ولایت فقیه به چه معناست؟ (پرسش)
ولایت فقیه به چه معناست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل بالاتر | مهدویت / غیبت امام مهدی / عصر غیبت کبری / ولایت فقیه در عصر غیبت |
مدخل اصلی | ولایت فقیه |
ولایت فقیه به چه معناست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
عبارتهای دیگری از این پرسش
- منظور از "ولایت" و "فقیه" چیست؟
پاسخ نخست
- حجت الاسلام و المسلمین محمد محمدی اشتهاردی، در کتاب «حضرت مهدی فروغ تابان ولایت» در اینباره گفته است:
«ولایت یعنی رهبری و حکومت؛ فقیه یعنی کسی که دارای شرایط استنباط احکام از ادله اسلامی باشد، به علاوه عادل و پرهیزکار نیز باشد. بنابراین ولی فقیه یعنی مرجع تقلیدی که شایستگی نیابت عام امام زمان (ع) را دارد، چنین فردی میتواند به جانشینی از امام(ع) زمام امور مردم را به دست گیرد، البته عقل و حتی آیات و روایات هم بیانگر این است که در میان افراد، اعلم موجودین تقدم دارند»[۱].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. حجت الاسلام و المسلمین زهادت؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین عبدالمجید زهادت، در کتاب «معارف و عقاید ۵ ج۲» در اینباره گفته است:
«ولایت از ریشه "ولی" است و در اصل به معنای قرار گرفتن چیزی کنار چیز دیگر[۲] همراه با وجود رابطه میان آنهاست؛ از اینرو در معانی دوستی و یاری و پیروی به کار رفته است. از مهمترین معانی آن که موارد کاربردش فراوان است، سرپرستی و تدبیر امور دیگری است. مطابق این معنا "ولیّ" کسی است که متولّی و عهدهدار کارهای دیگران است و در واقع، آنها را سرپرستی میکند. همین معنا در ولایت فقیه مراد و مقصود است. فقیه از ریشه "فقه" و به معنای فهم و دانایی است که بیشتر در مورد علم به دین بهکار میرود[۳] و فقیه به کسی میگویند که به معارف و احکام اسلامی آگاهی کامل دارد و در آن، صاحب نظر است. یعنی با توجه به دانش وسیعی که در حوزههای مختلف علوم به دست آورده میتواند حکم خدا را در مسائل فردی و اجتماعی از قرآن و روایات اسلامی، استخراج کند»[۴]. |
۲. حجت الاسلام و المسلمین سلیمیان؛ |
---|
حجت الاسلام و المسلمین خدامراد سلیمیان، در کتاب «فرهنگنامه مهدویت» و «درسنامه مهدویت» در اینباره گفته است:
«ولایت، واژهای عربی است که از نگاه لغوی، از ریشه "و ل ی" گرفته شده است و به کسر و فتح "واو" خوانده میشود. "ولی" در لغت عرب، به معنای آمدن چیزی است در پی چیز دیگر؛ بدون آنکه فاصلهای میان آن دو باشد؛ از اینرو، این واژه در معانی دوستی، یاری، پیروی، تصدّی امر غیر و سرپرستی استعمال شده که وجه مشترک همه این معانی، قرب معنوی است[۵]. از میان این معانی، معنای سرپرستی و تصرّف در کار دیگری، با آنچه از ولایت فقیه اراده میشود، همخوانی بیشتری دارد. کسی که عهدهدار کاری میشود، بر آن ولایت یافته و مولا و ولی آن امر محسوب میشود؛ بنابراین، کلمه ولایت و همریشههای آن "مانند ولی، تولیت، متولّی و والی" بر معنای سرپرستی، تدبیر و تصرّف، دلالت دارد. واژه فقیه در لغت، به معنای کسی است که فهمی عمیق و دقیق دارد و از ریشه "ف ق ه" گرفته شده که به معنای غلبه علم و فهم و ادراک درباره چیزی است. در اصطلاح، فقیه کسی است که بتواند احکام شرعی را از آیات قرآن و سخنان معصومان(ع) استنباط و استخراج کند[۶]. مسأله ولایت فقیه که پیشینه آن، به آغاز فقه بازمیگردد، یکی از مهمترین مسایل جامعه شیعی است؛ به گونهای که اندیشه سیاسی پیروان مکتب اهل بیت(ع) در عصر غیبت کبرا- به ویژه دوران معاصر- با آن گره خورده است. از آنجا که در دوران معاصر، بزرگترین تحوّل اجتماعی در امت اسلامی، به نام انقلاب اسلامی ایران، بر این باور سترگ بنا شده، بحث درباره آن، امری ضروری و اجتناب ناپذیر است[۷]. از سوی دیگر، یگانه فریاد ظلمستیزی و مقابله با زیادهخواهی استکبار جهانی، برخاسته از این تفکر ارجمند و اصل مترقی است که دشمنیهای فراوانی را از سوی ستمگران و استکبار جهانی در پی داشته است. این خود، اهمیت پرداختن به این بحث را دو چندان ساخته است[۸][۹]. |
۳. نویسندگان کتاب نگین آفرینش؛ |
---|
نویسندگان کتاب «نگین آفرینش» در این باره گفتهاند:
«"ولایت" از ریشه "ولی" است و در اصل به معنای قرار گرفتن چیزی کنار چیز دیگر[۱۰] همراه با وجود رابطهای میان آنهاست؛ از این معانی دوستی و یاری و پیروی به کار رفته است. از مهمترین معانی آن که موارد کاربردش فراوان است، سرپرستی و تدبیر امور دیگری است. مطابق این معنا "ولیّ" کسی است متولّی و عهدهدار کارهای دیگران است و در واقع، آنها را سرپرستی میکند. همین معنا در "ولایت فقیه" مراد و مقصود است.
|
۴. پژوهشگران مؤسسه آینده روشن؛ |
---|
پژوهشگران مؤسسه آینده روشن، در کتاب «مهدویت پرسشها و پاسخها» در اینباره گفتهاند:
«ابتدا، ولایت و فقیه توضیح داده میشود تا ولایت فقیه هم بهتر روشن شود. ولایت واژهای عربی است که از کلمه ولی گرفته شده است. ولی در لغت عربی به معنای آمدن چیزی است در پی چیزی دیگر؛ بدون آن که فاصلهای در میان آن دو باشد که لازمه چنین توانی و ترتّبی، قرب و نزدیکی آن دو به یکدیگر است. از این رو این و اژه با هیئتهای مختلف (به فتح و کسر) در معانی حب و دوستی، نصرت ویاری، متابعت و پیروی و سرپرستی استعمال شده که و جه مشترک همه این معانی همان قرب معنوی است. مقصود از واژه ولایت در بحث ولایت فقیه، سرپرستی است؛[۱۳] ولایت به معنای سرپرستی، خود دارای اقسامی است که هریک توضیح داده میشود:
ولایت تکوینی، سرپرستی موجودات جهان و عالم خارج و تصرف عینی داشتن در آن هاست؛ مانند ولایت نفس انسان بر قوای درونی خویش. هر انسانی نسبت به قوای ادارکی و اعضا و جوارح سالم خود ولایت دارد؛ اگر دستور دیدن میدهد، چشم اطاعت میکند و .... بازگشت این ولایت تکوینی به علت و معلول است. این نوع از ولایت، تنها بین علت و معلول تحقق مییابد و براساس آن، هر علتی، ولی و سرپرست معلول خویش است و هر معلولی در تحت ولایت و تصرف علت خود میباشد؛ از این رو ولایت تکوینی هیچ گاه تخلف بردار نیست و نفس انسان اگر اراده کند که صورتی را در ذهن خود ترسیم سازد، اراده کردنش همان و ترسیم کردن و تحقق بخشیدن به موجود ذهنیاش همان. ولی واقعی و حقیقی اشیاء و اشخاص که نفس همه انسانها در ولایت داشتن مظهر اویند، فقط و فقط ذات اقدس الهی است.
مقصود از فقیه در بحث ولایت فقیه، مجتهد جامع الشرایط است، نه هرکسی که فقه خوانده باشد. فقیه جامع الشرایط باید سه ویژگی داشته باشد: اجتهاد مطلق، عدالت مطلق و قدرت مدیریت و استعداد رهبری؛ یعنی از سویی باید صدر و ساقه اسلام را به طور عمیق و با استدلال و استنباط بشناسد و از سویی دیگر، در تمام زمینه ها، حدود و ضوابط الهی را رعایت کند و از هیچ یک تخطی و تخلف ننماید و از سوی سوم، استعداد و توانایی مدیریت و کشورداری و لوازم آن را واجد باشد. منظور از اجتهاد مطلق این است که چون اسلام، یک مجموعه منسجم است، به گونه ای که دیانت آن، عین سیاست است و سیاست آن، عین دیانتش میباشد و فهم درست و کامل ره آورد و حی، زمانی صورت میگیرد که فقیه به همه ابعاد آن آگاه باشد و از این رو، اسلام شناس واقعی کسی است که در همه اصول و فروع در عبادات و عقود و احکام و ایقاعات و سیاست اسلامی مجتهد باشد. فقیه حاکم بر نظام اسلامی که در عصر غیبت، مجری و حافظ و مبین قرآن است، باید به تمام جوانب آن آگاه باشد. او باید علاوه بر شناخت احکام و معارف قرآن کریم، درباره انسان و جامعه اسلامی، روایات رسیده از عترت (ع) را نیز به خوبی بررسی کند و بتواند مسائل جدید و مستحدثه مسلمین را حل کند و آنها را بر اصول و فروع دین تطبیق دهد. او مجتهد مطلق است که در صورت واجد بودن شرایط دیگر، میتواند مسئولیت ولایت و مدیریت جامعه اسلامی را بپذیرد و از عهده آن برآید. منظور از عدالت مطلق، یعنی فقیه جامع الشرایط علاوه بر این که لازم است علم و دین را درست بفهمد، باید آن علم را در خودش و محدوده حیاتش و در جامعه اسلامی به درستی اجرا نماید. لازم است همه وظایف دینی خود را انجام دهد و تمام دین را به مردم ابلاغ کند و چیزی را کتمان نکند. فقیه عادل نباید به میل و هوس کاری کند، مطیع هواهای نفسانی نگردد و گناهی از او سر نزند؛ نه واجبی را ترک کند و نه حرامی را مرتکب شود. بنابراین ویژگی دوم فقیه جامع الشرایط، ترک هوا و هوس و تابعیت عملی محض نسبت به احکام و دستورهای دین است. فقیه حاکم، اگر فتوا میدهد باید خود نیز به آن عمل کند و اگر حکم قضایی صادر میکند، خود نیز آن را بپذیرد و اگر حکم و لایی و حکومتی صادر و انشا مینماید، خود نیز به آن گردن نهد و آن را نقض نکند. شرط سوم فقیه، علاوه بر اجتهاد و عدالت مطلق، قدرت مدیریت و استعداد رهبری است؛ یعنی اولاً بینش درست و صحیحی نسبت به امور سیاسی و اجتماعی داخل و خارج کشور داشته باشد و ترفندهای دشمنان خارج را خوب بشناسد، و ثانیاً از هنر مدیریت و لوازم آن برخوردار باشد. بنابراین نمیتوان گفت هر فقیه عادلی صلاحیت رهبری جامعه را دارد، بلکه باید گذشته از شرایط علمی، دارای استعداد و توانایی لازم برای اداره امت اسلامی باشد[۱۵]. ولایت فقیه به معنای آن است که در زمان غیبت، فقیه عادل، سزاوار تصدی و سرپرستی جامعه اسلامی است و او به این موقعیت شرعی و اجتماعی نصب شده است. بنابراین ولایت فقیه نه از سنخ ولایت تکوینی است و نه از سنخ ولایت بر تشریع و قانون گذاری، بلکه ولایت مدیریتی بر جامعه اسلامی است که به منظور اجرای احکام و تحقق ارزشهای دینی و شکوفا ساختن استعدادهای افراد جامعه و رساندن آنها به تعالی صورت میگیرد. ولایت در محدوده تشریع، در قرآن کریم و روایات اسلامی به معنای تصدی امور جامعه انسانی آمده است؛ برای مثال: فرمایش رسول خدا (ص) در واقعه غدیر خم: أَلَسْتُ أَوْلى بِكُمْ مِنْ أَنْفُسِكُمْ[۱۶]؛ مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ، فَهذا عَلِىٌّ مَوْلاهُ[۱۷] و همچنین آیاتی مانند: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ﴾[۱۸]بازگوکننده ولایت و سرپرستی و اداره امور جامعه اسلامی است. در ضمن، ولایتی که فقیه از آن برخوردار است و از ادله استنباط میشود، ولایت اعتباری است. امام خمینی در این باره میگوید: وقتی میگوییم ولایتی را که رسول الله و ائمه داشتند بعد از غیبت، فقیه عادل دارد، برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها همان مقام ائمه و رسول اکرم است؛ زیرا این جا صحبت از مقام نیست، بلکه صحبت از وظیفه است. ولایت یعنی حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس، یک وظیفه سنگین و مهم است، نه این که برای کسی شأن و مقام غیرعادی به وجود بیاورد و او را از حد انسان عادی بالاتر ببرد. به عبارت دیگر، ولایت مورد بحث یعنی حکومت و اجرا و اداره، بر خلاف تصوری که خیلی از افراد دارند، امتیاز نیست بلکه وظیفه ای خطیر است. ولایت فقیه از امور اعتبار عقلانی است و واقعیتی جز جعل ندارد[۱۹]»[۲۰]. |
- فقیه به چه کسی گفته میشود؟ (پرسش)
- ولایت فقیه به چه معناست؟ (پرسش)
- پیشینه نظریه ولایت فقیه در تاریخ چگونه است؟ (پرسش)
- وظایف و اختیارات ولی فقیه چیست؟ (پرسش)
- فقیه جامع الشرائط چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ (پرسش)
- چرا در عصر غیبت باید به ولی فقیه مراجعه کرد؟ (پرسش)
- آیا نظریه ولایت فقیه نوعی دیکتاتوری بهشمار میآید؟ (پرسش)
- امام مهدی میفرماید در زمان غیبت ما به راویان حدیث ما یعنی فقها رجوع کنید. آیا منظور از ولایت فقیه ولایت فقه است یا ولایت شخص فقیه؟ (پرسش)
- مطابق توقیع امام مهدی، راویان حدیث ائمه چه کسانی هستند؟ (پرسش)
- در دوران غیبت حاکم چگونه انتخاب میشود؟ (پرسش)
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ محمدی اشتهاردی، محمد، حضرت مهدی فروغ تابان ولایت، ص ۳۳.
- ↑ المفردات، ماده "ولی".
- ↑ لسان العرب، ج ۱۳، مادۀ فقه.
- ↑ زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۲، ص۲۱۱.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۴۶۳ - ۴۷۵.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۴۶۳ - ۴۷۵.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۴۶۳ - ۴۷۵.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، فرهنگنامه مهدویت، ص ۴۶۳ - ۴۷۵.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ص۲۴۱.
- ↑ مفردات راغب، مادّه «ولی».
- ↑ لسان العرب، ج ۱۳، مادّه «فقه».
- ↑ بالادستان، محمد امین؛ حائریپور، محمد مهدی؛ یوسفیان، مهدی، نگین آفرینش، ج۲، ص ۱۰۸ - ۱۰۹.
- ↑ ولایت فقیه، ولایت فقه وعدالت، عبدالله جوادی آملی، ص۱۲۲
- ↑ ولایت فقیه، ولایت فقه وعدالت، عبدالله جوادی آملی، ص۱۲۳
- ↑ ولایت فقیه، ولایت فقه و عدالت، عبدالله جوادی آملی، ص۱۳۶
- ↑ بحار الانوار، ج۲۷، ص۲۴۳
- ↑ کافی، ج۱، ص۲۹۵، ح۳
- ↑ سوره مائده، آیه ۵۵
- ↑ امام خمینی، ولایت فقیه، ص۴۰-۴۱
- ↑ مهدویت پرسشها و پاسخها، ص ۲۴۷-۲۵۱.