آسیبهای فرهنگی و اجتماعی حکومت اسلامی از دیدگاه سیره نبوی چیست؟ (پرسش)
آسیبهای فرهنگی و اجتماعی حکومت اسلامی از دیدگاه سیره نبوی چیست؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ سیره سیاسی پیامبر خاتم |
مدخل اصلی | ؟ |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
آسیبهای فرهنگی و اجتماعی حکومت اسلامی از دیدگاه سیره نبوی چیست؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث سیره سیاسی پیامبر خاتم است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره سیاسی پیامبر خاتم مراجعه شود.
پاسخ نخست
آقای دکتر سید صادق حقیقت، در مقاله «آسیبشناسی حکومت اسلامی در سیره نبوی» در اینباره گفته است:
«قرآن کریم در موارد متعدد به اهمیت و جایگاه عدالت اجتماعی اشاره کرده، و ظلم و تبعیض را مهمترین آسیب اجتماعی و فرهنگی دانسته است[۱]. نبی گرامی (ص) نیز مردم را همچون دانههای شانه برابر دانستند[۲]. عدالت اجتماعی در اندیشه دینی از چنان جایگاه ویژهای برخوردار است که هیچ امر دیگری با آن قابل مقایسه نیست. این عدالت برخاسته از عدلی کلی است که حاکم بر همه چیز است. عدل، به معنای قراردادن هر چیز در جای خود، مبنای همه امور است. در حدیث نبوی آمده است: "آسمانها و زمین به عدل برپاست"[۳]. در نظام دین نه تنها همه چیز بر عدل استوار است، بلکه عدل مقیاس همه چیز است. در قرآن، از توحید گرفته تا معاد و از نبوت گرفته تا امامت و زعامت از آرمانهای فردی گرفته تا هدفهای اجتماعی، همه بر محور عدل استوار شده است.
از همین رو، پیامبر اعظم (ص) در حجة الوداع در ضمن خطبه مشهور، سیره مساوات را نیز آموخت: مردم در اسلام برابرند. مردم به یک اندازه فرزند آدم و حوایند. عربی را بر عجمی و عجمی را بر عربی جز به تقوای الهی برتری نیست، آیا (این حقیقت را) رساندم؟ گفتند: آری. گفت: خدایا گواه باش[۴]. حضرت سپس فرمود: "نسبهای خود را نزد من نیاورید بلکه عملهای خود را آورید. به مردم همان را میگویم که به شما میگویم. آیا رسانیدم؟ گفتند: آری. گفت: خدایا گواه باش"[۵]. همچنین در حدیثی دیگر جامعه مؤمنان را به اعضای بدن تشبیه کرد: «مَثَلُ الْمُؤْمِنِينَ فِي تَوَادِّهِمْ وَ تَرَاحُمِهِمْ وَ تَعَاطُفِهِمْ كَمَثَلِ الْجَسَدِ الْوَاحِدِ»[۶].
یکی دیگر از مصادیق بیعدالتی در حوزه اجتماعی، عدم مساوات در برابر قانون است. در سیره پیامبر اکرم (ص) همه مردمان -زمامدار و رعیت، توانگر و نادار، قدرتمند و ناتوان، عرب و عجم، سفید و سیاه- از نظر قانون مساوی هستند و هیچ یک را بر دیگری مزیتی نیست. رسول خدا (ص) این مساوات را سخت پاس میداشت و اجازه هیچگونه تخطی از آن را به کسی نمیداد. زمانی، زنی از اشراف سرقت کرده بود و پیامبر اکرم (ص) دستور داد که دستش قطع شود. عدهای خدمت حضرت آمدند و تلاش کردند حکم خدا را تعطیل کنند. پیامبر خدا (ص) بر یکسان بودن همه در برابر قانون تأکید کرد و فرمود: آنان که پیش از شما بودند تنها به سبب چنین تبعیضهایی هلاک شدند؛ زیرا حدود را بر ناتوانان اجرا میکردند و قدرتمندان را رها میساختند[۷]. آن حضرت میفرمود: بنی اسرائیل تنها به این سبب هلاک شدند که حدود را درباره فرودستان اجرا میکردند و بزرگان را معاف میداشتند. همچنین زمانی که زنی از قبیله بنی مخزوم به جرم سرقت محکوم شد و اسامة بن زید تلاش کرد با شفاعت خود، حکم خدا را تعطیل و نظام مساوات در برابر قانون را مختل کند، پیامبر اکرم((ص)) او را به شدت از این کارها پرهیز داد و فرمود: امتهای پیش از شما به این علت هلاک شدند که حد (قانون) را درباره فرودست اجرا میکردند و بزرگ را رها میساختند، به آن کس که جان محمد در دست اوست سوگند که اگر دخترم فاطمه چنین کرده بود، دست او را قطع میکردم.
حکومت اسلام حکومت قانون است. در این طرز حکومت، حاکمیت منحصر به خداست و قانون فرمان و حکم خداست. قانون اسلام یا فرمان خدا بر همه افراد و بر دولت اسلامی حکومت تام دارد. همه افراد از رسول اکرم (ص) گرفته تا خلفای آن حضرت و سایر افراد تا ابد تابع قانون هستند. همان قانونی که از طرف خدای تبارک و تعالی نازل شده و در لسان قرآن و نبی اکرم (ص) بیان شده است. حکم الهی برای رئیس و مرئوس متّبع است. رأی اشخاص حتی رأی رسول اکرم (ص) در حکومت و قانون الهی هیچگونه دخالتی ندارد. همه تابع اراده الهی هستند. حتی پیامبر در واپسین ایام حیات خود و با حال بیمار، در مسجد حاضر شدند که مردی که مدعی بود حضرت در یکی از جنگها تازیانهای بر او زده، قصاص کند، که آن مرد به جای قصاص، بر بدن پیامبر بوسه زد.
از دیگر آسیبهای اجتماعی از دیدگاه سیره نبوی، عدم رعایت حقوق دیگران، بالأخص مسلمانان است. ایشان فرمودند: هر که صبح کند و به امور مسلمانان همت نگمارد از آنها نیست[۸].
پیامبر خدا (ص) همگان را به کسب دانش و آگاهی میخواند و آن را به صورت یک تکلیف دینی بیان میفرمود. آموزش دین به عنوان اساس کار تربیتی مسلمانان مطرح بود. ایمان باور مبتنی بر معرفت است. از همان ابتدای بعثت آموزش دین اساس حرکت دینی بود.
در این جا به آثار فرهنگی و اجتماعی خوی اشرافیگری میپردازیم. در زمان پیامبر (ص) بهترین مکان برای فخرفروشی، خودنمایی و کسب افتخار، جبهههای جنگ بود که از راه دادن هزینه جنگ، مبارزه و غنیمتجویی به دست میآمد و در قالب سرودههای حماسی، به مثابه سند افتخار قبیله و فرد افتخارآفرین، ماندگار میشد. عرب جاهلی حسب و منزلت اجتماعی برآمده از ثروت و شرافت خانوادگی را نشانه اعتبار میدانست. برای مثال صفوان بن امیه در جنگ حنین میگفت: اگر قرار باشد بنده باشم، ارباب قرشی نزد من دوست داشتنیتر از ارباب هوازنی است.
پیامبر اکرم (ص) برای از بین بردن نگاه منزلتی و رقابت قبیلهای اقداماتی از قبیل جایگزین کردن فرهنگ برادری و اخوت دینی به جای ارزشهای منزلتی و قبیلهای انجام داد. پیامبر (ص) در سخنرانی پیش از جنگ احد فرمودند: "هر مؤمنی نسبت به مؤمنان دیگر، چون سر نسبت به پیکر است که چون به درد آید، همه بدن به درد میآید". در حدیبیه وقتی هدایا بین مردم تقسیم شد پیامبر و همسرش امسلمه، همانند دیگران سهم بردند. در جامعهای که غنیمتجویی ارزشآفرین بود، تقسیم غنیمتها به طور مساوی و قرار دادن سهم برای کسانی که به دلیلهای موجه در جنگ حضور نداشتند و برگرداندن اموال به ناحق گرفته شده به صاحبان آن، میتوانست از اهمیت غنیمتجویی بکاهد، عمرو بن امیه، دو نفر از یهودیان بنی عامر را که پیامبر به آنها امان داده بود کشت و رسول خدا (ص) وسایل جنگی و لباسهای آنها را همراه خونبهایشان فرستاد.
اقدام دیگر پیامبر اکرم (ص) در این زمینه، پایبندی به پیمان بود. یکی از ویژگیهای اشراف این است که هرگاه مقام و منزلت طرف قرارداد آنها پایینتر باشد یا آن پیمان، منافع آنها را در معرض خطر قرار دهد، آن پیمان را به طور یکجانبه نقض کنند. پیامبر (ص) برای از بین بردن این خصیصه، اینگونه عمل کرد. هنگامی که یهودیان و منافقان بعد از شکست مسلمانان در جنگ احد به تضعیف روحیه آنان پرداختند، عمر بن خطاب اجازه خواست آنها را بکشد، ولی رسول خدا (ص) نپذیرفت و فرمود: "یهودیان در ذمّه ما هستند و من ایشان را بیهوده نمیکشم. من از کشتن بیهوده کسانی که شهادت به یگانگی خدا و پیامبری من میدهند، نهی شدهام".
جایگزین کردن ارزشهای معنوی به جای ارزشهای مادی، دیگر اقدام پیامبر در راستای احیای ارزشها بود. پیامبر اسیرانی که توانایی پرداخت فدیه نداشتند بدون دریافت فدیه آزاد میکردند، از جمله آنها عبید بن عمرو بن علقمه، سائب بن عبید و ابوعزه عمرو بن عبدالله بن وهب بودند. پیامبر (ص) اسیرانی که قرعه به ایشان تعلق گرفت در ازای آزادی یکی از مسلمانان آزاد کردند مانند عمرو بن ابوسفیان، از اسیران جنگ بدر که در ازای آزادی سعد بن نعمان بن اکال آزاد شد، ولی از ثروتمندان فدیه خودشان و بستگانشان را گرفت، عباس عمومی پیامبر مجبور شد فدیه خود و پسران برادرش را بدهد.
توجه به تواناییهای فردی و دینداری در انتصابها به جای طایفهگرایی و در نظر گرفتن مراتب منزلتی یا دارایی اشخاص، و کوشش در جهت فقرزدایی و کم کردن فاصله فقیر و غنی و دگرگون کردن معیارهای ارزش انسانها، از این مطلب حکایت میکرد که حضرت محمد (ص) تقوا و علم را نشانه برتری میدانست. در مقابل، روش طبقه مرفه حضور در جنگ و به دست آوردن غنیمت، دادن هزینه جنگ، داشتن منصبهایی، مانند: فرماندهی، سقایت، پردهداری، رفادت، ریاست ندوه، انحصار تجارت، داشتن اسلحه جنگی و حصار و قلعههای مستحکم بود.
دنیاطلبی، عامل حبط اعمال است. در روز قیامت گروهی را برای محاسبه میآورند که اعمال نیک آنان مانند کوههای تهامه بر روی هم انباشته است، اما فرمان میرسد که به آتش برده شوند. صحابه گفتند: یا رسول الله آیا اینان نماز میخواندند؟ فرمود: بلی، نماز میخواندند و روزه میگرفتند و قسمتی از شب را در عبادت به سر میبردند اما همین که چیزی از دنیا به آنها عرضه میشد جهش میکردند تا خود را به آن برسانند[۹]»[۱۰]
پانویس
- ↑ ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ﴾ «ما پیامبرانمان را با برهانها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
- ↑ «النَّاسُ سَوَاءٌ كَأَسْنَانِ الْمُشْطِ»؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۷۹.
- ↑ «بِالْعَدْلِ قَامَتِ السَّمَوَاتُ وَ الْأَرْضُ».
- ↑ «الناس في الإسلام سواء، الناس طف الصاع لآدم و حواء، لا فضل عربي على عجمي و لا عجمي على عربي إلا بتقوى الله، ألا هل بلغت؟ قالوا: نعم! قال: اللهم اشهد»؛ تاریخ الیعقوبی، ج۳، ص۱۱۰.
- ↑ «لا تأتوني بأنسابكم و أتوني بأعمالكم، فأقول للناس هكذا، و لكم هكذا، إلا هل بلغت؟ قالوا: نعم! قال: اللهم اشهد».
- ↑ علاءالدین هندی، کنزالعمال فی سنن الاقوال والافعال (بیروت: مؤسسة الرسالة، ۱۹۸۵ م)، ج۱، ص۱۴۳ و ۱۴۹، حدیث ۶۹۴ و ۶۹۵.
- ↑ «إِنَّمَا هَلَكَ مَنْ كَانَ قَبْلَكُمْ بِمِثْلِ هَذَا كَانُوا يُقِيمُونَ الْحُدُودَ عَلَى ضُعَفَائِهِمْ وَ يَتْرُكُونَ أَقْوِيَاءَهُمْ»؛ میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۸، ص۷.
- ↑ «مَنْ أَصْبَحَ لَا يَهْتَمُّ بِأُمُورِ الْمُسْلِمِينَ فَلَيْسَ مِنْهُمْ وَ مَنْ سَمِعَ رَجُلًا يُنَادِي يَا لَلْمُسْلِمِينَ فَلَمْ يُجِبْهُ فَلَيْسَ بِمُسْلِمٍ»؛ محمد بن محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۳، ص۲۹۳.
- ↑ «لَيَجِيئَنَّ أَقْوَامٌ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ أَعْمَالُهُمْ كَجِبَالِ تِهَامَةَ فَيُؤْمَرُ بِهِمْ إِلَى النَّارِ قَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ (ص) أَ مُصَلُّونَ؟ قَالَ نَعَمْ يُصَلُّونَ وَ يَصُومُونَ وَ يَأْخُذُونَ وَهْناً مِنَ اللَّيْلِ فَإِذَا عَرَضَ لَهُمْ شَيْءٌ مِنَ الدُّنْيَا وَثَبُوا عَلَيْه»؛ لئالی الاخبار، ص۴۶۵.
- ↑ حقیقت، سید صادق، مقاله «آسیبشناسی حکومت اسلامی در سیره نبوی»، سیره سیاسی پیامبر اعظم، ص ۵۷۶.