بحث:دلیل عقلی علم تام امامان چیست؟ (پرسش)

Page contents not supported in other languages.
از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Bahmani (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۸ مهٔ ۲۰۲۱، ساعت ۱۹:۱۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

پاسخ اجمالی

کاربری‌های سه‌گانه علم تام

"علم تام" در لفظ و اصطلاح سه کاربری متفاوت دارد:

  1. تام به معنای فعلی در مقابل شأنی: در این کاربری، علم تام یعنی معصوم از همه چیز آگاه است و چیزی نیست که اکنون در علم او نگنجد، لذا هیچ علمی نیست که منتظر تحصیلش باشد و به عبارتی بالفعل همه چیز را می‌‌داند، به استثنای علومی که احاطۀ بر آنها برای غیر خداوند ناممکن است.
  2. تام به معنای علم تفصیلی در برابر علم اجمالی و کلی: تام بودن علم معصوم در این کاربری یعنی او همۀ علوم ممکن برای غیر خداوند را با تمامی تفصیلات و جزئیات می‌‌داند و علمی که مجمل باشد ندارد.
  3. تام بودن یعنی آگاهی از تمام علومی که غیر خداوند می‌‌تواند به آن احاطه پیدا کند: یکی از مصادیق اینگونه علم وسیع و گسترده، علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن است. فرق این تعریف با دو کاربری پیشین اینکه علم تام به گستره علم معصوم اشاره دارد؛ با قطع نظر از اینکه این علم، بالفعل باشد یا بالقوه (به تعبیر روایت: «لَوْ شَاؤُوا عَلِمُوا»بالتفصیل باشد یا بالاجمال.

مراد در این پرسش و پاسخ کاربری سوم است.

دو دیدگاه‌ها درباره قلمرو علم امام

علمای شیعه دربارۀ قلمرو علوم امامان(ع) دارای دو دیدگاه اساسی هستند: برخی قائل به تام بودن علم امامان(ع)[۱] و عده‌ای دیگر قائل به محدود بودن علم امامان(ع) هستند[۲]. در این سؤال به ادله عقلی قول اول پرداخته می‌شود.

تام بودن علم امامان(ع)

تام بودن علم امام بدین‌معناست، هیچ دانشی نیست که آگاهی از آن برای غیر خداوند ممکن باشد و در عین حال امام نسبت به آن آگاهی نداشته باشد. بنابراین دیدگاه، امام دارای علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن در محدودۀ‌ قابل تصور برای غیر خداوند است، البته با عنایت به این نکته که او تسلیم مقدرات و اوامر الهی است و اگر در جایی دیده یا شنیده شده که امامان معصوم به علم باطنی خود عمل نمی‌کردند، به دلیل آن بود که مامور بودند همچون سایر افراد عادی بشر، زندگی کنند. دانش‌هایی که لازمۀ مقام خداوند بوده و جز او کسی به آنها آگاه نیست از فرض این بحث خارج است[۳].

قائلان به دیدگاه تام بودن علم امام

مرحوم کلینی و مشهور علما[۴] بر اساس یک سلسله روایات معتقدند: "ائمه(ع) علاوه بر علم به احکام شریعت، به تمامی حوادث گذشته، حال و آینده علم داشته اند؛ مگر اموری که از اختصاصات علم الهی بوده باشد؛ مانند زمان فرارسیدن قیامت یا علم به هفتاد و سومین حرف اسم اعظم"[۵]. طبق این دیدگاه می توان گفت: امامان معصوم در مقام آگاهی باطنی، بر اساس علمی که خداوند در جهت انجام رسالت و امامت در اختیار آنان قرار داده، از پایان حوادث و جریانات روزگار و از جمله سرنوشت خویش، باخبر هستند[۶].

ادله عقلی تام بودن علم امامان(ع)

برخی از دلایلی که برای تام بودن علوم معصومین(ع) بیان شده عبارت است از:

  1. علم فراوان و اتصال به منبع نامحدود: صاحب مقام امامت و ولایت باید دارای علم سرشار و جوشیده از چشمۀ علم الهی باشد و اگر در میان امت، امامی این چنین نباشد حجت بودن آنان تمام نخواهد بود، چرا که جاهلان نمی‌توانند حجت الهی باشند. لذا اگر ائمه(ع)، امامان بر حق و جانشینان راستین هستند، باید علم حضوری به آنچه بوده و هست و خواهد آمد داشته و از هر فن و حکم و امری آگاه باشند و صحیح نیست از امام سؤالی بشود و امام پاسخ آن را نداند و یا حادثه‌ای رخ دهد و بی‌اطلاع باشد، برای اینکه باید بتواند همچون صاحب رسالت، حجت کامل خداوند بر بندگانش باشد و اگر اهل بیت و جانشینان پیامبر(ص) نبودند، رسالت تضغیف و از بین می‌رفت[۷].
  2. قلمرو وسیع مأموریت ائمه(ع): دامنه مأموریت ائمه(ع) بسیار گسترده است، آنان باید علم و آگاهی کامل از اصول و فروع دین، اسباب سعادت و شقاوت و هدایت و حکومت بر انسان داشته باشند و قلمرو مأموریت آنها شامل ظاهر و باطن، گذشته، آینده، جسم و جان و آخرت تا قیامت می‌شود. مأموریت وسیع نیازمند ابزار وسیع است تا بتواند ایفای وظیفه نمایند و گرنه نقض غرض بوده و هدف خداوند برآورده نمی‌شود. دانش آنان باید از خطا مصون بوده و الا از ایشان سلب اعتماد خواهد شد. مأموریت ایشان مقتضای آگاهی وسیع است و از جهات گوناگون باید علم تام داشته باشند و محتوای رسالتشان، چه از قبیل معارف اعتقادی، شرائع دینی، قصص، حکمت و مواعظ دینی باشد یا معجزاتی که صداقت آنان را در ادعا ثابت کند[۸].
  3. خلافت و جانشینی امامان(ع): ائمه(ع)، خلیفۀ مطلق ‌و جانشین ‌خداوند در زمین هستند، علمی‌ را که‌ خداوند به‌ پیامبران(ع)‌ داده، افراد عادی‌ به ‌آن ‌دسترسی ‌ندارند. چراکه آنان مظهر صفات‌ خداوند هستند‌ لذا باید در دانش‌ و آگاهی‌ وسیع‌ نیز مظهر خداوند باشند. خلیفه مطلق نیز باید تمام شئون و اموری را که خلافت در آنها دخالت دارد، دارا باشد تا شایستگی خلافت را احراز کند. یکی از شئون جانشینی خداوند، داشتن علم شهودی و فراگیر است که خلیفه آنرا بی‌واسطه از خداوند دریافت می‌کند. تا با این آگاهی و دانش بتواند اهداف پیامبر(ص) را به سرانجام برساند؛ لذا باید مانند خداوند، علم وسیع داشته باشد؛ زیرا خداوند حکیم ‌تر، عادل ‌تر و مقامش بالاتر از آن است که کسی را خلیفه و حجت خود بر انسان‌ها قرار دهد، ولی امور آنها را از وی پنهان کند[۹].
  4. لازمۀ عصمت: از باورهای‌ شیعیان‌ دربارۀ ائمه(ع)،‌ عصمت و محفوظ‌ بودن‌ از گناه‌، اشتباه‌، سهو، نسیان‌ و غفلت‌ است‌ که‌ در تمام‌ مدت‌ عمر خودشان از آنان سر نمی‌زند. معصوم‌ بودن‌ از گناه‌ و خطا، در تمام‌ لحظه‌های‌ عمر و برخوردهای‌ زندگانی‌، زمانی ‌تحقق‌ می‌‌یابد که‌ دانش‌ و آگاهی‌ فراگیر شود و به‌ هر چیزی‌ در هر حال‌ علم‌ داشته‌ باشند و اگر یک‌ مورد را ندانند به مقام‌ عصمت‌ نمی‌رسند، زیرا آنچه‌ با عصمت‌ سازگار نیست ‌گناه‌ و اشتباه‌ از روی نادانی‌ و جهل‌ است‌ و کسی‌ که‌ از مصالح‌ و مفاسد واقعی‌ باخبر است‌، گناه‌ و اشتباه‌ نمی‌کند. پس‌ معصوم‌ بودن امامان(ع)، دانش‌ و آگاهی‌ او را به‌ تمام‌ مصالح‌ و مفاسد و حقایق‌ اشیاء در هر حالی‌ نیاز دارد و...[۱۰].
  5. لازمه برتری فاضل بر مفضول: لازم است خداوند برای هدایت مردم حجتی میان خود و بندگانش قرار دهد تا احکام را به مردم برسانند و آن حجت باید دارای تمام اوصاف کمال و مبرّا از خصلت‌های موجب نقصان باشد و نباید به گونه‌ای باشد که در معرض توهین و انتقاد و خرده‌گیری قرار گیرد، بلکه باید از همۀ نقص‌ها به دور باشد تا صلاحیت حجت بودن را داشته باشد و کسی توانایی احتجاج بر و برتری در فضل و علم نسبت به او نداشته باشد[۱۱] و الا لازم می‌آید، مفضول جاهل بر فاضل عالم مقدم شود که عقلاً باطل است، لذا شایسته نیست جاهل غافل و لو در بعضی از موضوعات و احکام از جانب خداوند منصوب بر ارشاد مردم باشد[۱۲].

پاسخ تفصیلی

کاربری‌های سه‌گانه علم تام

"علم تام" در لفظ و اصطلاح سه کاربری متفاوت دارد:

  1. تام به معنای فعلی در مقابل شأنی: در این کاربری، علم تام یعنی معصوم از همه چیز آگاه است و چیزی نیست که اکنون در علم او نگنجد، لذا هیچ علمی نیست که منتظر تحصیلش باشد و به عبارتی بالفعل همه چیز را می‌‌داند، به استثنای علومی که احاطۀ بر آنها برای غیر خداوند ناممکن است.
  2. تام به معنای علم تفصیلی در برابر علم اجمالی و کلی: تام بودن علم معصوم در این کاربری یعنی او همۀ علوم ممکن برای غیر خداوند را با تمامی تفصیلات و جزئیات می‌‌داند و علمی که مجمل باشد ندارد.
  3. تام بودن یعنی آگاهی از تمام علومی که غیر خداوند می‌‌تواند به آن احاطه پیدا کند: یکی از مصادیق اینگونه علم وسیع و گسترده، علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن است. فرق این تعریف با دو کاربری پیشین اینکه علم تام به گستره علم معصوم اشاره دارد؛ با قطع نظر از اینکه این علم، بالفعل باشد یا بالقوه (به تعبیر روایت: «لَوْ شَاؤُوا عَلِمُوا»بالتفصیل باشد یا بالاجمال.

مراد در این پرسش و پاسخ کاربری سوم است.

دو دیدگاه‌ها درباره قلمرو علم امام

در میان علمای شیعه دربارۀ قلمرو علوم امامان(ع) دو دیدگاه اساسی وجود دارد: برخی قائل به تام بودن علم امامان(ع) و عده‌ای دیگر قائل به محدود بودن علم امامان(ع) هستند. در این سؤال به ادله عقلی قول اول پرداخته می‌شود.

تام بودن علم امامان(ع)

تام بودن علم امام بدین‌معناست که هیچ دانشی نیست که آگاهی از آن برای غیر خداوند ممکن باشد و در عین حال امام نسبت به آن آگاهی نداشته باشد. بنابراین دیدگاه، امام دارای علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن در محدودۀ‌ قابل تصور برای غیر خداوند است، البته با عنایت به این نکته که او تسلیم مقدرات و اوامر الهی است و اگر در جایی دیده یا شنیده شده که امامان معصوم به علم باطنی خود عمل نمی‌کردند، به دلیل آن بود که مامور بودند همچون سایر افراد عادی بشر، زندگی کنند. دانش‌هایی که لازمۀ مقام خداوند بوده و جز او کسی به آنها آگاه نیست از فرض این بحث خارج است[۱۳].

علامه مجلسی در شرح حدیثی تحت عنوان "ائمۀ هدی(ع)" از مرگ خود خبر دارند، می‌نویسد: "کسانی که از تقدیرات و آینده خبر ندارند مکلف‌اند از بلیات و آفات و محذورات و مهالک فرار کنند و خود را به مهلکه نیندازند، اما افرادی که از جمیع حوادث روزگار و سرنوشتِ اشرار و ابرار آگاهند، چنین تکلیفی ندارند. اگر پیامبران و ائمه(ع)، مکلف به فرار از حوادث باشند، نتیجه این می‌شود که هیچ گاه به گرفتاری، مرض و غیره روبرو نشوند و تقدیرات بر آنها واقع نگردد: اما جهت اینکه آنها در مواردی گرفتار می‌شدند، این بود که در بسیاری از موارد مکلف نبودند بر طبق علم باطنی نبوت و امامت خود عمل کنند[۱۴]. البته دانش‌هایی که لازمۀ مقام خداوند بوده و جز او کسی به آنها آگاه نیست از فرض این بحث خارج است[۱۵].

قائلان به دیدگاه تام بودن علم امام

برخی از بزرگان شیعه قائل به تام بودن علم امامان بوده‌اند:

  1. شیخ محمد حسین مظفر از جمله کسانی است که قائل به عمومیت علم امام است، وی می‌‌گوید: "امام علم حضوری به همه جزئیات حوادث ـ حتی به وقت قیامت ـ دارد، امام همان‌طور که در خانه خود نشسته است به علم حضوری می‌داند فلان شخص مشغول دزدی (...) و فلان شخص مشغول خواندن قرآن است؛ امام حتی وقت قیامت و تعداد قطرات باران و زمان و مکان باریدن آن و اوصاف بچه‌هایی که در شکم‌های مادرانشان هستند را به علم حضوری می‌داند؛ (...) خلاصه اینکه امام به همۀ حوادث گذشته و آینده و به همۀ موضوعات خارجی علم حضوری دارد"[۱۶].
  2. آیت الله ابوالحسن رفیعی قزوینی در این زمینه نوشته‌: "... امام قبل از وصول به مقام امامت و ولایت، واجب است احاطه به تمام معقولات و مدرکات را دارا باشد[۱۷]. به عقیدۀ ایشان، امام پیش از آنکه امام شود، لازم است احاطۀ کامل به همۀ معقولات و همۀ "ماکان و مایکون و ما هو کائن" تا روز قیامت داشته باشد؛ یعنی شرط امامت امام این است که پیش از رسیدن به امامت، همۀ حوادث گذشته و آینده و حال را بداند و از همۀ امور غیبی و همۀ آنچه قابل درک است آگاه باشد و اگر پیش از رسیدن به امامت از همۀ امور غیبی و همه جزئیات حوادث گذشته و حال و آینده آگاه نباشد ممکن نیست به امامت برسد.
  3. مرحوم کلینی[۱۸] و مشهور علما بر اساس یک سلسله روایات می‌‌گویند: ائمه(ع) افزون بر علم به احکام شریعت، به تمامی حوادث گذشته، حال و آینده علم داشتند؛ مگر اموری که از اختصاصات علم الهی است؛ مانند زمان فرارسیدن قیامت یا علم به هفتاد و سومین حرف اسم اعظم.
  4. آخوند خراسانی هم در این باره چنین می‌‌گوید: "آری، کسی که مشمول عنایت خداوند باشد و جان پاکش به عالم لوح محفوظ که از بزرگترین عوالم ربوبی و اصل کتاب است، اتصال یابد، حقایق آن چنان که هست نزد او هویدا می‌گردد؛ همانگونه که چه بسا برای رسول گرامی اسلام(ص) و برخی از اوصیا اتفاق می‌افتد و بر همه موجودات آن چنان که بوده‌اند و خواهند شد، معرفت پیدا می‌کند"[۱۹].
  5. محمد حسین اصفهانی، مقام علمی امام را از آنچه آخوند گفته نیز بالاتر برده و در تعلیقۀ خود بر کلامِ نقل شده از صاحب کفایه می‌افزاید: "چرا چنین نباشد، حال آنکه او در سیر خود به سوی عوالم قدسی، با عالم عقل کلی اتصال می‌یابد و مقام او مقام عقل نخستین می‌شود که از عالم نفس کلی، که همان عالم لوح محفوظ است، بالاتر است؟![۲۰].

چنان که ملاحظه می شود، برخی اندیشمندان شیعه بر این عقیده‌اند که احاطۀ علمیِ امام آنچنان گسترده است که حتی شامل: علم به وقوع روز قیامت و... نیز می‌شود و این برخلاف نظر برخی دیگر از علمای قائل به تعمیم علم امام است[۲۱]، آنها با توجه به برخی آیات و روایات و همچنین شواهدی که در زندگی پیشوایان دینی وجود دارد، می‌گویند، گرچه امام به همه چیز از جمله حقایق نهان و آشکار علم دارد اما برخی امور بر او پوشیده می‌ماند و علم آنها فقط مخصوص خداست[۲۲].

البته این نوع علم از ابزارهای امامت بود و برای امامان ایجاد تکلیف نمی‌کرد، بلکه امام موظف بود طبق ظواهر امر و مجاری طبیعی و عادی عمل کند. ایشان در مقام آگاهی باطنی، بر اساس علمی که خداوند در جهت انجام رسالت و امامت در اختیار آنان قرار داده، از پایان حوادث و جریانات روزگار و از جمله سرنوشت خویش، باخبر هستند[۲۳].

ادله عقلی تام بودن علم امامان(ع)

برخی از دلایلی که برای تام بودن علوم معصومین(ع) بیان شده است عبارت‌اند از:

  1. علم فراوان و اتصال به منبع نامحدود: صاحب مقام امامت و ولایت باید دارای علم سرشار و جوشیده از چشمۀ علم الهی باشد و اگر در میان امت، امامی این چنین نباشد حجت بودن آنان تمام نخواهد بود، چرا که جاهلان نمی‌توانند حجت الهی باشند. لذا اگر ائمه(ع)، امامان بر حق و جانشینان راستین هستند، باید علم حضوری به آنچه بوده و هست و خواهد آمد داشته و از هر فن و حکم و امری آگاه باشند و صحیح نیست از امام سؤالی بشود و امام پاسخ آن را نداند و یا حادثه‌ای رخ دهد و بی‌اطلاع باشد، برای اینکه باید بتواند همچون صاحب رسالت، حجت کامل خداوند بر بندگانش باشد و اگر اهل بیت و جانشینان پیامبر(ص) نبودند، رسالت تضغیف و از بین می‌رفت[۲۴].
  2. قلمرو وسیع مأموریت ائمه(ع): دامنه مأموریت ائمه(ع) بسیار گسترده است، آنان باید علم و آگاهی کامل از اصول و فروع دین، اسباب سعادت و شقاوت و هدایت و حکومت بر انسان داشته باشند و قلمرو مأموریت آنها شامل ظاهر و باطن، گذشته، آینده، جسم و جان و آخرت تا قیامت می‌شود. مأموریت وسیع نیازمند ابزار وسیع است تا بتواند ایفای وظیفه نمایند و گرنه نقض غرض بوده و هدف خداوند برآورده نمی‌شود. دانش آنان باید از خطا مصون بوده و الا از ایشان سلب اعتماد خواهد شد. مأموریت ایشان مقتضای آگاهی تام است و از جهات گوناگون باید علم تام داشته باشند و محتوای رسالتشان، چه از قبیل معارف اعتقادی، شرائع دینی، قصص، حکمت و مواعظ دینی باشد یا معجزاتی که صداقت آنان را در ادعا ثابت کند[۲۵].
  3. خلافت و جانشینی امامان(ع): ائمه(ع)، خلیفۀ مطلق ‌و جانشین ‌خداوند در زمین هستند، علمی‌ را که‌ خداوند به‌ پیامبران(ع)‌ داده، افراد عادی‌ به ‌آن ‌دسترسی ‌ندارند. چراکه آنان مظهر صفات‌ خداوند هستند‌ لذا باید در دانش‌ و آگاهی‌ وسیع‌ نیز مظهر خداوند باشند. خلیفه مطلق نیز باید تمام شئون و اموری را که خلافت در آنها دخالت دارد، دارا باشد تا شایستگی خلافت را احراز کند. یکی از شئون جانشینی خداوند، داشتن علم شهودی و فراگیر است که خلیفه آنرا بی‌واسطه از خداوند دریافت می‌کند. تا با این آگاهی و دانش بتواند اهداف پیامبر(ص) را به سرانجام برساند؛ لذا باید مانند خداوند، علم وسیع داشته باشد؛ زیرا خداوند حکیم ‌تر، عادل ‌تر و مقامش بالاتر از آن است که کسی را خلیفه و حجت خود بر انسان‌ها قرار دهد، ولی امور آنها را از وی پنهان کند[۲۶].
  4. لازمۀ عصمت: از باورهای‌ شیعیان‌ دربارۀ ائمه(ع)،‌ عصمت و محفوظ‌ بودن‌ از گناه‌، اشتباه‌، سهو، نسیان‌ و غفلت‌ است‌ که‌ در تمام‌ مدت‌ عمر خودشان خطا، اشتباه‌ و گناه‌ از آنان سر نمی‌زند. معصوم‌ بودن‌ از گناه‌ و خطا، در تمام‌ لحظه‌های‌ عمر و برخوردهای‌ زندگانی‌، زمانی ‌تحقق‌ می‌‌یابد که‌ دانش‌ و آگاهی‌ فراگیر شود و به‌ هر چیزی‌ در هر حال‌ علم‌ داشته‌ باشند و اگر یک‌ مورد را ندانند به مقام‌ عصمت‌ نمی‌رسند، زیرا آنچه‌ با عصمت‌ سازگار نیست ‌گناه‌ و اشتباه‌ از روی نادانی‌ و جهل‌ است‌ و کسی‌ که‌ از مصالح‌ و مفاسد واقعی‌ باخبر است‌، گناه‌ و اشتباه‌ نمی‌کند. پس‌ معصوم‌ بودن امامان(ع)، دانش‌ و آگاهی‌ او را به‌ تمام‌ مصالح‌ و مفاسد و حقایق‌ اشیاء در هر حالی‌ نیاز دار[۲۷].
  5. لازمه برتری فاضل بر مفضول: لازم است خداوند برای هدایت مردم حجتی میان خود و بندگانش قرار دهد تا احکام را به مردم برسانند و آن حجت باید دارای تمام اوصاف کمال و مبرّا از خصلت‌های موجب نقصان باشد و نباید به گونه‌ای باشد که در معرض توهین و انتقاد و خرده‌گیری قرار گیرد، بلکه باید از همۀ نقص‌ها به دور باشد تا صلاحیت حجت بودن را داشته باشد و کسی توانایی احتجاج بر و برتری در فضل و علم نسبت به او نداشته باشد[۲۸] و الا لازم می‌آید، مفضول جاهل بر فاضل عالم مقدم شود که عقلاً باطل است، لذا شایسته نیست جاهل غافل و لو در بعضی از موضوعات و احکام از جانب خداوند منصوب بر ارشاد مردم باشد[۲۹].
  6. محفوظ بودن امامان(ع) از فریب خوردن: اگر درون مردم برای امام(ع) آشکار نباشد و پنهانی‌ها را نداند ممکن است مؤمن را از منافق و سالم را از بیمار تمیز ندهد، چرا که همه ظاهری آراسته داشته و از خود شوق و رغبت به انجام کارهای بزرگی نشان می‌دهند. در چنین حالی چه چیز مانع از آن می‌شود که امام فریب آن حُسن ظاهری را نخورد و به خاطر اعتماد بر آن زیبایی فریبنده خود را در خطر و دیگران را در مهلکه نیندازد[۳۰].
  7. ضرورت امامت: وجود امام ضروری است و عقل ضرورت آنرا درک می‌کند و از دلیل ضرورت امام، علم خدادادی ثابت می‌‌شود؛ زیرا امام تمام مقامات پیامبر(ص) به جز وحی را دارد و لوازم آن مقام مانند علم تام را نیز باید داشته باشد[۳۱].
  8. قاعده لطف: امام کامل‌ترین ذات را دارد و هر کس که کامل‌ترین ذات را دارد، واجب است کامل ترین صفات را هم دارا باشد و آن هم در اینجا علم بالفعل به همه چیز است. لذا امامان علم بالفعل به همه چیز دارند و الا نقض غرض خواهد شد که صدورش از حکیم علی الاطلاق ممتنع است. همچنین اگر امام بالفعل عالِم به همه حرکات و سکنات و نیات مردم باشد آنان را به اطاعت خداوند نزدیک‌تر و از معاصی دورتر خواهد کرد و وقتی چنین علمی چنان اثری دارد طبق قاعده لطف بر خداوند واجب است آنرا به امامان(ع) اعطا نماید[۳۲].

پانویس

  1. ر.ک. مظفر، محمدحسین، علم امام؛ خراسانی، کفایة الاصول، ص ۲۷۹؛ غروی اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج ۱، ص ۶۶۳؛ لواسانی، نور الافهام فی علم الکلام، ج ۲، ص ۹۷.
  2. مانند: محمد بن محمد مفید؛ المسائل العکبریة ص۶۹و۷۰؛ محمد بن علی کراجی، کنز الفوائد ج۱و شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص:۳۵۹ باب السهو فی الصلاه و سیدمرتضی در الانتصار فی انفرادات الامامیه، ص۴۹۴ و....
  3. ر.ک. نجفی لاری، سید عبدالحسین؛ المعارف السلمانیة بمراتب الخلفاء الرحمانیة؛ هاشمی، سید علی، علم امام تام یا محدود؟، فصلنامه مشرق موعود، ش ۳۷؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۸؛ جمعی از نویسندگان، علم امام در دیدگاه شیخ مفید و شاگردان وی، دو فصلنامه حوزه، ش ۵۴؛ موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۲۸۴.
  4. ر.ک. مظفر، محمدحسین، علم امام؛ خراسانی، کفایة الاصول، ص ۲۷۹؛ غروی اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج ۱، ص ۶۶۳؛ لواسانی، نور الافهام فی علم الکلام، ج ۲، ص ۹۷.
  5. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱.
  6. ر.ک. پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء (ع)؛ رنجبر، محسن، بررسی علم امام حسین به شهادت، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۵۲، ص ۹۷ ـ ۱۰۱.
  7. ر.ک. طباطبایی، سید محمد حسین، آموزش دین، ص146؛ پارسانسب، گل‌افشان، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۴۴ ـ ۴۶.
  8. ر.ک. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج2، ص374 ـ 377؛ نقوی، سید نسیم عباس، علم پیامبر و ائمه به غیب، ص۱۸ ـ ۲۱؛ شیخ زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص ۳۶ ـ ۴۰؛ فائز باقری، سید محمد، بررسی علم اولیای الهی، ص ۶۳.
  9. ر.ک. شریعتمدار جزایری، سید نورالدین، مقاله امام حسین و علم شهادت؛ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج2، ص243 ـ 339؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج2، ص374 ـ 377؛ واعظی، حسین، گستره و چگونگی علم امام از منظر کتاب سنت و عقل، ص۲۰۲؛ سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص ۴۱.
  10. ر.ک. شریعتمدار جزایری، سید نورالدین، مقاله امام حسین و علم شهادت؛ مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ش ۶۳، ص ۱۶ ـ ۱۷؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص۵۴؛ مهدی‌فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص181.
  11. مظفر، محمد حسین، پژوهشی در باب علم امام، ص ۱۱۴.
  12. ر.ک. موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص 287؛ فائز باقری، سید محمد، بررسی علم اولیای الهی، ص ۶۳؛ اعرابی، غلام حسین، بخارایی‌زاده، سید حبیب، علم غیب امامان در آینه عقل، ص150.
  13. ر.ک. نجفی لاری، سید عبدالحسین؛ المعارف السلمانیة بمراتب الخلفاء الرحمانیة؛ هاشمی، سید علی، علم امام تام یا محدود؟، فصلنامه مشرق موعود، ش ۳۷؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۸؛ جمعی از نویسندگان، علم امام در دیدگاه شیخ مفید و شاگردان وی، دو فصلنامه حوزه، ش ۵۴؛ موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۲۸۴.
  14. مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج ۳، ص ۱۲۴.
  15. ر.ک. موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص ۲۸۴؛ هاشمی، سید علی، علم امام تام یا محدود، فصلنامه مشرق موعود، ش ۳۷.
  16. ر.ک. مظفر، محمدحسین، علم امام.
  17. این قسمتی است از مکتوبی که ایشان در پاسخ بعضی از اهل منبر قم نوشته‌اند.
  18. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، ص ۱۷۹، ح ۱.
  19. خراسانی، کفایة الاصول، ص ۲۷۹.
  20. غروی اصفهانی، نهایة الدرایة فی شرح الکفایة، ج ۱، ص ۶۶۳.
  21. لواسانی، نور الافهام فی علم الکلام، ج ۲، ص ۹۷.
  22. ر.ک. صالحی نجف آبادی، نعمت الله، اقوال علما در علم امام، ص ۴۱۱ ـ ۴۱۳؛ بهدار، محمدرضا، گسترۀ علم امام در اندیشۀ علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص ۴۱ ـ ۵۳؛ پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهدا(ع).
  23. ر.ک. پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهدا(ع)؛ رنجبر، محسن، بررسی علم امام حسین(ع) به شهادت، فصلنامه کلام اسلامی، ش ۵۲، ص ۹۷ ـ ۱۰۱.
  24. ر.ک. طباطبایی، سید محمد حسین، آموزش دین، ص146؛ پارسانسب، گل‌افشان، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۴۴ ـ ۴۶.
  25. ر.ک. خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج2، ص374 ـ 377؛ نقوی، سید نسیم عباس، علم پیامبر و ائمه به غیب، ص۱۸ ـ ۲۱؛ شیخ زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص ۳۶ ـ ۴۰؛ فائز باقری، سید محمد، بررسی علم اولیای الهی، ص ۶۳.
  26. ر.ک. شریعتمدار جزایری، سید نورالدین، مقاله امام حسین و علم شهادت؛ مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید، ج2، ص243 ـ 339؛ خسروپناه، عبدالحسین، کلام نوین اسلامی، ج2، ص374 ـ 377؛ واعظی، حسین، گستره و چگونگی علم امام از منظر کتاب سنت و عقل، ص۲۰۲؛ سبحانی، سید محمد جعفر، منابع علم امامان شیعه، ص ۴۱.
  27. ر.ک. شریعتمدار جزایری، سید نورالدین، مقاله امام حسین و علم شهادت؛ مصطفوی، سید حسن، مروی، احمد، دلایل عقلی و نقلی علم غیب امامان معصوم، فصلنامه قبسات، ش ۶۳، ص ۱۶ ـ ۱۷؛ بهدار، محمد رضا، گستره علم امام در اندیشه علمای شیعه، فصلنامه تحقیقات کلامی، ش ۳، ص۵۴؛ مهدی‌فر، حسن، علوم اهل بیت ویژگی‌ها ابعاد و مبادی آن، ص181.
  28. مظفر، محمد حسین، پژوهشی در باب علم امام، ص ۱۱۴.
  29. ر.ک. موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص 287؛ فائز باقری، سید محمد، بررسی علم اولیای الهی، ص ۶۳؛ اعرابی، غلام حسین، بخارایی‌زاده، سید حبیب، علم غیب امامان در آینه عقل، ص150.
  30. ر.ک. فائز باقری، سید محمد، بررسی علم اولیای الهی، ص ۶۳؛ نقوی، علم غیب ائمه معصومین(ع)، ص۳۱؛ پارسانسب، گل‌افشان، پژوهشی در مقام علمی و مقام تحدیث حضرت فاطمه زهرا، ص۴۴ ـ ۴۶.
  31. ر.ک. نقوی، علم غیب ائمه معصومین(ع)، ص۳۱؛ نقوی، سید نسیم عباس، علم پیامبر و ائمه به غیب، ص۱۸ ـ ۲۱؛ شیخ زاده، قاسم علی، رابطه علم غیب امام حسین و حادثه عاشورا، ص ۳۶ ـ ۴۰.
  32. ر.ک. نجفی لاری، سید عبدالحسین، آگاهی‌های آسمانی، ص ۱۳۷؛ موسوی، سید امین، گستره علم غیب از دیدگاه ادیان ابراهیمی، ص 287.




در بحث بماند

در پایان نامه علم غیب پیامبر و ائمه

1 ـ قلمرو وسيع مأموريت پيامبر و ائمه صلوات الله عليهم دامنة مأموريت اولياء الهي بسيار گسترده است آنان بايد علم و آگاهي کامل حاصل از اصول و فروع دين اسباب سعادت و شقاوت، هدايت و حکومت بر انسان داشته باشند و قلمرو مأموريت آنها شامل ظاهر و باطن، گذشته، آينده، جسم و جان و آخرت تا قيامت مي¬شود. مأموريت وسيع نيازمند ابزار وسيع است تا بتواند ايفاي وظيفه نمايند و گر نه نقض غرض بوده وهدف خداوند برآورده نمي¬شود. دانش آنان بايد از خطا مصون بوده و گرنه جلب اعتبار نخواهند کرد و اعتماد مطلق در گرو عصمت آنان است. (ناصر مکارم، شيرازي و همکاران، پيام قرآن، ج 9 ، ص115.)

در نتيجه مأموريت اولياء الهي مقتضاي آگاهي غيبي اين است كه از جهات گوناگون علم غيب داشته باشند (عبدالحسين، اميني، الغدير، ج 2، ص82.) و محتواي رسالتشان، چه از قبيل معارف اعتقادي، شرائع ديني، قصص، حکمت و مواعظ ديني باشد يا معجزاتي باشد که صداقت آنان را در ادعا ثابت کند مانند اخبار غيبي پيامبران و ائمه صلوات الله عليهم، در هر موردي که محقق شدن مأموريت آنها منوط به علم غيب باشد اين علم را خواهند داشت. (محمد حسين، طباطبائي، الميزان في تفسيرالقرآن، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، قم: جامعه مدرسين حوزه علميه قم، بي‌تا، ج 20، ص89. )

و درباره قلمرو وسيع مأموريت معصومين عليهم السلام امام صادق عليه السلام مي¬فرمايد: ما من شيء و لا من آدمي و لا انسي و جنّي و لا ملک في السماوات الا و نحن الحجج عليهم. (محمد باقر، مجلسي، مرآت العقول، ج 2، ص263. فضل بن حسن، الطبرسي، مجمع البيان، ج 5، ص171.) و در بعضي دعاها نيز ائمه عليهم السلام به عنوان حجت خدا بر تمام عالم معرفي شده¬اند. (محمد باقر، مجلسي، بحارالانوار، ج 11، ص503.)

2 ـ ضرورت امامت وجود امام ضروري است و عقل ضرورت آن را درک مي¬کند و از دليل ضرورت امام، علم خدادادي «غيب» ثابت مي¬شود زيرا قبلاً گفته شد امام تمام مقامات پيامبر به جز وحي را دارد. پس لوازم آن مقام را نيز داشته باشد. مصونيت قرآن را از تحريف خداوند ضمانت کرده اما هيچ ضمانتي درباره مصونيت بيانات پيامبر از تحريف وجود ندارد لذا راويان گاهي مطالب متفاوتي را در يک موضوع از پيامبر نقل مي¬کنند بنابراين ما نيازمند تبيين جديد هستيم اگر شخص بيان کننده و داراي علم عادي باشد دچار خطا خواهد شد و بيان او حجت نخواهد بود. پس شخص بيان کننده بعد از پيامبر بايد معصوم و داراي علم غيب باشد و الّا ختم نبوت بر خلاف حکمت است.(محمد تقي، مصباح يزدي، آموزش عقائد، ص64. راهنما شناسي، ص346- 349.)

3 ـ افاضه خداوند خداوند فياض مطلق است و بر کسانيکه قابليت مطلق دارند بايد افاضه کنند و الا لازم مي¬آيد که محتاج و بخيل باشد، آنچه را که علت مفيضه افاضه مي¬کند اثر واحد و مطلق است اما استعداد و قابليت گيرندگان فيض مختلف است که يکي فيض را نمي¬پذيرد يکي از اندکي قبول نموده و ديگري را قبول مي¬کنند مانند نور آفتاب که يک نور است ولي اجسام در نورگيري و استفاده از آن مختلف است از آيه 24 سورة تکويز نيز مي¬توان به اين دليل عقلي که همان افاضه خداوند است پي برد زيرا در اين آيه آمده است «و ما هو علي الغيب بضنين» که چه مرجع ضمير خداوند باشد يا پيامبر در هر دو صورت مطلب قابل اثبات است زيرا در صورت اول معنا اين مي¬شود که خداوند بر غيب بخيل نيست و بر افراد قابل افاضه مي¬کند و در هر دو صورت دوم مطلب جاليز استفاده مي¬شود زيرا ثابت مي¬کند که پيامبر علم غيب دارد و الا بخل معنا نداشت چون بايد علم غيبي داشته باشد تا بگوئيم بخيل است يا نيست.(محمد حسين، طباطبائي، الميزان في تفسير القرآن، ترجمه محمد باقر موسوي همداني، ج 4، ص104.)

4 ـ افضليت: مرحوم شيخ مفيد مي¬فرمايد «و واجب علمهم بجمع ما يتولونه و فضلهم علي رعاياهم لاستحالة رئاسة المفضول علي الفاضل الامام. علامه حلي مي-فرمايد: «يجب ان يکون افضل من رعية لانّه اما ان يکون ساوياً لهم او النقض منهم او افضل و الثالث هو المطلوب و يدخل تحت هذا الحکم کون الامام الفضل في العلم» واجب است امام افضل از رعيت باشد چون امام از نظر فضائل يا مساوي با رعيت يا ناقص از آنها است يا افضل از آنهاست و تحت اين حکم داخل مي¬شود که امام از نظر علم بايد افضل باشد که همين درست است زيرا صورت اوّل ترجيح بلا مرجح و صورت دوّم باعث مقدم شدن مفضول «ناقص در کمالات» بر فااضل «کامل در کمالات» مي¬شود.(علامه حلي، کشف المراد في شرح تجريد اعتقاد، قم: مؤسسه نشر اسلامي ص389. محمد آصف، محسني، صراط الحق، ج 3، ص34.) «وتقريره ان علياً اخبر بالغيب في مواضع کثيرة و لم تحصل هذه المرتبة احد من الصحابه فيکون افضل منهم قطعاً» (کشف المراد في شرح تجريد اعتقاد، ص390.) علي عليه‌السلام در موارد زيادي از غيب خبر دارد و اين مرتبه براي هيچ يک از صحابه حاصل نشده پس علي عليه‌السلام حتماً از آنها افضل است. دليل امامت عين دليل نبوت است بنابراين امام بايد به‌عنوان قائم مقام پيامبر در جميع شئون به جز وحي داراي صفات کمال مانند شجاعت و کرم و عفو و صدق و تدبير و عقل و حکمت باشد. و همچنين بايد اکمل و افضل از غيرخودش باشد تا بتواند آنها را هدايت نموده و مردم نيز در يادگيري و اشکال مطيع او باشد و گر نه نيابت محقق نشده و نقض غرض مي¬گردد. (محسن، خرازي، بدآية المعارف في شرح عقائد اماميه، قم: موسّسه نشر اسلامي، چاپ داوزدهم، ج 2، ص44.)

ص19تا21