خواص

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

نسخه‌ای که می‌بینید نسخه‌ای قدیمی از صفحه‌است که توسط Jaafari (بحث | مشارکت‌ها) در تاریخ ‏۱۳ آوریل ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۱۷ ویرایش شده است. این نسخه ممکن است تفاوت‌های عمده‌ای با نسخهٔ فعلی بدارد.

اين مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:

مقدمه

خواص، به مفهوم مورد نظر امام علی(ع) که با توجه به آموزه‌های وحیانی تعریف می‌شود، برای مدیریت حیات جمعی و اداره امور سیاسی جوامع ضرورت دارد و بدون آنها نظام اجتماعی نابسامان و اهداف دینی غیر قابل تحقق خواهد بود. از سوی دیگر، خواص به دلیل تصدی امور اجتماعی در عرصه‌های گوناگون حیات بشری در معرض تهدید آفت‌ها و آسیب‌های جدی قرار دارند که حضرت همواره این طبقه را به آنها توجه می‌دهد. در قطعه‌ای از عهدنامه امام به مالک اشتر که پیش‌تر نقل کردیم، به پاره‌ای از ویژگی‌های خواص اشاره شده است که نشان می‌دهد آسیب‌ها و آفاتی از ناحیه خواص متوجه حکومت و جامعه است و به آن زیان می‌رساند. این آسیب‌ها عبارتند از:

  1. هزینه خدماتی که دولت برای تأمین رفاه خواص متحمل می‌شود، سنگین و سرسام‌آور است[۱].
  2. خواص گروهی عافیت طلب و خوشگذرانند که در بحبوحه مشکلات با دولت همیاری و معاضدت ندارند[۲].
  3. از توزیع عادلانه درآمد و اجرای منصفانه حقوق، دلگیر و دلتنگ می‌شوند[۳].
  4. بر مطالبات خود پافشاری می‌کنند و برای رسیدن به انتظارات خویش اصرار می‌ورزند[۴].
  5. پس از دستیابی به مطالبات و برآورده شدن انتظارات، از ملت و دولت سپاس‌گزاری نمی‌کنند[۵].
  6. ایثار نمی‌کنند و دلیل و عذر دولت را به سختی می‌پذیرند[۶].
  7. خدمات آنان در برابر هزینه‌هایی که به دولت تحمیل می‌کنند ناچیز است و در موارد نیاز، صحنه را خالی می‌کنند[۷].

در بخش دیگری از همین نامه، امام به بیان آسیب‌هایی می‌پردازد که خواص به آن مبتلایند. از نظر وی، در اطراف هر زمامداری گروهی خاص گرد می‌آیند که صاحب اسرار اویند و معمولاً افرادی خودخواه و اهل دست درازی‌اند و در داد و ستد، انصاف را رعایت نمی‌کنند. بر این اساس، امام به مالک سفارش می‌کند که ریشه این گروه را از طریق بریدن اسباب پیدایش آن از بین ببرد. از دید امام، آن‌چه این گروه را نزد زمامدار پدید می‌آورد، همان است که امروزه با اصطلاح «رانت» از آن یاد می‌شود. رانت‌خواری یکی از عوامل مهم شکل‌گیری گروه خواص است؛ به همین دلیل به مالک می‌فرماید: به هیچ یک از اطرافیان و طرفدارانت بخشش‌های زمینی نداشته باش و [[[رفتار]] تو چنان باشد که] هیچ یک از آنان انتظار تصاحب زمین نداشته باشند؛ [زیرا اگر چنین باشد]، به همسایگان آن زمین که از توده مردم هستند در آبیاری و انجام امور مشترک زیان رسانده، هزینه خویش را بر دیگران تحمیل می‌کنند؛ بدین‌سان بهره و خوشی آن به آنان می‌رسد و وبال آن در دنیا و آخرت بر گردن زمامدار است[۸].

اقطاع یا بخشش زمینی، رسمی بود که از زمان عمر رواج یافت و عبارت بود از اینکه خلیفه قطعه خاصی از زمین‌های فتح شده را به یکی از افراد وامی‌گذاشت. خراج (مالیات مخصوص زمین) را از آن بر می‌داشت و در عوض، مالیات اندکی به جای خراج بر آن وضع می‌کرد. عثمان نیز این رسم را درباره بسیاری از نزدیکان خویش و بنی امیه به دلخواه و بسته به میزان علاقه‌اش به اطرافیان اعمال می‌کرد[۹]. این سنت به تدریج شکاف و قطب‌بندی عمیقی در جامعه پدید آورد. در آینده به بیان اقدام‌های امام در برابر خواص که از این طریق شکل گرفتند، خواهیم پرداخت.

امام به مالک سفارش می‌کند که خواص خویش را از میان کسانی برگزیند که با فرمانروایان ستمکار پیشین همکاری نداشته‌اند[۱۰]. این سفارش، نشان دهنده مخالفت امام با نخبه‌گرایی است. نخبگانی که در امر سیاست و اداره امور اجتماعی مهارت دارند، طبقه و گروهی خاص هستند که در حکومت‌های گوناگون حاضرند و در مقایسه با حاکمان ثبات بیش‌تری دارند؛ وزیران از همین گروه سرآمد هستند. بر همین اساس، حضرت می‌فرماید: بدترین وزیر تو کسی است که پیش از تو وزیر بدکاران بوده و در گناهان آنان شرکت داشته است؛ پس یار خاص تو نباشد؛ زیرا آنان یار گنه‌کاران و برادران ستم‌کارانند؛ در حالی که می‌توانی بهتر از آنان را جانشین کنی که از لحاظ نفوذ، مانند آنان هستند؛ ولی مثل آنان بارها و وبال‌ها و گناهان را بر دوش ندارند[۱۱].

بنابراین، پیشینه بد یکی از آسیب‌های جدی خواص است و زمامدار باید در گزینش خواص به این نکته دقت و توجه داشته باشد: کسی را به وزارت برگزین که هیچ ستمگری را بر ستم و هیچ گناه‌کاری را بر گناهش یاری نکرده باشد. چنین افرادی کم هزینه‌تر از دیگرانند و خدمات آنان از سایرین بهتر است. اینان پیش‌تر از همه برای تو مهر می‌ورزند و با غیر تو کم‌تر الفت می‌گیرند. این افراد را «خواص» نشست‌های سری و مجالس آشکار خود قرار ده[۱۲].

چاپلوسی از دیگر آسیب‌های جدی خواص است که زمامدار را تهدید می‌کند. این نکته مورد توجه امام بوده است و به مالک گوشزد می‌کند: سپس مقدم‌ترین آنان نزد تو کسی باشد که حقیقت تلخ را برای تو بهتر از دیگران می‌گوید و برای انجام دادن اموری که برای اولیای خدا شایسته نیست، در کم‌ترین حد یاری می‌کند؛ هرچند انجام این امور بسیار مورد نظر تو باشد؛ بنابراین پیوند خویش را با خویشتن‌داران و راستگویان برقرار نما و آنان را تمرین ده که در ستایش تو مبالغه نکنند و تو را در باطلی که انجام ندادی، نستایند؛ زیرا ستایش، تکبر می‌آورد و به گردن‌کشی نزدیک می‌سازد[۱۳].

در این سخن حضرت، چند آسیب ناشی از چاپلوسی بیان شده است:

  1. خودداری از بیان حقایق: اطرافیان زمامدار معمولاً برای خوش آمد او سعی در وارونه جلوه دادن امور داشته، از بیان حقیقت طفره می‌روند. تاریخ آکنده از داستان‌هایی است که این قضیه را تأیید و تأکید می‌کند.
  2. هماهنگی با تمایلات حاکم و همراهی با زمامدار در امور نادرست: خواص برای حفظ موقعیت خویش می‌کوشند خود را با امیال زمامدار وفق دهند و برای رسیدن به سعادت، به وی اظهار ارادت کنند.

بدین ترتیب، به جای جلوگیری از اعمال نادرست، او را به آنها تشویق می‌نمایند. این آفت بزرگی است که حکومت را به استبداد و پایمال کردن حقوق مردم سوق می‌دهد. امام برای مبارزه با این آفت سفارش می‌کند که زمامدار رابطه‌اش را با عموم مردم قطع نکند: هرگز در دراز مدت خودت را از مردم [در سراپرده] پنهان مدار. همانا پنهان ماندن زمامداران از مردم موجب نوعی تنگدلی و کاهش آگاهی از رخدادها است. پنهان داشتن از آنان (مردم) مانع آگاهی یافتن از اموری می‌شود که در بیرون رخ می‌دهد؛ پس [موجب می‌شود که] بزرگ نزد آنان کوچک جلوه کند و [امور] کوچک بزرگ جلوه یابد. زشتی، نیک، و نیکی، زشت بنماید و حق و باطل با هم درآمیزد. همانا زمامدار، مانند دیگر انسان‌ها است که آن‌چه را مردم از او نهان دارند نمی‌شناسد؛ [زیرا] حقیقت فاقد نشانه‌هایی است که به واسطه آن بتوان گونه‌های درست را از نادرست تشخیص داد. همانا [وضعیت] تو [همانند وضعیت] یکی از دو فرد خواهد بود: یا فردی اهل بخششی و دستت برای عطا در راه حق باز است؛ پس چرا خود را از به جا آوردن حقی که عطا خواهی کرد یا از انجام کاری که ناشی از بزرگواری تو است، از مردم پنهان می‌داری! یا تو کسی هستی که به بخل و ممانعت مبتلایی [که] در این صورت، به دلیل ناامیدی مردم از چنین فردی، به زودی از درخواست از تو منصرف می‌شوند. افزون بر اینکه بیش‌تر نیازمندی‌های مردم به تو، چیزهایی است که برطرف نمودن آنها مشقتی برایت ندارد؛ مانند شکایت از ستمی که به آنان رفته یا طلب انصاف و دادخواهی درباره معامله‌ای است که مورد تعدی قرار گرفته‌اند[۱۴]. سفارش حضرت به مالک از این جهت جنبه مردم‌گرایانه می‌یابد که حضور او را برای آشنایی با دیدگاه‌ها، نیازها و مطالبات مردم می‌داند، نه صرفاً حضوری برای جلب حمایت آنان و فریفتن خلق.

از مطالب پیشین می‌توان دریافت، خواص از دیدگاه حضرت گروهی هستند که در جامعه و حکومت به ضرورت وجود دارند. این گروه به دلیل موقعیت و جایگاهشان، دارای آفات و آسیب‌هایی هستند و نظام سیاسی باید به گونه‌ای باشد که ضمن بهره‌گیری از آنان، آسیب‌ها و آفات آنان را نیز دفع و برای آن چاره‌جویی کند که در این صورت می‌توان به اصلاح جامعه امید بست. ابن ابی الحدید، به نقل از نامه اردشیر پسر بابک به فرزندانش، ارتباط اصلاح جامعه به اصلاح خواص را چنین توضیح می‌دهد: همانا هر زمامداری را خواصی هست و هر یک از خواص او نیز خواصی داشته، به همین ترتیب، خواص خواص نیز دارای خواصی هستند تا این که کل اهل کشور را شامل شود؛ پس هنگامی که زمامدار، خواص خویش را بر طریق درست استوار دارد، هر یک از خواص او نیز خواص خود را چنین می‌کند تا این که احوال عموم مردم به صلاح می‌گراید[۱۵].[۱۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «وَ لَيْسَ أَحَدٌ مِنَ الرَّعِيَّةِ أَثْقَلَ عَلَى الْوَالِي مَئُونَةً فِي الرَّخَاءِ»، (نهج البلاغه، نامه ۵۳).
  2. «وَ أَقَلَّ مَعُونَةً لَهُ فِي الْبَلَاءِ»؛ (نهج البلاغه، نامه ۵۳).
  3. «وَ أَكْرَهَ لِلْإِنْصَافِ‌»؛ (نهج البلاغه، نامه ۵۳).
  4. «وَ أَسْأَلَ بِالْإِلْحَافِ‌»؛ (نهج البلاغه، نامه ۵۳).
  5. «وَ أَقَلَّ شُكْراً عِنْدَ الْإِعْطَاءِ»؛ (نهج البلاغه، نامه ۵۳).
  6. «وَ أَبْطَأَ عُذْراً عِنْدَ الْمَنْعِ»؛ (نهج البلاغه، نامه ۵۳).
  7. «وَ أَضْعَفَ صَبْراً عِنْدَ مُلِمَّاتِ الدَّهْرِ»؛ (نهج البلاغه، نامه ۵۳).
  8. «وَ لَا تُقْطِعَنَّ لِأَحَدٍ مِنْ حَاشِيَتِكَ وَ حَامَّتِكَ قَطِيعَهُ وَ لَا يَطْمَعَنَّ مِنْكَ فِي اعْتِقَادِ عُقْدَةٍ تَضُرُّ بِمَنْ يَلِيهَا مِنَ النَّاسِ فِي شِرْبٍ أَوْ عَمَلٍ مُشْتَرَكٍ يَحْمِلُونَ مَئُونَتَهُ عَلَى غَيْرِهِمْ فَيَكُونَ مَهْنَأُ ذَلِكَ لَهُمْ دُونَكَ وَ عَيْبُهُ عَلَيْكَ فِي الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  9. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاعه، ج۱، باب ۱۵، ص۲۶۹.
  10. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  11. «إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِكَ مَنْ كَانَ لِلْأَشْرَارِ قَبْلَكَ وَزِيراً وَ مَنْ شَرِكَهُمْ فِي الْآثَامِ فَلَا يَكُونَنَّ لَكَ بِطَانَةً فَإِنَّهُمْ أَعْوَانُ الأئمة [الْأَثَمَةِ] وَ إِخْوَانُ الظَّلَمَةِ وَ أَنْتَ وَاجِدٌ مِنْهُمْ خَيْرَ الْخَلَفِ مِمَّنْ لَهُ مِثْلُ آرَائِهِمْ وَ نَفَاذِهِمْ وَ لَيْسَ عَلَيْهِ مِثْلُ آصَارِهِمْ وَ أَوْزَارِهِمْ وَ آثَامِهِمْ»؛ (نهج البلاغه، نامه ۵۳).
  12. «مِمَّنْ لَمْ يُعَاوِنْ ظَالِماً عَلَى ظُلْمِهِ وَ لَا آثِماً عَلَى إِثْمِهِ أُولَئِكَ أَخَفُّ عَلَيْكَ مَئُونَةً وَ أَحْسَنُ لَكَ مَعُونَةً وَ أَحْنَى عَلَيْكَ عَطْفاً وَ أَقَلُّ لِغَيْرِكَ إِلْفاً فَاتَّخِذْ أُولَئِكَ خَاصَّةً لِخَلَوَاتِكَ وَ حَفَلَاتِكَ»؛ نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  13. «ثُمَّ لْيَكُنْ آثَرُهُمْ عِنْدَكَ أَقْوَلَهُمْ بِمُرِّ الْحَقِّ لَكَ وَ أَقَلَّهُمْ مُسَاعَدَةً فِيمَا يَكُونُ مِنْكَ مِمَّا كَرِهَ اللَّهُ لِأَوْلِيَائِهِ وَاقِعاً ذَلِكَ مِنْ هَوَاكَ حَيْثُ وَقَعَ وَ الْصَقْ بِأَهْلِ الْوَرَعِ وَ الصِّدْقِ ثُمَّ رُضْهُمْ عَلَى أَلَّا يُطْرُوكَ وَ لَا يَبْجَحُوكَ بِبَاطِلٍ لَمْ تَفْعَلْهُ فَإِنَّ كَثْرَةَ الْإِطْرَاءِ تُحْدِثُ الزَّهْوَ وَ تُدْنِي مِنَ الْعِزَّةِ»؛ (نهج البلاغه، نامه ۵۳).
  14. نهج البلاغه، نامه ۵۳.
  15. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۷، ص۱۲۹.
  16. میرموسوی، سید علی، مقاله «عوام و خواص»، دانشنامه امام علی ج۶، ص ۳۳۷.