کاربر:Bahmani/صفحه تمرین

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۹ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۵:۳۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اهمیت بحث امامت

"امامت" و "ولایت" از چند جهت اهمیت بسزایی دارد:

  1. امامت و ولایت عصارۀ اسلام است؛ بدین‌معنا که کلیت دین اسلام در امامت و ولایت خلاصه می‌شود. ازاین‌رو، خطای در فهم موضوع آنها، خطای در کلّ اسلام است و انحراف در آن، انحراف از اصل اسلام خواهد بود.
  2. در طول تاریخ، همه نزاع‌ها و اختلاف‌ها ریشه در فهم نادرست از مسئلۀ امامت دارد؛ به‌تعبیر شهرستانی (مؤلف کتاب ملل و نحل): در تاریخ اسلام هیچ جنگی همچون جنگ بر سر امامت رخ نداده است[۱]. این نکته را می‌توان تعمیم داد و گفت: همه جنگ‌ها در جهان بشر بر سر مسئلۀ امامت بوده است. نه‌تنها همۀ جنگ‌های تاریخ اسلام، بلکه همۀ جنگ‌ها و درگیری‌های انبیا با مخالفانشان و حتی جنگ طاغوت‌ها با یکدیگر بر سر همین مسئله بوده است. باید توجه داشت نخستین اختلافی که در جامعه بشر رخ داد، بر سر "فرمان‌روایی" و "ولایت‌امری" بوده است که در ماجرای هابیل و قابیل اتفاق افتاد و تا مسأله ولایت در اسلام حل نشود هیچ مسأله‌ای در اسلام حل نخواهد شد.
  3. امامت و ولایت، جامعه بشر را یکی می‌کند و اساساً جوامع بشر با ولایت شکل می‌گیرند. هویت یک جامعه را ولایت و امامت آن جامعه شکل می‌دهد، بلکه قدرت و عزت هر جامعه‌ای نیز وابسته به شکل ولایت و امامت در آن جامعه است. همچنین پیروزی و رستگاری، چه در این عالم و چه در عوالم دیگر، همه‌اش با مسئله امامت و ولایت شکل می‌گیرد[۲].

علم لدنی (علم ویژه الهی)

علم لدنی، افاضۀ بی‌واسطۀ دانش، از ناحیۀ خداوند به برخی از بندگان شایسته است. شیعیان معتقدند امامان (ع) علاوه بر صفت عصمت و الهام، دارای علم غیب و علم لدنی نیز هستند، به این معنی که علم و معرفت آنان مانند علم پیامبران از طرق غیرعادی مثل الهام و فرشتگان به دست می‌‌‌آید، یعنی از جمله راه‌های انتقال علوم به اهل بیت(ع)، اعطای آن از طریق علم لدنی یا علم حضوری است، مثل آنچه به پیامبران و بعضی از خالصان داده می‌‌شود. در قرآن کریم درباره حضرت خضر به این علم اشاره شده است: عَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا[۳].[۴].

ویژگی و ضرورت علم لدنی

از ویژگی‌های علم لدنی این است که از راه‌های طبیعی به دست نیامده، بلکه موهبتی الهی است و خدا به هر که بخواهد اعطا می‌کند، حواس و تفکر در آن راهی ندارند و این علم به موجب ادلۀ عقلی و نقلی که آنرا اثبات می‌کند قابل هیچ گونه تخلفی نبوده و تغییر نمی‌پذیرد، لذا هیچ‌گونه تکلیفی به متعلق این‌گونه علم از آن جهت که حتمی‌الوقوع است تعلق نمی‌گیرد. علم لدنی و موهوبی از طریق مهارت باطن و ریاضت‌های شرعی و انجام فرائض و نوافل و در اثر اخلاص به انسان‌های پاک و مستعد افاضه می‌شود[۵].

امام باید نسبت به معارف اسلامی، علم لدنی داشته باشد و نسبت به چگونگی اداره جامعه و اجرای قوانین اسلامی از علم الهی برخوردار باشد تا سعادت حقیقی انسان‌ها محقق شود، زیرا اگر امام فقط عالم به معارف بوده و علم مدیریت نداشته باشد، اجرای قوانین اسلام تعطیل می‌ماند[۶].

مرجعیت دینی اهل بیت (ع)

از جمله شئونی که برای انبیا و اوصیا به ویژه پیامبر خاتم و اهل بیت(ع) مطرح شده، مرجع دین بودن آنان در احکام و معارف است. مرجعیت به معنای محل رجوع بودن است و پیامبران با توجه به ارتباطشان با عالم غیب از طریق وحی، محل رجوع دیگران در امور دینی هستند که از آن به مرجعیت دینی تعبیر می‌‌شود و گفته ایشان در ابلاغ و تبیین آموزه‌های دینی حجت بر دیگران است و بعد از ایشان به دلیل جلوگیری از انحراف در دین و آموزه‌های آن، کسانی که همچون پیامبران، معصوم بوده و ارتباطشان با عالم غیب از طریق الهام و نه وحی برقرار است می‌‌توانند عهده دار این مسوولیت باشند[۷].

ضرورت مرجعیت دینی

خداوند به‌عنوان خالق انسان کاملترین شناخت را نسبت به او دارد و برای راهنمایی انسان دستوراتی را ارائه داده که از آن به دین تعبیر می‌شود و چون ارتباط مستقیم میان خداوند با انسان‌ها امکان‌پذیر نیست این دستورات در قالب کتاب آسمانی توسط پیامبران برای انسان فرستاده شده است و ایشان را به محتویات کتاب آگاه ساخته تا آن را به انسان‌ها ابلاغ کند و بعد از ایشان نیز از روی لطف این کار را به جانشینان آنها که همچون خودشان معصوم و آگاه به تفسیر کتاب الهی هستند سپرده است[۸].

دلایل مرجعیت دینی اهل بیت

  1. دلیل عقلی: از طرفی در مدت زمانی که پیامبر(ص) نقش رسالت و پیامبری را عهده دار بود، این ظرفیت وجود نداشت که همۀ احکام برای مردم بیان شود؛ از طرفی دیگر ممکن نیست چنین دینی ناقص بیان شود، لذا نیاز به یک راهنما و مرجع دینی در جامعه کاملا احساس می‌‌شد و باتوجه به آیات و روایات درمی‌‌یابیم خلاء این مرجعیت تنها به واسطۀ ائمه پرمی‌‌شود، چراکه اهل‌بیت تمام علوم و معارف اسلامی را از پیامبر اکرم(ص) (باواسطه یا بدون واسطه) گرفته و بدون هیچ کم و کاست و خطا و اشتباهی به مردم و جامعۀ اسلامی ابلاغ نموده و تبیین و تفسیر آنرا به عهده دارند[۹].
  2. دلیل نقلی: آیاتی از قرآن کریم مانند: آیه تطهیر[۱۰]؛ آیه اولی الامر[۱۱]؛ آیه مباهله[۱۲] و برخی از روایات مانند: حدیث ثقلین[۱۳]؛ حدیث سفینه[۱۴]؛ حدیث منزلت[۱۵] و حدیث امان[۱۶] دلالت بر مرجعیت دینی ائمه(ع) بعد از رسول اکرم(ص) دارند[۱۷].

مرجعیت علمی اهل بیت (ع)

مرجعیت علمی اهل بیت (ع) بدین‌معناست که ائمه(ع) به عنوان خلفای راستین پیامبر اسلام(ص)، مفسر و مبیّن دین و بیان‌کنندۀ معارف و احکام الهی و حافظان و شارحان دین هستند[۱۸]. وقتی اهل بیت به حکم آیۀ تطهیر پاک و معصوم‌اند و علم خدا و رسول نزد آنان است، لازم است امت به آنان رجوع کنند و دین خود را از آنان بیاموزند و در موارد اختلاف، نظر آنان را حکم و فصل الخطاب قرار دهند. امام باقر(ع) به سلمة بن کهیل و حکم بن عتیبه فرمود: "به شرق و غرب بروید، هیچ دانش درستی نمی‌یابید جز آنکه از ما خاندان برآمده است"[۱۹]. همچنین در اصالت و ارزش و اعتبار علوم آل محمّد و غیرقابل اعتماد بودن علوم دیگران، آن فرمودند: "هردانشی که از این خانه و خاندان بیرون نیامده باشد، باطل است"[۲۰].[۲۱]

مرجعیت علمی یکی از حکمت‌های امامت

یکی از فلسفه‌های خاتمیت نبوت‌ تکامل و بلوغ عقلی مسلمانان صدر اسلام بود که در پرتو همین بلوغ، موفّق شدند کتاب آسمانی را حفظ و به نسل‌های بعدی منتقل نمایند، منتها چون از نظر تعلیمات و علوم نظری مانند: فلسفه، تفسیر و کلام در حد پایین بودند، لذا بر شناخت و فهم آیات متشابه و همچنین بواطن و لایه‌های ژرفای قرآن قادر نبودند، بنابراین به وجود امام و مرجع و مفسر معصوم قرآن نیاز بود.

نکته دیگر اینکه در حوزه معرفتی و تفسیری نیاز به مرجع و امام معصوم همیشه لازم است و دیگران به دلیل فقدان عصمت محتمل الخطا هستند، امامان توانستند مبانی و اصول لازم دین‌شناسی را به مخاطبان القا و با تربیت مفسران و متکلمان برجسته؛ همچون: هشام، ضریب نیاز به امام در عصر غیبت را کاهش دهند. آنان مبانی و اصول دین را به صورت ناب تحویل جامعه داده و از ابتلای آموزه‌های دینی به آفت تحریف و بدعت جلوگیری کنند و یا حداقل چنین هدفی در میان پیروان خود تحقق یابد[۲۲].

منابع

پانویس

  1. ما سُلّ سیفٌ في الإسلام علی قاعدة دینیة مثل ما سُلّ علی الإمامة؛ شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، الملل والنحل، ج۱، ص۳۱.
  2. اراکی، محسن، درس اول «امامت در اندیشه اسلامی»
  3. «و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم» سوره کهف، آیه ۶۵.
  4. ر.ک: محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۵۵؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۰۱ ـ ۲۱۰؛ میرترابی حسینی، زهرةالسادات، علم لدنی در قرآن و حدیث، ص ۶۳؛ اکبری راد، طیبه، جمشیدی، فاطمه، بررسی مفهوم علم و کیفیت انتقال آن در احادیث، ص ۹۷.
  5. ر.ک. اوجاقی، ناصرالدین، علم امام از دیدگاه کلام امامیه، ص ۴۱ و ۴۲؛ هاشمی، سید علی، ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه؛ شاکر، محمد تقی، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت؛ باقری، سید محمد فائز، بررسی علم اولیای الهی، ص ۷ و ... .
  6. ر.ک. الهی راد، صفدر، انسان‌شناسی، ص ۲۱۳ - ۲۱۴.
  7. ر.ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص ۴۲؛ فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت ص: ۲۲۲ ـ ۲۳۵؛ سبحانی، سید محمد جعفر، مرجعیت علمی امامان(ع)، صراط، ش۱۱، زمستان ۱۳۹۲؛ رضوانی؛ علی اصغر، مرجعیت دینی اهل بیت و پاسخ به شبهات، ص۱۳.
  8. ر.ک: طباطبایی، سید محمد حسین، قرآن در اسلام؛ رفیعی، محسن؛ شریفی، معصومه؛ مبانی مرجعیت علمی اهل بیت رسول خدا از دیدگاه اهل سنت؛ اندیشه تقریب؛ تابستان ۱۳۹۰؛ ص ۱۸.
  9. ر.ک: مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص ۵۴؛ همان، ص ۹۳ ـ ۹۵؛ سبحانی، سید محمد جعفر، مرجعیت علمی امامان(ع)، صراط، ش۱۱، زمستان ۱۳۹۲؛ امینی، علی رضا؛ جوادی، محسن، معارف اسلامی، ص۱۰۱ ـ ۱۰۴.
  10. سورۀ احزاب، آیۀ ۳۳.
  11. سورۀ نساء، آیۀ ۵۹.
  12. سورۀ آل عمران، آیۀ ۶۱.
  13. کمال الدین، ج۱، ص ۲۳۴؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج ۱، ص ۱۸۵ و ۱۸۶
  14. حاکم‌ نیشابوری‌، المستدرک علی الصحیحین، ج ۲،ص ۳۴۳‌؛ طبرانی‌، المعجم‌ الأوسط‌، ج ۵، ص ۳۰۶؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج ۱، ص ۳۷۳‌.
  15. کافی، ج۸، ص۱۰۷.
  16. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۴۹؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج ۱۲‌، ص ۱۰۲.
  17. ر.ک: رضوانی؛ علی اصغر، مرجعیت دینی اهل بیت و پاسخ به شبهات؛ رفیعی، محسن؛ شریفی، معصومه؛ مبانی مرجعیت علمی اهل بیت رسول خدا از دیدگاه اهل سنت؛ اندیشه تقریب؛ تابستان ۱۳۹۰؛ سبحانی، سید محمد جعفر، مرجعیت علمی امامان(ع)، صراط، ش۱۱، زمستان ۱۳۹۲؛ فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت.
  18. ر.ک. سبحانی، سید محمد جعفر، مرجعیت علمی امامان(ع)، صراط، ش۱۱، زمستان ۱۳۹۲.
  19. «شرقّا و غربّا، فلا تجدان علما صحیحا إلاّ شیئا خرج من عندنا أهل البیت»؛ کافی، ج ۱ ص ۳۹۹.
  20. «کلّ ما لم یخرج من هذا البیت فهو باطل»؛ اهل البیت فی الکتاب و السنّه، ص ۱۸۶.
  21. محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۵۳۸.
  22. ر.ک. قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص ۴۵-۴۶.