دروغ در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Msadeq (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۸ آوریل ۲۰۲۰، ساعت ۰۷:۵۶ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث دروغ است. "دروغ" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:
در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل دروغ (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.

واژه‌شناسی لغوی

  • دروغ، مقابل راست[۱] و در لغت و اصطلاح سخنی است که برخلاف واقع و راستی باشد[۲]؛ به عمد یا به خطا انجام گیرد[۳].
  • عده‌ای دروغ را خبر غیر واقعی دانسته‌اند که خبر دهنده علم به خلاف واقع بودن آن داشته باشد[۴]؛ یا آن را به قصد فریب دیگران بگوید[۵]. برخی دروغ را از ریشه "دو رُخ" دانسته و گفته‌اند: دروغگو کسی است که دو رُخ داشته و زبانش سخنی و دلش چیز دیگری را می‌گوید؛ یا نزد فردی رویی و در پیش دیگری رویی دیگر دارد[۶].
  • عده‌ای دروغ را فراتر از قالب لفظ و سخن دانسته و گفته‌اند: دروغ هر چیزی است که بر خلاف واقع و حق باشد؛ در گفتار یا کردار باشد؛ یا در فکر، نیت یا حالتی از حالات انسانی[۷][۸].

دروغ در قرآن

  • در قرآن کریم از دروغ با واژه‌ها و تعبیرهایی مختلف و متعدد یاد شده است:
  1. "کذب": در لغت یعنی آنچه خلاف راستی و حق است[۹]. این واژه و مشتقات آن در قرآن کریم فراوان به کار رفته‌اند؛ مانند ﴿كَذَبُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ[۱۰]، ﴿لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۱۱] و ﴿مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ[۱۲].
  2. افتراء از ریشه "فَرْی": به معنای از پیش خود بافتن، دروغ یا به دروغ به کسی چیزی نسبت دادن است [۱۳] و با کذب تفاوت دارد: افترا دروغ بر ضد دیگران است؛ با کلامی که آنان بدان رضایت ندارند؛ اما کذب گاهی در حق خود و زمانی در حق دیگران است. افزون بر این، دیگران ممکن است به آن نیز خشنود باشند؛ مانند کلام غیر واقعی که در مدح کسی یا به قصد اصلاح گفته می‌شود[۱۴]. ماده فَرْی و مشتقات آن بیش از ۶۰ بار در قرآن آمده‌اند؛ مانند ﴿افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ[۱۵] و ﴿كَذَبُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَضَلَّ عَنْهُمْ مَا كَانُوا يَفْتَرُونَ[۱۶].
  3. "افک": وارونه کردن و دروغ گفتن است[۱۷]. برخی آن را دروغ قبیح همچون دروغ بر خدا، رسول و قرآن دانسته‌اند [۱۸]. این واژه و مشتقات آن بیش از ۳۰ بار در قرآن آمده‌اند که در برخی آیات همچون ﴿كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ[۱۹] و ﴿ذَلِكَ إِفْكُهُمْ[۲۰] به معنای مطلق دروغ است[۲۱].
  4. "خَرْص": به معنای تخمین زدن[۲۲]، دروغ[۲۳] یا قبیح‌ترین نوع دروغ[۲۴] است. این واژه در دروغ به کار رفته است، چون تخمین‌زنندگان همیشه بی‌تحقیق سخن گفته و امور را تخمین می‌زنند [۲۵]. این کلمه ۵ بار در قرآن به کار رفته است؛ مانند:
    1. ﴿إِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ[۲۶]؛
    2. ﴿قُتِلَ الْخَرَّاصُونَ[۲۷]؛
    3. ﴿وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ[۲۸]؛
    4. ﴿إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ[۲۹]؛
    5. ﴿مِنْ عِلْمٍ إِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ[۳۰]
  5. "زور": به معنای دروغ و امر باطل است[۳۱]. برخی آن را دروغی دانسته‌اند که در ظاهر نیک جلوه داده می‌شود، تا دیگران به راست بودن آن گمان کنند[۳۲]. این واژه ۴ بار در قرآن یاد شده است؛ مانند:
    1. ﴿اجْتَنِبُوا قَوْلَ الزُّورِ[۳۳]؛
    2. ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ هَذَا إِلَّا إِفْكٌ افْتَرَاهُ وَأَعَانَهُ عَلَيْهِ قَوْمٌ آخَرُونَ فَقَدْ جَاءُوا ظُلْمًا وَزُورًا[۳۴]؛
    3. ﴿وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا [۳۵]؛
    4. ﴿وَإِنَّهُمْ لَيَقُولُونَ مُنْكَرًا مِنَ الْقَوْلِ وَزُورًا[۳۶].
  6. "اختلاق": ایجاد کردن و بافتن دروغ است[۳۷]. این واژه در برخی آیات به معنای دروغ به کار رفته است؛ مانند ﴿إِنْ هَذَا إِلَّا اخْتِلَاقٌ[۳۸]؛

ملاک و گستره دروغ

  • درباره ملاک دروغ دیدگاه‌ها متفاوت‌اند:
  • برخی معتقدند دروغ تنها گزارش خلاف واقع است و عمد و خطا یا علم و جهل در آن نقشی ندارد[۴۰] و بر همین اساس، بعضی دروغ را به دو قسم عمدی و غیر عمدی قسمت کرده‌اند[۴۱]؛ با این تفاوت که دومی گناه و نکوهشی ندارد؛ اما اوّلی گناه و جرم است و دروغگو نکوهش می‌شود[۴۲]. برخی در تأیید این نظریه به آیات ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ... فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزَادَهُمُ اللَّهُ مَرَضًا وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ[۴۳] استناد کرده‌اند که خدا در آنها منافقان را از آن رو که تنها به زبان، ادعای ایمان می‌کردند، مذمت می‌کند و آنان را دروغگو می‌شمرد، زیرا ادعای آنان با واقع مطابق نبود[۴۴].
  • در نظریه‌ای دیگر،دروغ تنها گزارش خلاف عقیده است[۴۵]. دلیل این نظریه به باور برخی آیه ﴿إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ[۴۶] است که خدا در آن منافقان را به جهت گواهی دادن بر رسالت پیامبر(ص) دروغگو می‌خواند، از آن رو که سخن آنان با اعتقادشان که منکر نبوت آن حضرت بودند، مطابقت نداشته است[۴۷]. از این استدلال پاسخ داده شده که دروغگو شمردن منافقان از آن روست که شهادت آنان به رسالت، متضمن خبری دروغ و خلاف واقع است، بنابراین دروغ، گزارش خلاف واقع است[۴۸].
  • دیدگاه سوم، دروغ را سخنی مخالف با واقع و اعتقاد می‌داند[۴۹].
  • عده‌ای با سازگار کردن این سه دیدگاه، نظریه دیگری به دست داده و گفته‌اند: باید میان کلام و متکلم تفاوت نهاد؛ به این بیان که گاه سخن، راست است و سخنگو دروغگو؛ همچون سخن منافقان که به رسالت پیامبر(ص) شهادت دادند، در حالی که به آن اعتقاد نداشتند﴿إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ[۵۰] و گاه سخن دروغ است و گوینده راستگو؛ مانند کسی که سخن غیر واقعی به زبان آورد و به آن اعتقاد داشته باشد[۵۱].
  • از نگاه قرآن، دروغ به سخنانی گفته می‌شود که برخلاف واقع بر زبان آورده می‌شوند، هرچند گوینده به سخن خود اعتقاد داشته باشد؛ مانند ﴿إِذَا جَاءَكَ الْمُنَافِقُونَ قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ[۵۲] و دروغگو شمردن کسانی که به فرزند داشتن خدا باور دارند: ﴿وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ مَا اتَّخَذَ اللَّهُ مِنْ وَلَدٍ[۵۳]؛ چه سخن خلاف واقع را با آگاهی از مخالف بودن آن با واقع بگوید: ﴿وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ وَهُمْ يَعْلَمُونَ[۵۴] یا بی‌آگاهی چنین کند: ﴿مَا لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ وَلَا لِآبَائِهِمْ كَبُرَتْ كَلِمَةً تَخْرُجُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ إِنْ يَقُولُونَ إِلَّا كَذِبًا[۵۵].
  • افزون بر موارد یاد شده، قرآن برخی سخنان را نیز که شرایط شرعی آن رعایت نشده باشند در حکم دروغ می‌شمرد و آثار دروغ را بر آن مترتب می‌کند، هرچند آن سخنان هم مطابق با واقع و اعتقاد گوینده باشند[۵۶]؛ مانند اتهام زنا، بی‌رعایت شرط اثبات آن که آوردن ۴ شاهد است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ... لَوْلَا جَاءُوا عَلَيْهِ بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَإِذْ لَمْ يَأْتُوا بِالشُّهَدَاءِ فَأُولَئِكَ عِنْدَ اللَّهِ هُمُ الْكَاذِبُونَ[۵۷].
  • آیا دروغ تنها در گفتار است یا فراتر از آن؟ دو دیدگاه هست:
  1. برخی دروغ را تنها در گفتار می‌دانند و هریک از کردارها و نمایش‌های خلاف واقع یا خلاف باور را مشمول عنوانی دیگر[۵۸]. بعضی با تأیید این دیدگاه دروغ را در درجه یکم شامل گفتار خبری دانسته و بالعرض در برگیرنده استفهام، طلب و دیگر جملات انشایی[۵۹] و مستند برخی از اینان آیاتی است که خدا در آنها گفتار را به راستی وصف می‌کند[۶۰]؛ مانند ﴿وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا[۶۱] و ﴿وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ حَدِيثًا[۶۲].
  2. بسیاری دروغ را فراتر از گفتار دانسته و اعمال و امور دیگری را نیز مصداق دروغ بر می‌شمرند؛ همچون دورویی، غش در معامله، آراستن اجناس نامرغوب، نوشتار خلاف واقع،تحریفسخن دیگران، ادعای داشتن اوصافی و در عمل فاقد آنها بودن، عمل نکردن به مفاد قرارداد زبانی یا نوشتاری، تظاهر به جوانی یا پیری و فقر یا غنا[۶۳].
  • با توجه به ملاک‌های یاد شده برای دروغ، برخی مبالغه در کلام، استعاره، کنایه و مَثَل را دروغ نمی‌شمرند[۷۳]، زیرا در این موارد مدلول مطابقی سخن مراد گوینده نیست، تا گفتار خلاف واقع باشد، بلکه مدلول التزامی مقصود آنهاست؛ اما درباره توریه آرای متفاوتی هست: برخی آن را دروغ[۷۴] یا دروغ جایز[۷۵] دانسته؛ ولی بسیاری دروغ بودن آن را نفی کرده‌اند [۷۶][۷۷].

ذاتی بودن قبح دروغ

  • آیاتی که دروغ را ظلم می‌دانند: ﴿فَمَنِ افْتَرَى عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ... فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۸۰]
  • و گناه﴿انْظُرْ كَيْفَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ[۸۱]
  • و مایه عدم رستگاری﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِينَ يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لَا يُفْلِحُونَ[۸۲]
  • دروغگویان را سزاوار عذاب: ﴿وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ[۸۳]؛ نیز مانند روایاتی که خاستگاه دروغ را پستی و حقارت نفس می‌دانند[۸۴] و در مواردی از گناهان کبیر[۸۵] و کلید همه بدی‌ها[۸۶] و بدتر از شراب[۸۷].

دروغ در گذر تاریخ

  • قرآن کریم دروغ را به دو طایفه جنّیان و انسان‌ها نسبت می‌دهد﴿وَأَنَّهُ كَانَ يَقُولُ سَفِيهُنَا عَلَى اللَّهِ شَطَطًا وَأَنَّا ظَنَنَّا أَنْ لَنْ تَقُولَ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى اللَّهِ كَذِبًا[۱۰۲]. بر پایه روایتی از امام باقر(ع) نخستین دروغگو از این دو گروه ابلیس بود که در پاسخ به سؤال خدا در مورد سجده نکردن به آدم، به دروغ خود را بهتر از آدم شمرد و گفت: ﴿أَنَا خَيْرٌ مِنْهُ خَلَقْتَنِي مِنْ نَارٍ وَخَلَقْتَهُ مِنْ طِينٍ[۱۰۳][۱۰۴]. افزون بر این، وی در برابر آدمیان نیز فراوان مرتکب این رذیله شده است؛ از جمله آن هنگام که در پی بیرون کردن آدم و حوا(ع) از بهشت بود، به دروغ دست یازید و علت نهی الهی از نزدیک شدن آن دو به درخت ممنوع را فرشته شدن یا جاویدان ماندن آنان در بهشت یاد کرد: ﴿مَا نَهَاكُمَا رَبُّكُمَا عَنْ هَذِهِ الشَّجَرَةِ إِلَّا أَنْ تَكُونَا مَلَكَيْنِ أَوْ تَكُونَا مِنَ الْخَالِدِينَ[۱۰۵] و سپس برای باوراندن سخن خلاف واقع خود به آدم و حوا، با سوگند دروغ، خود را خیرخواه ایشان خواند: ﴿وَقَاسَمَهُمَا إِنِّي لَكُمَا لَمِنَ النَّاصِحِينَ[۱۰۶].
  • آیات دیگری از دروغگویی شیاطین به فرزندان آدم﴿هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ[۱۰۷] همچون وعده فقر به آنان﴿الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ[۱۰۸] و تزیین دروغین اعمال آنان﴿وَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۱۰۹] یاد می‌کنند.
  • برخی انسان‌ها نیز به این رذیله اخلاقیدست می‌زنند؛ از جمله کافران و مشرکان که قرآن کریم بیشترین دروغ را از آنان گزارش می‌کند: دروغ‌های فراوانی درباره خدا، پیامبران الهی، پیروان آنها یا امور دیگر؛ مثلاً خدا را دارای فرزند می‌خواندند: ﴿أَلَا إِنَّهُمْ مِنْ إِفْكِهِمْ لَيَقُولُونَ وَلَدَ اللَّهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۱۱۰]؛ یا گاه از نزد خود برخی خوردنی‌ها یا حیوانات را حلال یا حرام می‌شمردند و به دروغ می‌گفتند خدا آنها را حلال یا حرام کرده است: ﴿وَلَا تَقُولُوا لِمَا تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هَذَا حَلَالٌ وَهَذَا حَرَامٌ[۱۱۱]؛ یا شرک خود و پدرانشان را به فرمان و اراده خدا مستند می‌کردند که قرآن این سخنان را نیز دروغ می‌خواند: ﴿لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلَا آبَاؤُنَا وَلَا حَرَّمْنَا مِنْ شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ حَتَّى ذَاقُوا بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ[۱۱۲].
  • افزون بر این، در مورد پیامبران الهی نیز دروغ‌های فراوان بر زبان می‌آوردند؛
  • همچون نسبت سفاهت و دروغگویی﴿قَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ[۱۱۳]؛ ﴿فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَرًا مِثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ [۱۱۴]،
  • ساحر و دیوانه خواندن﴿كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ[۱۱۵]،
  • چنان که به دروغ می‌گفتند پیامبران تسلط بر مردم﴿فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا هَذَا إِلَّا بَشَرٌ مِثْلُكُمْ يُرِيدُ أَنْ يَتَفَضَّلَ عَلَيْكُمْ...[۱۱۶] یا بیرون راندن آنان از سرزمینشان را می‌خواهند﴿يُرِيدُ أَنْ يُخْرِجَكُمْ مِنْ أَرْضِكُمْ بِسِحْرِهِ فَمَاذَا تَأْمُرُونَ[۱۱۷].
  • آنان گاه به مسلمانان نیز به دروغ وعده می‌دادند اگر از راه ما پیروی کنید، گناهانتان را بر عهده می‌گیریم: ﴿وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلَّذِينَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِيلَنَا وَلْنَحْمِلْ خَطَايَاكُمْ وَمَا هُمْ بِحَامِلِينَ مِنْ خَطَايَاهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۱۱۸].
  • گروه دومی که قرآن از دروغگویی‌شان سخن می‌راند اهل کتاب هستند که دروغ‌های مختلفی درباره خدا داشتند؛ مانند:
  • ادعای فرزند خدا بودن عُزیر و مسیح(ع): ﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ عُزَيْرٌ ابْنُ اللَّهِ وَقَالَتِ النَّصَارَى الْمَسِيحُ ابْنُ اللَّهِ ذَلِكَ قَوْلُهُمْ بِأَفْوَاهِهِمْ يُضَاهِئُونَ قَوْلَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَبْلُ قَاتَلَهُمُ اللَّهُ أَنَّى يُؤْفَكُونَ[۱۱۹]،
  • فرزندان و دوستان خدا شمردن خود﴿وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَى نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّهِ وَأَحِبَّاؤُهُ[۱۲۰]،
  • بخشیده شدن گناهان خود از سوی خدا﴿فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتَابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هَذَا الْأَدْنَى وَيَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنَا[۱۲۱]،
  • اندک بودن ماندگاری آنان در آتش جهنم﴿وَقَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَةً[۱۲۲]؛ ﴿ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَالُوا لَنْ تَمَسَّنَا النَّارُ إِلَّا أَيَّامًا مَعْدُودَاتٍ[۱۲۳]، پاک شدن گناهان روزانه آنان در هر شب[۱۲۴]، شفاعت آنان از سوی پدران و فرزندانشان در قیامت[۱۲۵]، منحصر بودن پیروان ابراهیم(ع) در یهود و نصارا[۱۲۶].
  • همچنین دروغ‌های فراوانی در مورد پیامبران الهی بر زبان می‌آوردند؛ مانند: ساحر دانستن حضرت سلیمان(ع)﴿وَاتَّبَعُوا مَا تَتْلُو الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَمَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيَاطِينَ كَفَرُوا يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ[۱۲۷][۱۲۸]، کشتن هارون(ع) به دست حضرت موسی(ع) و ادعای ارتکاب اعمال ناشایست از سوی آن حضرت[۱۲۹] و ترویج ادعاهای خلاف واقع درباره پیامبر(ص) و انتساب آنها به خدا: ﴿وَإِنَّ مِنْهُمْ لَفَرِيقًا يَلْوُونَ أَلْسِنَتَهُمْ بِالْكِتَابِ لِتَحْسَبُوهُ مِنَ الْكِتَابِ وَمَا هُوَ مِنَ الْكِتَابِ وَيَقُولُونَ هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَمَا هُوَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَيَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ[۱۳۰]؛ و نیز ﴿فَوَيْلٌ لِلَّذِينَ يَكْتُبُونَ الْكِتَابَ بِأَيْدِيهِمْ ثُمَّ يَقُولُونَ هَذَا مِنْ عِنْدِ اللَّهِ لِيَشْتَرُوا بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا فَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا كَتَبَتْ أَيْدِيهِمْ وَوَيْلٌ لَهُمْ مِمَّا يَكْسِبُونَ[۱۳۱][۱۳۲]
  • دسته سوم دروغگویان، منافقان‌اند که برای دستیابی به اهداف خود دروغ‌های فراوان داشتند؛ از جمله:
  • با وجود عدم اعتقاد به پیامبر(ص) به دروغ بر رسالت آن حضرت گواهی می‌دادند: ﴿قَالُوا نَشْهَدُ إِنَّكَ لَرَسُولُ اللَّهِ وَاللَّهُ يَعْلَمُ إِنَّكَ لَرَسُولُهُ وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ[۱۳۳]؛
  • یا در میان مسلمانان به دروغ ایمان ادعا می‌کردند: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنَّا بِاللَّهِ وَبِالْيَوْمِ الْآخِرِ وَمَا هُمْ بِمُؤْمِنِينَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ[۱۳۴]؛
  • یا در ساختن مسجد ضرار به دروغ، نیت خود را خیرخواهانه قلمداد می‌کردند﴿وَالَّذِينَ اتَّخَذُوا مَسْجِدًا ضِرَارًا وَكُفْرًا وَتَفْرِيقًا بَيْنَ الْمُؤْمِنِينَ وَإِرْصَادًا لِمَنْ حَارَبَ اللَّهَ وَرَسُولَهُ مِنْ قَبْلُ وَلَيَحْلِفُنَّ إِنْ أَرَدْنَا إِلَّا الْحُسْنَى وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۱۳۵]
  • و به اهل کتاب وعده دروغ می‌دادند که اگر بر ضد مسلمانانجنگ کنند، به کمک آنان می‌آیند: ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ نَافَقُوا يَقُولُونَ لِإِخْوَانِهِمُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَئِنْ أُخْرِجْتُمْ لَنَخْرُجَنَّ مَعَكُمْ وَلَا نُطِيعُ فِيكُمْ أَحَدًا أَبَدًا وَإِنْ قُوتِلْتُمْ لَنَنْصُرَنَّكُمْ[۱۳۶]؛
  • ولی قرآن همه این ادعاها و سخنان را دروغ و خدا را گواه بر این دروغگویی می‌خواند: ﴿وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۱۳۷]؛ ﴿وَاللَّهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنَافِقِينَ لَكَاذِبُونَ[۱۳۸].
  • افزون بر این گروه‌های سه‌گانه، قرآن از دروغگویی برخی افراد خاص سخن می‌راند: برادران یوسف برای دور کردن حضرت از پدرشان به دروغ خود را خیرخواه یوسف(ع) دانسته و به یعقوب(ع) گفتند می‌خواهند او را برای بازی و تفریح بیرون ببرند: ﴿إِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۱۳۹] و پس از در چاه افکندن یوسف(ع) به دروغ ادعا کردند که گرگ او را خورده است: ﴿فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ[۱۴۰] و هنگام ملاقات با یوسف(ع) او و برادرش را سارق خواندند: ﴿إِنْ يَسْرِقْ فَقَدْ سَرَقَ أَخٌ لَهُ مِنْ قَبْلُ[۱۴۱]؛
  • نیز زلیخا به دروغ یوسف(ع) را به داشتن قصد سوء در مورد خود متهم کرد: ﴿قَالَتْ مَا جَزَاءُ مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوءًا إِلَّا أَنْ يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۴۲].
  • در آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ[۱۴۳] نیز قرآن از دروغ بزرگ عده‌ای از مسلمانان در مورد یکی از همسران پیامبر(ص)سخن می‌گوید. برخی مراد از دروغگویان در این آیه را حسان بن ثابت، مسطح و حمنه بنت جحش و به سرکردگی عبدالله بن اُبی دانسته‌اند که به ناروا عایشه را به عمل ناشایست متهم کردند[۱۴۴]؛ اما برخی دیگر مصداق آیه را خود عایشه دانسته‌اند که این ادعای دروغ را در مورد ماریه قبطیه یاد کرد[۱۴۵].
  • در آیه ﴿وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ[۱۴۶] نیز از وعده دروغ برخی مسلمانان یاد می‌کند. به دیده برخی مفسران، این آیه درباره مردی به نام بلتعة بن حاطب یا ثعلبة بن حاطب نازل شد که عهد کرد اگر خدا او را بی‌نیاز کند، از اموال خود در راه خداانفاق می‌کند [۱۴۷]؛ اما پس از بی‌نیازی به پیمان خود وفا نکرد: ﴿فَلَمَّا آتَاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ وَتَوَلَّوْا وَهُمْ مُعْرِضُونَ فَأَعْقَبَهُمْ نِفَاقًا... بِمَا أَخْلَفُوا اللَّهَ مَا وَعَدُوهُ وَبِمَا كَانُوا يَكْذِبُونَ[۱۴۸].
  • دروغگویی جنیان و انسان‌ها به موارد ذکر شده در دنیا اختصاص ندارد، بلکه عده‌ای از آنان حتی در قیامت و عالم دیگر نیز دروغ می‌گویند؛ از جمله آن‌گاه که خدا آنان را از قبرها بر می‌انگیزد، سوگند می‌خورند که به او ایمان داشته‌اند: ﴿يَوْمَ يَبْعَثُهُمُ اللَّهُ جَمِيعًا فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَيْءٍ[۱۴۹][۱۵۰]؛ ولی خدا این ادعایشان را دروغ می‌شمارد: ﴿أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ[۱۵۱]؛ نیز هنگامی که خدا از آنان درباره شریکانی می‌پرسد که به او نسبت می‌دادند، خطاب به خدا می‌گویند ما مشرک نبودیم: ﴿قَالُوا وَاللَّهِ رَبِّنَا مَا كُنَّا مُشْرِكِينَ[۱۵۲] که قرآن این سخن آنان را نیز دروغ و مایه شگفتی بر می‌شمارد: ﴿انْظُرْ كَيْفَ كَذَبُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ[۱۵۳].
  • برخی با توجه به حضور و آشکار بودن همه اعمال و گشوده شدن نامه عمل در قیامت و شهادت اعضا و جوارح، دروغگویی کافران را در آن روز از روی عادت آنان به دروغگویی در دنیا و ملکه شدن این امر در نفوس آنها دانسته‌اند[۱۵۴]. طبق برخی روایات، هنگامی که آنان در پاسخ خدا دروغ می‌گویند، خدا بر دهان آنان مُهرزده و اعضا و جوارح آنها را به سخن می‌آورد، تا حقیقت را بازگو کنند: ﴿الْيَوْمَ نَخْتِمُ عَلَى أَفْوَاهِهِمْ وَتُكَلِّمُنَا أَيْدِيهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ[۱۵۵]؛ نیز ﴿يَوْمَ تَشْهَدُ عَلَيْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَأَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ بِمَا كَانُوا يَعْمَلُونَ [۱۵۶][۱۵۷]؛ همچنین آن هنگام که بر لبه آتش جهنم قرار گرفته یا وارد جهنم می‌شوند[۱۵۸]. آرزو می‌کنند که به دنیا بازگشته و در صف مؤمنان به آیات الهی قرار گیرند که قرآن این سخن آنان را نیز دروغ می‌شمارد: ﴿وَلَوْ تَرَى إِذْ وُقِفُوا عَلَى النَّارِ فَقَالُوا يَا لَيْتَنَا نُرَدُّ وَلَا نُكَذِّبَ بِآيَاتِ رَبِّنَا وَنَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ...وَلَوْ رُدُّوا لَعَادُوا لِمَا نُهُوا عَنْهُ وَإِنَّهُمْ لَكَاذِبُونَ[۱۵۹].
  • در بهشت دروغی وجود ندارد و بهشتیانسخن لغو یا دروغی نمی‌شنوند[۱۶۰]: ﴿لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا وَلَا كِذَّابًا[۱۶۱][۱۶۲][۱۶۳].

عوامل و زمینه‌های دروغ

  • عوامل و زمینه‌های بسیاری سبب دروغگویی‌اند؛ ولی مهم‌ترین آنها از نگاه قرآن در پی می‌آیند.

شیطان

  • از آنجا که شیطان دشمن انسان است﴿إِنَّ الشَّيْطَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوٌّ مُبِينٌ[۱۶۴] می‌کوشد به انسان‌های گناهکار نزدیک شده و اخبار و سخنان دروغی را به آنان القاء کند: ﴿هَلْ أُنَبِّئُكُمْ عَلَى مَنْ تَنَزَّلُ الشَّيَاطِينُ تَنَزَّلُ عَلَى كُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ يُلْقُونَ السَّمْعَ وَأَكْثَرُهُمْ كَاذِبُونَ[۱۶۵][۱۶۶].
  • در آیات ﴿فَيَحْلِفُونَ لَهُ كَمَا يَحْلِفُونَ لَكُمْ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ عَلَى شَيْءٍ أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْكَاذِبُونَ اسْتَحْوَذَ عَلَيْهِمُ الشَّيْطَانُ... أُولَئِكَ حِزْبُ الشَّيْطَانِ[۱۶۷]. نیز قرآن کافرانی را که به دروغ سوگند می‌خورند حزب شیطان می‌خواند که شیطان بر آنان مسلط است، از این‌رو در سوره نور پس از ذکر داستان دروغگویی برخی مسلمانان، آنان را از پیروی شیطان بر حذر می‌دارد، زیرا او همیشه به فحشاء و منکرات فرمان می‌دهد: ﴿إِنَّ الَّذِينَ جَاءُوا بِالْإِفْكِ عُصْبَةٌ مِنْكُمْ يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ وَمَنْ يَتَّبِعْ خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ[۱۶۸].
  • فحشا و منکر در آیه عام است و همه گناهان و منکرات از جمله دروغ را در بر می‌گیرد [۱۶۹].

حسادت

  • حسادت به مال، مقام و نعمت‌های مادی و معنوی دیگران از اسباب دیگر دروغگویی است[۱۷۰]، چنان که برادران یوسف به جهت همین رذیلت اخلاقی[۱۷۱] به پدر خود دروغ‌های متعددی گفتند و از این راه یوسف(ع) را از نزد حضرت یعقوب دور کردند﴿إِذْ قَالُواْ لَيُوسُفُ وَأَخُوهُ أَحَبُّ إِلَى أَبِينَا مِنَّا وَنَحْنُ عُصْبَةٌ إِنَّ أَبَانَا لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ [۱۷۲]، ﴿قَالُواْ يَا أَبَانَا مَا لَكَ لاَ تَأْمَنَّا عَلَى يُوسُفَ وَإِنَّا لَهُ لَنَاصِحُونَ أَرْسِلْهُ مَعَنَا غَدًا يَرْتَعْ وَيَلْعَبْ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ[۱۷۳]؛ همچنین قرآن دروغ اهل کتاب را که مشرکان هدایت یافته‌تر از مسلمانان‌اند، برخاسته از حسادت آنان نسبت به آنچه خدا از فضل خود به پیامبر(ص) و مسلمانان داده است می‌داند: ﴿أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ[۱۷۴][۱۷۵][۱۷۶].

بی‌ایمانی

  • از دیگر زمینه‌های دروغ به خدا و پیامبر(ص) نداشتن ایمان است: ﴿إِنَّمَا يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ[۱۷۷]. در آیه‌ای خدا پس از نکوهش شدید گروهی از مسلمانان به جهت دروغگویی، به آنان سفارش می‌کند که اگر ایمان دارند، هرگز به چنین دروغ‌هایی دست نزنند: ﴿يَعِظُكُمُ اللَّهُ أَنْ تَعُودُوا لِمِثْلِهِ أَبَدًا إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۱۷۸]. پیامبر اکرم(ص) نیز دروغ را ناسازگار با ایمان می‌شمرد و مؤمن را مبرّا از دروغ[۱۷۹]؛ همچنین علی(ع)دروغ را مقابل ایمان می‌خواند[۱۸۰].
  • آیات و روایات یاد شده، عام و هر دروغی را شامل‌اند؛ ولی بر پایه آیات ﴿وَإِذَا بَدَّلْنَا آيَةً مَكَانَ آيَةٍ وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِمَا يُنَزِّلُ قَالُوا إِنَّمَا أَنْتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ بِالْحَقِّ لِيُثَبِّتَ الَّذِينَ آمَنُوا وَهُدًى وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّهُمْ يَقُولُونَ إِنَّمَا يُعَلِّمُهُ بَشَرٌ لِسَانُ الَّذِي يُلْحِدُونَ إِلَيْهِ أَعْجَمِيٌّ وَهَذَا لِسَانٌ عَرَبِيٌّ مُبِينٌ إِنَّ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ لَا يَهْدِيهِمُ اللَّهُ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۸۱] که در مورد کافران و عدم ایمان آنان‌اند، برخی معتقدند مراد از دروغ‌های ناسازگار با ایمان، دروغ بر خدا و رسول است[۱۸۲]، چنان که قرآن دروغ بر خدا را از ویژگی‌های کافران می‌شمرد: ﴿وَلَكِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ[۱۸۳][۱۸۴].

پیروی از گمان

  • ﴿سَيَقُولُ الَّذِينَ أَشْرَكُواْ لَوْ شَاء اللَّهُ مَا أَشْرَكْنَا وَلاَ آبَاؤُنَا وَلاَ حَرَّمْنَا مِن شَيْءٍ كَذَلِكَ كَذَّبَ الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم حَتَّى ذَاقُواْ بَأْسَنَا قُلْ هَلْ عِندَكُم مِّنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا إِن تَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ أَنتُمْ إِلاَّ تَخْرُصُونَ [۱۸۵]؛
  • نیز ﴿وَإِن تُطِعْ أَكْثَرَ مَن فِي الأَرْضِ يُضِلُّوكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ[۱۸۶]؛
  • ﴿أَلا إِنَّ لِلَّهِ مَن فِي السَّمَاوَات وَمَن فِي الأَرْضِ وَمَا يَتَّبِعُ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ شُرَكَاء إِن يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَإِنْ هُمْ إِلاَّ يَخْرُصُونَ[۱۸۷][۱۸۸]، زیرا پیروان گمان هرآنچه را می‌شنوند بی‌تحقیق باور کرده و آن را نقل می‌کنند.

تلقین

  • تلقین برخی سخنان خود از دیگر زمینه‌های ارتکاب دروغ است[۱۹۳]، چنان که بر اساس روایت پیامبر اکرم(ص) یکی از علل دروغ گفتن برادران یوسف که وی را گرگ خورده است﴿قَالُوا يَا أَبَانَا إِنَّا ذَهَبْنَا نَسْتَبِقُ وَتَرَكْنَا يُوسُفَ عِنْدَ مَتَاعِنَا فَأَكَلَهُ الذِّئْبُ وَمَا أَنْتَ بِمُؤْمِنٍ لَنَا وَلَوْ كُنَّا صَادِقِينَ[۱۹۴]، ترک اولی از حضرت یعقوب بود[۱۹۵] که این سخن را به آنان تلقین کرد: ﴿أَخَافُ أَنْ يَأْكُلَهُ الذِّئْبُ وَأَنْتُمْ عَنْهُ غَافِلُونَ[۱۹۶]، زیرا آنها تا آن هنگام نمی‌دانستند که گرگ انسان را می‌خورد[۱۹۷]. همین مضمون از امام صادق(ع) نیز گزارش شده است[۱۹۸]، از این‌رو برخی گفته‌اند برای پیشگیری از ارتکاب کارهای شرّ شایسته است مؤمنان از تلقین هر کار شرّی به فرزندان خود پرهیز کنند[۱۹۹][۲۰۰].










[۲۰۱].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

 با کلیک بر فلش ↑ به محل متن مرتبط با این پانویس منتقل می‌شوید:  

  1. لسان العرب، ج۱، ص۷۰۹؛ التحقیق، ج۱۰، ص۳۴، «کذب»؛ لغت نامه، ج۷، ص۹۳۹۰، «دروغ».
  2. فرهنگ سخن، ج۴، ص۳۰۹۵، «دروغ»؛ مصطلحات الفقه، ص۴۳۷؛ معجم لغة الفقهاء، ص۳۷۹.
  3. المصباح، ص۵۲۸؛ مجمع البحرین، ج۲، ص۱۵۷، «کذب»؛ القاموس الفقهی، ص۳۱۶.
  4. دروغ مصلحت‌آمیز، ص۵۴-۵۵؛ معجم الفاظ الفقه، ص۳۴۶.
  5. فرهنگ سخن، ج۴، ص۳۰۹۵.
  6. دروغ، ص۳۵.
  7. التحقیق، ج۱۰، ص۳۴-۳۵؛ نک. مصطلحات الفقه، ص۴۳۷.
  8. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۲.
  9. معجم مقاییس اللغه، ج۵، ص۱۶۷؛ التحقیق، ج۱۰، ص۳۴، «کذب».
  10. «بنگر چگونه بر خود دروغ بستند» سوره انعام، آیه ۲۴.
  11. «لعنت خداوند بر دروغگویان» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  12. «کسی که گزافکاری بسیار دروغگوست» سوره غافر، آیه ۲۸.
  13. لسان العرب، ج۱، ص۲۵۶، «فرا»؛ مجمع البحرین، ج۳، ص۳۹۸، «فری»؛ لغت نامه، ج۲، ص۲۵۹۰، «افترا».
  14. معجم الفروق اللغویه، ص۴۴۹-۴۵۰.
  15. «کسانی که بر خداوند دروغ بندند..»سوره آل عمران، آیه ۹۴.
  16. «بنگر چگونه بر خود دروغ بستند و آنچه دروغ می‌بافتند از (چشم) آنان ناپدید گردید» سوره انعام، آیه ۲۴.
  17. العین، ج۵، ص۴۱۶؛ الصحاح، ج۴، ص۱۵۷۲؛ مجمع البحرین، ج، ص۸۱، «افک».
  18. معجم الفروق اللغویه، ص۴۵۰.
  19. «هر دروغزن بزهکاری» سوره شعراء، آیه ۲۲۲.
  20. «این بود دروغ آنان» سوره احقاف، آیه ۲۸.
  21. جامع البیان، ج۱۹، ص۱۵۳؛ ج۲۶، ص۳۸؛ التبیان، ج۸، ص۶۹؛ ج۹، ص۲۵۰، ۲۸۳.
  22. لسان العرب، ج۷، ص۲۱، «خرص»؛ القاموس الفقهی، ص۱۱۵.
  23. العین، ج۴، ص۱۸۳؛ لسان العرب، ج۷، ص۲۱؛ مجمع البحرین، ج، ص۶۳۶، «خرص».
  24. التفسیر الکبیر، ج۱۳، ص۲۲۶.
  25. معجم الفروق اللغویه، ص۲۱۴؛ مفردات، ص۲۷۹، «خرص».
  26. شما جز نادرست برآورد نمی‌کنید؛ سوره انعام، آیه ۱۴۸.
  27. مرگ بر آنان که نادرست برآورد می‌کنند!؛ سوره ذاریات، آیه ۱۰.
  28. و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند؛ سوره انعام، آیه:۱۱۶.
  29. آنان جز از گمان پیروی ندارند و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند؛ سوره یونس، آیه:۶۶.
  30. آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند؛ سوره زخرف، آیه:۲۰.
  31. الصحاح، ج۲، ص۶۷۲؛ لسان العرب، ج۴، ص۳۳۷؛ مجمع البحرین، ج۲، ص۳۰۴، «زور».
  32. معجم الفروق اللغویه، ص۲۶۸، «زور».
  33. «از گفتار دروغ بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰
  34. و کافران گفتند: این (قرآن) جز دروغی نیست که (پیامبر) خود بر ساخته است و گروهی دیگر او را در آن یاری رسانده‌اند پس به راستی ستم و دروغی (بزرگ) را (پیش) آوردند» سوره فرقان، آیه ۴.
  35. و آنان که گواهی دروغ نمی‌دهند و چون بر یاوه بگذرند بزرگوارانه می‌گذرند» سوره فرقان، آیه ۷۲.
  36. و اینان بی‌گمان سخنی ناپسند و نادرست می‌گویند» سوره مجادله، آیه ۲.
  37. العین، ج۴، ص۱۴۹-۱۵۰؛ لسان العرب، ج۱۰، ص۸۸، «خلق».
  38. «این جز دروغبافی نیست» سوره ص، آیه ۷؛ ﴿إِنْ هَذَا إِلَّا خُلُقُ الْأَوَّلِينَ «این جز شیوه پیشینیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۳۷.
  39. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۲.
  40. الاذکار النوویه، ص۳۷۸؛ فتح الباری، ج۱، ص۱۷۹؛ مفتاح الکرامه، ج۱۲، ص۲۲۰.
  41. مختصر المعانی، ص۳۱؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۳۴؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۰۷۳.
  42. الاذکار النوویه، ص۳۷۸؛ دروغ مصلحت‌آمیز، ص۶۱.
  43. «و برخی از مردم می‌گویند: به خداوند و روز واپسین ایمان آورده‌ایم با آنکه آنان مؤمن نیستند... به دل بیماری‌یی دارند و خداوند بر بیماریشان افزود؛ و برای دروغی که می‌گفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۸-۱۰.
  44. تفسیر سید مصطفی خمینی، ج۳، ص۳۶۳.
  45. مختصر المعانی، ص۳۱؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۳۳.
  46. «چون منافقان نزد تو می‌آیند، می‌گویند: گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی و خداوند می‌داند که تو به راستی فرستاده اویی و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.
  47. شرح اصول کافی، ج۱، ص۲۵۱؛ مصباح الفقاهه، ج۱، ص۶۰۹؛ البلیغ، ص۳۷-۳۸.
  48. مختصر المعانی، ص۳۰-۳۱.
  49. مختصر المعانی، ص۳۱؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۳۳؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج۲، ص۱۰۷۲.
  50. «چون منافقان نزد تو می‌آیند، می‌گویند: گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی و خداوند می‌داند که تو به راستی فرستاده اویی و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.
  51. المیزان، ج۱۹، ص۲۷۹؛ الاخلاق الاسلامیه، ج۱، ص۵۲۷.
  52. «چون منافقان نزد تو می‌آیند، می‌گویند: گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی و خداوند می‌داند که تو به راستی فرستاده اویی و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.
  53. «و آنان بی‌گمان دروغگویند خداوند فرزندی نگزیده است» سوره مؤمنون، آیه ۹۰-۹۱.
  54. «آنان دانسته بر خداوند دروغ می‌بندند» سوره آل عمران، آیه ۷۸.
  55. «نه خود و نه پدرانشان، آن (امر) را نمی‌دانند؛ بزرگ سخنی از دهانشان بیرون می‌آید؛ (آنان) جز دروغ نمی‌گویند» سوره کهف، آیه ۵.
  56. احکام القرآن، ج۳، ص۳۹۸؛ ریاض المسائل، ج۱۳، ص۴۴۰؛ المغنی، ج۱۲، ص۷۸.
  57. «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند... چرا بر آن چهار گواه نیاوردند؟ و چون گواه نیاورده‌اند پس آنانند که نزد خداوند دروغگویند» سوره نور، آیه ۱۱، ۱۳.
  58. الموسوعة الفقهیه، ج۳۴، ص۲۰۴؛ دروغ، ص۲۸.
  59. الذریعه، ص۲۸۴.
  60. الذریعه، ص۲۸۴.
  61. «و از خداوند راست‌گفتارتر کیست؟» سوره نساء، آیه ۱۲۲.
  62. «و از خداوند راستگوتر کیست؟» سوره نساء، آیه ۸۷.
  63. معراج السعاده، ص۵۲۴-۵۲۶؛ دروغ، ص۱۱۸-۲۰۰؛ نک: گناهان کبیره، ج۱، ص۲۸۱-۳۰۰.
  64. جامع السعادات، ج۲، ص۲۴۷-۲۴۸؛ اطیب البیان، ج۱، ص۳۰۹.
  65. «تا خداوند راستگویان را برای راستیشان پاداش دهد و دورویان را اگر خواهد عذاب کند یا از آنان بگذرد» سوره احزاب، آیه ۲۴.
  66. دروغ، ص۴۳.
  67. «منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.
  68. اطیب البیان، ج۱، ص۳۰۸.
  69. «و خونی دروغین را بر پیراهن او آوردند» سوره یوسف، آیه ۱۸.
  70. مفردات، ص۷۰۴، «کذب».
  71. «دل، آنچه می‌دید، دروغ نگفت» سوره نجم، آیه ۱۱.
  72. التحقیق، ج۱۰، ص۳۴؛ ارشاد الاذهان، ص۵۳۱.
  73. شرح اصول کافی، ج۵، ص۲۶۸؛ گناهان کبیره، ج۱، ص۲۸۶-۲۸۸؛ دروغ، ص۲۴۰-۲۵۰.
  74. حاشیة المکاسب، ج۱، ص۱۲۲.
  75. الروضة البهیه، ج۴، ص۲۳۵؛ ریاض المسائل، ج۹، ص۱۶۲.
  76. الحدائق، ج۲۵، ص۳۸۷-۳۸۸؛ کتاب البیع، ص۳۸۵؛ کتاب القضاء، ص۲۲۵.
  77. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۲.
  78. فیض القدیر، ج۱،ص ۵۵۷.
  79. مجمع البیان، ج۷، ص۹۷؛ شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۴۷؛ المکاسب، انصاری، ج۲، ص۲۴.
  80. «پس کسانی که بر خداوند دروغ بندند ستمکارند» سوره آل عمران، آیه ۹۴.
  81. «در نگر که چگونه بر خداوند دروغ می‌بافند» سوره نساء، آیه ۵۰.
  82. «و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف می‌کند، نگویید: "این حلال است و آن حرام" تا بر خداوند دروغ بندید زیرا آنان که بر خداوند دروغ می‌بندند رستگار نمی‌گردند» سوره نحل، آیه ۱۱۶.
  83. «و برای دروغی که می‌گفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۰.
  84. الاختصاص، ص۲۳۲؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۶۲؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۸۴-۸۵.
  85. جامع المقاصد، ج۵، ص۱۵۳؛ کشف اللثام، ج۲، ص۳۷۱.
  86. بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۶۳؛ المکاسب، انصاری، ج۲، ص۱۲.
  87. الکافی، ج۲، ص۳۳۹؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۴۴؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۳۷.
  88. احیاء علوم الدین، مج ۳، ص۱۵۹۴-۱۵۹۵؛ الاذکار النوویه، ص۳۷۸؛ الذریعه، ص۲۷۲-۲۷۳.
  89. محاضرات فی اصول الفقه، ج۲، ص۱۰۱؛ المباحث الاصولیه، ج۳، ص۱۷۰.
  90. نک: بنیاد ما بعدالطبیعه، ص۲۸؛ مجمع البیان، ج۸، ص۳۱۷.
  91. «لعنت خداوند بر دروغگویان» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  92. «از گفتار دروغ بپرهیزید» سوره حج، آیه ۳۰.
  93. مصباح الشریعه، ص۳۱۴؛ بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۰.
  94. مکارم الاخلاق، ص۵۱؛ کنز العمال، ج۳، ص۳۴۴-۳۴۵؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۶۲.
  95. الکافی، ج۸، ص۷۹؛ دعائم الاسلام، ج۲، ص۳۴۷؛ من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۱۸۸.
  96. مسند احمد، ج۶، ص۴۰۴؛ سنن ابی داود، ج۲، ص۴۶۰؛ بحارالانوار، ج۶۹، ص۲۴۲-۲۴۳، ۲۵۳.
  97. کشف المراد، ص۳۲۹؛ رسالة فی التحسین و التقبیح، ص۶۶.
  98. شرح السیر الکبیر، ج۱، ص۱۱۹؛ روح المعانی، ج۱۱، ص۴۵؛ دروغ مصلحت‌آمیز، ص۱۱۷.
  99. الکافی، ج۲، ص۲۱۰؛ وسائل الشیعه، ج۱۲، ص۲۵۵؛ بحارالانوار، ج۷۳، ص۴۶.
  100. مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۲۶۳؛ بحارالانوار، ج۶۸، ص۱۲.
  101. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۲.
  102. «و اینکه (فردی) نادان (از) ما درباره خداوند سخنانی پریشان می‌گفت. و ما می‌پنداشتیم که هیچ‌گاه آدمیان و پریان بر خداوند دروغی نمی‌بندند» سوره جن، آیه ۴-۵.
  103. «من از او بهترم! مرا از آتش و او را از گل آفریده‌ای» سوره اعراف، آیه ۱۲.
  104. بحارالانوار، ج۴۶، ص۳۵۲.
  105. «پروردگارتان شما را از این درخت باز نداشت مگر بدین رو که مبادا دو فرشته شوید یا از جاودانگان گردید» سوره اعراف، آیه ۲۰.
  106. «و برای آن دو سوگند خورد که من از خیرخواهان شمایم» سوره اعراف، آیه ۲۱.
  107. «آیا شما را بیاگاهانم که شیطان‌ها بر که فرود می‌آیند؟ بر هر دروغزن بزهکاری فرود می‌آیند که گوش می‌خوابانند و بیشتر آنان دروغگویند» سوره شعراء، آیه ۲۲۱-۲۲۳.
  108. «شیطان شما را از تنگدستی می‌هراساند» سوره بقره، آیه ۲۶۸.
  109. «و شیطان، کاری را که انجام می‌دادند برای آنان آراست» سوره انعام، آیه ۴۳؛ ﴿فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ «شیطان کردار آنان را در چشمشان آراست» سوره نحل، آیه ۶۳.
  110. «آگاه باشید که آنان از سر دروغگویی خود می‌گویند: خداوند فرزند آورده است؛ در حالی که بی‌گمان آنان دروغگویند» سوره صافات، آیه ۱۵۱-۱۵۲.
  111. «و بر هر چه زبانتان به دروغ وصف می‌کند، نگویید: "این حلال است و آن حرام"» سوره نحل، آیه ۱۱۶.
  112. «به زودی مشرکان خواهند گفت: اگر خداوند می‌خواست ما و پدرانمان شرک نمی‌ورزیدیم و چیزی را حرام نمی‌دانستیم؛ همین‌گونه پیشینیان آنها (پیامبران را) دروغگو شمردند تا آنکه عذاب ما را چشیدند؛ بگو: آیا نزدتان دانشی است تا آن را برای ما آشکار سازید؟ شما جز از گمان پیروی ندارید و جز نادرست برآورد نمی‌کنید» سوره انعام، آیه ۱۴۸.
  113. «سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بی‌گمان ما تو را در نابخردی می‌بینیم و ما تو را از دروغگویان می‌دانیم» سوره اعراف، آیه ۶۶.
  114. پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمی‌دانیم و جز این نمی‌بینیم که فرومایگان ما نسنجیده از تو پیروی کرده‌اند و در شما برتری نسبت به خویش نمی‌بینیم بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم» سوره هود، آیه ۲۷.
  115. «بدین‌گونه برای کسانی که پیش از آنان بودند، هیچ پیامبری نیامد مگر اینکه گفتند: او جادوگر یا دیوانه است» سوره ذاریات، آیه ۵۲؛ ﴿...فَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْهُمْ إِنْ هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ «و کافران از ایشان گفتند: این (کارها) جز جادویی آشکار نیست» سوره مائده، آیه ۱۱۰.
  116. «سرکردگان کافر از قومش گفتند: این جز بشری مانند شما نیست، بر آن است که بر شما برتری جوید..». سوره مؤمنون، آیه ۲۴.
  117. «بر آن است که شما را با جادوی خویش از سرزمینتان بیرون براند پس چه نظر می‌دهید؟» سوره شعراء، آیه ۳۵.
  118. «و کافران به مؤمنان گفتند از راه ما پیروی کنید و ما (نیز) باید بار گناهان شما را برداریم ولی آنان هیچ باری از گناهان ایشان را برنمی‌دارند؛ بی‌گمان آنان دروغگویند» سوره عنکبوت، آیه ۱۲.
  119. « یهودیان گفتند عزیر پسر خداوند است و مسیحیان گفتند: مسیح پسر خداوند است؛ این گفتار، سر زبان آنهاست که با گفته کافران پیشین همانندی می‌کند؛ خداوندشان بکشاد! چگونه (از حقّ) باز گردانیده می‌شوند؟» سوره توبه، آیه ۳۰.
  120. «و یهودیان و مسیحیان گفتند: ما فرزندان خداوند و دوستان اوییم» سوره مائده، آیه ۱۸.
  121. «پس از آنان، جانشینانی آمدند که کتاب (آسمانی) را به ارث بردند؛ کالای ناپایدار این جهان فروتر را می‌گیرند و می‌گویند: به زودی (توبه می‌کنیم و) آمرزیده خواهیم شد..». سوره اعراف، آیه ۱۶۹.
  122. «و گفتند آتش (دوزخ) جز چند روزی، به ما نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۸۰.
  123. «این بدان روست که آنان می‌گویند: آتش (دوزخ) جز روزهایی چند به ما نمی‌رسد» سوره آل عمران، آیه ۲۴.
  124. جامع البیان، ج۵، ص۱۷۷؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۴؛ زادالمسیر، ج۲، ص۱۳۶-۱۳۷.
  125. جامع البیان، ج۵، ص۱۷۸؛ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۲۴۶؛ فتح القدیر، ج۱، ص۴۷۷.
  126. جامع البیان، ج۴، ص۲۷۳؛ تفسیر قرطبی، ج۴، ص۳۰۷؛ الدرالمنثور، ج۲، ص۱۰۹.
  127. «و (یهودیان) از آنچه شیطان‌ها در فرمانروایی سلیمان (به گوش این و آن) می‌خواندند (که سلیمان جادوگر است)؛ پیروی کردند. و سلیمان کفر نورزید ولی شیطان‌ها کافر شدند که به مردم جادو می‌آموختند» سوره بقره، آیه ۱۰۲.
  128. مجمع البیان، ج۱، ص۳۳۶-۳۳۷.
  129. جامع البیان، ج۲۲، ص۶۳-۶۵؛ مجمع البیان، ج۸، ص۱۸۳-۱۸۴؛ تفسیر قرطبی، ج۱، ص۳۹۳؛ ج۱۴، ص۲۵۱.
  130. «و برخی از آنان گروهی هستند که به تحریف کتاب (آسمانی) زبان می‌گردانند تا آن را از کتاب بپندارید در حالی که از کتاب نیست و می‌گویند که از سوی خداوند است و از سوی خداوند نیست؛ آنان دانسته بر خداوند دروغ می‌بندند» سوره آل عمران، آیه ۷۸.
  131. «بنابراین، وای بر کسانی که (یک) نوشته را با دست‌های خود می‌نویسند آنگاه می‌گویند که این از سوی خداوند است تا با آن بهایی کم به دست آورند؛ و وای بر آنان از آنچه دست‌هایشان نگاشت و وای بر آنان از آنچه به دست می‌آورند» سوره بقره، آیه ۷۹.
  132. جامع البیان، ج۳، ص۴۳۸-۴۳۹؛ مجمع البیان، ج۲، ص۳۲۹؛ تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۳۸۴.
  133. «می‌گویند: گواهی می‌دهیم که بی‌گمان تو فرستاده خدایی و خداوند می‌داند که تو به راستی فرستاده اویی و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.
  134. «و برخی از مردم می‌گویند: به خداوند و روز واپسین ایمان آورده‌ایم با آنکه آنان مؤمن نیستند... و برای دروغی که می‌گفتند عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۸، ۱۰.
  135. «و کسانی هستند که مسجدی را برگزیده‌اند برای زیان رساندن (به مردم) و کفر و اختلاف افکندن میان مؤمنان و (ساختن) کمینگاه برای آن کس که از پیش با خداوند و پیامبر وی به جنگ برخاسته بود؛ و سوگند می‌خورند که ما جز سر نیکی نداریم و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۱۰۷.
  136. «آیا به کسانی ننگریسته‌ای که دورویی می‌کنند، به برادران کافر خود از اهل کتاب می‌گویند: اگر شما را بیرون راندند ما نیز با شما بیرون خواهیم آمد و هیچ‌گاه به زیان شما از هیچ کس فرمان نمی‌بریم و اگر با شما جنگ شود به شما یاری خواهیم رساند» سوره حشر، آیه ۱۱.
  137. «و خداوند گواهی می‌دهد که آنان دروغگویند» سوره توبه، آیه ۱۰۷؛ نیز سوره حشر، آیه ۱۱.
  138. «و خداوند گواهی می‌دهد که منافقان، سخت دروغگویند» سوره منافقون، آیه ۱.
  139. «گفتند: ای پدر! چرا ما را بر یوسف امین نمی‌داری با آنکه ما خیرخواه او هستیم؟ فردا او را با ما بفرست تا (در دشت) بگردد و بازی کند و ما نیک نگهدار او خواهیم بود» سوره یوسف، آیه ۱۱-۱۲.
  140. «گرگ او را خورد» سوره یوسف، آیه ۱۷.
  141. «اگر (بنیامین) دزدی می‌کند (شگفت نیست) برادری دارد که (او نیز) پیش از این دزدی کرده است» سوره یوسف، آیه ۷۷.
  142. «زن گفت: کیفر کسی که به همسرت نظر بد داشته باشد جز آنکه زندانی شود یا به عذابی دردناک دچار گردد چیست؟» سوره یوسف، آیه ۲۵.
  143. «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند» سوره نور، آیه ۱۱.
  144. جامع البیان، ج۱۸، ص۱۱۷-۱۱۸؛ مجمع البیان، ج۷، ص۲۳۰؛ الدرالمنثور، ج۵، ص۳۰.
  145. تفسیر قمی، ج۲، ص۹۹؛ نورالثقلین، ج۳، ص۵۸۱؛ الصافی، ج۳، ص۴۲۳.
  146. «و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بی‌چون و چرا زکات خواهیم داد و بی‌گمان از شایستگان خواهیم بود» سوره توبه، آیه ۷۵.
  147. التبیان، ج۵، ص۲۶۲؛ مجمع البیان، ج۵، ص۹۳؛ تفسیر قرطبی، ج۵، ص۲۶۷.
  148. «و چون (خداوند) از بخشش خود به آنان ارزانی داشت تنگ‌چشمی ورزیدند و با رویگردانی بازگشتند آنگاه به کیفر شکستن پیمانی که با خداوند بسته بودند و دروغی که می‌گفتند (خداوند) تا روزی که به لقای او برسند دورویی را در دل‌هایشان بر جای نهاد» سوره توبه، آیه ۷۶-۷۷.
  149. «روزی که خداوند همه آنان را برانگیزد، و برای او سوگند می‌خورند -همان گونه که برای شما سوگند می‌خورند- و گمان دارند که ارزشی دارند» سوره مجادله، آیه ۱۸.
  150. التبیان، ج۹، ص۵۵۴؛ مجمع البیان، ج۹، ص۴۲۱.
  151. «آگاه باشید آنانند که دروغگویند» سوره مجادله، آیه ۱۸.
  152. «می‌گویند سوگند به خداوند -پروردگار ما- که ما از مشرکان نبوده‌ایم» سوره انعام، آیه ۲۳.
  153. «بنگر چگونه بر خود دروغ بستند و آنچه دروغ می‌بافتند از (چشم) آنان ناپدید گردید» سوره انعام، آیه ۲۴.
  154. المیزان، ج۱۱، ص۱۳.
  155. «امروز بر دهان‌هایشان مهر می‌نهیم و از آنچه انجام می‌دادند دست‌هایشان با ما سخن می‌گویند و پاهایشان گواهی می‌دهند» سوره یس، آیه ۶۵.
  156. «روزی که زبان و دست و پای آنها بدانچه می‌کرده‌اند به زیان آنها، گواهی می‌دهد» سوره نور، آیه ۲۴.
  157. تفسیر قمی، ج۲، ص۲۱۶؛ الدر المنثور، ج۲، ص۳۴۵؛ نورالثقلین، ج۴، ص۳۹۱-۳۹۲.
  158. مجمع البیان، ج۴، ص۳۴؛ المیزان، ج۱۷، ص۲۸۳.
  159. «و کاش آنگاه که آنان را بر آتش نگاه داشته‌اند می‌دیدی که می‌گویند: ای کاش بازمان می‌گرداندند و آیات پروردگارمان را دروغ نمی‌شمردیم و از مؤمنان می‌شدیم... و اگر بازگردانده شوند به همان چیزهایی که از آن نهی شده بودند باز می‌گردند و بی‌گمان آنان دروغ پردازند» سوره انعام، آیه ۲۷-۲۸.
  160. مفردات، ص۷۰۵، «کذب»؛ مجمع البیان، ج۱۰، ص۲۴۷؛ تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۱۸۴.
  161. «در آن، نه یاوه‌ای می‌شنوند و نه دروغی،» سوره نبأ، آیه ۳۵.
  162. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۲.
  163. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۲.
  164. «بی‌گمان شیطان، برای آدمی دشمنی آشکار است» سوره یوسف، آیه ۵.
  165. «آیا شما را بیاگاهانم که شیطان‌ها بر که فرود می‌آیند؟ بر هر دروغزن بزهکاری فرود می‌آیند که گوش می‌خوابانند و بیشتر آنان دروغگویند» سوره شعراء، آیه ۲۲۱-۲۲۳.
  166. مجمع البیان، ج۷، ص۳۵۹؛ فتح القدیر، ج۴، ص۱۲۰.
  167. «و برای خداوند سوگند می‌خورند -همان‌گونه که برای شما سوگند می‌خورند- و گمان دارند که ارزشی دارند، آگاه باشید آنانند که دروغگویند شیطان بر آنان چیرگی یافت... آنان حزب شیطان‌اند» سوره مجادله، آیه ۱۸-۱۹.
  168. «کسانی که [به یکی از همسران پیامبر] آن دروغ را (وارد) آوردند دسته‌ای از شمایند ای مؤمنان! گام‌های شیطان را پی نگیرید و هر کس گام‌های شیطان را پی بگیرد (بداند که) بی‌گمان او به کار زشت و ناپسند فرمان می‌دهد» سوره نور، آیه ۱۱، ۲۱.
  169. الدرالمنثور، ج۵، ص۳۱.
  170. نک: جامع السعادات، ج۲، ص۲۴۶.
  171. مجمع البیان، ج۷، ص۳۶۰، ۳۶۳، ۳۶۶-۳۶۹؛ احیاء علوم الدین، مج ۳، ص۱۵۹۷؛ اخلاق در قرآن، ج۱، ص۲۳۵.
  172. یاد کن) آنگاه را که گفتند: یوسف و برادر (تنی) اش (بنیامین) برای پدرمان از ما دوست‌داشتنی‌ترند با آنکه ما گروهی توانمندیم؛ بی‌گمان پدر ما، در گمراهی آشکاری است؛ سوره یوسف، آیه:۸.
  173. گفتند: ای پدر! چرا ما را بر یوسف امین نمی‌داری با آنکه ما خیرخواه او هستیم؟ فردا او را با ما بفرست تا (در دشت) بگردد و بازی کند و ما نیک نگهدار او خواهیم بود؛ سوره یوسف، آیه:۱۱-۱۲.
  174. «یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟» سوره نساء، آیه ۵۴.
  175. جامع البیان، ج۵، ص۱۹۳؛ التبیان، ج۳، ص۲۲۷-۲۲۸؛ مجمع البیان، ج۳، ص۱۰۸-۱۰۹.
  176. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۲.
  177. «تنها کسانی که به آیات خداوند ایمان ندارند دروغ می‌بافند و همانانند که دروغگویند» سوره نحل، آیه ۱۰۵.
  178. «خداوند به شما پند می‌دهد که اگر مؤمنید هرگز به (بازگویی) مانند آن باز نگردید» سوره نور، آیه ۱۷.
  179. الاختصاص، ص۲۳۱؛ مستدرک الوسائل، ج۹، ص۸۴.
  180. تحف العقول، ص۱۵۱؛ کنز العمال، ج۳، ص۶۲۰؛ مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۵۶.
  181. «و چون آیه‌ای را به جای آیه‌ای دیگر آوریم- و خداوند به آنچه فرو می‌فرستد داناتر است- می‌گویند: تو تنها دروغبافی؛ (چنین نیست) بلکه بیشتر آنان نمی‌دانند بگو: آن را روح القدس از نزد پروردگارت، راستین فرو فرستاده است تا مؤمنان را استوار بدارد و برای مسلمانان رهنمود و مژده‌ای باشد و خوب می‌دانیم که آنان می‌گویند: جز این نیست که بشری به او آموزش می‌دهد؛ (چنین نیست، زیرا) زبان آن کس که (قرآن را) به او می‌بندند غیر عربی است و این (قرآن به) زبان عربی روشنی است * خداوند کسانی را که به آیات او ایمان ندارند راهنمایی نخواهد کرد و آنان را عذابی دردناک خواهد بود» سوره نحل، آیه ۱۰۱-۱۰۴.
  182. مصباح الفقاهه، ج۱، ص۵۹۴-۵۹۵؛ فقه الصادق، ج۱۴، ص۴۱۷؛ منهاج الفقاهه، ج۲، ص۱۱۲.
  183. «اما کافران بر خداوند دروغ می‌بافند» سوره مائده، آیه ۱۰۳.
  184. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۲.
  185. به زودی مشرکان خواهند گفت: اگر خداوند می‌خواست ما و پدرانمان شرک نمی‌ورزیدیم و چیزی را حرام نمی‌دانستیم؛ همین‌گونه پیشینیان آنها (پیامبران را) دروغگو شمردند تا آنکه عذاب ما را چشیدند؛ بگو: آیا نزدتان دانشی است تا آن را برای ما آشکار سازید؟ شما جز از گمان پیروی ندارید و جز نادرست برآورد نمی‌کنید؛ سوره انعام، آیه:۱۴۸.
  186. و اگر از بیشتر کسان روی زمین پیروی کنی تو را از راه خداوند به گمراهی می‌کشانند؛ جز پندار را پی نمی‌گیرند و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند؛ سوره انعام، آیه: ۱۱۶.
  187. آگاه باشید هر که در آسمان‌ها و هر که در زمین است از آن خداوند است؛ و آنان که شریکانی را در برابر خداوند (به پرستش) می‌خوانند از چه پیروی می‌کنند؟ آنان جز از گمان پیروی ندارند و آنان جز نادرست برآورد نمی‌کنند؛ سوره یونس، آیه:۶۶.
  188. نمونه، ج۸، ص۳۴۲.
  189. تحف العقول، ص۷۹؛ بحارالانوار، ج۷۴، ص۲۱۶.
  190. صحیح مسلم، ج۱، ص۷۵؛ نهج البلاغه، ج۳، ص۱۲۹؛ بحارالانوار، ج۲، ص۱۵۹.
  191. قرب‌الاسناد، ص۲۹؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۵۹.
  192. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۲.
  193. اخلاق در قرآن، ج۳، ص۲۳۶؛ نمونه، ج۹، ص۳۳۸-۳۳۹.
  194. «گفتند: ای پدر! ما رفته بودیم مسابقه بدهیم و یوسف را کنار بار خود وانهاده بودیم که گرگ او را خورد و (می‌دانیم) اگر (هم) راستگو می‌بودیم (سخن) ما را باور نمی‌کردی» سوره یوسف، آیه ۱۷.
  195. کنزالعمال، ج۳، ص۶۲۴؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۲۲۱؛ اخلاق در قرآن، ج۳، ص۲۳۶.
  196. «می‌ترسم شما از او غافل گردید و گرگ او را بخورد» سوره یوسف، آیه ۱۳.
  197. مجمع البیان، ج۵، ص۳۷۲؛ الدر المنثور، ج۴، ص۹؛ فتح القدیر، ج، ص۱۱.
  198. علل الشرایع، ج۲، ص۶۰۰؛ بحارالانوار، ج۱۲، ص۲۸۳.
  199. الدر المنثور، ج۴، ص۹.
  200. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۲.
  201. صادقی فدکی، سید جعفر، دروغ، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۲.