نسخهای که میبینید نسخهای قدیمی از صفحهاست که توسط Heydari(بحث | مشارکتها) در تاریخ ۴ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۲۰ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوتهای عمدهای با نسخهٔ فعلی بدارد.
نسخهٔ ویرایششده در تاریخ ۴ ژانویهٔ ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۲۰ توسط Heydari(بحث | مشارکتها)
(...) فطری بودن نیاز به امام: انسان با نهاد خدادادی خود بدون هیچگونه تردید، درک میکند که هرگز جامعه متشکلی مانند یک کشور یا یک شهر یا ده یا قبیله و حتی یک خانه که از چند تن انسان تشکیل یابد، بدون سرپرست و زمامداری که چرخ جامعه را به کار اندازد و اراده او بر ارادههای جزء حکومت کند و هر یک از اجزای جامعه را به وظیفه اجتماعی خود وادارد، نمیتواند به بقای خود ادامه دهد و در کمترین وقتی اجزای آن جامعه متلاشی شده وضع عمومیش به هرج و مرج گرفتار خواهد شد.
به همین دلیل کسی که زمامدار و فرمانروای جامعهای است - اعم از جامعه بزرگ یا کوچک - و به سِمَت خود و بقای جامعه عنایت دارد، اگر بخواهد به طور موقت یا غیر موقت از سر کار خود غیبت کند البته جانشینی به جای خود میگذارد و هرگز حاضر نمیشود که قلمرو فرمانروایی و زمامداری خود را سر خود رها کرده از بقا و زوال آن چشم پوشد. رئیس خانوادهای که برای سفر چند روزه یا چند ماهه میخواهد خانه و اهل خانه را وداع کند، یکی از آنان را (یا کسی دیگر را) برای خود جانشین معرفی کرده امورات منزل را به وی میسپارد. رئیس مؤسسه یا مدیر مدرسه یا صاحب دکانی که کارمندان یا شاگردان چندی زیر دست دارد، حتی برای چند ساعت غیبت، یکی از آنان را به جای خود نشانیده دیگران را به وی ارجاع میدهد[۱].
لذا مسئله ولایت مسئلهای است که هیچ اجتماعی در هیچ شرایطی نمیتواند از آن بینیاز باشد و هر انسانی با ذهن عادی خود نیازمندیجامعه را -هرچه کوچک هم بوده باشد- به وجود ولایتدرک مینماید و از این روی حکمولایت یک حکم ثابت و غیرقابل تغییر و فطری است و موضوعی است که هر روش اجتماعی استبدادی و قانونی وحشی و مترقّی بزرگ و کوچک و حتی جامعه خانوادگی در سرپا بودن خود به وی تکیه دارد، و در یک جمله مسئله ولایت و اینکه جهات اجتماعی زندگی انسانی ادارهکننده و سرپرستی میخواهد از بدیهیات فطرت است[۲].
اسلام، دینی فطری: گفته شد مسئله ولایت و حکومت امری فطری، ثابت و غیر متغیر است. از طرفی اسلام نیز که پایه و اساس خود را روی فطرت گذاشته و نهاد خدادادی اسلام را مرجع کلیات احکام خود قرار داده است، اولیات احکامفطرت را هرگز و بیتردید الغا نکرده، در اعتبار مسئله ولایت که مورد نیاز بودن آن را هر کودک خردسالی نیز میفهمد مسامحه روا نخواهد داشت[۳].
ولایت اصل ثابت فطری: با توجه به مطالب گفته شده، هرگز متصور نیست پیغمبر اکرم (ص) رحلت فرماید و کسی را جانشین خود قرار ندهد و سرپرستی برای اداره امور مسلمین و گردانیدن چرخ جامعه اسلامی، نشان ندهد و یا حداقل راه دیگری را برای تعیین جانشین برای خود مطرح نکند.
اینکه پیدایش جامعهای بستگی دارد به یک سلسله مقررات و رسوم مشترکی که اکثریت اجزای جامعه آنها را عملاً بپذیرند، و بقا و پایداری آن بستگی کامل دارد به یک حکومت عادلهای که اجرای کامل آنها را به عهده بگیرد، مسئلهای نیست که فطرت انسانی در ارزش و اهمیت آن شک داشته باشد یا برای عاقلی پوشیده بماند یا فراموشش کند در حالی که نه در وسعت و دقت شریعت اسلامی میتوان شک نمود و نه در اهمیت و ارزشی که پیغمبر اکرم (ص) برای آن قائل بود و در راه آن فداکاری و از خودگذشتگی مینمود میتوان تردید نمود، و نه در نبوغ فکر و کمال عقل و اصابت نظر و قدرتتدبیر پیغمبر اکرم (ص) -گذشته از تأیید وحی و نبوت- میتوان مناقشه کرد[۴]. شیعه از راه بحث و کنجکاوی در درک فطری بشر و سیره مستمره عقلای انسان و تعمق در نظر اساسی آیین اسلام که احیای فطرت میباشد و...، به این نتیجه میرسد که اسلام نیز مانند هر اجتماع دیگری نیازمند سرپرست و زمامدار در هر عصری میباشد[۵].