آزمایش الهی در کلام اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آزمایش و ابتلا عبارت شکوفاسازی استعدادهای بالقوه سعادت‌ساز یا شقاوت بار انسان به کمک اوامر و نواهی الهی و حوادث فردی و اجتماعی. این واژه و خصوصیات مروبط به آن در آیات و روایات بسیاری مطرح و فلسفه آن شکوفا ساختن و نمایان کردن استعدادها و قابلیت‌های آدمی و تکامل بخشیدن به او دانسته شده است. برخی از مصادیق آزمایش الهی عبارت‌اند از: جهاد، نعمت، بلای حسن، بلای سَی‌ء، فقر، غنا، شر، مال، فرزند و جز آن.

مقدمه

خداوند، معرفت خویش را در فطرت آدمی نهاده است و همین داشته فطری به او الهام می‌کند که پرهیزگاری و زشتکاری‌ چیست[۱]. دین راهی ویژه است منطبق با همین فطرت که کمال دنیوی و اخروی را هماهنگ با هم پی می‌جوید و چون انسان مختار است، خداوند آزمایش را برای او مقرر داشته است تا توانایی‌های نهفته‌اش آشکار شوند. آزمایش انسان‌ها یک سنت الهی است و مؤمن و کافر و نیک و بد را در برمی‌گیرد[۲].

در این میان، فطرت، آدمی را به نیکی و پاکی فرامی‌خواند و دین برای رسیدن به آن برنامه می‌دهد و شیطان می‌کوشد او را با اغوا و تزیین به گمراهی اندازَد[۳].[۴]

معناشناسی

ابتلاء از ماده بَلا یَبْلُوا و به قولی از بَلیَ یَبْلی مشتق است. بنابر وجه اول به معنای خبر گرفتن، تحصیل اطلاع نافذ [۵] و علم به کُنه و حقیقت شیء[۶] و معادل آزمایش و امتحان در زبان فارسی است، و بنابر وجه دوم به معنای پوسیده و کهنه شدن آمده است[۷].

برخی خواسته‌اند یکی از دو معنا را به دیگری برگردانند[۸] و برخی در جستجوی اصل واحد دیگری برآمده‌اند مثل: شناسایی حال فرد در طاعت و گناه با تحمیل مشقّت بر او[۹]، آشکار ساختن باطن فرد[۱۰]، ایجاد تحول و دگرگونی برای تحصیل نتیجه مطلوب[۱۱] و نقل چیزی از وضع و حالی به وضع وحال دیگر[۱۲].

واژه ابتلاء با الفاظی چون فتنه، امتحان و تمحیص که در قرآن نیز به کار رفته‌اند مترادف و یا قریب المعناست. فتنه شدیدترین نوع امتحان است[۱۳] و امتحان به معنای تصفیه و خالص کردن، آزمایش و واقع کردن در محنت و سختی است[۱۴] و تمحیص یعنی تطهیر، پاک شدن و عاری شدن از عیب[۱۵].

در تعاریفی که دانشمندان مسلمان برای ابتلاء ارائه کرده‌اند معنای لغوی واژه ملحوظ است مثل آشکار‌سازی مقدّرات انسان و بروز دادن دارایی‌های بالقوّه با نشانه‌های ظهور بخش و حوادث و تکالیف فعلیت بخش به قصد ترتب ثواب و عقاب[۱۶] و یا: شکوفاسازی استعدادهای بالقوه سعادت‌ساز یا شقاوت بار انسان به کمک اوامر و نواهی الهی و حوادث فردی و اجتماعی[۱۷].[۱۸]

ابتلا در قرآن

واژه بلی و مشتقات آن با ۲۶ گونه استعمال، ۳۸ بار در ۲۵ سوره قرآن ذکر شده که در این میان، ابتلاء و سایر صور آن از باب افتعال، ده بار به چشم می‌‌خورد، و بیشترین تکرار مربوط به واژه بلاء با ۶ مورد است. مفسرین این واژه‌ها را معمولاً به معنای اختبار و آزمایش گرفته‌اند[۱۹]، هر چند در مواردی به معنای خاص‌تری به کار رفته است مثل: نعمت دادن: فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۲۰][۲۱] وقوع در محنت‌ها و شداید: لَتُبْلَوُنَّ فِي أَمْوَالِكُمْ وَأَنْفُسِكُمْ وَلَتَسْمَعُنَّ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتَابَ مِنْ قَبْلِكُمْ وَمِنَ الَّذِينَ أَشْرَكُوا أَذًى كَثِيرًا وَإِنْ تَصْبِرُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ ذَلِكَ مِنْ عَزْمِ الْأُمُورِ[۲۲][۲۳]، پذیرش فنا و کهنگی: فَوَسْوَسَ إِلَيْهِ الشَّيْطَانُ قَالَ يَا آدَمُ هَلْ أَدُلُّكَ عَلَى شَجَرَةِ الْخُلْدِ وَمُلْكٍ لَا يَبْلَى[۲۴][۲۵].[۲۶]

فلسفه و اهداف ابتلاء

فلسفه آزمایش الهی، شکوفا ساختن و نمایان کردن استعدادها و قابلیت‌های آدمی و تکامل بخشیدن به اوست. آزمایش الهی، صفات انسانی را از قوه به فعل و کمال می‌آوَرَد[۲۷]

علی (ع) در توضیح اغراض خداوند از آزمایش بندگان می‌فرماید: "خداوند بندگانش را بر اثر رفتارهای ناپسندشان، به کیفرِ کاهش میوه درختان و دریغ داشتن باران و فرو بستن درهای نیکی دچار می‌سازد تا توبه کنند و از گناه دست کشَند و عبرت آموزَند"[۲۸]. آزمایش الهی هم فرد را در قلمرو خود دارد و هم جوامع را هدف می‌گیرد[۲۹].[۳۰]

می‌‌توان اهدافی سه‌گانه و در طول همدیگر برای ابتلاء تصویر کرد:

  1. تمییز و شناسایی افراد؛
  2. سازندگی و پرورش استعدادها
  3. استحقاق پاداش و عقاب[۳۱].

تمییز به معنای عیان کردن خصوصیات و باطن اشخاص به صورت مشاهده پذیر، ملموس و مشخص است[۳۲] که موجب تمایز عینی و کسب استحقاق جزا می‌‌شود. بنابراین تمییز دارای یک کارکرد صرفاً حکایت گرانه همچون توزین و اندازه‌گیری در آزمایش‌های بشری نمی‌باشد. شناسایی مجاهدان و شکیبایان: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ[۳۳] و خداترسان: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَيَبْلُوَنَّكُمُ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ الصَّيْدِ تَنَالُهُ أَيْدِيكُمْ وَرِمَاحُكُمْ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَخَافُهُ بِالْغَيْبِ فَمَنِ اعْتَدَى بَعْدَ ذَلِكَ فَلَهُ عَذَابٌ أَلِيمٌ[۳۴]، تمییز شاکران از ناسپاسان: قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ[۳۵]، تشخیص آخرت باوران: وَمَا كَانَ لَهُ عَلَيْهِمْ مِنْ سُلْطَانٍ إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يُؤْمِنُ بِالْآخِرَةِ مِمَّنْ هُوَ مِنْهَا فِي شَكٍّ وَرَبُّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ[۳۶] و جداسازی پاکان از ناپاکان: مَا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنْتُمْ عَلَيْهِ حَتَّى يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِنْ رُسُلِهِ مَنْ يَشَاءُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَرُسُلِهِ وَإِنْ تُؤْمِنُوا وَتَتَّقُوا فَلَكُمْ أَجْرٌ عَظِيمٌ[۳۷]. برخی از مصادیق قرآنی این کارکرد ابتلاء است.

سازندگی و پرورش استعدادها که دومین هدف ابتلاء است از ابتلاء یک مکتب تربیتی تصویر می‌‌کند. صفا و خلوص: وَلِيُمَحِّصَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَمْحَقَ الْكَافِرِينَ[۳۸]، زنده شدن به حیات طیّبه: مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ[۳۹]، روش بینی در اثر تقوا: يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا وَيُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ[۴۰]، تقرّب به خدا و کسب محبّت او در اثر صبر: وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ فَمَا وَهَنُوا لِمَا أَصَابَهُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَمَا ضَعُفُوا وَمَا اسْتَكَانُوا وَاللَّهُ يُحِبُّ الصَّابِرِينَ[۴۱]، غفلت‌زدایی، خاصیت بازدارندگی، کاستن از غرور و نخوت، تحریک قوای راکد به سوی خلاقیت و رشد علمی، کفاره شدن برای گناهان، دل نبستن به دنیا و بازگشت به خدا و فطرت[۴۲] تنها برخی از آثار و مصادیق قرآنی و روایی این کارکرد ابتلاء است.

ترتب پاداش و عقاب بر ابتلاء نیز از آن روست که حکمت خداوند اقتضا می‌‌کند که انسان‌ها را بر اساس علم خود به آنها و نیز آنچه در اندرون خود مخفی کرده‌اند مورد حساب قرار ندهد بلکه آنها را بر اساس اعمالشان بازخواست کند چنان که امام علی [۴۳] بر این مطلب تصریح می‌‌کند[۴۴].

لزوم ابتلاء به عنوان فعل الهی را از راه‌های مختلف می‌‌توان نشان داد؛ از جمله:

  1. هر موجودی با توجه به استعدادها، مقدّرات و هدفی که از خلقتش ملحوظ است کمال و غایتی دارد و خداوند متعهد شده که موجودات را به غایت خلقت و کمال نهایی آنها برساند: وَإِنَّ لَنَا لَلْآخِرَةَ وَالْأُولَى[۴۵]، وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَى[۴۶]، قَالَ رَبُّنَا الَّذِي أَعْطَى كُلَّ شَيْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَى[۴۷] و بدون آن، خلقت، باطل و بریده از غایت خواهد بود که به شدت مورد انکار خداست: مَا خَلَقْنَا السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَأَجَلٍ مُسَمًّى وَالَّذِينَ كَفَرُوا عَمَّا أُنْذِرُوا مُعْرِضُونَ[۴۸]، مَا خَلَقْنَاهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ وَلَكِنَّ أَكْثَرَهُمْ لَا يَعْلَمُونَ[۴۹]، أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا وَأَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ[۵۰] و از طرفی انسان به گونه‌ای خلق شده که تنها در صورتی که در معرض یک سلسله افعال اختیاری ارادی برخاسته از اعتقادات نظری و عملی قرار گیرد به کمال نهایی و غایت خلقتش می‌‌رسد. در نتیجه ناگزیر باید با ابتلای الهی استعدادهایش به فعلیت برسد تا آنچه در وجودش پنهان است آشکار گردد و به سعادت یا شقاوت نایل شود[۵۱].
  2. مقصود اصلی از خلق، کمال آن است؛ زیرا اراده خداوند در اصل به کامل‌ترین چیز تعلق می‌‌گیرد، و موجودی بدان کمال دست می‌‌یابد که در جانب علم و عمل، به رشد نهایی برسد، و با توجه به رابطه ابتلاء و عمل، بدون ابتلاء، هستی، ابتر و ناقص می‌‌ماند[۵۲].

از آنچه گذشت می‌‌توان امور ذیل را نتیجه گرفت:

  1. قلمرو ابتلاء از جهات مختلف عمومیت دارد: اسباب ابتلاء شامل هر آن چیزی می‌‌شود که انسان با آن مرتبط است اعم از اصل وجود و یا اجزاء وجودش: إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا[۵۳] و آنچه خارج از وجود او است مثل اموال و فرزندان: إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِنْدَهُ أَجْرٌ عَظِيمٌ[۵۴]، زینت‌های زمین: إِنَّا جَعَلْنَا مَا عَلَى الْأَرْضِ زِينَةً لَهَا لِنَبْلُوَهُمْ أَيُّهُمْ أَحْسَنُ عَمَلًا[۵۵]، همسران و عشیره و دوستان و جاه و مقام و اموری که در مقابل اینهاست: كُلُّ نَفْسٍ ذَائِقَةُ الْمَوْتِ وَنَبْلُوكُمْ بِالشَّرِّ وَالْخَيْرِ فِتْنَةً وَإِلَيْنَا تُرْجَعُونَ[۵۶]، فَإِذَا لَقِيتُمُ الَّذِينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقَابِ حَتَّى إِذَا أَثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثَاقَ فَإِمَّا مَنًّا بَعْدُ وَإِمَّا فِدَاءً حَتَّى تَضَعَ الْحَرْبُ أَوْزَارَهَا ذَلِكَ وَلَوْ يَشَاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَلَكِنْ لِيَبْلُوَ بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ أَعْمَالَهُمْ[۵۷]، فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلَكِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَمَا رَمَيْتَ إِذْ رَمَيْتَ وَلَكِنَّ اللَّهَ رَمَى وَلِيُبْلِيَ الْمُؤْمِنِينَ مِنْهُ بَلَاءً حَسَنًا إِنَّ اللَّهَ سَمِيعٌ عَلِيمٌ[۵۸]، وَاسْأَلْهُمْ عَنِ الْقَرْيَةِ الَّتِي كَانَتْ حَاضِرَةَ الْبَحْرِ إِذْ يَعْدُونَ فِي السَّبْتِ إِذْ تَأْتِيهِمْ حِيتَانُهُمْ يَوْمَ سَبْتِهِمْ شُرَّعًا وَيَوْمَ لَا يَسْبِتُونَ لَا تَأْتِيهِمْ كَذَلِكَ نَبْلُوهُمْ بِمَا كَانُوا يَفْسُقُونَ[۵۹][۶۰]. چنان که در حدیث آمده است: «مَا مِنْ قَبْضٍ وَ لاَ بَسْطٍ إِلاَّ وَ لِلَّهِ فِيهِ مَشِيَّةٌ وَ قَضَاءٌ وَ اِبْتِلاَءٌ»[۶۱]. بنابراین خیرات و شرور هر دو وسیله امتحانند [۶۲] و همان‌گونه که با دومی صبر بندگان آزموده می‌‌شود، با اوّلی شکر آنها محک زده می‌‌شود[۶۳] بلکه امتحان با نعمت‌ها مشکل‌تر است[۶۴]. از این رو عمر می‌‌گفت: با ضرّاء آزموده شدیم و صبر کردیم ولی هنگامی که با سرّاء امتحان شدیم صبر نکردیم. و این همان چیزی بود که پیامبر (ص) را نگران کرده و می‌‌فرمود: همانا من بر شما از آزمایش به راحتی بیشتر از آزمایش به سختی می‌‌ترسم[۶۵]. به لحاظ زمان نیز انسان‌ها همواره در حال آزمایش‌اند و هیچ وقفه و تعطیلی ندارد. و به لحاظ افراد نیز هیچ انسانی مستثنا نیست[۶۶]، چنان که همه امّت‌ها را هم شامل می‌‌شود وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ[۶۷]. این مطلب را از عموم لفظ الناس در آیات ابتلاء أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ[۶۸]، أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تَدْخُلُوا الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُمْ مَثَلُ الَّذِينَ خَلَوْا مِنْ قَبْلِكُمْ مَسَّتْهُمُ الْبَأْسَاءُ وَالضَّرَّاءُ وَزُلْزِلُوا حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُوا مَعَهُ مَتَى نَصْرُ اللَّهِ أَلَا إِنَّ نَصْرَ اللَّهِ قَرِيبٌ[۶۹] هم می‌‌شود فهمید. چنان که قرآن از ابتلاء پیامبرانی همچون ابراهیم (ع): وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۷۰]، موسی: إِذْ تَمْشِي أُخْتُكَ فَتَقُولُ هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى مَنْ يَكْفُلُهُ فَرَجَعْنَاكَ إِلَى أُمِّكَ كَيْ تَقَرَّ عَيْنُهَا وَلَا تَحْزَنَ وَقَتَلْتَ نَفْسًا فَنَجَّيْنَاكَ مِنَ الْغَمِّ وَفَتَنَّاكَ فُتُونًا فَلَبِثْتَ سِنِينَ فِي أَهْلِ مَدْيَنَ ثُمَّ جِئْتَ عَلَى قَدَرٍ يَا مُوسَى[۷۱] سلیمان: قَالَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتَابِ أَنَا آتِيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قَالَ هَذَا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَنِي أَأَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَمَنْ شَكَرَ فَإِنَّمَا يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَمَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَرِيمٌ[۷۲] و دیگر پیامبران سخن گفته است.
  2. ابتلاء سنّتی حتمی و غیر قابل نسخ است [۷۳]، و این امر علاوه بر صراحت آیات قرآنی: أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ[۷۴]، وَلَقَدْ فَتَنَّا الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَلَيَعْلَمَنَّ الْكَاذِبِينَ[۷۵]، أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ[۷۶]، إِنْ يَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِثْلُهُ وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَيَتَّخِذَ مِنْكُمْ شُهَدَاءَ وَاللَّهُ لَا يُحِبُّ الظَّالِمِينَ[۷۷] به دلیل اتکای سنّت عملی امتحان بر سنّت تکوینی هدایت عامه است که بر خلاف هدایت خاصه، در هیچ شرایطی قابل نفی نیست و نسخ آن مساوی با فساد تکوینی خواهد بود [۷۸].
  3. با توجه به نقش حقیقی و انحصاری ابتلاء در تحصیل عمل، و نقش حقیقی و انحصاری عمل در سعادت انسان، و قراردادی نبودن سعادت بشر، ضرورت نظام ابتلاء برای نیل به سعادت یا شقاوت انسان معلوم می‌‌گردد.
  4. ابتلاء سنّتی شکست ناپذیر است؛ زیرا امری است عام که گاهی به شکل ابتلای خاص و توفیق، و گاهی در صورت استدراج و محق و مکر و املاء ظاهر می‌‌شود: أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ أَنْ يَسْبِقُونَا سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ[۷۹]، وَقَدْ مَكَرَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلِلَّهِ الْمَكْرُ جَمِيعًا يَعْلَمُ مَا تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ وَسَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ[۸۰][۸۱] و لذا نتیجه همسانی در همه موارد آن، منظور نیست.
  5. ابتلاء دو نوع غایت دارد: غایت قریب، و غایت نهایی. غایت قریب، تمییز خوب از بد است: لِيَمِيزَ اللَّهُ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَيَجْعَلَ الْخَبِيثَ بَعْضَهُ عَلَى بَعْضٍ فَيَرْكُمَهُ جَمِيعًا فَيَجْعَلَهُ فِي جَهَنَّمَ أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ[۸۲] و غایت نهایی از برپایی نظام ابتلاء، جزا دادن هر کس بر اساس اعمالش است: وَخَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَلِتُجْزَى كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ[۸۳].[۸۴].
  6. امتحان‌های الهی باید به گونه ای باشند که بتوانند اطاعت و عصیان و دیگر صفات درونی را نشان دهند و هر کسی را با هر سن و موقعیتی متناسب با شأن و موقعیت زمانی و مکانی وی فرا گیرند. امام علی (ع) کیفیت خلقت آدم (ع)[۸۵] و هیئت موسی (ع) و هارون (ع) هنگام وارد شدن بر فرعون[۸۶] و مکان بنای کعبه[۸۷] را متذکر می‌‌شود که قابلیت بروز صفات باطنی افراد مورد ابتلاء را دارند[۸۸] و برای تناسب ابتلاء با موقعیت اشخاص می‌‌توان به این مثال‌ها اشاره کرد: امتحان علما با مراء، زهّاد با ریا، تاجران با ربا، کارگران با کم کاری، لشکریان خسته و تشنه و آفتاب خورده طالوت با منع از خوردن آب، امتحان‌های مکرّر و متعدد ابراهیم (ع) برای رسیدن به مقام خُلّت، نبوّت و امامت، حضرت یوسفِ جوان با فتنه زلیخا، و حضرت ابراهیم (ع) پیر با ذبح فرزند.
  7. علاوه بر این ویژگی‌ها، الطاف دیگری برای برپایی نظام ابتلاء لازم است:
    1. الطاف عامِ قبل از امتحان مثل خلقت نشئه تکلیف و آراستن آن، خلقت شیطان و نیروهای وسوسه گر، خلقت انسان در دار تکلیف، هدایت تکوینی عام از طریق اعطای ابزار کمال مثل هدایت فطری فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا[۸۹] نعمت‌های جوارحی إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشَاجٍ نَبْتَلِيهِ فَجَعَلْنَاهُ سَمِيعًا بَصِيرًا[۹۰]: عقل و غریزه و وجدان، و شرایط گزینش آزاد إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا[۹۱]، و هدایت تشریعی عام ابتدایی إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا[۹۲]؛ عناصر روانی عام ابتدایی مثل تشویق و تهدید إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ سَلاسِلا وَأَغْلالا وَسَعِيرًا [۹۳]، إِنَّ الْأَبْرَارَ يَشْرَبُونَ مِنْ كَأْسٍ كَانَ مِزَاجُهَا كَافُورًا[۹۴].[۹۵]
    2. الطاف همزمان با ابتلاء مثل وجود راهنما در هر زمان[۹۶]، توفیقات خاص [۹۷] و هلاکت کسانی که غایت ابتلاء در حقّشان باطل شده و مزاحم سیر عمومی سنّت ابتلاء هستند.
    3. الطاف مربوط به نوع امتحان؛ یعنی امتحان به گونه ای باشد که به نتیجه مورد نظر برسد و ابتر نباشد. در حدیث قدسی آمده است که خداوند برخی از بندگان مؤمن را با فقر یا بیماری می‌‌آزماید، چون تنها در این صورت امر دین آنها صلاح می‌‌یابد، و برخی را با غنا و سلامتی امتحان می‌‌کند چون صلاح دینشان در همین است[۹۸].
  8. باور نداشتن به سنّت ابتلاء و عدم توجه به آن، موجب غرور در مواجهه با نعمت‌های الهی و موجب یأس و خودباختگی در برابر ثروتمندان و قدرتمندان می‌‌گردد[۹۹]. اما ابتلاء باوری، اصالت را از نعمت و بلا می‌‌گیرد و به صبر و شگرگزاری می‌‌دهد، نگاه ما را به متاع دنیا آلی و نسبی می‌‌کند و بلا و نعمت حقیقی را می‌‌شناساند[۱۰۰]. ابتلاء در قبال تمام اتفاقات و دقایق زندگی، فرصت می‌‌آفریند، وظیفه می‌‌سازد، به حوادث معنا می‌‌دهد و تکاپو می‌‌آفریند، خیر و شرّ و سعادت و شقاوت را به تفسیر می‌‌نشیند و به این مبحث جنجالی پایان می‌‌دهد[۱۰۱].

زمینه‌ها و مصادیق آزمایش الهی

تکالیف الهی و احکام شرعی، زمینه‌های آزمون الهی در عرصه‌های گوناگون زندگی‌اند و حرکت اجتماعی در دایره آزمایش الهی، همان حرکت استخلاف است که خداوند از گذر آن حاکم و محکوم را می‌آزماید[۱۰۲]. مصادیق آزمایش الهی در قرآن، عبارت‌اند از: جهاد، نعمت، بلای حسن، بلای سَی‌ء، فقر، غنا، شر، مال، فرزند و جز آن[۱۰۳].[۱۰۴]

ابتلاء و علم خداوند

امتحان‌های الهی به انگیزه رفع جهل از ممتحِن (خداوند) نیست. دلایل نقلی و عقلی فراوان بر عمومیت علم حضرت حق به گذشته و آینده، ظاهر و باطن، کلّی و جزئی دلالت دارد: قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِينِكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ[۱۰۵]، وَإِنْ تَجْهَرْ بِالْقَوْلِ فَإِنَّهُ يَعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى[۱۰۶]، وَأَسِرُّوا قَوْلَكُمْ أَوِ اجْهَرُوا بِهِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ[۱۰۷]، ثُمَّ أَنْزَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ بَعْدِ الْغَمِّ أَمَنَةً نُعَاسًا يَغْشَى طَائِفَةً مِنْكُمْ وَطَائِفَةٌ قَدْ أَهَمَّتْهُمْ أَنْفُسُهُمْ يَظُنُّونَ بِاللَّهِ غَيْرَ الْحَقِّ ظَنَّ الْجَاهِلِيَّةِ يَقُولُونَ هَلْ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ مِنْ شَيْءٍ قُلْ إِنَّ الْأَمْرَ كُلَّهُ لِلَّهِ يُخْفُونَ فِي أَنْفُسِهِمْ مَا لَا يُبْدُونَ لَكَ يَقُولُونَ لَوْ كَانَ لَنَا مِنَ الْأَمْرِ شَيْءٌ مَا قُتِلْنَا هَاهُنَا قُلْ لَوْ كُنْتُمْ فِي بُيُوتِكُمْ لَبَرَزَ الَّذِينَ كُتِبَ عَلَيْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ وَلِيَبْتَلِيَ اللَّهُ مَا فِي صُدُورِكُمْ وَلِيُمَحِّصَ مَا فِي قُلُوبِكُمْ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ[۱۰۸] ولی آیاتی در قرآن هست که توهمچنین انگیزه ای را نسبت به امتحان‌های الهی ایجاد می‌‌کند مثل آیه: وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ[۱۰۹] و آیات هَذَا بَيَانٌ لِلنَّاسِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقِينَ[۱۱۰] و أَمْ حَسِبْتُمْ أَنْ تُتْرَكُوا وَلَمَّا يَعْلَمِ اللَّهُ الَّذِينَ جَاهَدُوا مِنْكُمْ وَلَمْ يَتَّخِذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلَا رَسُولِهِ وَلَا الْمُؤْمِنِينَ وَلِيجَةً وَاللَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ[۱۱۱]. اندیشمندان اسلامی به دو صورت از این شبهه پاسخ داده اند:

  1. منظور از علم، آخرین مرتبه علم خدا به اشیاء است که عین اشیاء است[۱۱۲].
  2. مراد این است که معامله کسی را می‌‌کند که امتحان‌گر است[۱۱۳].

بنابر پاسخ اوّل، اسناد ابتلاء به خداوند اسناد حقیقی است. اما اسناد ابتلاء به خداوند بنابر پاسخ دوم، مجازی است[۱۱۴].

منابع

پانویس

  1. وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا؛ سوره شمس، آیه ۷.
  2. ابتلاءات الامم‌، ۲۰.
  3. تفسیر المیزان‌، ۱۲/ ۴۵.
  4. فرهنگ شیعه، ص ۴۰.
  5. التحقیق، ج۹، ص۲۳.
  6. معجم الفروق اللغویه، ص۱۰.
  7. العین، ج۸، ص۳۳۹؛ معجم مقاییس اللغة، ج۱، ص۲۹۲؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۲۴۷ـ ۲۴۹.
  8. مفردات راغب، ص۱۴۵؛ لسان العرب، ج۱۴، ص۸۳.
  9. معجم الفروق اللغویة، ص۱۳۹ و ۱۰۵.
  10. مجمع البیان، ج۳، ص۴۱۷.
  11. التحقیق، ج۱، ص۳۶۲.
  12. المیزان، ج۲۰، ص۱۳۲.
  13. معجم الفروق اللغویه، ص۳۹۶ـ ۳۹۷.
  14. المعجم الوسیط، ص۸۵۶.
  15. لسان العرب، ج۷، ص۹۰؛ و نیز مفردات، النهایة و مقاییس ذیل ماده.
  16. تفسیر ملاصدرا، سوره سجده و حدید، ص۲۶۴.
  17. المیزان، ج۴، ص۳۶.
  18. فتح‌الله‌زاده و سلیمانی بهبهانی، مقاله «ابتلا»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۲۵-۱۳۰.
  19. مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۲ و ۴۳۹؛ ج۲، ص۴۲۲ و ۱۴۷؛ج۳، ص۴۱۷؛ ج۶، ص۳۱۱؛ المیزان، ج۴، ص۴۶ و ۸۶ و ۱۷۸.
  20. «پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۷.
  21. مجمع البیان، ج۴، ص۴۴۵ ذیل آیه ۱۷ انفال.
  22. «بی‌گمان با مال و جانتان آزمون خواهید شد و از آنان که پیش از شما به آنان کتاب (آسمانی) داده‌اند و از کسانی که شرک ورزیده‌اند (سخنان دل) آزار بسیار خواهید شنید و اگر شکیبایی کنید و پرهیزگاری ورزید؛ بی‌گمان این از کارهایی است که آهنگ آن می‌کنند» سوره آل عمران، آیه ۱۸۶.
  23. مجمع البیان، ج۲، ص۴۶۶، ذیل آیه ۱۸۶ آل عمران.
  24. «اما شیطان او را وسوسه کرد، گفت: ای آدم! می‌خواهی تو را به درخت جاودانگی و (آن) فرمانروایی که فرسوده نمی‌شود راهبر شوم» سوره طه، آیه ۱۲۰.
  25. مجمع البیان، ج۷، ص۶۳؛ المیزان، ج۱۴، ص۲۲۱ ذیل آیه ۱۲۰ طه.
  26. فتح‌الله‌زاده و سلیمانی بهبهانی، مقاله «ابتلا»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۲۵-۱۳۰.
  27. مجموعه آثار شهید مرتضی مطهری‌، ۱/ ۲۰۵ و ۲۰۶.
  28. نهج‌البلاغه‌، خطبه ۱۴۳/ ۱۳۸.
  29. قَدْ جَاءَكُم بَصَائِرُ مِن رَّبِّكُمْ فَمَنْ أَبْصَرَ فَلِنَفْسِهِ وَمَنْ عَمِيَ فَعَلَيْهَا وَمَا أَنَاْ عَلَيْكُم بِحَفِيظٍ ؛ سوره انعام، آیه ۱۰۴؛ وَقَفَّيْنَا عَلَى آثَارِهِم بِعِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ مُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَآتَيْنَاهُ الإِنجِيلَ فِيهِ هُدًى وَنُورٌ وَمُصَدِّقًا لِّمَا بَيْنَ يَدَيْهِ مِنَ التَّوْرَاةِ وَهُدًى وَمَوْعِظَةً لِّلْمُتَّقِينَ؛ سوره مائده، آیه ۴۶.
  30. فرهنگ شیعه، ص ۴۱.
  31. المیزان، ج۴، ص۲۹ـ۳۳؛ مجمع البیان، ج۲، ص۳۹۹ـ ۴۰۲.
  32. التحقیق، ج۱۱، ص۲۴۶.
  33. «و بی‌گمان می‌آزماییمتان تا جهادگران و شکیبایان شما را معلوم داریم و گزارش‌های (کردارهای) شما را بررسی کنیم» سوره محمد، آیه ۳۱.
  34. «ای مؤمنان! خداوند شما را (در حال احرام) به چیزی از شکاری که دست یا نیزه‌تان به آن می‌رسد می‌آزماید تا معلوم دارد که چه کسی از او در نهان می‌ترسد؟ بنابراین هر کس پس از این، تجاوز کند عذابی دردناک خواهد داشت» سوره مائده، آیه ۹۴.
  35. «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس می‌گزارم یا ناسپاسی می‌کنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بی‌گمان پروردگار من بی‌نیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.
  36. «و او را بر آنان چیرگی نبود مگر برای آنکه: آن کس را که به جهان واپسین ایمان دارد از آن کس که بدان در شک است معلوم داریم. و پروردگار تو بر هر چیزی نگاهبان است» سوره سبأ، آیه ۲۱.
  37. «خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ پس به خداوند و فرستادگانش ایمان آورید و اگر ایمان آورید و پرهیزگاری ورزید پاداشی سترگ خواهید داشت» سوره آل عمران، آیه ۱۷۹.
  38. «و تا خداوند مؤمنان را بپالاید و کافران را از میان بردارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۱.
  39. «کسانی از مرد و زن که کار شایسته‌ای کنند؛ و مؤمن باشند، بی‌گمان آنان را با زندگانی پاکیزه‌ای زنده می‌داریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام می‌دادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.
  40. «ای مؤمنان! اگر از خداوند پروا کنید در شما نیروی شناخت درستی از نادرستی می‌نهد و از گناهانتان چشم می‌پوشد و شما را می‌آمرزد و خداوند دارای بخشش سترگ است» سوره انفال، آیه ۲۹.
  41. «و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند و در راه خداوند هر چه به ایشان رسید نه سست و نه ناتوان شدند و نه تن به زبونی سپردند؛ و خداوند شکیبایان را دوست می‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.
  42. بحارالانوار، ج۶۷.
  43. (ع).
  44. تفسیر کاشف ج۲، ص۱۲۶.
  45. «و به راستی جهان پیشین و جهان واپسین از آن ماست» سوره لیل، آیه ۱۳.
  46. «و آنکه اندازه کرد و راه نمود،» سوره اعلی، آیه ۳.
  47. «گفت: پروردگار ما کسی است که آفرینش هر چیز را به (فراخور) او، ارزانی داشته سپس راهنمایی کرده است» سوره طه، آیه ۵۰.
  48. «ما آسمان‌ها و زمین و آنچه میان آنهاست جز به حق و در زمانی معین نیافریده‌ایم و کافران از آنچه بیمشان داده‌اند رویگردانند» سوره احقاف، آیه ۳.
  49. «ما آن دو را جز به حقّ نیافریده‌ایم ولی بیشتر آنان نمی‌دانند» سوره دخان، آیه ۳۹.
  50. «آیا پنداشته‌اید که ما شما را بیهوده آفریده‌ایم و شما به سوی ما بازگردانده نمی‌شوید؟» سوره مؤمنون، آیه ۱۱۵.
  51. المیزان، ج۴، ص۳۳ـ ۳۸.
  52. المیزان، ج۱۰، ص۱۴۵ و ج۴، ص۱۳؛ تفسیر ملاصدرا، سوره سجده و حدید، ص۲۶۵؛ المبدأ والمعاد، ج۱، ص۳۳۵.
  53. «ما انسان را از نطفه‌ای برآمیخته آفریدیم، او را می‌آزماییم از این رو شنوا و بینایش گردانیده‌ایم» سوره انسان، آیه ۲.
  54. «جز این نیست که دارایی‌ها و فرزندانتان مایه آزمونند و خداوند است که پاداش سترگ نزد اوست» سوره تغابن، آیه ۱۵.
  55. «ما هر چه را بر زمین است، (در کار) آرایش آن کرده‌ایم تا آنان را بیازماییم که کدام نیکوکردارترند» سوره کهف، آیه ۷.
  56. «هر کسی (مزه) مرگ را می‌چشد و شما را با بد و نیک می‌آزماییم و به سوی ما بازگردانده می‌شوید» سوره انبیاء، آیه ۳۵.
  57. «پس هرگاه با کافران (حربی) روبه‌رو شدید (آنان را) گردن بزنید تا چون آنها را از توان انداختید اسیر بگیرید و از آن پس یا منّت بگذارید (و آزادشان کنید) و یا سربها بگیرید تا جنگ، به پایان آید، (فرمان خداوند) چنین است و اگر خدا می‌خواست از آنان انتقام می‌گرفت لیک (نگرفت) تا شما را به یکدیگر بیازماید و آنان که در راه خداوند کشته شدند هرگز (خداوند) کارهایشان را بیراه نمی‌سازد» سوره محمد، آیه ۴.
  58. «پس شما آنان را نکشتید که خداوند آنان را کشت، و چون تیر افکندی تو نیفکندی بلکه خداوند افکند و (چنین کرد) تا مؤمنان را از سوی خود نعمتی نیکو دهد که خداوند شنوایی داناست» سوره انفال، آیه ۱۷.
  59. «و از ایشان درباره شهری که در کرانه دریا بود بپرس، آنگاه که (از حکم حرام بودن ماهیگیری) در روز شنبه تجاوز می‌کردند زیرا روز شنبه آنان ماهی‌هاشان نزد ایشان روی آب می‌آمدند و روزی که شنبه‌شان نبود نزد آنان نمی‌آمدند، بدین‌گونه آنها را برای آنکه نافرمانی می» سوره اعراف، آیه ۱۶۳.
  60. المیزان، ج۴، ص۳۶.
  61. اصول کافی، ج۱، ص۱۵۲؛ بحار الأنوار، ج۵، ص۲۱۶.
  62. شرح ابن میثم، ج۴، ص۲۷۲.
  63. مرآة العقول، ج۹، ص۳۲۱؛ تفسیر کبیر، ج۳۱، ص۱۷۰.
  64. میزان الحکمه، ج۷، ص۳۹۰؛ مجمع البحرین، ج۱، ص۲۴۷؛ مفردات راغب، ص۶۱.
  65. مفردات راغب، ص۶۱.
  66. المیزان، ج۴، ص۳۷.
  67. «و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد» سوره عنکبوت، آیه ۳.
  68. «آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟» سوره عنکبوت، آیه ۲.
  69. «آیا گمان می‌کنید به بهشت در خواهید آمد با آنکه هنوز داستان کسانی که پیش از شما (در) گذشتند بر سر شما نیامده است؟ به آنان سختی و رنج رسید و لرزانده شدند تا جایی که پیامبر و مؤمنان همراه وی می‌گفتند: یاری خداوند کی در می‌رسد؟ آگاه باشید که یاری خداوند نز» سوره بقره، آیه ۲۱۴.
  70. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  71. «(یاد کن) آنگاه را که خواهرت (نزد آنان) می‌رفت و می‌گفت: می‌خواهید شما را به کسی رهنمون شوم که او را سرپرستی کند؟ پس تو را به مادرت بازگرداندیم تا چشمش روشن گردد و اندوهگین نشود؛ و کسی را (ناخواسته) کشتی، ما تو را از (آن) اندوه رهاندیم و تو را بارها آزمو» سوره طه، آیه ۴۰.
  72. «آن که دانشی از کتاب (آسمانی) با خویش داشت گفت: من پیش از آنکه چشم بر هم زنی آن را برایت می‌آورم و چون (سلیمان) آن (اورنگ) را نزد خود پای برجا دید گفت: این از بخشش (های) پروردگار من است تا بیازمایدم که سپاس می‌گزارم یا ناسپاسی می‌کنم و هر که سپاس گزارد تنها به سود خویش گزارده است و هر که ناسپاسی کند بی‌گمان پروردگار من بی‌نیازی ارجمند است» سوره نمل، آیه ۴۰.
  73. المیزان، ج۲۰، ص۱۰۱؛ ج۱۴، ص۳۹۴.
  74. «آیا مردم پنداشته‌اند همان بگویند ایمان آورده‌ایم وانهاده می‌شوند و آنان را نمی‌آزمایند؟» سوره عنکبوت، آیه ۲.
  75. «و بی‌گمان پیشینیان آنان را (نیز) آزموده‌ایم، و همانا خداوند راستگویان را خوب می‌شناسد و دروغگویان را (نیز) نیک می‌شناسد» سوره عنکبوت، آیه ۳.
  76. «آیا پنداشته‌اید که به خود واگذاشته می‌شوید در حالی که هنوز خداوند کسانی از شما را که جهاد کرده‌اند و جز خداوند و پیامبرش و مؤمنان همرازی نگزیده‌اند معلوم نداشته است؟! و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره توبه، آیه ۱۶.
  77. «اگر زخمی به شما (در احد) برسد زخمی همانند آن به آن گروه رسیده است، و ما این روزگاران را میان مردم (دست به دست) می‌گردانیم و تا مؤمنان را خداوند معلوم بدارد و از (میان) شما گواهانی بگیرد و خداوند ستمگران را دوست نمی‌دارد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۰.
  78. المیزان، ج۴، ص۳۷.
  79. «آیا آنان که کارهای بد انجام می‌دهند پنداشته‌اند که بر ما پیشی می‌گیرند؟ بد داوری می‌کنند» سوره عنکبوت، آیه ۴.
  80. «و به یقین، کسانی که پیش از ایشان بودند نیرنگ باخته‌اند امّا تدبیر، همه از آن خداوند است؛ هرچه هر کس انجام دهد می‌داند و کافران به زودی خواهند دانست که فرجام (نیک) آن سرای از آن کیست» سوره رعد، آیه ۴۲.
  81. المیزان، ج۴، ص۳۴.
  82. «تا خداوند ناپاک را از پاک جدا گرداند و ناپاک (ها) را بر یکدیگر نهد پس آن همه را بر هم انبارد آنگاه در دوزخ نهد؛ (آری) آنانند که زیانکارند» سوره انفال، آیه ۳۷.
  83. «و خداوند، آسمان‌ها و زمین را به حق آفرید و (چنین کرد) تا هر کس برابر با آنچه انجام داده است جزا بیند و به آنان ستم نخواهد شد» سوره جاثیه، آیه ۲۲.
  84. المیزان، ج۱۰، ص۱۴۴ـ ۱۴۶ و ج۱۹، ص۳۶۵؛ الکاشف، ج۲، ص۱۲۶.
  85. برای امتحان فرشتگان.
  86. برای امتحان فرعون.
  87. برای امتحان حاجیان.
  88. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲.
  89. «پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۸.
  90. «ما انسان را از نطفه‌ای برآمیخته آفریدیم، او را می‌آزماییم از این رو شنوا و بینایش گردانیده‌ایم» سوره انسان، آیه ۲.
  91. «ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.
  92. «ما به او راه را نشان داده‌ایم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس» سوره انسان، آیه ۳.
  93. «بی‌گمان ما برای کافران، زنجیرها و بندها و آتشی سوزان را آماده کرده‌ایم» سوره انسان، آیه ۴.
  94. «نیکان از پیاله‌ای می‌نوشند که آمیخته به بوی خوش است» سوره انسان، آیه ۵.
  95. المیزان، ج۲۰، ص۱۳۳ـ ۱۳۴؛ هدایت در قرآن، ص ۴۷ و ۷۵.
  96. امدادهای غیبی، استمرار امامت و ولایت.
  97. الهامات فکری و آنچه در نیل به غایت ابتلاء، دست کسانی را که در مجرای هدایت خاصه هستند بگیرد .
  98. تحف العقول کتاب تمحیص، باب۷، ص۱۱۵.
  99. شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج۴، ص۲۷۱؛ نهج البلاغه خطبه ۱۹۲.
  100. جامع السعادات، ج۳، ص۲۷۵؛ کشف الأسرار، ج۷، ص۲۲.
  101. فتح‌الله‌زاده و سلیمانی بهبهانی، مقاله «ابتلا»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۲۵-۱۳۰.
  102. قَالُواْ أُوذِينَا مِن قَبْلِ أَن تَأْتِيَنَا وَمِن بَعْدِ مَا جِئْتَنَا قَالَ عَسَى رَبُّكُمْ أَن يُهْلِكَ عَدُوَّكُمْ وَيَسْتَخْلِفَكُمْ فِي الأَرْضِ فَيَنظُرَ كَيْفَ تَعْمَلُونَ؛ سوره اعراف، آیه ۱۲۹.
  103. تفسیر نمونه‌، ۱/ ۵۳۵- ۵۲۴.
  104. فرهنگ شیعه، ص ۴۱.
  105. «بگو: آیا خداوند را از دینتان آگاه می‌کنید؟ در حالی که خداوند آنچه در آسمان‌ها و آنچه در زمین است می‌داند و خداوند به هر چیزی داناست» سوره حجرات، آیه ۱۶.
  106. «و اگر بلند سخن گویی (یا آهسته) بی‌گمان او نهفته و نهفته‌تر را می‌داند» سوره طه، آیه ۷.
  107. «و چه گفتارتان را پنهان دارید یا آشکار گردانید، بی‌گمان او به اندیشه‌ها داناست» سوره ملک، آیه ۱۳.
  108. «آنگاه، (خداوند) پس از آن اندوه با خوابی سبک آرامشی بر شما فرو فرستاد که گروهی از شما را فرا گرفت و گروهی (دیگر) که در اندیشه جان خود بودند با پنداری جاهلی به خداوند گمان نادرست بردند؛ می‌گفتند: آیا ما در این کار (از خود) اختیاری داریم؟ بگو: بی‌گمان یکسره کار با خداوند است، (آنان) در خویش چیزی نهان می‌دارند که بر تو آشکار نمی‌کنند، می‌گویند: اگر ما در این کار اختیاری داشتیم اینجا کشته نمی‌شدیم، بگو: اگر در خانه‌هایتان (نیز) می‌بودید، آنان که کشته شدن بر آنها مقرر شده بود به سوی کشتارگاه‌های خویش بیرون می‌آمدند، و (چنین شد) تا خداوند آنچه در اندرون خود دارید بیازماید و آنچه در دل‌هایتان دارید بپالاید و خداوند به اندیشه‌ها داناست» سوره آل عمران، آیه ۱۵۴.
  109. «و بی‌گمان می‌آزماییمتان تا جهادگران و شکیبایان شما را معلوم داریم و گزارش‌های (کردارهای) شما را بررسی کنیم» سوره محمد، آیه ۳۱.
  110. «این (قرآن) بازگفتی آشکار برای مردم و رهنمون و پندی برای پرهیزگاران است» سوره آل عمران، آیه ۱۳۸.
  111. «آیا پنداشته‌اید که به خود واگذاشته می‌شوید در حالی که هنوز خداوند کسانی از شما را که جهاد کرده‌اند و جز خداوند و پیامبرش و مؤمنان همرازی نگزیده‌اند معلوم نداشته است؟! و خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره توبه، آیه ۱۶.
  112. مجمع البیان، ج۷، ص۴۲۸؛ المیزان، ج۲۰، ص۱۰۲؛ الکاشف، ج۲، ص۱۲۶.
  113. التبیان، ج۴، ص۳۳۹.
  114. فتح‌الله‌زاده و سلیمانی بهبهانی، مقاله «ابتلا»، دانشنامه کلام اسلامی، ج۱، ص ۱۲۵-۱۳۰.