حرمت را برای همگان استفاده کرد[۱۲].
- نام برنده آن حضرت بین مردم ملعون است: با این مضمون توقیعی از امام عصر(ع) صادر شده است که میفرماید: «لعنت خدا بر کسی که مرا در میان جمعی از مردم نام برد»[۱۳]. در این روایت نیز احتمالاتی وجود دارد: مقصود روایت، دوران غیبت صغرا است؛ یعنی، زمانی که آن حضرت در میان جمعی حضور مییافتند و اگر کسی نام او را افشا میکرد، موجب فاش شدن اسرار میشد و خطری متوجه آن حضرت میگردید وگرنه صرف نام بردن ـ بدون اشاره به وجود ظاهری ایشان ـ مایۀ ضرر و زیانی نخواهد شد. احتمال دیگر اینکه مقصود مخالفان و اهل سنت باشد[۱۴].
عدم جواز تا هنگام ظهور
- دسته دوم: روایات عدم جواز تا هنگام ظهور: محمد بن زیاد ازدی از امام موسی بن جعفر(ع) دربارۀ امام غایب(ع) نقل کرده است: «کسی که ولادتش بر مردمان پوشیده و ذکر نامش بر آنها روا نیست، تا آنگاه که خدای تعالی او را ظاهر ساخته و زمین را از عدل و داد آکنده سازد؛ همانگونه که پر از ظلم و جور شده باشد»[۱۵].[۱۶]
جواز بدون بیم خطر
- دسته سوم: روایات جواز بدون بیم خطر: در این دسته از روایات، به علت نام نبردن حضرت اشاره شده است. در این صورت اگر آن علت وجود نداشته باشد، نهی نیز ساقط است. از خود حضرت مهدی(ع) در توقیعی آمده است: «پس به درستی که آنان اگر اسم را بدانند، آن را رایج ساخته و اگر بر مکان آگاهی یابند، آن را نشان خواهند داد»[۱۷]. بنابراین، این دسته از روایات، دایر مدار ترس و تقیه است و با منتفی شدن آن، حرمت نام بردن نیز منتفی خواهد شد[۱۸].
جواز نام بردن
- دسته چهارم: جواز نام بردن: این دسته، خود دارای چند گونه است:
- گونه اول: یاد کردن اسم حضرت در کتابها: در جایز بودن آن تردید نیست، چراکه از زمان شیخ کلینی تا زمان ما این طور بوده که نام آن حضرت(ع) را در کتابهای خود ذکر کردهاند، بدون اینکه کسی بر آنان اعتراض نماید[۱۹].
- گونه دوم: یاد کردن آن جناب با اشاره و کنایه، مانند اینکه گفته شود: اسم او اسم رسول خدا(ص) است و کنیهاش کنیه آن حضرت. جایز بودن این مورد و گونه اول به غیر حال ترس اختصاص دارد، زیرا حالت ترس، موجب حرام شدن هر جایزی است[۲۰].
- گونه سوم: یاد کردن آن حضرت در دعا و مناجات، به طوری که عنوان نام بردن در محافل و مجامع را نداشته باشد. ظاهراً در این صورت نیز جایز است[۲۱].
- گونه چهارم: یاد کردن آن حضرت در مجامع و غیر آنها به طور سری و در دل؛ حق آن است که در این صورت نیز جایز است[۲۲].
- گونه پنجم: یاد کردن نام آن حضرت در مجالسی که ترس و تقیهای در آنها نیست. برخی قائل به حرمت هستند مانند شیخ صدوق و مفید و طبرسی و محقق داماد و علامه مجلسی و محقق نوری[۲۳].
- روایاتی که قبل از ولادت ایشان، به نام مبارک آن حضرت اشاره کرده است: شیخ صدوق در کمال الدین و تمام النعمة از حضرت علی(ع)، نقل کرده است: رسول گرامی اسلام(ص)، نام امامان بعد از حضرت علی(ع) را یکی پس از دیگری برای آن حضرت برشمرد، تا اینکه فرمود: «مهدی امتم [در میان ایشان] محمد است که زمین را از عدل و داد آکنده سازد..».[۲۴].[۲۵]
- برخی روایات شامل سخنانی است که پس از ولادت ایشان، از آن حضرت با نام محمد یاد کردهاند: ابراهیم کوفی، نقل کرده است امام عسکری(ع) گوسفندی سر برید و برای من فرستاد و فرمود: «این بخشی از عقیقه فرزندم محمد است»[۲۶].[۲۷]
- باید توجه داشت شاید هدف و مقصود امامان(ع) از ممنوعیت نام بردم حضرت این بوده که نام این خلیفه و این ذخیرۀ الهی باید با رعایت ادب برده شود و سزاوار است از القاب امام مهدی (علیه اسلام) مانند حجت، قائم، بقیة الله و... استفاده شود، همانگونه که خودشان چنین یاد میکردند: امام حسن عسکری(ع) به ابوهاشم چنین فرمود: «چه خواهید کرد در روزهایی که نه شخص او را میبینید و نه جایز است نامش را ببرید». ابوهاشم گوید: عرض کردم: پس چگونه نام او را یاد کنیم؟ حضرت فرمود: «بگویید: الحجة من آل محمد(ع)»[۲۸].[۲۹]
- نکته پایانی: برخی از بزرگان معاصر، پس از نقل چهار گروه روایات یاد شده، نوشتهاند: ظاهر این است که منع، دایر مدار وجود ملاک تقیه است. بنابراین نام بردن از آن حضرت به این نام در زمان ما هیچگونه منعی ندارد. به علاوه دسته چهارم روایات ـ که دلالت بر جواز میکرد ـ از دستههای دیگر به مراتب، هم از نظر عدد بیشتر و هم از نظر دلالت اقوا است. آنگاه ایشان نتیجه میگیرند: «حرمت تنها در هنگام تقیه بوده و تنها راه جمع بین روایات همین قول است وگرنه باید هر دو دسته روایت را قبول نکنیم و به اصطلاح از اعتبار ساقط بدانیم و یا قائل به تخییر شویم ـ اگر بگوییم روایات ظنی هستند ـ و حاصل هم این میشود که قائل به جواز شویم»[۳۰].
پاسخ تفصیلی
اختلاف در نام بردن اسم امام زمان(ع)
- در مورد حکم نام بردن حضرت مهدی(ع) به نام اصلی، اختلاف وجود دارد[۳۱]. با توجه به روایات متعارض در این موضوع و قایل شدن محدودیتهایی برای بردن نام امام زمان(ع) که برگرفته از روایاتی در این زمینه است، میتوان در یک طبقه بندی، موضوع را پیگیری کرد.
- علما در این زمینه به پنج دسته تقسیم شده اند: گروهی از علما با استناد به روایاتی که ناظر به تحریم هستند، بردن نام خاص آن حضرت را ممنوع و حرام دانستهاند؛ عده ای عدم جواز را تا زمان ظهور دانستهاند؛ برخی قائل به جواز هستند منتها جواز را مقید به زمان غیر از تقیه و ترس دانسته و برخی نیز با استناد به روایاتی که در آنها نام آن حضرت به صراحت ذکر شده، قائل به جواز مطلق شدهاند[۳۲].
ادله روایی نظرات مختلف
عدم جواز به صورت مطلق
- دسته اول: روایات عدم جواز به صورت مطلق: روایاتی وجود دارد که ما را بر آن میدارد تا به هر علت از ذکر نام صریح امام مهدی(ع) خودداری کنیم:
- امیر مؤمنان(ع) در پاسخ عمر بن خطاب که پرسیده بود: نام امام زمان(ع) چیست؟ فرمود: «نام او را نمیتوانم ببرم، چون پیامبر(ص) از من پیمان گرفته، و این نام در نزد رسول خدا(ص) به ودیعت گذاشته شده است»[۳۳].
- امام صادق(ع) فرمود: «بر شما جایز نیست نامش را ببرید»[۳۴].
- امام کاظم(ع) فرمود: «جایز نیست نامش را ببرید، تا خداوند او را ظاهر گرداند»[۳۵].
- امام زمان(ع) نیز فرمود: «از رحمت خدا دور باد، کسی که نام مرا در اجتماع مردم ببرد!»[۳۶].
- با در نظر گرفتن روایات یاد شده، باید دید نظر اهل بیت و هدف آنها درباره نبردن نام امام زمان(ع) چیست؟ آیا سخنان امامان معصوم(ع) اختصاص به زمان خاص و شرایط خاصی دارد؟[۳۷]. بزرگانی همانند شیخ صدوق و علامۀ مجلسی به استناد همین روایات، از بردن نام صریح امام زمان(ع) نهی کردهاند. شاید منع امامان معصوم(ع) از بردن نام امام زمان(ع) مربوط به دوران خاصی بود که معصومین(ع) میخواستند با خودداری از بردن نام حضرت مهدی(ع)، پیروان خود را از گزند حوادث محفوظ نگه دارند. شاهدش نامهای است که در دوران غیبت صغری، از امام زمان(ع) صادر شده و در آن آمده است: «از رحمت خدا دور باد کسی که نام مرا در میان مردم ببرد»[۳۸]. ممکن است مراد از کلمه "ناس" در روایت اشاره به دشمنان اهل بیت(ع) باشد. اگر این نامه در غیبت کبری صادر شده بود بدون شک اتفاق نظر بر این بود که نام صریح حضرت مهدی(ع) برده نشود، اما این نامه در دوران غیبت صغری صادر شده است[۳۹].
- همچنین با توجه به اینکه تعدادی از این روایات مربوط به پیش از ولادت امام مهدی(ع) است و برخی دیگر مربوط به پس از ولادت و برخی دیگر مربوط به دوران غیبت صغری است و در تمام آنها نهی شده است که نام صریح امام زمان(ع) برده شود، نشان دهندۀ این است که این ممنوعیت مربوط به دوران غیبت صغری نیست[۴۰].
- برای تبیین نتیجۀ این بحث روایات دستۀ اول را میتوان به گروههایی تقسیم کرد:
- نام بردن حضرت با نام مخصوص برابر با کفر است: امام صادق(ع) فرمودند: «صاحب این امر کسی است که جز کافر، نام او را به اسم خودش نبرد»[۴۱]. روایت صریح در حرمت است؛ اگرچه عدهای آن را حمل بر مبالغه کردهاند. برخی قائلند: شاید مراد از کافر در این روایت، کسی باشد که اوامر الهی را ترک و نواهی او را انجام میدهد؛ نه کسی که منکر پروردگار و یا مشرک به او است. شاید این مختص به زمان تقیه باشد؛ چراکه روایات فراوانی، به نام آن حضرت تصریح کرده است[۴۲].[۴۳]
- نام بردن ایشان جایز نیست: همانگونه که ولادت ایشان، مخفی است: امام کاظم(ع) فرمودند: «او فرزند سرور کنیزان است؛ کسی که ولادتش بر مردمان پوشیده و ذکر نامش بر آنها روا نیست»[۴۴]. در این دسته از روایات به دو چیز اشاره شده است: یکی مخفی بودن ولادت و دیگری حرمت نام بردن حضرت با نام خاص. اگرچه ولادت آن حضرت بر عموم مردم پوشیده بود؛ ولی عدهای از این امر آگاه بودند. بنابراین میتوان احتمال داد، این عدم جواز، برای همۀ مردم نیست[۴۵].
- نام بردن آن حضرت جایز نیست؛ همانگونه که جسم ایشان دیدنی نیست: داود بن قاسم جعفری گوید: از امام هادی (ع) شنیدم که فرمود: «جانشین پس از من فرزندم حسن است و شما با جانشین پس از جانشین من چگونه خواهید بود؟ گفتم: فدای شما شوم! برای چه؟ فرمود: زیرا شما شخص او را نمیبینید و بردن نام او به اسمش بر شما روا نباشد، گفتم: پس چگونه او را یاد کنم؟ فرمود: بگویید: حجت از آل محمد (صلی لله علیه و آله)»[۴۶]. امام صادق(ع) در جواب کسی که پرسید: «مهدی از فرزندان کیست؟ فرمود: پنجمین امام از فرزندان امام هفتم که شخص او از دیدگان شما نهان شود و نام بردنش روا نباشد»[۴۷]. در این دسته از روایات نیز ممکن است گفته شود، حرمت تنها متوجه مخاطبان آن حضرت بود و این به دلیل فشارهایی است که از طرف ظالمان بر شیعیان به جهت نام بردن حضرت وارد میکردند[۴۸]. به علاوه روایاتی نیز وجود دارد که میگوید حضرت مهدی(ع) را در دوران غیبت میبینند. بنابراین از این دسته روایات، به خاطر وجود احتمالات، نمیتوان قطع به حرمت را برای همگان استفاده کرد[۴۹].
- نام برنده آن حضرت بین مردم ملعون است: با این مضمون توقیعی از امام عصر(ع) صادر شده است که میفرماید: «لعنت خدا بر کسی که مرا در میان جمعی از مردم نام برد»[۵۰]. در این روایت نیز احتمالاتی وجود دارد: مقصود روایت، دوران غیبت صغرا است؛ یعنی، زمانی که آن حضرت در میان جمعی حضور مییافتند و اگر کسی نام او را افشا میکرد، موجب فاش شدن اسرار میشد و خطری متوجه آن حضرت میگردید وگرنه صرف نام بردن ـ بدون اشاره به وجود ظاهری ایشان ـ مایۀ ضرر و زیانی نخواهد شد. احتمال دیگر اینکه مقصود مخالفان و اهل سنت باشد[۵۱].
عدم جواز تا هنگام ظهور
- دسته دوم: روایات عدم جواز تا هنگام ظهور: محمد بن زیاد ازدی از امام موسی بن جعفر(ع) دربارۀ امام غایب(ع) نقل کرده است: «کسی که ولادتش بر مردمان پوشیده و ذکر نامش بر آنها روا نیست، تا آنگاه که خدای تعالی او را ظاهر ساخته و زمین را از عدل و داد آکنده سازد؛ همانگونه که پر از ظلم و جور شده باشد»[۵۲]. عبد العظیم حسنی گوید:... امام هادی(ع) فرمود: «... و پس از من پسرم حسن است و مردم با جانشین او چگونه باشند؟ گفتم: فدای شما شوم برای چه؟ فرمود: زیرا شخص او را نمیبینند و بردن نام او روا نباشد؛ تا آنکه قیام کند و زمین را پر از عدل و داد نماید..».[۵۳].[۵۴]
روایات جواز بدون بیم خطر
- دسته سوم: روایات جواز بدون بیم خطر: در این دسته از روایات، به علت نام نبردن حضرت اشاره شده است. در این صورت اگر آن علت وجود نداشته باشد، نهی نیز ساقط است. امام باقر(ع) در جواب ابو خالد کابلی ـ که از نام حضرت مهدی(ع) پرسیده بود ـ فرمود: «به خدا سوگند ای ابا خالد! پرسش سختی پرسیدی که مرا به تکلیف و زحمت میاندازد؛ همانا از امری سؤال کردی که [هرگز آن را به هیچکس نگفتهام و] اگر آن را به کسی گفته بودم، مسلما، به تو میگفتم. همانا تو از من چیزی را سؤال کردی که اگر بنی فاطمه او را بشناسند، حرص ورزند که او را قطعه قطعه کنند»[۵۵]. از روایت یاد شده استفاده میشود اگر ضرر و خطری بر آن حضرت به وجود نیاید، دانستن و نقل نام آن حضرت، بدون اشکال است. از خود حضرت مهدی(ع) در توقیعی آمده است: «پس به درستی که آنان اگر اسم را بدانند، آن را رایج ساخته و اگر بر مکان آگاهی یابند، آن را نشان خواهند داد»[۵۶]. بنابراین، این دسته از روایات، دایر مدار ترس و تقیه است و با منتفی شدن آن، حرمت نام بردن نیز منتفی خواهد شد[۵۷].
جواز نام بردن
- دسته چهارم: جواز نام بردن: این دسته، خود دارای چند گونه است:
- گونه اول: یاد کردن اسم حضرت در کتابها: در جایز بودن آن تردید نیست، چراکه از زمان شیخ کلینی تا زمان ما این طور بوده که نام آن حضرت(ع) را در کتابهای خود ذکر کردهاند، بدون اینکه کسی بر آنان اعتراض نماید[۵۸].
- گونه دوم: یاد کردن آن جناب با اشاره و کنایه، مانند اینکه گفته شود: اسم او اسم رسول خدا(ص) است و کنیهاش کنیه آن حضرت. جایز بودن این مورد و گونه اول به غیر حال ترس اختصاص دارد، زیرا حالت ترس، موجب حرام شدن هر جایزی است[۵۹].
- گونه سوم: یاد کردن آن حضرت در دعا و مناجات، به طوری که عنوان نام بردن در محافل و مجامع را نداشته باشد. ظاهراً در این صورت نیز جایز است[۶۰].
- گونه چهارم: یاد کردن آن حضرت در مجامع و غیر آنها به طور سری و در دل؛ حق آن است که در این صورت نیز جایز است[۶۱].
- گونه پنجم: یاد کردن نام آن حضرت در مجالسی که ترس و تقیهای در آنها نیست. برخی قائل به حرمت هستند مانند شیخ صدوق و مفید و طبرسی و محقق داماد و علامه مجلسی و محقق نوری[۶۲].
- روایاتی که قبل از ولادت ایشان، به نام مبارک آن حضرت اشاره کرده است[۶۳]:
- حضرت علی(ع)، نقل کرده است: رسول گرامی اسلام(ص)، نام امامان بعد از حضرت علی(ع) را یکی پس از دیگری برای آن حضرت برشمرد، تا اینکه فرمود: «مهدی امتم [در میان ایشان] محمد است که زمین را از عدل و داد آکنده سازد..».[۶۴].
- حضرت علی(ع) از پیامبر (صلی لله علیه و آله) نقل کرده که ضمن بردن نام ائمه دوازدهگانه(ع)، فرمود: «پس هنگام رحلت حسن آن را تسلیم به فرزندش محمد میکند..».[۶۵].
- رسول اکرم (صلی لله علیه و آله) فرمود: از جبرئیل شنیدم: «... سپس فرزندش قائم به حق، مهدی امتم، محمد بن حسن صاحب الزمان..».[۶۶].
- در کلام امیر مؤمنان علی(ع) به این نام، اشاره شده است: «برای او دو نام است: یکی نهان و دیگری آشکار؛ اما نهان احمد و نام آشکار محمد است»[۶۷].
- از موارد دیگری که قائلان به جواز نام بردن حضرت، بدان اشاره کردهاند، حدیث لوح حضرت زهرا(س) است. در قسمتی از این لوح آمده است: «... و اوصیا را به وجود فرزندش محمد ـ رحمت بر جهانیان ـ تکمیل خواهم کرد؛ کسی که کمال موسی(ع) و بهاء عیسی(ع) و صبر ایوب(ع) را دارا است..».[۶۸].
- امام باقر(ع) در ذیل آیۀ شریفۀ: ﴿إِنَّ عِدَّةَ الشُّهُورِ عِنْدَ اللَّهِ اثْنَا عَشَرَ﴾[۶۹] یک یک نام ائمه را برد تا اینکه فرمود: «و به فرزندش حسن و به فرزندش محمد هدایت کننده هدایت شده، دوازده امام هستند»[۷۰].
- از امام صادق(ع) نیز در مواردی هنگام معرفی حضرت مهدی(ع) به نام "محمد" تصریح شده است؛ چنانکه میفرماید: «خلف صالح از فرزندانم مهدی است. نامش محمد و کنیهاش ابو القاسم، در آخر الزمان خروج میکند و مادرش صقیل نامیده میشود»[۷۱].
- امام صادق(ع) وقتی خواست در جواب زید شحام نام امامان معصوم(ع) را برشمرد، فرمود: «ما دوازده تن بدینگونه (اشاره با دست به صورت دایره) از آغاز آفرینش گرداگرد عرش پروردگارمان قرار داشتهایم، نام اولین فرد ما محمد و نفر میانه محمد و آخرین فرد ما نیز محمد است»[۷۲].
- از امام عسکری(ع) در موارد فراوانی نقل شده که به نام آن حضرت تصریح کرده است. زمانی که مادر حضرت مهدی(ع) به ایشان حامله شد، امام عسکری(ع) به او فرمود: «تو حامل پسری هستی که نامش محمد است و او قائم پس از من است»[۷۳]. همچنین آن حضرت در ضمن حدیثی فرمود: «فرزندم محمد، او است امام و حجت پس از من، هر کس بمیرد و او را نشناسد، به مرگ جاهلی از دنیا رفته است»[۷۴].[۷۵]
- برخی روایات شامل سخنانی است که پس از ولادت ایشان، از آن حضرت با نام محمد یاد کردهاند:
- امام عسکری(ع) گوسفندی سر برید و برای من فرستاد و فرمود: «این بخشی از عقیقه فرزندم محمد است»[۷۶].
- از ابی غانم خادم نقل شده است: «برای ابو محمد (امام عسکری (ع)) فرزندی به دنیا آمد که او را محمد نام نهاد و..».[۷۷].
- شیخ صدوق، به نقل از عبد الله سوری، در ضمن داستانی از ملاقات با حضرت مهدی (ع) در دوران غیبت صغرا، نوشته است: «... پس دیدم جوانانی را که در برکه، آب بازی میکردند. جوانی بر سجادهای نشسته بود و آستین لباس خود را مقابل دهان قرار داده بود. پس گفتم: این جوان کیست؟ گفتند: محمد بن الحسن است و شبیه پدرش بود..».[۷۸].
- ضمن بیان سرگذشت مادر حضرت مهدی (ع)، آمده است: «و بر آرامگاه او نوشته شده بود، این قبر مادر محمد است»[۷۹]. با توجه به اینکه از ایشان به عنوان "ام محمد" یاد نشده تا گفته شود لقب ایشان بوده است؛ بنابراین دلیل برای جواز نام بردن نام خاص آن حضرت است.[۸۰]
- باید توجه داشت شاید هدف و مقصود امامان(ع) این بوده که نام این خلیفه و این ذخیرۀ الهی باید با رعایت ادب برده شود و سزاوار است از القاب امام مهدی (علیه اسلام) مانند حجت، قائم، بقیة الله و... استفاده شود، همانگونه که خودشان چنین یاد میکردند؛ امام حسن عسکری(ع) به ابوهاشم چنین فرمود: «چه خواهید کرد در روزهایی که نه شخص او را میبینید و نه جایز است نامش را ببرید». ابوهاشم گوید: عرض کردم: پس چگونه نام او را یاد کنیم؟ حضرت فرمود: «بگویید: الحجة من آل محمد(ع)»[۸۱].[۸۲]
- نکته پایانی: برخی از بزرگان معاصر، پس از نقل چهار گروه روایات یاد شده، نوشتهاند: ظاهر این است که منع، دایر مدار وجود ملاک تقیه است. بنابراین نام بردن از آن حضرت به این نام در زمان ما هیچگونه منعی ندارد. به علاوه دسته چهارم روایات ـ که دلالت بر جواز میکرد ـ از دستههای دیگر به مراتب، هم از نظر عدد بیشتر و هم از نظر دلالت اقوا است. آنگاه ایشان نتیجه میگیرند: «حرمت تنها در هنگام تقیه بوده و تنها راه جمع بین روایات همین قول است وگرنه باید هر دو دسته روایت را قبول نکنیم و به اصطلاح از اعتبار ساقط بدانیم و یا قائل به تخییر شویم ـ اگر بگوییم روایات ظنی هستند ـ و حاصل هم این میشود که قائل به جواز شویم»[۸۳].
پانویس
- ↑ ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «سَأَلَ عُمَرُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع)عَنِ الْمَهْدِیِّ قَالَ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ أَخْبِرْنِی عَنِ الْمَهْدِیِّ مَا اسْمُهُ قَالَ أَمَّا اسْمُهُ فَلَا إِنَّ حَبِیبِی وَ خَلِیلِی عَهِدَ إِلَیَّ أَنْ لَا أُحَدِّثَ بِاسْمِهِ حَتَّی یَبْعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ مِمَّا اسْتَوْدَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ فِی عِلْمِهِ»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۳.
- ↑ ر.ک. مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۸۵-۸۸.
- ↑ ر.ک. مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۸۵-۸۸.
- ↑ «صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ لاَ یُسَمِّیهِ بِاسْمِهِ إِلاَّ کَافِرٌ»، کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۳۳۳، ح ۴.
- ↑ مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول کافی، ج ۶، ص ۲۲۴.
- ↑ «ذَلِکَ اِبْنُ سَیِّدَةِ اَلْإِمَاءِ اَلَّذِی تَخْفَی عَلَی اَلنَّاسِ وِلاَدَتُهُ وَ لاَ یَحِلُّ لَهُمْ تَسْمِیَتُهُ»، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۶۸، ح ۶.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «الْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ اَلسَّابِعِ یَغِیبُ عَنْکُمْ شَخْصُهُ وَ لاَ یَحِلُّ لَکُمْ تَسْمِیَتُهُ»، علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۱۱، ح ۱۲.
- ↑ مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول کافی، ج ۶، ص ۲۲۴.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «مَنْ سَمَّانِی فِی مَجْمَعٍ مِنَ اَلنَّاسِ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ»، مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول کافی، ج ۲، ص ۴۸۳، ح ۳.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «تَخْفَی عَلَی اَلنَّاسِ وِلاَدَتُهُ وَ لاَ تَحِلُّ لَهُمْ تَسْمِیَتُهُ حَتَّی یُظْهِرَهُ اَللَّهُ فَیَمْلَأَ اَلْأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۶۸، ح ۶.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «... فَإِنَّهُمْ إِنْ وَقَفُوا عَلَی اَلاِسْمِ أَذَاعُوهُ وَ إِنْ وَقَفُوا عَلَی اَلْمَکَانِ دَلُّوا عَلَیْهِ»، طوسی، کتاب الغیبة، ص ۳۶۴، ح ۳۳۱.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ «مَهْدِیِّ أُمَّتِی مُحَمَّدٌ اَلَّذِی یَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً..»، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۸۴، ح ۳۷.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «مِنْ عَقِیقَةِ اِبْنِی مُحَمَّدٍ»، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۳۲، ح ۱۰.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِی ابْنِیَ الْحَسَنُ فَکَیْفَ لَکُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ فَقَالَ لِأَنَّکُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَ لَا یَحِلُّ لَکُمْ ذِکْرُهُ بِاسْمِهِ قُلْتُ فَکَیْفَ نَذْکُرُهُ قَالَ قُولُوا الْحُجَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص»؛ نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۲۸۴.
- ↑ ر.ک. مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۸۵-۸۸.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «سَأَلَ عُمَرُ أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ(ع)عَنِ الْمَهْدِیِّ قَالَ یَا ابْنَ أَبِی طَالِبٍ أَخْبِرْنِی عَنِ الْمَهْدِیِّ مَا اسْمُهُ قَالَ أَمَّا اسْمُهُ فَلَا إِنَّ حَبِیبِی وَ خَلِیلِی عَهِدَ إِلَیَّ أَنْ لَا أُحَدِّثَ بِاسْمِهِ حَتَّی یَبْعَثَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ هُوَ مِمَّا اسْتَوْدَعَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ رَسُولَهُ فِی عِلْمِهِ»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۳.
- ↑ «لَا یَحِلُّ لَکُمْ تَسْمِیَتُه»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۵۱، ص ۳۱.
- ↑ «لَا یَحِلُّ ذِکْرُهُ بِاسْمِهِ حَتَّی یَخْرُج»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۵۱، ص ۳۱.
- ↑ «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ سَمَّانِی فِی مَحْفِلٍ مِنَ النَّاسِ»؛ مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۵۱، ص ۳۳.
- ↑ ر.ک. مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۸۵-۸۸.
- ↑ «مَلْعُونٌ مَلْعُونٌ مَنْ سَمَّانِی فِی مَحْفِلٍ مِنَ النَّاسِ»؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۲.
- ↑ ر.ک. مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۸۵-۸۸.
- ↑ ر.ک. مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۸۵-۸۸.
- ↑ «صَاحِبُ هَذَا اَلْأَمْرِ لاَ یُسَمِّیهِ بِاسْمِهِ إِلاَّ کَافِرٌ»، کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۳۳۳، ح ۴.
- ↑ مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول کافی، ج ۶، ص ۲۲۴.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «ذَلِکَ اِبْنُ سَیِّدَةِ اَلْإِمَاءِ اَلَّذِی تَخْفَی عَلَی اَلنَّاسِ وِلاَدَتُهُ وَ لاَ یَحِلُّ لَهُمْ تَسْمِیَتُهُ»، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۳۶۸، ح ۶.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «اَلْخَلَفُ (مِنْ بَعْدِی اِبْنِیَ اَلْحَسَنُ) فَکَیْفَ لَکُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ اَلْخَلَفِ؟ قُلْتُ: وَ لِمَ؟ جَعَلَنِیَ اَللَّهُ فِدَاکَ. قَالَ: لِأَنَّکُمْ لاَ تَرَوْنَ شَخْصَهُ، وَ لاَ یَحِلُّ لَکُمْ ذِکْرُهُ بِاسْمِهِ. قُلْتُ: فَکَیْفَ نَذْکُرُهُ؟ فَقَالَ: قُولُوا اَلْحُجَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَیْهِ وَ سَلاَمُهُ»، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۸۱، ح ۵؛ طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبة، ص ۲۰۲، ح ۱۶۹؛ مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص ۲۷۸؛ فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ص ۲۶۲؛ کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۳۲۸، ح ۱۳.
- ↑ «اَلْخَامِسُ مِنْ وُلْدِ اَلسَّابِعِ یَغِیبُ عَنْکُمْ شَخْصُهُ وَ لاَ یَحِلُّ لَکُمْ تَسْمِیَتُهُ»، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۴۱۱، ح ۱۲.
- ↑ مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول کافی، ج ۶، ص ۲۲۴.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «مَنْ سَمَّانِی فِی مَجْمَعٍ مِنَ اَلنَّاسِ فَعَلَیْهِ لَعْنَةُ اَللَّهِ»، مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول کافی، ج ۲، ص ۴۸۳، ح ۳.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «تَخْفَی عَلَی اَلنَّاسِ وِلاَدَتُهُ وَ لاَ تَحِلُّ لَهُمْ تَسْمِیَتُهُ حَتَّی یُظْهِرَهُ اَللَّهُ فَیَمْلَأَ اَلْأَرْضَ عَدْلاً وَ قِسْطاً کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً وَ ظُلْماً»، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۶۸، ح ۶.
- ↑ «وَ مِنْ بَعْدِیَ اِبْنِی اَلْحَسَنُ، فَکَیْفَ لِلنَّاسِ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ قُلْتُ وَ کَیْفَ ذَلِکَ قَالَ لِأَنَّهُ لاَ یُرَی شَخْصُهُ وَ لاَ یَحِلُّ ذِکْرُهُ بِاسْمِهِ حَتَّی یَخْرُجَ فَیَمْلَأَ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً»، کمال الدین و تمام النعمة، ج۲، ص ۳۷۹، ح ۱.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «...سَأَلْتَنِی وَ اَللَّهِ یَا أَبَا خَالِدٍ عَنْ سُؤَالٍ مُجْهِدٍ وَ لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ أَمْرٍ مَا کُنْتُ مُحَدِّثاً بِهِ أَحَداً وَ لَوْ کُنْتُ مُحَدِّثاً بِهِ أَحَداً لَحَدَّثْتُکَ وَ لَقَدْ سَأَلْتَنِی عَنْ أَمْرٍ لَوْ أَنَّ بَنِی فَاطِمَةَ عَرَفُوهُ حَرَصُوا عَلَی أَنْ یَقْطَعُوهُ بَضْعَةً بَضْعَةً»، نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص ۲۸۸، ح ۲؛ طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبة، ص ۳۳۳، ح ۲۸۸.
- ↑ «... فَإِنَّهُمْ إِنْ وَقَفُوا عَلَی اَلاِسْمِ أَذَاعُوهُ وَ إِنْ وَقَفُوا عَلَی اَلْمَکَانِ دَلُّوا عَلَیْهِ»، کتاب الغیبة، ص ۳۶۴، ح ۳۳۱.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ ر.ک. موسوی اصفهانی، سید محمد تقی، تکالیف بندگان نسبت به امام زمان، ص ۲۳-۲۶.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «مَهْدِیِّ أُمَّتِی مُحَمَّدٌ اَلَّذِی یَمْلَأُ اَلْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلاً..»، قمی(شیخ صدوق)، علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۱، ص ۲۸۴، ح ۳۷.
- ↑ «فَإِذَا حَضَرَتْهُ اَلْوَفَاةُ(اَلْحَسَنِ) فَلْیُسَلِّمْهَا إِلَی اِبْنِهِ مُحَمَّدٍ..»، طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبة ص ۱۵۰، ح ۱۱۱.
- ↑ «ثُمَّ اِبْنُهُ اَلْقَائِمُ بِالْحَقِّ مَهْدِیُّ أُمَّتِی مُحَمَّدُ بْنُ اَلْحَسَنِ صَاحِبُ اَلزَّمَانِ»، طبرسی، ابومنصور احمد بن علی، الاحتجاج، ج ۱، ص ۶۸، ح ۳۴.
- ↑ «لَهُ اِسْمَانِ اِسْمٌ یَخْفَی وَ اِسْمٌ یَعْلُنُ فَأَمَّا اَلَّذِی یَخْفَی فَأَحْمَدُ، وَ أَمَّا اَلَّذِی یَعْلُنُ فَمُحَمَّدٌ..»، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۶۵۳، ح ۱۷؛ طبرسی، فضل بن حسن، اعلام الوری، ص ۴۶۵؛ حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعة، ج ۱۶، ص ۲۴۴.
- ↑ «وَ أُکْمِلُ ذَلِکَ بِابْنِهِ مُ حَ مَّ دٍ رَحْمَةً لِلْعَالَمِینَ، عَلَیْهِ کَمَالُ مُوسَی، وَ بَهَاءُ عِیسَی عَلَیْهِمَا اَلسَّلاَمُ، وَ صَبْرُ أَیُّوبَ..»، کلینی، محمدبن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۵۲۷، ح ۳.
- ↑ «بیگمان شمار ماهها نزد خداوند در کتاب وی روزی که آسمانها و زمین را آفرید دوازده ماه است» سوره توبه، آیه ۳۶.
- ↑ «و الی ابنه الحسن و الی ابنه محمد الهادی المهدی، اثنا عشر اماما..»، طوسی، محمد بن حسن، کتاب الغیبة، ص ۱۴۹، ح ۱۱۰.
- ↑ «اَلْخَلَفُ اَلصَّالِحُ مِنْ وُلْدِی وَ هُوَ اَلْمَهْدِیُّ اِسْمُهُ مُحَمَّدٌ وَ کُنْیَتُهُ أَبُو اَلْقَاسِمِ یَخْرُجُ فِی آخِرِ اَلزَّمَانِ یُقَالُ لِأُمِّهِ: صَقِیلُ»، اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۷۵.
- ↑ «نحن اِثْنَا عَشَرَ، هَکَذَا حَوْلَ عَرْشِ رَبِّنَا فِی مُبْتَدَإِ خَلْقِنَا: أَوَّلُنَا مُحَمَّدٌ وَ أَوْسَطُنَا مُحَمَّدٌ وَ آخِرُنَا مُحَمَّدٌ»، نعمانی، محمد بن ابراهیم، الغیبة، ص ۸۵، ح ۱۶.
- ↑ «سَتَحْمِلِینَ ذَکَراً وَ اِسْمُهُ محمد وَ هُوَ اَلْقَائِمُ مِنْ بَعْدِی»، اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۷۵.
- ↑ «اِبْنِی محمد هُوَ اَلْإِمَامُ وَ اَلْحُجَّةُ بَعْدِی، مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْهُ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّةً»، اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمة، ج ۲، ص ۴۰۹، ح ۹.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «مِنْ عَقِیقَةِ اِبْنِی مُحَمَّدٍ»، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۳۲، ح ۱۰.
- ↑ «وُلِدَ لِأَبِی مُحَمَّدٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ مَوْلُودٌ فَسَمَّاهُ مُحَمَّداً..»، وسائل الشیعة، ج ۱۶، ص ۲۴۳، ح ۲۱۴۶۷.
- ↑ «صِرْتُ إِلَی بُسْتَانِ بَنِی عَامِرٍ فَرَأَیْتُ غِلْمَاناً یَلْعَبُونَ فِی غَدِیرِ مَاءٍ وَ فَتًی جَالِساً عَلَی مُصَلًّی وَاضِعاً کُمَّهُ عَلَی فِیهِ فَقُلْتُ مَنْ هَذَا فَقَالُوا محمد بْنُ الْحَسَنِ(ع)وَ کَانَ فِی صُورَةِ أَبِیهِ ع»؛ کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۴۱، باب ۴۳، ح ۱۳؛ الخرائج و الجرائح، ج ۲، ص ۹۵۹.
- ↑ «وَ عَلَی قَبْرِهَا لَوْحٌ مَکْتُوبٌ عَلَیْهِ هَذَا قَبْرُ أُمِّ مُحَمَّدٍ»، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۳۱، ح ۷.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.
- ↑ «الْخَلَفُ مِنْ بَعْدِی ابْنِیَ الْحَسَنُ فَکَیْفَ لَکُمْ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِ الْخَلَفِ فَقُلْتُ وَ لِمَ جَعَلَنِیَ اللَّهُ فِدَاکَ فَقَالَ لِأَنَّکُمْ لَا تَرَوْنَ شَخْصَهُ وَ لَا یَحِلُّ لَکُمْ ذِکْرُهُ بِاسْمِهِ قُلْتُ فَکَیْفَ نَذْکُرُهُ قَالَ قُولُوا الْحُجَّةُ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ ص»؛ نوری، میرزا حسین، مستدرک الوسائل، ج ۱۲، ص ۲۸۴.
- ↑ ر.ک. مروجی طبسی، محمد جواد، بامداد بشریت، ص ۸۵-۸۸.
- ↑ ر.ک. سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت، ص۲۰۱-۲۱۶.