آزمایش الهی در فرهنگ و معارف انقلاب اسلامی
ابتلا به معنای امتحانکردن است. آزمایش، سنت الهی است که شامل همه افراد بشر حتی پیامبران و اولیای الهی نیز میشود. متون دینی ترس، گرسنگی، زیانهای مالی، فرزندان و خیر و شر را از موارد ابتلا و آزمایش معرفی کرده و بیدار کردن انسان از غفلت، بازگشت به سوی خداوند پدیدآوردن زمینههای رشد و ترقی، رسیدن به مقامات برتر و... را از علل آزمایش بر میشمرد.
معناشناسی
«ابتلا» از ریشه «بلو» یا «بلی» و به معنای امتحانکردن است[۱] و در امور مکروه و سخت[۲] و امور خیر[۳] به کار میرود. در منابع دینی نیز ابتلا در همان معنای لغوی[۴] و به معنای امتحانکردن بندگان توسط خداوند[۵] بهکار رفتهاست. امام خمینی با استناد به کلام اهل لغت[۶] بر این باور است که واژه بلا و ابتلا هم در امتحان به شر و هم در امتحان به خیر به کار گرفته میشود. ابتلا در شرع در هر چیزی که وسیلهای برای امتحان بندگان باشد، به کار میرود؛ چه همانند بیماری و فقر باشد یا تندرستی و ثروت؛ اما هرجا ابتلا بدون قید به کار برده شود، مراد بیماری و فقر است[۷].
علمای اخلاق، ابتلا را امتحان بندگان میدانند تا حقیقتشان آشکار شود که ازجمله اطاعت کنندگان و شکرگزاران هستند یا از مخالفان و کافران.[۸] بلا نزد عارفان، آشکارشدن امتحان از جانب خداوند است تا عارف، کوتاهی و کمبودی در بندگی و معرفتِ حق نداشته باشد.[۹] همچنین خداوند دل سالکان را به واسطه بلاها آشفته و پراکنده میکند تا آنها را بیازماید.[۱۰] بعضی از عارفان میان امتحان و بلا فرق قائل شدهاند و امتحان را مبتلاشدن دل اولیا و بلا را مبتلاشدن دل و بدن آنان به انواع رنجها و بیماریها میدانند[۱۱].
از واژگان مرتبط با ابتلا، بلا، فتنه و اختبار است. بلا و فتنه نوعی آزمایش است[۱۲] که به معنای شیفتگی، شیدایی[۱۳] و فریفتگی به چیزی[۱۴] است؛ اما ابتلا آزمایشی است که در امور خیر و شر بهکار میرود.[۱۵] اختبار نیز به همان معنای امتحان است[۱۶]. در فرق ابتلا با اختبار و فتنه گفتهاند اختبار و فتنه در اعم از امر مکروه و محبوب، اما ابتلا در امور مکروه و تحمل مشقت بهکار میرود[۱۷].
پیشینه
در آموزههای ادیان الهی، از ابتلا به عنوان سنت الهی، سخن به میان آمدهاست[۱۸]. بر اساس آیات قرآنی، ابتلا یکی از سنتهای تغییرناپذیر الهی است ﴿إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ وَإِنْ كُنَّا لَمُبْتَلِينَ﴾[۱۹] که همه افراد با آن روبهرو میشوند﴿أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ﴾[۲۰]، ﴿وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ﴾[۲۱] و خداوند امتها را نیز با انواع بلاها امتحان کرد تا به درگاه خداوند روی آورند. ﴿وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنْجَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ﴾[۲۲]، ﴿فَأَنْجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَمَا كَانُوا مُؤْمِنِينَ﴾[۲۳].
در برخی آیات الهی، سخن از ابتلای پیامبران(ع) به میان آمده و در این میان، از ابتلای پیامبرانی چون آدم(ع)،﴿وَيَا آدَمُ اسْكُنْ أَنْتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ فَكُلَا مِنْ حَيْثُ شِئْتُمَا وَلَا تَقْرَبَا هَذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الظَّالِمِينَ﴾[۲۴] ابراهیم(ع)،﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۲۵] ایوب(ع)،﴿وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَى رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ﴾[۲۶] یعقوب(ع)﴿وَجَاءُوا عَلَى قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنْفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ وَاللَّهُ الْمُسْتَعَانُ عَلَى مَا تَصِفُونَ﴾[۲۷] و یوسف(ع)﴿وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ﴾[۲۸] یاد شدهاست.
در برخی روایات نیز ابتلای پیامبران(ع) شدیدترین مراتب ابتلا دانسته شده، سپس ابتلای افرادی که در قرب به حقتعالی به آنها نزدیکترند[۲۹]؛ چنانکه هر قبض و بسطی که برای انسان رخ میدهد، ناشی از مشیت، قضا و ابتلاست[۳۰]. اندیشمندان اسلامی با رویکردهای گوناگون به این مسئله پرداختهاند. علمای اخلاق در آثار خود از حکمت ابتلای پیامبران(ع)[۳۱]و آثار آن[۳۲] و صبر بر آن[۳۳] سخن گفتهاند[۳۴] حکمای الهی نیز به بلاها و شرور در عالم و نسبت آن با عدالت خداوند پرداختهاند و آن را منافی عدالت خداوند ندانستهاند.[۳۵] امام خمینی نیز با توجه به اهمیت این موضوع، به ابعاد اخلاقی و معرفتی آن پرداخته، موضوعاتی چون حکمت در ابتلا، خصوصاً ابتلای پیامبران(ع) و وظیفه بندگان در آن را بیان کردهاست. ایشان بیشتر بحثهای مرتبط به ابتلا را در دو کتاب شرح چهل حدیث[۳۶] و شرح حدیث جنود عقل و جهل[۳۷] مطرح کرده است.
موارد ابتلا
قرآن کریم، اموری چون ترس، گرسنگی، زیانهای مالی و جانی،﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ﴾[۳۸]فرزندان،﴿وَاعْلَمُوا أَنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ﴾[۳۹] شر و خیر: ﴿كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ﴾[۴۰] را فتنه و آزمایش برشمرده است. برخی علمای اخلاق، ابتلا را هم در امور خیر و هم در امور شر دانستهاند که ابتلا در امور خیر، برای آزمودن شکر و ابتلا در امور شر، برای آزمودن صبر بندگان است.[۴۱] ایشان ابتلا در دنیا، مانند فقر، خوف و مرض را سبب جدایی نفس از حب دنیا و روآوردن به آخرت میشمارند و بلا را به بلای مطلق، که از جهت دنیوی و اخروی بلا میباشد، مانند شقاوت در آخرت، کفر و جهل، و بلای مقید، که تنها از جهت دنیوی بلا است، مانند فقر و مرض، تقسیم میکنند[۴۲].
امام خمینی نیز معتقد است خداوند بندگان خود را با تمامی اموری چون بیماری، فقر و ذلت یا سلامت، غنا و ریاست میآزماید[۴۳] و با استناد به روایتی از امام صادق (ع)[۴۴]، هر عطا، توسعه یا ضیق، همچنین هر امر و نهی و تکلیفی را وسیلهای برای آزمایش بندگان میشمارد[۴۵]. ایشان در آثار خود به موارد مختلفی از آزمایشهای الهی اشاره کرده و مصادیق آن را توسعه دادهاست؛ مانند ثروت، ریاست[۴۶]، حوادث طبیعی[۴۷]، ظهور سکرات موت و سختیهای روز قیامت[۴۸]، روزهای سخت و ناگوار[۴۹]، تهمتها و آزارها[۵۰]، نعمتها[۵۱]، شهادت و جانبازی[۵۲]، آزادی[۵۳]، انتخابات[۵۴] و جبهه و جنگ[۵۵]. ایشان آزمایش با امنیت و دارایی و ثروت و ریاست را سختتر و بزرگتر از آزمایش با جان و اولاد شمرده است[۵۶].
حکمت ابتلا و اهداف آن
حکمت پروردگار اقتضا میکند در هر امتحانی علتی نهفته باشد. قرآن کریم علل مختلفی برای آزمایشها ذکر کردهاست؛ ازجمله:
- بیدار کردن انسان از غفلت و بازگشت به سوی خداوند ﴿فَأَنْجَيْنَاهُ وَالَّذِينَ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِنَّا وَقَطَعْنَا دَابِرَ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَمَا كَانُوا مُؤْمِنِينَ﴾[۵۷]، ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ لَعَلَّهُمْ يَضَّرَّعُونَ﴾[۵۸]؛
- پدیدآوردن زمینههای رشد و ترقی﴿إِنَّ الَّذِينَ يَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِكَ الَّذِينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَى لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِيمٌ﴾[۵۹]؛
- رسیدن به مقامات برتر که یکی از علتهای ابتلا در پیامبران(ع) و اولیاست؛ چنانکه ابتلای حضرت ابراهیم(ع)، برای رسیدن به مقام امامت و رهبری مردم از این قسم بودهاست.﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ﴾[۶۰]
- زدودن تکبر، طبق روایتی از امیرالمؤمنین(ع)، خداوند بندگانش را با انواع بلاها و سختیها امتحان میکند، تا تکبر را از قلوب آنها بزداید و تذلل و بندگی را در آن جایگزین کند، و این را دری به سوی فضل و عفو خود قرار دهد.[۶۱]
- نتیجه اعمال، گاهی ناملایمات و ابتلای انسانها به واسطه اعمال ناشایست آنهاست که فرجام عمل خود آنها شمرده میشود.[۶۲] اندیشمندان اسلامی، حکمت ابتلای بندگان را آزمایش بندگان در ادای شکر نعمتها، صبر در بلاها،[۶۳] ظهور خلوص و عدم خلوص بندگان،[۶۴] منع غفلت از خداوند و اشتغال قلب به غیر خداوند[۶۵] میدانند و معتقدند گاهی خداوند امتهایی را به انواع بلاها و مصیبتها گرفتار میکند تا به حسن اختیار خود رو به سوی پروردگار بیاورند و دلهایشان نرم شود و از فریب جلوههای شیطانی و تکیه بر اسباب ظاهری، اعراض کنند.[۶۶]
امام خمینی نیز گرفتاریهای گوناگون را عنایت الهی به انسان میداند که از این طریق، آنان را هدایت و اصلاح میکند.[۶۷] از همینرو، ایشان یکی از علتهای ابتلا را تربیتشدن بندگان برمیشمرد[۶۸] و معتقد است خداوند مانند پزشکی ماهر به واسطه بلاها و مرضها، بیماریهای روحی انسانها را درمان میکند و بنده به حقتعالی توجه یافته، مهذب میگردد.[۶۹] به اعتقاد ایشان، گرچه ابتلا از صفات لطف و جمال خداوند است، اما از آنجاکه در ظاهر با بلایا و قهر همراه است، از صفات جلالیه شمرده میشود.[۷۰] ایشان با توجه به مبانی فلسفی خود در معرفت نفس،[۷۱] به تحلیل تأثیر بلاها بر انسان پرداخته، معتقد است آنچه نفس ادراک میکند، در آن تأثیرگذار است که در روایات[۷۲] به نقطه بیضا (سفید) یا سودا (سیاه) تعبیر میشود. حال اگر نفس، در دنیا لذتهای بیشتری را درک کند، بیشتر به سمت آنها میل پیدا میکند و علاقه به آنها در وجودش قویتر میگردد. در این صورت، دنیا از نظرش دوستداشتنی شده، به همان اندازه از توجه به عالم آخرت غافل میشود. اما اگر انسان در دنیا با ناملایمات روبهرو گردد، نفس از آن تنفر یافته، هرچه ناملایمات بیشتر باشد، رویگردانی باطنی نفس نیز بیشتر میشود؛ بنابراین اگر بیماریها و فتنهها بر انسان هجوم آورند، باعث کمشدن دلبستگی او به دنیا و علاقهاش به آخرت میگردد که این، خود منشأ رفع تمامی مفاسد نفسانی و اصلاح اخلاقی میشود و از عنایات الهی به بندگان خاص است[۷۳].
امام خمینی از حکمتهای دیگر شدت ابتلای بندگان خاص را حصول تضرع و مناجات با حق و بهیاد او بودن میداند؛ زیرا در هنگام بلا، انسان بهطور طبیعی به یاد خدا میافتد تا از او طلب نجات کند[۷۴]؛ چنانکه از حکمتهای آزمایش بشر را امتیاز انواع بشر از یکدیگر و جدا شدن سعید از شقی و مطیع از عاصی میداند که خداوند با دو قوه ظاهری و باطنی، یعنی عقل و ادراک و پیامبران الهی(ع)، این امکان را برای بشر فراهم کردهاست تا راه سعادت و شقاوت را طی کند و به عالم غیب و نشئه آخرت راه یابد[۷۵].
ابتلای پیامبران(ع)
برخی از اندیشمندان اسلامی، مانند مجلسی با استناد به برخی روایات، بر این باورند که امکان ابتلای پیامبران(ع) و اوصیا(ع) به تمام بیماریها وجود دارد؛ چه اینکه آنان در این مسئله نسبت به دیگران سزاوارترند و این امر هیچ منافاتی با مقام آنان ندارد.[۷۶] در برابر، خواجهنصیرالدین طوسی معتقد است پیامبران(ع) باید از تمام چیزهایی که موجب تنفر و بیزاری دیگران میشود، به دور باشند.[۷۷] علامه حلی نیز در شرح گفتار خواجه، معتقد است پیامبران(ع) باید از بیماریهایی چون جذام و برص که موجب نفرت دیگران میشود، منزه باشند. وی به این نکته استدلال کردهاست که این بیماریها با هدف بعثت پیامبران-که هدایت مردم است-منافات دارند[۷۸].
امام خمینی با نقل کلمات علامه مجلسی و محقق طوسی، بین این دو رای را جمع کرده، معتقد است گرچه بیماری جسمانی در پیامبران(ع)، با مقام روحانیت آنان منافات ندارد و نبوت تابع کمالات و مقامات روحانی آنهاست؛ اما چون عموم مردم، برخی از بیماریها را با مقام پیامبران(ع) در تضاد میدانند، رحمت الهی اقتضا میکند پیامبران صاحب شریعت به بیماریهایی که موجب تنفر مردم میشود، مبتلا نشوند؛ با این حال، با توجه به بعضی از احادیث،[۷۹] ایشان ابتلای برخی از پیامبران غیر صاحب شریعت را به بیماریهای تنفرآور میپذیرد.[۸۰] ایشان معتقد است ابتلا در اولیای الهی از اینرو نیست که آنان را از غفلت بیرون بیاورد و به یاد خدا بیندازد؛ زیرا مقام آنان بالاتر از آن است که با بلا به یاد خدا بیفتند[۸۱]؛ بلکه ابتلای پیامبران(ع) و اولیا(ع) و بعضی از بندگان، برای علو درجه آنهاست[۸۲]. در نگاه ایشان، از آنجاکه دنیا نزد پیامبران(ع) پست و ناچیز است، با اختیار خودشان فقر را بر ثروت و گرفتاریها را بر آسودگی برمیگزینند؛ همانگونه که در برخی روایات[۸۳] نیز به این نکته اشاره شدهاست[۸۴].
وظیفه بندگان در آزمایشها
خداوند به کسانی که هنگام گرفتاریها و بلاها صبر پیشه میکنند و به یاد او میافتند، بشارت دادهاست و آنان را هدایتیافتگان معرفی میکند: ﴿وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ بِشَيْءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِنَ الْأَمْوَالِ وَالْأَنْفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِينَ﴾[۸۵]، ﴿الَّذِينَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِيبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ﴾[۸۶]، ﴿أُولَئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَوَاتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَرَحْمَةٌ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُهْتَدُونَ﴾[۸۷] در بعضی روایات صبر بنده بر بلای پروردگار، مقتضای عبودیت شمرده شدهاست[۸۸] و رسیدن به نعمتهای آخرت، در گرو صبر بر بلای دنیا آمدهاست.[۸۹] اندیشمندان اسلامی صبر بر بلایا و امتحانات را یکی از مراتب بلند صبر شمردهاند؛ به گونهای که بنده به واسطه آن، در سِلک مقربان الهی داخل گشته، طعم محبت الهی را میچشد.[۹۰] در مقابل، بیتابی بر مصیبتها را از ضعف نفس میدانند که جزو مهلکات است و در حقیقت انکار قضای الهی و اکراه در برابر حکم و فعل اوست[۹۱]. همچنین یکی از وظایف بندگان در امتحان به کثرت مال و ثروت، ادای حقوق واجبه، مانند خمس و زکات و حقوق مستحبه، مانند صدقه و دستگیری از دیگران است[۹۲].
امام خمینی صبر در بلایا را از صفات مؤمن میشمارد و معتقد است مؤمن در مقابل عطایای خداوند همیشه به وظیفه عبودیت خود مشغول است[۹۳]؛ البته ایشان جزعکردن نزد پروردگار را منافی مقام صبر نمیداند؛ بلکه معتقد است خودداری از جزع در مصیبات نزد خداوند، نوعی اظهار غناست که نزد اهل معرفت نقص شمرده میشود.[۹۴] در نگاه ایشان توجه و هوشیاری به امتحانات الهی بهرههای فراوانی برای افراد دارد و در حوزه اجتماعی نیز آثار فراوانی برای جامعه دربر خواهد داشت؛ به گونهای که میتواند سبب تحولات اساسی و پیروزی و پیشرفت شود.[۹۵] امام خمینی از همان روزهای آغاز نهضت اسلامی ایران، اقشار مختلف جامعه را به اینگونه امتحانات متوجه میساخت[۹۶] و پس از پیروزی بارها به اقشار مختلف تأکید میکرد به امتحانهای الهی توجه داشته باشند[۹۷].[۹۸]
منابع
پانویس
- ↑ فراهیدی، کتاب العین، ۸/۳۴۰؛ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۴/۸۳–۸۴؛ فیّومی، المصباح المنیر، ۶۲.
- ↑ عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۱۱.
- ↑ ابناثیر، النهایه، ۱/۱۵۵.
- ↑ راغب، مفردات، ۱۴۵–۱۴۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۱۵۲.
- ↑ جوهری، الصحاح، ۶/۲۲۸۵.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۳۶.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۲/۳۸۵؛ مدنی، ریاض السالکین، ۱/۳۷۵.
- ↑ بقلی، شرح شطحیات، ۵۷۳.
- ↑ سرّاج، اللمع، ۳۸۳
- ↑ هجویری، کشف المحجوب، ۵۰۳–۵۰۴.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۳۱۷؛ مدنی، ریاض السالکین، ۲/۱۳۲.
- ↑ ابنفارس، معجم، ۴/۴۷۲؛ طریحی، مجمع البحرین، ۶/۲۹۲.
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ۱۳/۳۱۷–۳۱۸.
- ↑ جوهری، الصحاح، ۶/۲۲۸۵.
- ↑ طریحی، مجمع البحرین، ۳/۲۸۱.
- ↑ عسکری، الفروق فی اللغه، ۲۱۱.
- ↑ کتاب مقدس، خروج، ب۳۱، ۱۳؛ ابنمیمون، ۵۵۹.
- ↑ «بیگمان در این، نشانههایی است و به یقین ما (بندگان را) میآزماییم» سوره مؤمنون، آیه 30.
- ↑ «آیا مردم پنداشتهاند همان بگویند ایمان آوردهایم وانهاده میشوند و آنان را نمیآزمایند؟» سوره عنکبوت، آیه 2.
- ↑ «و بیگمان پیشینیان آنان را (نیز) آزمودهایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب میشناسد و دروغگویان را (نیز) نیک میشناسد» سوره عنکبوت، آیه 3.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که موسی به قوم خود گفت: نعمت خداوند را بر خویش به یاد آورید هنگامی که شما را از فرعونیان رهایی داد که عذابی سخت را به شما میچشاندند و پسرانتان را سر میبریدند و زنانتان را زنده مینهادند و در آن آزمونی سترگ از سوی پروردگارتان بود» سوره ابراهیم، آیه ۶.
- ↑ «پس او و همراهان او را با بخشایشی از خویش رهایی بخشیدیم و ریشه کسانی را که نشانههای ما را دروغ شمردند و مؤمن نبودند برکندیم» سوره اعراف، آیه ۷۲.
- ↑ «و ای آدم! تو و همسرت در بهشت جای گزینید و از هر جا خواهید بخورید و به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد» سوره اعراف، آیه ۱۹.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ «و از بنده ما ایّوب یاد کن آنگاه که پروردگارش را ندا کرد که شیطان به من رنج و عذاب رسانده است» سوره ص، آیه ۴۱.
- ↑ «و خونی دروغین را بر پیراهن او آوردند؛ (یعقوب) گفت: (نه چنین است که میگویید) بلکه (هوای) نفستان کاری را در چشمتان آراست، اکنون (کار من) شکیبی نیکوست و بر آنچه وصف میکنید از خداوند باید یاری جست» سوره یوسف، آیه ۱۸.
- ↑ «و بیگمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمیدید آهنگ او میکرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۲۵۲.
- ↑ صدوق، التوحید، ۳۵۴؛ برقی، المحاسن، ۱/۲۷۸.
- ↑ فیض کاشانی، المحجة البیضاء، ۱/۲۴۰.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۱/۲۸۸.
- ↑ نراقی، مهدی، جامع السعادات، ۳/۳۰۷.
- ↑ هجویری، کشف المحجوب، ۵۰۳–۵۰۴؛ طباطبایی، المیزان، ۴/۳۱.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۲/۱۸۱؛ مطهری، مجموعه آثار، ۴/۲۸۱.
- ↑ امام خمینی، شرح چهل حدیث، ۲۳۵–۲۴۷ و ۳۲۲–۳۲۴.
- ↑ امام خمینی، شرح جنود عقل و شرع، ۱۷۲–۱۷۵.
- ↑ «و بیگمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی داراییها و کسان و فرآوردهها میآزماییم، و شکیبایان را نوید بخش!» سوره بقره، آیه ۱۵۵.
- ↑ «و بدانید که داراییها و فرزندانتان مایه آزمونند و اینکه خداوند است که پاداشی سترگ نزد اوست» سوره انفال، آیه ۲۸.
- ↑ «هر کسی (مزه) مرگ را میچشد و شما را با بد و نیک میآزماییم و به سوی ما بازگردانده میشوید» سوره انبیاء، آیه ۳۵.
- ↑ مدنی، ریاض السالکین، ۳/۲۹۴.
- ↑ غزالی، احیاء علوم الدین، ۱۲/۱۴۶.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۳۶.
- ↑ کلینی، الکافی، ۱/۱۵۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۳۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۶۰ و ۱۳/۴۵۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۱/۱۴۰ و ۱۴/۴۲۲.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۴۹۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۴/۶۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۲۰/۴۴۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۷/۴۸۹–۴۹۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۶/۱۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۶/۴۴۶؛ ۷/۵۳۳ و ۸/۱۱۹.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۲/۱۴۹ و ۱۸/۳۳۶.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۵/۳۹۵.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۳/۴۵۵.
- ↑ «پس او و همراهان او را با بخشایشی از خویش رهایی بخشیدیم و ریشه کسانی را که نشانههای ما را دروغ شمردند و مؤمن نبودند برکندیم» سوره اعراف، آیه ۷۲.
- ↑ «و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.
- ↑ «بیگمان خداوند دلهای کسانی که صدایشان را نزد فرستاده خداوند فرو میدارند، برای پرهیزگاری آزموده است؛ آنان آمرزش و پاداشی سترگ خواهند داشت» سوره حجرات، آیه ۳.
- ↑ «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم میگمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمیرسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
- ↑ نهج البلاغه، خ۲۳۴، ۳۵۳.
- ↑ مجلسی، مرآة العقول، ۱۲/۲۳۶.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۹/۱۹۴.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۴/۷۹.
- ↑ قیصری، شرح فصوص الحکم، ۱۰۰۷–۱۰۰۸.
- ↑ طباطبایی، المیزان، ۷/۸۹.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۱۷۳–۱۷۴.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱۹/۱۹۷.
- ↑ امام خمینی، جهاد اکبر، ۳۳–۳۴.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۳۵.
- ↑ امام خمینی، تقریرات، ۲/۴۳۶ و ۳۴۱–۳۴۲.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۲۷۳.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۳۹–۲۴۰.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۴۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۳۷.
- ↑ مجلسی، بحار الانوار، ۶۴/۲۵۰.
- ↑ خواجهنصیر، تجرید الاعتقاد، ۲۱۳–۲۱۴.
- ↑ حلی، کشف المراد، ۳۴۹–۳۵۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ۲/۲۵۴ و ۸/۲۸۸.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۴۳–۲۴۴.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۴۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۴۴.
- ↑ کلینی، الکافی، ۸/۱۳۰–۱۳۱.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۲۴۱.
- ↑ «و بیگمان شما را با چیزی از بیم و گرسنگی و کاستی داراییها و کسان و فرآوردهها میآزماییم، و شکیبایان را نوید بخش!» سوره بقره، آیه ۱۵۵.
- ↑ «همان کسان که چون بدیشان مصیبتی رسد میگویند: «انّا للّه و انّا الیه راجعون» (ما از آن خداوندیم و به سوی او باز میگردیم)» سوره بقره، آیه ۱۵۶.
- ↑ «بر آنان از پروردگارشان درودها و بخشایشی است و آنانند که رهیافتهاند» سوره بقره، آیه ۱۵۷.
- ↑ دیلمی، ارشاد القلوب الی الصواب، ۱/۷۳.
- ↑ آمدی، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ۲۸۲.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۲۰.
- ↑ نراقی، احمد، معراج السعاده، ۸۱۳.
- ↑ مازندرانی، شرح الکافی، ۱۱/۱۵۰.
- ↑ امام خمینی، چهل حدیث، ۵۳۵.
- ↑ امام خمینی، حدیث جنود، ۴۱۲.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۶۵ و ۱۶/۲۹۸.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۱/۲۶۰.
- ↑ امام خمینی، صحیفه، ۸/۳۲۰، ۴۹۱؛ ۱۳/۴۵۴–۴۶۱ و ۱۸/۳۰۷–۳۱۰.
- ↑ نصیری، سعید، مقاله «ابتلا»، دانشنامه امام خمینی ج۱، ص ۳۹۵ - ۳۹۹.