مرجعیت دینی اهل بیت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مرجعیت دینی اهل بیت (ع) به معنای محل رجوع بودن ایشان در امور دینی است. از آنجا که دین اسلام آخرین و کامل‌ترین ادیان است و با توجه به اینکه در زمان حیات پیامبر (ص)، امکان بیان تمام احکام وجود نداشت، لذا بعد از ایشان باید مرجع و راهنمای معصوم وجود داشته باشد تا احکام اسلامی را برای مردم بیان کرده و آنان را هدایت کند. براساس ادلۀ عقلی و نقلی، این شأن برای اهل بیت (ع) ثابت شده است.

معناشناسی

مرجعیت در لغت به معنای محل رجوع بودن است. افراد هر جامعه با توجه به تخصص‌هایی که دارند محل رجوع دیگران بوده و گفته ایشان در آن امور مورد قبول همگان است. پیامبران نیز با توجه به ارتباطشان با عالم غیب از طریق وحی، محل رجوع دیگران در امور دینی هستند. که از آن به مرجعیت دینی تعبیر می‌‌شود و گفته ایشان در ابلاغ و تبیین آموزه‌های دینی حجت بر دیگران است. و بعد از ایشان به دلیل جلوگیری از انحراف در دین و آموزه‌های آن کسانی که همچون پیامبران، معصوم بوده و همچنان ارتباطشان با عالم غیب از طریق الهام و نه وحی، برقرار است می‌‌توانند عهده دار این مسؤولیت باشند[۱].

به عبارت دیگر یکی از مناصب مهم و آسمانی پیامبر (ص) تبیین آموزه‌های دینی است که به دلیل ارتباط ایشان با وحی، تبیین و تفاسیر وی از آموزه‌های دین به منزلۀ حجت الهی برای مسلمانان تلقی شده و همه باید قلباً و عملاً مطیع و ملتزم به آن شوند؛ در اصطلاح تبیین چنین آموزه‌های دینی را به عنوان "مرجعیت علمی‌ و دینی" یاد می‌‌کنند[۲].

ضرورت مرجعیت دینی

دین یعنی راه و رسم زندگی که مؤمن و کافر همه دارای دین هستند چراکه هیچ کس از داشتن راه و روشی برای رسیدن به هدف خویش بی نیاز نیست و از آنجایی که سازنده، کاملترین شناخت را نسبت به شیء ساخته شده دارد، فقط اوست که می‌‌تواند برنامه ای بی نقص را برای آن تهیه کند و در مورد انسان خداوند که خالق اوست برنامه ای ارائه داده که از آن به دین تعبیر می‌‌شود و چون ارتباط مستقیم میان خداوند با انسان‌ها امکان‌پذیر نیست این دستورات در قالب کتاب آسمانی توسط پیامبران برای انسان فرستاده شده است و ایشان را به محتویات کتاب آگاه ساخته تا آن را به انسان‌ها ابلاغ کند و بعد از ایشان نیز از روی لطف این کار را به جانشینان آنها که همچون خودشان معصوم و آگاه به تفسیر کتاب الهی هستند سپرده است. لذا خلقت با پیامبر آغاز و با خلیفه وی پایان می‌‌پذیرد، تا انسان در هیچ برهه ای از زمان بدون کتاب و مُبیّن آن نباشد[۳].

به بیانی دیگر پیروی صحیح از چیزی یا کسی به عنوان "مرجع" عبارت است از پیروی ناقص از کامل (جاهل از عالم) که در آیۀ أَ فَمَن يهَْدِى إِلىَ الْحَقّ‏ِ أَحَقُّ أَن يُتَّبَعَ أَمَّن لَّا يهَِدِّى إِلَّا أَن يهُْدَى‏‏[۴] به آن اشاره شده است و باید دانست شرط بی‌نیازی انسان از هدایت دیگران این‌ است‌ که‌ از هدایت ویژۀ خداوند برخوردار باشد. علاوه بر دلیل نقلی، استدلال عقلی نیز بر ضرورت مرجعیّت و لزوم استمرار مرجعیّتی‌ مصون‌ از‌ خطا دلالت دارد: یک‌ جامعه نیازمند مرجعیّتی پی‌درپی و مصون از خطاست. از جمله دلایل نیازمندی جامعۀ دینی به مرجعیّت، این است که‌ مردم‌ در شناخت‌، شناساندن و اجرای دین، از خطا مصون نیستند. بنابراین اگر مرجع‌ نیز از خطا و لغزش مصون نباشد، به مرجع دیگری نیاز است و اگر او نیز مصون نباشد، باز هم مرجع‌ دیگری‌ نیاز‌ است و لازمۀ آن تسلسل بوده که باطل است[۵]. روش و سیرۀ عقلا نیز از گذشته‌، بر‌ این بوده که برای یافتن پاسخ پرسش‌های خویش، همواره به متخصصان و خبرگان در همان‌ دانش‌ و حرفه‌ مراجعه می‌کرده‌اند[۶].

مرجعیت دینی امامان از دیدگاه شیعه و اهل سنت

  1. شیعه: شیعه معتقد است همان‌گونه که پیامبر معارف دینی را از منبعی خطاناپذیر گرفته و در اختیار مردم می‌گذاشت، بعد از او افرادی خاص دارای همین منزلت و منصبند و به دلیل عصمت و ارتباط ائمه با عالم غیب از طریق الهام و نه وحی، تبیین و تفسیر آنان از آموزه‌های دینی مانند پیامبر، حجت الهی خواهد بود. در مدت زمان پیامبری نبی مکرم، چنین ظرفیتی نبود که همه احکام برای مردم بیان شود و امکان هم ندارد که چنین دینی، ناقص بیان شده باشد، لذاست که نیاز به امام روشن است. انتصاب امامان معصوم بعد از پیامبر اکرم (ص) به این دلیل است که با وجود حضرت احتمال تفسیر ناصواب از دین در حد صفر بود، امّا بعد از رحلت ایشان، احتمال ارائۀ قرائت‌های متنوع و ناصواب از دین زیاد بود و با رسوخ تفاسیر و بدعت و تحریف‌های ناصواب در آخرین کتاب و شریعت آسمانی، اصالت و اعتبار آن مخدوش می‌‌شد، از این‌رو تعیین یک مرجع علمی‌ معتبر و معصومانه که دارای حجت باشد امری ضروری به نظر می‌‌رسید، در واقع می‌‌توان گفت نبودن حجیت بعد از پیامبر (ص) به منزلۀ نابودی هدف بعثت یعنی هدایت انسان هاست، چنانکه ابوبصیر نقل می‌کند شخصی از امام صادق (ع) پرسید: به چه دلیل خداوند پیامبران و رسولان را به سوی مردم فرستاده است؟ امام فرمودند: «به این دلیل که مردم حجتی بر خداوند نداشته باشند و نگویند که بشیر و نذیری به سوی ما فرستاده نشده است»[۷]. در روایت دیگری امام باقر (ع) دربارۀ نقش هدایتی امام و حجت خدا در روی زمین از دوران حضرت آدم فرمودند: «به خدا سوگند، زمین از زمانی که خداوند، جان آدم را گرفت، رها نشده است؛ مگر آنکه در آن، امامی بوده که مردم به وسیله او به سوی خدا هدایت می‌‌شدند و او حجت خدا بر مردم است»[۸].
  2. اهل سنت: اهل سنت معتقدند پیامبر اکرم (ص) همۀ آنچه را که برای سعادت بشر لازم بود را بیان کردند و با رحلت او بیان واقعی احکام به دور از از هرگونه خطا و اشتباهی به پایان رسید و به تدریج این اندیشه که صحابۀ پیامبر در تفسیر دین از صلاحیت بیشتری نسبت به دیگران برخوردارند، قوت گرفت، تا جایی که این افراد تمام تلاششان را برای از بین بردن موقعیت اجتماعی ائمه به کار گرفتند و روز به روز بر احترام صحابه می‌افزودند و مردم را در فراگرفتن حدیث از آنها تشویق می‌‌کردند. البته صحابه در شعاع کلمه حَسْبُنَا کِتَابُ‏ اللَّه‏‏‏ خود را از هر کتاب علمی مستغنی می‌دانستند، ولی نبود روح تحقیق در عامۀ صحابه و منع کردن از نشر روایات صحیح سبب شد احادیث مجعول یا ضعیف، داخل معارف اسلامی گردید و بخش قابل توجهی از احادیث صحیح به فراموشی سپرده شد؛ بنابراین صحابه به هیچ عنوان نمی‌توانستند مرجعیت دینی مسلمین در زمان غیبت پیامبر (ص) را عهده دار شوند، چراکه نداشتن عصمت و صرفا همزمانی این افراد با پیامبر (ص) نمی‌تواند مبنای صلاحیت علمی و اخلاقی برای مرجعیت صحابه باشد[۹].

دلایل مرجعیت دینی اهل بیت

  1. دلیل عقلی (تبیین معارف): از طرفی در مدت زمانی که پیامبر (ص) نقش رسالت و پیامبری را عهده دار بود، این ظرفیت وجود نداشت که همۀ احکام برای مردم بیان شود؛ از طرفی دیگر ممکن نیست چنین دینی ناقص بیان شود، لذا نیاز به یک راهنما و مرجع دینی در جامعه کاملا احساس می‌‌شد و با توجه به آیات و روایات در می‌‌یابیم خلأ این مرجعیت تنها به واسطۀ ائمه پرمی‌‌شود، چراکه اهل‌بیت تمام علوم و معارف اسلامی را از پیامبر اکرم (ص) (باواسطه یا بدون واسطه) گرفته و بدون هیچ کم و کاست و خطا و اشتباهی به مردم و جامعۀ اسلامی ابلاغ نموده و تبیین و تفسیر آن را به عهده دارند[۱۰].[۱۱]
  2. دلایل قرآنی: آیاتی از قرآن کریم دلالت بر مرجعیت دینی ائمه (ع) بعد از رسول اکرم (ص) دارند؛ برخی از این آیات عبارت‌اند از: آیه تطهیر [۱۲]؛ آیه اولی الامر[۱۳]؛ آیه اهل الذکر [۱۴]؛ آیه صادقین [۱۵]؛ آیه ثم اهتدی[۱۶]؛ آیه مباهله [۱۷] و آیات دیگری مانند: آیۀ علم الکتاب[۱۸]؛ آیۀ اعتصام[۱۹]؛ آیۀ مس کتاب[۲۰]؛ آیۀ اوتوالعلم[۲۱] و آیۀ اصطفاء[۲۲].[۲۳]
  3. دلایل روایی: برخی از روایات هم بر مرجعیت دینی اهل بیت (ع) دلالت دارند مانند: حدیث ثقلین[۲۴]؛ حدیث سفینه[۲۵]؛ حدیث منزلت[۲۶] و حدیث امان [۲۷].[۲۸]
  4. واقعیات تاریخی: بعد از رحلت پیامبر اسلام (ص) همان کسانی که جانشین آن حضرت را از صحنه خلافت و سیاست کنار گذاشته بودند در مشکلات علمی و اعتقادی و سیاسی به ایشان پناه آورده و پاسخ خود را دریافت می‌‌کردند، این ادعا چنان روشن است که جایی را برای انکار باقی نگذاشته است، تا آنجا که می‌‌گویند: عمر بن خطاب در بیست و سه مسأله به علی (ع) رجوع کرد[۲۹] و هر بار اظهار می‌داشت لولا علی لهلک عمر، یعنی اگر علی (ع) نبود عمر هلاک میشد. همین روش در میان امامان ادامه داشت تا جایی که ابوحنیفه، یکی از امامان اهل سنت می‌‌گوید: «اگر آن دو سال شاگردی در خدمت امام صادق (ع) نبود من هلاک می‌‌شدم»[۳۰].[۳۱]

ساحت‌های مرجعیت دینی

ساحت‌ها و حوزه‌هایی که معصومین (ع) در آن مرجع دینی مسلمین شناخته شده‌اند به گستره خود دین برخوردار از وسعت و گستردگی است که شامل همه عرصه‌های دین؛ اعم از حوزه‌های اعتقادی، فقهی، اخلاقی و غیره می‌شود. علاوه براینکه ائمه (ع) نیز به نقش خود در این سه بُعد، به ویژه در احکام فقهی تأکید کرده‌اند[۳۲].

نخست: مرجعیت فرهنگی

مرجعیت اخلاقی

ائمه (ع) در حوزۀ اخلاقی مرجع امت اسلامی اند، به طوری که محدثین به صورت ویژه به ضبط روایات اخلاقی ایشان پرداخته‌اند. برای نمونه کتاب‌هایی مانند: الزهد، ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، الخصال و مکارم الاخلاق به طور عمده دربردارندۀ روایات اخلاقی است[۳۳].

دوم: مرجعیت علمی

مرجعیت علمی بدین‌معناست که ائمه (ع) به عنوان خلفای راستین پیامبر اسلام (ص)، مفسر و مبیّن دین و بیان‌کنندۀ معارف و احکام الهی و حافظان و شارحان دین هستند[۳۴]. به عبارت دیگر مرجعیت‌ علمی عبارت است از مورد رجوع قرار گرفتن افرادی به عنوان أعلم و صاحب‌نظر، در مسائلی همچون سنت نبوی‌، تفسیر قرآن‌، قضاوت‌، فرایض‌ و... به گونه‌ای‌ که‌ عموم مردم و دانشمندان‌ به‌ این برتری‌های علمی اعتراف داشته باشند[۳۵].

مرجعیت علمی به چند قسم تقسیم می‌شوند:

مرجعیت اعتقادی

ائمه (ع) در حوزۀ اعتقادی مرجع امت اسلامی اند، به طوری که محدثین به صورت ویژه به ضبط روایات اعتقادی ایشان پرداخته‌اند. برای نمونه کتاب التوحید شیخ صدوق دربردارندۀ روایات اعتقادی در باب توحید است[۳۶].

مرجعیت فقهی

ائمه (ع) در حوزۀ فقهی مرجع امت اسلامی اند، به طوری که محدثین به صورت ویژه به ضبط روایات فقهی امامان معصوم پرداخته‌اند. برای نمونه کتاب‌هایی همچون فروع کافی، من لا یحضره الفقیه، تهذیب و استبصار همگی درباره روایات فقهی است. افزون بر آن، ائمۀ اطهار نیز گاه به نقش خود در این بُعد تأکید کرده‌اند. برای نمونه، در روایات متعددی از پاسخ‌گویی امام نسبت به حلال و حرام مردم سخن گفته شده است، چنانکه امام صادق (ع) فرمودند: «همیشه زمین به‌ گونه‌ای است که برای خداوند در آن حجتی است که حلال و حرام را به مردم می‌‌شناسانند و آنان را به سوی خدا دعوت می‌کنند»[۳۷].[۳۸]

سوم: مرجعیت قضایی

حق قانون گذاری از جمله اموری است که اولاً و بالذات به خداوند اختصاص دارد. در قرآن کریم، بارها از حکم کردن پیامبران سخن به میان آمده که شامل داوری و قضاوت میان مردم نیز هست؛ ضمن آنکه همان حکم کردن نیز در آیاتی به بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ مقید است؛ چنان‌که خداوند متعال خطاب به رسول اکرم (ص) می‌فرماید: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ الْكِتَابِ وَمُهَيْمِنًا عَلَيْهِ فَاحْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ عَمَّا جَاءَكَ مِنَ الْحَقِّ[۳۹].[۴۰]

چهارم: مرجعیت نظارتی

ائمه (ع) همان‌گونه که دارای منصب مرجعیت هستند، در امر تبلیغ و تبیین و اثبات حقایق الهی، برای دفاع و جلوگیری از انحرافات دینی منصب مرجعیت نظارتی نیز دارند. امام وظیفه دارد بر دین مردم نظارت داشته باشد تا اگر بدعتی ایجاد شد بتواند دین را به حالت صحیح برگرداند. امام صادق (ع) فرمودند: «همانا زمین خالی نمی‌شود، مگر آنکه در آن امامی است تا هرگاه مؤمنان چیزی را به دین افزودند، آن را برگرداند و اگر از آن چیزی را کم کردند، آن را تمام کند»[۴۱]. همچنین ایشان وظیفۀ رفع اختلاف‌های مردم در تفسیر دین و جلوگیری از جریان‌های انحرافی را هم عهده دار بودند[۴۲].

خاتمیت و مرجعیت اهل بیت

مرجعیت علمی و دینی اهل بیت (ع) تعارضی با ختم نبوت ندارد و با رحلت پیامبر اکرم (ص) شئون پیامبر از جمله "ولایت تفسیری" پابرجاست و این مقام که همان مرجعیت علمی و دینی امامان معصوم است عبارت است از تعلیم و تبیین و تفسیر دین که به امامان معصوم (ع) تفویض شده است و نه تنها این با ختم نبوت در تعارض و ناسازگاری نیست، بلکه لازمۀ آن و ادامه‌ دهندۀ شریعت پیامبر اکرم (ص) است[۴۳].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص ۴۲؛ فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۲۲۲ ـ ۲۳۵؛ سبحانی، سیدمحمد جعفر، مرجعیت علمی امامان، فصلنامه صراط؛ رضوانی، علی اصغر، مرجعیت دینی اهل بیت و پاسخ به شبهات، ص۱۳.
  2. ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص ۴۲.
  3. ر.ک: محسن رفیعی، معصومه شریفی، مبانی مرجعیت علمی اهل بیت رسول خدا از دیدگاه اهل سنت، فصلنامه اندیشه تقریب، ص ۱۸.
  4. «آيا آنكه به حقّ رهنمون مى‏ گردد سزاوارتر است كه پيروى شود يا آنكه راه نمى ‏يابد»؛ سورۀ یونس، آیۀ ۳۵.
  5. برای آگاهی بیشتر، ر.ک: ربـّانی گلپایگانی، علی، عقاید استدلالی و خواجه نصیرالدین طوسی، کـشف المراد شرح تجرید الاعتقاد، شرح: جمال الدین علاّمه حلّی.
  6. ر.ک: محسن رفیعی، معصومه شریفی، مبانی مرجعیت علمی اهل بیت رسول خدا از دیدگاه اهل سنت، فصلنامه اندیشه تقریب، ص ۱۳ ـ ۱۵.
  7. «أَنَّهُ سَأَلَهُ رَجُلٌ فَقَالَ لِأَیِّ شَیْ‏ءٍ بَعَثَ اللَّهُ الْأَنْبِیَاءَ وَ الرُّسُلَ إِلَی النَّاسِ فَقَالَ لِئَلَّا یَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ مِنْ بَعْدِ الرُّسُلِ وَ لِئَلَّا یَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشِیرٍ وَ لا نَذِیرٍ»؛ علل الشرایع، ج۱، ص۱۲۰ و ۱۲۱.
  8. «وَ اللَّهِ مَا تَرَکَ اللَّهُ أَرْضاً مُنْذُ قَبَضَ آدَمَ (ع)إِلَّا وَ فِیهَا إِمَامٌ یُهْتَدَی بِهِ إِلَی اللَّهِ وَ هُوَ حُجَّتُهُ عَلَی عِبَادِهِ وَ لَا تَبْقَی الْأَرْضُ بِغَیْرِ إِمَامٍ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَی عِبَادِهِ»؛ بصائر الدرجات، ص۴۸۵؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۷۸ و ۱۷۹.
  9. ر.ک: امینی، علی رضا؛ جوادی، محسن، معارف اسلامی ج۲، ص۹۱ ـ ۹۵؛ سعیدی مهر، محمد؛ دیوانی، امیر، معارف اسلامی ج۲، ص۹۱ ـ ۹۵؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص ۴۲؛ فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۲۲۲ ـ ۲۳۵.
  10. مطهری، مرتضی، امامت و رهبری، ص ۵۴؛ همان، ص ۹۳ ـ ۹۵.
  11. ر.ک: امینی، علی رضا؛ جوادی، محسن، معارف اسلامی ج۲، ص۱۰۱ ـ ۱۰۴؛ سبحانی، سیدمحمد جعفر، مرجعیت علمی امامان، فصلنامه صراط.
  12. سورۀ احزاب، آیۀ 33.
  13. سورۀ نساء، آیۀ 59.
  14. سورۀ نحل، آیۀ ۴۳.
  15. سورۀ توبه، آیۀ 19.
  16. سورۀ طه، آیۀ 82.
  17. سورۀ آل عمران، آیۀ 61.
  18. سورۀ رعد، آیۀ ۴۳.
  19. سورۀ آل عمران، آیۀ ۱۰۳.
  20. سورۀ واقعه، آیۀ ۷۷ ـ ۷۹.
  21. سورۀ عنکبوت، آیۀ ۴۹
  22. سورۀ فاطر، آیۀ ۳۱ ـ ۳۳.
  23. ر.ک: محسن رفیعی، معصومه شریفی، مبانی مرجعیت علمی اهل بیت رسول خدا از دیدگاه اهل سنت، فصلنامه اندیشه تقریب، رضوانی، علی اصغر، مرجعیت دینی اهل بیت و پاسخ به شبهات؛ فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت.
  24. کمال الدین، ج۱، ص ۲۳۴؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج ۱، ص ۱۸۵ و ۱۸۶
  25. حاکم‌ نیشابوری‌، المستدرک علی الصحیحین، ج ۲،ص ۳۴۳‌؛ طبرانی‌، المعجم‌ الأوسط‌، ج ۵، ص ۳۰۶؛ سیوطی، الدرالمنثور، ج ۱، ص ۳۷۳‌.
  26. کافی، ج۸، ص۱۰۷.
  27. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج ۳، ص ۱۴۹؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج ۱۲‌، ص ۱۰۲.
  28. ر.ک: رضوانی، علی اصغر، مرجعیت دینی اهل بیت و پاسخ به شبهات؛ محسن رفیعی، معصومه شریفی، مبانی مرجعیت علمی اهل بیت رسول خدا از دیدگاه اهل سنت، فصلنامه اندیشه تقریب؛ سبحانی، سیدمحمد جعفر، مرجعیت علمی امامان، فصلنامه صراط.
  29. ابن شهرآشوب، محمد، المناقب، ج ۱، ص ۳۰۹؛ القندوزی الحنفی، سلیمان بن الشیخ ابراهیم الحسینی البلخی، ینابیع المودة، ج ۱، باب ۱۴، ح، ص ۲۲۷؛ امینی، شیخ عبدالحسین، الغدیر، ج ۳، ص ۹۷.
  30. مختصر التحفه الاثنی عشریه، محمود الآلوسی، ص ۸؛ الطوسی، ابی جعفر محمد بن الحسن، تلخیص الشافی، ج ۱، ص ۲۱۰؛ سبحانی، جعفر، الاعتصام بالکتاب والسنة، ص ۳۴۸.
  31. ر.ک: سبحانی، سیدمحمد جعفر، مرجعیت علمی امامان، فصلنامه صراط.
  32. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۲۲۲ ـ ۲۳۵.
  33. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۲۲۲ ـ ۲۳۵.
  34. ر.ک: سبحانی، سیدمحمد جعفر، مرجعیت علمی امامان.
  35. ر.ک: رفیعی، محسن و شریفی، معصومه، مبانی مرجعیت علمی اهل بیت رسول خدا از دیدگاه اهل سنت، ص ۱۸.
  36. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۲۲۲ تا ۲۳۵.
  37. «مَا زَالَتِ الْأَرْضُ إِلَّا وَ لِلَّهِ فِیهَا حُجَّةٌ یَعْرِفُ الْحَلَالَ وَ الْحَرَامَ وَ یَدْعُو النَّاسَ إِلَی سَبِیلِ اللَّهِ»؛ الغیبة نعمانی، ص۱۳۸.
  38. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۲۲۲ تا ۲۳۵.
  39. «و ما این کتاب را به سوی تو به درستی فرو فرستاده‌ایم که کتاب پیش از خود را راست می‌شمارد و نگاهبان بر آن است؛ پس میان آنان بنابر آنچه خداوند فرو فرستاده است داوری کن و به جای آنچه از حق به تو رسیده است از خواسته‌های آنان پیروی مکن» سوره مائده، آیه 48.
  40. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص۱۷۹.
  41. «إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو إِلَّا وَ فِیهَا إِمَامٌ کَیْمَا إِنْ زَادَ الْمُؤْمِنُونَ شَیْئاً رَدَّهُمْ وَ إِنْ نَقَصُوا شَیْئاً أَتَمَّهُ لَهُمْ»؛ کافی، ج۱، ص۱۷۸.
  42. ر.ک: فاریاب، محمد حسین، بررسی انطباق شئون امامت در کلام امامیه بر قرآن و سنت، ص ۲۲۲ تا ۲۳۵.
  43. ر.ک: سبحانی، سیدمحمد جعفر، مرجعیت علمی امامان.