بحث:دین الهی
مفهومشناسی دین
دین در لغت به معنای جزا، طاعت و حساب است و در اصطلاح به مجموعهای از قوانین و تعالیم الهی اطلاق میشود که متفکرین را به پیروی از خدا و پیامبر خدا و به نیکی و نیکوکاری و سعادت دنیوی و اخروی دعوت میکند[۱].
علل پیدایش دین
نظرات مختلفی در مورد پیدایش دین وجود دارد از جمله:
- عده ای معتقدند دین به سبب ضعف و زبونی انسانها حاصل شده است. در واقع این عده ترس را سبب دینداری انسانها میدانند[۲].
- برخی دیگر علت پیدایش دین را جهل و نادانی بشر عنوان کرده و معتقدند عدم علم به علل وقوع حوادث سبب پروراندن علت ماورائی برای اینگونه حوادث شده و چنین علتهایی در قالب دین عنوان میشود[۳].
- اندیشمندان اسلامی معتقدند دین مولد فطرت آدمی است، به این بیان که فطرت انسانها نسبت به آنچه پیغمبران عرضه داشتهاند، نه تنها بیتفاوت نیست، بلکه آموزههای پیامبران همان چیزی است که اقتضای آن در سرشت و ذات انسانها وجود دارد[۴].
تاریخ پیدایش ادیان الهی
پیدایش ادیان الهی به دوران تولد حضرت آدم برمی گردد، چراکه ایشان علاوه بر اینکه پدر تمام انسانها محسوب میشود، اولین پیامبر الهی نیز هست و پیامبر بودن ایشان به معنای پیام آوری و تدوین دین الهی است. البته در قرآن به صراحت از پیامبری حضرت آدم سخن گفته نشده است اما با توجه به آیات مختلف، میتوان پیامبری و در نتیجه حصول دین الهی توسط ایشان را اثبات کرد چنانکه خلیفه خدا بودن وی در زمین «وَإِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً»[۵] و یا سخن گفتن خدا با او «وَیَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الْجَنَّةَ فَکُلاَ مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الظَّالِمِینَ» میتواند دلیل بر پیامبری آن حضرت و تدوین دین الهی توسط ایشان است(باشد)؛ همچنین برخی از روایات از نزول کتاب آسمانی بر حضرت آدمS خبر داده و شماری از مفسران با استناد به این روایات، کتاب آسمانی حضرت آدمS را از مصادیق «الصُّحُفِ الأُولَی»[۶] دانستهاند[۷].
دین الهی در قرآن و روایات
قرآن دین را به دو بخش تقسیم کرده است، دین حق و دین باطل. دین حق پیام انبیاء الهی، عقاید، اخلاق و مقرراتی است مطابق با حق، زیرا آنچه مطابق نظام هستی و محصول خدای سبحان است، حق است: «الحق من ربک»[۸] و در جای دیگر فرمود: «ولایدینون دین الحق»[۹]. اما دین باطل از منظر قرآن یعنی ره آورد طاغوت و طاغوتیان، چنانکه در قرآن از زبان فرعون نقل میکند «انی اخاف ان یبدل دینکم او ان یظهر فی الارض الفساد»[۱۰]. یعنی موسی میخواهد آیینی که در کشور مصر حکومت میکند که محصول بشر طاغی به نام فرعون است «اذْهَبْ إِلَی فِرْعَوْنَ إِنَّهُ طَغَی» را دگرگون سازد[۱۱].
وحدانیت دین الهی از منظر آیات و روایات
اما قرآن کریم دین حق و الهی را از حضرت آدمS تا پیامبر خاتمa یکی میداند: «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ»[۱۲]. در تفسیر این آیه مفسرین اختلاف نظر دارند چنانکه عده ای معتقدند دین اسلام نزد خداوند در این آیه به معنای لغوی یعنی تسلیم است، یعنی تمام مردم باید تسلیم حق شده و اعمالشان را بر اساس حق و حقانیت انجام دهند، بنابراین دین همان اطاعتی است که خداوند از بندگانش خواستار شده است. اما اختلافاتی که در دین وجود دارد به معنای اختلاف در ذات دین (توحید، معاد و نبوت) نیست بلکه اختلافاتی که در دین وجود دارد بر اساس کیفیت و کمیت و به بیانی دیگر در فروع دین است و اصل دین که همان تسلیم در برابر اوامر خداوند است یکی است و آن اسلام است. اما نکتهای که در ادامۀ آیه وجود دارد: «وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ»، این است، بعضی از اختلافاتی که وجود دارد از نظر کمی و کیفی آن نیست، بلکه به سبب تحریف و دست برد علمایی است که با علم، آگاهی و تعمد دست به این تغییرات زدند و همین امر موجب ایجاد اختلاف در ادیان الهی شد. ولی با توجه به ادامه آیه: «وَمَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ» مشخص میشود این امر بی جواب نخواهد ماند[۱۳]. معنی تسلیم از واژه اسلام توسط روایات نیز تأیید شده است چنانکه امیرالمؤمنینS در روایتی فرمودند: «معنای اسلام تسلیم و معنای تسلیم یقین و معنای یقین تصدیق و معنای تصدیق اقرار و معنای اقرار اداء کردن و معنای اداء کردن عمل کردن است»[۱۴]. اما عده ای دیگر معتقدند دین اسلام در این آیه همان معنای اصطلاحی اسلام یعنی دین پیامبر خاتم است و به هیچ عنوان ادیان ماقبل خودش را شامل نمیشود، چنانکه در آیه ۸۴ سوره آل عمران خداوند میفرماید: «وَ مَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلامِ دِیناً فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ»، زیرا اگر منظور از کلمه اسلام معنای اصطلاحی آن نباشد لازمهاش این است که ادیان غیر اسلام پس از نزول قرآن بر حق باشند، در صورتی که آیه تنها در مقام اثبات حقانیت دین پیامبر خاتم است[۱۵]. آیه دیگری که مفسرین در باره وحدانیت دین الهی از آن سخن گفتهاند آیه ۸۳ سوره آل عمران است: «أَ فَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ وَ لَهُ أسلم مَنْ فِی السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ طَوْعاً وَ کَرْهاً وَ إِلَیْهِ یُرْجَعُونَ»[۱۶]. بعضی از مفسرین معتقدند آیه درصدد اثبات وحدانیت دین الهی به نام اسلام است، جملۀ «أَفَغَیْرَ دِینِ اللَّهِ یَبْغُونَ» در واقع اشاره به آیات قبل که در آن سخن از پیمان انبیاء الهی بر سر دین واحد و تصدیق پیامبران بعد از خودشان گرفته شده است میکند؛ در واقع تصدیق پیامبران بعد از هر پیامبری تأیید کنندۀ این مطلب است که دین تمام انبیا الهی واحد است، چراکه در غیر اینصورت تصدیق پیامبر آینده توسط پیامبر فعلی امری بیهوده محسوب میشود. چنانکه ادامه آیه یعنی اسلام آوردن اهل آسمان و زمین به صورت تکوینی (غیر اختیاری) همراه شوق و یا کراهت دلالت بر این مطلب دارد که آیه مورد نظر درباره دین واحدی به نام اسلام سخن میگوید. می توان مدعی شد چنین اثباتی از منظر اهل بیت نیز قابل پذیرش است، چنانکه در روایتی امام صادقS فرمودند: «منظور از آیه مورد نظر این است که عده ای با اکراه و عده ای دیگر با کراهت دین اسلام را میپذیرند» و یا در روایت دیگری فرمودند: «منظور از این آیه زمانی است که قائم ما قیام کند که در آن صورت تمام زمین از بانگ شهادت «لا اله الا الله و محمد رسول الله» پر خواهد شد». بنابراین اگر منظور از این آیه وحداینت دین الهی نبود دلیلی وجود نداشت که روایات ذیل آیه تنها اسلام را (چه با شوق و چه با کراهت) برای تمام انسانها مورد قبول بدانند[۱۷]. آیه دیگری مانند آیه ۸۵ سوره آل عمران: «وَمَنْ یَبْتَغِ غَیْرَ الْإِسْلَامِ دِینًا فَلَنْ یُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِی الْآخِرَةِ مِنَ الْخَاسِرِینَ» نیز دلالت بر وحدانیت دین الهی میکند، چراکه در این آیه از مفهوم عام اسلام به عنوان اصل کلی که همان معنی تسلیم است سخن گفته و بعد از اسلامِ پیامبر خاتم که نمونه کامل و اکمل دین اسلام است سخن میگوید[۱۸]. همچنین آیۀ «وَوَصَّی بِهَا إِبْرَاهِیمُ بَنِیهِ وَیَعْقُوبُ یَا بَنِیَّ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَی لَکُمُ الدِّینَ فَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ»[۱۹] درصدد تأیید این مطلب است که دین اسلام دین واحد و تنها مربوط به دین پیامبر خاتم نمیشود، چراکه وصیت ابراهیم و یعقوب مبنی بر مسلمان شدن فرزندانشان به منزلۀ تسلیم شدن آنها در برابر اوامر الهی است و این مطلب بدان معناست که دین اسلام تنها در بردارنده دین پیامبر خاتم نیست بلکه شامل تمام ادیان الهی که رکن اصلی آن تسلیم شدن در برابر پروردگار است میشود[۲۰].
وحدانیت دین الهی از منظر عقل
عقل نیز حکم میکند دین الهی یک دین واحد است و اگر اختلافی بر اساس اقتضائات زمانی و مکانی در آن وجود دارد به سبب عوامل کیفی و کمی است و اختلافی متوجه ذات دین نیست، چراکه وقتی ثابت شد انسانها در تمام دوران فطرتا میل به سمت کمال نامحدود یعنی قرب به خداوند داشته و دارند، باید برنامه ای وجود داشته باشد که این نیاز فطری انسان تأمین شود، از همین رو خداوند تحقق چنین برنامه ای را توسط پیامبران در قالب مجموعهای به نام دین برای انسانها تعبیه کرده است و از آنجا که فطرت انسانها براساس عوامل خارجی تغییر نمیکند، بنابراین ذات و اصل دین نباید برای آنها متغیر باشد. به عبارتی میتوان مدعی شد تفاوتهایی که میان ادیان مختلف الهی وجود دارد به معنی اختلاف در ادیان نیست، بلکه این تفاوتها برحسب تکامل دین الهی است؛ مؤید این مطلب تعبیر قرآن از واژۀ دین است چراکه قرآن کریم به هیچ وجه به واژه ادیان اشاره نکرده و تمام ادیان را به منزلۀ دین واحد دانسته است[۲۱].
افتراق و اشتراکات ادیان الهی
- اشترکات ادیان الهی عبارتاند از:
- مبارزه با شرک، اصلی مهم و اساسی در ادیان الهی: «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَی کَلِمَةٍ سَوَاء بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئًا وَلاَ یَتَّخِذَ بَعْضُنَا بَعْضًا أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ فَإِن تَوَلَّوْا فَقُولُواْ اشْهَدُواْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»[۲۲].
- هماهنگی تمام ادیان الهی با فطرت و سرشت انسانها: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ»[۲۳].[۲۴]
- تفاوتهای ادیان الهی و چرائی اختلافات در ادیان:
۱. تفاوت محیط، سطح، احتیاج و استعداد مردم: این موضوع غیر قابل انکار است که پیامبران برای هدایت مردم آمدهاند از این رو، نوع دستورات و اوامر دینی هم با توجه به سطح مطالب و معارف مردم باید تغییر کند[۲۵]. ۲. نسخ در احکام الهی به سبب تعالیم خاص پیامبران موجب تفاوت حکم بین ادیان الهی شده است، چنانکه بعضی از احکام در زمان حضرت موسیS بر بنی اسرائیل حرام بود؛ ولی با آمدن حضرت عیسیS و براساس تعالیم وی حرمت آنها منسوخ و امور یاد شده حلال شدند: «وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَلِأُحِلَّ لَکُم بَعْضَ الَّذِی حُرِّمَ عَلَیْکُمْ»[۲۶].
سبب تفاوت اختلاف در ادیان الهی
آزمایش الهی سبب تفاوت ادیان الهی: خداوند برای هر امتی شریعت و راهی روشن مشخص کرده است در حالی که اگر میخواست، میتوانست همۀ مردم را در یک شریعت واحد قرار دهد؛ ولی حکمت الهی اقتضا کرد تا اختلافاتی میان احکام شرایع باشد تا بدین وسیله مردم مورد آزمایش الهی قرار بگیرند: «وَأَنزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ مِنَ الْکِتَابِ وَمُهَیْمِنًا عَلَیْهِ فَاحْکُم بَیْنَهُم بِمَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلاَ تَتَّبِعْ أَهْوَاءهُمْ عَمَّا جَاءَکَ مِنَ الْحَقِّ لِکُلٍّ جَعَلْنَا مِنکُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا وَلَوْ شَاء اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّةً وَاحِدَةً وَلَکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُم فَاسْتَبِقُوا الْخَیْرَاتِ إِلَی اللَّه مَرْجِعُکُمْ جَمِیعًا فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ»[۲۷].
ویژگیهای دین الهی
- حقانیت: حقانیت یکی از ویژگیهایی است که سبب شد اسلام به عنوان دین الهی معرفی شود: «قُلْ یَا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَکُمُ الْحَقُّ مِن رَّبِّکُمْ فَمَنِ اهْتَدَی فَإِنَّمَا یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإِنَّمَا یَضِلُّ عَلَیْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَیْکُم بِوَکِیلٍ»[۲۸]. برخی از مفسرین حق بودن اسلام را بدین سبب میدانند که معارف آن دارای حقانیت و اخلاق و عقاید و احکام آن بر واقعیت و حقیقت منطبق بوده و از خرافات و امور خلاف واقع به دور است[۲۹].
- توحید: اسلام بر اساس توحید پایه گذاری شده است، بر همین اساس، قرآن دین مورد قبول خداوند و دین همه پیامبران را که در بسیاری از فروع مانند نماز، روزه، جهاد، امر به معروف و نهی از منکر و مانند آن مشترکاند، اسلام و همه انبیای الهی و پیروان آنها را مُسلم میداند، چنانکه آیات زیر بیانگر همین مطلب است:
- «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ وَمَا اخْتَلَفَ الَّذِینَ أُوتُواْ الْکِتَابَ إِلاَّ مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْیًا بَیْنَهُمْ وَمَن یَکْفُرْ بِآیَاتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَرِیعُ الْحِسَابِ»[۳۰].
- «فَلَمَّا أَحَسَّ عِیسَی مِنْهُمُ الْکُفْرَ قَالَ مَنْ أَنصَارِی إِلَی اللَّهِ قَالَ الْحَوَارِیُّونَ نَحْنُ أَنصَارُ اللَّهِ آمَنَّا بِاللَّهِ وَاشْهَدْ بِأَنَّا مُسْلِمُونَ»[۳۱].
- «مَا کَانَ إِبْرَاهِیمُ یَهُودِیًّا وَلاَ نَصْرَانِیًّا وَلَکِن کَانَ حَنِیفًا مُّسْلِمًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»[۳۲].
- انطباق با فطرت: قانونگذاری اسلام با فطرت و آفرینش انسان هماهنگ است: «فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لا یَعْلَمُونَ»[۳۳].
- اعتدال: ویژگی دیگری که اسلام را در جهت الهی بودن آن سوق میدهد اعتدال است، چنانکه آیۀ «وَقَالُواْ کُونُواْ هُودًا أَوْ نَصَارَی تَهْتَدُواْ قُلْ بَلْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»، دین ابراهیم را حنیف و دین حق میداند. "حنیف" به معنای دور شدن از گمراهی و سوق به هدایت است و لازمۀ چنین امری ایجاد و حفظ اعتدال است. بر همین اساس خداوند به پیامبر اکرمa امر کرده که در مسیر حضرت ابراهیم که همان مسیر اعتدال است حرکت کند: «ثُمَّ أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِیمَ حَنِیفًا وَمَا کَانَ مِنَ الْمُشْرِکِینَ»[۳۴].[۳۵]
محتوای دین الهی
اصول و فروع دین تشکیل دهندۀ محتوای دین الهی است، اصول دین عبارتاند از توحید، معاد، نبوت و اعمال عقیدتی و معرفتی که در تمام ادیان الهی مشترک بوده و قابل تغییر نیست و فروع دین یعنی اعمال ده گانه ای از قبیل نماز، روزه، زکات، خمس، حج و... که قابلیت تغییر و تبدل بر حسب عوامل خارجی برای ادیان الهی در آن وجود دارد[۳۶].
دین الهی در زمان حضور و غیبت امام معصوم
دین الهی برای هدایت انسانها احتیاج به افرادی دارد که بتواند احکام دینی را برای مردم استخراج کنند، این امر در زمان پیامبران توسط پیامبران انجام میشد، ولی بعد از آمدن آخرین پیامبر الهی یعنی پیامبر خاتم استخراج احکام دین توسط آنان خاتمه پیدا کرد. با این وجود نمیتوان قائل شد دین الهی دیگر قابلیت استخراج احکام را ندارد، چرا که چنین امری موجب گمراهی افرادی است که بعد از پیامبر خاتم آمده و دسترسی به پیامبر ندارند. از همین رو خداوند برای حل چنین مشکلی مسئله امامت امامان معصوم را مطرح کرد که در صورت نبود پیامبر، مردم برای به دست آوردن احکام الهی به آنان مراجعه کنند. در زمان غیبت امامان معصوم نیز احکام دین از طریق عقل، کتاب، سنت و اجماع توسط فرد مجتهد (کسی که مسلط به این دلایل و در به دست آوردن احکام خبره است) قابل بهره برداری است[۳۷].
نتیجه گیری
دین به معنی طاعت به مجموعهای از قوانین و تعالیم الهی برای رشد بشر اطلاق میشود. آیات مختلفی وجود دارد که بیانگر اثبات وحدانیت دین الهی است، مانند: «إِنَّ الدِّینَ عِندَ اللَّهِ الإِسْلامُ». در این آیه اکثر مفسرین معتقدند اسلام به معنای لغوی آن یعنی تسلیم است و تسلیم شدن در برابر اوامر الهی نقطه مشترکی است که در تمام ادیان الهی وجود دارد، بنابر ماهیت و ذات تمام ادیان الهی یکی یعنی تسلیم است.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۴۵-۲۴۶.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۱۹.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۱۹.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۱۹.
- ↑ سوره بقره، آیه: ۳۰.
- ↑ سوره طه، آیه:۱۳۳؛ سوره اعلی، آیه:۱۸.
- ↑ نور الثقلین، ج۵، ص۵۶۲؛ روح البیان، ج۱۰، ص۴۱۲.
- ↑ سوره آل عمران آیه ۶۰
- ↑ سوره توبه، آیه ۲۹
- ↑ سوره غافر، آیه ۲۶.
- ↑ ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، دینشناسی صفحه ۳۰
- ↑ سوره آل عمران؛ آیه ۱۹
- ↑ تفسیر أحسن الحدیث، ج۲، ص: ۳۹؛ تفسیر الکاشف، ج۲، ص: ۲۷؛ کوثر، ج۲، ص: ۸۷
- ↑ آدرس؟؟؟
- ↑ تفسیر آسان، ج۲، ص۳۵۰.
- ↑ سوره آل عمران؛ آیه ۸۳
- ↑ علامه؛ روان جاوید؛ نمونه: نور
- ↑ نمونه
- ↑ سوه بقره، آیه ۱۳۲.
- ↑ نمونه
- ↑ ر.ک: علوی طالقانی، علاءالدین، آیین اسلام (صفحه ۴)؛مجموعه آثار شهید مطهری. ج۲، ص: ۱۸۳ محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۱۶-۲۱۷.
- ↑ سوره آل عمران، آیه۶۴.
- ↑ سوره روم، آیه۳۰.
- ↑ فرهنگ قرآن، ج۱۴، ص۱۹۰- ۲۲۰.
- ↑ ر.ک: محمدی، مسلم، فرهنگ اصطلاحات علم کلام، ص ۲۱۹.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۵۰- ۵۱.
- ↑ سوره مائده، آیه:۴۸.
- ↑ سوره یونس، آیه ۱۰۸.
- ↑ ر.ک: دیبا، حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۳، ص ۲۳۷ ـ ۲۶۰.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۱۹.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۵۲.
- ↑ سوره آل عمران، آیه ۶۷.
- ↑ سوره روم، آیه۳۰.
- ↑ سوره نحل، آیه۱۲۳.
- ↑ ر.ک: خراسانی، علی، دایره المعارف قرآن کریم؛ ج۳، ص؟؟
- ↑ فرهنگ شیعه، ص ۲۴۷.
- ↑ ر.ک: فیاضبخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل، ج۱، ص۴۹۲-۴۹۴.