آیه اهل ذکر

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از آیه ۴۳ سوره نحل)
آیه اهل ذکر
ترجمه آیه
اگر نمی‌دانید از اهل ذکر (آگاهان) بپرسید
مشخصات آیه
بخشی ازآیهٔ ۴۳ سورهٔ نحل از جزء ۱۴ قرآن کریم
نام‌های دیگرآیه سؤال
محتوای آیه
مصادیق برای آیهاهل بیت(ع)
دلالت آیه
  • لزوم رجوع به خبره
  • مرجعیت علمی اهل بیت
  • لزوم تقلید از مجتهد

آیه اهل الذکر (آیه ۴۳ سوره نحل و آیه ۷ سوره انبیاء) از آیاتی است که لزوم مراجعه جاهل به اهل علم را بیان می‌‌کند. این آیه معروف به "آیه سوال" نیز هست. در این دو آیه خداوند متعال مردم را مخاطب قرار داده و ایشان را در یافتن پاسخ سوالاتشان، به اهل علم (اهل ذکر) ارجاع داده است. اگرچه در اینکه مقصود از "اهل الذکر" چه کسی است، میان علمای شیعه و اهل سنت اختلاف است، لکن در روایات متعدد مصداق "اهل الذکر"، اهل بیت (ع) معرفی شده و به استناد این دو آیه مرجعیت دینی و علمی ایشان، اثبات گردیده است.

معنا‌شناسی

اهل

«اهل» به معنای خانواده و خاندان است[۱]. اهل الرجل یعنی کسانی که در خانه آن مرد زندگی می‌‌کنند. سپس به طور مجاز کسانی را که منسوب به یک مرد هستند، اهل بیت آن مرد می‌گویند[۲]. واژه اهل به هر آنچه که اضافه شود، تمامی افرادی که در آن مشارکت دارد را شامل می‌‌شود از همین رو در قرآن کریم اهل به کلمات مختلفی اضافه شده است که همین مشارکت را می‌‌رساند؛ به عنوان مثال: "اهل الانجیل"، "اهل هذه القریه" و "اهل التقوی". یعنی کسانی که انجیل را قبول دارند یا کسانی که در یک روستا زندگی می‌کنند یا کسانی که تقوا دارند[۳]. اهل الذکر بر کسانی که در مسأله ذکر با یکدیگر اشتراک دارند اطلاق می‌‌شود[۴].

ذکر

«ذکر» در لغت به معنای حفظ و یادآوری چیزی است و گاهی به حضور شئ در قلب و همچنین به قول نیز اطلاق می‌‌شود[۵]. بنابراین مراد از "اهل الذکر" کسانی هستند که اهل حفظ و علم بوده و مسائلی را که دیگران ناآگاهند، ایشان می‌دانند.

مصداق‌شناسی اهل ذکر

بر اساس نظر مفسران با توجه به سیاق این آیه، منظور از اهل ذکر، اهل علم و خبرگان هستند؛ کسانی که بیشترین تعلق و سنخیت را با ذکر (قرآن، کتب آسمانی و...) دارند و در آیات مورد بحث، اهل ذکر، علمای یهود و نصاری[۶] یا عالمان به اخبار گذشتگان و آگاهان به احوال امت‌های پیشین هستند[۷]. مقصود از سؤال نیز پرسش از نشانه‌های نبوت است که در کتاب‌هایشان وجود دارد[۸]. با این حال مفسران مفهوم اهل‌الذکر را عام گرفته و مصادیق دیگری برای آن ذکر کرده‌اند. در میان مفسران شیعه و سنی دو دیدگاه درباره مصداق اهل ذکر مطرح است:

اهل‌بیت

مفسران شیعه با استناد به روایات متعددی[۹] مصداق بارز و کامل اهل ذکر را اهل‌بیت(ع) دانسته‌اند[۱۰]. در تفاسیری از اهل‌سنت نیز با تکیه بر روایاتی، منظور از اهل‌الذکر، محمد(ص)، علی، فاطمه، حسن و حسین(ع) معرفی شده‌اند؛ کسانی که اهل علم و معدن تأویل و تنزیل هستند[۱۱]. قرطبی و طبری از مفسران اهل سنت، ذیل آیه ۷ سوره انبیاء روایتی را نقل می‌کنند که در آن علی(ع) در زمان نزول این آیه می‌فرماید «نحن اهل‌الذکر؛ ما اهل ذکر هستیم»[۱۲].

در توضیح روایات فوق همچنین گفته شده مقصود ائمه از اینکه گفته‌اند ما اهل‌الذکر هستیم ظاهر آیه نیست؛ زیرا کافران مکه ممکن نبوده از ائمه چیزی بپرسند و بر فرض پرسش هم کلام ایشان را حجت نمی‌دانستند، چنانکه کلام رسول خدا را نمی‌پذیرفتند؛ بنابراین منظور از این روایات تشبیه و تمثیل است. با این توضیح که هر چیز را باید از اهلش پرسید. همان‌گونه که بشر بودن پیامبران را از عالمان امت‌های پیشین باید پرسید، تفسیر و احکام اسلام را نیز باید از امامان معصوم(ع) پرسید[۱۳].

به گفته برخی معاصرین، قبول این مسئله که اهل‌بیت روشن‌ترین مصداق اهل ذکر هستند، با نزول این آیه درباره دانشمندان اهل کتاب منافاتی ندارد؛ چراکه در روایات تفسیری قرآن بارها این مسئله تکرار شده و مصداق‌های معینی وجود دارد که مفهوم وسیع آیه را محدود نمی‌کند[۱۴].

عالمان

به گفته برخی محققان، غالباً با توجه به سیاق آیه، اهل ذکر را اهل کتاب یا اهل علم (علما) معنا کرده‌اند[۱۵]. معنای اهل ذکر شامل تمام کسانی است که علم و آگاهی بیشتری دارند. این آیه را ارشاد به یکی از اصول عقلایی و احکام عام عقلی می‌دانند که از وجوب رجوع جاهل به عالم در هر فن و رشته سخن می‌گوید و به همین جهت روشن است که این دستور یک دستور تعبدی نبوده و امر آن هم، امر مولوی نیست[۱۶].

مفسران اهل سنت پانزده معنا برای اهل ذکر گفته‌اند[۱۷] که مراد از آن سه گروه‌اند: «اهل کتاب به طور اعم (هر کتابی به غیر از تورات و انجیل) یا اخص (مثلا اهل تورات)»، «اهل قرآن»[۱۸] و «علمای اهل بیت»[۱۹].

دلالت آیه

مستفاد از آیه اهل الذکر، چند مطلب است که در هر علمی به صورت خاص مورد بحث قرار گرفته است:

  1. مرجعیت علمی اهل بیت: بر اساس روایات متعددی که بیان شد، آیه درصدد ارجاع مردم در همۀ مسائل خصوصا معارف دینی، به پیامبر و جانشینان ایشان (ع) است و مرجعیت دینی و علمی اهل بیت (ع) را بیان می‌‌کند و معیاری برای نقد افکار و اندیشه هاست[۲۰].
  2. لزوم رجوع به خبره: آیه با ارجاع جاهل به اهل علم، تاکید بر قاعده عقلائی لزوم رجوع جاهل به اهل خبره دارد[۲۱] و البته مصداق کامل خبره، امامان معصوم (ع) هستند[۲۲].[۲۳]
  3. حجیت فتوای مجتهد: به آیه سوال برای حجیت فتوای مجتهد در کتب فقهی استدلال شده است. با استناد به آیه مذکور، بر ما لازم است در مواردی که نسبت به مسائل شرعی آگاهی نداریم به مراجع تقلید از این جهت که اهل خبره نسبت به مسائل شرعی هستند، رجوع کنیم و به کلام ایشان ملتزم باشیم[۲۴].
  4. حجیت خبر واحد[۲۵]: خداوند متعال در آیه کریمه، جاهل را نسبت به آنچه که نمی‌داند به پرسش‌گری امر کرده است. امر دلالت بر لزوم و وجوب دارد، بنابراین بر جاهل لازم است حتما در ندانسته هایش به شخص عالم مراجعه کند. از طرف دیگر اگر چنانچه شخص عالم، پاسخ گفت، بر جاهل لازم است پاسخ او را بپذیرد،؛ چراکه معقول نیست شخصی را که نمی‌داند امر کنیم که به آگاه و اهل علم مراجعه کند، ولی اگر چنانچه عالم پاسخ داد، پذیرش کلام او لازم نیست[۲۶]. بر این اساس نسبت به معارفی که از معصوم (ع) رسیده است، بر جاهل لازم است به راویان که اهل خبره در حفظ و ثبت و نقل روایات هستند مراجعه کرده و از ایشان بپرسد و پاسخ ایشان را بپذیرد (که این همان معنای حجیّت خبر است). بنابراین یکی از دلایل حجیّت خبر واحد، آیه "اهل الذّکر" است[۲۷].
  5. لزوم تقلید از مجتهد: همانطور که از استدلال فوق روشن شد، بر افراد دین‌دار لازم است در مسائل شرعی به اهل خبره که فقها و مجتهدین هستند مراجعه کرده و در دستورات دین از ایشان تبعیت کنند[۲۸].[۲۹]
  6. دلالت آیه بر عصمت امامان: دو تقریر در این خصوص بیان شده است:
    1. تقریر اول: این آیه، برهانی را اقامه می‌کند که می‌توان آن را در این قالب منطقی ارائه کرد: اگر اهل الذکر فاقد علم بودند و در اخبار خود معصوم نبودند، قبیح بود خداوند ما را به سؤال از آنها تکلیف کند؛ ولی خداوند ما را به سؤال کردن از آنان تکلیف کرده است؛ پس آنها دارای علم‌اند و در اخبار خود معصوم: و ذلک یقتضی علم المسؤولین کل مسؤول عنه و عصمتهم فیما یخبرون به، لقبح تکلیف الرد دونهما[۳۰].[۳۱]
    2. تقریر دوم: «این آیه بر عصمت دلالت می‌کند. در این آیه، به «سؤال» از «اهل ذکر» امر شده است. امر به سؤال، یعنی پذیرش جواب و عمل به آن. از ائمه (ع) نیز روایت شده که باید به آنها رجوع کرده و مسائل خود را از ایشان بپرسند؛ ولی بر ائمه واجب نیست بر هر پرسشی پاسخ بدهند[۳۲].[۳۳]. به نظر می‌رسد همان‌گونه که برخی مفسران شیعه و سنی بیان کرده‌اند، این آیه در صدد ارشاد به حکم عقلایی لزوم رجوع جاهل به عالم است[۳۴] و چون اهل کتاب در زمینه پاسخ‌گویی به وجود یا عدم رسولان و انبیا پیش از پیامبر اکرم (ص) عالم بودند، مشرکانی که در این زمینه در تردید به سر می‌بردند، باید به آنان رجوع می‌کردند، چنین امری باعصمت آنان ملازم نیست. از این‌رو، نمی‌توان از این آیه برای اثبات عصمت امامان پاک (ع) استفاده کرد. از این رو در میان متکلمان حوزه پنج قرن اول، مرحوم حلبی، تنها کسی است که برای اثبات عصمت امامان پاک (ع) به این آیه تمسک کرده است، و مفسران ما نیز در تفاسیر خود - در حد تتبع نگارنده - به لزوم عصمت امامان پاک (ع) از راه این آیه اشاره نکرده‌اند[۳۵].[۳۶]

جستارهای وابسته

پرسش‌های وابسته

منابع

پانویس

  1. فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج۲ ص۲۸.
  2. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ج۱ ص۹۶.
  3. قرشی، سید علی اکبر، قاموس قرآن، ج ۱، ص۱۳۵.
  4. ر.ک: عبدالمحمدی بنچناری، حسین، بررسی تطبیقی دلالت آیه فاسئلوا أهل الذکر بر مرجعیت علمی اهل بیت.
  5. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات، ص۳۲۸؛ فراهیدی، خلیل بن احمد، العین، ج۵، ص۳۴۶.
  6. ابوحیان، البحر المحیط، ۱۴۲۰ق، ج۶، ص۵۳۳؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۲۵۸؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۲۴۴.
  7. طبرسی، مجمع البیان، ۱۳۷۲ش، ج۶، ص۵۵۷؛ طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۲۵۸؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۲۴۴.
  8. اصغرپور قراملکی، «اهل‌الذکر»، ص۱۳۲.
  9. کلینی، الکافی، ۱۴۰۷ق، ج۱، ص۲۱۰-۲۱۱ و ج۱، ص۳۰۳؛ مجلسی، بحارالانوار، ۱۴۰۳ق، ج۲۳، ص۱۷۲.
  10. حویزی، نورالثقلین، ۱۴۱۵ق، ج۳، ص۵۵؛ مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۲۴۴.
  11. حسکانی، شواهد التنزیل، ۱۴۱۱ق، ج۱، ص۴۳۲.
  12. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج ۱۱، ص۲۷۲؛ طبری، جامع البیان، ۱۴۱۲ق، ج۱۷، ص۵.
  13. شعرانی، نثر طوبی، ۱۳۹۸ق، ج۱، ص۲۷۶.
  14. مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ۱۳۷۱ش، ج۱۱، ص۲۴۴.
  15. نجارزادگان و هادی‌لو، «بررسی و ارزیابی وجوه جمع بین روایات اهل‌الذکر»، ص۳۵.
  16. طباطبایی، المیزان، ۱۳۹۰ق، ج۱۲، ص۲۵۹.
  17. بشوی، «نقد و بررسی دیدگاه فریقین درباره اهل ذکر»، ص۵۷.
  18. قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ۱۳۶۴ش، ج۱۰، ص۱۰۸.
  19. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ۱۴۱۹ق، ج۴، ص۴۹۲.
  20. رک: محدثی، جواد، فرهنگ غدیر، ص۳۲؛ عبدالمحمدی بنچناری، حسین، بررسی تطبیقی دلالت آیه فاسئلوا أهل الذکر بر مرجعیت علمی اهل بیت.
  21. طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۲ ص۲۷۵؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۲۴۲.
  22. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱ ص۲۴۲.
  23. ر.ک: سرمدی، محمود، مقاله «آیه سؤال»، دانشنامه معاصر قرآن کریم.
  24. آخوند خراسانی، محمد کاظم، کفایة الاصول، ص۳۰۰؛ خوئی، سید ابوالقاسم، موسوعة الامام الخوئی، ج۱، ص۶۷.
  25. خبر دو گونه است: یا متواتر یا واحد، خبر متواتر خبری است که ناقلین آن در هر طبقه به قدری است که تبانی بر کذب محال است، و خبر واحد خبری است، به این حدّ از نقل نرسد بنابراین علم و یقین به صدق خبر نیست؛ مظفر، محمد رضا، اصول الفقه، ص۷۲.
  26. صدر، سید محمد باقر، بحوث فی علم الاصول، ج۴، ص۳۸۳.
  27. حائری اصفهانی، محمد حسین، الفصول، ص۲۷۶.
  28. حائری اصفهانی، محمد حسین، الفصول، ص۲۷۶؛ مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۲۴۰؛ سبحانی، جعفر، الایمان و الکفر فی الکتاب و السنّه، ج۱، ص۲۵۰؛ نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۴۱، ص۵۲۸.
  29. هاشمی شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت ج۱، صفحه ۱۹۶.
  30. ابوالصلاح حلبی، تقریب المعارف، تحقیق فارس تبریزیان، ص۱۷۹.
  31. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۶.
  32. ر.ک: الکافی، ج۱، ص۲۱۰ - ۲۱۱، ح۳.
  33. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین ص ۱۵۲.
  34. سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۵۸؛ محمد بن عمر فخر رازی، مفاتیح الغیب، ج۷، ص۲۱۱.
  35. ر.ک: ذیل تفسیر همین آیه از محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۱، ص۳۸۴؛ فضل بن حسن طبرسی، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۵۷؛ سیدعلی اکبر قرشی، احسن الحدیث، ج۵، ص۴۴۵-۴۴۴۶؛ ابوالفتوح حسین بن علی رازی، روض الجنان، ج۱۲، ص۴۲-۴۳؛ ملافتح الله کاشانی، زبدة التفاسیر، ج۳، ص۵۶۷؛ همو، منهج الصادقین، ج۵، ص۱۹۱؛ سیدمحمدحسین فضل الله، من وحی القرآن، ج۱۳، ص۲۳۲؛ سیدمحمدتقی مدرسی، من هدی القرآن، ج۶، ص۶۰-۶۲؛ محمد بن حبیب الله سبزواری نجفی، ارشاد الاذهان، ج۱، ص۲۷۷؛ همو، الجدید فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۲۷؛ سید عبدالحسین طیب، اطیب البیان، ج۸، ص۱۲۸؛ مقاتل بن سلیمان بلخی، تفسیر مقاتل، ج۲، ص۴۷۰؛ محمد بن علی شریف لاهیجی، تفسیر شریف لاهیجی، ج۲، ص۷۱۶؛ سیدمحمد حسینی شیرازی، تقریب القرآن، ج۳، ص۲۲۰؛ حسن مصطفوی، تفسیر روشن، ج۱۳، ص۵۳؛ محمد صادقی تهرانی، الغرقان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۳۴۹؛ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۲۵۷-۲۵۸؛ ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۲۴۱-۲۴۲.
  36. فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص ۳۴۶.