برنامهریزی اقتصادی در سیره پیامبر خاتم
متن این جستار آزمایشی و غیرنهایی است. برای اطلاع از اهداف و چشم انداز این دانشنامه به صفحه آشنایی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت مراجعه کنید.
- اين مدخل از زیرشاخههای بحث برنامهریزی اقتصادی است. "برنامهریزی اقتصادی" از چند منظر متفاوت، بررسی میشود:
- در این باره، تعداد بسیاری از پرسشهای عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل برنامهریزی اقتصادی (پرسش) قابل دسترسی خواهند بود.
مقدمه
- اقتصاد، در لغت عرب به معنای میانه روی و اعتدال[۱] و در اصطلاح، مطالعه روش تخصیص منابع فیزیکی و انسانی کمیاب در میان خواستههای نامحدود یا مقاصد رقیب است[۲][۳].
پیش گفتار
- مسلمانان در مکه به علل گوناگون همچون تحریم اقتصادی، بدرفتاری مشرکان و... درآمد مناسبی نداشتند و هنگام هجرت به مدینه به دلیل مخفی بودن هجرت، هیچ کدام از اموال شخصی را همراه خود نبردند و در کنار مسجد پیامبر(ص) منزل گزیدند. پیامبر(ص) برای بهبود وضعیت اقداماتی انجام داد که به سبب آن، رفاه نسبی برای همه ایجاد شد؛ به گونهای که در سالهای بعد؛ همین افراد؛ صاحب مسکن، شغل و درآمد شدند و علاوه بر تأمین مخارج خود، در آمد اضافی داشتند[۴] تا آنجا که در سال نهم هجری به پرداخت زکات، موظف شدند[۵][۶].
اقدامات اقتصادی پیامبر(ص) در سالهای اولیه هجرت
- برقراری عقد اخوت بین مهاجران و انصار که تعهداتی در پیداشت؛ مانند ملزم بودن هر برادر انصاری در کمک رسانی مالی به برادر مهاجر[۷][۸].
- بستن قرارداد مساقات و مزارعه میان مهاجران و انصار؛ با ورود مهاجران به مدینه، انصار قصد داشتند، نیمی از اموال خود را به آنها بدهند که پیامبر(ص) آنها را از این عمل بازداشت و قرارداد مساقات و مزارعه را بین آنها برقرار کرد[۹]. با این عمل، علاوه بر اشتغال زایی و ازدیاد محصول زراعی و باغی، در آمد عمومی بالا رفت[۱۰].
- ترویج و گسترش تجارت و بازرگانی؛ در ابتدا تجارت در انحصار قریش بود و به مسلمانان اجازه تجارت داده نمیشد؛ پیامبر(ص) با به خطر انداختن امنیت تجاری قریش در جنگ بدر و حمله به کاروان قریش توانست غنایمی به دست آورد[۱۱] که پس از خارج کردن خمس، آن غنایم را بین لشکریان تقسیم کرد[۱۲]. پیامبر(ص) درباره تجارت میفرماید: "نه قسمت از ده قسمت روزی، در تجارت و یک قسمت در دامداری است"[۱۳][۱۴].
منابع درآمدی حکومت پیامبر(ص)
- با توجه به اقدامات اقتصادی رسول خدا(ص) وضعیت اقتصادی مسلمانان بهبود یافت و حکومت اسلامی، منابع درآمدی گوناگون زیرا را به دست آورد:
- اموال شخصی: انفاق و قرض الحسنه که در آیات قرآن و روایات بر آن تأکید شده است[۱۵].
- اموال جامعه:
- خراج: مالیات زمینهای زراعی و باغی که در مالکیت مسلمانان و یا در تصرف مسلمانان؛ بود؛ مثلاً پیامبر(ص) برای برآورد محصول خیبر و دریافت خراج، مأمورانی فرستاد[۱۶][۱۷].
- جزیه: غیر مسلمانانی که زیر پرچم اسلام از امنیت جانی، مالی، امور رفاهی و خدماتی بهرهمند شده بودند، اما نمیخواستند مسلمان شوند، مالیاتی را با عنوان جزیه میپرداختند[۱۸]. رسول خدا(ص) از اهل ایله که سیصد مرد بودند، سالانه سیصد دینار جزیه میگرفت[۱۹][۲۰].
- از دیگر اموال جامعه، فدیه، وقف، نذر، کفاره، لقطه (اموال بدون صاحب)، زکات، مجهول المالک و فعالیتهای اقتصادی و تولیدی است[۲۱].
- اموال حکومت:
- خمس: هر مسلمانی باید یک پنجم هر مالی را که از طریق حلال کسب میکند، از مال خود خارج کند. تأثیر خمس در اقتصاد اسلامی مانند مالیات، نسبی است. چنین خصوصیتی باعث میشود، میزان سود و رکود کنترل شود و در حقیقت، خمس، نوعی تثبیت کننده خودکار است و از آنجا که خمس بر سود خالص تعلق میگیرد، اصل افزایش تولید به خطر نمیافتد. در امور تولیدی، ابتدا تمام هزینههای تولید از سود ناخالص، کم میشود و باقی مانده آن که سود خالص است به هر میزانی که باشد، خمس خواهد داشت[۲۲][۲۳].
- انفال: مالکیت دولت بر معادن، جنگل ها، چراگاه ها، زمینهای بایر و وسایل اختصاصی پادشاهان را مالکیت بر انفال گویند[۲۴][۲۵].
هزینههای حکومت
- هزینههای امنیتی: پیامبر(ص) برای ایجاد امنیت در جامعه، غزوهها و سریههای متعددی را پشت سر گذاشت و برای تأمین تدارکات، سلاح، آذوقه و نیروهای خود از در آمد حکومت استفاده میکرد[۲۶][۲۷].
- تبلیغاتی: هرگاه پیامبر(ص) در غزوهای پیروز میشد، مأموری را برای تعلیم معارف اسلامی به منطقه فتح شده میفرستاد؛ برای نمونه، پیامبر(ص) عتاب بن اسید را پس از فتح مکه، امیر آن جا کرد و معاذ بن جبل را برای تعلیم احکام به آن جا فرستاد[۲۸][۲۹].
- رفاهی: یکی از وظایف مهم پیامبر(ص) تأمین امور اجتماعی مردم و به اصطلاح امروز، بیمه بود که ایشان قسمتی از درآمد بیت المال را برای افراد بیبضاعت صرف میکرد تا بتوانند زندگی خود را تأمین کنند[۳۰].
- زیربنایی: از دیگر هزینههای حکومت، امور زیربنایی مانند: تقسیم اراضی برای خانه سازی، اختصاص محلی برای بازار، احداث حمام عمومی و... است[۳۱][۳۲].
راهکارهای رسول خدا(ص) برای بهبود وضعیت اقتصادی
- پیامبر(ص) برای رفاه اقتصادی مردم اقداماتی انجام داد که در ابتدا به آنها اشاره شد؛ اما ایشان برای جلوگیری از تورم، حل مشکل بیکاری، تشویق به کار، ترغیب به ارزان فروشی و تعیین محل مناسبی برای بازار، دستورها و راهکارهایی نیز بیان کرده است[۳۳].
جلوگیری از تورم
- از مهمترین عوامل گرانی، وجود واسطه گریهای غیرمفید و مؤثرترین عامل در جلوگیری از تورم، حذف دلالهاست.پیامبر(ص) در این باره فرموده است: "به استقبال کالا نروید تا به بازار وارد شود"[۳۴].
- منافع این کار:
- با کم شدن واسطه غیر مفید، از افزایش قیمتها جلوگیری میشود؛
- صاحب کالا به علت بیخبری از قیمت کالا در بازار، زیان نمیبیند؛
- با ورود کاروانیان به شهر، جنس، در بازار عرضه میشود و در اختیار همه مردم قرار میگیرد، نه در اختیار یک عده خاص در بیرون از بازار[۳۵][۳۶].
- راهکار دیگر، نهی از احتکار است. پیامبر(ص) میفرماید: "هر کس خواربار را چهل روز احتکار کند، بیگمان از خدا بیزاری جسته و خدا نیز از او بیزاری جسته است"[۳۷][۳۸].
- راهکار سوم: تعیین ناظر بر بازار است. پیامبر(ص) سعید بن عاص را برای نظارت بر بازار مکه و عمر را برای نظارت بر بازار مدینه تعیین کرد[۳۹][۴۰].
حل مشکل بیکاری و تشویق به کار
- خاتم انبیا(ص) علاوه بر مسئولیت خطیر پیام رسانی الهی و عبادت، به امر کشاورزی و تجارت توجه داشت و دیگران را هم به این کار تشویق میکرد. پیامبر(ص) فرموده است: "خداوند، انسان سالم بیکاری را که به کار دنیا و به کار آخرت نمیپردازد، دشمن میدارد"[۴۱][۴۲].
- نقل شده است، روزی مردی نزد رسول خدا(ص) آمد و کمک خواست؛ حضرت فرمود: "هرکس از ما کمک بخواهد، ما او را یاری میکنیم و اگر بینیازی بورزد، خداوند او را بینیاز میکند." این فرد تا سه بار نزد پیامبر(ص) آمد و همین سخن را شنید. پس، این شخص، با اطمینان و اعتماد به نفس گفت: "به خدا تکیه میکنم" و با این نیت، تیشهای قرض گرفت و به جانب صحرا رفت و مقداری هیزم جمع کرد و فروخت؛ او چند روز بعد توانست ابزار کار فراهم کند و وی باز هم به کار خود ادامه داد تا اینکه صاحب سرمایه شد[۴۳][۴۴].
ترغیب به ارزان فروشی
- روزی پیامبر(ص) به کسی که جنس را ارزانتر از قیمت بازار میفروخت، فرمود: "آیا برای ثواب، این کار را میکنی؟" آن شخص پاسخ مثبت داد. رسول خدا(ص) نیز به او چنین مژده داد: "هر کس که بکوشد و بازار را رواج دهد، مانند کسی است که در راه خدا پیکار کرده است"[۴۵][۴۶].
تعیین محلی برای بازار
- پیامبر(ص) به اینکه بازار در کجا تشکیل شود نیز توجه داشت. روزی مردی نزد پیغمبر آمد و گفت: "محلی را برای بازار در نظر گرفتهام، آیا به دیدن آن میآیید؟" پس آن حضرت برخاست و همراه وی رفت تا به آن محل رسید و آن را پسندید و فرمود: "این جا خوب بازاری است؛ زیان ندارد و خراج هم بر شما در نظر گرفته نمیشود"[۴۷][۴۸].
دستورهای پیامبر(ص) برای رعایت اخلاق در اقتصاد
- رشوه خواری : اسلام، رشوه را در هر شکلی محکوم کرده است. روزی به پیامبر(ص) خبر دادند که یکی از فرماندهانش رشوهای به شکل هدیه را پذیرفته است؛ پس آن حضرت بر آشفت و فرمود: "چرا چیزی را که حق تو نیست، میگیری؟" او در پاسخ گفت: "آن چه گرفتم، هدیه بود"؛ پیامبر(ص) فرمود: "اگر شما در خانه بنشینید و از طرف من فرماندار محلی نباشید، آیا مردم به شما هدیه میدهند؟!" سپس دستور داد هدیه را به بیت المال برگردانند و او را برکنار کنند[۴۹][۵۰].
- ربا: ربا از نظر اقتصادی سبب میشود که تمام هزینه آن در نهایت بر جامعه تحمیل شود؛ به همین منافع دلیل، پیامبر(ص) برای حفظ کیان جامعه اسلامی مردم را از ربا نهی کرده است تا منافع جامعه همچنان محفوظ بماند[۵۱]. رسول اکرم(ص) فرموده است: "خداوند؛ رباخوار، ربادهنده، کاتب و گواهان بر آن را لعنت کرده است"[۵۲][۵۳].
- غش در معامله: غش، پوشاندن معایب تولید برای کسب سود بیشتر است؛ به بیان دیگر، غش در معامله یعنی فروختن جنسی که با چیز دیگر مخلوط است، در صورتی که آن چیز، معلوم نباشد و فروشنده هم به خریدار چیزی نگوید[۵۴]. پیامبر(ص) فروشنده را هم از این کار نهی کرده است و میفرماید: "از ما نیست کسی که در معامله با مسلمانان غش کند. خداوند، برکت روزی او را میبرد و راه معاش وی را میبندد و او را به خودش واگذار میکند"[۵۵][۵۶].
منابع
پانویس
- ↑ ابن منظور، لسان العرب، ج ۳، ص ۳۵۴ و الزبیدی، تاج العروس، ج ۵، ص ۱۹.
- ↑ حسین ابراهیمی، پژوهش و تحقیقی نو در سیره نبی اعظم، ص ۶۲۵.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۵.
- ↑ سید کاظم صدر، اقتصاد صدر اسلام، ص ۴۳ - ۴۴.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج ۳، ص ۱۲۳؛ مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۳۷ و ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۲۹۱.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۵.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۱۸۴؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج ۳، ص ۲۲۶ - ۲۲۷ و ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۰۴-۵۰۵.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۵-۲۲۶.
- ↑ البیهقی، السنن الکبری، ج ۶، ص ۱۱۶؛ البخاری، صحیح، ج ۳، ص ۱۴۴ و مسلم نیشابوری، صحیح، ج ۵، ص ۱۶۲.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۶.
- ↑ طبرسی، اعلام الوری، ج ۱، ص ۱۶۸ - ۱۷۲؛ تاریخ الطبری، ج ۲، ص ۴۲۱ - ۴۷۹؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۴۵ - ۴۶ و محمد بن عمر واقدی، المغازی، ج ۱، ص ۱۹ - ۱۷۲.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۷۱ وص ۳۷۷؛ الطبقات الکبری، ج ۲ ص ۷؛ ابن سید الناس، عیون الاثر، ج ۱، ص ۲۶۶ - ۲۶۷ و ابن جوزی، المنتظم، ج ۳، ص ۹۲.
- ↑ شیخ صدوق، الخصال، ج ۲، ص ۴۴۵ و شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج ۱۷، ص ۱۰.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۶.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۶.
- ↑ السیرة النبویة، ج ۲، ص ۳۵۴؛ تاریخ الطبری، ج ۳، ص ۲۰ و حمیری کلاعی، الإکتفاء، ج ۱، ص ۴۸۹.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۷.
- ↑ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۱۲ - ۲۲۱؛ الکامل، ج ۲، ص ۲۹۴، المغازی، ج ۳، ص ۱۰۳۱ و البدایه و النهایة، ج ٣۵، ص۱۰۶.
- ↑ صالحی دمشقی، سبل الهدی والرشاد، ج ۵، ص۴۶۱؛ تقی الدین مقریزی، امتاع الاسماع، ج ۲، ص ۶۶؛ الطبقات الکبری، ج ۱، ص ۲۲۱ و المغازی، ج ۳، ص ۱۰۳۱.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۷.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۷.
- ↑ اقتصاد صدر اسلام، ص ۱۱۱ - ۱۱۵؛ پژوهش و تحقیقی نو در سیره نبی اعظم، ص ۶۶۴ – ۶۶۵.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۷.
- ↑ پژوهش و تحقیقی نو در سیره نبی اعظم، ص ۶۶۵.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۷.
- ↑ اقتصاد صدر اسلام، ص ۱۲۶.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۸.
- ↑ المغازی، ج ۳، ص ۸۸۹؛ الطبقات الکبری، ج ۲، ص ۱۰۴ و المنتظم، ج ۳، ص ۳۲۹.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۸.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۸.
- ↑ پژوهش و تحقیقی نو در سیره نبی اعظم، ص ۶۷۶.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۸.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۸.
- ↑ زکریا الانصاری، فتح الوهاب، ج ۱، ص ۲۸۵؛ محمد بن احمد الشربینی، مغنی المحتاج، ج ۲، ص ۳۶.
- ↑ محمد یوسف حریری، اسلام و نظام اقتصادی، ص ۱۸۸.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۸-۲۲۹.
- ↑ احمد بن حنبل، مسند احمد، ج ۲، ص ۳۳؛ ابن حزم، المحلی، ج ۹، ص ۶۴؛ حاکم نیشابوری، المستدرک، ج ۲، ص ۱۲ و ابویعلی الموصلی، مسند، ج ۱۰، ص ۱۱۹.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۹.
- ↑ ابوالفرج شافعی حلبی، السیرة الحلبیه، ج۳، ص ۴۵۹.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۹.
- ↑ ابن ابی الحدید، معتزلی، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۱۴۶.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۹.
- ↑ امام رضا(ع)، فقه الرضا(ع)، ص ۳۶۵.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۹.
- ↑ جلال الدین سیوطی، الجامع الصغیر، ج ۱، ص ۵۵۹ و المستدرک، ج ۲، ص ۱۲.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۳۰.
- ↑ الطبرانی، المعجم الکبیر، ج ۱۹، ص ۲۶۴ - ۲۶۵؛ نورالدین علی سمهودی، وفاء الوفاء، ج ۲، ص ۲۵۷؛ سبل الهدی و الرشاد، ج ۹، ص ۸ و الهیثمی، مجمع الزوائد، ج ۴، ص ۷۶.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۳۰.
- ↑ ناصر مکارم شیرازی و همکاران، تفسیر نمونه، ج ۲، ص ۷ – ۸.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۲۳۰.
- ↑ پژوهش و تحقیقی نو در سیره نبی اعظم، ص ۶۵۴.
- ↑ ابن حبان، صحیح، ج ۱۱، ص ۳۹۹، مسند احمد، ج ۱، ص ۱۵۹؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج ۴، ص ۸؛ شیخ صدوق، الامالی، ص ۴۲۵ و ورام بن ابی فراس، مجموعه ورام، ج ۲، ص ۲۵۸.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص ۲۳۰.
- ↑ اسلام و نظام اقتصادی، ص ۲۰۰.
- ↑ شیخ صدوق، ثواب الاعمال، ص ۲۸۶ و حسن بن ابی الحسن دیلمی، اعلام الدین، ص ۴۱۷.
- ↑ عادلی، فاطمه، فرهنگنامه سیره پیامبر اعظم، ص۲۳۱.