استهزاء در قرآن

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Heydari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۰ نوامبر ۲۰۲۱، ساعت ۲۱:۴۸ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث استهزاء است. "استهزاء" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

استهزاء از ریشه "ه ـ ز ـ ء" و در لغت به معنای طلب تحقیر است، با هر وسیله‌ای که صورت گیرد،[۱] و در اصطلاح عبارت است از مسخره کردن افراد یا برخی امور با گفتار، یا کردار؛ مانند اشاره با چشم و دیگر اعضای بدن [۲] که این عمل بیشتر به قصد تحقیر و توهین به دیگران صورت می‌گیرد و گاهی نیز با اهدافی دیگر مانند فراهم کردن زمینه خوشحالی خود و دیگران،[۳] تقویت روحیه خود و تضعیف روحیه دشمن، جبران کمبود شخصیت، ارضای روحیه دیگر آزاری و... انجام می‌پذیرد. در مواردی نیز هدف، مجازات یا تربیت فرد یا جامعه است که در این صورت ممدوح است؛ نه مذموم. [۴] این مفهوم در قرآن کریم با واژه‌های هْزِئُ[۵] و مشتقات آن ۳۴ بار و سَخَّرِ[۶] و مشتقاتش ۱۶ بار به کار رفته است که بیشتر لغویان این دو واژه را به یک معنا دانسته‌اند؛[۷] ولی برخی بین این دو تفاوت قائل شده و گفته‌اند: استهزا در جایی به‌کار می‌رود که شخص بدون اینکه کاری انجام داده باشد ریشخند شود؛ ولی سخریه در آنجاست که به سبب کاری که انجام داده مسخره شود،[۸] افزون بر این، واژه‌های ضْحَكُ[۹] به معنای خنده فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ[۱۰]؛ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِآيَاتِنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَضْحَكُونَ[۱۱]؛ إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ[۱۲] و "غَمْز" به معنای اشاره با چشم و ابرو وَإِذَا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ[۱۳].[۱۴] و "هَمْز" به معنای عیبجویی در غیاب وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ[۱۵] و "لَمْز" به معنای عیب‌جویی در حضور و مسخره کردن وَمِنْهُمْ مَنْ يَلْمِزُكَ فِي الصَّدَقَاتِ فَإِنْ أُعْطُوا مِنْهَا رَضُوا وَإِنْ لَمْ يُعْطَوْا مِنْهَا إِذَا هُمْ يَسْخَطُونَ[۱۶]، يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۱۷]، وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَةٍ لُمَزَةٍ[۱۸].[۱۹] با استهزاء مرتبط است؛ همچنین جملاتی مانند أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا [۲۰]، أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا[۲۱] و... که به دنبال همزه استفهام آمده و با قصد تحقیر بیان شده [۲۲] از دیگر تعبیراتی است که در برخی موارد در استهزا به کار رفته است.

آیاتی که در قرآن سخن از استهزا به میان آورده بیشتر مربوط به حوزه عقیده و دین بوده که در آن، جبهه مخالفِ انبیای الهی، مؤمنان، وحی، آیات قرآن، احکام عبادی، معاد، پیامبران و حتی خداوند را به تمسخر گرفته و از استهزا به‌صورت حربه‌ای برای رویارویی با دین الهی بهره می‌جستند. يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۲۳]. در آیاتی نیز استهزا در حوزه اخلاق مطرح شده که درآن خداوند مؤمنان را از تمسخر یکدیگر منع کرده است يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۲۴]، افزون بر این، در آیاتی دیگر خداوند سبک شمردن دین و نادیده گرفتن احکام الهی از جانب مسلمانان را نوعی استهزا دانسته وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۲۵] و آنان را از چنین برخوردی برحذر داشته است. در مجموع این آیات، قرآن ضمن بیان حکم استهزا و منشأ آن، آثار و پیامدهای این صفت مذموم اخلاقی را برشمرده و راههای مقابله با استهزاگران را به مؤمنان گوشزد کرده است.[۲۶]

حکم استهزا

استهزای دیگران ظلم است. قرآن در آیه يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۲۷] مسلمانان را از تمسخر یکدیگر منع کرده و در پایان می‌گوید: اگر اینان از عمل خویش توبه نکنند ظالم‌اند. همچنین خداوند در آیه‌ای دیگر استهزاگران آیات الهی را ستمکار شمرده و پیامبر را از همنشینی با آنان منع کرده است: فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[۲۸].[۲۹]

افزون بر این، استهزا از منکرات است، چنان‌که در مورد اعمال قوم لوط آمده: وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ [۳۰] که طبق روایت پیامبراکرم(ص)، یکی از کارهای زشت آنان مسخره کردن مؤمنان بود،[۳۱] بنابراین، با توجه به اینکه استهزا از مصادیق "ظلم" و "منکر" شمرده شده و با توجه به آیات متعددی که در آن، انسان‌ها از استهزای مؤمنان، آیات الهی و دین نهی شده‌اند و به مرتکبان این عمل وعده عذاب الهی داده شده برمی‌آید که استهزا ابتداءً عملی حرام است که خداوند آن را قبیح و ناپسند و استهزاگران را مجرم شمرده است: وَمَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ [۳۲] و نیز وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِؤُونَ لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِن نَّعْفُ عَن طَائِفَةٍ مِّنكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُواْ مُجْرِمِينَ[۳۳].[۳۴]؛

اما اگر به عنوان مقابله به مثل، یا با هدف مجازات استهزاگران صورت گیرد با شرایط و حدودی جایز است، چنان‌که نوح در برابر کسانی که او و پیروانش را به تمسخر گرفته بودند گفت: اگر ما را مسخره کنید ما نیز شما را مسخره خواهیم کرد: وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ[۳۵] برخی مفسران استهزای نوح را همان مجازات خداوند و شماتت مشرکان هنگام غرق شدن [۳۶] دانسته‌اند؛ اما گروهی دیگر استهزای نوح را به معنای حقیقی و دلیل بر جواز مقابله به مثل این عمل دانسته‌اند [۳۷] و در تعیین حدّ و زمان چنین استهزایی برخی گفته‌اند: مقابله به مثل زمانی جایز است که به عناد استهزا کننده یقین داشته باشیم و برای هدایت و توجه دادن او به اشتباه از همه راه‌ها ناامید شویم که در این صورت نه تنها استهزا ناپسند نیست، بلکه نیکو و حتی واجب خواهد بود[۳۸].[۳۹]

ریشه‌های استهزا

استهزا چه در حوزه عقیده باشد، یا در حوزه اخلاق منشأ و ریشه‌های متعددی دارد. برخی از این ریشه‌ها از نگاه قرآن عبارت است از[۴۰]:

  1. دشمنی و انتقام: کافران برای مبارزه با پیامبران الهی و پیروانشان از استهزا به‌صورت حربه‌ای برای نابودی جبهه حق و انتقام گرفتن از مؤمنان استفاده می‌کردند: وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لاَّ يَعْقِلُونَ قُلْ يَا أَهْلَ الْكِتَابِ هَلْ تَنقِمُونَ مِنَّا إِلاَّ أَنْ آمَنَّا بِاللَّهِ وَمَا أُنزِلَ إِلَيْنَا وَمَا أُنزِلَ مِن قَبْلُ وَأَنَّ أَكْثَرَكُمْ فَاسِقُونَ[۴۱].[۴۲]
  2. جهالت: موسی(ع) در پاسخ اتهام بنی‌اسرائیل به او مبنی بر استهزا کردن آنان گفت: از اینکه از جاهلان باشم به خدا پناه می‌برم: قَالُواْ أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ[۴۳]؛ یعنی مسخره کردن دیگران ناشی از جهالت کار انسان‌های جاهل است [۴۴].[۴۵]
  3. عدم تعقل: قرآن کریم، استهزای نماز و بازیچه دانستن آن از سوی برخی اهل کتاب و کافران صدر اسلام را ناشی از ترک اندیشه و تعقل می‌داند: وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ[۴۶].[۴۷]
  4. برتری‌طلبی و غرور: حس برتری‌جویی گاهی باعث می‌شود که انسان دیگران را کوچک‌تر از خود پنداشته، آنان را استهزا کند: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسَى أَنْ يَكُونُوا خَيْرًا مِنْهُمْ وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ عَسَى أَنْ يَكُنَّ خَيْرًا مِنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنْفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الِاسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَنْ لَمْ يَتُبْ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ[۴۸] ذکر کلمه خَيْرًا در این آیه افزون بر اینکه به منشأ استهزای مؤمنان که همان برتری‌جویی است اشاره دارد، این برتر بودن ظاهری را نیز نفی کرده و به شخص استهزا کننده هشدار می‌دهد که ممکن است فردی که مورد استهزای شما قرار گرفته در واقع از شما بهتر باشد.[۴۹] در شأن نزول این آیه نقل شده که یکی از مسلمانان به سبب بدکاره بودن مادرش در جاهلیت مورد استهزای ثابت بن قیس قرار گرفت و نیز در شأن وَلَا نِسَاءٌ مِنْ نِسَاءٍ نقل شده که ام‌سلمه بر اثر بستن پارچه‌ای به سر و آویختن دو گوشه آن از پشت خود، یا به سبب کوتاه بودن قد، مورد استهزای عایشه قرار گرفت. [۵۰] بزرگ پنداشتن خود و غرور گاهی باعث تمسخر آیات الهی می‌شود، چنان‌که مشرکان به جهت داشتن این روحیه، آیات قرآن را به استهزا می‌گرفتند: يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ وَإِذَا عَلِمَ مِنْ آيَاتِنَا شَيْئًا اتَّخَذَهَا هُزُوًا أُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ [۵۱] و وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا أَفَلَمْ تَكُنْ آيَاتِي تُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاسْتَكْبَرْتُمْ وَكُنتُمْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ وَإِذَا قِيلَ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَالسَّاعَةُ لا رَيْبَ فِيهَا قُلْتُم مَّا نَدْرِي مَا السَّاعَةُ إِن نَّظُنُّ إِلاَّ ظَنًّا وَمَا نَحْنُ بِمُسْتَيْقِنِينَ وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا وَمَأْوَاكُمْ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ ذَلِكُم بِأَنَّكُمُ اتَّخَذْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَغَرَّتْكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ لا يُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ [۵۲] و نیز وَقَالُوا مَا لَنَا لا نَرَى رِجَالا كُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الأَشْرَارِ أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الأَبْصَارُ [۵۳] غرور و برتر دانستن خود گاهی به سبب جایگاه اجتماعی یا علمی افراد است که سبب می‌شود دیگران را مسخره کنند: فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۵۴] که مراد از این علم یا همان شبهات واهی و بی‌اساسی است که مشرکان آن را علم می‌پنداشتند، یا علوم مربوط به دنیا و تدبیر امور زندگی است،[۵۵] چنان‌که قارون ادعای داشتن چنین علمی داشت: إِنَّمَا أُوتِيتُهُ عَلَى عِلْمٍ عِنْدِي [۵۶].[۵۷].[۵۸]
  5. دنیا‌طلبی: گاهی داشتن‌ ثروت و دلبستگی به دنیا موجب استهزای افراد فقیر یا زیردست می‌گردد: زُيِّنَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَيَسْخَرُونَ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا وَالَّذِينَ اتَّقَوْا فَوْقَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَنْ يَشَاءُ بِغَيْرِ حِسَابٍ[۵۹] در روایتی از ابن‌عباس نقل شده که آیه فوق در مورد گروهی از اشراف و سران قریش نازل شده که زندگی بسیار مرفهی داشتند و به همین جهت جمعی از مؤمنان تهیدست همچون عمار و بلال را به تمسخر می‌گرفتند. [۶۰]. قرآن در آیات وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنْسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا وَمَأْوَاكُمُ النَّارُ وَمَا لَكُمْ مِنْ نَاصِرِينَ[۶۱]، ذَلِكُمْ بِأَنَّكُمُ اتَّخَذْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَغَرَّتْكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ لَا يُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ[۶۲]، نیز از وضعیت مشرکان در قیامت خبر داده است که بر اثر استهزای قرآن، به جهت مغرور شدن آنان به امکانات و رفاه دنیوی[۶۳] گرفتار عذاب شده‌اند. آیات ابتدای سوره هُمَزه نیز مغرور شدن به مال و ثروت را منشأ طعن و استهزای دیگران دانسته است وَيْلٌ لِّكُلِّ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ الَّذِي جَمَعَ مَالا وَعَدَّدَهُ يَحْسَبُ أَنَّ مَالَهُ أَخْلَدَهُ [۶۴].[۶۵]
  6. گناه: ارتکاب گناه و اصرار بر آن، انسان را به ارتکاب گناهان بزرگ‌تر مانند تکذیب آیات الهی و حتی استهزای آن می‌کشاند: ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ[۶۶] و نیز وَيْلٌ لِّكُلِّ أَفَّاكٍ أَثِيمٍ يَسْمَعُ آيَاتِ اللَّهِ تُتْلَى عَلَيْهِ ثُمَّ يُصِرُّ مُسْتَكْبِرًا كَأَن لَّمْ يَسْمَعْهَا فَبَشِّرْهُ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ وَإِذَا عَلِمَ مِنْ آيَاتِنَا شَيْئًا اتَّخَذَهَا هُزُوًا أُوْلَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ[۶۷].[۶۸]

آثار و پیامدهای استهزا

استهزای مؤمنان، دین و آیات الهی در دنیا و آخرت آثار و پیامدهای متعددی دارد؛ مانند[۶۹]:

هلاکت دنیوی

استهزای پیامبران الهی از سوی امت‌های پیشین باعث شد که خداوند به سختی از آنان انتقام گرفته، آنان را دچار هلاکت دنیوی کند: وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ فَأَهْلَكْنَا أَشَدَّ مِنْهُم بَطْشًا وَمَضَى مَثَلُ الأَوَّلِينَ[۷۰] و یکی از اموری که بیشتر آنان به تمسخر می‌گرفتند عذاب موعود از جانب پیامبران بود؛ لکن همان عذابی که آن را به تمسخر می‌گرفتند دامنگیر آنان شد: وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۷۱]، وَلَئِنْ أَخَّرْنَا عَنْهُمُ الْعَذَابَ إِلَى أُمَّةٍ مَعْدُودَةٍ لَيَقُولُنَّ مَا يَحْبِسُهُ أَلَا يَوْمَ يَأْتِيهِمْ لَيْسَ مَصْرُوفًا عَنْهُمْ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۷۲]، فَأَصَابَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۷۳]، وَلَقَدِ اسْتُهْزِئَ بِرُسُلٍ مِنْ قَبْلِكَ فَحَاقَ بِالَّذِينَ سَخِرُوا مِنْهُمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۷۴]، وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا كَسَبُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۷۵]، فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ فَرِحُوا بِمَا عِنْدَهُمْ مِنَ الْعِلْمِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۷۶]، وَبَدَا لَهُمْ سَيِّئَاتُ مَا عَمِلُوا وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۷۷]، وَلَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَا أَبْصَارُهُمْ وَلَا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِذْ كَانُوا يَجْحَدُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۷۸]؛ همچنین در شأن نزول آیه إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ[۷۹] که درباره استهزاکنندگان پیامبر اسلام است، آمده که ۵ یا ۶ نفر از آنان هر یک با اشاره جبرئیل به نوعی گرفتار بلایی شده، در دنیا نابود شدند [۸۰].[۸۱]

حبط اعمال

باطل شدن اعمال از دیگر آثار استهزای آیات خدا و پیامبران الهی شمرده شده است. اینان در قیامت ثواب اعمال خود را از دست داده و هیچ بهره‌ای از کارهای خیر دنیوی خود نخواهند برد: أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا [۸۲] و جمله فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا به این حقیقت اشاره دارد که بر اثر بطلان اعمال استهزاگران، آنان هیچ وزن و ارزشی در پیشگاه خداوند ندارند، یا چنان‌که برخی گفته‌اند، بر اثر بطلان اعمال آنها خداوند هیچ میزانی برای سنجش اعمال آنان بر پا نخواهد کرد[۸۳].[۸۴]

فراموشی خداوند

پیامد دیگر استهزا غفلت از یاد خداست: فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ[۸۵] به همین سبب خداوند نیز در قیامت آنان را فراموش می‌کند: وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا وَمَأْوَاكُمْ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ ذَلِكُم بِأَنَّكُمُ اتَّخَذْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَغَرَّتْكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ لا يُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ [۸۶] و فراموشی خداوند به این است که آنان را در آتش جهنم رها کند و به یاری آنان نشتابد[۸۷].[۸۸]

ارتداد

مسلمانی که خداوند، پیامبر و آیات الهی را مسخره کند، از دایره ایمان خارج و مرتد خواهد شد، بر همین اساس قرآن در آیات يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَن تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِم قُلِ اسْتَهْزِؤُواْ إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَّا تَحْذَرُونَ وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِؤُونَ لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِن نَّعْفُ عَن طَائِفَةٍ مِّنكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُواْ مُجْرِمِينَ[۸۹] آن دسته از مسلمانان منافق که خدا و پیامبر را مسخره می‌کردند کافر شمرده است. که در شأن نزول آیات فوق نقل شده که در بازگشت از جنگ تبوک گروهی از منافقان اقدام به استهزای پیامبر کردند که آیات فوق نازل شد و آنان را کافر شمرد. [۹۰] استهزای خدا، پیامبر و آیات الهی در صورتی موجب ارتداد مسلمان می‌شود که از سوی شخص بالغ، عاقل و از روی قصد و جدّی باشد. [۹۱]

مورد استهزا واقع شدن

کافرانی که مؤمنان را در دنیا استهزا کرده‌اند در آخرت مورد تمسخر آنان قرار خواهند گرفت: إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُواْ مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ وَإِذَا مَرُّواْ بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ[۹۲]، فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُواْ مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ عَلَى الأَرَائِكِ يَنظُرُونَ [۹۳] بر روی بهشتیان که بر تختها تکیه زده‌اند دری از جهنم * گشوده می‌شود و آنان به جهنمیان که در حال عذاب هستند می‌نگرند و به آنان می‌خندند [۹۴] و این استهزا، بر اثر همان تمسخری است که کافران در دنیا نسبت به مؤمنان داشتند: هَلْ ثُوِّبَ الْكُفَّارُ مَا كَانُوا يَفْعَلُونَ[۹۵].[۹۶]

افزون بر استهزای مؤمنان، خداوند نیز کسانی که مؤمنان را مسخره کنند استهزا خواهد کرد: الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۹۷] در آیه‌ای دیگر نیز به استهزای مؤمنان از سوی منافقان اشاره شده و در آن استهزای خداوند را از پیامدهای آن برشمرده است: وَإِذَا لَقُواْ الَّذِينَ آمَنُواْ قَالُواْ آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُواْ إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِؤُونَ اللَّهُ يَسْتَهْزِئُ بِهِمْ وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ[۹۸] در تفسیر استهزای خداوند وجوه گوناگونی بیان شده است. بیشتر مفسران استهزای خداوند را مَجاز دانسته و در توجیه آن گفته‌اند: استهزای خداوند همان توبیخ و سرزنش آنان است،[۹۹] یا مراد کیفر استهزاست،[۱۰۰] چنان‌که از امام‌ رضا(ع) نقل شده که خداوند کسی را استهزا نمی‌کند، بلکه آنان را به جزای استهزایشان عذاب می‌کند. [۱۰۱] قول دیگر این است که استهزای خداوند همان مهلت دادن و تجدید نعمت بر ایشان است، چنان‌که قرآن در پی استهزای خداوند آورده است: وَيَمُدُّهُمْ فِي طُغْيَانِهِمْ يَعْمَهُونَ[۱۰۲] و این معنا از آن جهت استهزا نامیده شده که آنان می‌پندارند خدا به آنان لطف کرده که به آنان مهلت داده است، حال آنکه این امهال برای افزودن بر عذاب آنان است [۱۰۳]. قول دیگر که از ابن‌عباس نقل شده این است که این استهزا حقیقی و مربوط به قیامت است، به این صورت که خداوند دری از بهشت بر روی جهنمیان می‌گشاید و چون آنان به سوی آن روی آورند آن در را بر رویشان بسته و دری دیگر می‌گشاید و چون به سوی آن می‌روند آن در نیز بسته می‌شود که در این هنگام مؤمنان بهشتی به آنان می‌خندند[۱۰۴].[۱۰۵]

حسرت در قیامت

کسانی که پیامبر و مؤمنان را در دنیا به استهزا گرفته‌اند در آخرت به شدت از کار خود پشیمان و بر کوتاهی خود در انجام دادن کارهای نیک و ترک استهزا دچار حسرت‌اند: أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِي جَنْبِ اللَّهِ وَإِنْ كُنْتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ[۱۰۶] کوتاهی این گروه در انجام کارهای خیر و ترک اعمال ناروا به قدری است که حتی خداوند نیز واژه حسرت را درباره آنان به کار برده، می‌گوید: يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۱۰۷]؛ یعنی حسرت و پشیمانی بر چنین بندگانی باد که زمینه هدایت برای آنان فراهم بوده؛ ولی به جای آن به استهزای پیامبران الهی پرداختند. در اینکه اهل حسرت در این آیه و مانند آن کیان‌اند و مورد حسرت چه کسانی هستند، اقوال متعددی در بین مفسران است[۱۰۸].[۱۰۹]

خواری و عذاب اخروی

کیفر استهزاگران انبیا و آیات الهی و مؤمنان، جهنّم است: ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا[۱۱۰] و برای آنان عذابی دردناک فَتَوَلَّى عَنْهُمْ وَقَالَ يَا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُكُمْ رِسَالَةَ رَبِّي وَنَصَحْتُ لَكُمْ وَلَكِنْ لَا تُحِبُّونَ النَّاصِحِينَ[۱۱۱] و خوار کننده است: أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ[۱۱۲] و نیز فَسَوْفَ تَعْلَمُونَ مَنْ يَأْتِيهِ عَذَابٌ يُخْزِيهِ وَيَحِلُّ عَلَيْهِ عَذَابٌ مُقِيمٌ[۱۱۳]؛ عذابی که هیچ‌گاه از آن خارج نشده و عذر آنان نیز پذیرفته نخواهد شد: فَالْيَوْمَ لَا يُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلَا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ[۱۱۴] و در برابر فریاد آنان برای خروج، با لحنی تحقیر کننده به خاموشی فراخوانده خواهند شد: رَبَّنَا أَخْرِجْنَا مِنْهَا فَإِنْ عُدْنَا فَإِنَّا ظَالِمُونَ قَالَ اخْسَؤُوا فِيهَا وَلا تُكَلِّمُونِ إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنتُم مِّنْهُمْ تَضْحَكُونَ [۱۱۵] نه اعمالی که در دنیا انجام داده‌اند برایشان سودی خواهد داشت و نه یاورانی که غیر از خدا برای خود برگزیده‌اند: مِنْ وَرَائِهِمْ جَهَنَّمُ وَلَا يُغْنِي عَنْهُمْ مَا كَسَبُوا شَيْئًا وَلَا مَا اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ أَوْلِيَاءَ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ[۱۱۶]، ازاین‌رو آنان در آخرت هیچ کمک و یاوری نخواهند داشت: وَقِيلَ الْيَوْمَ نَنسَاكُمْ كَمَا نَسِيتُمْ لِقَاء يَوْمِكُمْ هَذَا وَمَأْوَاكُمْ النَّارُ وَمَا لَكُم مِّن نَّاصِرِينَ ذَلِكُم بِأَنَّكُمُ اتَّخَذْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَغَرَّتْكُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا فَالْيَوْمَ لا يُخْرَجُونَ مِنْهَا وَلا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ[۱۱۷] و نیز وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ وَإِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَا يُؤْخَذْ مِنْهَا أُولَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِمَا كَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ[۱۱۸].[۱۱۹]

برخورد با استهزاگران

قرآن کریم در آیاتی به‌طور مستقیم یا غیر مستقیم راه‌های گوناگونی را به مؤمنان برای برخورد با استهزاگران ارائه داده است که مؤمنان باید به تناسب موقعیت، این روش‌ها را به کار بندند[۱۲۰]:

موعظه و نصیحت

هرگاه مؤمنان، یا مقدسات دینی آنان از جانب گروهی به استهزا گرفته شد بر آنان است تا با زبانی نرم استهزاگران را از عمل زشت خویش بازداشته، آنان را نسبت به پیامد خطرناک کارشان آگاه کنند. قرآن در آیه قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ[۱۲۱] از استهزای شعیب از سوی قومش سخن به میان آورده است. سپس در آیات بعد، از برخورد شعیب با استهزاگران خبر می‌دهد که ابتدا دلسوزانه قوم خویش را موعظه و ضمن هشدار به آنان درباره فرجام کارشان آنان را به توبه و استغفار دعوت کرد: قَالَ يَا قَوْمِ أَرَأَيْتُمْ إِن كُنتُ عَلَىَ بَيِّنَةٍ مِّن رَّبِّي وَرَزَقَنِي مِنْهُ رِزْقًا حَسَنًا وَمَا أُرِيدُ أَنْ أُخَالِفَكُمْ إِلَى مَا أَنْهَاكُمْ عَنْهُ إِنْ أُرِيدُ إِلاَّ الإِصْلاحَ مَا اسْتَطَعْتُ وَمَا تَوْفِيقِي إِلاَّ بِاللَّهِ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَإِلَيْهِ أُنِيبُ وَيَا قَوْمِ لاَ يَجْرِمَنَّكُمْ شِقَاقِي أَن يُصِيبَكُم مِّثْلُ مَا أَصَابَ قَوْمَ نُوحٍ أَوْ قَوْمَ هُودٍ أَوْ قَوْمَ صَالِحٍ وَمَا قَوْمُ لُوطٍ مِّنكُم بِبَعِيدٍ وَاسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي رَحِيمٌ وَدُودٌ [۱۲۲]؛ همچنین خداوند در آیات دیگری به پیامبر(ص) می‌گوید: به بندگان من سفارش کن که پیش از فرا رسیدن عذاب قیامت، از قرآن پیروی کرده، از کارهای حرام از جمله استهزای دیگران دست بردارند: قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ[۱۲۳]، وَاتَّبِعُوا أَحْسَنَ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكُمْ مِنْ رَبِّكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ الْعَذَابُ بَغْتَةً وَأَنْتُمْ لَا تَشْعُرُونَ أَن تَقُولَ نَفْسٌ يَا حَسْرَتَى عَلَى مَا فَرَّطتُ فِي جَنبِ اللَّهِ وَإِن كُنتُ لَمِنَ السَّاخِرِينَ [۱۲۴] در آیه وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَلَكِنْ ذِكْرَى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ[۱۲۵] نیز خداوند مسلمانان تقواپیشه‌ای را که در پی موعظه استهزاگران هستند از حکم کلی حرمت همنشینی با استهزاگران استثنا کرده است.[۱۲۶]

ترک همنشینی و دوری

نشستن در مجلسی که در آن مؤمنان یا مقدسات دینی به تمسخر گرفته می‌شوند جایز نیست: وَإِذَا رَأَيْتَ الَّذِينَ يَخُوضُونَ فِي آيَاتِنَا فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ وَإِمَّا يُنْسِيَنَّكَ الشَّيْطَانُ فَلَا تَقْعُدْ بَعْدَ الذِّكْرَى مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ[۱۲۷] و کسی که در چنین مجلسی شرکت کند در حکم همان استهزا کننده و در گناه او شریک است: وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا[۱۲۸]، مگر اینکه نشستن در چنین مجلسی برای نهی از منکر و باز داشتن آنان از استهزا باشد که در این صورت همنشینی رواست وَمَا عَلَى الَّذِينَ يَتَّقُونَ مِنْ حِسَابِهِمْ مِنْ شَيْءٍ وَلَكِنْ ذِكْرَى لَعَلَّهُمْ يَتَّقُونَ[۱۲۹] و در برخی موارد نیز باید به‌طور کلی از آنان اعراض کرده، امر آنان را به خدا واگذار کرد:فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ إِنَّا كَفَيْنَاكَ الْمُسْتَهْزِئِينَ[۱۳۰].[۱۳۱]

ترک دوستی

مسلمانان باید دوستی و پیوند خود را با استهزاگران دین قطع کنند. خداوند در آیات ۵۷ ـ ۵۸ مائده / ۵ به مؤمنان فرمان داده است که اهل کتاب و مشرکان مسخره کننده اسلام و دستورات عبادی را به دوستی نگیرند و ترک دوستی با آنان را شرط ایمان و تقوا شمرده است: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَكُمْ هُزُوًا وَلَعِبًا مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَالْكُفَّارَ أَوْلِيَاءَ وَاتَّقُوا اللَّهَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ[۱۳۲] در شأن نزول این آیات نقل شده است که جمعی از یهود و گروهی از نصارا هنگامی که صدای اذان را می‌شنیدند، یا مسلمانان را در حال نماز می‌دیدند به استهزا می‌پرداختند که آیه نازل شد و مسلمانان را از دوستی با آنان برحذر داشت[۱۳۳].[۱۳۴]

صبر و یاد خداوند

در آیات إِنَّهُ كَانَ فَرِيقٌ مِّنْ عِبَادِي يَقُولُونَ رَبَّنَا آمَنَّا فَاغْفِرْ لَنَا وَارْحَمْنَا وَأَنتَ خَيْرُ الرَّاحِمِينَ فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنتُم مِّنْهُمْ تَضْحَكُونَ إِنِّي جَزَيْتُهُمُ الْيَوْمَ بِمَا صَبَرُوا أَنَّهُمْ هُمُ الْفَائِزُونَ [۱۳۵] قرآن از صبر گروهی از مؤمنان در برابر استهزای مشرکان خبر داده و آنان را به این جهت شایسته پاداش الهی دانسته است. همچنین در آیاتی دیگر خداوند پیامبر خود را در برابر استهزای مشرکان به صبر و روی آوردن به یاد خدا فرمان داده است: فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ غُرُوبِهَا وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَى[۱۳۶]، اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ[۱۳۷]، فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ[۱۳۸]، فَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ قَبْلَ طُلُوعِ الشَّمْسِ وَقَبْلَ الْغُرُوبِ[۱۳۹]، وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا[۱۴۰] مراد از مَا يَقُولُونَ آزارهای مشرکان است که آن حضرت را مجنون، ساحر، شاعر و کاهن [۱۴۱] می‌خواندند و با این کلمات گاهی آن حضرت را مسخره می‌کردند. در آیه‌ای دیگر نیز تسبیح خداوند و سجده در برابر او به پیامبر سفارش شده است: وَلَقَدْ نَعْلَمُ أَنَّكَ يَضِيقُ صَدْرُكَ بِمَا يَقُولُونَ فَسَبِّحْ بِحَمْدِ رَبِّكَ وَكُن مِّنَ السَّاجِدِينَ[۱۴۲].[۱۴۳]

مقابله به مثل

در برخی از موارد انسان می‌تواند برای مجازات استهزاگران و دست برداشتن آنان از عمل خود، استهزا را با استهزا پاسخ دهد،[۱۴۴] چنان‌که نوح در برابر استهزاگران گفت: اگر ما را مسخره کنید ما نیز شما را مسخره خواهیم کرد: وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ[۱۴۵]؛ لکن چنان که برخی از مفسران گفته‌اند، مقابله به مثل زمانی جایز است که به عناد استهزاکننده یقین داشته باشیم و جز مقابله به مثل راهی برای اصلاح و توجّه او به اشتباهش نباشد[۱۴۶].[۱۴۷]

استهزا در تاریخ انبیا

مشرکان و صاحبان قدرت و مال چون دعوت انبیای الهی را در برابر خواسته‌ها و تمایلات مادی و شهوانی خود می‌دیدند، پیوسته با آنان دشمنی می‌ورزیدند و یکی از ابزارهایی که همواره برای شکستن اُبَّهت انبیا و رویارویی با رسالت الهی آنان به‌کار می‌بردند، استهزا بود، به‌طوری که خداوند هیچ پیامبری را نفرستاد جز اینکه با سلاح استهزا به مقابله با او برخاستند: يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۱۴۸]، وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۱۴۹]، وَمَا يَأْتِيهِمْ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۱۵۰] آنان در این جهت آیات الهی و عذاب قیامت را به تمسخر می‌گرفتند: وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَمَا أُنْذِرُوا هُزُوًا[۱۵۱]؛ گاهی عبادت آنان را مسخره می‌کردند، چنان‌که به شعیب(ع) می‌گفتند: آیا همین نمازت فرمان داده که آنچه پدران ما آن را می‌پرستیدند رها کنیم؟ قَالُوا يَا شُعَيْبُ أَصَلَاتُكَ تَأْمُرُكَ أَنْ نَتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَنْ نَفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاءُ إِنَّكَ لَأَنْتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ[۱۵۲] و زمانی با حالتی تمسخرآمیز به پیامبران می‌گفتند: اگر راست می‌گویید آن عذابی که ما را به آن وعده می‌دهید زودتر بیاورید: أَئِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الرِّجَالَ وَتَقْطَعُونَ السَّبِيلَ وَتَأْتُونَ فِي نَادِيكُمُ الْمُنْكَرَ فَمَا كَانَ جَوَابَ قَوْمِهِ إِلَّا أَنْ قَالُوا ائْتِنَا بِعَذَابِ اللَّهِ إِنْ كُنْتَ مِنَ الصَّادِقِينَ[۱۵۳] و گاهی نیز شخص پیامبر را به تمسخر می‌گرفتند، چنان‌که قوم نوح هرگاه از کنار او می‌گذشتند او را مسخره می‌کردند: وَيَصْنَعُ الْفُلْكَ وَكُلَّمَا مَرَّ عَلَيْهِ مَلَأٌ مِنْ قَوْمِهِ سَخِرُوا مِنْهُ قَالَ إِنْ تَسْخَرُوا مِنَّا فَإِنَّا نَسْخَرُ مِنْكُمْ كَمَا تَسْخَرُونَ[۱۵۴]؛ همچنین قرآن در آیاتی دیگر از استهزای پیامبران الهی از سوی مردم انطاکیه يَا حَسْرَةً عَلَى الْعِبَادِ مَا يَأْتِيهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۱۵۵]، قوم عاد وَلَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِنْ مَكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَا أَبْصَارُهُمْ وَلَا أَفْئِدَتُهُمْ مِنْ شَيْءٍ إِذْ كَانُوا يَجْحَدُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِمْ مَا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِئُونَ[۱۵۶] و فرعونیان وَلَقَدْ أَرْسَلْنَا مُوسَى بِآيَاتِنَا إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَقَالَ إِنِّي رَسُولُ رَبِّ الْعَالَمِينَ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِآيَاتِنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَضْحَكُونَ[۱۵۷] سخن به میان آورده است.[۱۵۸]

استهزای پیامبر اسلام و مؤمنان

پیامبر اسلام نیز همواره در معرض استهزای دشمنان قرار داشت و بلکه آن حضرت بیش از انبیای پیشین در این جهت مورد آزار قرار گرفت، چنان‌که آن حضرت فرمودند: هیچ پیامبری مانند من آزار ندید. [۱۵۹] سه گروه پیامبر(ص) و پیروانش را با روش‌های مختلفی از جمله: چشمک زدن وَإِذَا مَرُّوا بِهِمْ يَتَغَامَزُونَ[۱۶۰]، خندیدن فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ[۱۶۱]، حرکت دادنِ سر أَوْ خَلْقًا مِمَّا يَكْبُرُ فِي صُدُورِكُمْ فَسَيَقُولُونَ مَنْ يُعِيدُنَا قُلِ الَّذِي فَطَرَكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَسَيُنْغِضُونَ إِلَيْكَ رُءُوسَهُمْ وَيَقُولُونَ مَتَى هُوَ قُلْ عَسَى أَنْ يَكُونَ قَرِيبًا[۱۶۲]، نسبت دادن القاب ناروا وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ[۱۶۳] و... مورد استهزا قرار می‌دادند[۱۶۴]:

مشرکان

آنان هرگاه آن حضرت را می‌دیدند، با حالتی تمسخرآمیز می‌گفتند: آیا همین است کسی که خدا او را برای پیامبری فرستاده است: وَإِذَا رَأَوْكَ إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي بَعَثَ اللَّهُ رَسُولًا[۱۶۵] یا می‌گفتند: آیا همین است کسی که خدایان شما را به بدی یاد می‌کند. وَإِذَا رَآكَ الَّذِينَ كَفَرُوا إِنْ يَتَّخِذُونَكَ إِلَّا هُزُوًا أَهَذَا الَّذِي يَذْكُرُ آلِهَتَكُمْ وَهُمْ بِذِكْرِ الرَّحْمَنِ هُمْ كَافِرُونَ[۱۶۶] گاهی پیامبر را با حالتی تحقیرآمیز خطاب کرده، به آن حضرت نسبت دیوانگی می‌دادند: وَقَالُوا يَا أَيُّهَا الَّذِي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّكَ لَمَجْنُونٌ[۱۶۷] آنان گاهی معجزات آن حضرت را به تمسخر می‌گرفتند و دیگران را نیز به استهزای آن فرا می‌خواندند: وَإِذَا رَأَوْا آيَةً يَسْتَسْخِرُونَ[۱۶۸] طبق یک نظر يَسْتَسْخِرُونَ دعوت کردن دیگران به تمسخر است. [۱۶۹] نقل شده که ۵ نفر از سران مشرکان مکّه، یعنی ولید بن مغیره، عاص بن وائل، اسود بن عبدالمطلب، اسود بن عبد یغوث و حارث بن طلاطله خزایی، یا حرث بن قیس، در تمسخر پیامبر(ص) شهرت داشتند؛ آنان تمسخر پیامبر را تا بدانجا پیش بردند که هدف نفرین آن حضرت قرار گرفته و هریک به اشاره جبرئیل به‌گونه‌ای نابود شدند. [۱۷۰] پیروان پیامبر(ص) نیز از استهزای مشرکان در امان نبودند و هرگاه مشرکان آنان را می‌دیدند می‌گفتند: آیا همینها هستند کسانی که خداوند از میان ما بر آنان منت نهاده است: وَكَذَلِكَ فَتَنَّا بَعْضَهُمْ بِبَعْضٍ لِيَقُولُوا أَهَؤُلَاءِ مَنَّ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنْ بَيْنِنَا أَلَيْسَ اللَّهُ بِأَعْلَمَ بِالشَّاكِرِينَ[۱۷۱].[۱۷۲]

اهل کتاب

آنان بر اثر حسادت و کینه‌ای که از پیامبر(ص) و مسلمانان در دل داشتند همواره پیامبر، مؤمنان و مقدسات دینی آنان را به تمسخر می‌گرفتند. آنان با تغییر و تحریف برخی کلمات، گاهی شخص پیامبر را مسخره می‌کردند؛ مثلاً در پاسخ سخنان آن حضرت به جای اینکه بگویند: شنیدیم و اطاعت کردیم، می‌گفتند: شنیدیم و مخالفت کردیم، به جای کلمه "بشنو" واژه "نشنو" را به کار برده و به جای کلمه انْظُرْنَا[۱۷۳] = مهلت بده" از کلمه رَاعِنَا[۱۷۴] که به معنای مهلت دادن و نیز به معنای اغفال بود استفاده می‌کردند و از آن معنای دوم را قصد می‌کردند: مِنَ الَّذِينَ هَادُوا يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ وَيَقُولُونَ سَمِعْنَا وَعَصَيْنَا وَاسْمَعْ غَيْرَ مُسْمَعٍ وَرَاعِنَا لَيًّا بِأَلْسِنَتِهِمْ وَطَعْنًا فِي الدِّينِ وَلَوْ أَنَّهُمْ قَالُوا سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا وَاسْمَعْ وَانْظُرْنَا لَكَانَ خَيْرًا لَهُمْ وَأَقْوَمَ وَلَكِنْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا[۱۷۵].[۱۷۶] آنان گاهی دین و عبادات مسلمانان را مسخره می‌کردند: وَإِذَا نَادَيْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ اتَّخَذُوهَا هُزُوًا وَلَعِبًا ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ قَوْمٌ لَا يَعْقِلُونَ[۱۷۷] و زمانی نیز قرآن و آیات آن را به تمسخر می‌گرفتند: وَقَدْ نَزَّلَ عَلَيْكُمْ فِي الْكِتَابِ أَنْ إِذَا سَمِعْتُمْ آيَاتِ اللَّهِ يُكْفَرُ بِهَا وَيُسْتَهْزَأُ بِهَا فَلَا تَقْعُدُوا مَعَهُمْ حَتَّى يَخُوضُوا فِي حَدِيثٍ غَيْرِهِ إِنَّكُمْ إِذًا مِثْلُهُمْ إِنَّ اللَّهَ جَامِعُ الْمُنَافِقِينَ وَالْكَافِرِينَ فِي جَهَنَّمَ جَمِيعًا[۱۷۸] در شأن نزول آیه فوق نقل شده است که منافقان در مجلس احبار یهود می‌نشستند و با همدیگر قرآن را به تمسخر می‌گرفتند[۱۷۹].[۱۸۰]

منافقان

آنان مسلمانان، پیامبر و قرآن و حتی خداوند را مسخره می‌کردند که قرآن در آیات وَلَئِن سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنتُمْ تَسْتَهْزِؤُونَ لاَ تَعْتَذِرُواْ قَدْ كَفَرْتُم بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِن نَّعْفُ عَن طَائِفَةٍ مِّنكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُواْ مُجْرِمِينَ [۱۸۱]، آنان را مذمت کرده و به سبب این کار آنان را کافر شمرده است. منافقان در باطن اعتقادی به اسلام نداشتند و هدف برخی از آنان در ادعای اسلام و ایمان تمسخر مؤمنان بود: وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَوْا إِلَى شَيَاطِينِهِمْ قَالُوا إِنَّا مَعَكُمْ إِنَّمَا نَحْنُ مُسْتَهْزِئُونَ[۱۸۲] آنان زکات و صدقه‌دهندگان را به تمسخر می‌گرفتند؛ سالم بن عمیر انصاری که مسلمانی تهیدست بود به مقدار یک صاع خرما برای صدقه نزد پیامبر(ص) آورد. منافقان گفتند: خدا چه نیازی به خرمای ناچیز او دارد. [۱۸۳] اگر مردی ثروتمند مانند عبدالرحمن بن عوف می‌آمد و ۴۰۰۰ درهم صدقه می‌آورد او را نیز مسخره می‌کردند و می‌گفتند: او به قصد ریا آن را می‌پردازد [۱۸۴] که قرآن در آیه الَّذِينَ يَلْمِزُونَ الْمُطَّوِّعِينَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ فِي الصَّدَقَاتِ وَالَّذِينَ لَا يَجِدُونَ إِلَّا جُهْدَهُمْ فَيَسْخَرُونَ مِنْهُمْ سَخِرَ اللَّهُ مِنْهُمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۱۸۵] به این دو مورد اشاره کرده است.[۱۸۶]

استهزا و سبک شمردن دین

مسلمان نباید به احکام و قوانین دینی بی‌اعتنایی کرده، یا آن را سبک بشمارد، زیرا بی‌اعتنایی یا سبک شمردن دین از نگاه قرآن به منزله استهزای آن است. قرآن در آیه وَإِذَا طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ فَبَلَغْنَ أَجَلَهُنَّ فَأَمْسِكُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ أَوْ سَرِّحُوهُنَّ بِمَعْرُوفٍ وَلَا تُمْسِكُوهُنَّ ضِرَارًا لِتَعْتَدُوا وَمَنْ يَفْعَلْ ذَلِكَ فَقَدْ ظَلَمَ نَفْسَهُ وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا وَاذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَمَا أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنَ الْكِتَابِ وَالْحِكْمَةِ يَعِظُكُمْ بِهِ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۱۸۷] به مسلمانانی که همسرانشان را طلاق می‌دهند سفارش می‌کند که یا آنان را به خوبی رها سازند، یا در خانه به خوبی و خوشی نگه دارند. سپس می‌گوید: آیات الهی را به تمسخر نگیرید: وَلَا تَتَّخِذُوا آيَاتِ اللَّهِ هُزُوًا. مراد از "آیات خدا" اوامر و نواهی خداوند است [۱۸۸] و استهزای اوامر و نواهی خدا بی‌اعتنایی و ترک آنهاست؛ بدین معنا که اگر وجوب یا حرمت تکلیفی به مسلمان برسد و او آن را ترک گوید گویا آن حکم را به تمسخر گرفته است؛[۱۸۹] نیز کسی که به اهمیت احکام الهی واقف باشد؛ ولی آن را سبک بشمارد گویا آن را به مسخره گرفته است. [۱۹۰] برخی گفته‌اند: احکام الهی در واقع برای اصلاح مفاسد جامعه تشریع شده است، بنابراین، اگر کسی به ظاهر احکام عمل کرده بدون اینکه اثری بر آن مترتب کند احکام خدا را استهزا کرده است[۱۹۱].[۱۹۲]

قرآن و اسلوب استهزا

استهزا گرچه بیشتر به عنوان رذیله‌ای اخلاقی و صفتی مذموم مطرح است؛ امّا بشر گاهی از آن به عنوان ابزاری در راه هدایت و اصلاح دیگران استفاده کرده است، چنان‌که در عصر کنونی این روش در جامعه رواج بیشتری پیدا کرده و برخی، به ویژه اصحاب قلم و جراید برای تربیت افرادو آگاه کردن آنان برخطای خویش از شیوه طنز، کاریکاتور و... استفاده می‌کنند. قرآن کریم نیز چون بر طبق همان اسلوب و روشهای بشری گام برداشته و می‌خواهد بشر را به‌وسیله ابزارها و روشهای خودش هدایت کند گاه از عنصر استهزا برای تربیت و هدایت انسان‌ها سود جسته است. [۱۹۳]

اسلوب استهزا در قرآن بیشتر در قالب تشبیه و تمثیل به کار رفته است؛ با این بیان که قرآن در مواردی مشرکان خطاکار یا اعمال آنان را با اسلوبی استهزاگونه به برخی از امور یا اشیا تشبیه کرده یا مَثَل می‌زند، تا آنان را از روش‌ها یا کارهای خطایی که در پیش گرفته‌اند باز دارد، چنان‌که در آیات كَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُّسْتَنفِرَةٌ فَرَّتْ مِن قَسْوَرَةٍ [۱۹۴] مشرکان را در قیامت به گورخرانی تشبیه می‌کند که از جلو شیر فرار می‌کنند. یا آن دسته از احبار یهود را که به مضمون تورات عمل نمی‌کنند به درازگوشی تشبیه کرده که باری از کتاب بر پشت خود حمل می‌کند که برای آنان جز زحمت بارکشی سودی ندارد: مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوهَا كَمَثَلِ الْحِمَارِ يَحْمِلُ أَسْفَارًا بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۱۹۵] گاهی نیز به‌صورت استهزاگونه واژه بشارت در مورد عذاب به‌کار می‌برد: فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۱۹۶]، حال آنکه بشارت معمولاً در اخبار خوشایند به‌کار می‌رود. [۱۹۷]

گاهی برای در پیش گرفتن اعتدال در سخن گفتن، صدای کسانی را که بلند سخن می‌گویند به صدای الاغ تشبیه می‌کند: وَاغْضُضْ مِنْ صَوْتِكَ إِنَّ أَنْكَرَ الْأَصْوَاتِ لَصَوْتُ الْحَمِيرِ[۱۹۸] یا انسان متکبر را مخاطب ساخته، با لحن تمسخرگونه به او می‌گوید: تو نمی‌توانی با این‌گونه راه رفتن زمین را بشکافی و در بلندی به کوهها نتوانی رسید: وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا إِنَّكَ لَنْ تَخْرِقَ الْأَرْضَ وَلَنْ تَبْلُغَ الْجِبَالَ طُولًا[۱۹۹] یا آنجا که از زبان ابراهیم نقل می‌کند که وقتی از او پرسیدند: چه کسی بتها را شکسته است او در پاسخ از اسلوب تمسخر استفاده کرده، به آنان گفت: بت بزرگ آنها را شکسته است. بروید از او بپرسید: قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ[۲۰۰] این‌گونه برخورد ابراهیم در آنان بسیار مؤثر واقع شد و آنان به بطلان روشی که در پیش گرفته بودند آگاه شدند: فَرَجَعُوا إِلَى أَنفُسِهِمْ فَقَالُوا إِنَّكُمْ أَنتُمُ الظَّالِمُونَ ثُمَّ نُكِسُوا عَلَى رُؤُوسِهِمْ لَقَدْ عَلِمْتَ مَا هَؤُلاء يَنطِقُونَ [۲۰۱].[۲۰۲]

خنده تمسخر

کافران در دنیا با خنده بر مؤمنان به استهزا و تمسخر آنان پرداخته و این عمل آنان را از یاد خدا غافل می‌سازد: فَاتَّخَذْتُمُوهُمْ سِخْرِيًّا حَتَّى أَنْسَوْكُمْ ذِكْرِي وَكُنْتُمْ مِنْهُمْ تَضْحَكُونَ[۲۰۳].[۲۰۴] این آیه را در شأن ابوجهل و یارانش[۲۰۵] و مسخره شده‌ها را مؤمنانی مانند بلال، صهیب، عمار و خباب دانسته‌اند.[۲۰۶] این آیه اشاره دارد که مؤمنان سبب شدند تا کافران یاد خدا را فراموش کنند. این گونه اسناد فعل به فاعل، نوعی مجاز در معناست، که فعل به شخصی نسبت داده می‌شود، گرچه او خودش به آن امر نکرده باشد [۲۰۷] و این شکل تعبیر نشان می‌دهد که مؤمنان نزد کافران فقط جهت ریشخند شدن یاد می‌شده‌اند.[۲۰۸]

تمسخر مؤمنان به دست کافران در آیه إِنَّ الَّذِينَ أَجْرَمُوا كَانُوا مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا يَضْحَكُونَ[۲۰۹] نیز آمده است. جزای خنده تمسخرآمیز کافران، در آخرت به دو صورت است: هم با خنده تمسخر آمیز مؤمنان: فَالْيَوْمَ الَّذِينَ آمَنُوا مِنَ الْكُفَّارِ يَضْحَكُونَ[۲۱۰] و هم با عذاب آنها.[۲۱۱] رسول اسلام(ص) فرمود که دری از بهشت به روی آنان باز می‌شود و لحظه‌ای که قصد ورود بدان را دارند، بسته می‌شود و این عمل به اندازه‌ای انجام می‌شود که آنان خسته می‌شوند و به همین صورت ریشخند می‌شوند.[۲۱۲]

آیه فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِآيَاتِنَا إِذَا هُمْ مِنْهَا يَضْحَكُونَ[۲۱۳] به خنده تمسخرآمیز کافران به هنگام معجزات پیامبر(ص) اشاره دارد[۲۱۴]، آیه وَتَضْحَكُونَ وَلا تَبْكُونَ وَأَنتُمْ سَامِدُونَ[۲۱۵] نیز در استفهامی توبیخی از اینکه کافران با وجود نزدیکی قیامت هنوز در غفلت و هوسرانی بسر می‌برند می‌پرسد آیا با چنین وضعی که دارید هنوز از روی تمسخر می‌خندید و بخاطر شقاوت دائمی که در انتظار شماست نمی‌گریید؟[۲۱۶].[۲۱۷]

استهزای خدا، قرآن و پیامبر سبب ارتداد

قرآن، خطاب به پیامبر درباره کسانی‌ که خدا، قرآن و پیامبر را به تمسخر گرفته بودند می‌گوید: يَحْذَرُ الْمُنَافِقُونَ أَنْ تُنَزَّلَ عَلَيْهِمْ سُورَةٌ تُنَبِّئُهُمْ بِمَا فِي قُلُوبِهِمْ قُلِ اسْتَهْزِئُوا إِنَّ اللَّهَ مُخْرِجٌ مَا تَحْذَرُونَ[۲۱۸]، وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ[۲۱۹]، لَا تَعْتَذِرُوا قَدْ كَفَرْتُمْ بَعْدَ إِيمَانِكُمْ إِنْ نَعْفُ عَنْ طَائِفَةٍ مِنْكُمْ نُعَذِّبْ طَائِفَةً بِأَنَّهُمْ كَانُوا مُجْرِمِينَ[۲۲۰] در شأن نزول این آیات نقل شده که عدّه‌ای از منافقان در راه بازگشت پیامبر از جنگ تبوک، حضرت را مسخره می‌کردند که جبرئیل نازل شد و خطاب به پیامبر گفت: بگو: آیا خدا و آیات او و پیامبرانش را استهزا می‌کردید؟ عذر نیاورید. شما پس از ایمانتان کافر شدید. این آیات درباره منافقان است و گرچه آنان فقط در ظاهر مسلمانند؛ ولی با آشکار کردن استهزا، مرتد شدند[۲۲۱].[۲۲۲]

منابع

پانویس

  1. التحقیق، ج ۱۱، ص ۲۵۶، "هزء".
  2. جامع‌السعادات، ج ۲، ص ۲۸۷.
  3. معراج‌السعاده، ص ۵۰۲.
  4. الفرقان، ج ۲۶ ـ ۲۷، ص ۲۴۴.
  5. سوره بقره، آیه ۱۴.
  6. سوره بقره، آیه ۱۶۴.
  7. لسان العرب، ج ۱۵، ص ۸۴؛ مجمع البحرین، ج ۴، ص ۴۲۵، "هزأ".
  8. الفروق اللغویه، ص ۵۰.
  9. سوره توبه، آیه ۸۲.
  10. «اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان می‌خندیدید» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۰.
  11. «و چون نشانه‌های ما را نزد آنان آورد؛ ناگاه آنان از آنها به خنده افتادند» سوره زخرف، آیه ۴۷.
  12. «بی‌گمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان می‌خندیدند» سوره مطففین، آیه ۲۹.
  13. «و چون از کنار آنان می‌گذشتند به یکدیگر با چشم اشاره می‌کردند» سوره مطففین، آیه ۳۰.
  14. المصباح، ص ۴۵۳؛ التحقیق، ج ۷، ص ۲۶۷، "غمز".
  15. «وای بر هر عیب جوی طعنه زن» سوره همزه، آیه ۱.
  16. «و برخی از ایشان درباره زکات‌ها بر تو خرده می‌گیرند؛ اگر از آن به آنان داده شود خرسند می‌شوند و اگر داده نشود ناگهان به خشم می‌آیند» سوره توبه، آیه ۵۸.
  17. «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
  18. «وای بر هر عیب جوی طعنه زن» سوره همزه، آیه ۱.
  19. الکشاف، ج۴، ص۷۹۵؛ التحقیق، ج ۱۰، ص۲۳۳، "لمز".
  20. « آیا دینت تو را وا می‌دارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند وا نهیم » سوره هود، آیه ۸۷.
  21. « آیا این است همان که خداوند او را به پیامبری برانگیخته است؟» سوره فرقان، آیه ۴۱.
  22. التحریروالتنویر، ج ۱۹، ص ۳۲.
  23. «دریغا بر آن بندگان! هیچ فرستاده‌ای نزدشان نمی‌آمد مگر که او را ریشخند می‌کردند» سوره یس، آیه ۳۰.
  24. «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
  25. «و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خود نزدیک شدند، یا با شایستگی آنها را نگه دارید و یا به نیکی رها کنید و آنان را برای زیان رساندن نگه ندارید که (به آنها) ستم کنید و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است و آیات خداوند را به ریشخند نگیرید و نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید و (نیز) آنچه را از کتاب و حکمت برایتان فرستاده است که بدان اندرزتان می‌دهد؛ و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۳۱.
  26. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  27. «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
  28. « پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.
  29. الفرقان، ج ۱۳ ـ ۱۴، ص ۱۳۹؛ راهنما، ج ۹، ص ۱۷۴.
  30. «شما در مجالس خود اعمال ناپسند انجام می‌دادید» سوره عنکبوت، آیه ۲۹.
  31. جامع‌البیان، مج ۱۱، ج ۲۰، ص ۱۷۸؛ تفسیر قرطبی، ج ۱۳، ص ۲۲۶.
  32. «و هیچ فرستاده‌ای نزدشان نمی‌آمد مگر آنکه او را ریشخند می‌کردند بدین‌گونه برای آن در دل بزهکاران راه می‌گشاییم» سوره حجر، آیه ۱۱-۱۲.
  33. «و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین می‌گویند: ما تنها (در گفت‌وگو) فرو می‌رفتیم و بازی می‌کردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند می‌کردید؟ عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۵-۶۶.
  34. الفرقان، ج ۱۳ ـ ۱۴، ص ۱۳۹؛ راهنما، ج ۹، ص ۱۷۴.
  35. «و (نوح) کشتی را می‌ساخت و هر بار که سرکردگانی از قومش بر او می‌گذشتند او را به ریشخند می‌گرفتند؛ (نوح می) گفت: اگر ما را ریشخند کنید ما نیز شما را همانند ریشخندی که می‌کنید ریشخند خواهیم کرد» سوره هود، آیه ۳۸.
  36. مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۲۴۱.
  37. المیزان، ج ۱۰، ص ۲۲۵.
  38. الفرقان، ج ۲۶ ـ ۲۷، ص ۲۴۴.
  39. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  40. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  41. «و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی می‌گیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمی‌ورزند بگو ای اهل کتاب! آیا جز از این رو با ما می‌ستیزید که ما به خداوند و آنچه بر ما و آنچه از پیش فرو فرستاده شده است، ایمان داریم و بیشتر شما نافرمانید؟» سوره مائده، آیه ۵۸-۵۹.
  42. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  43. «آیا ما را به ریشخند گرفته‌ای؟ گفت: به خداوند پناه می‌جویم که از نادانان باشم» سوره بقره، آیه ۶۷.
  44. نمونه، ج ۱، ص ۳۰۳؛ الفرقان، ج ۲۶ ـ ۲۷، ص ۲۴۳ ـ ۲۴۴.
  45. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  46. «و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی می‌گیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمی‌ورزند» سوره مائده، آیه ۵۸.
  47. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  48. «ای مؤمنان! هیچ گروهی گروه دیگر را به ریشخند نگیرد، بسا آنان از اینان بهتر باشند؛ و نه زنانی زنانی دیگر را، بسا آنان از اینان بهتر باشند و از یکدیگر عیبجویی مکنید و (همدیگر را) با لقب‌های ناپسند مخوانید! پس از ایمان، بزهکاری نامگذاری ناپسندی است و آنان که (از این کارها) بازنگردند ستمکارند» سوره حجرات، آیه ۱۱.
  49. نمونه، ج ۲۲، ص ۱۷۹؛ الفرقان، ج ۲۶ ـ ۲۷، ص ۲۴۳ ـ ۲۴۴.
  50. مجمع‌البیان، ج ۹، ص ۲۰۲ ـ ۲۰۳.
  51. «که آیات خداوند را که بر او خوانده می‌شود می‌شنود سپس با گردنکشی (بر انکار خود) پا می‌فشارد گویی آن را نشنیده است پس او را به عذابی دردناک نوید ده! و چون از آیات ما چیزی دریابد آن را به ریشخند می‌گیرد؛ برای آنان عذابی خوارساز خواهد بود» سوره جاثیه، آیه ۸-۹.
  52. «و امّا (ای) کافران! آیا آیات مرا بر شما نمی‌خواندند که گردنکشی کردید و قومی گناهکار بودید؟ و چون گفته می‌شد: وعده خداوند راستین است و تردیدی در (برپایی) رستخیز نیست می‌گفتید: نمی‌دانیم رستخیز چیست؟ تنها پنداری (درباره آن) داریم و ما (به آن) باورمند نیستیم. و بدی‌های آنچه کرده بودند بر آنان روشن می‌شود و (کیفر) آنچه ریشخند می‌کردند آنان را فرا می‌گیرد. و گفته می‌شود که امروز شما را فراموش می‌کنیم چنان که شما دیدار امروزتان را فراموش کرده بودید و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و شما را یاوری نیست. این از آن روست که شما آیات خداوند را به ریشخند گرفتید و زندگانی این جهان، شما را فریفت پس امروز، نه از آن (دوزخ) بیرون آورده می‌شوند و نه آشتی‌جویی آنان را می‌پذیرند» سوره جاثیه، آیه ۳۱-۳۵.
  53. «و می‌گویند: بر ما چه رفته است که مردانی را که آنان را از بدکاران می‌شمردیم نمی‌بینیم؟ آیا آنان را به ریشخند گرفته‌ایم یا از چشم‌ها پنهانند» سوره ص، آیه ۶۲-۶۳.
  54. «آنگاه چون پیامبرانشان برهان‌های روشن برای آنان آوردند به دانشی که خود داشتند شادی کردند و (کیفر) آنچه به ریشخند می‌گرفتند آنان را فرا گرفت» سوره غافر، آیه ۸۳.
  55. التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص ۹۱.
  56. « تنها برای دانشی که خود داشتم آن را به من داده‌اند» سوره قصص، آیه ۷۸.
  57. کشف‌الاسرار، ج ۷، ص ۳۴۵.
  58. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  59. «زندگانی این جهان برای کافران آراسته شده است و (آنان) مؤمنان را به ریشخند می‌گیرند اما پرهیزگاران در روز رستخیز از آنان فراترند و خداوند به هر کس بخواهد بی‌شمار روزی می‌رساند» سوره بقره، آیه ۲۱۲.
  60. مجمع‌البیان، ج ۲، ص ۵۴۰ ـ ۵۴۱.
  61. «و گفته می‌شود که امروز شما را فراموش می‌کنیم چنان که شما دیدار امروزتان را فراموش کرده بودید و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و شما را یاوری نیست» سوره جاثیه، آیه ۳۴.
  62. «این از آن روست که شما آیات خداوند را به ریشخند گرفتید و زندگانی این جهان، شما را فریفت پس امروز، نه از آن (دوزخ) بیرون آورده می‌شوند و نه آشتی‌جویی آنان را می‌پذیرند» سوره جاثیه، آیه ۳۵.
  63. نمونه، ج ۲۱، ص ۲۸۹.
  64. «وای بر هر عیب جوی طعنه زن آنکه مالی اندوخت و آن را شمار کرد گمان دارد که دارایی‌اش او را جاودان خواهد کرد» سوره همزه، آیه ۱-۳.
  65. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  66. «سپس سرانجام آنان که بدی کردند بدی بود، برای آنکه آیات خداوند را دروغ شمردند و آن را به ریشخند می‌گرفتند» سوره روم، آیه ۱۰.
  67. «وای بر هر دروغزن گناهکار! که آیات خداوند را که بر او خوانده می‌شود می‌شنود سپس با گردنکشی (بر انکار خود) پا می‌فشارد گویی آن را نشنیده است پس او را به عذابی دردناک نوید ده! و چون از آیات ما چیزی دریابد آن را به ریشخند می‌گیرد؛ برای آنان عذابی خوارساز خواهد بود» سوره جاثیه، آیه ۷-۹.
  68. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  69. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  70. «و هیچ فرستاده‌ای نزد آنان نمی‌آمد مگر آنکه او را ریشخند می‌کردند آنگاه ما زبردست‌تر از اینان را نابود کردیم و داستان پیشینیان (به تکرار) برگذشت» سوره زخرف، آیه ۷-۸.
  71. «و بی‌گمان پیش از تو پیامبرانی ریشخند شده‌اند؛ آنگاه آنچه به ریشخند می‌گرفتند ریشخندکنندگان آنان را فرا گرفت» سوره انعام، آیه ۱۰.
  72. «و اگر عذاب را از آنان چندگاهی پس افکنیم به یقین می‌گویند: چه آن را باز داشت؟ آگاه باشید روزی که به آنان برسد از ایشان بازگردانده نمی‌شود و آنچه به ریشخند می‌گرفتند آنها را فرا می‌گیرد» سوره هود، آیه ۸.
  73. «زشتی‌های آنچه کرده بودند به آنان رسید و آنچه به ریشخند می‌گرفتند آنان را فرا گرفت» سوره نحل، آیه ۳۴.
  74. «و بی‌گمان پیش از تو پیامبرانی ریشخند شده‌اند؛ آنگاه آنچه به ریشخند می‌گرفتند ریشخندکنندگان آنان را فرا گرفت» سوره انعام، آیه ۱۰.
  75. «و بدی‌های کارهایی که انجام داده‌اند برای آنان آشکار می‌گردد و (سزای) آنچه به ریشخند می‌گرفتند آنان را فرا می‌گیرد» سوره زمر، آیه ۴۸.
  76. «آنگاه چون پیامبرانشان برهان‌های روشن برای آنان آوردند به دانشی که خود داشتند شادی کردند و (کیفر) آنچه به ریشخند می‌گرفتند آنان را فرا گرفت» سوره غافر، آیه ۸۳.
  77. «و بدی‌های آنچه کرده بودند بر آنان روشن می‌شود و (کیفر) آنچه ریشخند می‌کردند آنان را فرا می‌گیرد» سوره جاثیه، آیه ۳۳.
  78. «و به راستی ما به آنان در چیزهایی توانمندی دادیم که به شما در آنها توانمندی نداده‌ایم و برای آنان گوش و دیدگان و دل‌هایی نهادیم، اما گوش و دیدگان و دل‌های آنان هیچ به کارشان نیامد زیرا آیات خداوند را انکار می‌کردند و (کیفر) آنچه به ریشخند می‌گرفتند آنها» سوره احقاف، آیه ۲۶.
  79. «ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسنده‌ایم» سوره حجر، آیه ۹۵.
  80. جامع‌البیان، مج ۸، ج ۱۴، ص ۹۵؛ مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۵۳۳ ـ ۵۳۴.
  81. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  82. «آنانند که آیات و لقای پروردگارشان را انکار کردند و کردارهایشان تباه گردید؛ از این رو روز رستخیز ترازویی برای آنان برپا نمی‌داریم بدین‌گونه کیفر آنان برای کفری که ورزیدند و نشانه‌ها و پیامبران مرا به ریشخند گرفتند دوزخ است» سوره کهف، آیه ۱۰۵-۱۰۶.
  83. مجمع‌البیان، ج۶، ص۷۶۷؛ نمونه، ج۱۲، ص ۵۶۲.
  84. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  85. «اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان می‌خندیدید» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۰.
  86. «و گفته می‌شود که امروز شما را فراموش می‌کنیم چنان که شما دیدار امروزتان را فراموش کرده بودید و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و شما را یاوری نیست این از آن روست که شما آیات خداوند را به ریشخند گرفتید و زندگانی این جهان، شما را فریفت پس امروز، نه از آن (دوزخ) بیرون آورده می‌شوند و نه آشتی‌جویی آنان را می‌پذیرند» سوره جاثیه، آیه ۳۴-۳۵.
  87. مجمع‌البیان، ج۹، ص۱۲۱؛ المیزان، ج۱۸، ص۱۸۰.
  88. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  89. «منافقان می‌هراسند آیه‌ای به زیان آنان فرو فرستاده شود که آنان را از آنچه در دل‌های ایشان است، آگاه گرداند بگو: ریشخند کنید که خداوند آنچه را که از آن می‌هراسید آشکار خواهد کرد و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین می‌گویند: ما تنها (در گفت‌وگو) فرو می‌رفتیم و بازی می‌کردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند می‌کردید؟ عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۴-۶۶.
  90. مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۷۰ ـ ۷۱.
  91. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  92. «بی‌گمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان می‌خندیدند و چون از کنار آنان می‌گذشتند به یکدیگر با چشم اشاره می‌کردند» سوره مطففین، آیه ۲۹-۳۰.
  93. «اما امروز این مؤمنان‌اند که به کافران می‌خندند (نشسته) بر تخت‌ها (به هر سو) می‌نگرند» سوره مطففین، آیه ۳۴-۳۵.
  94. جامع‌البیان، مج ۱۵، ج ۳۰، ص ۱۳۹.
  95. «آیا کافران به کیفر آنچه می‌کردند رسیدند؟» سوره مطففین، آیه ۳۶.
  96. المیزان، ج ۲۰، ص ۲۴۰.
  97. «آنان که به مؤمنان داوطلب دادن صدقه‌ها و به کسانی که جز توان (اندک) خود چیزی (برای دادن صدقه) نمی‌یابند طعنه می‌زنند و آنان را به ریشخند می‌گیرند، خداوند به ریشخندشان می‌گیرد و عذابی دردناک خواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۹.
  98. «و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند ایمان آورده‌ایم و چون با شیطان‌های خود تنها شوند می‌گویند ما با شماییم، ما تنها (مؤمنان را) ریشخند می‌کنیم خداوند است که آنها را به ریشخند می‌گیرد و آنان را در سرکشی‌شان در حالی که سرگشته‌اند فرو می‌گذارد» سوره بقره، آیه ۱۴-۱۵.
  99. جامع‌البیان، مج ۱، ج ۱، ص ۱۹۱؛ الکشاف، ج ۱، ص ۶۶ ـ ۶۷.
  100. التبیان، ج ۵، ص ۲۶۷؛ مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۱۴۱.
  101. التوحید، ص ۱۶۳؛ نورالثقلین، ج ۱، ص ۳۵.
  102. « آنان را در سرکشی‌شان در حالی که سرگشته‌اند فرو می‌گذارد» سوره بقره، آیه ۱۵.
  103. مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۱۴۱.
  104. مجمع‌البیان، ج ۱، ص ۱۴۱ ـ ۱۴۲.
  105. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  106. «(و پیش از آن) که کسی بگوید: ای دریغا از آنچه درباره خداوند کوتاهی کردم و بی‌گمان از ریشخندکنندگان بودم» سوره زمر، آیه ۵۶.
  107. «دریغا بر آن بندگان! هیچ فرستاده‌ای نزدشان نمی‌آمد مگر که او را ریشخند می‌کردند» سوره یس، آیه ۳۰.
  108. جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۳، ص ۴ ـ ۵؛ التبیان، ج ۸، ص ۴۵۴؛ مجمع البیان، ج ۸، ص ۶۵۹.
  109. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  110. «بدین‌گونه کیفر آنان برای کفری که ورزیدند و نشانه‌ها و پیامبران مرا به ریشخند گرفتند دوزخ است» سوره کهف، آیه ۱۰۶.
  111. «(صالح) از آنان روی گردانید و گفت: ای قوم من! بی‌گمان پیام پروردگارم را به شما رسانده‌ام و برای شما خیرخواهی کرده‌ام امّا شما خیرخواهان را دوست نمی‌دارید» سوره اعراف، آیه ۷۹.
  112. «برای آنان عذابی خوارساز خواهد بود» سوره جاثیه، آیه ۹.
  113. «به زودی خواهید دانست که بر چه کس عذابی می‌رسد که او را خوار می‌گرداند و بر او عذابی پایا فرود می‌آید» سوره هود، آیه ۳۹.
  114. « امروز، نه از آن (دوزخ) بیرون آورده می‌شوند و نه آشتی‌جویی آنان را می‌پذیرند» سوره جاثیه، آیه ۳۵.
  115. «پروردگارا! ما را از آن (دوزخ) بیرون آور، اگر (به گذشته خود) بازگشتیم آنگاه، بی‌گمان ما ستمکاره‌ایم می‌فرماید: در آن (دوزخ) گم شوید و با من سخن مگویید. همانا دسته‌ای از بندگان من می‌گفتند: پروردگارا! ایمان آورده‌ایم پس ما را بیامرز و بر ما بخشایش آور و تو بهترین بخشایندگانی؛ اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان می‌خندیدید» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۷-۱۱۰.
  116. «دوزخ را پیش رو دارند و دستاوردشان و (نیز) سرورانی که به جای خداوند برگزیده‌اند هیچ به کارشان نمی‌آید و عذابی سترگ (در پیش) دارند» سوره جاثیه، آیه ۱۰.
  117. «و گفته می‌شود که امروز شما را فراموش می‌کنیم چنان که شما دیدار امروزتان را فراموش کرده بودید و جایگاهتان آتش (دوزخ) است و شما را یاوری نیست این از آن روست که شما آیات خداوند را به ریشخند گرفتید و زندگانی این جهان، شما را فریفت پس امروز، نه از آن (دوزخ) بیرون آورده می‌شوند و نه آشتی‌جویی آنان را می‌پذیرند» سوره جاثیه، آیه ۳۴-۳۵.
  118. «و آنان را که دین خویش به بازیچه و سرگرمی گرفتند و زندگانی دنیا آنان را فریفت رها کن و به آن (قرآن) پند ده، مبادا کسی برای آنچه کرده است نومید و نابود گردد، در حالی که او را در برابر خداوند میانجی و یاوری نباشد و هر جایگزینی (به سربها) دهد از او پذیرفته نشود؛ اینان کسانی هستند که برای کارهایی که کرده‌اند نومید و نابود گردیده‌اند؛ آنان را برای کفری که ورزیده‌اند، نوشابه‌ای از آب جوشان و عذابی دردناک خواهد بود» سوره انعام، آیه ۷۰.
  119. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  120. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  121. «گفتند: ای شعیب! آیا دینت تو را وا می‌دارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند وا نهیم یا با دارایی‌های خود آنچه می‌خواهیم انجام ندهیم؟ بی‌گمان تو خود بردبار راهدانی» سوره هود، آیه ۸۷.
  122. «گفت: ای قوم من! به من بگویید که اگر برهانی از پروردگار خود داشته باشم و او نیز از نزد خویش به من روزی نیکویی ارزانی داشته باشد (شما چه خواهید کرد؟) و من در آنچه شما را از آن باز می‌دارم نمی‌خواهم با شما مخالفت کنم، تا آنجا که می‌توانم جز اصلاح نظری ندارم و توفیق من جز با خداوند نیست، بر او توکل دارم و به سوی او باز می‌گردم و ای قوم من! مخالفت با من، شما را وا ندارد که به شما همان رسد که به قوم نوح یا قوم هود یا قوم صالح رسید و (زمان) قوم لوط از شما دور نیست و از پروردگارتان آمرزش بخواهید سپس به درگاه او توبه کنید، بی‌گمان پروردگار من بخشاینده‌ای دوستدار است» سوره هود، آیه ۸۸-۹۰.
  123. «بگو: ای بندگان من که با خویش گزافکاری کرده‌اید! از بخشایش خداوند ناامید نباشید که خداوند همه گناهان را می‌آمرزد؛ بی‌گمان اوست که آمرزنده بخشاینده است» سوره زمر، آیه ۵۳.
  124. «و پیش از آنکه ناگهان و بی‌آنکه دریابید عذاب شما را فراگیرد از بهترین چیزی که از پروردگارتان به سوی شما فرو فرستاده شده است، پیروی کنید (و پیش از آن) که کسی بگوید: ای دریغا از آنچه درباره خداوند کوتاهی کردم و بی‌گمان از ریشخندکنندگان بودم» سوره زمر، آیه ۵۵-۵۶.
  125. «و از حساب آنان بر عهده کسانی که پرهیزگاری می‌ورزند هیچ نیست اما (این) یادکردی است باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره انعام، آیه ۶۹.
  126. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  127. «و چون کسانی را بنگری که در آیات ما به یاوه‌گویی می‌پردازند روی از آنان بگردان تا در گفت‌وگویی جز آن درآیند و اگر شیطان تو را به فراموشی افکند پس از یادآوری با گروه ستمگران منشین» سوره انعام، آیه ۶۸.
  128. «و (خداوند) در این کتاب بر شما (پیش‌تر آیه‌ای) فرو فرستاده است که چون شنیدید آیات خداوند (از سوی کسانی) انکار و ریشخند می‌شود با آنان منشینید تا در گفت و گویی جز آن درآیند که در آن صورت بی‌گمان شما (نیز) مانند آنان خواهید بود؛ به راستی خداوند همه منافقان و کافران را یک جا در دوزخ فراهم می‌آورد» سوره نساء، آیه ۱۴۰.
  129. «و از حساب آنان بر عهده کسانی که پرهیزگاری می‌ورزند هیچ نیست اما (این) یادکردی است باشد که پرهیزگاری ورزند» سوره انعام، آیه ۶۹.
  130. «از این روی آنچه فرمان می‌یابی آشکار کن و از مشرکان روی بگردان ما تو را در برابر ریشخندکنندگان بسنده‌ایم» سوره حجر، آیه ۹۴.
  131. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  132. «ای مؤمنان! آنان را که دینتان را به ریشخند و بازی می‌گیرند- یعنی کسانی را که پیش از شما به آنان کتاب داده شده است و (یا) کافران را- سرور مگیرید و اگر مؤمنید از خداوند پروا کنید و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی می‌گیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمی‌ورزند» سوره مائده، آیه ۵۷-۵۸.
  133. جامع‌البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۳۹۱ ـ ۳۹۳.
  134. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  135. «همانا دسته‌ای از بندگان من می‌گفتند: پروردگارا! ایمان آورده‌ایم پس ما را بیامرز و بر ما بخشایش آور و تو بهترین بخشایندگانی؛ اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان می‌خندیدید. من امروز به آنان برای شکیبی که ورزیده بودند پاداش دادم؛ بی‌گمان آنانند که کامیابند» سوره مؤمنون، آیه ۱۰۹-۱۱۱.
  136. «باری، بر آنچه می‌گویند شکیب کن و پیش از برآمدن آفتاب و پیش از فرو رفتن آن پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای! و پاس‌هایی از شب و پیرامون‌های روز را نیز به ستایش پرداز باشد که خشنود گردی» سوره طه، آیه ۱۳۰.
  137. «بر آنچه می‌گویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.
  138. «پس شکیبا باش که وعده خداوند راستین است و مبادا آنان که اهل یقین نیستند تو را سبکسار گردانند» سوره روم، آیه ۶۰.
  139. «پس بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و پروردگارت را پیش از برآمدن خورشید و پیش از غروب با سپاس به پاکی بستای!» سوره ق، آیه ۳۹.
  140. «و بر آنچه می‌گویند شکیبا باش و از آنان به نکویی دوری گزین» سوره مزمل، آیه ۱۰.
  141. التفسیر الکبیر، ج ۲۲، ص ۱۳۳؛ المنیر، ج ۱۶، ص ۳۰۵.
  142. «و ما به درستی می‌دانیم که تو از آنچه می‌گویند دلتنگ می‌گردی پس پروردگارت را با سپاس به پاکی بستای و از سجده‌گزاران باش» سوره حجر، آیه ۹۷-۹۸.
  143. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  144. المیزان، ج ۱۰، ص ۲۲۵.
  145. «و (نوح) کشتی را می‌ساخت و هر بار که سرکردگانی از قومش بر او می‌گذشتند او را به ریشخند می‌گرفتند؛ (نوح می) گفت: اگر ما را ریشخند کنید ما نیز شما را همانند ریشخندی که می‌کنید ریشخند خواهیم کرد» سوره هود، آیه ۳۸.
  146. الفرقان، ج ۲۶ ـ ۲۷، ص ۲۴۴.
  147. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  148. «دریغا بر آن بندگان! هیچ فرستاده‌ای نزدشان نمی‌آمد مگر که او را ریشخند می‌کردند» سوره یس، آیه ۳۰.
  149. «و هیچ فرستاده‌ای نزدشان نمی‌آمد مگر آنکه او را ریشخند می‌کردند» سوره حجر، آیه ۱۱.
  150. «و هیچ فرستاده‌ای نزد آنان نمی‌آمد مگر آنکه او را ریشخند می‌کردند» سوره زخرف، آیه ۷.
  151. « آیات مرا و بیم‌هایی را که یافته‌اند به ریشخند گرفتند» سوره کهف، آیه ۵۶.
  152. «گفتند: ای شعیب! آیا دینت تو را وا می‌دارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند وا نهیم یا با دارایی‌های خود آنچه می‌خواهیم انجام ندهیم؟ بی‌گمان تو خود بردبار راهدانی» سوره هود، آیه ۸۷.
  153. «آیا با مردان می‌آمیزید و راه (نسل) را می‌برید و در بزم خویش کار زشت می‌کنید؟ و پاسخ قومش جز این نبود که گفتند: اگر راست می‌گویی عذاب خداوند را بر سر ما بیاور» سوره عنکبوت، آیه ۲۹.
  154. «و (نوح) کشتی را می‌ساخت و هر بار که سرکردگانی از قومش بر او می‌گذشتند او را به ریشخند می‌گرفتند؛ (نوح می) گفت: اگر ما را ریشخند کنید ما نیز شما را همانند ریشخندی که می‌کنید ریشخند خواهیم کرد» سوره هود، آیه ۳۸.
  155. «دریغا بر آن بندگان! هیچ فرستاده‌ای نزدشان نمی‌آمد مگر که او را ریشخند می‌کردند» سوره یس، آیه ۳۰.
  156. «و به راستی ما به آنان در چیزهایی توانمندی دادیم که به شما در آنها توانمندی نداده‌ایم و برای آنان گوش و دیدگان و دل‌هایی نهادیم، اما گوش و دیدگان و دل‌های آنان هیچ به کارشان نیامد زیرا آیات خداوند را انکار می‌کردند و (کیفر) آنچه به ریشخند می‌گرفتند آنها را فرا گرفت» سوره احقاف، آیه ۲۶.
  157. «و موسی را با نشانه‌های خویش به سوی فرعون و سرکردگانش فرستادیم که گفت: من فرستاده پروردگار جهانیانم و چون نشانه‌های ما را نزد آنان آورد؛ ناگاه آنان از آنها به خنده افتادند» سوره زخرف، آیه ۴۶-۴۷.
  158. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  159. بحارالانوار، ج ۳۹، ص ۵۶؛ المیزان، ج ۶، ص ۵۳؛ میزان‌الحکمه، ج ۱، ص ۶۷.
  160. «و چون از کنار آنان می‌گذشتند به یکدیگر با چشم اشاره می‌کردند،» سوره مطففین، آیه ۳۰.
  161. «اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان می‌خندیدید» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۰.
  162. «یا آفریده‌ای از آن دست که در دل‌هایتان بزرگ می‌نماید (باز هم پس از مرگ برانگیخته می‌شوید)؛ خواهند گفت: چه کس ما را (پس از مردن) باز می‌گرداند؟ بگو: همان که نخست بار شما را آفرید؛ آنگاه به سوی تو (به انکار) سر خواهند جنباند و می‌گویند که: در چه هنگام خواهد بود؟ بگو بسا که نزدیک باشد!» سوره اسراء، آیه ۵۱.
  163. «و گفتند: ای آنکه بر تو این قرآن را فرو فرستاده‌اند، بی‌گمان تو دیوانه‌ای!» سوره حجر، آیه ۶.
  164. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  165. «و چون تو را ببینند جز به ریشخند نمی‌گیرند (و می‌گویند) که آیا این است همان که خداوند او را به پیامبری برانگیخته است؟» سوره فرقان، آیه ۴۱.
  166. «و چون کافران تو را ببینند، جز به ریشخند نمی‌گیرندت (و می‌گویند) آیا این همان است که از خدایانتان (به بدی) یاد می‌کند؟ در حالی که آنان (نسبت) به یادکرد (خداوند) بخشنده انکار دارند» سوره انبیاء، آیه ۳۶.
  167. «و گفتند: ای آنکه بر تو این قرآن را فرو فرستاده‌اند، بی‌گمان تو دیوانه‌ای!» سوره حجر، آیه ۶.
  168. «و چون نشانه‌ای (شگرف) ببینند به ریشخند می‌گیرند» سوره صافات، آیه ۱۴.
  169. مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۶۸۷.
  170. جامع‌البیان، مج۸، ج۱۴، ص۹۳ ـ ۹۴؛ مجمع‌البیان، ج ۶، ص ۵۳۳.
  171. «و چنین آنان را با یکدیگر آزمودیم تا به فرجام بگویند: «آیا از میان ما (تنها) اینانند که خداوند بر آنها منّت نهاده است؟» آیا خداوند به سپاسگزاران داناتر نیست؟» سوره انعام، آیه ۵۳.
  172. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  173. سوره بقره، آیه ۱۰۴.
  174. سوره بقره، آیه ۱۰۴.
  175. «برخی از یهودیان کلمات را از جایگاه (راستین) آن جابه‌جا می‌کنند و با پیچاندن زبانشان و از سر طعنه بر دین می‌گویند: «شنفتیم و نپذیرفتیم» و (یا): «بشنو و باور مکن» و (یا) «راعنا» و اگر می‌گفتند: «شنیدیم و فرمان بردیم» و «بشنو و ما را بنگر» برای آنان بهتر و استوارتر می‌بود اما خداوند آنان را برای کفرشان لعنت کرده است پس جز اندکی، ایمان نخواهند آورد» سوره نساء، آیه ۴۶.
  176. نمونه، ج ۳، ص ۴۰۴ ـ ۴۰۵.
  177. «و چون به نماز بانگ برآورید آن را به ریشخند و بازی می‌گیرند؛ این از آن روست که آنان گروهی هستند که خرد نمی‌ورزند» سوره مائده، آیه ۵۸.
  178. «و (خداوند) در این کتاب بر شما (پیش‌تر آیه‌ای) فرو فرستاده است که چون شنیدید آیات خداوند (از سوی کسانی) انکار و ریشخند می‌شود با آنان منشینید تا در گفت و گویی جز آن درآیند که در آن صورت بی‌گمان شما (نیز) مانند آنان خواهید بود؛ به راستی خداوند همه منافقان و کافران را یک جا در دوزخ فراهم می‌آورد» سوره نساء، آیه ۱۴۰.
  179. مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۱۹۴.
  180. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  181. «و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین می‌گویند: ما تنها (در گفت‌وگو) فرو می‌رفتیم و بازی می‌کردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند می‌کردید؟ عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۵-۶۶.
  182. «و هرگاه با کسانی که ایمان آورده‌اند دیدار کنند می‌گویند ایمان آورده‌ایم و چون با شیطان‌های خود تنها شوند می‌گویند ما با شماییم، ما تنها (مؤمنان را) ریشخند می‌کنیم» سوره بقره، آیه ۱۴.
  183. تفسیر قمی، ج ۱، ص ۳۳۰.
  184. جامع‌البیان، مج ۶، ج ۱۰، ص ۲۴۸.
  185. «آنان که به مؤمنان داوطلب دادن صدقه‌ها و به کسانی که جز توان (اندک) خود چیزی (برای دادن صدقه) نمی‌یابند طعنه می‌زنند و آنان را به ریشخند می‌گیرند، خداوند به ریشخندشان می‌گیرد و عذابی دردناک خواهند داشت» سوره توبه، آیه ۷۹.
  186. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  187. «و چون زنان را طلاق دادید و به سرآمد عدّه خود نزدیک شدند، یا با شایستگی آنها را نگه دارید و یا به نیکی رها کنید و آنان را برای زیان رساندن نگه ندارید که (به آنها) ستم کنید و هر کس چنین کند، به خود ستم کرده است و آیات خداوند را به ریشخند نگیرید و نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید و (نیز) آنچه را از کتاب و حکمت برایتان فرستاده است که بدان اندرزتان می‌دهد؛ و از خداوند پروا کنید و بدانید که خداوند به هر چیزی داناست» سوره بقره، آیه ۲۳۱.
  188. تفسیر قرطبی، ج ۳، ص ۱۰۴.
  189. التفسیر الکبیر، ج ۶، ص ۱۱۸.
  190. التحریروالتنویر، ج ۲، ص ۴۲۴.
  191. المیزان، ج ۲، ص ۲۳۷.
  192. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  193. من اسالیب‌التربیة فی‌القرآن، ص۱۵۱ ـ ۱۵۸؛اسلوب السخریه، ص ۲۸.
  194. «گویی گورخرانی رمنده‌اند، که از شیری گریخته باشند» سوره مدثر، آیه ۵۰-۵۱.
  195. «داستان آنان که (عمل به) تورات بر دوش آنها نهاده شد اما زیر بار آن نرفتند همچون داستان درازگوشی است بر او کتابی چند؛ داستان آن گروه که آیات خداوند را دروغ شمردند بد (داستانی) است و خداوند گروه ستمگران را راهنمایی نمی‌کند» سوره جمعه، آیه ۵.
  196. «به عذابی دردناک نوید ده!» سوره آل عمران، آیه ۲۱.
  197. نمونه، ج ۲، ص ۴۸۰.
  198. «و در راه رفتنت میانه‌رو باش و از آوایت فرو کاه که ناپسندترین بانگ‌ها بانگ درازگوشان است» سوره لقمان، آیه ۱۹.
  199. «و بر زمین، خرامان گام برمدار که هرگز نه زمین را می‌توانی شکافت و نه به بلندای کوه‌ها می‌توانی رسید» سوره اسراء، آیه ۳۷.
  200. «گفت: بلکه همین بزرگشان این کار را کرده است؛ اگر سخن می‌گویند از خود آنان بپرسید!» سوره انبیاء، آیه ۶۳.
  201. «آنگاه (نخست) به خود آمدند و (به خود یا به یکدیگر) گفتند: بی‌گمان شمایید که ستمگرید سپس (دوباره) به اندیشه‌های باطلی که در سر داشتند باز گشتند (و به ابراهیم گفتند:) تو بی‌شک می‌دانی که اینان سخن نمی‌گویند» سوره انبیاء، آیه ۶۴-۶۵.
  202. صادقی فدکی و اورعی؛ مقاله «استهزاء»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۳.
  203. "اما شما آنان را به ریشخند گرفتید تا جایی که یاد مرا از خاطرتان بردند و شما به آنان می‌خندیدید" سوره مؤمنون، آیه ۱۱۰.
  204. تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۵۵؛ الصافی، ج ۳، ص ۴۱۲.
  205. تفسیر قرطبی، ج ۱۲، ص ۱۵۵.
  206. زادالمسیر، ج ۵، ص ۳۳۶.
  207. حقائق التأویل، ص ۲۶.
  208. المیزان، ج ۱۵، ص ۷۱.
  209. "بی‌گمان بزهکاران (در دنیا) به مؤمنان می‌خندیدند" سوره مطففین، آیه ۲۹.
  210. "اما امروز این مؤمنان‌اند که به کافران می‌خندند" سوره مطففین، آیه ۳۴.
  211. مجمع البیان، ج ۱۰، ص ۶۹۴.
  212. تفسیر فرات الکوفی، ص ۵۴۶؛ بحارالانوار، ج ۳۱، ص ۶۵۵؛ ج ۳۶، ص ۶۹.
  213. "و چون نشانه‌های ما را نزد آنان آورد؛ ناگاه آنان از آنها به خنده افتادند" سوره زخرف، آیه ۴۷.
  214. المیزان، ج ۱۸، ص ۱۰۹.
  215. "و می‌خندید و گریان نمی‌شوید؟ و شما به بازی سرگرمید" سوره نجم، آیه ۶۰-۶۱.
  216. المیزان، ج ۱۹، ص ۵۱؛ مجمع البیان، ج۹، ص ۲۷۸.
  217. رضایی، حسن؛ مقاله «خنده»؛ دائرة المعارف قرآن کریم، ج۷
  218. «منافقان می‌هراسند آیه‌ای به زیان آنان فرو فرستاده شود که آنان را از آنچه در دل‌های ایشان است، آگاه گرداند بگو: ریشخند کنید که خداوند آنچه را که از آن می‌هراسید آشکار خواهد کرد» سوره توبه، آیه ۶۴.
  219. «و اگر از آنان (از ریشخند کردنشان) بپرسی، به یقین می‌گویند: ما تنها (در گفت‌وگو) فرو می‌رفتیم و بازی می‌کردیم بگو: آیا خداوند و آیات وی و پیامبرش را ریشخند می‌کردید؟» سوره توبه، آیه ۶۵.
  220. «عذر نیاورید، که پس از ایمان کافر شده‌اید؛ اگر از گروهی از شما در گذریم گروهی (دیگر) را عذاب می‌کنیم زیرا که گناهکار بوده‌اند» سوره توبه، آیه ۶۶.
  221. مجمع البیان، ج‌۵، ص‌۷۱‌ـ‌۷۲؛ المیزان، ج‌۹، ص‌۳۴۵.
  222. صادقی فدکی، سید جعفر، مقاله «ارتداد»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۲.